طليعه نوشتار
امام هشتم شيعيان حضرت على بن موسى الرضا (ع) روز يازدهم ذيقعده سال 148 ه. ق در مدينه ديده به جهان گشود.(1)
دوران امامت آن حضرت 20 سال بود كه با سه تن از حكمرانان مستبدّ عباسى، يعنى هارون (ده سال)، امين (پنج سال) و مأمون (پنج) سال معاصر بود. امام رضا در آخر ماه صفر سال 203 ه. ق در سن 55 سالگى توسط مأمون مسموم شد و در سناباد نوقان كه امروزه يكى از محلات مشهد مقدس محسوب مىشود به شهادت رسيد و در محل مرقد فعلى به خاك سپرده شد. (2)
آن بزرگوار همانند ديگر امامان معصوم(ع) دارنده تمام كمالات و فضائل اخلاق انسانى در مرتبه اعلى بود. او آن چنان در قلّه شكوهمند كمال و فضيلت قرار داشت كه نه تنها دوستان و پيروانش او را ستودهاند، بلكه دشمنان كينه توز و سرسخت به مدح و ستايش او پرداختهاند. درباره اوصاف اخلاقى آن حضرت «ابراهيم بن عباس» مىگويد: «هرگز نديدم كه امام رضا (ع) به كسى يك كلمه جفا كند و نديدم كه سخن شخصى را قطع كند و نديدم كه نيازمندى را از درگاه خويش رد كند. او هرگز در حضور افراد تكيه نمىداد و هرگز او را نديدم كه با صداى بلند خنده كند، بلكه خندهاش تبسم و لبخند بود. وقتى كه خلوت مىكرد و كنار سفره مىنشست، همه خدمت كاران و غلامان را كنار سفره مىنشاند.»(3)
آن چه خوانندگان عزيز و محترم در پيش رو دارند، گامى است در بيان فضائل اخلاقى و صفات حميده پيشواى هشتم شيعيان اميد است كه ره توشهاى باشد براى پويندگان راه امامت و ولايت. برترين انديشمند
خود امام رضا (ع) در مورد دانش بىكران حضرتش و برترى بر انديشمندان و متفكّرين علوم مختلف مىفرمايد: «زمانى من در مسجدالنبى مىنشستم و در آن موقع دانشمندان زيادى در مدينه بودند، هرگاه يكى از آنها در پاسخ پرسشى عاجز مىگشت و ديگران هم نمىتوانستند از عهده جواب برآيند، همگى به من اشاره مىكردند و مسائل مشكل را مطرح مىكردند و من پاسخ همه آنها را مىدادم.»(4)
مرحوم شيخ صدوق مىگويد: «مأمون در هر جا كه احتمال مىداد دانشمندى باشد و توانايى مناظره و مباحثه با امام رضا(ع) را داشته باشد به مجلس خويش دعوت مىكرد و او را با امام هشتم(ع) وارد بحث مىنمود.
او در اين زمينه تلاشهاى فراوانى به عمل آورد تا انديشمندان و نظريه پردازان فرقهها و گروههاى مختلف اسلامى و غيراسلامى در مباحثه علمى بر آن حضرت پيروز شوند، امّا امام رضا(ع) در تمام آن جلسات و مناظرههاى سنگين و پيچيده بر تمام دانشمندان عصر خويش غلبه مىكرد. آن حضرت با كسى به بحث و مناظره نمىپرداخت مگر اين كه در پايان، طرف مقابل به فضيلت و برترى و دانش سرشار امام هشتم (ع) اعتراف مىنمود و در برابر استدلالهاى قوى و محكم او سر تعظيم فرود مىآورد.»(5) درياى كرم
«يسع بن حمزه» مىگويد: در مجلس امام رضا(ع) مشغول گفت و گو بوديم كه مردى وارد شد و گفت: سلام بر تو اى فرزند پيامبرخدا! من مردى از دوستان شما هستم. اكنون از زيارت خانه خدا بازگشتهام و چيزى كه بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به ديارم بفرست، من داراى نعمت و دولت هستم و مستحق صدقه نيستم. آنچه به من ببخشى از سوى شما صدقه خواهم داد. امام (ع) از او خواست بنشيند بعد از پايان جلسه حضرت به خانه رفت و لحظاتى بعد در را بست ؛ سپس دستش را از بالاى در بيرون آورد و پرسيد آن مرد خراسانى كجاست؟ مرد پاسخ داد: اين جا هستم. امام(ع) فرمود: اين دويست دينار را بگير و با آن هزينه سفرت را تأمين كن. يكى از ياران حضرت پرسيد: فدايت شوم به او مهربانى كردى و چهره پنهان ساختى؟!
