غلامرضا گلی زواره
چكيده
استاد
شهيد علامه مطهري از کسانی است که عمر با بركت خود را وقف تلاشهاي علمي، ديني و
روشنگري افكار و در حفظ حريم مكتب اسلام و جلوگيري از كژفهميها سعي فراوان كرد.
وي تزكيه فكري و فرهنگي مردم و جوانان را با تبيين صحيح مسائل ديني ضروري ميدانست
و از جريانهاي انحرافي نشأت گرفته از غرب استعماري و شرق الحادي كه افكار جوانان
را به انحراف ميكشيد، سخت نگران بود و نسبت به آن هشدار ميداد. لذا فكر و آثار
آن شهيد در تبيين مكتب و انقلاب و نيز در جلوگيري از انحرافات فكري نقش مهمي ايفا
كرده است.
آنچه
مطهري را از ديگران متمايز کرد و وي را برجسته و عالِم آگاه به زمان خود ساخت،
ويژگيهاي گوناگوني است كه به برخي از آنهااشاره ميشود:
1ـ
التزام عملي وي بر كتاب خدا و سنت مطهر معصومين«ع»:اين التزام موجب آن شد كه وي
پاسداري از مكتب و بيان صحيح و صريح مسائل آن را وجهه همت خود قرار دهد و در انجام
اين وظيفه هيچ مانعي نتوانست سد راه وي شود. حتي رفتار كساني كه تفكر وي را برخلاف
اهداف خود تلقي كردند و تلاش در ترور شخصيتي وي داشتند نيز نتوانست اثر منفي در
كار وي بگذارد.
2ـ وي
علاقه شديد به هدايت مردم بويژه كساني داشت كه گرفتار انحرافات فكري وارداتي غرب و
شرق شده بودند و اين علاقه را همواره با عطوفت پدرانه ابراز ميداشت.
3ـ
استاد شهيد عالم و آگاه به زمان بود و تيزبيني خاصي در شناختن انحرافات فكري و
دسيسههاي استعماري داشت به گونهای كه فرمايش قرآن «ان تتقوا الله يجعل لكم
فرقاناً»(1) در وي مصداق پيدا كرده بود.
4ـ وي
در طرح مسائل، شجاع بود و بدون اثرپذيري از جو و با اعتماد به نفس بالا، مطالب
لازم را بيان ميداشت. اين ويژگيها از وي عالم برجستهاي ساخت كه ميشود گفت
مطهري فقيهي حكيم، عارفي پرهيزگار، بدعتستيزي خداترس و دانشمندي عالم به زمان خود
و روحانیي بيدار و بيدارگر بود.
مقدمه
بدون
ترديد پيشرفت بشر در زمينههاي فكري، فرهنگي و معنوي مرهون تلاشهاي خستگيناپذير
شخصيتهاي بزرگي است كه به دور از انگيزههاي جاهطلبانه و بيرغبت به شهرت و آوازه
عمر پربركت خود را وقف تلاشهاي علمي كرده و هرگز ارزش والاي حق و حقيقت و گوهر
گرانبهاي تقوا و فضيلت را به زر و زيور دنيا نفروختهاند. بديهي است كه معيار ارزشهاي
انساني از ديد منابع ديني تقوا و تقرب به خداي تعالي است. پس در مقام ارزيابي
شخصيتهاي الهي بايد بالاترين بها را برای كساني قائل شد كه در آشنا كردن انسانها
به راه خدا و در تعليم و تربيت افراد و تزكيه آنان و نيز در حفظ مكتب و مبارزه با
دشمنان گوي سبقت را از ديگران ربوده باشند.
