نقش قرآن در تربيت انسان‏

«يا ايها الناس قد جائتكم موعظه من ربكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمه للمومنين»(1) نقش قرآن در تربيت‏
نقش قرآن چون در اين عالم نشست

نقش هاى كاهن و ناپاك شكست‏
فاش گويم: آنچه در دل مضمر است‏
اين كتابى نيست، چيز ديگر است‏
چون به جان در رفت، جان ديگر شود

جان چو ديگر شد، جهان ديگر شود(2)

قرآن كريم كلام بى نظير خداوند است، و در بين اين همه موجودات مخاطب او انسان است، انسانى كه داراى روحى الهى است، داراى قلبى براى فهميدن و دلى براى ادراك كردن، در اعتبار و ارزش قرآن، همين بس كه سخن بى مانند خداست ودر اعتبار و ارزش انسان همين بس كه هم سخن و مخاطب خداوند براى وحى انسان است.
قرآن به عنوان يك كتاب آسمانى و كاملا غير بشرى و نازل شده من عندالله و از جهان غيب بر هر كس كه قرائت شود يا هر كس كه قرائت كند به شدت تحت تأثير كلمات معنوى آن قرار مى‏گيرد، هيچ گاه از خواندن آن خستگى و ملالت حاصل نمى آيد بلكه هر لحظه آدمى را كه صاحب دلى پذيرا و قلبى صاف باشد، به سوى خود مى كشاند و در واقع صاحب جاذبه اى قوى و نيرومند است اين است كه هر كس به سمت آن مى رود، به گونه اى از آن تاثير گرفته و لاجرم نمى تواند اين تاثير را پنهان كند.
در طول تاريخ به حوادث شگفت انگيز و مستندى برخورد مى كنيم كه از يك سو بيانگر نفوذ عظيم قرآن در قلوب شنوندگان حتى بيگانگان از اسلام و از سوى ديگر دليل روشن بر عجز مخالفان از مقابله به مثل مى باشد، بررسى اين حوادث تاريخى مسايل زيادى را به انسان مى آموزد كه به نمونه هايى از آن در اين نوشتار اشاره شده است.(3) سيره و روش برخى از دانشمندان اسلامى:
مرحوم فيض كاشانى:
مرحوم فيض كاشانى در كتاب ارزشمند المحجة البيضاء از قول يكى از حكيمان چنين مى گويد:
يكى از حكيمان مى گويد كه ابتدا قرآن را مى خواندم و لذتى نمى بردم، چندى بعد كه آن را مى خواندم چنان بود كه گويى آن را از رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى شنوم كه بر اصحابش مى خواند بالاتر رفتم و آن را از جبرئيل شنيدم كه بر پيامبر مى خواند.
از آن هم بالاتر رفتم و اينك آن را از خود خداوند مى شنوم و لذتى مى برم و تنعمى دارم كه نمى توانم از آن بگذرم.(4)

مرحوم اقبال لاهورى:
مرحوم اقبال لاهورى در اواخر زندگى اش، دچار ضعف و بيمارى چشم شده بود و از معالجه نيز محروم مانده بود. تنها مونسش قرآن بود او با همان اندك بينايى به قرآن مى نگريست و با لذتى سرشار از ايمان آيات را قرائت مى‏كرد. و مى گفت: پدرم به من توصيه كرده است كه فرزندم هر گاه قرآن مى خوانى، چنان بخوان كه گويى خداوند آن را به تو نازل كرده است.(5)
چون كه قرآن حق بگريختى

با روان انبياء آميختى‏
هست قرآن حال هاى انبياء

ماهيان بحر پاك كبريا
ور بخوانى و نه اى قرآن پذير

انبياء و اولياء را ديده گير
ور پذيرايى چو برخوانى قصص‏
مرغ جانت تنگ آيد در قفس‏
مرغ كز اندر قفس زندانى است‏
مى نجويد رستن از نادانى است‏
روح هايى كز قفس ها رسته اند

انبياى رهبر شايسته‏اند(6)

