شاخصه‏هاى جامعه مهدوى‏

مقدمه‏
عصر امام(ع) پس از ظهور و قيام جهانى‏اش، براستى از درخشان‏ترين و دوست‏داشتنى‏ترين و زيباترين عصرها براى جهان، از آغاز آفرينش جهان و انسان است. و كاملاً بجا و درست است كه نام عصر ظهور و جامعه مهدوى را «عصر حاكميت نور و دانش و بينش» به مفهوم واقعى آن نام گذاريم، نه روزگارى را كه ما در آن زندگى مى‏كنيم كه براستى عصر تاريكى‏هاىِ جهل، انحراف، فجايع بيداد و گمراهى كه عصر نگون‏سازى و اسارت انسان است.
در جامعه مهدوى جهنّم زندگى، جاى خود را به بهشت نيكبختى و سعادت مى‏دهد و پژمردگى و افسردگى‏ها، جاى خود را به طراوت و نشاط مى‏سپارد و امن و امان در همه ابعاد زندگى جهان گستر مى‏شود. فرشته عدالت بر سر بشريّت سايه مى‏افكند و ظلم و ستم يكسره نابود مى‏شود.
آرى! اينها پرتويى از بركات نهضت آسمانى امام عصر(ع) و قيام اصلاح‏گرانه آن حضرت و دستاوردها و گامهاى اصلاحى و طرح‏هاى عمرانى و فرهنگ پر ارج و پياده شدن مقرّرات عدالت آفرين و انسان‏ساز خدا، به دست با كفايت مهدى موعود(ع) در جامعه مهدوى است.
اين روند فاجعه بار است كه مقدّمه و زمينه‏اى براى نهضت نجات بخش امام زمان(عج) و قيام جهانى او و تشكيل جامعه و دولت مهدوى براى گسترش عدل و داد و زدودن آثار نكبت بار ستم و بيداد مى‏گردد. و از اين رو زندگى انسانها كه داراى ابعاد گوناگون و جلوه‏هاى متنوّعى است با دستان با كفايت اصلاحگر بزرگ جهانى، با طرح و برنامه ريزى، تدبير امور و تنظيم شئون همه جانبه، اصلاح خواهد شد، و تشكيل جامعه مهدوى ره آورد شكوه‏بار و وصف‏ناپذيرى خواهد داشت.
از انبوه روايات رسيده، اين واقعيّت دريافت مى‏گردد كه در پرتو قيام و حكومت عادلانه او دگرگونى عظيم و تغيير ژرف و گسترده‏اى در سراسر گيتى رخ مى‏دهد و چهره و محتواى زندگى در همه ميدان‏ها و جلوه‏ها به صورت شكوهمندى تغيير مى‏يابد. در اين مقام، برخى از ابعاد زندگى و شكوفايى و درخشندگى آن را در عصر حاكميت آن اصلاحگر آسمانى و شاخصه‏هاى جامعه مهدوى را به صورت فشرده از نظر مى‏گذرانيم.

شاخصه‏ها و ويژگى‏هاى جامعه مهدوى‏

الف. اجراى كامل قوانين:
از جمله عواملى كه در نيكبختى يا نگونبختى اصلاح، سازندگى، تباهى و انحطاط جامعه‏ها و تمدّن‏ها نقش سرنوشت سازى دارد؛ قوانين و مقرّرات حاكم بر جامعه و تمدّن در ابعاد گوناگون حيات، بويژه حكومت و سياست و قضاوت است.
قوانين با همه انواع و اقسام آن، ابزارهاى جهت دهنده و دستگاه‏هاى تربيت كننده‏اى هستند كه جامعه را بسوى ارزشها يا ضدّ ارزشها جهت مى‏دهند و بسوى نيكى و نيكبختى يا شرارت و نگونسازى سوق مى‏دهند.
