حجة الاسلام محتشمی
سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه
لبنان از نظر جغرافیایی و بافت اجتماعی و از نظر همجواری با
سرزمین های اشغالی فلسطین و این که بر ساحل مدیترانه کشیده شده، برای ابرقدرت ها
بسیار حائز اهمیت می باشد، و همانگونه که برای اسرائیل نقطه کور و خطری جدی به
حساب می آید برای سوریه نیز از حساسیت ویزه ای از نظر سیاسی نظامی برخوردار بوده و
دشمن می تواند به راحتی از آن به عنوان پایگاهی برای برهم زدن اوضاع داخلی سوریه
استفاده نماید و از این رو است که شکل و محتوای رئیس و حکومت های آن تأثیر مستقیم
در ارتباط با اسرائیل و سوریه و جهان عرب و اسلام دارد و درست بر همین اساس است که
سعی در کنترل و یا سهیم بودن در دولت های حاکمه بر لبنان در طول تاریخ از سوی شرق
و غرب به عمل امده است.
حساسیت لبنان از نظر استراتژیک برای ابرقدرت ها
لبنان از نظر استراتژیک نیز برای ابرقدرت ها و صهیونیست ها
از اهمیت به سزائی برخوردار است. آمریکائی ها به خصوص سعی کرده و می کنند تا از
مناطق ساحلی و بنادر آن به عنون جایگزینی جهت پایگاه های خود در یونان استفاده
کنند و در کنار آن امنیت اسرائیل را نیز
تضمین نمایند. این سیاست از سوی بلوک غرب مورد تأیید قرار گرفته است.
آمریکا در این راه از امکانات گسترده ای در داخل لبنان بهره
برده و به آن دل بسته است و این امکانات را می توان به طور فشرده در فالانژیست ها،
ریاست مارونی لبنان، احزاب دست راستی چون حزب احرار و قشرهای وابسته به صهیونیسیت
ها در کلیه طوائف و مناطق لبنان اعم از جنوب بیروت و شمال لبنان و قابلیت نفوذ
سریع جغرافیائی از طریق دریای مدیترانه در زمان هائی که منافع امپریالیسم آمریکا
در لبنان و منطقه به خطر می افتد خلاصه کرد.
شوروی که از دیرباز پایگاه های فراونی در لبنان داشته و تا
آن جا پیش رفته بود که سرزمین لبنان تیولی برای او حساب می شد، شوروی با دارا بودن
برگه هائی چون کمال جنبلاط مؤسس حزب سوسیالیست لبنان در داخل حکومت و پایگاه های
مردمی که در چهار چوب احزاب دست چپی و سازمان های مسلح فلسطینی و لبنانی، شرکت
فعال داشته و تا قبل از حمله اسرائیل به لبنان در 14 خرداد 1361، به عنوان
بزرگترین قدرت صاحب نفوذ در منطقه خاورمیانه عربی به حساب می آمد…
و در این مسیر، کشورهائی چون فرانسه و بعضی دیگر از کشورهای
اروپائی ونیز کشورهایی چون سعودی، مصر، لیبی، عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی و
اسلامی را می توان نام برد که سخت در تلاش جهت برقراری جای پا در این سرزمین تعیین
کننده و حیاتی از نظر سیاسی در صحنه بین المللی بوده و می باشند.
حرکت اسلامی، سرفصلی بر تزلزل و شکست سیاست های جاری در
لبنان
تا قبل از پیروزی انقلاب اسامی ایران از همه چیز در جهان و
منطقه خاورمیانه عربی و آزمایشگاه سیاست (لبنان) غریب و شرقی نام برده می شد جز
اسلام و منافع مسلمین در منطقه. اما پس از پیروزي انقلاب اسلامی ایران، روزنه
امیدی در افق تاریک مسلمین باز شد و گرایشات شدید اسلام در قشرهای مختلف جوامع به
خصوص در قشر جوان و روشنفکر که همچنان سرنوشت ملت ها را ورق می زند. ایجاد گردید.
آنان انقلاب پیروزمند اسلامی را به عنوان الگویی از نظر شکل و محتوا برای خود بر
گزیدند و در برابر تمام سیاست های حاکم چه در سیطح کشور لبنان و چه سیاست های حاکم
در منطق مختلف آن، به شدت ایستادگی کرده و به طرق مختلف (سیاسی، نظامی، امنیتی و
اجتماعی) به مبارزه برخاستند تا جائی که آمریکا، اسرائیل و دیگر صاحب نفوذان در
لبنان و خاورمیانه عربی را به وحشت انداخته و معتقد ساخته که این حرکت، خطری جدی
برای کل ابرقدرت ها در منطقه و رژیم اشغالگر قدس می باشد و تجربه دو ساله گذشته
حاکی از عمق نفوذ سیاست اسلام در جامعه مسلمین لبنان است.
