حضرت آیتالله
جوادی آملی
اشاره:
نيل به معارف والاي فاطمي در بسياري از مقاطع كه با عصمت
كبرا و جلالت عُظماي آن حضرت مواجه بوده، غيرممكن و حصول به آن براي انسانهاي خارج
از محدودة حجيّت و عصمت محال است، اما بهرهبرداري از دامنههاي قلّه كمال و معرفت
صديقة طاهره «س» براي رهجويان كمال و پويندگان سبيل نجات امري لازم و به ميزان
سعة هستي هر فرد ممكن است.
حكيم فرزانه و عارف دلباختة معارف
اهل بيت عصمت و طهارت«ع»، حضرت آيتالله جوادي آملي در مطلب ذيل به بررسي صبغة
مُلكي حضرت ام ابيها«ع» و راههاي «فاطمهشناسي» ميپردازند كه به مناسبت ايام
سوگواري آن تنديس عصمت به خوانندگان گرامي «پاسداراسلام» تقديم ميشود.
شخصيّت حضرت فاطمه «س» از دو منظر
«مُلك» و «ملكوت»
جلال و عظمت بيبي دو عالم از دو منظر است؛ يكي «صبغة
ملكوتي» آن حضرت كه با انبيا و اوليا در ارتباط بودند، و ديگر «صبغة مُلكي» آن
حضرت كه رهبري جامعه، هدايت امت اسلامي، تعليم كتاب و حكمت، تزكية نفوس و مانند آن
است. آن بخشش به جريان كلام برميگردد، اين بخشش به جريان اخلاق، حقوق، فقه و سياست
و مانند آن مرتبط است.
همتایي فاطمة زهرا «س» با قرآن
كريم؛ تحليل كلامي بر (صبغة ملكوتي) آن حضرت
آن بخش كلامياش ناظر به اين است كه هر جا قرآن كريم حضور
دارد، فاطمة زهرا «سلامالله عليها» حاضر است. يعني اينچنين نيست كه در قرآن
حقيقتي باشد، و اين بانو واقف آن حقيقت نباشد! زيرا فاطمة زهرا «سلامالله عليها»
از مصاديق كامل اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم الصَّلاة و السَّلام» است اوّلاً؛ و اهل
بيت عِدل قرآن كريمند ثانياً؛ و براساس حديث مسلّم ثقلين، عترت از قرآن جدا نيست، چه
اينكه قرآن از عترت جدا نيست ثالثاً. و
معناي عدم اِنفكاك اين است: هر حقيقتي را كه قرآن واجد است، اهل بيت دارايند؛ و هر
حقيقتي را كه اهل بيت دارايند، قرآن در بر دارد؛ لَنْ يَفتَرِقَا حَتّي يَرِدا
عَلَيَّ الحُوضْ.(1) اگر در مرحلهاي قرآن واجد حقيقتي بود، و اهل بيت
در آن مرحله حضور نداشته باشند، اوّلين نشان تفرّق است.
حضور حضرت زهرا «س» در تمامي وجوه
«جمال» و «جلال» قرآن كريم
پس اهل بيت عِدل قرآن كريمند؛ و از بارزترين مصاديق اهل
بيت، صديقة كبرا «سلامالله عليها»ست. چون عِدل قرآن كريم است؛ هر جا جمال و جلال
قرآن مطرح است، فاطمه حضور دارد. اگر در صحنة مباهله و جريان استجابت دعاست؛ نَدعُ
اَبنائَنا وَ اَبنائَكُمْ، نِساءَ نَا وَ نِساءَ كُمْ، اَنفُسَنَا وَ اَنفُسَكُم(2)
و مانند آن است، فاطمه حاضر است. اگر صحنة طهارت است؛ إنَّمَا يُريدُ اللهْ
لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسْ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهيرا(3) است، فاطمه
حاضر است. اگر صحنة ابرار و، سورة مباركة هَل أتي و، يُطعِمُونَ الطَّعام(4)
است؛ فاطمه حاضر است. و اگر جريان كوثر است، فاطمه حاضر است؛ إنّا اَعطَيناكَ
الكُوثَر.(5) شما بخشي را نميبينيد كه در آن بخش انسان كامل حاضر باشد،
و «فاطمه» غایب!!