حضرت فرمود: چون نيازش را برآوردم، نخواستم خوارى خواهش را در چهرهاش ببينم. آيا اين حديث پيامبر(ص) را نشنيدهاى كه فرمود: كار نيكى كه پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است.(6) مدافع حريم اسلام
مسأله دفاع فرهنگى و علمى از كيان اسلام و جلوگيرى منطقى از بدعتها و گمراهىها از ضروريات اسلام است و موجب پاداشهاى عظيم و محبوبيّتهاى بسيار بزرگ در پيش گاه خداوند خواهد شد ؛ به طورى كه پيامبر(ص) در مورد نگهبانى از حريم دين و حكومت اسلامى فرموده است: «يك شب نگهبانى از حريم حكومت اسلامى برتر از هزار شب عبادت كه روزش را انسان روزه بگيرد مىباشد.»(7)
حضرت امام رضا(ع) در اين راستا مىفرمايد: «عدهاى از غاليان، اخبارى را در مورد تشبيه به خدا و مسأله جبر در شأن ما به دروغ جعل كردند و با اين بيهوده گويىها عظمت خدا را كوچك نمودند.
هر كس آنها را دوست بدارد با ما دشمنى نموده و هر كس آنها را دشمن بدارد با ما دوستى نموده است ؛ هر كس با آنها رابطه برقرار سازد از ما بريده است و هركس از آنها ببرد با ما پيوند برقرار نموده است، هركس نسبت به آنها بى اعتنايى كند، به ما نيكى نموده و هركس به آنها نيكى كند، به ما بى اعتنايى و جفا كرده است: هر كس آنها را گرامى بدارد به ما اهانت نموده و هر كس كه به آنها اهانت كند، به ما احترام نموده است، هر كس به آنها بدى كند به ما خوبى كرده و هر كس به آنها خوبى كند، به ما بدى نموده است، هر كس آنها را تصديق كند، ما را تكذيب نموده و هركس كه آنها را تكذيب كند، ما را تصديق نموده است. هر كسى كه شيعه ماست، هرگز آنها را يار خود نگيرد و با آنها همكارى ننمايد.»(8) كرامات رضوى
معجزات و كرامات حضرت رضا(ع) بسيار زياد است، به طورى كه شيخ حرّ عاملى مىنويسد: «معجزات امام رضا (ع) از حدّ تواتر تجاوز كرده است.»(9) بنابراين چه بسيار انسان هايى هستند كه با تشرّف به بارگاه ملكوتى آن امام همام (ع) از درياى بى كران كرامتش بهره و نصيبى بردهاند.
شيخ صدوق مىگويد: وقتى ركن الدوله، يكى از وزراى حكومت آل بويه را از رفتن به زيارت امام على بن موسى الرضا(ع) با خبر ساختم، به من گفت: مرقد آن امام (ع) را بارها زيارت كردهام و حاجتهاى زيادى از ايشان گرفتهام. هنگامى كه به آن جا رفتى براى من دعا كن و به جاى من زيارت نما كه در آن مكان دعا اجابت مىشود.(10)
«ابومنصور عبدالرزّاق» وقتى فهميد كه حاكم توس (معروف به بيوردى) فرزندى ندارد، به او گفت: چرا به زيارت امام رضا (ع) نمىروى تا در آن جا از خداوند فرزندى طلب كنى؟ من بارها در آن جا حوائجى از خداوند خواستهام و خداوند حاجتم را به بركت آن امام بزرگوار بر آورده نموده است. حاكم توس مىگويد: نزد امام رضا(ع) رفتم و از خداوند حاجتم را خواستم. خداوند فرزند پسرى به من عطا كرد.(11) انيس قرآن
ره پويان راه يقين و سالكان كوى عشق از آن جايى كه دل در گرو ذات اقدس خداوند دارند، كتاب او را پرتوى از ذات الهى و واسطه سخن ربّ مالك با عبد سالك مىدانند، از اين رو با قرآن انس ويژهاى داشته و دل و جان و اعمال خويش را با آن گوهر حيات بخش خدايى مىكنند.