مطهري فقيهي حكيم، عارفي پرهيزگار، دردمندي
دردآشنا، بدعتستيزي خداترس و زمانآگاه، حقيقتجويي حقپذير، حقشناسي متواضع،
داراي دقتنظر عميق و… بود. بالاخره ميتوان گفت كه ترسيم شخصيت همواره پويا، رو
به تعالي و تكاملپذير استاد شهيد فرصتي گستردهتر و قلمي پختهتر ميطلبد و سخن
گفتن دربارۀ چنين فردي درخور هر كس نيست. راستي چه ميتوان گفت درباره شخصيتي كه
در شهادتش عالمي همچون علامه طباطبايي با آن عظمت شأن، بشدت ميگريد و امام خميني«ره»
در پيام تسليت به مناسبت شهادت او ميفرمايد :
«[مطهری]
شخصيتي بود كه عمر شريف و ارزندۀ خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با
كجرويها و انحرافات مبارزۀ سرسختانه كرد…(3) مردي كه در اسلامشناسي
و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كمنظير بود، او از شخصيتهايي بود كه حاصل عمرم
محسوب ميشد.»(4)
شهيد
مطهري را بايد بحق يكي از اركان علمي حوزه علميه و روشنگر اسلام ناب در دانشگاه در
عصر خود دانست و شايد كمتر اهل فضلي بخصوص در عرصه دانشگاه يافت شود كه از سفره
پربركت درس ايشان استفاده نكرده و يا از نوشتههاي وزين و مطمئن و در عين حال عميق
آن استاد بهرهاي نبرده باشد.
شهيد
مطهري و ضرورت تزكيه
يكي از
ابعاد رسالت پيامبر اكرم«ص» به فرمان قرآن كريم، اصل اساسي و زيرساز تزكيه است كه
به منظور ايجاد زمينه پذيرش حيات طيبۀ انساني و پيريزي مدينه فاضله الهي صورت ميگيرد:«…
يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه»؛ بر آنان آيات الهي را
تلاوت ميكند و آنها را پاك ميسازد و كتاب خدا و حكمت الهي را به آنان ميآموزد.(5)
يكي از
اهداف اين آيه تزكيه و ايجاد استعداد درك و قبول ارزشهاي متعالي الهي در انسانها
و مهيا ساختن آنان براي تلاش در راه تحقق نظام قسط و عدل الهي است؛ زيرا اصل تزكيه
به معناي تطهير مداوم آلودگيها، تصحيح مستمر ناراستيها، زدودن پيدرپي زنگارهاي
تفكر غيرالهي كه بر آينه جان انسان مينشيند و مانع رسيدن انوار تابناك حقيقت به
آن ميشود، شرط لازم بازسازي و كمالپذيري است و به صورت يك ضرورت حياتي و هميشگي
در جهت تداوم و تسريع حركت تعاليجويانه انسان مطرح ميشود.
از
اينجاست كه اصل اساسي تزكيه نه تنها در دستور كار رسول گرامي اسلام«ص» قرار ميگيرد،
بلكه در حوزه مسئوليت الهي تمامي كساني كه بار سنگين رهبري امت اسلام را پس از آن
حضرت بر دوش ميكشند، نيز قرار دارد؛ زيرا خطر انحراف از خط مستقيم هدايت و مسخ ارزشها
و معيارهاي متعالي الهي و گرفتاري امت در دام مكاتب انحرافي و التقاطي، همواره در
عصر غيبت بيشتر راهيان طريق رشد را تهديد كرده و ميكند.
حال اين
سؤال مطرح است كه آيا فرزندان اسلام بخصوص جوانان دانشگاهي به دليل ناآشنايي با
تاريخ و فرهنگ اسلامي خود و بيگانگي با زبان متون اصيل ديني، در معرض سقوط به پرتگاههاي
عقيدتي نيستند؟ و آيا تهاجمات فرهنگي با چهرههاي منافقانه و با استفاده از
ابزارهاي متعدد غيرقابل كنترل، آنان را تهديد نميكند؟ استاد شهيد اين دغدغه را
چنين بيان ميكند:
«امروز
كه نهضت اسلامي ايران اوج گرفته و مكتبها و «ايسمها» را تحتالشعاع قرار داده
است، دو جريان را مشاهده ميكنيم؛ گروهي را ميبينيم كه واقعاً وابسته به مكتبهاي
ديگر بخصوص مكتبهاي ماترياليستي هستند و چون ميدانند با شعارها و ماركهاي
ماترياليستي نميتوان جوان ايراني را شكار كرد، انديشههاي بيگانه را با مارك
اسلامي عرضه ميدارند. بديهي است اسلامي كه با محتواي ماترياليستي در مغز يك جوان
فرود رود و تنها پوستۀ اسلامي داشته باشد بسرعت دور انداخته ميشود و هم ميبينيم
كه افرادي مسلمان، اما ناآشنا به معارف اسلام و شيفتۀ مكتبهاي بيگانه به نام
اسلام، اخلاق مينويسند و تبليغ ميكنند اما اخلاق بيگانه، فلسفه تاريخ مينويسند،
همانطور فلسفه دين و نبوت مينويسند، همانطور اقتصاد مينويسند، همانطور سياست
مينويسند، همانطور جهانبيني مينويسند، همانطور تفسير قرآن مينويسند، همانطور
و… . من به عنوان يك فرد مسئول به مسئوليت الهي، به رهبران عظيمالشأن نهضت
اسلامي كه براي همهشان احترام فراوان قائلم هشدار ميدهم و بين خود و خداي متعال
اتمام حجت ميكنم كه نفوذ و نشر انديشههاي بيگانه به نام انديشه اسلامي و مارك
اسلامي اعم از آنكه از روي سوءنيت و يا
عدم سوءنيت صورت گيرد خطري است كه كيان اسلام را تهديد ميكند».(6)
آري
چنين بود كه مطهري شهيد مبارزه با تحريفهاي روشنفكرانه، تفسيرهاي غرب و شرقپسندانه
از مكتب اسلام و مباني نهضت اسلامي ايران شد.
