مسؤوليت نمايندگى و كارنامه مجلس هفتم حجةالاسلام و المسلمين محمد تقى رهبر هفتمين دوره مجلس شوراى اسلامى رو به پايان است و بيش از چند ماه از عمر آن باقى نمانده است، هفتم خرداد سال 87 مجلس هشتم كار خود را آغاز مىكند. هفت هزار و دويست نفر براى نامزدى مجلس ثبت نام كردهاند كه از اين عدّه 290 نفر با انتخاب ملت و رأى 40 ميليون رأى دهنده به خانه ملت راه خواهند يافت. به فرموده حضرت امام راحل مجلس در رأس امور است چرا كه مبدأ قانونگذارى كشور است و قوه مقننه تدوين كننده قوانين براى دو قوه ديگر، قضائيه و مجريه است. به عبارت ديگر نمايندگان مردم در قوه مقننه خط سير و وظائف دولت و قوه قضائيه را ترسيم مىكنند و از اين منظر نقش كليدى مجلس و نمايندگان مردم بسيار حساس و سازنده و در عين حال پر مسؤوليت روشن مىگردد. آراء نمايندگان مىبايست از روى دقت و با نگاه كارشناسى و دلسوزى و در عين حال بايد منطبق با شرع و مبانى نظام و انقلاب و مصالح كشور و ملت باشد. افزون بر اين شوراى نگهبان به وجود آمده تا كنترل نهايى را روى مصوبات داشته باشد و در چارچوب قانون اساسى و منطبق با قوانين اسلام آماده اجرا گردد، يك ماده قانونى مىبايست مراحلى را طى كرده باشد از مرحله طرح و يا لايحه بودن تا بحث در كميسيونهاى تخصصى و بررسى كارشناسانه مركز پژوهشهاى مجلس تا جلسه علنى و نقد و نظر و بحث و گفتگوى نمايندگان موافق و مخالف تا تصويب نهايى و تأييد شوراى نگهبان و بالأخره قانون شدن. اين مراحل هميشه به سادگى طى نمىشود بلكه گاه براى تصويب يك قانون دهها و گاه صدها ساعت فردى و جمعى صرف مىشود تا براى اجرا به مسؤولان مربوطه ارجاع گردد. انتظار ملت از مجلس انتظارى كه ملت از مجلس دارد اين است كه نمايندگان مردم به وظائف محوله از سوى آنان چه در مسند قانونگذارى و چه مقام نظارتى كه شاخه ديگر مسؤوليت مجلس است با اخلاص و ايمان و دقت نظر و آگاهى جامه عمل پوشد. نمايندگى ملت در عين حال امتحان الهى است چنانكه حضرت امام و رهبر معظم خاطر نشان ساختهاند. بدين ترتيب نمايندگى مجلس و هر مسؤوليت ديگر در اين نظام طعمه نيست همانگونه كه اميرمؤمنان(ع) به يكى از كارگزارانش يادآور شدند: «انّ عملك ليس لك بطعمة و لكنّه فى عنقك امانة» (نهجالبلاغه، نامه 5 به فرماندار آذربايجان، اشعث بن قيس). كار تو براى تو طعمه نيست بلكه امانتى است بر گردن تو و تو زير نظر مافوق خود هستى (خداى تو و امام تو) بنابراين كسى كه به مجلس راه مىيابد يا مسؤوليتى ديگر مىپذيرد امانتى را از خدا و خلق بر دوش دارد كه نسبت به اين امانت نبايد خيانت كند. خلاصه اين امانت و مسؤوليت را در سخن اميرالمؤمنين(ع) در جاى ديگر مىتوان ديد. آنجا كه با خداى خود چنين مىگويد: «بار خدايا تو ميدانى آنچه ما براى بدست گرفتن حكومت انجام داديم با اين قصد نبود كه بر اريكه قدرت تكيه زند يا كالاى مادى دنيا را بدست آوريم، بلكه با اين هدف بود كه نشانههاى دين تو را به جايگاه اصلىاش باز گردانيم و در شهرهاى تو صلاح و سداد را حاكم سازيم تا بندگان ستمديده تو در امان باشند و حدود تعطيل شده تو احيا گردد.»