در اين ميان تنها قوانين و مقرّرات اسلام واقعى است كه نيكبختى جامعه انسانى را در دنيا و آخرت تضمين مى‏كند. قوانين اسلام، احكام و مقرّرات راستين خدا به جز در زمان پيامبر(ص) و امير مؤمنان على(ع) بطور كامل پياده نشده، و فعليّت همه آنها در عصر حضرت مهدى(عج) و جامعه مهدوى محقق خواهد شد. تمامى قوانين و مقرّرات بيگانه از اسلام و قرآن، در حكومت امام مهدى(عج) الغاء و دور ريخته مى‏شود، و هرگز بدانها عمل نمى‏گردد و بجاى آنها مقرّرات درخشان و زندگى‏ساز برخاسته از قرآن و شيوه راستين پيامبر(ص) امور مردم را تدبير و شئون كشور را تنظيم و در كران تا كران جامعه‏ها همانگونه كه شايسته و بايسته است، پياده مى‏شود. و در واقع هدف حضرت مهدى، همان هدف بعثت خاتم الانبياء مى‏باشد كه در جامعه فعلى و قبل از جامعه مهدوى بواسطه فقدان شرائط و موانع خارجى تحقق نيافته و در جامعه مهدوى شرايط فراهم و موانع مرتفع خواهد شد.
در جامعه مهدوى قوانين و مقرّرات، احكام الهى كه از طريق وحى به پيامبر ابلاغ شده است بدون اضافه يا كم كردن، اجراء خواهد شد. و مدينه فاضله راستين كه از ديرباز ساختن آن ذهن متفكران و انديشمندان را به خود مشغول كرده است عملى خواهد شد.
«حلال محمد(ص) حلال الى يوم القيامه و حرام محمد(ص) حرام الى يوم القيامه» قانون و دستورات حضرت مهدى(عج) همان قانونى است كه پيامبر در مدينه و على(ع) در كوفه به دنبال اجراى آن بودند. همان قانونى است كه نمونه كامل شايسته سالارى در حكومت كوفه ديده مى‏شود. قانون عدالت و قضاوت آن گرامى در جامعه مهدوى بسان داورى نياكان پاك و پاكيزه‏اش، عادلانه، انسانى و بر اساس قرآن و آئين نبوى و حقّ و عدالت است. چرا كه شريعت نبوى، تا قيامت استمرار دارد، و آنچه در شريعت جدّش و نياكانش مطرود است، تا روز رستاخيزِ بزرگ، مطرود خواهد بود. و آنچه در نظام مدينه و كوفه، اجرا مى‏شد، در آرمان‏شهر مهدوى نيز اجرا خواهد شد و اين همان چيزى است كه از حديث بالا فهميده مى‏شود.
قوانين حاكم بر نظام و اجتماع مهدوى، قوانين اسلام است كه از طريق وحى بر پيامبر بزرگ اسلام اعلام شده است. همگان به خصوص هيئت حاكمه در اين خط مستقيم با احساس مسئوليت و تعهّد قدم برمى‏دارند. سليقه‏هاى شخصى يا گروهى خود را كنار گذاشته و به راست و چپ منحرف نشوند. چنانكه در حديثى از پيامبر آمده است كه مى‏فرمايد:
«بنده‏اى مؤمن نخواهد بود مگر اينكه هوى و خواست او تابع آنچه من آورده‏ام، باشد و از آن منحرف نشود»(1)
جلوه‏هاى بسيارى از اين احساس مسئوليت و اداره اجتماع، بر طبق شريعت اسلام در حكومت و زندگى پيامبر(ص) و على(ع) ديده شده و امّا نمونه كامل آن در جامعه و دولت مهدوى بطور كامل، عملى خواهد شد. ب. عدل و ظلم و قوه قضائيه در جامعه مهدوى:
اشاره شد كه داورى و قضاوت آن گرامى در جامعه مهدوى، بسان داورى نياكان پاك و پاكيزه‏اش، عادلانه و انسانى و بر اساس حق و عدالت است و با يك ويژگى از داورى آن عدالت پيشگان و نياكانش، ممتاز مى‏شود. و آن ويژگى اين است كه آن حضرت در سيستم قضايى خويش بر اساس آگاهى و اطّلاعات خويش بر رخدادها و حوادث، داورى مى‏كند، از اينرو نه به انتظار گواهى گواهان مى‏ماند و نه دلايل و مدارك و شواهدى كه ادّعا را اثبات كند. سخن در اينجا بر دو محور دور مى‏زند:
1. نخست اينكه اين روايت صحيح و جان‏بخش كه در مورد امام مهدى(عج) و ره آورد حاكميت او بطور متواتر از پيامبر گرامى و امامان معصوم، رسيده است، بارها تكرار شده است كه مى‏فرمايند:
«امام مهدى(ع) پس از ظهور خويش، جهان را سرشار از عدل و داد مى‏كند پس از آنكه از ستم و بيداد لبريز گردد.»(2)
شايسته يادآورى است كه اين حديث در مجموعه‏هاى روايى ما صدها بار از راههاى گوناگون و چهره‏هاى مختلف روايت شده است به گونه‏اى كه هيچ جايى براى شك و ترديد در صحّت و درستى آن نمى‏ماند.