بر اين
اساس وي در مبارزه با خطر پيش گفته اگر در جايي احساس نياز ميكرد به نحو شايسته
حضور مییافت و از مرزهاي عقيدتي و اخلاقي و… اسلام جانانه دفاع ميکرد. گاهي
همانند يك متكلم با تبيين صحيح و روشن مباني اعتقادات و پاسخگويي به شبهات و رد
عقايد انحرافي كه با عناوين گوناگون از جمله ماركسيسم و نفاق التقاطي، در مراكز
دانشگاهي لانه كرده بود، از عقايد ديني پاسداري میكرد و به مثابه يك سنگربان
بسيار هوشمند، آگاه، آماده و قوي در مقابل تهاجم و انحرافات، بموقع عكسالعمل لازم
را نشان ميداد.
گاهی
نیز به عنوان يك معلم اخلاق با بيان ارزشهاي اخلاقي اسلام، تزكيه افراد و بچههاي
مسلمان را به عهده میگرفت و از ارزشهاي انساني مكتب اسلام بدقت مرزداري ميكرد.
زماني
نيز در چهره يك فيلسوف از عقل و عقلگرايي دفاع میكرد و در مقابل جمود و تحجر كه
از اول اسلام آفت خطرناكي بوده است، میایستاد و زماني به عنوان خطيب در منبر
خطابه انجام وظيفه ميكرد.
در يك
كلام مطهری هرگاه دفاع از اسلام و تلاش براي نهضت اسلامي را لازم ميديد، حضور
مؤثر داشت و در انجام اين وظيفه علاوه بر جلسات علمي و تدريس در دانشگاه و انجام
سخنرانيها و مصاحبههاي روشنگرانه، كتابهاي زيادي را به رشته تحرير درآورد، كتابهايي
كه در نوع خود از نظر محتوا و روش بيان مطالب نوآوري داشت. وي توانست مطالب بسيار
عميق معارف الهي را به صورت ساده، دقيق و با قلم و زبان عصر خود ارائه کند.
وي در
نوشتن كتاب از سادهنويسي و يا قصه و داستانگويي، بدين جهت كه چنين روشي شأن علمي
وي را پايين ميآورد، خودداري نكرد؛ زيرا آنچه براي او مهم بود، دفاع از حريم
اسلام بود ولو با سادهنويسي و يا داستانگويي.
امام
خميني«ره» و تأكيد بر حفظ خط فكري شهيد مطهري
بعد از
شهادت استاد، امام امت در پيامهاي خود بر جريان يافتن خط فكري مطهري تأكيد فراوان
کرد تا فكر و شخصيت مطهري به عنوان يك جريان مطرح شود و تداوم پيدا كند.(7)
تأكيد
امام به اين جهت بود كه هر نهضتي در شروع و تداوم خود، مبتني بر مباني عقيدتي و
فرهنگي خاصی است، خصوصاً انقلاب مقدس ايران كه داعيه اسلاميت دارد و با تكيه بر
مباني اصيل اسلام شروع و پيروز شد و هدفش تحقق ارزشهاو اندیشههای اسلامي در
جامعه است. بنابراين، شرط و لازمه تداوم چنين حركتي آن است كه از جهت فكري و
عقيدتي و فرهنگي، صريح و روشن باشد تا از اين راه جريانهاي فكري انحرافي و
التقاطي متضاد با فرهنگ نهضت اسلامي كاملاً شناخته شود و خود نهضت نيز از چنين
جريانهاي فكري آسيب نبیند و با خلوص کامل فكري و فرهنگي تداوم پيدا كند. بدين جهت
و براي به دست آوردن چنين هدفي، انقلاب اسلامي همواره بايد بر خط فكري سالمي متكي
باشد. سرّ تأكيد امام«ره» بر خط فكري مرحوم مطهري چيزي غير از اين نبود.