سيره مرحوم حضرت امام خمينى ره:
نكته برجسته‏اى كه در سيره اخلاقى و تربيتى آن رهبر بزرگوار به صورت ممتاز و قابل تحسين وجود دارد اين است كه ايشان على رغم حضور در نقطه ثقل مبارزات سياسى و اجتماعى، هرگز از اذكار و نوافل و زيارت غافل نبودند و در انجام دادن آنها مقيد به نظم و ترتيب خاصى بودند.
اينك به نمونه هايى از آن اشاره مى كنيم: يكى از نزديكان مرحوم امام مى گويد: امام روزانه چندين نوبت قرآن مى خواندند، با همان صداى ملكوتى كه داشتند ايشان در هر فرصت و مناسبتى كه پيش مى آمد، قرآن مى خواندند، معمولا بعد از نماز صبح، قبل از نماز ظهر و عصرو مغرب و عشاء يا در هر فرصت ديگر مقيد به اين مستحب الهى بودند و ما بارها كه در ضمن روز خدمت ايشان مى‏رسيديم امام را مشغول خواندن قرآن مى يافتيم.
يكى از همراهان امام در نجف اشرف درباره ايشان اظهار مى كردند كه:
ايشان هر روز ده جزء قرآن در ماه رمضان مى خواندند، يعنى هر سه روز يك دوره قرآن مى خواندند. برخى از برادران خوشحال بودند كه دو دوره قرآن خوانده اند ولى بعد مى فهميدند كه امام ده يا يازده دوره قرآن را خوانده اند.(7) حكايتهايى درباره نقش تربيتى قرآن:
حكايتى از اصمعى:(8)
زمخشرى در تفسير كشّاف از اصمعى نقل مى كند كه از مسجد بصره بيرون آمدم ناگهان چشمم به يك عرب بيابانى افتاد كه بر مركبش سوار بود. وقتى با من روبرو شد گفت: از كدام قبيله اى؟! گفتم از بنى اصمع گفت از كجا مى‏آيى؟ گفتم:از آنجا كه سخن خداوند رحمان(قرآن) را مى خوانند گفت براى من هم بخوان!
من آياتى از سوره و الذّاريات را براى او تلاوت كردم تا به آيه «و فى السماء رزقكم و ما توعدون»(9) رسيدم گفت: كافى است! و برخاست و شترى كه با خود داشت قربانى كرد و گوشت آن را در ميان نيازمندان تقسيم نمود، شمشير و كمانش را نيز شكست و كنار انداخت و رفت اين داستان گذشت. تا اينكه من(اصمعى) با هارون الرشيد به زيارت خانه خدا مى رفتيم و مشغول طواف بوديم ناگهان ديديم كسى با صداى آهسته مرا فرا خواندنگاه كردم ديدم همان مرد عرب است، لاغر شده و رنگ از صورتش پريده است پيدا بود كه عشق آتشين بر او چيره گشته و او را بى قرار ساخته است وقتى مرا ديد سلام كرد و گفت بار ديگر همان سوره ذاريات را برايم بخوان! هنگامى كه به همان آيه رسيدم فريادى زد و گفت ما وعده خداى خود را به خوبى يافتيم، سپس گفت: آيا بعد از اين هم آيه اى هست من آيه بعد را خواندم. «ربّ السّماء والارض انّه الحق»(10)
بار ديگر فريادى زد و گفت «يا سبحان الله من ذاالّذى أغضب الجليل حتى الجئوه الى اليمين.»
يعنى راستى عجيب است، چه كسى خداوند جليل را به خشم آورده كه اين گونه سوگند ياد مى كند آيا سخن او را باور نكردند كه ناچار از قسم شده اين جمله را سه بار تكرار كرد و بر زمين افتاد و مرغ روحش به سوى آشيان ملكوت پرواز كشيد.
حكايت پيامبر(ص) با مرد عرب:(11)
در حديثى آمده مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد: گفت از آنچه خداوند به تو ياد داده به من بياموز، پيامبر صلى الله عليه و آله سوره زلزال را براى او خواند. تا به اين آيه شريفه رسيد «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره»
كسى كه ذره اى كار نيك يا بد را انجام دهد آن را مى بيند.
او گفت: همين آيه يا همين سوره مرا كفايت مى كند، پيامبر صلى الله عليه و آله درباره او فرمودند: او را به حال خودش واگذاريد “رجع فقيها” او فقيه شد و بازگشت. حكايتى از سيد قطب:(12)
در تفسير فى ظلال در ذيل آيه 38 سوره يونس «أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله» ماجراى عجيبى از زندگى خود نقل مى كند او مى گويد:
من از حوادثى كه براى ديگران واقع شد. سخنى نمى گويم، تنها حادثه‏اى را بيان مى كنم كه براى خود من اتفاق افتاد و شش نفر ناظر آن بودند، ما شش نفر مسلمان بوديم كه با يك كشتى مصرى، روز جمعه به اين فكر افتاديم كه نماز جمعه را در قلب اقيانوس و بر روى كشتى برپا داريم، و علاوه بر اقامه فريضه مذهبى مايل بوديم يك حماسه اسلامى در مقابل يك مبلغ مسيحى كه در داخل كشتى نيز دست از برنامه هاى تبليغاتى خود بر نمى داشت بيافرينيم به خصوص اينكه او مايل بود حتى ما را به مسيحيت تبليغ كند!