آرى! آن اصلاحگر بزرگى كه مى‏خواهد ستم و بيداد را در همه ميدانها و ابعاد و چهره‏هايش نابود سازد و ريشه و اساس آن را در هر نقطه‏اى كه باشد و يا از هر انسانى سرزند از بيخ و بن بركند، و ظلم ريشه كن شده و عدالت حاكم شود، طبيعى است كه از چنين عدالت‏گسترى نبايد انتظار داشت كه خود منتظر اين باشد كه مظلوم به او شكايت برد، يا آن پيشواى عدالت از مدّعى ستمديده براى اثبات ادّعاى به حقّش كه براى آن داور عدالت پيشه، روشن است دلايل، شواهد، اسناد و مدارك ارائه كند، هرگز! چرا كه گاه ممكن است مظلوم براى اثبات بيدادى كه بر او رفته يا حق كه از او پايمال شده است ناتوان باشد يا نتواند ساختگى بودن بافته‏هاى ظلم را روشن كند. ممكن است ستم و بيداد در بسيارى از نقاط روى زمين واقع شود و مظلوم نتواند از بيدادى كه بر او رفته است به امام عدالت و نجات، شكايت برد. و نيز امكان دارد انسانى مخفيانه و به ستم كشته شود و كسى از كشته شدن او آگاه نگردد و قاتل او را نشناسد و در نتيجه خون او پايمال گردد، در اين صورت چگونه مى‏توان گفت: «امام مهدى(ع) زمين و زمان را لبريز از عدل و داد مى‏سازد؟!»
2. از پيامبر گرامى(ص) روايت شده است كه مى‏فرمايند:
«مردم، من در ميان جامعه، بر اساس دلايل و شواهد و سوگندها، قضاوت و داورى مى‏كنم نه بر اساس وحى و رسالت.»(3)
شايد مفهوم ظاهرى روايت پيامبر اين باشد كه آن حضرت در ميان مردم، بر اساس آگاهى و علم شخصى خويش داورى نمى‏كند. و داورى او با گواهى گواهان يا مدارك و مستندات ديگر شايد اين شيوه پيامبر(ص) در داورى و قضاوت و عمل نكردن بر اساس آگاهى و اطلاع شخصى خويش، بدان جهت بود كه اگر آن گرامى در داوريهاى خويش بر اساس آگاهى و اطّلاع شخصى قضاوت مى‏كرد، رفتار و عملكرد قضايى او در ميان امّت سيره و سنّت مى‏شد و آنگاه بود كه براى هر قاضى يا حاكمى دستاويز و بهانه مى‏گشت كه در جامعه، بدون دلايل و مدارك قانع كننده به هر كس دلش خواست حدّ جارى كند و طبق تمايلات خويش حكم راند و آنگاه ادّعا نمايد كه به علم و اطّلاع شخصى خويش داورى نموده و قضاوت كرده است. و با اين كار نظام دين و جامعه از هم گسيخته و هرج و مرج و خودكامگى در سيستم قضايى رواج يافته و معيارها و مقياسهاى فقهى و حقوقى و عرفى دچار اختلال مى‏گشت. بر اين اساس بود كه پيامبر گرامى اسلام(ص) اين راهها را براى قضات بدرفتار و حكومتهاى بيدادگر مسدود ساخت تا آنان نتوانند در ميان مردم، طبق تمايلات جاه‏طلبانه و هواهاى خويش حكم رانند و آنگاه مدّعى گردند كه بر اساس علم و آگاهى شخصى خويش حكم مى‏كنند. و از اين رو شخص پيامبر در محكمه عدالت حاضر مى‏شود، و به انتظار قضاوت مى‏نشيند و حتى‏ به رأى او اعتراض نمى‏كند. و حال آنكه او علم شخصى داشته و يقين به حقانيّت خودش داشته.(4) و يا على(ع) بر طبق مدارك و مستندات، قضاوت و از سيره پيامبر پيروى مى‏كند، چرا كه ترس از آينده و سيره و سنت شدن رأى با آگاهى شخصى معصوم، در ميان غير معصوم سنت و باب شود.