در
توضيح این مطلب لازم به يادآوري است كه برخورد استعمارگران با نهضتهاي اصيل و
مستقل در كشور عزيزمان از نهضت تنباكو تا نهضت مقدس 15 خرداد اين بوده است كه
ابتدا تلاش ميكردند با تهاجم نظامي خارجي يا با كودتاي نظامي داخلي، نهضتها را
متوقف سازند و چون تجربه نشان داده است كه ـ به گواهي تاريخ نهضتهاي گذشته ـ برخورد
نظامي صرف نميتوانسته در سركوب موفق باشد لذا استعمارگران همزمان با حركت نظامي،
سياست شيطاني مسخ و تحريف فرهنگ نهضت را در پيش ميگيرند و جهت مهار نهضتي كه
همانند سيل بنيانكن، تمام بنيانهاي بيگانگان را كنده و دور مياندازد، خط فكر
انحرافي را عَلَم ميكنند و افكار
وارداتي و انحرافي را با ظاهر فريبنده و چهره مردمپسند به وسيله مهرههاي سرسپرده
خود مطرح يا مسخ كرده و با محو ارزشهاي اصيل نهضت، زمينه استعمار مجدد را فراهم
ميآورند.
در نهضت
مقدس ايران رهبر عظيم الشأن آن با بيداري خاص خود و آگاهي از توطئههاي رنگارنگ
استعمار بخوبي ميدانست كه بايستي به سالم نگه داشتن جريان فكري و فرهنگي نهضت
توجه خاص مبذول کند تا دور از هرگونه آلودگي و انحراف، به حركت خود ادامه دهد.
براي تأمين اين هدف يكي از شايستهترين افرادي كه ميتوانست به عنوان سمبل، جهت و
جريان اصيل فرهنگي انقلاب را بخوبي تبييين و طرح و مباني اعتقادي و فكري آن را به
روشني ترسيم و از هر آسيبي بيمه كند، كسي جز استاد شهيد مطهري نبود.
ضرورت
تبيين خط فكري انقلاب و بيان مباني عقيدتي آن و نيز تبيين سمبل و مظهر و مفسر
مطمئن بر آن کاملاً واضح است بخصوص در آنجا كه نامحرمان و دشمنان قسم خورده،
مزورانه و با ماسك طرفداري، خود را انقلابي جازده و در جامعه با واژههاي فريبنده،
به تحريف و مسخ اصول و مباني عقيدتي میپردازند و پشتوانه فرهنگي و فكري انقلاب را
خالي میکنند. اينجاست كه رهبر انقلاب بر متفكري بيدار و عالِمي هوشيار همانند
شهيد مطهري و بر خط فكري وي تأكيد ميكند و تمام آثار او را مفيد تشخيص ميدهد،
همانطور كه دشمن اين نقش مطهري را متوجه شده بود، لذا به حذف فيزيكي و تحریم آثارش
اقدام کرد.
