آخرين قسمت مقدمه
خداوند متعال به مقتضاى ربوبيت خود، براى تربيت بشر و رساندن او به كمال شايسته خويش يك سلسله عبادات و وظايف اخلاقى معين فرموده است تا آدمى در سايه عمل به آن عبادات و به كار بستن وظايف به كمالى كه براى آن آفريده شده است.، برسد و بهره خود را از نعمات خداوندى به دست آورد؛ زيرا تا هنگامى كه بشر گرفتار رذايل اخلاقى است و كردارهاي زشت و ناروا گريبانگير اوست، نيروهاى معنوى و قواى روحانى او همچنان در مرحله استعداد باقى مانده و پا به عرصه فعليت نخواهد گذاشت و تا چنين نشود و استعدادها ظهور نكند، به دليل عدم سنخيت با عالم معنا درك آن لذايذ و نعمتها براي او امكانپذير نخواهد بود.
ماه مبارك رمضان، فرصت مغتنمى فرا راه انسان قرار مىدهد تا مجموعهاي از عبادات را به عنوان تكليف انسانى بجا آورده و در پرتو صفاي باطن، نورانيت زمين را نيز فزونى بخشد. خاكيان در اين ايام و ليالى متبركه كه فاصله زمين به حداقل مىرسد، آن چنان بال و پر مىگيرند كه برتر از ملائك، حضور گرم ذات اقدس پروردگار را نيز حس مىكنند. همه اين دستاوردها را بايد مديون «روزه» و «امساك» دانست كه مهمترين عبادات ماه رمضان است. روزه، ابعاد گوناگونى دارد و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مىگذارد. ازاينرو، در اين نوشتار مختصر برآنيم تا گوشههايى از آثار و بركات عظيم اين فريضه الهى را بيان نماييم. مفهوم روزه
واژه «صوم»، يعنى روزه در لغت به معناى خوددارى از عمل است براى مثال، صوم از خوردن و نوشيدن و… به همين سبب واژه «صمت» يا سكوت نيز صوم مىگويند؛ زيرا آن هم خوددارى از سخن گفتن است و نيز گفتهاند هر چيزى كه از حركت باز ماند، آن را صوم مىگويند و «صامت الريح» به معناى بازماندن باد از حركت است. بنابراين، اهل صوم در لغت به معناى امساك، پرهيز و خوددارى است.(1) البته چه بسا در معناى آن اين قيد را اضافه كرده باشند كه به معناي خوددارى از كارهاى مخصوصى است كه دل آدمى مشتاق آن باشد و اشتهاى آن را داشته باشد.(2)
اما صوم (روزه) در فرهنگ و شريعت دينى عبارت از خوددارى و پرهيز از چيزهايى خاص در زمان معين است. روزه در قرآن
در قرآنكريم و روايات تعبيرات متعدد از روزه شده، گاهى به عنوان «صبر» به آن سفارش شده است؛ چنان كه مىفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا، استعينوا بالصبر و الصلوه…؛(3) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از صبر (روزه) و نماز استمداد نماييد. و زمانى به «سياحت» چنان كه در حالات متقين مىفرمايد: «سياحت كنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان.»(4)
و اغلب از آن به «صوم» و «صيام» تعبير شده، چنان كه درباره اصل مشروعيت روزه مىفرمايد:
«يا ايها الذين آمنوا، كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون»(5) اى كسانى كه ايمان آوردهايد روزه بر شما واجب شده همان طور كه بر اقوام قبل از شما واجب شده بود، شايد با تقوا شويد.
در اين آيه شريفه خداوند مهربان چون بندهاش را به روزهدارى كه همراه با مشقتهاست تكليف نمود، در چند مورد نسبت به بنده روزهدار تلطف مىنمايد:
1- بنده خويش را به شرف و مدحت «يا ايها الذين آمنوا» ندا كرد، يعنى به ايمان و گرويدن به خويش؛ اينگونه خطاب «اى كسانى كه ايمان آوردهايد» به منظور توجه دادن مردم به صفت ايمانشان است، و گرنه مىفرمود: «اى مردم»، ولى خواست بفهماند با توجه به اين كه داراى ايمانيد بايد هر حكمى را كه از ناحيه پروردگارتان مىآيد بپذيريد، هر چند كه بر خلاف مشتهيات، و ناسازگار با عادات شما باشد.