ولايت مطلقة اهل بيت عصمت و طهارت
«ع»، در برابر ولايتهاي مقطعي ديگران
اگر مريم «سلامالله عليها» سيّدة نساء عالميانِ مقطع خاص
و عصر خود است، فاطمه «سلامالله عليها» سيّدة نساء عالميان در جميع عصر و نسل و
مانند آن است؛ ميشود سيّدة نساء عالمين، بِالقُولِ المُطلَق.(6) اگر ديگران
داراي مقام ولايت محدودند، اهل بيت «عليهم السَّلام» واجد ولايت مطلقند. اگر در
صحنة فرشتهها آدم صبغة تعليم دارد و بر كرسي تدريس نشسته است؛ يا آدَمُ
اَنبِئهُمْ بِاَسماءِ هؤلآء.(7) در آن مرحله اهل بيت هم حضور كامل
دارند، سَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ المَلائِكَه، قَدَّسنَا فَقَدَّسَتِ المَلائِكَه. صبغة
ملكوتي فاطمه كه او را عِدل انسانهاي معصوم ديگر كرده است، محفوظ است.
فاطمه زهرا «س»، كلمة جامع و مطلق
الهي
از آن جهت كه خداي سبحان به رسولش فرمود: من به تو كوثر
دادهام؛ و اين كوثر هم كوثر تدويني است و هم كوثر تكويني؛ هم كلمات تدويني است، هم
كلمات تكويني. و اگر عيساي مسيح «كَلِمَةُ الله» است،(8) و اگر يحيي « كَلِمَةُ الله» است،(9)
و اگر رسول گرامي فرمود: اُعطِيتُ جَوامِعَ الكَلِم،(10) و اگر فاطمه
عِدل قرآن كريم است؛ خود فاطمه كلمة جامعه هست، يكي از «جوامعُ الكَلم» به شمار ميرود.
جوامع الكلم از نظر تدوين، عبارت از آن اصول جامعي است كه همة فروع را زير مجموعة
خود دارد. آن مطلق بَرين، آن عام فائق را ميگويند: «كلمة جامعه» كه همة مطالب را
دربردارد. ولي در نظام تكوين، آن انسان كاملي كه ولايت ديگران در قلمرو ولايت اوست،
علم ديگران در منطقة علم اوست، اعجاز ديگران زير مجموعة معجزة برين اوست؛ به آن
انسان معصومِ كامل ميگويند: « كلمة جامع». اگر عيساي مسيح كَلِمة الله است، كلمة مقطع
خاص خود است؛ و اگر مريم «عليها سلامالله» كَلِمَةُ الله باشد، مخصوص آن دورة ويژه
است. ولي اگر فاطمة زهرا سيّدة نساء عالمين مِنَ الأوّلينِ وَ الآخِرينْ فِي الدُّنيا وَ
الآخِرَه كلمة جامعه باشد، جامع بِالقُولِ المُطلق است.
جامعيّت مطلق حضرت زهرا «س» در
دنيا و آخرت
اين جمعيّت بِالقُول المُطلق كه براي آن حضرت در دنيا حاصل
است، در آخرت ظاهر است. آخرت ظرف ظهور اين حقایق است نه حدوث آنها! اين روايت را
كه رسول گرامي فرمود: وقتي قيامت فرا رسيد، دخترم فاطمه «سلامالله عليها» بخواهد
از مقطعي به مقطع ديگر بگذرد، منادي إله ندا ميدهد: يا اَهلَ المَحشَر! غُضُّوا
اَبصارَكُم.(11) به همة قيامتيان دستور ميدهد كه چشمها را ببنديد، زيرا
فاطمه عبور ميكند. آنجا سخن از محرم و نامحرم نيست، چون نظام تشريع، مخصوص دنياست.