شخصيت
برجسته مطهري
اين
سؤال مطرح است كه چه چيزهايي مطهري را برجسته کرد و موجب شد تا آن شهيد سمبل
مبارزه با افكار التقاطي و استعماري و ايسمهاي وارداتي از نوع غربي و شرقي آن شود؟
در پاسخ
ميتوان گفت: جهات گوناگوني در مورد آن مرحوم به چشم ميخورد كه در تكوين شخصيت
برجسته و كمنظيرش نقش تعيينكنندهاي ايفا كرده است. در اين زمينه به جاست به
مقالهاي اشاره شود كه خود ايشان تحت عنوان «الهامي از شيخ الطايفه» در باره مرحوم
شيخ طوسي نوشته است. وي در اين مقاله آورده است:«شيخ الطايفه بلكه شيخ الطايفههايي
براي قرن چهاردهم ضروري است كه اولاً با ضميري روشن، نيازهاي عصر خويش را درك كند،
ثانياً با شجاعت عقلي و ادبي از نوع شجاعت شيخ الطايفه دست به كار شود، ثالثاً از
چارچوب كتاب و سنت خارج نشود».(8)
استاد
شهيد که بحق از شيخ الطايفه الهام گرفته بود، نيازهاي عصر خويش را بخوبي ميشناخت
و در هر جا انحراف از مكتب را ميديد با تيزبيني خاص به سراغ آن ميرفت و به اصلاح
آن ميپرداخت. استاد شجاعت عقلي و ادبیي همانند شيخ الطايفه داشت و به سلاح علم
مسلح بود و به عنوان يك سرباز فداكار و جانباز در هر جا دفاع از دين را لازم ميديد،
حضور جدي و مفيد داشت و از كتاب و سنت نه تنها خارج نشد بلكه همواره بر احياي آن
دو تلاش كرد. اينك به نمونههايي از ويژگيهاي مطهري كه موجب برجستگي وي شد اشاره
ميشود:
1ـ التزام
عملي به كتاب و سنت معصومين«ع»
روح
تعبد و التزام ديني ايشان به قرآن و سنت مطهر بسيار بارز و برجسته بود و لذا ايشان
كمترين انحراف را برنميتابيد و همواره بر جلوگيري از بدعتها پای میفشرد.
يكي از
اساتيد حوزه هر جا كه از لزوم مبارزه با بدعتهاي روشنفكرانه و تفسير به رأيهاي
پرزرق و برق انقلابينمايانه، سخن ميگفت و بر وظيفه مهم روحانيت خداترس و بدعتشكن
تأكيد ميكرد از مرحوم استاد شهيد مثال میآورد و ميگفت: مطهري در يكي از جلسات
دانشگاهي، پس از طرح مسئلهاي از مسائل اسلامي كه گويا با هواي نفس بعضي از حضار،
چندان توافقي نداشته، قاطعانه متذكر شده بود كه: حكم خدا چنين است ميخواهيد
بپذيريد! ميخواهيد نپذيريد! من نميتوانم به خاطر اينكه هواي نفس شما نميپسندد
از ابلاغ حكم الهي بدانگونه كه هست، صرفنظر كنم. تعبير ايشان تقريباً اين بود
كه: قيچي دست من ندادهاند كه بردارم و اسلام را با آن برش دهم كه به قامت فكر شما
تطبيق كند!(9)
آري وي
ميدانست كه اگر به بهانه ترسيم جوپسندانه اسلام، متون ديني را همانند عدهاي
مطابق مذاق غربزدهها و به شكل روشنفكرمآبانه معنا كنيم و دين را با ايسمهاي
غربي و شرقي توضيح دهيم، در واقع حكم خدا را قرباني هواهاي نفساني اين و آن كرده و
شيوه نامبارك بدعتزايي را به كار بردهايم كه راه نفوذ جريانهاي انحرافي چپ و
راست به انديشه ناب اسلامي خواهد شد.
2ـ
علاقه شديد و دردمندانه به هدايت جوانان بخصوص كساني كه گرفتار افكار انحرافي شده
بودند
قرآن
كريم در وصف پيامبر خدا«ص» ميفرمايد:«لقد جائكم رسولٌ من انفسكم عزيز عليه ما
عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رئوفٌ رحيم»؛ همانا رسولي از جنس شما براي هدايت مردم
آمد كه از شدت نوعپروري، فقر و پريشاني شما بر او سخت ميآيد و بر آسايش و نجات
شما حريص و بر مؤمنان رئوف و مهربان است.(10)
آري
پيامبر«ص» بر هدايت مردم بسيار علاقه داشت و گرفتاري آنان در جهالت و ناداني بر آن
حضرت سخت بود و همواره دوست داشت آنان را هدايت كند و اين در حالي بود كه مردم
مشرك و نادان وي را آزارها ميدادند، اما ايشان بر ناداني و ضلالت آنان غصه ميخورد
و آنها را دعا ميكرد.
