دبير كل حزب اللّه لبنان به مناسبت نخستين سالگرد پيروزى حزب اللّه در جنگ سى و سه روزه رژيم صهيونيستى عليه لبنان از طريق ويدئو كنفرانس در جمع دهها هزار نفر از مردم بنت جبيل سخنرانى نمودند. فرازهايى از سخنان ايشان تقديم امت حزب اللّه مىشود.
«پس از پايان جنگ، صهيونيستها جنگ ژوئيه سال 2006 را جنگ دوم لبنان نام نهادند، اين بدان معناست كه آنها حمله سال 1982 را جنگ اول لبنان دانستند، البته اين، طبق نامگذاريهاى آنهاست. اسرائيل از سال 1948 كه سرزمين فلسطين را غصب و بخش زيادى از مردم فلسطين را مجبور به مهاجرت كرده، در حال جنگ عليه لبنان است. اهالى جنوب لبنان بيشتر مىدانند كه از سال 1948 جنوب و ساكنان اين منطقه بويژه مناطق مرزى چه چيزهايى را از تجاوزات و خطرهاى اسراييل گرفته تا حمله سال 1978 و حمله 82 جنگ ژوئيه 93 و جنگ آوريل 1996 تحمل كردهاند. ابن بدان معناست كه از سال 1948 اسراييل در حالت جنگ است البته ما تصميم اين جنگ را اتخاذ نكرديم بلكه اين جنگ را اسراييلىهاى صهيونيست قبل از اينكه بسيارى از لبنانىها متولد شوند بر لبنان و مردم لبنان تحميل كردند و آنها همان كسانى هستند كه تصميم جنگ را عليه لبنان و قبل از آن عليه فلسطين، عليه اعراب و همه امت اسلامى اتخاذ كردند. اين جنگ عليه لبنان از ابتدا شكلهاى مختلفى به خود گرفت از ترورها، تهاجمها، اشغالها، بازداشتها و بمباران گرفته تا جنگها، بى ترديد خطرناكترين چيزى كه لبنان در طول چند دهه با آن مواجه شده دو جنگ اول و دوم است كه صهيونيستها از آنها سخن مىگويند جنگ اول لبنان حمله سال 1982 و جنگ دوم جنگ ژوئيه سال 2006 است.
خواهيم ديد كه جنگ ژوئيه 2006 خطرناكترين، سختترين و بزرگترين بود چه از نظر اهداف و چه از نظر نتايج يا بسيارى از رويدادها و حوادث، در سال 1982 درباره نوع نقش آمريكا در اين جنگ و چراغ سبزى كه دولت آمريكا به دولت بيگن داد و مساحت جغرافيايى كه به اسراييل اجازه داده شد به آن حمله و آنرا اشغال كند بحث و بررسى وجود داشت اما در ژوئيه سال 2006 تصميم آمريكا علنى و براى همه جهان واضح و آشكار بود.
آمريكا علاوه بر آن، اسراييل را به منظور ادامه جنگ خود عليه لبنان تحت فشار قرار داد تا اهداف مورد نظر محقق شود. در سال هزار و نهصد و هشتاد و دو بحث و بررسى درباره نوع نقش بين المللى و موضع عربى و حقيقت موضع عربى در پوشش اين حمله بود امّا در ژوئيه سال 2006 حمايت بين المللى و پوشش عربى براى اين جنگ وجود داشت يعنى در يك كلمه حمله سال 1982 جنگ آمريكا و اسراييل عليه لبنان بود، امّا جنگ دوم لبنان جنگ جهانى عليه لبنان بود. لبنان، مردم، مقاومت، ارتش و همه افراد شريف اين كشور در اين جنگ در مقابل حمايت جامعه بين المللى ايستادند و اين حقيقت است حقيقتى كه هشت كشور صنعتى در نشستى كه در ايام جنگ برگزار شد بيان كردند.