امّا امام معصوم و پيشواى عدالت‏گسترى كه هرگز چنين احتمالى در مورد او نمى‏رود و هيچ نوع اشتباه و انحرافى به ساحت مقدّس او راه ندارد، بر چنين انسان والايى زيبنده است كه بر اساس آگاهى و اطّلاعات شخصى خويش به امور و رخدادها، داورى نمايد و هرگز منتظر گواهى گواهان و اقامه دلايل و مدارك از سوى مدّعى نباشد و بر سوگندهاى دروغين از سوى طرفين، بهايى ندهد و آنچه حقّ و عدالت است آن را ملاك قرار دهد و بر اساس آن داورى نمايد. و مطمئن است كه حكومت بعد از خودش به دست غير معصوم نمى‏افتد.
با توجه به اين دو نكته اساسى كه:
اوّلاً: امام مهدى(ع) اصلاح‏گر بزرگى است كه زمين و زمان را سرشار از عدل و داد مى‏كند.
و ثانياً: علاوه بر تمامى آگاهيها و اطلاعات و معيارها، بر اساس آگاهى و اطّلاعات شخصى خويش، داورى و حكومت مى‏نمايد.
از اين واقعيّت دريافت مى‏گردد كه آن حضرت تبهكاران و آدم‏كشان و مجرمان را بر اساس عدالت و به منظور اصلاح جامعه به كيفر شايسته و عادلانه گناهانشان مى‏رساند، خواه آثار و دلايل و مدارك جرم موجود باشد و يا آن را از بين برده باشند و طبق موازين عادّى ثابت نشود و گواه و بيّنه اقامه نگردد.
و بدين سان شرايطى پديد مى‏آيد كه هيچ كس جرأت ستم و قانون‏شكنى و گناه در خود نمى‏بيند و زمين از عدالت و آزادى و دادگرى و امنيت و رفاه و سعادت لبريز مى‏گردد.
روايات بيانگر اين واقعيّت، بسيار است كه به جهت رعايت اختصار تنها به يك نمونه اشاره مى‏شود:
امام باقر(ع) فرمودند: «هنگامى كه قائم ما قيام كند به سبك داود(ع) حكومت و داورى خواهد كرد و گواه و دليل نخواهد خواست.»(5)
حال اين سؤال پيش مى‏آيد كه منظور از حكومت داود(ع) چيست؟ در جواب بايد گفت كه منظور شريعت و راه و رسم او نيست، چرا كه همه شرايع و قوانين پيش از اسلام، با آمدن اسلام نسخ و پايان يافتند. بلكه منظور از اين عبارت و عنوان، اين است كه مهدى موعود(ع) در جامعه مهدوى، بر اساس آگاهى و دانش خويش قضاوت مى‏كند، و قوه قضائيه آن حضرت بر پايه علم امامت حضرت استوار است. چنانكه حضرت داود(ع) پيامبر بزرگ خدا مدّتى طولانى اينگونه حكومت و داورى مى‏كرد.
و حقايق و واقعيّات رخدادها و اختلافات، به اذن خدا براى او آشكار مى‏گشت، و بدين جهت بر اساس آگاهى و دانش شخصى خويش قضاوت كرده و به گفتار طرفين اختلاف و دعوا، اعتنا نمى‏كرد.(6)
سؤال ديگرى كه اينجا پيش مى‏آيد، اين است كه امام مهدى(ع) چگونه مى‏تواند عدالت و دادگرى را در كران تا كران گيتى تحقق بخشد با اينكه مى‏دانيم آن گرامى در پرتو دانش و آگاهى خويش از مسائل و رخدادهاى منطقه و شهرى كه اقامت دارد با خبر است و يا اينكه به شهرهاى ديگر دسترسى ندارد اگر چه علم هم داشته باشد.
اين سؤال را با روايتى از امام صادق(ع) پاسخ مى‏دهيم كه مى‏فرمايد: وقتى قائم ما قيام كند به هر منطقه و شهرى فرستاده‏اى آگاه و كاردان و پروا پيشه گسيل مى‏دارد و به او مى‏گويد: «برنامه كار تو در كف دست توست. از اين رو هر گاه كارى برايت پيش آمد كه راه حلّ آن را نفهميدى و قضاوت در آن را نشناختى به كف دستت نظاره كن و آنچه در آن يافتى، عمل نما».(7)
در مورد اين روايت سه احتمال بنظر مى‏رسد:
1- ممكن است روايت را معجزه بشناسيم و بگوييم فرستادگان آن اصلاحگر بزرگ آسمانى هنگامى كه در مسائل و رخدادها بمانند بناگاه بر كف دست خويش احكام عادلانه و مورد نظر را نوشته شده و آماده خواهند يافت.