حکومت ائتلافی رشید کرامی و برخورد اقشار مختلف ملت لبنان
با آن
… هم اکنون برای روشن شدن اذهان، ضروری است جامعه لبنان
را در ارتباط با دولت رشید کرامی تا حدودی تشریح کرد:
اهل تسنن و دیدگاه های مختلف ایشان
1-
حادترین طرز تفکر اسلامی در میان برادران اهل تسنن، متبلور در شخص شیخ سعید
شعبان و به تبع او در یاران وی در حرکت توحید اسلامی می باشد. این شاخه با هر گونه
حکومتی که تحت سیطره ریاست جمهوری امین جمیل و فالانژیست ها بشد، مخالف و اصولا دم
از برقراری حکومت اسلامی می زنند.
2-
خط فکری شاخه های دیگر حرکت توحید اسلامی مثل شاخه مقاومت لبنان به رهبری خلیل
عکاوی و شاخه جند الله به رهبری کنعان ناجی که با موضع گیری های حاد و سخت شیخ
سعید مخالف هستند، آنان معتقدند که در شرایط فعلی می بایست با حکومت ائتلافی کنار
آمد و از هر گونه درگیری با آن احتراز نمود. از نظر ایشان تاکتیک های سیاسیت
اسلامی در برنامه های جاری، مقدم بر موضع گیری های تند اسلامی می باشد.
لازم به تذکر است که اخیرا اختلافاتی در میان شاخه های حرکت
توحید اسلامی به رهبری شیخ سعید شعبان به وجود آمده و این اختلافات در هنگامی که
یاسر عرفات به طرابلس رفت به اوج رید و سبب انشعاب در حرکت توحید گردید.
3-
توده های غیر تشکیلاتی اهل تسنن که از روحانیون وابته به سعودی متأثر هستند،
اینان با حکومت ائتلای رشید کرامی تا حدود زیادی موافقتند….
مسیحیت و بالاخص شاخه های مارونی آن
مسیحیان لبنان را نیز می توان به دو دسته مجزا تقسیم کرد:
دسته اول: کسانی که از درگیری ها و جنگ های داخلی و خارجی
لبنان رنج می برند. این گروه خواهان پایان جنگ و برقراری زندگی آرام در لبنان می
باشند که طبیعتا با پا گرفتن یک حکومت ائتلافی، احساس می کنند آرامش مطلوب باز
گردد و جنگ های 10 ساله اخیر لبنان خاتمه یابد! اضافه بر این که قشر وسیعی از
مسیحیت از حرکت های تند فالانژیست ها در گذشته متضرر بوده و آنان نیز در برابر این
حزب، حق نفس کشیدن نداشته و حقوق آن ها ضایع گردیده و می گردد و طبیعتا: راضی به
حاکمیت مطلق فالانژیست ها نیستند و مشخصا می توان از گروه هائی چون گروه ریمون اده
و فرنجیه و حتی حزب احرار کامیل شمعون و به ویژه توده هائی که داخل هیچ حزب و
گروهی نیستند نام ببریم.
دسته دوم: فالانژ و کلیه طرفداران آنان می باشند که این دسته
نیز به دو شاخه تقسیم می شوند:
1-
شاخه نظامی 2- شاخه سیاسی
شاخه سیاسی متمثل در رئیس جمهور و کسانی که در کنار او
حکومت لبنان را در دست دارند، می باشند. اینان تابع سیاست های آمریکا در لبنانند و
بالطبع آن چه را که آمریکا در شرایط مختلف لبنان پیشنهاد می کند، پیروی می نمایند
و نمونه های بارز این تبعیت را در گذشته شاهد بودیم، از جمله لغو قرارداد 17 ایار
و تسلیم در مقابل حکومت ائتلافی و حضور فعال در این حکومت که مورد تأیید آمریکا
(در شرایط کنونی) قرار گرفت تا آن ا که پیر جمیل رئیس و مؤسس حزب فالانژ که از نظر
حزبی مافوق فرزندش امین جمیل می باشد، در ولت امین جمیل پست وزرات را قبول می کند!