ما و شما از اين اجماع بين المللى و از اين ارتشها و اين تهديدات دچار ترس و وحشت نشديم، امّا از نظر اهداف در سال 1982 اسراييلىها به طور علنى و واضح اهدافى را براى حمله خود به لبنان مطرح كردند هدف نخست نابودى سازمان آزادى بخش و خارج كردن سازمانهاى فلسطينى از لبنان و هدف دوم تشكيل قدرت سياسى لبنانى طرفدار يا تابع اسراييلىها و آمريكايىها بود، و هدف سوم امضاى توافقنامه صلح با اين قدرت سياسى بود. امّا اهداف جنگ ژوئيه سال 2006 فراتر، خطرناكتر و گستردهتر از اينها بود و از لبنان فراتر رفت تا از همه منطقه سخن بگويد. زمانى كه كاندوليزا رايس در روزهاى نخست جنگ با تكبر و آشكارا گفت كه ما شاهد تولد خاورميانه جديد هستيم بايد بدانيم كه اين خاورميانه جديد به نفع آمريكا و اسراييل خواهد بود، نه به نفع ملتهاى منطقه، در خاورميانه جديد مكانى براى مقاومت و مبارزان و كسانى كه خواستار حاكميت واقعى و زندگى با عزت و سربلندى هستند وجود ندارد.
هدف از خاورميانه جديد بوش و كاندوليزا رايس ايجاد دولتهاى كوچك قومى و درگير است كه هر يك از آنها به آمريكا و اسرائيل پناه برند تا حامى و ضامن حقوق طايفهها و اقليتهاى قومى و مذهبى باشند بدين ترتيب هدف جنگ ژوئيه سال دوهزار و شش از همه اهداف قابل تصور در لبنان فراتر رفت تا از خاورميانه جديد منطقه جديد آينده لبنان،فلسطين، سوريه، عراق، اردن، مصر، عربستان، كشورهاى حوزه خليج فارس و ايران سخن بگويد. در اين جنگ اهداف مشخصى براى لبنان مطرح شد كه هدف نخست نابودى مقاومت لبنان و هدف دوم گسترش نفوذ گروه حاكم كنونى بود. در زمان جنگ اولمرت وزيرخارجه و وزير جنگ او بسيار گفتند كه مىخواهند به گسترش نفوذ دولت فواد سينيوره در همه مناطق لبنانى كمك كنند و اين شرمآور است براى لبنان، مردم لبنان، دولت لبنان و هر گروه سياسى كه ادعا مىكند گروهى ملى است. صرف بيان اين سخن حتى اگر بدون هماهنگى باشد امرى توهينآميز براى همه لبنانىها است. اولمرت مىخواهد نفوذ دولت لبنان را در همه مناطق لبنان با خون كودكان و زنان لبنان، تخريب خانههاى لبنان و اين همه خسارت وارد كردن به لبنان گسترش دهد. همه مىدانند كه دولت نفوذ خود را در همه مناطق به ويژه جنوب لبنان گسترش داده است شما اهالى جنوب و ساكنان اين منطقه بخوبى مىدانيد كه مقاومت هيچ وقت در سرزمين شما و در ميان شما اعمال قدرت نكرده است مقاومت حضور غير علنى داشت زيرا براى خود فقط يك مأموريت مىديد، دفاع از لبنان، سرزمين، كرامت، خون، حاكميت و شرف است. مشكلى به نام حاكميت دولت يا سيطره دولت يا وجود دولت در جنوب يا ديگر مناطق وجود نداشت. اما آنها اين را در اهداف ذكر كردند و اگر بخواهيم با بدگمانى به آن نگاه كنيم مىگوييم كه اسراييلىها به وضوح اعلام مىكنند قدرت بخشيدن به يك گروه لبنانى براى سيطره بر لبنان از ديگر اهداف اين جنگ بود.
سومين هدف از تجاوز اسراييل به لبنان دستيابى به توافقنامههاى امنيتى با دولتى است كه تصور مىكردند به زودى كل لبنان را تحت حاكميت خود خواهد گرفت توافقنامههايى كه دست كم در امور امنيتى و در شرايط بهتر در امور سياسى باشد.
چهارمين هدف آنها آزاد سازى يا بازپسگيرى دو نظامى اسراييلى بدون هيچ گونه قيد و شرط بود.
با توجه به اهدافى كه آنها در جنگ اول و دوم لبنان دنبال مىكردهاند حال ببينيم به چه چيزى دست يافتهاند.