شهيد
مطهري، آن پيرو صديق پيامبر خدا«ص» درست چنين ويژگیي داشت. بر هدايت مردم علاقه
داشت و گرفتار شدنشان در ناداني، وي را بشدت آزار ميداد. وي حتي كساني را كه او
را اذيتها و آثارش را تحريم كرده بودند(11) با بردباري همراه با
ملاطفت تحمل کرد تا اسلام ناب را به آنان برساند و به اين وسيله نهضت اسلامي را هر
چه بيشتر تقويت کند.
چنين
بردباري و تحملی در برابر افرادي كه فكر آفتزده دارند، حياتيترين لازمه كار
عالمان دلسوز و دردمندي همانند مطهري است كه بر مسند پيامبرانه تزكيه، تعليم و
تربيت تكيه زدهاند.
در
اينجا براي آشنايي مختصر خوانندگان با فضاي ناسالم و جو سياه خفقان فكري آن ايام بويژه
در محيط دانشگاهي بالاخص از سالهاي 50 به بعد، به مطلب زير اشاره ميكنيم:
در آن
ايام از علامه طباطبايي راجع به مندرجات آثار يكي از روشنفكران سؤالي شده بود و
نظر ايشان در مورد شخص مزبور، صرفاً با عنايت به سؤال، مخالف بوده است. آنگاه پس
از انتشار نظر ايشان، مشتي افراد بيخبر و منحرف، به جاي اينكه به عمق درد و سخن
علامه برسند، كتابهاي علامه طباطبايي را از كتابخانه دانشگاه خارج ساخته و در
مقام آتش زدن آنها برآمده بودند!(12)
شهيد
مطهري در چنين فضایي انحرافي، پرچم ابلاغ رسالت الهي و مشعل نوراني حقيقت اسلام را
در دست گرفت و در مقابل بدعتها و تأويلهاي انحرافي افكار وارداتي غرب و شرق،
چونان سدي استوار ايستاد و در راه تبيين احكام الهي همه دشنامها و اهانتها را به
جان خريد و با اين همه يك دم از ملاطفت و نصايح مهربانانه باز نايستاد، لحن كلام
وي نسبت به چنين افرادي بروشني نمودار اين خصلت حسنه است.(13)
مطهري
براساس اينكه خطاب قرآن نه به ملت، نژاد، طبقه و گروهي خاص بلكه به همه مردم است،
نتيجه ميگرفت كه حتي امثال فرعون نيز مخاطب دعوت قرآن هستند. چون قرآن در نهاد هر
انساني ولو فرعون، يك انسان واقعي سراغ دارد و ميگويد اين فرعوني كه ظالم و جبار
است و از انسانيت خارج شده است در عين حال، به دليل آنكه يك انسان است، داراي فطرتی
خدادادي است و لذا وقتي كه پيامبر الهي به سوي فرعون ميآيد، اول میکوشد آن انسان
دروني وي را نجات دهد. چنان كه قرآن كريم ميفرمايد: «اذهب الي فرعون انه طغي. فقل
هل لك الي ان تزكي؟ و اهديك الي ربك فتخشي؟»؛ به سوي فرعون برو كه طغيان كرده است
و به او بگو: آيا ميخواهي پاكيزه شوي و من تو را به سوي پروردگارت هدايت كنم تا ـ
از نافرماني او ـ بترسي؟(14) گويا ميفرمايد: اي موسي! برو ببين ميتواني
آن انسان دروني را كه در فرعون اسير و زنداني است، نجات دهي و بلكه او را عليه
فرعون بيروني برانگيزي؟(15)
3ـ عالم
بودن به زمان خويش
از
ويژگيهاي ديگري كه موجب برجستگي استاد شد اين بود كه وي زمان خود را شناخته بود و
لذا همواره با بدعتها و كجرويهاي عقيدتي مبارزۀ فعال و مؤثر داشت و اجازه نميداد
شعارهاي نهضت اسلامي تحريف شود. وي در يكي از سخنرانيها چنين گفته است : «ما نباید
در مقابل آفتها و بدعتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فكري و فرهنگي زمان همچون
كسي باشيم كه غافل و بيخبر است و بعد ناگهان در حالي كه در مقابل عمل انجام شده
قرار گرفته است، بيدار شویم و در مقام عكسالعمل، شتابزده كارهايي انجام دهیم كه
گاه حتي برخلاف مقصود ما را به شكست ميكشاند. ما بايد دقيقاً در جريان تمام توطئهها
و حتي آن دسته از توطئهها و دسايسي باشيم كه استعمار در حال حاضر براي فرداي ما
تهيه ميبيند، آنها را بازشناسيم و پيش از وقوع به چارهجويي آنها برخيزيم».
