پرهيز از چشمچرانى و خيانت چشم
در يازدهمين فراز از دعاى امام عصر(عج) چنين مىخوانيم: «و اغضض ابصارنا عن الفجور و الخيانة؛ خدايا چشمهاى ما را از هرزگى و خيانت بپوشان.»
در اين فراز از دعاى حضرت مهدى(عج) به گناه بزرگ چشم چرانى و خيانت چشم، كه دريچهاى براى شهوت انگيزى و انحراف جنسى است اشاره شده، كه اگر كنترل نشود، پيامدهاى بسيار خطرناك داشته و موجب فروپاشى خانوادهها، آلودگى دامن، و بى بند و بارى و اعتياد، و خيانتها و انحرافات ديگر حتى قتل نفس و آدم ربايى و… مىگردد. نعمت چشم و شكر آن
در ميان نعمتها، نعمت چشم از نعمتهاى بسيار مهم و شگفتانگيز است، و به راستى از دست دادن چنين نعمتى دنيا را بر انسان تاريك مىكند، و موجب نابودى يكى از ابزار مهم شناخت و درك حقايق مىشود، چشم را معمولاً به يك دستگاه دوربين عكاسى تشبيه مىكنند، كه با عدسى بسيار ظريف خود از صحنههاى مختلف عكس بردارى مىكند، عكسهايى كه به جاى فيلم، روى شبكيه چشم منعكس مىشود، و از آنجا به وسيله اعصاب بينايى به مغز منتقل مىگردد، اين دستگاه عكس بردارى فوق العاده ظريف و دقيق، و در شبانه روز ممكن است هزاران عكس از صحنههاى مختلف بر دارد، ولى دستگاههاى عكس بردارى از جهات زيادى قابل مقايسه با عجايب چشم نيست كه اين مطلب در جاى خود بيان شده است، از جمله اين كه در دوربينهاى عكاسى بايد فيلمها را عوض كنند، و يك حلقه فيلم كه تمام شد بايد حلقه ديگرى جاى آن بگذارند، اما چشمهاى انسان در تمام طول عمر فيلم بردارى مىكنند، بى آنكه چيزى از آن عوض شود.(1) يكى از متخصصين چشم مىگفت: سيستم بينايى داراى دو نوع سلول است 1- سلولهاى استوانهاى 2- سلولهاى مخروطى كه روز و شب شيفت عوض مىكنند، سلول هايى كه غروب آفتاب مىآيند، سلولهاى سست و تنبل هستند، از اين رو مطالعه در آن وقت به چشم آسيب مىرساند.
بنابراين چشم و بينايى از نعمتهاى بزرگ است، و در برابر نعمت بايد شكرانه آن را بجا آورد، شكرانه چشم آن است كه انسان آن را از بدىها پاك سازد، و به وسيله آن به معرفت و كمالات خود بيفزايد، كه از آن در زبان قرآن به چشم بينا ياد شده، و آنان كه چشم بينا ندارند مورد سرزنش قرآن قرار گرفتهاند، چنان كه قرآن در وصف دوزخيان پستتر از حيوان مىفرمايد: «ولهم اعين لايبصرون بها؛(2) آنها چشمانى دارند كه با آن نمىبينند.» يعنى كور معنوى هستند. و در مورد ديگرى مىفرمايد: «الم نجعل له عينين؛(3) آيا براى او (انسان) دو چشم قرار نداديم.» اين تعبير بيانگر آن است كه انسان بايد با توجه به اين نعمتها، پرده غرور و غفلت را از جلو بينش خود بردارد، و از سوى ديگر در مورد اين نعمتهاى شگفت آور و كارساز بينديشد، و پيرامون آفريدگار اين نعمتها تفكّر كند، سپس با تحريك حس شكرگزارى در درون جانش، به سوى معرفت خداوند توجه عميق نمايد. و شكر عملى نعمت چشم به اين است كه آن را كنترل كند، و از هرگونه هرزگى و خيانت باز دارد، و نيز به اين مطلب توجّه داشته باشد كه كفران نعمت موجب سلب آن خواهد شد و چه بسا هرزگى خيانت با چشم موجب خشم الهى و نابودى و نابينايى چشم گردد. انسان غافل بر اثر غرور، يك چنين نعمتى را از دست بدهد، علاوه بر نكبتهاى ديگرى كه از ناحيه خيانت و هرزگى چشم عايد انسان مىشود. پرهيز از چشم چرانى از نگاه قرآن