در سيره هشتمين ستاره فروزان آسمان امامت و ولايت انس با قرآن به وضوح ديده مىشود. آن بزرگوار هر سه روز يك بار تمام قرآن را تلاوت مىكرد و در آيات آن تدبّر مىنمود.
امام رضا(ع) شبها هنگام خوابيدن، در بستر خويش زياد قرآن مىخواند و چون به آيهاى مىرسيد كه در آن يادى از بهشت يا جهنم شده است، مىگريست و از خداوند بهشت مىطلبيد و از دوزخ به خداوند پناه مىبرد: «… فاذا مرّ بآيةٍ فيها ذكر جنّةٍ او نارٍ بكى و سأل اللّه الجنّة و تعوّذ به من النّار.»(12)
همچنين درباره اوصاف قرآن سخنان گهربارى از ايشان به يادگار مانده است كه هر خواننده را به فكر و انديشه در اين كتاب وا مىدارد. آن حضرت قرآن كريم را كتاب هدايت گر، سرچشمه حيات و مايه عزّت دانسته، بنابراين مىفرمايد: «هو حبْل اللّه المتين و عروتُهُ الوثْقى و طريقتُهُ المُثلى، المؤدّى الى الجنّة و المنجى من النّار لا يخْلُقُ من الازمنة و لا يغثُّ على الالسنة لانّه لمْ يجعلْ لزمانٍ دون زمانٍ بلْ جُعل دليلُ البرهان و حجّةٌ على كلّ انسانٍ لايأتيه الباطلُ منْ بين يديه و لا من خلفه تنزيلٌ من حكيمٍ حميدٍ؛(13) قرآن ريسمان محكم الهى و دستگيره محكم و راهى نمونه و بى بديل است كه به بهشت منتهى مىشود و انسان را از آتش نجات مىدهد. در طول زمان كهنه نمىشود و ارزش و اعتبار خود را از دست نمىدهد، زيرا براى يك عصر قرار داده نشده است، بلكه راهنما، برهان و حجّت براى هر انسان است. باطل و نادرستى در آن راه نمىيابد، نه از پيش رو و نه از گذشتهها. اين كتاب فرستاده خداى حكيم و ستوده است». پاسدار نماز
همه پيامبران و امامان و اولياى خدا حرمت نماز را به بهترين وجه حفظ مىكردند و آن را با كيفيت بسيار عالى اقامه مىنمودند. پس از معرفت به خدا و اصول اعتقادات، بر همه چيز آن را مقدّم مىداشتند.
از منظر حضرت رضا(ع) هيچ عملى برتر و با ارزشتر از نماز نيست و آن را در اول وقت اقامه مىكرد به همين جهت آن حضرت (ع) به «ابراهيم بن موسى» فرمود: «لاتؤخّرنّ الصّلوة عن اوّل وقتها الى آخر وقتها من غير علّةٍ…؛(14) نماز را هميشه در اول وقت شروع كن و آن را بدون علت از اول وقت به تأخير مينداز…»
امام هشتم به هيچ قيمتى فضيلت نماز اول وقت را از دست نمىداد. حتى در مهمترين جلسات سياسى و علمى امام به نماز اول وقت اهميّت مىداد. نقل مىشود كه به دستور مأمون، علماى برجسته از فرقههاى گوناگون در مجالس مناظره حاضر مىشدند و امام رضا(ع) با آنها بحث و مناظره مىكرد. در يكى از اين مجالس «عمران صائبى» كه از دانشمندان بزرگ بود، حاضر شد و درباره توحيد با امام رضا(ع) وارد گفت و گو گرديد. در آن جلسه امام سؤالهاى او را با حوصله، متانت و استدلالهاى قطعى پاسخ داد و او را به سوى توحيد متمايل كرد. هنگامى كه بحث و مناظره به اوج خود رسيده بود، حضرت رضا(ع) احساس كرد كه وقت اذان ظهر و هنگام نماز است، بنابراين به مأمون فرمود: وقت نماز فرا رسيده است.