2- «كُتِبَ» را به لفظ مجهول ذكر كرد، گر چه او نوشت و واجب نمود، اما چون روزه با رنج و مشقت همراه است به خود نسبت نداد، ولى آنجا كه رحمت است به خود حواله مىدهد، مانند، «قل الله كتب على نفسه الرحمه»(6) بگو از آن خدا است نوشت بر خويشتن رحمت را، آنچه شاق بود به خود حواله نكرد، ولى آنچه كه بنده از آن متأذى است و نقص و معصيت است به خدا نسبت مىدهد، شرمت باد اى انسان كه آنچه بد آيند توست و عاملش تو هستى با اين وجود آن را به خدا نسبت مىدهى، نظير اين كه گفته شود: خدايا! تو فقيرم كردى، تو بيمارم نمودى و….
3- فرمود: «كما كتب على الذين من قبلكم» يعنى اين روزه فقط بر شما مسلمانان (امت پيامبر اسلام) نهاده نشده، بلكه بر پيشينيان: امتهاى گذشته و قبل از ظهور اسلام، امتهاى انبياء قبل، چون امت موسى و عيسى و غير ايشان نيز واجب بوده است.
4- «لعلكم تتقون» كه فايده آن به تو برمىگردد و شما را به زينت تقوا مفتخر مىسازد. تاريخچه روزه
آنچه در تاريخ آمده نشان دهنده اين است كه روزه فقط بر امت اسلام واجب نشده است، بلكه قبل از اسلام نيز بر امم گذشته واجب بوده است، ولى تفاوت آن در نحوه انجام و زمان آن بوده است. در تفسير «فخر رازى» درباره چگونگى روزه گرفتن در گذشته چنين آمده است:
«خداوند ماه رمضان را بر يهود فرض كرد، ولى يهود روزه اين ماه را ترك كردند و به گرفتن يك روز اكتفا نمودند و شايد آن همان روز غرق شدن فرعون بوده است.»(7)
درباره كيفيت روزه نصارا آمده است: اول ماه رمضان را روزه مىگرفتند و چون با فصل گرما مواجه شدند آن فصل روزه را تغيير دادند و به ماههاى شمسى انتقال دادند، كه ثابت باشد و با تابستان مواجه نگردد. براي اين تغيير، ده روز به آن افزودند. و آنگاه، سلطانى آمد و براى مشكلى، هفت روز روزه نذر نمود و مردم نصارا آن هفت روز را به روزه مربوطه اضافه نمودند و پادشاه ديگرى سه روز به آن افزود كه در مجموع روزه نصارا پنجاه روز شد.(8)
به حضرت يعقوب نيز چنين وحى شد: «خداوند تو را خاضع و روزهگير كرد، طعامى از بهشت به تو داد كه نه تو آن را مىدانستى و نه پدرانت، تا تو را بياموزد كه انسان تنها به نان زنده نيست، بلكه به هر كلمهاى كه از طرف خداوند صادر شود، انسان زنده مىشود.»(9)
آثار و بركات روزه
1- اثر تربيتى، روانى
مهمترين اثر روزه بعد تربيتى و روانى آن است. روزه روح آدمى را تلطيف و اراده انسان را «قوى» و غرائز او را «تعديل» مىكند.
از مرتاضان و مهذبان نفوس، كه از راههاى مخصوص به خود به تطهير روح مىپردازند، گرفته كه معتقدند: آنچه نفس را ناخوش آيد، بايد بدان پرداخت و روزه چنين است تا صوفيان، كه چله نشينند و از اصولشان امساك است، و عارفان كه مىگويند: اندرون از طعام خالىدار تا در او نور معرفت بينى(10) همگى نقش محورى روزه در خودسازى و تهذيب نفس را باور دارند؛ زيرا روزه، تمرين مقاومت و آمادگى روحى در خودسازى است. براى اين كه اخلاق و تهذيب نفس بر دو پايه استوار است:
الف) تخليه؛ يعنى پاكسازى و تصفيه روح از عادات ناپسند و آلودگىهاى مادى كه مقدمه آن شناخت صفات پسنديده و ناپسند است.