قرآن مىفرمايد: «قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم انّ اللّه خبيرٌ بما يصنعون – و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن؛(4) به مردان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و حريم عفّت خود را حفظ كنند، اين براى آنها پاكيزهتر است، خداوند از آن چه انجام مىدهند آگاه است. و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند.» دو عامل براى حفظ حريم عفاف، و دورى از هرزگى و انحراف جنسى اثر به سزا دارد. 1- پرهيز از چشم چرانى كه بيشتر در مردان آشكار مىشود. 2- خود آرايى و خودنمايى كه بيشتر در زنان ديده مىشود. اسلام در هر دو مورد تأكيد كرده كه مراقب اين دو عامل باشيد تا از آسيبهاى انحرافات در امان بمانيد.
واژه يغضّوا و يغضضن از «غضّ» گرفته شده كه به معنى كاستن نگاه، و پايين آوردن آن است، يعنى لازم نيست كه مرد و زن هنگام عبور در كنار نامحرمان يا در مجالس آنها، چشمان خود را ببندند، كه منظره بدى پيدا كند، و يا راه رفتن را ناممكن سازد، بلكه منظور اين است كه انسان به هنگام نگاه كردن، هرگاه نامحرمى در حوزه ديدش قرار گرفت، چشمانش را به گونهاى فرو گيرد كه نامحرم از حوزه ديد تند او خارج شود. و در آيه فوق به فلسفه اين دستور اشاره شده و مىفرمايد: «انجام اين دستور براى آنها بهتر و پاكيزهتر است.» يعنى چشم چرانى و انحراف چشم، انسان را از مرز و حريم عفت خارج ساخته، و موجب آلودگى و لودگى و انحرافات جنسى و پيامدهاى شوم آن خواهد شد، و اخلاق انسان را تباه ساخته، و او را در پرتگاه سقوط قرار مىدهد. چنان كه تعبير به «فجور» در دعاى مورد بحث، مىتواند اشاره به انواع گناهانى باشد كه از بازتابهاى چشم چرانى به حساب مىآيد. پرهيز از خيانت چشم
خيانت از گناهان كبيرهاى است كه ضد آن امانت است، به همان اندازه كه امانت دارى خوب است، به همان اندازه بلكه بيشتر، خيانت، زشت و مورد نكوهش قرار گرفته است، تا آن جاكه اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «ايّاك و الخيانة فانّها شرّ معصية؛(5) از خيانت كردن پرهيز و دورى كن كه زشتترين گناه است.» نيز فرمود: «رأس النّفاق الخيانة؛(6) خيانت در رأس نفاق و دورويى است.» در مورد خيانت چشم، گاهى چشم در جاهاى مخفى و خلوتگاهها به طور مرموزى – كه كسى با خبر نشود – نگاه گناه آلود مىكند، از چنين گناهى به خيانت چشم تعبير مىشود، خداوند در قرآن هشدار داده و مىفرمايد: «يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصّدور؛(7) خداوند چشمهايى را كه به خيانت مىگردد و آنچه را در سينهها پنهان مىدارند مىداند.» قبل از اين آيه سخن از قيامت و سختىها و عذابهاى قيامت به ميان آمده، و اين آيه بيانگر آن است كه خدايى كه از حركات دزدكى و مخفيانه چشمها و اسرار درون سينهها آگهى كامل دارد، در آن روز بر اين اساس، دادرسى و داورى مىكند، و با اين آگاهى دقيق به حساب رسى مىپردازد، بنابراين مراقب باشيم كه حتى نگاه ضعيف ما هم، آلوده به گناه نباشد، كه از امام صادق(ع) در مورد اين آيه پرسيدند، فرمود: «آيا نديدهاى كه گاه انسان به چيزى نگاه مىكند. اما چنين وانمود مىكند كه به آن نگاه نمىكند؟ همين نگاه خيانت آلود است.»(8) توضيح اين كه خيانت در چشم داراى اشكال گوناگونى است، گاهى زُل و آشكار است، و گاهى استراق بصر و دزدكى است، و گاه به صورت اشاره و چشمك زدن كه مقدمه براى نقشه شيطانى است، به هر حال بايد به طور جدى و دقيق مراقب بود كه چشم هيچ گونه خيانت نكند، تا چه رسد به اين كه به مرحله هرزگى و چشم چرانى برسد.