این گروه برای حظ حاکمیت فالانژ، تحت تأثیر راهنمائی های آمریکا، تن به هر گونه
سیاست مقطعی می دهند ولی در واقع دنبال کننده سیاست حاکمیت بخشیدن به فالانژیست ها
در لبنان هستند.
شاخه نظامی که از نقطه نظرهای بسیار تند برخوردار است و در
نتیجه دستورگیری از سران صهیونیست معتقد است که باید لبنان به یک کشور غیر
عربی و حکومت فالانژ که با اسرائیل هم
پیمان است، تبدیل گردد و به هیچ وجه حاضر به هیچ گونه عقب نشینی از مواضع اعلام
شده ولو تاکتیکی نیستند. و ما به وضوح می بينیم که در کار تشکیل حکومت ائتلافی،
خللی ایجاد کرده و سنگ اندازی می کنند. آنان به عنوان یک گام در جلوگیری از انعقاد
حکومت رشید کرامی، مسئله سیطره بر ارتش را عنوان کرده و حاضر نیستند که ارتش با در
اختیار حکومت قرار دهند، در حایل که رشید کرامی قائل است که ارتش می بایست برای
همه لبنان باشد نه زیر نفوذ و سیطره یک روه و دسته و یک حزب.
طایفه سوم: شیعیان لبنان که از اکثریت نسبی برخوردار هستند
و نبیه بری به عنوان نماینده شعیان در حکومت ائتلافی حضور به هم رسانده است.
شیعیان لبنان در حال حاضر به چندین دسته تقسیم می شوند (در
رابطه با حکومت ائتلافی رشید کرامی):
الف ـ مجلس اعلای شیعه و شیخ شمس الدین که به علل گوناگون
با این حکومت مخالف هستند و مخالفت خود را در رسانه ها و محافل خصوصی ابراز داشته
و به تبع او مجلس اعلای شیعه و روحانیون کهدر جنوب و بیروت و بقاع وابسته به مجلس
هستند، تا حدودی که برایشان دردسر ایجاد نشود، کم و بیش مخالفت می کنند.
ب ـ جنبش امل به رهبری نبیه بری، در حال حضار جنش امل به دو
دسته تقسیم شده است:
1- گروهی که طرفدار نبیه بری هستند: و توده هائی که در سال
های گذشته زیر فشار دولت های گوناگون حقوقشان ضایع گشته بود که این گروه هم اکنون
کعبه آمال و آروزهایشان را در وزارت نبیه بری دیده و تصور می کنند که به این وسیله
می توانند به مرحومیتشان پایان دهند و این قشر در جنوب بیش از منطق دیگر لبنان به
چشم می خورند.
2- قشر روشنفکر و مؤمن در جنبش امل: این دسته مخالف حکومت
رشید کرامی و وزارت نبیه بری هستند به خصوص پس از آن که قبل از تشکیل حکومت در
برنامه های این دولت هیچگونه نور امیدی دیده نمی شود. در همین رابطه رهبران امل در
منطقه بقاع شدیدا با نبیه بری و وزارتش و مسئله ترتیبات امنیتی در جنوب برای
اسرائیل، مخالفت کرده و احتمال می رود در آینده با اعلان مواضع صریح بر علیه نبیه
بری مخالفت خود را با حکومت ائتلافی رشید کرامی اعلام نمایند.
لازم به یادآوری است که این دسته از جنبش امل را فرماندهان
ناظمی و گروه های مسلح و جنگجوی جوان جنبش امل، حمایت و تأیید می کنند و نظامیان
واقعی امل که در گذشته طرفدار نبیه بری بودند اکنون دم از مخالفت می زنند.
ج ـ مؤمنین و حزب الله: حزب الله که به اعتراف همه اطراف
درگیر در لبنان از قدرتمندترین نیروها ـ چه از نظر نظامی و چه از نظر پایگاه مردمی
ـ هستند شدیدا مخالف مواضع و برنامه های حکومت ائتلافی و وزارت نبیه بری می باشند
و این نقطه نظر متأثر از علماء و روحانیون مبارز لبنان است.
حزب الله در مجامع عمومی و بیانیه های مختلف، مخالف صریح
خود را از زبان روحانیون و غیر روحانیون اعلام داشته اند.
دروزی ها
و بالاخره دروزی ها که می توان آن ها را یکپارچه تر از دیگر
طوائف ذکر کرد، چرا که دسته بندی در میان آن ها بسیار ناچیز است و آنان ولید
جنبلاط را به عنوان یک رهبر قبول کرده اند و با شرکت جنبلاط در کابینه رشید کرامی،
هیچ نمودی از مخالفت دروزی ها با این دولت دیده نمی شود گرچه تعداد بسیار کمی از
دروزی ها هستند که مخالفت با شخص ولید جنبلاط دارند که تحت تأثیر اختلاف شخصی،
مخالف حکومت ائتلافی شده اند.