2- ممكن است منظور آن حضرت نوعى دستگاه شبيه بى‏سيم و ارتباطىِ بسيار پيشرفته‏اى باشد كه برخى از كارگزاران ويژه حضرت در اختيار دارند و دستورهاى صادره از مقام فرماندهى كلّ را همواره دريافت مى‏دارند چنانكه تصور اين مطلب در جوامع امروزى، آسان مى‏باشد. امروز با وجود رايانه، اينترنت و انواع و اقسام وسايل ارتباطى، مى‏توان در يك لحظه با سراسر دنيا ارتباط برقرار كرد.
3- و يا اينكه روايت، پيام و معناى ديگرى دارد كه پس از ظهور آن حضرت به خواست خدا آشكار خواهد شد و اكنون براى ما ناشناخته است.
كوتاه سخن اينكه امام مهدى(ع) با نمايندگان و حاكمان و قضاتى كه براى كشورهاى سراسر جهان نصب فرموده و آنان را براى تدبير امور و تنظيم شئون و حل مشكلات و رفع كشمكشها و تأمين امنيّت و نيكبختى جامعه بزرگ مهدوى در عصر ظهور، گسيل داشته بطور دائم در ارتباط است و آنان با فرماندهى و امامت آن اصلاحگر بزرگ جهانى و در پرتو دانش و عدالت او انجام وظيفه مى‏نمايند. و با اجراى سيستم قضائى واحد، در كران تا كران گيتى به عدالت واقعى رسيده و عدالت ادارى، اجتماعى و اقتصادى و قضائى بر جهان حاكم خواهد شد و ظلم و ستم و بيدادگرى از دنيا رخت برخواهد بست. ان‏شاءالله. ج. رفاه و آسايش اقتصادى:
بى‏شك از مهمترين مشكلات حيات انسان، مشكل اقتصادى و معيشتى و مسايل مربوط به آن همچون فقر، گرانى، محدوديّت تجارت و داد و ستد و تورّم، ناتوانى اقتصادى، توليد كم و تقاضاى بسيار و مسائلى از اينگونه كه بيشتر آنها از ثمرات شوم اقتصاد ضد اسلامى حاكم بر جهان و به ويژه كشورهاى اسلامى است.
آرى! اين اقتصاد ضد اسلامى و ظالمانه است كه به بحرانهاى اقتصادى در جوامع انسانى منجر مى‏شود. و اين بخاطر سركوبى مردم و پايمال ساختن آزاديها، مسدود ساختن راههاى معيشت براى مردم، تحميل ماليات سنگين و تصاعدى بر توده‏ها و محروم ساختن بندگان خدا از مواهب زندگى و بركات و نعمت‏هايى است كه خداوند آنها را به بندگانش ارزانى داشته و براى آنها مباح ساخته است.
شايسته است فراموش نكنيم كه بيشتر جناياتى كه در جهان رخ مى‏دهد، از فقر مالى و نياز و فلاكت سرچشمه مى‏گيرد. بيشتر جوانان بخاطر فشار و نياز از تشكيل خانواده سرباز مى‏زنند و بسيارى از خانواده‏ها از فشار و فقر و عدم امكانات به تحديد نسل رضايت مى‏دهند. و اگر بگوييم كه بيشتر مردمى كه مى‏ميرند قربانى فقر و فلاكتند، سخنى به گزاف نگفته‏ايم.
آرى اگر بخواهيم ضايعات و زيانهاى برخاسته از فقر را در جامعه انسانى بشماريم سخن به درازا مى‏كشد و شكل نوشته تغيير يافته و اگر بخواهيم از ابعاد گوناگون مسايل اقتصادى بحث كنيم، اين نوشته طولانى و فقط در اين بُعد از شاخصه جامعه مهدوى خلاصه مى‏شود، به همين جهت سخن را اينگونه خلاصه مى‏كنيم:
از جمله اصلاحات گسترده و طرحهاى بزرگى كه امام مهدى(ع) بدان قيام مى‏كند مسأله حلّ مشكلات اقتصادى در خانواده بزرگ بشرى است و اين كار بزرگ و برنامه عظيم از راه پياده كردن مقرّرات عادلانه و رهايى‏بخش و زندگى‏ساز اقتصاد اسلامى خواهد بود از مهمترين و كارسازترين بندهاى آن عبارتند از:
1- اعطاى آزادى‏هاى گوناگون در امور اقتصادى و اجتماعى و فكرى و صنعتى بر اساس حق و عدالت اسلامى.