به هر حال آنچه بايد مورد توجه كامل قرار گيرد اين است كه همه ما در محضر خدا هستيم، و خداوند بر همه چيز حتى به اسرار نهان آگاهى دارد، او به چگونگى يك لحظه بلكه كمتر از يك لحظه نگاه چشم آگاهى دارد، و بر اساس همين آگاهى، در روز قيامت قضاوت مىكند. بنابراين چنين عقيدهاى مىتواند نقش مهمى در تهذيب نفوس و مراقبت و كنترل چشم داشته باشد. مىگويند: يكى از علماى بزرگ نجف اشرف پس از پايان تحصيلات خود تصميم گرفت به وطن بازگردد، و براى هميشه در وطن به ارشاد مردم بپردازد، نزد استادش براى خداحافظى رفت، هنگام خداحافظى از او تقاضاى موعظه كرد، استاد به اوگفت: اندرزم كلام خدا است، اين آيه را هرگز فراموش نكن: «الم يعلم بانّ اللّه يرى؛(9) آيا انسان نمىداند كه خداوند همه چيز را مىنگرد؟» عوامل بازدارنده و نگهدارنده براى حفظ و پاكى چشم
در هر چيز تنها به معلول فكر كردن، و بى توجهى به علتها و عوامل، اثر بخش عميق و همه جانبه و اساسى نخواهد بود، بايد براى وصول به خصلت كنترل چشم، به علتها و عوامل، به طور قطع توجه نمود. اسلام ما را به اين عوامل و علتها توجه داده كه با توجه نظرى و عملى به آنها حتماً مىتوان به اين مرحله رسيد. و به عبارت ديگر بايد از اين عوامل خنجرى ساخت و با آن بر ديده هوس باز زد، تادل را آزاد نموده، و در سايه آزادى دل از هوسهاى سركش، چشم را نيز پاك نگهداشت، چرا كه اگر آب سرچشمه گل آلود باشد، آبهايى كه از آن نشأت مىگيرد نيز گل آلود خواهد شد.
بر همين اساس در اسلام دستورهاى وجوبى يا مستحبى، در اين راستا داده شده، مانند پوشش اسلامى زن و مرد، حفظ حريم عفاف، ممنوعيت اختلاط زن و مرد، سفارش اكيد به غيرت ورزى و حيا، ممنوعيت شركت در مجالس فسق و فجور، ترك خوردن و نوشيدن مال حرام، پرهيز از همنشين بد، اقدام به ازدواج، و محافظت جدّى و متقابل زن و شوهر در حفظ عفاف همديگر از نظرات مختلف، دورى از محيط فاسد و مسأله استيذان در ورود و خروج به خانه و… كه هر يك از اين علل و عوامل مىتواند نقش سازنده و مؤثّرى در پاك سازى چشم داشته، و آن را از هرگونه نگاههاى آلوده حفظ كنند.