ب) تحليه؛ يعنى آراستن نفس به صفات پسنديده و مطلوب انسانى، مانند تقوا كه از حكمتهاى روزه است «لعلكم تتقون».(11)
روزه كلاس كسب تقوا است، تمرينى براى متقى شدن است. افرادى كه ساليانه، يك دوره يك ماههاى براى شركت در اين پيكار درونى را مىگذرانند، از آمادگى رزمى و دفاعى بيشترى برخوردارند. براى اين كه پيامبر اكرم(ص) شكم پرستى و شهوت جنسى را از جمله سه امرى برشمرد كه پس از خويش، براى امتش نسبت به آنها بيمناك بود.(12)
و نيز از كلام گوهر بار آن حضرت است كه فرمود: «اولين چيزهايى كه موجب گرفتارى انسان در آتش جهنم است، دهان (ابزار گناهان فراوان)، و فرج (ابزار شهوت جنسى) است».(13)
در ماه مبارك رمضان، از جمله امورى كه روزهدار بايد از آنان پرهيز كند، خوردن و آشاميدن و مسائل جنسى است. او بايد در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب، از بعضى لذات چشم بپوشد و عملاً ثابت كند كه همچون حيوان در بند اصطبل و علف نيست. او مىتواند زمام امور نفس سركش را به دست گيرد و با تمرينهاى پيگير و خستگىناپذير از رقبههاى دشوار شكم و شهوت پرستى بگذرد و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.
در حقيقت بزرگترين فلسفه روزه همين اثر تربيتى و معنوى آن است. انسانى كه انواع غذاها و نوشابهها در اختيار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مىرود، همانند درختانى است كه در پناه ديوارهاى باغ بر لب نهرها مىرويند، اين درختان نازپرورده، بسيار كم مقاومت و كم دوامند. اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود، پژمرده مىشوند و مىخشكند؛ اما درختانى كه در لابلاى صخرهها در دل كوههاى بيابانها مىرويند و نوازشگر شاخههايشان در همان اوان رشد و نمو، طوفانهاى سخت و آفتاب سوزان و سرماى زمستان است و با انواع محروميتها دست به گريبانند، بسيار محكم و پر استقامت و سختكوش و سختجانند.
روزه نيز آدمى را از عالم حيوانات ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مىدهد.
اگر پيامبر اسلام (ص) مىفرمايند: «الصوم جنة من النار؛ روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ»(14)اشاره به اين موضوع است.
و نيز امام على (ع) مىفرمايد: «و صوم شهر رمضان فإنه جنة من العقاب»(15) و روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى.
يعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، كه به وسيله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار حاصل مىشود.
در روايت آمده كه امام على (ع) از پيامبر اكرم (ص) پرسيدند: چه كنيم كه شيطان از ما دور شود؟ حضرت فرمود: «الصوم يسود وجهه و الصدقة تكسر ظهره و الحب فى الله و المواظبة على العمل الصالح يقطع دابره و الاستغفار يقطع وتينه»(16)روزه روى شيطان را سياه مىكند و و انفاق در راه خدا پشت وى را مىشكند و دوست داشتن به خاطر خدا و مواظبت بر عمل نيك، دنباله او را قطع مىكند و استغفار رگ قلبش را مىبرد.
روان و جان آدمى تنها گذرگاه رحمان نيست، بلكه گامهاى دهشتبار شيطان نيز گاه در آن طنين مىكند. قلب هر چند «حرم» خداست، ولى گاه صداى نامحرم در حريم آن شنيده مىشود و قاهقاه شيطان گستره آن را پر مىكند. چه كنيم تا گناه به قلبمان راه پيدا نكند؟ چه كنيم تا رشتههاى مرئى و نامرئى كه دست سياه شيطان بر گردن دلمان مىافكند، ما را به سراشيبى جهنم نكشاند؟ چه كنيم كه «خودمان» باشيم و شفاف و روشن زندگى كنيم و خدا كه آرامگاه همه پروازگران عرصه معرفت و محبت است، آشناي جانمان باشد و ياد او هم سايه لحظهها و فرصتهايمان؛ هزاران راه پيشپاى نهادهاند تا بيراهه و گژراهه ما را نربايد، هزاران نردبان به شوق زيارت قدمهاى ما آغوش گشودهاند تا ما اسارت خاك و زمين را نپسنديم و سمت آبى آسمان را گم نكنيم.