آنجا سخن از زن و مرد نيست؛ هم زن بايد چشم بپوشد، هم مرد. اين نه براي آن است كه
فاطمه را مرد نبيند، چون زن هم نميتواند ببيند!
گفتند: اگر آفتاب برهنه در آمد؛ كسي بخواهد با چشم
غيرمسلّح آفتاب را نگاه كند، كور ميشود. فرمود: نور فاطمه چشمهاي شما را خيره ميكند،
شما توان ديدن زهرا را نداريد! اين « غُضُّوا » هم يك امر تكويني است نه تشريعي.
فرمود: شما مجبوريد كه چشم روي هم بگذاريد، پلك و مژه را روي هم بگذاريد؛ نميتوانيد
فاطمه را ببينيد! اين كلمة جامعِ بِالقُول المُطلق است. اگر در بخشي از كتابها، اهل
معرفت ولايت را به مقيّد و مطلق تقسيم كردهاند، در همان راستا كَلِمَةُ الله هم به مطلق و
مقيّد تقسيم ميشود؛ و اين بيبي كَلِمَةُ الله است، بِالقُول المُطلق؛ چه اينكه وليُّ الله است، بِالقُول
المُطلق.
جامعيّت مطلق حضرت فاطمه «س»، در برابر جامعيّت
مقطعي حضرت مريم «س» و حضرت عيسي «ع»
و اگر مريم «سلامالله عليها» از رزق ظاهري از مخزن غيب
برخوردار ميشد، فاطمه «سلامالله عليها» از رزق ملكوتي هم برخوردار بود. چقدر فرق
است بين مريمي كه عيسي به بار ميآورد، و اين دو مجموعاً ميشوند آية جهاني؛ و بين
فاطمهاي كه خود آية جهاني است، فرزندي به بار ميآورد به نام حسين بن علي «سلامالله
عليهما» كه خود آية جهاني است!! جهاني شدن كار هر انسان كاملِ معصومي نيست. اگر
كسي بخواهد يك سر و گردن از همة اوليا برتر و بلندتر باشد، كه اوّلين و آخرين او
را ببينند، اين كار آساني نيست!
وقتي خدا بخواهد از مسيح سخن بگويد، با اينكه مسيح معجزهاي
داشت به اذن خدا، مرده را زنده ميكرد؛ به اذن خدا كورِ مادر زاد را درمان ميكرد،
به اذن خدا اََكمه و اَبرص را معالجه ميكرد، به اذن خدا طايري ميساخت و در او ميدميد، و او را زنده ميكرد؛ همة اين
معجزات را كَلِمَةُ الله، يعني عيسي داشت؛
امّا معجزة جهاني نبود، آية جهاني نبود، يك سر و گردن از همة انبيا برتر نبود؛ بلكه
عيساي به علاوة مريم، مريم به علاوة عيسي؛ اين دو با هم ميشوند يك كلمة جهاني! وَ
جَعَلنَا ابْنِ مَريَمَ وَ اُمَّهُ آيَهً لِلعالَمين.(12) هرگز عيسي
معجزة جهاني نبود، معجزة مقطعي بود. هرگز مريمي كه بيهمسر مادر ميشود، معجزة
جهاني نيست؛ معجزة مقطعي است. اگر فرمود: إنَّ اللهَ اَصطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ
اصطَفاكِ عَلي نِساءِ العالَمين؛(13) عَلي نِساءِ العالَمين است، نه
عَلَي العالَمينْ! نه بر مردان و زنان عالم، بر زنان عالم.
چگونگي (جهاني شدن) انبيا و
اولياي الهي، با عنايت به دشواريهاي فراوان
اگر كسي بخواهد يك سر و گردن از تمام انسانهاي كامل برتر
باشد، طوري كه از او بالاتر كسي نباشد؛ تنها از عيسي ساخته نيست، و تنها از مريم
ساخته نيست «سلامالله عليهما»! اين دو در كنار هم، وَ جَعَلنَا ابْنِ مَريَمَ وَ
اُمَّهُ آيَهً لِلعالَمينْ. اگر كسي بخواهد طوفاني بپا كند، آن نوح ميطلبد كه 9
قرن و نيم تلاش بكند، تا خدا دربارة او بگويد: سَلامٌ عَلي نُوحٍ فِي العالَمينْ.(14)
جهاني شدن و جهانشمول شدن كار نوح است كه 950 سال رنج ببرد! آن طوفان ميآورد، آن
جهاني ميشود. موسي با همة تلاش و كوششاش آيَهٌ لِلعالَمين نبود؛ ابراهيم با همة
سعي و تلاشش، معماري كعبهاش، مهندسي كعبهاش، كارمندي كعبهاش، كارگري كعبهاش، تبر
كشيدنش، بتشكن شدنش، حَرِّقُوهُ وَ انصُرُوا آلِهَتَكُمْ(15) را
شنيدنش؛ مع ذلك آيَهً لِلعالَمين نبود! اگر كسي بخواهد جهاني بشود، يعني بين
اوّلين و آخرين حرفي براي گفتن داشته باشد؛ يا تلاش 950 سالة نوح ميطلبد، كه به
تنهایي ميشود «آيَهً لِلعالَمين». چون سلام عالمين، تنها كسي كه در قرآن براي او
چنين سلامي آمده، اين نوح است؛ كه فرمود: سَلامٌ عَلي نُوحٍ فِي العالَمينْ. دربارة
موسي، دربارة عيسي، دربارة ابراهيم «عليهم الصَّلاة و عليهم السَّلام» دارد: سَلامٌ
عَلي اِبراهيم،(16) سَلامٌ عَلي مُوسي وَ هارُون؛(17) امّا
فِي العالَمين ندارد!
اگر كسي بخواهد جهاني بشود، يا مانند نوح بايد قريب هزار
سال زحمت بكشد؛ يا اگر نشد نيمي از عالمين است، نه تمام عالمين. اگر مريم بخواهد
عالمي بشود، بعلاوة عيسي است؛ اگر عيسي بخواهد جهاني شود، به علاوة مريم است؛ وَ
جَعَلنَا ابْنِ مَريَمَ وَ اُمَّهُ آيَهً لِلعالَمينْ. امّا طبق بيان رسول گرامي «عليه
و علي آله آلاف التحيّه و الثناء»، فاطمة زهرا سيّدة نساء عالمين است؛ مِنَ الأوّلينِ
وَ الآخِرينْ. چون عِدل قرآن كريم است، اين قرآن هم نَذيراً لِلعالَمين(18)
است، ذِكري لِلبَشَر(19) است، و چون همتاي سایر انسانهاي كاملِ اهل
بيت عصمت و طهارت است؛ اينها ميتوانند پيام جهاني داشته باشند؛ ميشوند كلمة جامع.
تفاوت عظيم حضرت فاطمه «س» و حضرت
مريم «س» در كسب روزي « علمي » و « مادي»
آنگاه بنگريد، تفاوت مريم و فاطمه «سلامالله عليهما» را
بررسي كنيد! وقتي وجود مبارك زكريا وارد مشهد و محضر مريم «سلامالله عليهما» ميشد،
روزيهاي غيبي را در محضر او مييافت؛ مثلاً ميوة غير فصل مييافت. كُلَّمَا
دَخَلَ عَلِيهَا زَكَرِيَّا المِحرابْ وَجَدَ عِندَها رِزقاً، به مريم ميگفت: أنّي
لَكِ هذَا ؟ قالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللهْ إنَّ اللهَ يَرزُقُ مَنْ يَشآءْ(20)
و مانند آن. هر وقت زكريا وارد ميشد؛ ميوههاي غير فصل را، غذاهاي تازة غير
مُترقَّب را در محضر مريم «سلامالله عليهما» ميديد؛ از او سؤال ميكرد: اين روزي
از كجاست؟ فرمود: از ناحية غيب الهي است.
امّا وقتي رسول خدا رحلت كرد، طبق نقل مرحوم كليني «رضوان
الله تعالي عليه»؛ جبرئيل كه از بزرگترين فرشتگان وحي الهي است، براي وجود مبارك
فاطمه «سلامالله عليها» نازل ميشد، اسرار عالم را به آن حضرت ميآموخت، يا به آن
حضرت تقديم ميكرد. هر وقت علي بن ابيطالب وارد ميشد؛ ميديد مطالب جديد، معارف
تازه، روزيهاي ملكوتي، علوم غيبي تازهاي از زهرا ميشنود! به زهرا «عليها سلامالله»
ميگفت: أنّي لَكِ هذَا؟ اين خبرهاي غيبي از كجاست؟ اينكه در گذشتة دور چنين بود، در
آيندة دور چنين ميشود، در عرش چه خبر است، در لوح چه خبر است، در كُرسي چه خبر
است، در كتاب مُبين چه خبر است، در اُمّالكتاب چه خبر است، در قيامت چه خبر است؛
اين حرفها را كي گفت؟ قالَتْ مِنْ عِندِالله، اين را از نزد خدا ميگويم.
خُب مريم ميوههاي تابستاني را در زمستان در حضور خود ميديد،
به زكريا ميگفت: اينها دادة خداست؛ ولي فاطمة زهرا اخبار لوح و قلم را، اخبار عرش
و فرش را، اخبار مبدأ و معاد را، اخبار لوح محفوظ را، اخبار آينده و گذشته را به
علي بن أبيطالب ميگفت. خيلي بين اين روزي و آن روزي، خيلي بين سيب و گلابي و عرش
و فرش فرق است! بين سيب و گلابي و عرش و فرش به همان اندازة عرش و فرش فرق است. اين
را كه در مصحف فاطمه است و وجود مبارك فاطمه املا ميكرد، و علي بن أبيطالب «سلامالله
عليه» منشي ميشد و مينوشت، نشانة كلمة جامع بودن فاطمه است. اگر مريم از آن روزيها
با خبر بود و متنعّم، فاطمه از اين رزقها مستحضر است و با خبر.
قداست نگارش وحي الهي در «قرآن كريم» و «مصحف فاطميه» توسط
امير مؤمنان «ع»
وقتي علي بن أبيطالب دست به قلم ميبرد كه فرمان پيغمبر
را اجرا كند و قرآن بنويسد؛ با قداست همراه است. امّا وقتي همين علي بن أبيطالب
دست به قلم ميبرد تا گفتار و كلمات نوراني فاطمة زهرا را كه از جبرئيل «سلامالله
عليه» دريافت كرد، آن هم با قداست همراه است. علي ميشود منشي پيغمبر، قرآن تحويل
ميدهد؛ علي ميشود منشي فاطمه، مصحف فاطمه تحويل ميدهد. اين مصحف فاطمه همانند
باطن قرآن منبع علمي اهل بيت است. وقتي از امام صادق يا امام كاظم يا ائمه ديگر «عليهم
الصَّلاه و عليهم السَّلام» ميپرسيدند: اين مطلب علمي و جريان اِخبار غيبي را از
كجا ميگویيد، اين كه در قرآن نيست؛ ميفرمودند: در مصحف مادرمان فاطمه است، در
كتاب مادرمان زهراست؛ كه اين باطن قرآن است، همان باطن قرآن به صورت مصحف جلوه
كرده است.
كفالت پيامبر اكرم «ص» نسبت به حضرت زهرا «س»، در برابر كفالت
زكريا «ع» نسبت به مريم «س»
اگر كسي خواست ببيند چرا مريم نيمي از جهاني شدن است؛ تا
عيسي ضميمه نشود، جهاني نخواهد شد. ولي فاطمه به تنهایي كلمة جامعة الهي است؛ بايد
بين اين روزيها فرق بگذارد. آن روزي كجا، اين روزي كجا! اگر زكريا كَفيل مريم بود؛
وَ كَفَّلَها زَكَرِيا،(21) يعني جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ وَ تَعالي
زَكَرِيا كَفيلاً لِلمَريَم؛ در اينجا كفيل وجود مبارك فاطمه، رسول گرامي است كه
اوّلين و آخرين در پيشگاه رسالت آن حضرت خاضعاند. اينها گوشهاي از منظر ملكوتي
فاطمه، كه بحثهاي «فاطمهشناسي» اين مطالب را پيگيري ميكند؛ در مسائل كلامي
اينها مطرح است، در بخشهاي تفسيري اينها مطرح است، در مجلس خواص اينها مطرح است.
پينوشتها
1ـ وسائل الشيعه، جلد 27، صفحة 34.
2ـ سورة آلعمران، آية 61.
3ـ سورة احزاب، آية 33.
4ـ سورة انسان، آية 8.
5ـ سورة كوثر، آية 1.
6ـ ر.ك: بحارالأنوار، جلد 37،
صفحة 85.
7ـ سورة بقره، آية 33.
8ـ اشاره به: سورة آلعمران، آية
45.
9ـ اشاره به: سورة آلعمران، آية
39.
10ـ الصراط المستقيم، جلد 1، صفحة
168.
11ـ بحار الأنوار، جلد 7، صفحة
336 ـ
با تلخيص.
12ـ سورة مؤمنون، آية 50.
13ـ سورة آل عمران، آية 42.
14ـ سورة صافات، آية 79.
15ـ سورة انبيا، آية 68.
16ـ سورة صافات، آية 109.
17ـ همان، آية 120.
18ـ سورة فرقان ، آية 1 ـ با
تلخيص.
19ـ سورة مدّثر ، آية 31.
20ـ سورة آلعمران،آية 37.
21ـ همان.
سوتیترها:
* وقتي رسول خدا رحلت كرد، طبق نقل مرحوم كليني «رضوان الله
تعالي عليه»؛ جبرئيل كه از بزرگترين فرشتگان وحي الهي است، براي وجود مبارك فاطمه «سلامالله
عليها» نازل ميشد، اسرار عالم را به آن حضرت ميآموخت، يا به آن حضرت تقديم ميكرد.
* اين روايت را كه رسول گرامي فرمود: وقتي قيامت فرا رسيد،
دخترم فاطمه «س» بخواهد از مقطعي به مقطع ديگر بگذرد، منادي به همة قيامتيان دستور
ميدهد كه چشمها را ببنديد، زيرا فاطمه عبور ميكند. آنجا سخن از محرم و نامحرم
نيست، چون نظام تشريع، مخصوص دنياست. آنجا سخن از زن و مرد نيست؛ هم زن بايد چشم
بپوشد، هم مرد. اين نه براي آن است كه فاطمه را مرد نبيند، چون زن هم نميتواند
ببيند…
* مريم ميوههاي تابستاني را در زمستان در حضور خود ميديد،
به زكريا ميگفت: اينها دادة خداست؛ ولي فاطمة زهرا اخبار لوح و قلم را، اخبار عرش
و فرش را، اخبار مبدأ و معاد را، اخبار لوح محفوظ را، اخبار آينده و گذشته را به
علي بن أبيطالب ميگفت. خيلي بين اين روزي و آن روزي، خيلي بين سيب و گلابي و عرش
و فرش فرق است!
* اگر خداوند به مریم فرمود: إنَّ اللهَ اَصطَفاكِ وَ
طَهَّرَكِ وَ اصطَفاكِ عَلي نِساءِ العالَمين؛
عَلي نِساءِ العالَمين است، نه عَلَي العالَمينْ! نه بر مردان و زنان عالم، بر
زنان عالم!
*وقتي از امام صادق يا امام كاظم يا ائمه ديگر «عليهم
الصَّلاه و عليهم السَّلام» ميپرسيدند: اين مطلب علمي و جريان اِخبار غيبي را از
كجا ميگویيد، اينكه در قرآن نيست؛ ميفرمودند: در مصحف مادرمان فاطمه است، در
كتاب مادرمان زهراست؛ كه اين باطن قرآن است.