و به طور كلى بايد مقدمات و زمينههاى انحراف چشم را شناخت، و عوامل بازدارندگى را نيز دانست، و در پرتو آنها، افسار گسيختگى چشم را مهار كرد. در ميان اين عوامل به عنوان مثال نظر شما را به مسأله استيذان (اجازه گرفتن) كه در قرآن آمده جلب مىكنيم، در قرآن، در دو آيه مىخوانيم: «يا ايها الّذين آمنوا ليستا ذنكم الّذين…؛اى كسانى كه ايمان آوردهايد بايد بردگان شما و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيدهاند، در سه وقت از شما اجازه (ورود به خانه) بگيرند:
1- قبل از نماز فجر(آغاز وقت نماز صبح) 2- در نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون آوردهايد. 3- و بعد از نماز عشاء اين سه وقت خصوصى براى شما است، اما بعد از اين سه وقت گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد(و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نماييد) اين گونه خداوند آيات را براى شما بيان مىكند، و خداوند دانا و حكيم است.»(10)
توضيح اين كه در دو آيه مذكور، دو حكم اسلام در مورد آداب ورود به جايگاه و خانه خصوصى پدر و مادر بيان شده است: كودكان نابالغ بايد هنگامى كه به اطاق پدر و مادر وارد مىشوند، در سه وقت اجازه ورود بگيرند: 1- قبل از نماز صبح. 2- حدود ظهر 3- بعد از نماز عشاء، زيرا معمولاً مردم (از جمله پدر و مادر) در اين سه وقت مقيد به پوشانيدن خود، همانند ساير وقتها نيستند، و آنها در اين سه وقت يك حالت خصوصى دارند. بنابراين اولياى اطفال بايد كودكان نابالغ خود را به انجام اين برنامه وادار كنند، و اين سنّت را روش هميشگى و معمولى خود قرار دهند. اطلاق آيه شامل دختر و پسر مىشود، و همچنين ظاهر آيه بيانگر آن است كه بردگان مرد و زن نيز بايد اين برنامه را اجرا كنند.
ولى نوجوانان و جوانان بالغ در هر ساعت از ساعتهاى روز كه به خانه پدر و مادر وارد مىشوند، لازم است قبل از ورود كه به آنها اطلاع داده و اجازه ورود بگيرند، البته اين حكم مخصوص مكانى است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مىكنند، و گرنه وارد شدن در اطاق عمومى (اگر اطاق عمومى داشته باشند) به ويژه به هنگامى كه ديگران هم در آن جاحاضرند، و هيچ گونه مانعى وجود ندارد، اجازه گرفتن لزومى ندارد.
اين دستور قرآنى حاكى از آن است كه براى حفظ چشم و دامن، بايد از امورى كه زمينه ساز و عوامل بازدارنده است استفاده كرد. روايت شده: مردى از رسول خدا(ص) پرسيد: «آيا هنگام ورود بر مادرم، اجازه بگيرم؟ پيامبر (ص) فرمود: آيا دوست دارى مادرت را برهنه بنگرى؟ او عرض كرد: نه، فرمود: پس اجازه ورود بگير.»(11)
و نيز قرآن ورود به خانه مردم را بدون اجازه ممنوع نموده، چنان كه مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در خانه هايى غير از خانه خود، وارد نشويد، تا اجازه بگيريد، و بر اهل خانه سلام كنيد، اين برنامه براى شما بهتر است، و اگر كسى را در آن نيافتيد وارد نشويد تا اجازه داده شود، و اگر گفته شد باز گرديد، باز گرديد، اين برنامه براى پاك نگهداشتن شما برتر است».(12)
امام باقر(ع) فرمود: «من اطّلع فى بيت جاره فنظر الى عورة رجلٍ او شعر امرأةٍ او شىءٍ من جسدها، كان حقّاً على اللّه ان يدخله النّار مع المنافقين الّذين كانوا يتبحّثون عورات المسلمين…؛(13) كسى كه به خانه ديگرى سر بكشد و نگاه كند، آنگاه بدن ناپوشيده مردى، زنى يا قسمتى از بدن آن زن را بنگرد، بر خداوند سزاوار است كه او را همراه منافقانى كه در دنيا دنبال فاش ساختن عيبتهاى مسلمين بودند وارد دوزخ گرداند، چنين شخصى از دنيا نمىگذرد، مگر اين كه خداوند او را رسوا ساخته، و زشتىهاى او را در آخرت در معرض ديد مردم قرار مىدهد.»