عمران صائبى كه به حقايقى دست يافته و از درياى دانش سرشار امام هشتم بهرههايى برده بود با التماس گفت: آقاى من! گفت و گو و پاسخهاى خويش را قطع مكن، زيرا دل من آماده پذيرش سخنان شماست. امّا آن حضرت تحت تأثير سخنان عاطفى و احساس برانگيز او قرار نگرفت و فرمود: عيبى ندارد نماز را مىخوانيم و دوباره به گفت و گو ادامه خواهيم داد. در اين حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند. حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفت و گو ادامه داد و پاسخهاى روشن گرانه خويش را ارايه نمود.(15) اسوه شجاعت
پس از شهادت حضرت امام موسى كاظم(ع) دوران امامت حضرت امام رضا(ع) در عصر هارون آغاز شد. با اين كه شرايط بسيار سخت بود امام امامت خود را آشكار و هدايت مردم را شروع كرد.
محمدبن سنان كه يكى از شيعيان است مىگويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: «شما چگونه جرأت كرديد كه بعد از پدرتان، امامت خود را آشكار كنيد با اين كه از شمشير هارون خون مىچكد؟» آن حضرت در پاسخ سؤال من فرمود: «همان گونه كه پيامبر(ص) در برابر ابوجهل ايستادگى و مقاومت كرد و فرمود: اگر ابوجهل يك دانه مو از سرم بردارد من پيامبرنيستم، من نيز به شما مىگويم: اگر هارون از سرم يك لاخه مو بگيرد، من امام نيستم.»(16) حكيم خردورز
امام رضا(ع) در روزگارى كه امامت الهى در حد پادشاهى و ولايت عهدى تنزّل يافته بود، از عقل و خرد خويش بيشترين بهره را برد و با تشكيل مناظرات و احتجاجات عقلانى، خردورزان را جذب خويش نمود و عدهاى از آنها را به راه اصلى و حجت ظاهرى و امامت هدايت نمود.
آن حضرت در تمام عرصههاى زندگى به ويژه عرصه سياسى اش رفتارى كاملاً حكيمانه و خردورزانه داشت. پذيرش ولايت عهدى در دوران امامتش يك موضع كاملاً عاقلانه بود كه توانست تمام شيطنتها و نقشههاى مأمون را خنثى كند.
نتيجه اين خردورزى و تدبير آن شد كه اولاً: افرادى كه حتى امام را نمىشناختند و يا بغض آن حضرت را در دل داشتند با اين تدبير حكيمانه جزو عاشقان و شيفتگان امام رضا(ع) شدند.
ثانياً: نه تنها مأمون نتوانست معارضان و مخالفان شيعى را به خود خوش بين سازد، بلكه امام (ع) مايه اميد و تقويت روحيه آنان شد و ثالثاً: نه تنها مأمون نتوانست امام(ع) را متهم به حرص بر دنيا و عشق به مقام و منصب نمايد، بلكه حشمت ظاهرى بر عزّت معنوى او افزود.
كوتاه سخن اين كه مأمون در اين معامله نه تنها چيزى بدست نياورد، بلكه بسيارى چيزها را از دست داد. اين جا بود كه مأمون احساس شكست و خسران كرد و در صدد برآمد كه خطاى فاحش خود را جبران كند كه تنها راه آن شيوه توسل به قتل و نقشه بود.(17) پاورقي ها:پىنوشتها: 1. اصول كافى، كلينى، ج 1، ص486. 2. الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، شيخ مفيد، ص304. 3. عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، ج 2، ص 182. 4. بحار الانوار، مجلسى، ج 49، ص 100. 5. مأخذ قبل، ج 1، ص 152. 6. اصول كافى، ج 4، ص 24. 7. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاينده، حديث 1355. 8. اثباة الهداة، شيخ حرّ عاملى، ج 7، ص 446- 445. 9. همان، ج 6، ص 117. 10. همان، ج 6، ص 103. 11. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص279. 12. همان، ص 196. 13. بحارالانوار، ج 17، ص 210. 14. همان، ج 49، ص49. 15. التوحيد، شيخ صدوق، ص 434. 16. انوار البهيّه، محدّث قمى، ص340. 17. گزيدهاى از پيام مقام معظّم رهبرى (دامت توفيقاته) به نخستين كنگره حضرت امام رضا(ع) به نقل از مجلّه پاسدار اسلام، شماره 273، شهريور 1383، ص 13.