2- بهره‏ورى از مواهب و امكانات و نيروهاى طبيعت و فرصت و ميدان دادن به دست‏ها، مغزها و انديشه‏هاى توانا و سازنده و مبتكر بر اساس عقل و انديشه.
دست‏رسى به همه موارد ذكر شده به جهت اجراى دقيق تعاليم اسلامى عملى مى‏شود.
اينك يك نمونه از روايات متعدّدى كه نشانگر زندگى اقتصادى امام مهدى(ع) است را به جهت رعايت اختصار در پائين ذكر مى‏شود:
پيامبر گرامى اسلام(ص) مى‏فرمايند:
«به مهدى(ع) بشارتتان مى‏دهم… او ثروت‏ها را درست و بطور مساوى تقسيم مى‏كند و به بركت او غنا و بى‏نيازى دلهاى امّت محمد(ص) را لبريز مى‏سازد و عدالت او همه را در برمى‏گيرد، تا آنجائى كه دستور مى‏دهد ندا كننده‏اى ندا كند كه: «هان، اى مردم! هر كس نياز مالى دارد بيايد و هرچه مى‏خواهد بگيرد.» و جز يك نيازمند، كسى نمى‏آيد. آن يك نفر مى‏آيد و امام مهدى(ع) به او مى‏گويد: «نزد خزانه دار برو تا آنچه مى‏خواهى به تو بدهد.» نزد خزانه‏دار مى‏رود و مى‏گويد: «من از سوى امام مهدى(ع) آمده‏ام تا به من كمك كنى و ثروتى به من بدهى.» خزانه‏دار مى‏گويد: «آنچه مى‏خواهى بردار…» او آنقدر زر و سيم برمى‏دارد كه نمى‏تواند ببرد، مقدارى از آن را برگرداند تا بتواند حمل كند و بقيّه را مى‏برد. امّا وقتى از خزانه‏دار دور مى‏شود، پشيمان شده و مى‏گويد: «گويى من حريصترين فرد از امّت محمد(ص) هستم. همه براى دريافت مال دعوت شدند امّا جز من كسى نيامد». از اين رو نزد خزانه‏دار برمى‏گردد و زر و سيم را پس مى‏دهد امّا خزانه‏دار نمى‏پذيرد و مى‏گويد: «ما چيزى را كه بخشيديم، ديگر نمى‏پذيريم».(8)
اين روايت و روايت‏هاى زيادى شبيه اين روايت، همه بر رشد و شكوفايى اقتصادى جامعه مهدوى و غناى نفس مردم و عدم رغبت آنها در سايه تعاليم نجات‏بخش اسلام به زياده خواهى، احتكار و پس‏انداز است كه هر كدام از اين موارد، خود عامل بيمارى اقتصاد، و فقر عده‏اى از مردم در سايه ثروت اندوزى بقيّه مردم مى‏باشد، كه در جامعه مهدوى همه اين بيمارى‏ها از بين خواهد رفت.
براى شاخه‏هاى مختلف اقتصاد، روايات و بحث‏هاى زيادى در منابع ذكر شده است. كه به جهت پرهيز از طولانى شدن مطلب به يك نمونه ديگر فقط اشاره مى‏شود.
د. كشاورزى در جامعه مهدوى:
زراعت و كشاورزى از منابع مهم ثروت ملّى و از موارد اساسى پاسخگويى به نيازهاى مادّى جامعه و از وسايل تأمين موادّ غذائى در جهان انسان و حيوان است و خداوند آب و خاك را در اختيار بشر نهاده است تا از امكانات و بركات زمين بهره گيرد. حضرت على(ع) هم فقرزدائى از جامعه را در گرو توسعه اقتصادى و از شاخه‏هاى مهم آن، كشاورزى را بيان مى‏فرمايند. كه به اين مطلب قرآن نيز اشاره دارد.