توجه به عوامل بازدارنده و زمينهها براى كنترل چشم به قدرى ظريف و دقيق است كه اميرمؤمنان على(ع) در صدد بيان آن و آموزش ما مىفرمايد: من اكراه دارم كه بر زنان جوان سلام كنم، سپس علت آن را چنين تبيين مىكند: «اتخوّف ان تعجبنى صوتها فيدخل من الاثم علىّ اكثر ممّا اطلب من الاجر؛(14) از آن ترس دارم كه صداى زن جوانى مرا خوش آيد، و لغزشى به من دست دهد، كه گناهش از كسب پاداش سلام بيشتر باشد.» پيامدهاى نكبتبار چشم چرانى
چشم يكى از دريچههايى است كه رابط بين برون و درون انسان است، آنچه را مىبيند، به فكر و انديشه و به دل منتقل مىكند، هم مىتواند بهترين ابزار براى شناخت و پرورش روح و نيروى عقل و صفاى باطن باشد، و هم مىتواند بر اثر هرزگى عامل تيرگى باطن و ركود عقل و انديشه و سقوط انسانيت گردد. اگر امام عصر(عج) در دعاى مورد بحث به ما مىآموزد كه از خدا بخواهيم تا چشمانمان را از گناهان و خيانت حفظ كند، در حقيقت به ما هشدار مىدهد كه چشم هرزه و بىكنترل باعث بدبختىها و نكبتها و تيرگىهاى دنيا و آخرت است. و جرقّهاى براى انفجار و تخريب درون انسانيت مىباشد، خوبىها را از انسان مىگيرد، و تباهى را جايگزين آن مىسازد. چنان كه رسول اكرم(ص) فرمود: «النّظر سهمٌ من سهام ابليسٍ؛(15) نگاه به نامحرم، تيرى از تيرهاى شيطان براى شكار انسان است.» و در سخن امام صادق(ع) آمده كه: «نگاه به نامحرم تير زهرآلود از تيرهاى شيطان است و چه بسيار نگاهى كه موجب حسرت و غصّه طولانى شده است.»(16)
و از سخنان رسول خدا(ص) است: «هر چشمى در قيامت بر اثر سختى آن، گريان است، ولى چشمى كه از نگاه به حرام خدا خوددارى كند خندان است.»(17) اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «من اطلق طرفه كثر اسفه؛(18) كسى كه چشمش را بىبند و بار بگذارد، (بر اثر پيامدهاى شوم آن) اندوه و ناراحتى او بسيار خواهد شد.» رسول خدا(ص) فرمود: «خشم خداوند بسيار سخت است بر زن شوهردارى كه چشمش را ازنگاه به نامحرم پر مىكند.»(19)
اگر چشم چرانى چنين عواقب خطرناك و عذاب الهى را به دنبال دارد، به عكس پاك نگه داشتن چشم دريچه نور به سوى خدا است، و موجب مقامات عالى خواهد شد، چنان كه رسول خدا(ص) فرمود: «غضّوا ابصارهم ترون العجائب؛(20) چشمان خود را از نگاه به نامحرم فرو خوابانيد كه در اين صورت شگفتىهايى را مىنگريد.» چنان كه معروف است محمد ابن سيرين بر اثر پاكى چشم، و دورى از انحراف جنسى به مقام بس ارجمندى رسيد، كه همچون پيامبران به علم تعبير خواب دست يافت، و محبوبيت فوق العادهاى بين مردم پيدا كرد.(21)