آرى به فرموده رسول رهبر (ص)، روزه بزرگترين مانع وسوسههاى شيطان و نردبان صعود و تقرب به پيشگاه خداى متعال است.
روزه، تمرين فشرده و سازنده براى نيكو شدن است. تمرين «گناهزدايى» و «خدا آشنايى» است.
فرصت فاصله گرفتن از پرتگاهها و آفات و رهايى از افتادن در مرداب هوس خواهى، نفس پرستى و شكم بارگى است.
يازده ماه خزان زدگى و انجماد زمستانى روان و جان، به يك ماه «بهارانه» زيستن در هم شكسته و رمضان نور افشانى مىكند. 2- اثر اجتماعى اخلاقى
نظام طبقاتى و فاصلههاى ژرف ميان تهدستان و توانمندان، يكى از عوامل تنشزا و نارضايتى در نظام و اجتماعى است كه به هر ميزان فاصله اختلاف طبقاتى، عميقتر گردد، ناهنجاريهاى اجتماعى و مفاسد اخلاقى افزونتر مىگردند و پيوسته آتش كينه و انتقام گروه تهيدست به واسطههاى فشارهاى اقتصادى و محروميتهاى اجتماعى نسبت به توانگران شعلهورتر مىشود تا آنگاه كه به مرحله انفجار و ناآراميهاى اجتماعى، مىانجامد.
شريعت حياتبخش اسلام با تكيه بر اصل «عدالت اجتماعى»، نهايت تلاش و كوشش را در تنظيم روابط جامعه به كار برده و از آنجا كه طبيعت بشر به واسطه استعدادها و توانمنديهاى فردى مختلف است، ساعى بوده تا با جعل احكام و دستورهاى گوناگون، آن اختلاف طبيعى را نيز به حد اقل برساند. از جمله اين احكام، «روزه» است كه اولاً به سبب آن، ميان تمام افراد جامعه برابرى و مساوات ايجاد مىكند و ثانياً: شرايطى را پديد مىآورد كه تا ثروتمندان با درك موقعيت محرومان، فشارهاى اقتصادى و رنجهاى اجتماعى آنان را كاهش دهند و ثالثاً: با اين اقدام، جامعه را از پريشانى و نارضايتى، پيراسته مىسازد و روحيه برادرى و همگرايى را در ميان آنان به وجود مىآورد. ازاينرو، هنگامى كه «هشام بن حكم» از امام صادق (ع) فلسفه روزه مىپرسد، حضرت مىفرمايد:
«انما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى و الفقير و ذلك ان الغنى لم يكن ليجد مسّ الجوع و فيرحم الفقير لان الغنى كلّما اراد شيئاً قدر عليه، فأراد الله تعالى ان يسوّي بين خلقه و ان يذيق الغنى مسّ الجوع و الالم ليرقّ على الضعيف و يرحم الجائع»(17)به راستى خداوند روزه را واجب كرد، تا به وسيله آن بين تهيدستان و ثروتمندان برابرى ايجاد كنند و اين براى آن است كه ثروتمندان كه هرگز درد گرسنگى و فقر را احساس نكردهاند، به فقيران رحم آورند، زيرا اغنيا، هرگاه (خوردنى و آشاميدنى) را اراده نمودهاند (و هوس هر نوع مأكولات و مشروبات كردند) برايشان ميسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نمود» كه تا بين بندگانش از فقير و غنى، مساوات و برابرى به وجود آورد، و اين كه سرمايهداران مسلمان گرسنگى و درد فقيران را لمس نمايند تا بر آنان شفقت ورزند و ترحم كنند.