آنها در جنگ اول لبنان دستاوردهايى داشتند، آنها سازمان آزادى بخش فلسطين ساف را هدف قرار دادند و بخش اعظم نيروهاى مقاومت و گروههاى فلسطينى را از لبنان بيرون راندند و بخش قابل توجهى از خاك لبنان را اشغال كردند. تا بيروت پيش رفتند با زور تانكها و تجهيزات جنگىشان حاكميت سياسى خود را در لبنان اعمال كردند.
پس از آن توافقنامه 17 مىنيز به لبنانىها تحميل شد اما اين دستاوردها دوام زيادى نداشت و به تدريج فرو ريخت. نتيجه تحولات داخلى و منطقهاى اين بود كه مقاومت جدى لبنان از ميان نيروهاى متعدد و مختلف و با اسامى متفاوت متولد شد كه گروههاى مقاومت امل و جبهه مقاومت ملى لبنان و مقاومت ملى لبنان و مقاوت اسلامى از جمله اين گروهها بودند كه در عرصه مقاومت به فعاليت پرداختند همه ما مىدانيم بين افرادى كه مبارزه مىكنند تفاوت وجود دارد. ميان برادر فلسطينى كه در خاك لبنان مبارزه مىكند يا لبنانى كه در خاك لبنان مبارزه مىكند تفاوت وجود دارد، همچنين ميان يك فلسطينى اى كه در كرانه باخترى مبارزه مىكند يا فرد ديگرى كه در لبنان مبارزه مىكند نيز تفاوت وجود دارد.
حاكميت سياسى كه اسراييلىها در آن زمان به ما تحميل كردند به انزوا كشيده شد، توافقنامه 17 مه نيز بى اثر شد و اسرانجام لغو شد. اسراييل در سال 1985 به نوار مرزى سابق عقب نشينى كرد. اهداف به دست آمده از جنگى كه از سال 1982 آغاز شده بود طى سه سال از بين رفت امّا رنج جنوب و كل لبنان به علت ادامه اشغالگرى و بازداشت صدها لبنانى در زندان خيام و زندانهاى ديگر رژيم صهيونيستى در فلسطين اشغالى ادامه يافت، آنها تصور مىكردند كه ساكنان اين سرزمين دست از اراضىشان خواهند كشيد امّا ما نگذاشتيم. بنت جبيل و مرجيون و حصبيا و كفرشوبا و شبعا و همه روستاهاى ديگر لبنان تحت اشغال باقى بماند، يا زندانيان ما در بند اشغالگران باقى بمانند و بدين شكل پس از 1985 نيز به صورت جدى مقاومت ادامه يافت و جنگ فرسايشى بلند مدتى آغاز شد.هدف از جنگهاى تابستان 1993 و خوشههاى خشم در سال 1996 نابودى مقاومت و پايان دادن به آن و ادامه حضور اشغالگران در سرزمين ما بود. امّا شكست خوردند و مقاومت ادامه يافت و شهادت نيروهاى مقاومت و در رأس آنها سيد عباس موسوى سيد شهداى مقاومت و همسرش و فرزندش و كشتار قانا و ديگر اماكن و ويرانگرى منازل مسكونى و غيره هيچ يك نتوانست مقاومت را متوقف كند. تا آنكه صهيونيستها از ادامه حضور در سرزمين ما مأيوس شدند و در 15 مىسال 2000 عقب نشينى كردند و مقاومت در اين روز همه طرحها و اهداف صهيونيستها را نقش بر آب كرد.
اگر به مسائل دقت كنيم از سال 1982 تا 1985 به مدت سه سال و از اين سال تا 2000 به مدت 15 سال و جمعاً به مدت 18 سال لبنانىها متحمل اهداف و نتايج پيامدهاى جنگ 1982 بودند. امّا سرانجام لبنان پيروز شد و مقاوت اكنون در بنت جبيل ايستاده است تا پيروزى لبنان را به لبنان و كل اعراب و مسلمين و كل مظلومان و مستضعفان جهان اهدا كند و به همه نيروهاى مقاومت و شهداى فلسطينى و لبنانى و ارتش لبنان و نيروهاى عربى سوريه و غيرنظاميان و ساكن جنون لبنان و اردوگاههاى فلسطين و ديگران اين پيروزى را يادآورى كند.