روايت شده: حضرت يوسف(ع) وقتى كه به عنوان غلام، به عزيز مصر فروخته شد، نوجوان بود، پس از سه سال در كاخ عزيز به حد بلوغ رسيد، زليخا همسر عزيز فريفته او شد، يوسف(ع) هفت سال در كاخ به عنوان خدمتكار، حضور داشت، در اين مدت با اين كه همواره با زليخا رو در رو و نزديك بود، از ترس خدا حتى يكبار سرش را به سوى چهره زليخا بلند نكرد، همواره در برابر او چشمش را فرو مىآورد، روزى زليخا آرايش كرده در مكان خلوت به يوسف(ع) گفت: «سرت را بلند كن و مرا بنگر.» يوسف(ع) گفت: مىترسم بر اثر نگاه به تو (كه گناه است) مشمول كيفر الهى شده و كور شوم. زليخا گفت: چه چشمهاى زيبا و شهلايى دارى؟ يوسف جواب داد: وقتى كه از دنيا رفتم، نخستين عضو من كه در ميان قبر پوسيده و از جاى خود بر زمين مىافتد، همين چشمان من هستند. زليخا گفت: چقدر بوى خوش دارى و معطّر هستى؟ يوسف گفت: اگر پس از گذشت سه روز از مرگم، بوى بدن مرا استشمام كنى، از زشتى آن از كنار من فرار مىكنى. زليخا گفت: چرا به من نزديك نمىشوى؟ يوسف گفت: اگر به تو نزديك شوم، باعث دورى از خدا مىگردم، من مىخواهم با دورى از تو به قرب الهى نزديك شوم. زليخا گفت: فرش زيباى حرير و ابريشم در اينجا گسترده شده، به روى آن بيا، و كام مرا روا كن، و از من كامجويى نما. يوسف گفت: مىترسم بهرهام از بهشت را از دست بدهم. زليخا گفت: اگر تمكين نكنى تو را به شكنجهگران زندان مىسپارم، يوسف گفت: «اذاً يكفين ربّى؛ در اين صورت خداوند مهمّات مرا كفايت مىكند و دستم را گرفته و نجاتم مىدهد.»(22)
و در حديثى از امام رضا(ع) روايت شده: زليخا در خانه خلوت و بسته كه مىخواست يوسف(ع) را به دام بيندازد، در آنجا بتى بود، زليخا پارچهاى برداشت و بر روى بت انداخت. يوسف گفت: اين چه كارى بود كه كردى؟ زليخا گفت: از بت حيا كردم كه ما را در اين حال ببيند. يوسف گفت: «آيا تو از چيزى كه نه مىشنود و نه مىبيند و نه مىفهمد و نه مىخورد و نه مىآشامد حيا مىكنى، ولى من از خداوندى كه انسان را آفريد، و به او دانايى آموخت شرم نكنم؟»(23)
آرى اين است برنامه پيامبران و پاكان محبوب درگاه خدا، كه چشم و دامن خود را اين گونه در سختترين شرايط پاك نگه داشتند، و بر اثر اين استقامت استوار و اراده محكم، به عالىترين درجات معنوى از قرب الهى رسيدند.