سوریه
در این جا سیاست سوریه، مبتنی بر تشکیل این حکومت و تأیید
بی چون و چرا از آن اسیت و سعی می کند که حمات دیگر کشورهای دوست خود را نسبت به
دولت رشید کرامی جلب کند و از جمله اقداماتی که کرده است این که قبل از حتی رأی
اعتماد به این دولت، سران شوروی را تشویق به دعوت از نبیه بری نموده و نبیه بری از
شوروی دیدار نمود. اضافه بر اینکه شخص رشید کرامی را ترغیب به مسافرت های سیاسی به
سعودی و کشورهای ساحلی خلیج فارسی نموده تا هر چند بیشتر از حمایت سیاسی و اقتصادی
این کشورها برخوردار گردد و نیز ولید جنبلاط را برای کسب اعتماد بیشتر نسبت به
حکومت ائتلافی تشویق به مسافرت به کشورهای اروپائی از جمله فرانسه و شوروی نموده
است که او نیز به آن کشورها مسافرت کرده است.
برخورد آمريکا با حکومت ائتلافي
و امّا آمریکا برای پیاده شدن سیاست های خود در خاورمیانه
به خصوص لبنان ترجیح می دهد که هر حکومتی در لبنان تحت ریاست جمهوری فالانژیست ها
تشیکل شود. آمریکا خوب می داند که اگر امین جمیل بر کنار شود و یا نتواند به
حکومتش ادامه دهد شرایط لبنان به گونه ای است که دیگر ریاست جمهوری در کیسه مارونی
ها نیست و با سقوط مارونی ها در لبنان، آمریکا نیز سقوط خواهد کرد و لذا ترجیح می
دهد که این ریاست تحت هر شرایطی برقرار باشد به خصوص که شکل ائتلافی به نفع
آمریکاست و آمریکا می تواند با در دست داشتن اکثریت مطلق وزراء خواسته های خود را پیاده کند و مهمترین خواست
آمریکا جلوگیری از گسترش نفوذ انقلاب اسلامی و قدرت گیری حزب الله در لبنان است که
این کار را با توافق حکومت ائتلافی، نبیه بری حکومت امل به خوب به انجام خواهد
رسانید.
اسرائیل
اسرائیل که یکی از علل اصلی حمله و تجاوز به لبنان را
سرکوبی مسلمین و حاکمیت بخشیدن مطلق به فالانژیست ها می داند با هر گونه حرکتی ـ
که ولو مقطعی با این هدف تعارض داشته باشد ـ مخالف است و طبیعتا سعی می کند از آن
جلوگیری به عمل آورد و لذا می بينیم که در مواردی با تشکیل حکومت ائتلافی به وسیله
کارشکنی هائی مخالفت کرده است، یکی از آن موارد مخالفت رسمی اسرائیل با بسته شدن
دفتر نمایندگیش در «ظبیه» در شمال بیروت است و مورد دوم، عقب نشینی از جنوب لبنان
و موارد دیگر که اعلام رسمی نشده است از جمله درخواست مذاکره مستقیم با حکومت لبنان
که در حکم سقوط این حکومت می باشد و سوریه نیز آن را قبول ندارد. ولی رژیم اشغالگر
قدس علیرغم نظرات تند سیاسی نظامی خود در لبنان مجبور گردیده که از سیاست آمریکا
در منطقه پیروی نماید و یا لااقل سکوت اختیار کند.
آن چه قابل پیش بینی است این که مسلمانان در لبنان که از
موقعیت ممتازی برخوردارند و قدت نظامی برتر را در اختیار دارند می توانند در صورت
ادامه راهی که اختیار کرده اند، به پیروزی های چشم گیری دست یابند، تنها خطری که
این حکومت را تهدید می کند آن است که حزب الله و مؤمنین لبنانی به سازش کشیده شده
و یا لااقل به عنوان یکی از اطراف قدرت در لبنان بر سر میز مذاکره بنشیننند و در
آخر پست و مقامی در لبنان احراز نمایند. و این دامی است که دشمن در هفته های اخیر
برای حزب الله طرح کرده است و آینده نشان خواهد داد که کدام سیاست در صحنه حاکم
خواهد بود.