با افتخار و پس از خدا به بركت شهدا و مجاهدين و پايدارى و ايثارگرى شما مشاهده مىكنيم كه اهداف جنگ دوم كه فراتر از لبنان و خطرناكتر از جنگ قبلى بود همگى فقط طى 33 روز نقش بر آب شد و جادوى جادوگران معكوس شد و نتايج و پيامدهاى آن در ميان دشمنان بسيار بيشتر از آن بود كه دشمن صهيونيستى و حاميان آن تصور مىكردند…
آيا آنها توانستند مقاومت را نابود كنند آيا آنها توانستند مقاومت را خلع سلاح كنند آيا آنها توانستند به ساختار جهادى آن آسيبى برسانند آيا آنها توانستند به اراده و عزم و روحيه و نشاط و شادابى آن آسيبى برسانند، نه، شما مىدانيد كه اين گونه نيست.
من مىخواهم جهان و دشمن بشنود مقاومتى كه در تابستان 2006 جنگيد، اكنون در مقابله با تجاوزگرى بسيار قوىتر و قاطعتر و بازدارندهتر و مصممتر است.
امّا دولت لبنان كه مىخواهد با ابزار جنگى و سلاح و آتش حاكميت خود را گسترش دهد، پس از پايان جنگ محبوبيت غالب خود را به علت اقداماتش در ايام جنگ و پس از آن و به علت انحصارطلبى و مخالفت با مشاركت ملى از دست داده است. به اين شكل مشروعيت خود را نيز از دست داده و غيرقانونى شده است. آمريكا و اسراييل موجب شدند كه گروه حاكم به چنين روزها و با وضع فعلى روبرو شود. بيش از يك ميليون لبنانى و ده روز بعد يك و نيم ميليون لبنانى تجمع كنند، و بگويند شما بايد برويد شما دولت شكست خوردهاى هستيد و ما دولت وحدت ملى و مشاركت ملى حقيقى مىخواهيم قدرتها و حكام و مقامات جهان بايد هرگونه حمايت سياسى و معنوى خود را از اين گروه به عمل بياورند تا بتواند موضع سياسى خود را حفظ كند.
آنها مىخواستند به وسيله اين جنگ چهره لبنان را تغيير دهند و از طريق يك گروه خاص آن را به كشورى تحت سلطه انحصارى خود تبديل كنند امّا رؤياهاى اين گروه بر باد رفت. اسراييل اكنون كجاست و مقاومت كجاست؟
از مهمترين و بزرگترين ناكامىهاى اسراييل از اعترافهاى دشمن و بررسىهاى كميته وينوگراد كه امور بسيارى را شامل مىشود مىخواهم به دو مورد اشاره كنم.
مورد نخست شكست نيروى هوايى اسراييل در متوقف كردن حملات موشكى است كه جبهه داخلى رژيم صهيونيستى را به لرزه درآورد و برخى اماكنى را هدف قرار گرفت كه از جنگ سال 1976 تاكنون بى سابقه بود، قويترين نيروى هوايى خاورميانه به اين شكل به طور كامل شكست خورد. زيرا تا روز سى و سوم جنگ مجاهدان مقاومت از مرزهاى لبنان يا فلسطين اشغالى و از مواضع مرزى موشكهايشان را شليك مىكردند و اين افزون بر مناطق ديگر غير مرزى بود. دومين نكته شكست عمليات نيروى زمينى ارتش اسراييل بود، كه تصميم داشت روستاهاى مرزى را اشغال كند و امور زيربنايى نيروهاى مقاومت را در نزديك مرز منهدم كند آنها فكر مىكردند با اشغال مناطق مرزى مىتوانند از يك سو مانع شليك موشكهاى ما شوند و از سوى ديگر توان نظامى زيربنايى نظامى ما را تضعيف كنند و حمله به مابقى مناطق تسهيل شود.
آنها مىخواستند پس از اشغال اين منطقه به رود ليطانى برسند به ويژه پس از آن كه فهميدند نيروى هوايىشان در هدف قرار دادن امور زيربنايى مقاومت شكست خورده است تصميم گرفتند عمليات زمينى انجام دهند و 4 لشكر از جمله لشكرهايى زرهى را اعزام كردند و مهمترين نيروهاى ويژه خود را وارد عمل كردند تا اين روستاهاى مرزى را اشغال كنند و تلاش كنند به رود ليطانى برسند امّا چه روى داد.