يكى از آثار و بركات اخلاقى و معنوى روزه اين است كه انسان با گرسنگى و تشنگى، به ياد گرسنگى و عطش روز قيامت مىافتد و تصميم مىگيرد براى آن روز واپسين توشهاى آماده سازد. بنابر آنچه كه از آموزههاى اصيل اسلامى فهميده مىشود، روزقيامت گرماى طاقتفرسايى دارد. چنان كه امام على (ع) مىفرمايد: «قدالجمهم العرق؛ عرق مانند لجام، اطراف دهان انسانها را گرفته است.»(18)اين نوع تشبيه براى گرماى قيامت، نشانه شدت و سختى آن است. در روايتى ديگر از امام باقر (ع) درباره آيه شريفه «واليوم تجزون عذاب الهون» پرسيدند، حضرت فرمود: مراد از «عذاب الهون» تشنگى روز قيامت است.(19)
پيامبر اكرم (ص) در «خطبه شعبانيه» مىفرمايد: «واذكروا بجوعكم و عطشكم فيه جوع يوم القيامة و عطشه»(20)با گرسنگى و تشنگى خويش در روزه رمضان به ياد گرسنگى و تشنگى روز قيامت باشيد.
و نيز در روايتى ديگر درباره خصلتهايى كه خداوند به روزهدار عطا مىكند، چنين مىفرمايد: «أوالخامسة امان من الجوع و العطش يوم القيامة»(21)يكى از خصلتهاى روزهدار اين است كه از تشنگى و گرسنگى قيامت در امان مىباشد.
در روايتى از امام على (ع) نقل شده كه يكى از فلسفههاى اخلاقى روزه آزمايش اخلاص انسانهاست. چنان كه فرمود: «والصيام ابتلاء لاخلاص الخلق»(22)خداوند روزه را براى آزمايش اخلاص مردم واجب فرموده است.
معناى اين كلام گوهربار حضرت اين است كه كسى كه روزه مىگيرد و تمامى روز را با وجود اين كه به انواع خوردنيها و آشاميدنيها دسترسى دارد، در عين حال امساك مىكند، جز اخلاص به پيشگاه حق تعالى مفهومى ديگر ندارد و كسى كه به پيشگاه خداوند متعال اخلاص ورزد، تمامى اوصافى كه براى شخص صائم وجود دارد، شامل حالش مىشود. 3- اثر بهداشتى و درمانى روزه
روزه، افزون بر فوائد تربيتى و اجتماعى و …، فوائد بهداشتى نيز دارد. روزه تمام دستگاههاى بدن را از خستگى مدام رها مىسازد، عمر را طولانى مىكند، به جسم نشاط تازه اى مىبخشد و آدمى را از كسالت و سستى درمىآورد، از بيمارى و دردها آزاد مىسازد و چاقى زياد را از بين مىبرد.
روزه، براى تعويض و تجديد چربيهاى ذخيره شده بدن و كاهش ذخاير چربى گليكوژنى اعضاى مختلف بدن، روش منحصر به فردى است. گويا اين كه ارزش جنبههاى معنوى و وظيفه روزه از نظر روانشناسى و بهداشت جسمى بيشتر است.(23)
روزهدارى كه امروزه آن در پزشكى به نام «رژيم»، در موارد مختلفى از بيماريها تجويز مىكنند، سبب مىشود كه ذخاير مخصوص گليكوژن يا چربى بدن از نقاط مختلف برداشته شوند و به مصرف احتراق داخلى يا انرژى خارجى و سوخت و ساز آن برسند و مسلم است كه بدن در حال روزه ابتدا چربيهاى زير جلدى را به مصرف
رسانده و به تدريج نوبت به چربيهاى احشا مىرسد، ولى در هيچ صورتى، روزهدارى، صدمهاى به نسوج عضلانى و استخوانى بدن وارد نمىسازد، مگر اين كه انسان مدتها گرسنه بماند و تمام ذخاير بدن از بين بروند، آنگاه نسوج عضلانى مورد استفاده خود بدن واقع مىشوند.(24)
دكتر «الكسيس كارل» در كتاب «انسان، موجود ناشناخته» مىنويسد: «با روزهدارى، قند خون در كبد مىريزد و چربيهايى كه در زير پوست ذخيره شدهاند و پروتئينهاى عضلات و غدد و سلولهاى كبدى آزاد مىشوند و به مصرف تغذيه مىرسند.»