(نهج البلاغه، خطبه 131). هدف از پذيرش مسؤوليت در سخن امام(ع) در چند عنوان خلاصه مىشود. احياى ارزشهاى اسلامى 1- باز گرداندن شعائر دينى و آداب و رسوم و اصول اسلام به جايگاه خود كه در عهد حاكمان غاصب و سلطه امويان به دست فراموشى سپرده شده بود و اميرالمؤمنين آمد تا آب رفته را به جوى برگرداند هرچند هزينه سنگينى بر آن بايد پرداخت. مصائب و مشكلاتى كه براى اميرمؤمنان و خاندان آن حضرت از شهادت و اسارت و زندان و تبعيد و شكنجه و محروميت يارانشان پيش آمد همه و همه جهت احياى اسلام و زنده كردن آئين اسلام و پيام رسالت محمدى(ص) بود و گرنه بگفته خودشان حكومت به اندازه كفش كهنه و استخوان خوك و آب بينى بز ارزش نداشت كه براى بدست آوردن آن تلاش كنند. بطور خلاصه در فرهنگ اسلامى مسند و مسؤوليت بطور مستقل جايگاهى ندارد بلكه به هدف و مقصد آن بستگى دارد كه امام بدان اشاره فرمودند: زنده كردن شعائر و مبانى دين. اين درس جاودان مىبايست سرمشق براى پيروان آن حضرت باشد و قصد خود را خالص كنند كه در رديف اول مسؤوليتهاى خود خدمت به دين و زنده كردن معالم و شعائر اسلامى باشد و به هيچ وجه اجازه ندهند روند زمان و جلوههاى مادى و ميز و مقام و رقابتهاى خطى و جناحى و سياسى و حزبى آنان را از مهمترين هدف حاكميت دينى كه پاسدارى از ارزشهاى اسلامى است غافل سازد. مبارزه با مفاسد و استقرار صلاح 2- بر قرار كردن صلاح و اصلاح و ساختارهاى منطقى و معقول و مشروع در جامعه نكته شايان ذكر در اين بخش مقال اينكه اصلاح كردن مفاسد از مبانى سياسى اجتماعى و مديريتى اسلام است. در قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره شده.«ان اريد الا الاصلاح ما استطعت» از زبان حضرت شعيب: من جز اصلاح امور تا آنجا كه بتوانم هدفى ندارم، و در روايات نيز نمونههايى دارد مانند آن چه در سخن حضرت سيدالشهداء آمده كه فرمود: من آمدهام تا با مفاسدى كه در دين خدا بوسيله غاصبان و بدعت گزاران وارد شده مبارزه كنم و مصالح اسلامى را پيگيرى نمايم. اين فرهنگ دينى، اما در فرهنگ سياسى متخذ از دانش سياسى غربى اصلاحات تفسير ديگرى هم دارد و آن ساختار شكنى و دگرگون سازى وضع موجود است، كه اگر اصلاحات را از اين ديدگاه تفسير كنيم در اين صورت طرح اصلاحات در برابر مبانى انقلاب اسلامى و اصول قانون اساسى و ارزشهاى حاكم و باورهاى دينى در نظام كنونى ما مفهومى ندارد. اگر مدعيان اصلاحات نگاهشان به فرهنگ و اصطلاح اسلامى آن است كه در خط امام و رهبرى نظام و اصول پذيرفته شدهاى است كه به پاى آن صدها هزار شهيد قربانى شد. ما را با آنها سخنى نيست و اصولگرائى با اين اصلاحات با اين مفهوم همسوئى دارد و نبايد ميان اصولگرايى و اصلاحطلبى فاصله و تفاوتى باشد و اصلاح طلبان و اصولگرايان در يك اردوگاه بايد خيمه زنند، و اگر اصلاحات با مفهوم غربى آن ملاك و معيار است و ساختار شكنى و معارضه پنهان و آشكار با مبانى و اصول قانون اساسى و ولايت فقيه و ديگر ارزشهاى پذيرفته شده انقلاب است در اين صورت اصلاحات در نظام كنونى كشور ما جايگاهى ندارد. حقيقت اينست كه اصلاح طلبان را با نگاه متفاوت بايد نگريست بعضاً به اصلاحطلبى با نگاه مثبت مىنگرند كه با اصولگرايان در يك صف قرار دارند و بعضاً همان مفهوم غربى را