اولين درگيرىها در مارون الرأس بود و همه مىدانند كه اين روستا چه اوضاعى دارد و با وجود اوضاع سخت آنجا نيروهاى مقاومت جنگيدند و به دشمن ضربه وارد كردند و دشمن آن گاه در برابر مقاومت عيتاالشعب قرار گرفت و همه مىدانند كه اين منطقه چقدر با مرز فاصله دارد آنها در روستاهاى ديگر اين منطقه نيز در برابر نيروهاى مقاومت قرار گرفتند كه من در اينجا از ذكر نام آنها خوددارى مىكنم…
دهها هزار صهيونيست اعم از فرماندهان و رهبران و دولت و افسران ارشدشان از فرماندهى ستاد ارتش گرفته تا فرمانده منطقه شمالى تا فرمانده عملياتى و لشكرهاى نيروهاى زبده و لشكرهاى زرهى و تانكها در مقابل عدّهاى محدود از فرزندان شما و از ساكنان مجاهد روستاهاى شما قرار گرفته بودند كه شايد اسلحه و فن آورى كافى نداشته باشند امّا با ايمان هستند و در جهان بىنظيرند.
برادران و خواهران اين پايدارى در اين روستاها و در امتداد مرزهاى جنوب و در امتداد رود ليطانى و منطقه ضاحيه در جنوب بيروت و همه اماكن ديگر، اسراييل را وادار كرد تا بخوبى بفهمد كه ورود نظامى به روستاهاى ما هزينه گزافى دارد. شايد بتواند وارد يك روستايى در جايى شود چنان كه در مارون الرأس و برخى روستاهاى جنوب اين كار را كرد، امّا مىداند كه هرگونه ورود به اين مناطق برايش پر هزينه خواهد بود و به همين علت اين ارتش قدرتمند منتظر ماندند تا شبانگاه به مانند سارقان و دور از چشم مجاهدان در روزهاى پايانى جنگ با عبور از ميان دشتها از كوتاهترين راه ممكن به رودليطانى برسد تا دستاوردى سياسى براى خود كسب كند.تا روحيهاش تضعيف نشود و با احمق فرض كردن مردم اسراييل و ملتهاى جهان ادعا كند كه نظاميانش به رود ليطانى رسيدهاند و اينگونه خود را در معرض ريشخند مردم اسراييل قرار دهد آنها حتى نتوانستند در اين زمينه نيز به نتيجه برسند. فرزندان شما در هنگام شب هم در برابر آنها مقاومت كردند و تانكهاى آنها را منهدم ساختند ما در همه جا حضور داشتيم و با آنها درگير مىشديم.
نيروهاى مقاومت لبنان در جنگ جولاى ويژگى منحصر به فردى داشتند، كه مشابه آن در جنگها و ارتشها و نيروهاى مقاومت بسيار اندك است و آن اين است كه هيچ يك از نيروهاى مقاومت از ميدان جنگ نگريختند. نيروهاى مقاومت لبنان اسلحه خود را رها نكردند تا فرار كنند برخى از آنها تا شهادت جنگيدند و برخى ديگر تا زمان اسارت مبارزه كردند و در اينجا يادى از برادران اسيرمان مىكنيم كه پارسال در چنين ايام تا آخرين گلولهشان جنگيدند و از محلى به محل ديگر رفتند. تا به مبارزه و مقاومت ادامه دهند و اين مهمترين ويژگى نيروهاى مقاومت است. برخى از آنها به علت حملات هوايى و پياده شدن نيروهاى چترباز دشمن و يا قطع شدن معابر و يا تمام شدن مواد غذايى در محاصره قرار گرفتند و ما به آنها توصيه مىكرديم كه عقب نشنيى كنند مىگفتند كه مىتوانند به جنگ ادامه دهند و ترجيح مىدادند كه در ميدان بمانند.