«آيا هيچ درباره آنچه كشت مى‏كنيد انديشيده‏ايد؟»(9)
پس مى‏توان توسعه كشاورزى را يكى از مهمترين عوامل رشد جامعه و نجات آن از فقر و فلاكت دانست. از اين رو هنگامى كه امام مهدى(ع) ظهور مى‏نمايند سيستم زراعى و كشاورزى بطور كامل دگرگون مى‏گردد و به بهترين و زيباترين شكل و محتوا و برنامه، شكوفا مى‏گردد.
امام مهدى(ع) با كمك گرفتن از تكنولوژى و ابزارهاى مهم كشاورزى، و با طرّاحى و تدبير بى‏نظير، به كشاورزى رونق داده و كشاورزى شكوفا و شكوه‏بار مى‏گردد.
و از ره‏آورد اين پيشرفت، روح حيات در همه نقاط بى‏شمار گيتى، حتى‏ زمين‏هاى موات و كويرها، دميده مى‏شود. و مردم در رفاه و آسايش و آرامش زندگى مى‏كنند.
اينك نمونه‏هايى از روايات در نشانگرى آن شرايط شكوه‏بار را از نظر مى‏گذرانيم.
پيامبر گرامى مى‏فرمايند:
«آبها در دولت مهدى(ع) فراوان مى‏گردد و زمين بركات خويش را چندين برابر مى‏سازد».(10)
و امام على(ع) مى‏فرمايند:
«انسان در عصر حاكميت جهانى آن حضرت، هر آنچه از انواع دانه‏هاى زراعى بر زمين بيافشاند، هفتصد برابر، برداشت مى‏نمايد…»(11)
طبيعى است كه حضرت با ساختن سدّهاى فراوان آبها را مهار كرده‏اند و از ره‏آورد مهار آبها، زمين‏ها آباد، و با مكانيزه كردن كشاورزى و گشوده شدن، درهاى رحمت الهى به روى زمينيان، به همه آنها دست مى‏يابد. و كشاورزى رونق گرفته و پيشرفته مى‏گردد. و علاوه بر ايجاد اشتغال، نشاط اجتماعى، انواع مواهب، نعمتها و امكانات زندگى شايسته و درخور شأن انسان بصورت وصف‏ناپذيرى، در دسترس مردم قرار مى‏گيرد.
مردم در عصر ظهور در زراعت و غرس انواع درختان آزادند و در راه تلاش و سازندگى آنان، موانع بازدارنده‏اى همچون مالياتهاى ظالمانه و مقرّرات ضد انسانى قرار نمى‏دهند، و انسان هر چه قدر تلاش كند و زمينى را احياء كند و به مزارع و باغات پرميوه تبديل كند، از آنِ خود اوست. چرا كه در مكتب اسلام چنين وضع شده است.
پيامبر اسلام مى‏فرمايند:
«هر كس زمين مرده‏اى را زنده كند از آن خود اوست.»(12)
و بدين سان انسان در جامعه مهدوى با انگيزه بيشتر، و نشاط زايد الوصفى به كار و تلاش و سازندگى مى‏پردازد و از اين رهگذر نعمت‏هاى فراوانى نصيب انسان مى‏گردد. و جامعه مهدوى در آسايش و امنيت و صلح و صفا، بسر مى‏برد. و مشكلات بزرگى در جامعه امروز، گريبانگير بشر است. مثل، مشكل بيكارى، مسكن، فقر به بركت و تلاش و تدابير حضرت مهدى(ع) از جامعه مهدوى رخت برمى‏بندد.
امام صادق(ع) مى‏فرمايند:
«هنگامى كه قائم آل محمد(ص) قيام نمايد، خانه‏هاى شهر «كوفه» به شهر «كربلا» متّصل مى‏شود و شهر بقدرى گسترش مى‏يابد كه همه صاحب خانه مى‏شوند.»(13)
بدين‏سان، اين روايت، بيانگر اين مطلب است كه مردم زمين‏هاى خشك و سوزان و بيابان‏هاى بى‏آب و علف را إحيا و آباد مى‏سازند و بصورت خانه‏هاى زيبا و پر شكوه و باغ‏هاى پرطروات درمى‏آورند كه يك نمونه آن، گسترش شايسته خانه‏هاى كوفه تا نهر كربلا مى‏باشد، آن هم با آن مسافت بسيارى كه اينك ميان آن دو شهر وجود دارد.