ناخداى كشتى كه يك نفر انگليسى بود موافقت كرد نماز جمعه را در عرشه كشتى به جا آوريم و به كاركنان كشتى كه همه از مسلمانان آفريقا بودند نيز اجازه داده شد كه با ما نماز بخوانند و آنها از اين جريان بسيار خوشحال شدند، زيرا نخستين بار بود كه نماز جمعه در برابر آنان بر عرشه كشتى انجام گرفت من(سيد قطب) به خواندن خطبه نماز جمعه، و سپس امامت نماز پرداختم و جالب اينكه مسافران غير مسلمان، اطراف ما حلقه زده بودند. و با دقت انجام اين فريضه، مذهبى را مى نگريستند پس از پايان نماز، گروه زيادى از آنها نزد ما آمدند و اين موفقيت را تبريك گفتند. در ميان اين گروه خانمى بود كه بعداً فهميديم يك زن مسيحى اهل يوگسلاوى است كه از جهنم تيتو و كمونيسم فرار كرده است، او فوق العاده تحت تأثير نماز ما قرار گرفته بود، به حدى كه اشك از چشمانش سرا زير بود و نمى توانست خود را كنترل كند.
او به زبان انگليسى ساده و آميخته با تأثر شديد و خضوع و خشوع خاصى سخن مى گفت و از جمله سخنانش اين بود بگوييد ببينم كشيش شما با چه لغتى سخن مى گفت؟ سرانجام به او گفتم كه ما به لغت عربى صحبت مى كرديم، ولى او گفت: من هر چند يك كلمه از مطالب شما را نفهميدم اما به وضوح ديدم كه اين كلمات آهنگ عجيبى داشت و از اين مهم تر چيزى كه نظر مرا فوق العاده به خود جلب كرد اين بود كه در لابلاى خطبه امام شما جمله‏هايى وجود داشت كه از بقيه ممتاز بود اين جمله ها داراى آهنگ فوق العاده مؤثر و عميقى بود آن چنانكه لرزه به اندام من مى‏انداخت.
گويا اينها مطالب ديگرى بود، فكر مى كنم هنگامى كه امام شما اين جمله ها را ادا مى‏كرد، مملو از روح القدس مى شد!
كمى فكر كردم و متوجه شدم اين جمله ها همان آيات قرآن بود كه من در لابلاى خطبه و ضمن نماز آنها را مى خواندم اين جريان ما را تكان داد و متوجه اين نكته ساخت كه آهنگ مخصوص قرآن آن چنان مؤثر است كه حتى بانويى را كه يك كلمه از معناى آن را نمى فهمد تحت تأثير شديد خود قرار مى دهد. حكايت فضيل بن عياض:(13)
«فضيل بن عياض» مردى متظاهر به فسق بود، بر سر راه كاروان هاى تجارى و مسافرتى قرار مى گرفت و بازور و تهديد اموال كاروانيان را به غارت مى برد، دزدى قهار و چيره دست بود و تمام مردم او را با همان صفاتش مى شناختند او كه از راه دزدى اموال فراوانى را بدست آورده بود و از وضع مالى مناسبى برخوردار بود، شبى براى دزدى به خانه‏اى به قصد دستبرد زدن وارد شد.
صاحب منزل در حال قرائت قرآن بود كه فضيل با طرح و نقشه قبلى روى ديوار منزل قرار گرفت. همين كه خواست وارد خانه شود، قرائت قرآن صاحب منزل توجه‏اش را جلب نمود.
صاحب خانه، اين آيه را تلاوت كرد كه:
«الم يأن للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله»(14)
آيا وقت آن نرسيده است كه قلب هاى كسانى كه ايمان آورده اند با ياد خدا خاشع شود.
فضيل بن عياض با شنيدن اين آيه تمام وجودش شعله ور شد و از ديوار پايين آمد و مثل اينكه اين آيه بر او نازل شده باشد تحت تأثير قرار گرفت، سرانجام از عالم حيوانى به عالم انسانى درآمد و در جمع مهاجران حقيقى به سوى خدا قرار گرفت وى با يك تصميم جدى از تمام گناهان خود توبه كرد و دست از قمار و شراب و شهوت رانى كشيد و تا جايى كه صاحبان اموال بدست آمده از راه دزدى را مى شناخت راضى كرد و اموال را باز گرداند به طورى كه امروزه در عرفان او را در زمره زهاد بزرگ به حساب مى آورند. حكايتى از مرحوم محمد تقى جعفرى:(15)
مرحوم محمد تقى جعفرى در خصوص شرح حال استاد معرفتى خودشان مرحوم شيخ مرتضى طالقانى مى فرمايند: استاد ما به من فرمود كه من تا چهل سالگى در دهات طالقان چوپانى مى‏كردم روزى در حال چرانيدن گوسفندان، تلاوت آياتى از قرآن با صدايى بسيار زيبا به گوشم رسيد حالم دگرگون شد و گفتم: خدايا عمر من به آخررسيد. و اين نامه تو را (قرآن) نخوانده و چشم از دنيا خواهم بست؟!
از بيابان برگشتم و گوسفندان مردم را به خودشان برگرداندم و از اشخاص مطلع و آگاه پرسيدم كه من براى درس خواندن به كجا بروم؟ گفتند برو به حوزه علميه اصفهان…. اين مقاله توسط آقاى محمد سليمانى‏ از نيشابور گردآورى و براى مجله ارسال شده است.
پايان بخش اين مقاله دعاى حضرت سجادعليه السلام و غزل قرآنيه مرحوم الهى‏
دعاى حضرت سجاد عليه السلام:(16)
«اللهم اجعل القرآن وسيلة لنا الى اشرف منازل الكرامة و سلماً نعرج فيه الى محل السلام»
پروردگارا براى ما قرآن را شريف ترين وسيله منزلهاى كرامت و نردبانى كه با آن به سوى محل سلامت عروج كنيم، قرار ده.
غزل قرآنيه از مرحوم مهدى الهى قمشه:(17)
چه خوش است يك شب بكشى هوا را