مىخواهند كه حمايتهاى غربىها را همراه دارند و عملكرد آنها از نگاه اصولگرايى منفى است كه ما نمىتوانيم آنها را در اردوگاه انقلاب اسلامى جاى دهيم و بايد در كارشان و فكر و عملشان تجديد نظر كنند اگر در پى حقيقتاند و اگر راه ديگرى مىپيمايند حساب كليت نظام از حساب آنان جدا است. در هر حال آنچه مهم است اينكه اگر كسى مىخواهد كرسى مجلس يا صندلى رياست يا مديريت دستگاهى را اشغال كند بايد خواهان صلاح و مصلحت كشور و فرهنگ و سرنوشت جامعه باشد. 3- تأمين حقوق مظلومان مطلب ديگرى كه در سخن اميرمؤمنان(ع) به عنوان يكى از اهداف حكومت آمده امنيت مظلومان است، محرومان و مظلومان كه قشر عظيمى از ملتها را تشكيل مىدهند، معمولاً قشرى فراموش شدهاند، بيشترين رنج را مىبرند و كمترين بهره را مىبرند، قربانيان شكاف طبقاتى هستند، درست قطب مقابل آنان غاصبان و مرفهان و ثروت اندوزان و سلطه گران اند كه در دنياى رؤيايى ثروت و لذت غوطهورند. مشكل هميشگى انسان در تاريخ نظام استكبارى بوده كه مستضعفان و محرومان را در بند اسارت داشته، خون آنها را مىمكيده و از جمجمه آنان قصر لذت و شهوت مىساختند. موضوع استكبار و استضعاف يكى از چالشهاى سهمگين جامعه بشر بوده كه قرآن كريم نيز در آيات بسيارى به طرح آن پرداخته و براى رهائى از اين چالش عظيم راه كارهايى ارائه داده است (نگارنده كتاب استكبار و استضعاف از ديدگاه قرون را در همين رابطه نوشته و منتشر ساخته است). بارى رسالت انبياء ويران كردن بنيان استكبارى و حمايت بىدريغ از مستضعفان بوده كه پايان كار اين عالم نيز با حاكميت امام عدل و استقرار عدالت عمومى براى همه انسانها و سرنگونى كاخهاى ستم و بيداد بوده است و مسئله انتظار و آينده عالم نويد چنان روزى را مىدهد و مؤمنان و باورمندان به دين بايد در اين راستا حركت كنند. نظام حاكميت اسلامى بر اين بنياد نهاده شده، حكومت علوى در عصرى كه ستم بنى اميه غاصب و تجاوزگر اسلام را به نابودى و امت را به اسارت و بردگى مىكشيد، بر اين پايه نهاده شده كه وقتى حكومت ظاهريه براى اميرالمؤمنين(ع) فراهم آمد، چنين گفت: من آمدهام تا امنيت حقوق مظلومان و محرومان را تأمين كنم و اين همان عدالتى است كه پيامبران خدا براى تحقق آن كوشيدند: «ليقوم الناس بالقسط» اما مصيبت بشر اين بوده كه همواره شاهد چهره عفريت استكبار و ظلم و غارتگرى بوده است و پرچمداران عدالت شهيد عدل خود شدهاند چنانكه درباره على بن ابيطالب گفته شده «و قتل فى محرابه لشدة عدله…» در محراب عبادت خود شهيد شد براى اينكه در عدل وداد پاى مىفشرد. نتيجه آنكه، نظام اسلامى نبايد از اين سياست اصولى اسلام عدول كند، حيات نظام به هوادارى از عدل و مبارزه با ستم و بيداد است. اگر نظام در اين ايده و آرمان – خداى نخواسته – موفق نباشد خطر آن را تهديد خواهد كرد. هواداران اين نظام مستكبران و طاغوتيان نيستند. آنها از اول هم خواهان جمهورى اسلامى نبودند. هواداران اين نظام كه به پاى آن هزينههاى سنگينى پرداختند به فرموده امام راحل پا برهنهها بودند. هر چند طى 28 سالى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى مىگذرد اهتمام جدى به اقشار مستضعف و مناطق محروم بوده است، خدماتى كه طى اين مدت به محرومان و نقاط دورافتاده انجام شده در طول هفتاد سال دوران پهلوى نشده علاوه بر مواضع و مسائل سياسى و مبنائى و فرهنگى و تعامل سازنده با ساير كشورها در پهنه جهان و در داخل كشور كه فراتر از مقايسه است، و نيز خدمات زيربنايى كه طى سالهاى پس از انقلاب صورت گرفته، از قبيل راهسازى، سدسازى، توسعه فرهنگى و آموزشى و بهداشتى و كشاورزى و صنعت كه از شماره بيرون است با وجود تحريمها و فشارهاى خارجى و تحميل جنگ و خسارات ناشى از آن طى هشت سال و توطئههاى پنهان و آشكار كه اين نيز از شمار بيرون است. به علاوه رشد جمعيت كه از 25 ميليون آن روز به بيش از 70 ميليون امروز مىرسد كه بطور طبيعى هزينههاى سنگينترى را مىطلبد و اضافه كنيم كه صادرات نفت كاهش شديد داشته و نوسان قيمتها كه تا پنج دلار هم رسيده و امروزه كه به اوج خود رسيده كه البته نقطه مطلوبى است هر چند به ازاى آن واردات نيز افزايش قيمت داشته و دارد و تا چند برابر افزايش يافته و مسائل ديگرى كه مشكلاتى چون گرانى و تورم را همراه داشته است و مشكلات اقتصادى را پديد آورده. با اينهمه خدمات نظام در همه عرصههاى علمى، فنى، پژوهشى، نوآورى، فرهنگى و سياسى بسيار با شكوه و افتخارآميز بوده است و جايگاه كشور در صحنه جهانى بسيار بالا و تعيين كننده است كه توجه به اين موارد و هزينههايى كه پرداخته شده مىبايست با نگاه مثبت به روند مسائل نگريست و اين رشد و شكوفايى و قطع وابستگى به استبكار جهانى، دست آورد عظيمى است كه نمىتوان براى آن ارزش نهاد و فراتر از محاسبات مادى مىباشد. غرض از نگارش اين موارد اينست كه دست آوردهاى انقلاب اسلامى را نبايد ناديده گرفت و سياه نمايى كرد، آنگونه كه دشمنان و بىوطنان تبليغ مىكنند و بذر نوميدى و دلسردى در دلها مىپاشند كه اين راه و روش خيانتى است به نظام و غير قابل بخشش. 4- در سخن اميرالمؤمنين(ع) از اقامه حدود تعطيل شده الهى سخن به ميان آمده كه اگر به سرگذشت حدود و احكام اللّه در عصر آن حضرت بنگريم تاريخ سياهى را بدعت گذاران و تحريف گران از خود به جاى گذاشتند بويژه در دوران سياه بنى اميه كه طلايه دارش معاويه فرزند ابوسفيان و زمينه سازش دوره خليفه سوم بود كه ورشكستگان جبهه نفاق را به ميدان آورد كه شرح اين ماجرا هدف اين مقال نيست. در چنين روزگارى است كه امامان هدايت با تكيه بر اصول و ارزشهاى اسلامى، جهاد علمى و عملى و فكرى روشنگرانه را آغاز كردند و اميرمؤمنان طلايه دار اين نهضت بود و فرزندان آن حضرت در راه اقامه معروف و پاسدارى از حدود و ثغور اسلام بيشترين بها را پرداختند و اين درسى است براى رهروان راهشان كه هدف از حكومت پاسدارى از ارزشهاى الهى و مكتب آسمانى است و اگر اين هدف تأمين نشود حكومت به پشيزى نمىارزد. انقلاب اسلامى ايران كه بازگشت مجدد به اسلام ناب در عصر كنونى است در اساس مبتنى بر فرهنگ ولايت و همان ديدگاهى است كه از سخنان اميرمؤمنان از نظر گذشت در اين فرهنگ زمامدارى و مسؤوليت پذيرى بايد منطبق با چارچوبى باشد كه اسلام ترسيم نموده است و امام راحل طلايه دارش بود و معنى خط امام معنايى جز اين ندارد و اين به ادعا و تحكم و مجادله نيست بلكه در عمل بايد اثبات شود. بسيارى ادعاى ديندارى و انقلابى بودن را دارند كه عملشان و روابطشان با ادعا در تضاد است. اما در مورد مجلس هفتم و عملكرد آن در اين دوره حساس كه موضوع اصلى مقال است مجال تفصيل آن نيست. اما بطور اجمال و اختصار مىتوان براى مجلس هفتم ويژگىهايى را برشمرد: مجلس هفتم به رغم تنشها و تضادهاى سياسى درون جناحها خود را درگير اختلافات و مشاجرات وقت تلف كن ننمود، مقام معظم رهبرى اين مجلس را به درختى تشبيه فرمودند كه «در سنگلاخ بوئيد و استوار و ماندگار ماند»بخشى از ديدگاه معظم له درباره مجلس هفتم اين بود: «مجلس نشان داد كه به طبقات ضعيف جامعه اهتمام مىورزد.» «از امتيازات مجلس اين بود كه منشأ تشنجات سياسى و بگومگوهاى اختلاف افكن در بيرون نشد» «اين مجلس در موضع رفيع قانونگذارى ايستاد و در همه فراز و نشيبها موضع ضد استكبارى علناً و با صراحت و وضوح و با منطق بيان كرد.» معظم له با خطاب به نمايندگان فرمودند: «مواضع شما در قضيه هستهاى يكى از نقاط برجسته است. خيلى خوب عمل كرديد، كار درست همين بود كه دولت را الزام كنيد به ايستادگى، دولت هم علاقمند بود به اين كار و پيشرو در اين كار است.» و نيز فرمود: «هماهنگى مجلس و دولت هم يكى از بركات اين دوره است، دشمنانى هم داشته و دارد كسانى هستند كه با هماهنگى دولت و مجلس مخالفند.» آرى دشمنان جريان اصولگرايى بر آنند كه ميان مجلس و دولت تفرقه بيندازند و شايد پارهاى عناصر افراطى از خودىها كه بايد هوشيارتر از اين باشند و مراقب خناسانى باشند كه مىخواهند فضا را تيره و آب را گل آلود كنند تا به مقاصد خود برسند. و در اين مياه گروه ديگرى هستند كه چه بدانند و چه ندانند آلت دست بيگانه شده و حرف آنها را مىزنند يا تحت تأثير تعصبات جناحى و سياسى هستند. اينها مىكوشند مجلس و دولت را ناكارآمد جلوه دهند به اين دليل كه فضا را براى اصولگرايى كه همان خط امام و رهبرى است تيره كنند و زمينه بازگشت خود را به پستهاى كليدى كشور فراهم سازند. اين در حالى است كه اين مجلس و اين دولت كارنامه افتخارآميزى داشتهاند و در زمينه قانونگذارى و اجرايى با هماهنگى لازم حركتهاى مهم و سرنوشت سازى داشتهاند. تنها مرورى بر مصوبات مجلس و طرحها و لايحههاى مطرح شده مىتوان ارزيابى كرد كه عملكرد مجلس و دولت چه بوده است. در زمينه مسائل داخلى و خارجى و صنعت و كشاورزى و مسائل شهرى و روستايى و حمايت از اقشار كم درآمد و كارگران و معلمان و امور فرهنگى خانواده و جوانان و مسكن و اصل 44 قانون اساسى و غيره كه هر يك از اينها منشأ تحولاتى بوده و اين آغاز كار است و مجلس هشتم بايد و ادامه دهنده اين خط مشى و پيگير اجرايى شدن آنها باشد. مسؤوليت ملت بزرگ هم در اين ميان مثل هميشه روشن و سنگين است. ملت نشان داده با درك بسيار بالا و شناخت ستودنى جريانها را مىشناسد و تفكيك مىكند و در مرحله انتخاب كم نمىآورد و بهترين راه را بر مىگزيند بشرط آنكه جريانهاى خودى وحدت و انسجام خود را حفظ كرده و با توجه به مصالح نظام همگان دست به دست هم داده و از هرگونه تفرق و تشتت بپرهيزند و بدانند در صورتيكه ايمان و اخلاص سرلوحه عمل باشد خداوند بزرگ نيز يار و ياور خواهد بود.