در اينجا براى تكميل بحث نظر شما را به سه حادثه از برخورد شديد پيامبر(ص) با چشم چرانانى كه با چشم آلوده خود عفّت جامعه را تباه مىساختند جلب مىكنيم:
1- حَكَم بن ابى العاص پدر مروان در عين آنكه مسلمان بود، مردى هرزه و چشم چران بود، روزى از لاى درز در داخل حجره پيامبر(ص) نگاه كرد، پيامبر(ص) به قدرى ناراحت شد، كه عصاى خود را كه نوكى تيز داشت برداشت و او را تعقيب كرد، او فرار كرد و چون روباه گريخت. پيامبر(ص) فرمود: «اگر به او دست مىيافتم چشمش را از كاسه بيرون مىآوردم» سپس به دستور پيامبر(ص) او و پسرش مروان به طائف تبعيد شدند، و تا عصر خلافت عثمان در تبعيد بودند، سرانجام در عصر عثمان آزاد شدند، و يكى از اعتراضات مسلمين به عثمان همين بود كه چرا تبعيد شدگان پيامبر(ص) را به وطن باز گردانده است؟(24) و طبق روايت ديگر، حكم بن ابى العاص از پشت ديوار به خانه پيامبر(ص) چشم چرانى كرد، و پيامبر(ص) خواست او را با كمان هدف تير قرار دهد كه او گريخت.(25)
2- طبق روايت امام صادق(ع) به پيامبر(ص) خبر رسيد كه دو نفر به نام هيت و ماتع در مدينه چشم چران و سبك سر هستند، و در ميان مردان مىنشينند، و با گفتن جُكهاى شهوت برانگيز از اوصاف زنان مىگويند و خط قرمز حريم عفاف را مىشكنند، پيامبر(ص) بىدرنگ آنها را احضار كرد و پس از اخطار شديد، آنها را به محلى به نام العرايا كه در اطراف مدينه بود تبعيد كرد، آنها فقط حق داشتند در روزهاى جمعه براى خريدارى غذا و لوازم زندگى به مدينه آمده، سپس به تبعيدگاه باز گردند.(26)
3- در مدينه چند نفر كه روح بيمار و هوسانگيز داشند و با شايعه پراكنى، به حريم عفاف تجاوز مىكردند، مورد اخطار شديد پيامبر(ص) قرار گرفتند و در صف منافقان قلم داد شدند، و اين اخطار با نزول آيهاى بعد از نزول آيه حجاب (آيه 59 سوره احزاب) مسلمانان را بر ضد آنان شوراند، و آن آيه اين بود: «لئن لم ينته المنافقون و الّذين فى قلوبهم مرضٌ و المرجفون فى المدينة…؛ اگر منافقين و آنها كه در دلهايشان بيمارى است (و با هوسهاى خود مىخواهند به عفت جامعه آسيب برسانند) و نيز دروغ پردازان و شايعه پراكنان، اگر از كارشان دست برندارند تو را (اى پيامبر) بر ضدشان مىشورانيم، آنگاه جز زمان كوتاهى نمىتوانند در اين شهر بمانند.»(27)
بنابراين همنوا با حضرت مهدى(عج) عرض مىكنيم: «خدايا چشمهاى ما را از هرگونه هرزگى و خيانت بپوشان.» پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. براى توضيح بيشتر، و بيان ويژگىهاى چشم به تفسير نمونه، ج 27، ص 18 تا 22 مراجعه شود. 2. سوره اعراف، آيه 179. 3. سوره بلد، آيه 8. 4. سوره نور، آيه 30 و 31. 5 و 6. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 506. 7. سوره نور، آيه 19. 8. تفسير صافى، ذيل آيه 19 نور. 9. سوره علق، آيه 14. 10. سوره نور، آيات 58 و 59. 11. تفسير ابوالفتوح رازى، ج 8، ص 204. 12. سوره نور، آيات 27 و 28. 13. بحارالانوار، ج 104، ص 37 و 38. 14. مكام الاخلاق، ص 270، بحار، ج 104، ص 37. 15. بحار، ج 104، ص 39. 16. وسائل الشيعه، ج 14، ص 139. 17. خصال شيخ صدوق، ج 1، ص 61(به طور اقتباس). 18. بحار، ج 77، ص 286. 19. بحار، ج 104، ص 39. 20. همان، ص 41. 21. الكنى و الالقاب، ج 1، ص 319. 22. سفينة البحار، ج 1، ص 22 (واژه اسف) به نقل از دعوات راوندى، به روايت ابن عباس. 23. تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 419. 24. الغدير، ج 8، ص 243. 25. سفينة البحار، ج 1، ص 293 (واژه حكم). 26. اقتباس از بحار، ج 22، ص 88. 27. سوره احزاب، آيه 60.