اما نيروهاى ويژه اسراييلى 48 ساعت پس از ورود به لبنان فرياد بر مىآوردند كه ما را باز گردانيد و نيروها را جابجا كنيد ما خسته شدهايم و اين در حالى است كه آنها قوىترين نيروى هوايى منطقه را دارند. امّا برادران ما پايدار مانند زيرا به يارى خداوند سبحان آنها از قويترين و بزرگترين تسليحات و نيروهاى جهان قوىتر هستند.
آنها در ايام پايانى جنگ مىخواستند با عبور از غندوره و وادى سيدعبدالحسين شرف الدين و وادى موسى صدر به رود ليطانى برسند امّا نيروهاى مقاومت در كمين آنها بودند و خسارات سنگينى به آنها وارد كردند. سرانجام ناچار شدند به اقدامات خصمانه پايان دهند آنها پس از حملات هوايى در برخى مناطق از عقب كشيدن نيروهايشان ناتوان مانند و نمىدانستند اين نيروها را چگونه از خاك لبنان خارج كنند، و در آن هنگام از مقاومت خواستند به هنگام بازگشت نيروهاى اسراييلى بمبهايى كه در مسير آنهاست منفجر نكنند تا آتش بس ادامه يابد آنها به اين شكل عقب نشينى كردند.
اين پايدارى عمليات زمينى را به شكست كشاند و تلاشهاى سياسى براى تحميل شروطى كه به هيچ وجه قابل قبول نبود به شكست انجاميد. دشمن نتوانست هيچ يك از اهدافش را تحقق بخشد، آنها حتى نتوانستند اسراىشان را باز پس گيرند. من امروز مجدداً به برادران و خواهران خانوادههاى اسرا و خود اسرا همان چيزى را كه در روز دوازدهم جولاى گفتم اعلام مىكنم و آن اين است كه بجز دولت اسراييل اگر همه جهان جمع شوند نمىتوانند دو نظامى اسراييلى را به اسراييل بازگردانند.
تنها راه آزادى اين اسرا مذاكره غيرمستقيم و مبادله است تا اسراى ما نيز سربلند به كشور بازگردند و ما از آنها با شكوه فراوان استقبال مىكنيم. اين شكست عمليات زمينى موجب پايان عمليات نظامى شد. اين شكست نيز به مجموعه شكستهاى ديگر اضافه شد ادامه مقاومت و پايدارى ملت لبنان و نيروهاى سياسى و همبستگى و همكارى و همه اين عوامل مؤثر بود، امّا اين شكست زمينى عاملى اصلى و تعيين كننده در ايام پايانى جنگ بود…
پيام من به ملت لبنان اعم از مسلمانان، مسيحيان و شيعيان و سنىها و دروزىها و ديگر اتباع مذاهب مسيحى اين است كه ما خواستار لبنانى براى همه ساكنان و همه طوايف آن هستيم. ما خواستار تغيير سياسى نيستيم، ما نه در آرزوى حكومت كردن بر لبنان هستيم، و نه خواستار سلطه بر آن، همه آنچه كه ما مىخواهيم شراكت است. ما خواستار مشاركت سياسى در اداره كشور هستيم، همه آنچه كه ما مىخواهيم رسيدن برق به ما به مانند ديگر مناطق لبنان است. همه آنچه كه ما مىخواهيم اين است كه با ما نيز به مانند شهروندان عادى لبنان رفتار شود و نه به عنوان شهروند درجه 2.
به شوراى امنيت و به جامعه كور بينالمللى مىگويم آنچه با چشم نمىتوانند ببينند، اين است كه اسرائيل طى يك سال گذشته تسليحات و هواپيماها و فن آورى و مهمات پيشرفتهاى از آمريكا دريافت كرده است، و شبانه روز در شمال و جنوب و جولان مانور و رزمايش برگزار مىكند و همواره ما را به جنگ تهديد مىكند. آيا هيچ كدام اين موارد نقض قطعنامه 1701 نيست؟ آيا نقض حريم هوايى ما و تجاوز به خاك ما نقض اين قطعنامه نيست؟ امّا يك لبنانى بگويد كه ما مىتوانستيم در جنگ جولاى 2006 همه فلسطين اشغالى را هدف قرار دهيم و هنوز هم مىتوانيم نقض اين قطعنامه عمل كنيم، نقض قطعنامه است.