خلاصه سخن اينكه در جامعه مهدوى، آزادى كار، مسافرت، تجارت، نوآورى، ابداع و امكانات به همه مردم ارزانى مى‏گردد. و ميدان كار و تلاش و ابتكار براى همه استعدادها فراهم مى‏شود. و سستى و تن پرورى و بيكارگى جاى خود را به كار و تلاش و نشاط و تحرّك مى‏دهد. امنيّت و آرامش در عصر و جامعه مهدوى‏
در جهان معاصر جامعه‏هاى انسانى، در شرايط سخت و طاقت‏فرسايى از نظر فقدان امنيّت و آرامش در ابعاد گوناگون حيات، زندگى مى‏كند. امّا در عصر ظهور امام مهدى(ع) ترس و دلهره در همه ابعادش نابود گرديده و امنيّت و آرامش بر كران تا كران كره زمين سايه‏گستر و حاكم مى‏شود. و امّا اينكه چگونه اين امنيّت و آرامش بر سراسر گيتى و بر جان و دلها حاكم مى‏گردد؟ بايد گفت كه فقدان امنيّت به يكى از سه عامل ويرانگر زير برمى‏گردد كه در جامعه مهدوى از سه عامل فقر و محروميت، ضعف ايمان و ضعف مديريت خبرى نيست.
آنچه از ذكر شاخصه‏هاى جامعه مهدوى گذشت، نمونه كمى از شاخصه‏هاى مختلف كه در منابع مختلف به آنها اشاره شده، مى‏باشد. مسلماً معرفى جامعه مهدوى در يك مقاله كوتاه عملى نخواهد شد، و به تحقيق جامع و فرصت زيادى نياز هست. چراكه جهت معرفى جامعه مهدوى و ذكر شاخصه‏هاى آن، از منظرهاى مختلف سياسى، اقتصادى، اجتماعى به خصوص خانواده، مسائل تربيتى، پيشرفت علم و دانش و تكنولوژى، حل مشكلات لا ينحل در جامعه مهدوى، از جمله، حل مشكل مسكن، بيكارى، رعايت حقوق متقابل و جامعه كه هر كدام به تنهايى، نياز به تحقيق و پژوهش كامل جهت تقويت ايمان و باورهاى منتظران حضرت، و شناخت ويژگى‏هاى جامعه موعود از نظر اسلام‏شناسى و شناخت چگونگى حكومت در آن و مسائل مهم ديگر، كه مفيد و ارزنده است. و از جهتى شناخت جامعه مهدوى براى تعيين سمت و سويى كه جوامع بايد بسوى آن داشته باشند، سودمند مى‏باشد. اميد كه با شناخت مهدى موعود(ع) و جامعه او و خصوصيات آن حضرت در راستاى تحقق اهداف آن و زمينه سازى براى ظهور آن منجى عدالت خواه و عدالت گستر بيش از پيش تلاش و كوشش كنيم. انشاء الله‏ پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1) علامه مجلسى، «بحار الانوار»، مؤسسه الوفا، بيروت، اوّل، 1404 ه . ق، ج 36، ص 356.
2) علامه مجلسى، «بحار الانوار»، مؤسسه الوفاء، بيروت، اوّل، 1404 ه . ق، ج 36، ص 358.
3) ثقة الاسلام كلينى، «اصول كافى»، دار الكتب الاسلاميه، تهران، اوّل، 1365 ش، ج 7، ص 414.
4) سيد على اكبر قرشى، «خاندان وحى»، دار الكتاب الاسلاميه، تهران، 1368 ش، ص 245.
5) شيخ حرّ عاملى، «وسائل الشيعة»، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه . ق، اوّل، ج 18، ص 168؛ الكافى، ج 1، ص 397.
6) قزوينى، محمد كاظم، امام مهدى از ولادت تا ظهور، مترجم، على كرمى و سيد محمد حسينى، الهادى، قم، 1378 ش، ص 725.
7) غيبت نعمائى، ص 319؛ بحار الانوار، ج 52، باب 21، ص 365.
8) كورانى، على، معجم الاحاديث الامام المهدى، مؤسسة المعارف الاسلاميه، اوّل، 1411 ه . ق، ج 1، ص 240.
9) واقعه/64.
10) بحار الانوار، ج 52، ص 216.
11) امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 728.
12) وسائل الشيعه، ج 17، ص 327.
13) بحار الانوار، ج 52، ص 337؛ شيخ مفيد، «الارشاد»، كنگره شيخ مفيد، قم، اوّل، 1413 ه . ق، ص 362.