وى مىگويد: «لزوم روزهدارى در تمام اديان تأكيد شده است. در روزه، ابتدا گرسنگى و گاهى نوعى تحريك عصبى و بعد ضعفى احساس مىشود، ولى در عين حال، كيفيات پوشيدهاى كه اهميت زيادي دارند، به فعاليت مىافتند و بالأخره تمام اعضا، مواد خاص خود را براى نگهدارى و تعادل محيط داخلى و قلب، قربانى مىكنند و به اين ترتيب روزه تمام بافتهاى بدنى را مىشويد (خانه تكانى مىكند) و آنها را تازه مىكند.»(25)
دكتر «ژان فروموزان» روش معالجه با روزه را، شست و شوى اعضاى بدن تعبير مىكند، كه در آغاز روزهدارى، زبان باردار است، عرق بدن زياد است، دهان بدبو است و گاه آب از بينى راه مىافتد، كه همه اينها علامت شروع شست و شوى كامل بدن است. پس از سه چهارم روز بو برطرف مىشود، اسيداوريك ادرار كاهش مىيابد و شخص احساس سبكى و خوشى خارق العادهاى مىكند. در اين حال اعضا هم استراحتى كافى دارند.
دكتر «تومانياس» درباره فوائد بهداشتى روزهدارى مىنويسد: «فائده بزرگ كم خوردن و پرهيز نمودن از غذاها در مدت كوتاه، آن است كه چون معده در طول مدت يازده ماه مرتب پر از غذا بوده، در مدت يك ماه روزهدارى مواد غذايى خود را دفع مىكند و همينطور كبد كه براى هضم غذا مجبور است دائماً صفراى خود را مصرف كند، در مدت سى روز ترشحات صفراوى را صرف حلكردن باقىمانده غذاى جمع شده خواهد كرد. دستگاه هاضمه در نتيجه كم خوردن غذا، اندكى فراغت حاصل نموده و رفع خستگى مىنمايد. روزه، يعنى كم خوردن و كم آشاميدن در مدت معينى از سال و اين بهترين راه معالجه و حفظ تندرستى است، كه طب قديم و جديد را از اين جهت متوجه خود ساخته است. به ويژه امراضى كه بر دستگاه هاضمه، به خصوص كليه و كبد عارض مىشود و به توسط دارو نمىتوان آنها را درمان كرد، روزه به خوبى معالجه مىنمايد. چنانچه بهترين دارو براى برطرف ساختن سوء هاضمه نيز روزه گرفتن است. بيماري مخصوص كبد نيز كه موجب يرقان مىگردد، بهترين طريق درمانش همانا روزه گرفتن است؛ زيرا ايجاد اين امراض اغلب اوقات به واسطه خستگى كبد است كه در هنگام زيادى عمل و فعاليت، نمىتواند صفرا را از خود بگيرد.»(26)
دكتر «گوئلپا» فرانسوى مىگويد: «چهار پنجم بيماريها از تخمير غذا در رودهها ناشى مىشود كه همه با روزه اصلاح مىگردد.»(27)
دكتر «آلكسى سوفورين» مىنويسد: «جسم به هنگام روزه به جاى غذا از مواد باقىمانده در بدن استفاده كرده و آنها را مصرف مىكند و بدين وسيله مواد كثيف و عفونىاى كه در جسم است و ريشه و خميره بيماريها از آنهاست، از بين مىرود. روزه سبب بهبودى همه بيماريها است. بنابراين، شايسته است كه جسم خود را به وسيله روزه، نظيف و پاكيزه كنيد.»(28)
بيماريهايى را كه اين دانشمندان توانستهاند به وسيله روزه معالجه نمايند به قرار ذيل است: «نوراستنى، التهاب معده، التهاب حنجره، سفليس، سل، درد چشم، زكام مزمن، درد سينه، نفخ و ورم ريهها، بيماريهاى عصبى، لرزش اندام، استسقاء، فلج، كمخونى، اضطراب روحى، ضعف عمومى بدن، بيمارى كبد ، مالاريا و بالأخره تضعيف غدههاى سرطانى و ترك اعتياد.»
دكتر «كاريو» آمريكايى مىنويسد: «هر شخص بيمار بايد در سال مدتى از غذا پرهيز كند؛ زيرا مادامى غذا به تن مىرسد، ميكروبها در حال رشدند، ولى هنگامى كه از غذا پرهيز شود، ميكروبها روبه ضعف مىروند.»
وى همچنين مىافزايد: «روزهاى كه اسلام واجب كرده است، بزرگترين ضامن سلامتى تن است.»
از مطالب يادشده درباره فايده بهداشتى درمانى روزه در مىيابيم كه امروزه در علم پزشكى به اثبات رسيده كه عامل بسيارى از بيمارىها زياده روى در خوردن و آشاميدن و عدم رعايت بهداشت تغذيه است.
پيام آور بزرگ اسلام، پيامبر اكرم (ص) قرنها پيش، اين مطلب را در كلامى ژرف چنين فرمود: «المعدة بيت كل داء و الحمية رأس كل دواء»(29)معده، خانه تمام دردهاست و پرهيز و امساك بالاترين داروهاست. 4- اثر عرفانى الهى
در حديث قدسى (يعنى احاديثى كه سلسله سندش منتهى به خود خداى تعالى مىشود) آمده: كه خداى تعالى فرمود: «كل عمل آدم هو له غير الصيام، هو لى و انا أُجزى به»؛ از ميان اعمال و عبادات فرزندان آدم، فقط «روزه» براى من است و من پاداش روزهام.
اين روايت را شيعه و سنى البته با مختصر اختلافى نقل كردهاند و وجه اين كه روزه براى خداى متعال است، اين است كه تنها عبادتى است كه از امور عدمى تشكيل مىشود، به خلاف عبادات ديگر، از قبيل نماز، و حج و امثال آن، كه از امور وجودى تركيب مىيابد، و يا حد اقل امور وجودى هم در آنها دخالت دارند، و روشن است كه فعل وجودى نمىتواند محض و خالص در اظهار عبوديت عبد و ربوبيت خداى متعال باشد؛ زيرا خالى از نقايص مادى و آفت محدوديت و اثبات انانيت نيست، و ممكن است در انجام آن قصد غير خدا (ريا) نيز به ميان آيد، و سهمى از آن را براى غير خدا انجام دهد، چنان كه در موارد ريا و سمعه و سجده براى غير خدا اين آفات مشاهده مىشود، به خلاف عملى كه همه آن نفى است، يعنى روزه كه عبارت است از نخوردن، ننوشيدن، و ترك بسيارى از مشتهيات ديگر كه صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر ماديات مىبيند، و با خويشتندارى خود را از لوث شهوات نفس پاك نگه مىدارد، و اين امور عدمى چيزى نيست كه غير خدا هم سهمى از آن داشته باشد؛ زيرا امرى است تنها ميان بنده و پروردگارش (پنهان از چشم ديگران است) و طبعاً كسى جز خدا از آن با خبر نمىشود.
و اين كه فرمود: «و انا اجزى به» اگر واژه «اَجزى به» را به صيغه معلوم بخوانيم، يعنى من جزاى آن را مىدهم، آن وقت دلالت مىكند بر اين كه در دادن اجر به بنده، كسى ميان او و خدا فاصله و واسطه نمىشود، همان طور كه بنده هم در بندگى و عبادت خدا به وسيله روزه كسى را دخيل قرار نداد، و نگذاشت كسى از روزهداريش با خبر شود، چنان كه در باره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا مىگيرد، و بين صدقه دهنده و خدا كسى واسطه نيست، و در قرآنكريم نيز آمده: «و ياخذ الصدقات»(30)و فقط خداوند مىگيرد صدقات را. چنان كه در روايتى تصريح شده كه همه اعمال آدمى را فرشتگان تحويل مىگيرند، جز «صدقه» كه به طور مستقيم به دست خدا مىرسد!(31)
و اما اگر «اُجزى به» را به صيغه مجهول بخوانيم، معنايش اين مىشود: خود من (خدا) جزاى روزه قرار مىگيرم.