من مجدداً مىگويم و خطاب به شوراى امنيت اعلام مىكنم كه بله من سيد حسن نصراللّه اين سخن را گفتهام و اين سخن را از من بشنويد.
ما موشكهايى در اختيار داريم كه اگر اسراييل به لبنان تعرض كند هر نقطهاى از فلسطين اشغالى را مىتوانيم هدف قرار دهيم و در آينده هم اين موشكها را در اختيار خواهيم داشت.
ما در انتظار كسى در جهان نخواهيم نشست كه از ما دفاع كند، در سال 1948 و 1978 هنگامى كه اسراييل روستاها و شهرهاى ما را مورد حمله قرار مىداد و زنان و كودكان ما را به قتل مىرساند، هيچكس از ما دفاع نكرد.در اين سالها وقتى كشتارهاى روستاى عباسى صورت مىگرفت هيچ كس از ما دفاع نكرد. ما از ملت و كشورمان و خانواده و روستاهايمان دفاع خواهيم كرد. در همه سالهاى 1982 و 1993 و 1996 و 2000و 2006 ما مبارزه كردهايم و هرگز از كسى نخواستهايم كه از ما دفاع كند. فقط يك صورت مقبول براى ما وجود دارد و آن زمانى است كه لبنان داراى ارتشى قوى و مقتدر باشد، كه قادر باشد در برابر هرگونه تجاوز اسراييل ايستادگى كند. در غير اين صورت فريضه دينى و الهى و انسانى ماست كه قدرت جنگى و سلاح داشته باشيم. تا از كشورمان و آبرو و اطفال و نوادگان و نسلهايمان دفاع كنيم. به همه كسانى كه مىخواهند ما را از سرزمينمان بيرون برانند مىگوييم كه ما نه جنوب و نه بقاع و ديگر قسمتهاى لبنان را ترك نخواهيم كرد. ما در اين سرزمين متولد شدهايم و پدران و مادران ما در اين سرزمين به خاك سپرده شدهاند، در اينجا زندگى خواهيم كرد و در همين جا هم خواهيم مرد و در اين سرزمين خواهيم جنگيد و در همين خاك دفن خواهيم شد. اين سرزمين پربركت و مقدس ماست و هيچكس نمىتواند آن را از ما بگيرد.
ملت لبنان و همه جهان بدانند كه مقاومت لبنان جنگ طلب نيست و نبوده است. مقاومت لبنان به دنبال دفاع در برابر تهديدات و طمع ورزيها و اشغالگرى و تجاوز به سرزمين در حال و آينده است. اين مقاومت كه آنها در همه جنگهاى قبلى نتوانستهاند به آن آسيب برسانند انشاء اللّه با اراده شما ملت لبنان باقى و پيروز خواهد ماند، و هيچ كس نمىتواند آن را شكست دهد.
اى خانواده شهدا! اى پدران و مادران و برادران و خواهران و دوستان من، شما در اين جنگ شكست نخوردهايد. زيرا در شهادت زندگى نهفته است، و براى ما به معناى بقاست، شهادت براى ما به معناى پيروزى است، صاحب اين ايام على ابن ابيطالب معلم ماست كه مىگويد اگر يك هزار ضربه شمشمير به سرم بخورد بهتر از آن است كه در بستر بميرم، مردان و زنان ما از اين كه در بستر بميرند هراس دارند و عاشق شهادت هستند. شهادت نه براى مرگ بلكه براى ادامه حيات است.
اى مجروحان زخم شما مدال افتخار در دنيا و آخرت است و اگر خانههايتان ويران شده است. شما شركاى واقعى و حقيقى در اين پيروزى هستيد و خانههايتان بازسازى خواهد شد و در 14 آگوست از آن سخن خواهم گفت.
اما اى دشمن پيام ما به شما پيام قدرت و عزم و اراده است و به آنها و هر گروهى كه از دشمن حمايت سياسى و مالى و نظامى مىكند مىگويم، كه شما با ملتى مىجنگيد كه از رحم مادران پاك متولد شدهاند و گذشتگان پرافتخارى دارند و ايمان به خدا با خون و گوشت آنها مختلط شده است و واقعيت را تكرار مىكنيم كه حسبنا اللّه و نعم الوكيل. به نقل از نداء المقاومة، شماره 57.
پاورقي ها: