نگاهی به فیلم «قلاده‌های طلا»

 

شروع مبارک ساخت فیلم‌های جدی سیاسی

علیرضا سربخش

«قلاده‌های طلا» آخرین ساختۀ ابوالقاسم طالبی علی‌رغم همۀ
حرف و حدیث‌ها پیرامون اکران یا توقیف آن، 
و پس از جار و جنجال‌های فراوان بالاخره 
از اواخر اسفند 90 اکران شد.

طالبی برخی از وقایع اتفاقیه در فتنه 88 را با  داستانک­هایی برآمده از تخیلش ترکیب کرده و جای
بسی خرسندی است که پس از سال‌ها، تریلری جاسوسی- معمایی در سینمای ایران و با
کیفیت فوق‌العاده‌ ساخته است.

در خصوص فتنۀ ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ چیزی حدود ۴ـ۵ فیلم، وقایع
آن را تحریف کردند و تاریخ را به نفع فتنه‌گران وارونه جلوه دادند، اما هیچ فیلمی
از سوی فیلمسازانِ انقلاب در جهت پاسخگویی و رفع شبهه از حقیقت آنچه که در آن سال
اتفاق افتاد، ساخته نشد.

ده سال بعد فتنۀ ۸۸ از سوی عوامل داخلی و خارجی شکل گرفت
که در این خصوص نیز فیلم‌هایی به نفع جریانات وابسته به فتنه‌گران ساخته شد، اما
این‌بار یکی از فیلم‌سازانِ متعهد و انقلابی، روایتی محکم و هنری  در این زمینه به جامعه ارائه داد. ولی  این تازه آغاز کار است.

از ویژگی‌های «قلاده‌های طلا» جذابیت و کششِ داستانیِ فیلم
است، به نحوی که مخاطب را بر جایِ خود میخکوب می‌کند. موسیقی خوب و مهیج آن بسیار
تأثیرگذار است و در پیشبردِ داستانِ فیلم، مدد می‌رساند.

در فیلم، جدا از سیر اصلی داستان، داستانک‌هایی در حاشیه
مطرح شده است. اما فیلمساز در آنها نمی‌ماند. طالبی هوشمندانه با لحاظ کردن جذابیت‌های
عامه‌پسند در فیلم «قلاده‌های طلا» از افتادن به دام تولیدِ نوعی درام زمختِ سیاسی
پرهیز کرده است. روایتِ پُر از تعلیق و تریلرِ جاسوسیِ طالبی این ویژگی را دارد که
تماشاگر را تا پایان فیلم به دنبال خود بکشاند.

دیگر ویژگی فیلم، شجاعت فیلمساز است که بسیار بسیار قابل
تقدیر است. از آن زمانی که وابستگانِ جریانِ فتنه دریافتند که چنین فیلمی با چنان
محتوایی در حال ساخته شدن است، سعی کردند با انواع شیوه‌ها، عوامل فیلم حتی
بازیگران را تهدید و ارعاب کنند، به نحوی که چند تن از بازیگران اصلی از اینکه
صحنه‌های بعدی فیلم را بازی کنند، در هراس بودند و گاه ساز نیامدن می‌زدند، اما با
پشتکار طالبی و اصرار او بر ساختن فیلم، سرانجام فیلمبرداری آن به اتمام رسید و
فیلم ساخته شد. می­توان گفت اراده و پشتکار فیلمساز در برابر فشارها و کارشکنی­ها،
یادآور شب‌های عملیات دفاع مقدس است که رزمندگان، علی‌رغم همۀ خطرها سینۀ خود را
در مقابل متجاوزان بعثی و عوامل استکبار و صهیونیزم بین‌الملل، سپر می‌کردند.

از دیگر نکات مثبت فیلم راستگویی و صداقت آن است که بسیار
قابل تأمل است. راستگویی و صداقت فیلم ناخودآگاه ما را به یاد این مثل می‌اندازد
که «حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند». منطق و استدلالات فیلم به گونه‌ای در
هم تنیده شده که فقدان یکی می‌تواند استدلالات بعدی را خدشه‌دار کند و در نتیجه
مخاطب آن را نپذیرد و این نشان می‌دهد که فیلمنامه از یک پژوهش قوی و استدلالی
محکم برخوردار بوده که جای هیچ شک و تردیدی را باقی نمی‌گذارد. پس از این مقدمه،
بخش­هایی از فیلم را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم.

داستان فیلم از آنجا آغاز می‌شود که ایام انتخابات است. در
کشور ترکیه رابط MI6 انگلیس، در یک قایق تجاری ـ تفریحی، جاسوسی
را که قرار است به ایران اعزام شود توجیه می‌کند. این جاسوس «مازیار» نام دارد و
قبلاً عضو سازمان تروریستی مجاهدین خلق و اکنون در استخدام MI6
است. نقشۀ رابط MI6 برای انتخابات، کشتن سیدمحمدخاتمی، چرا که
خود این کشته شدن و یا به اصطلاح شهیدسازی می‌تواند به شدت برای جریان اصلاحات،
مظلومیت ایجاد کند و رأی مردم را به آنها سوق دهد. برای این کشته‌سازی، شواهد و
نمونه‌هایی چون ترور ایندیرا گاندی، راجیو گاندی، سونیا گاندی و بی‌نظیر بوتو وجود
دارد که در تمام این ترورها رأی مردم، به سوی
جانشینان این شخصیت‌ها متمایل شده و این فرمول امتحان‌شدۀ MI6
در سراسر دنیا جواب داده است.

به وزارت اطلاعات ایران خبر می‌رسد که در هواپیمای آبادان
ـ تهران بمب‌گذاری شده و آقای سیدمحمد خاتمی مسافر این هواپیماست. ستاد وزارت به
خلبان هواپیما دستور می‌دهد که هر چه سریعتر هواپیما را به آبادان بازگرداند.
هواپیما همان زمان که بر روی باند می‌نشیند بمب را بر روی باند رها می‌کند.
هواپیما در باند از بمب دور شده و ناگهان منفجر می‌شود. در همین هنگام به ستاد خبر
می‌رسد که آقای خاتمی با هواپیمای (First class) قبلی به تهران
پرواز کرده و در این هواپیما نبوده است.

تا اینجا، فیلم در حال اطلاع‌رسانی و آگاهی دادن است و از
جذابیت خوبی برخوردار است. مخاطب می­بیند که چگونه دشمنان با طراحی یک ترور و
اصطلاحا پروژۀ شهیدسازی و مظلوم نمایی برای یک جریان، در آستانه انتخابات، درصددند
تا در جامعه موج ایجاد کنند و با سوار شدن روی آن، مقاصد بعدی خود را به راحتی
دنبال کنند.

پس از این ماجرا رابط MI6
از عدم موفقیت ترور اظهار تأسف می‌کند و می‌گوید: «مهم نیست، ما برگ‌های دیگری در
آستین داریم» و مازیار را که نقش آن را “علیرام نورایی” ایفا
می‌کند به تهران می‌فرستد. این رابط به مازیار می‌گوید که در ایران رابطانی با ما
کار می‌کنند که اگر برای تو خطری پیش آمد به تو اطلاع خواهند داد. مازیار وارد
فرودگاه امام خمینی می‌شود و با تاکسی عازم تهران می‌شود. بلافاصله بر روی تلفن
همراهش این پیام می‌آید که رانندۀ تاکسی مأمور است و این خودرو در حال تعقیب شدن
است. مازیار راننده را با ضربه‌ای از پای درمی‌آورد. به این نحو مازیار اولین
قربانی خود را از کارکنان وزارت اطلاعات می‌گیرد. مأموران دیگری که تاکسی را تعقیب
می‌کردند نیز که در رأس آنها مأموری به نام کامران است جاسوس را گم می‌کنند و دست
خالی به وزارت برمی‌گردند. آنها با خود می‌گویند که طرف، قطعاً می‌دانست که تعقیب
می‌شود، پس باید دنبال یک نفوذی باشیم.

در وزارت یک روحانی به نام «حاج‌آقا» با کامران در خصوص گم
کردن مازیار به مجادله می‌پردازد و او را به کارگزینی معرفی می‌کند؛ یک جور توبیخ
در حد عزل. به او می‌گوید که اسلحۀ خود را تحویل دهد و دیگر حق انجام عملیاتی را
ندارد.

در سکانسی دیگر یکی از عوامل وزارت اطلاعات را به نام دکتر
شاهدیم که  در کشاکش تبلیغات خیایانی  هواداران نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، با
خانواده عازم خانۀ یکی از بستگان است. محیط اطراف، تبلیغات نامزدها را نشان می‌دهد.
پوسترهای بزرگ میرحسین دیده و شعارهای هوادارانش به نفع او شنیده می‌شود. از آن سو
کُری خواندن طرفداران آقای احمدی‌نژاد را نیز شاهدیم.

از نکات مهم فیلم این است که این صحنه‌ها بشدت طبیعی ساخته
شده است. آنها در ابعاد وسیع در خیابان، مترو، میدان و… دیده می‌شوند. این تصاویر،
بصورت اورجینال بازسازی شده است.

مازیار در تهران در یک خانۀ تیمی بسر می‌برد. در این خانه
افرادی از طیف سلطنت‌طلب، بهایت، اراذل و اوباش، منافقین و… حضور دارند و تحت
فرمان مازیار درصدد پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده برای ایجاد فتنه هستند.

در سکانسی دیگر، یک زن رابط ایرانی که خبرنگار است به سفیر
انگلیس می‌گوید که نگران است و می‌ترسد که ماجرا طور دیگری تمام شود. سفیر به وی
می‌گوید: «نترس، خیلی از بچه‌های آنها  به
انگلیس آمده و زیردست ما بزرگ شده‌اند. ما سیصد سال است که در این مملکت دخالت
داریم و کسی نتوانسته ما را بیرون کند، اینها هم نمی‌توانند. ما در ایران مهره‌سازی‌های
زیادی انجام داده‌ایم».

در سکانسی دیگر عده‌ای در شهر آشوب به راه انداخته و به
پایگاه بسیج حمله می‌کنند. بسیجی به فرمانده پایگاهش می‌گوید که من در بین جمعیت
بودم، اگر آنها به ما حمله کنند ما هیچ شانسی نداریم. فرمانده می‌گوید به مردم
دروغ گفتند، به آنها گفته شده که در انتخابات تقلب شده، آنها تحریک شده و خواهان
حق خود هستند، اما وقتی بفهمند حقیقت از چه قرار است به خانه برمی‌گردند. آنها که
به ما حمله کردند مردم نیستند بلکه آشوبگرند.

فیلم در خاتمه پس از کش و قوسهای فراوان و روشن شدن جواب
معماهای ایجاد شده،  به سفارت انگلیس کات
می‌خورد که چگونه مهره‌های انگلیسی از کشور خارج می‌شوند، در نهایت مازیار را می­بینیم
که دستگیر نشده و از فرودگاه امام خمینی با چهرۀ مبدل، خاک ایران را ترک می‌کند،
در حالی که جاسوسان دیگری وارد ایران می‌شوند. و این خود هشداری است برای ضرورت حفظ هوشیاری در قبال عوامل بی­نام و نشان دشمن.

قلاده‌های طلا نقشۀ از پیش تعیین‌شدۀ بیگانگان
بخصوص انگلیس را برای برپایی فتنه ۸۸ نشان می‌دهد. مخاطب برنامه‌ریزی دشمنان را به
عینه می‌بیند که چگونه در این فتنه نیروهای مخالف را
سازماندهی کرده و آنها را آگاهانه یا ناآگاهانه 
در خدمت  اهداف خود درآورده بودند.

در پایان باید گفت فیلم ضمن آنکه نقاط قوت خوبی
دارد که مهمترینش جسارت فیلمساز است، اما باید گفت که «قلاده‌های طلا» فیلمی است
که از فتنه می‌گوید، ولی از مهمترین عوامل برخورد با فتنه که ولایت‌پذیری مردم
است، سخنی به میان نمی‌آورد. حال آنکه ولایت‌پذیری راه مقابله با هر فتنه‌ای است.
اما همان‌طور که گفته شد این فیلم تازه آغاز راه است و همۀ حرف‌ها را نمی‌توان در
آغاز گفت. «قلاده‌های طلا» یک شروع مبارک و میمون است که امیدواریم به حول و قوۀ
الهی تولید چنین آثاری تداوم داشته باشد.

 

سوتیترها:

 

* ابوالقاسم طالبی برخی از وقایع اتفاقیه
در فتنه 88 را با روایتی برآمده از تخیل ترکیب کرده و پس از سال‌ها، تریلری جاسوسی
– معمایی در سینمای ایران با کیفیت فوق‌العاده‌ ساخته است.

 

*ده سال بعد فتنۀ ۸۸ از سوی عوامل داخلی و خارجی شکل گرفت
که در این خصوص نیز فیلم‌هایی به نفع جریانات خارجی و وابسته به فتنه‌گران ساخته
شد، اما این‌بار یکی از فیلم‌سازانِ متعهد و انقلابی، روایتی محکم و هنری  در این خصوص به جامعه ارائه داد. واین تازه
آغاز کار است.

 

* در فیلم، جدا از سیر اصلی داستان، داستانک‌هایی در حاشیه
مطرح شده است. اما فیلمساز در آنها نمی‌ماند. طالبی هوشمندانه با لحاظ کردن جذابیت‌های
عامه‌پسند در فیلم «قلاده‌های طلا» از افتادن به دام تولیدِ نوعی درام زمختِ سیاسی
پرهیز کرده است.

 

*از دیگر نکات مثبت فیلم راستگویی و صداقت آن است که بسیار
قابل تأمل است. راستگویی و صداقت فیلم ناخودآگاه ما را به یاد این مثل می‌اندازد
که «حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند»

 

 

*فیلم ضمن آنکه نقاط قوت خوبی دارد که مهمترینش جسارت
فیلمساز است، اما باید گفت که «قلاده‌های طلا» فیلمی است که از فتنه می‌گوید، ولی
از مهمترین عوامل برخورد با فتنه که ولایت‌پذیری مردم است، سخنی به میان نمی‌آورد.
حال آنکه ولایت‌پذیری راه مقابله با هر فتنه‌ای است