علامه طباطبائى (ره) درباره اين حديث مىنويسد: در اين صورت كنايه از نزديكى روزهدار به خداى تعالى است.(32)بر سالكان حق اهل تحقيق پوشيده نيست كه اين حديث شريف داراى معناى بلندى است كه سزاوار بود دانشمند بزرگوارى چون علامه طباطبائى درباره آن سخن مىگفت. ولى به هر حال درك معناى اين حديث بسيار مشكل است؛ زيرا تساوى ميان كالا و بهاى آن از بديهيات عقلايى است و درباره پاداش اعمال بندگان، هر چه خداوند عطا فرمايد، تفضل است و كسى از او حق مطالبه ندارد. ازاينرو، معقول است حق تعالى، عدل جان انسان را، فردوس برين، قرار دهد، آنگونه كه فرموده است: «خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خريدارى مىكند كه (در برابرش) بهشت براى آنان باشد….»(33)يا درباره روزهداران آمده است، كه باب مخصوصى در بهشت دارند، «ان للجنه باباً يدعى الريان لا يدخل منه الاّ الصائمون.»(34)
به هر حال معناى اين كه خداوند متعال پاداش روزهدار است، «من پاداش روزهام» بدين معناست كه خداوند مىفرمايد: من خود را به روزهدار مىدهم؛ خودم را به او مىدهم، يعنى او را خدايى مىكنم و اين، همان است كه در روايت آمده است كه اخلاقتان را خدايى كنيد. (تخلقوا باخلاق الله) يعنى انسان «خداگونه» شود. چنان كه در حديث قدسى آمده است: «… وقتى كه بندهام در اثر عبادت و كارهاى شايسته به من نزديك شود، او را دوست خواهم داشت و در نتيجه آن، من كه به توسط من مىبيند و زبان و دست او هستم، به طورى كه او به توسط من مىگويد و مىگيرد.»(35)
شايان ذكر است كه روزهاى اين پاداش را دارد كه تمام اعضا و بدن و قلب آدمى صائم (روزهدار) باشد. در اين صورت شخص به گونهاى از ماديات فاصله مىگيرد و با عالم عقل كه نزديكترين موجود به خداست نزديك مىشود، تا جايى كه فانى در اراده خدا مىگردد و به مبدأ مطلق اتصال مىيابد و به مقام صائمين واقعى (خواص الخواص) مىرسد. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1.ترجمه تفسير مجمع البيان،ج2، ص199. 2.تفسيرالميزان، ج3، ص8. 3.سوره بقره، آيه 43. 4.سوره توبه،آيه 112. 5.سوره بقره،آيه 183. 6.سوره انعام،آيه 12. 7.روزه، بهترين درمان بيماريهاى روح و جسم، ص149. 8.تفسير فخررازى، ج15،ص68. 9.روزه، بهترين درمان بيماريهاى روح و جسم، ص150. 10.سعدى. 11.سوره بقره،آيه183. 12.ر.ك: جامع السعادات، ح2،ص4. 13.ر.ك: خصال، ص78،ح126. 14.فروع كافى، ج 4،ص162. 15.نهج البلاغه صبحى صالح، ص163. 16.بحارالانوار، ج196ص255. 17.وسائل الشيعه، ج7،ص3،ح1؛من لايحضره الفقيه،ج2 ص73،ح1766. 18.نهج البلاغه، خطبه110. 19.بحارالانوار، ج7،ص186. 20.همان، ج96،ص356. 21.همان، ص299. 22.نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت244. 23.ر.ك: احمد صبور اردوبادى، اهميت روزه از نظر علم روز، ص29. 24.ر.ك: همان، ص53. 25.روزه، ضيافت نور، ص56. 26.همان. 27.همان. 28.همان. 29.بحارالانوار، ج62،ص290. 30.سورهتوبه،آيه105. 31.تفسير عياشى، طبق نقل تفسير برهان، ذيل آيه مورد بحث. 32.ر.ك: تفسيرالميزان، ج2،ص25. 33.سوره توبه،آيه 111. 34.بحارالانوار، ج93،ص252. 35.اصول كافى، ج2،ص352.