به خلوص خواهى زخدا، خدا را
مگر آشنايى‏ز ره عنايت بخردبه خارى‏ گل باغ ما را
فلكا شكستى دل عاشقان را

به چه روى بستى كمر جفا را
چو شكستى اين دل مشو ايمن از وى

كه بسوزد آهش قلم قضاء را
نه حريف مائى فلكا كه يارم‏

شكند به نازى صف ما سوى را
نه به راه كويش سفرى خرد را

نه به باغ حسنش گذرى صبا را
نه ز دام شوق تو رهد الهى

نه به درد عشقت اثرى دوا را پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. قرآن كريم، سوره مباركه يونس، آيه 57 و58. 2. كليات ديوان اقبال لاهورى، با مقدمه احمد سروش،ص‏317. 3. پيام قرآن، حضرت آيت الله مكارم شيرازى، ج‏18،ص‏17. 4. اوصاف پارسيان، عبدالكريم سروش، ص 181،به نقل از المجحه البيضاء، الباب الثالث، من كتاب آداب تلاوه القرآن. 5. همان منبع ص 182. 6. تفسير و نفد و تحليل مثنوى، مرحوم محمد تقى جعفرى، 679/1. 7. سيماى فرزانگان، رضا مختارى، ص 159. 8. پيام قرآن 9695/8 به نقل از تفسير كشاف 40/4. 9. قرآن كريم، سوره مباركه الذاريات، آيه 22. 10. قرآن كريم، سوره مباركه الذاريات، آيه 23. 11. انوار البهيه، مرحوم محدث قمى، ص 331 و تفسير روح البيان، 495/10. 12. پيام قرآن، 98/8 به نقل از تفسير فى ظلال القرآن سيد قطب، 422/4. 13. بركرانه عصمت، على اصغر ظهيرى، ص 52 و53 به نقل از گفتارهاى معنوى مرحوم مطهرى، ص 226. 14. قرآن كريم، سوره مباركه، حديد، آيه 16. 15. فيلسوف شرق، محمدرضا جوادى، ص‏59. 16. صحيفه سجاديه، دعاى 142، ختم قرآن‏ 17. ديوان حكيم الهى قمشه‏اى، با انضمام و مقدمه، حسين الهى قمشه‏اى، ص‏40.