قسمتي
از عبارت استاد تحت عنوان «عالم زمان خويشتن باش» نیز چنين است: « امام صادق«ع» كلامي
دارد كه بسيار كلام بزرگي است، حديثي است كه در كافي، در ضمن آن حديث اين جمله
است: «العالم بزمانه لا تهجُمُ عليه اللوابس. كسي كه زمان خويش را بشناسد و درك
كند امور مشتبه و گيجكننده به او هجوم نميآورد».(16)
در جاي
ديگر اين مسئله را چنين بيان ميدارد كه: «امروز هم ما به خواجه نصيرالدينها،
بوعلي سيناها، ملاصدراها، شيخ انصاريها، شيخ بهاييها، محقق حلّيها و علامه حلّيها
احتياج داريم. اما خواجه نصيرالدين قرن چهاردهم نه خواجه نصيرالدين قرن هفتم،
بوعلي قرن چهاردهم نه بوعلي قرن چهارم و… يعني با همه آن مزاياي فرهنگي بعلاوه
اينكه بايد به اين قرن تعلق داشته باشد و درد اين قرن و نياز اين قرن را احساس کند».(17)
آري آن
عالِم به زمان، با آگاهي از دسيسههاي ضداسلامي استعمار همواره در صحنه پاسداري از
ديانت و حريم اسلام و تبيين روشن و آسان آن يعني در پاسداري از اصول و ريشههاي
نهضت اسلامي حضور فعال داشت. اينك نمونههايي از اين حضور:
1ـ
هنگامي كه جريانهاي انحرافي چپ در سطح وسيعي زير پوشش شعارهاي دلفريب در جامعه
نفوذ و فكر نسل جوان را به خود مشغول كرده بود، با تعليقههاي خود بر كتاب اصول
فلسفه و روش رئاليسم به عرصه ستيز مداوم با انحرافات فكري گام نهاد. مطهری در
مقدمه آن كتاب ميفرمايد: «از لحاظ اينكه نشريات مربوط به ماترياليسم ديالكتيك بيش
از اندازه در كشور ما منتشر شده و افكار عدۀ نسبتاً زيادي از جوانان را به خود
متوجه ساخته و شايد عدهاي واقعاً باور كرده باشند كه ماترياليسم ديالكتيك، عاليترين
سيستم فلسفي جهان و ثمرۀ مستقيم علوم و خاصيت لاينفك آنهاست و دورۀ حكومت الهي
سپري شده است، لازم بود كه تمام محتويات فلسفي و منطقي اين رسالات تجزيه و تحليل
شود تا ارزش واقعي آن بخوبي واضح شود».(18)
در جاي
ديگر ميفرمايد: «كمترين فايدهاي كه ممكن است يك خوانندۀ با ذوق از مطالعه اين
كتاب [اصول فلسفه] ببرد اين است كه بخوبي درك ميكند كه ماترياليسم ديالكتيك، برغم
ادعاي طرفدارانش، ارتباطي با علم ندارد و تمام اصول آن يك نوع تحريف و استنباط
شخصي است كه عدهاي به سليقۀ خود كردهاند».(19)
2ـ
مبارزه استاد با موج استعماري به اصطلاح آزادي و تساوي حقوق زن و مرد نشانه ديگر
از عالِم به زمان خود بودن اين شهيد است. وي در اين مورد ميفرمايد: «در سال 45
شمسي تعويض قوانين مدني در مورد حقوق خانوادگي در سطح مجلات، خصوصاً مجلات زنانه
سخت بالا گرفت و نظر به اينكه بسياري از پيشنهاداتي كه ميشد برضد نصوص مسلم قرآن
بود طبعاً ناراحتيهايي در ميان مسلمانان ايران به وجود آورد و در اين ميان قاضي
ابراهيم مهدوي، لايحهاي در چهل ماده به همين منظور تنظيم كرد و در مجله زن روز
چاپ کرد و از خوانندگان خود دربارۀ چهل مادۀ پيشنهادي نظر خواست. وي ضمناً وعده
داد طي يك سلسله مقالات در مجله يادشده به طور مستدل از چهل ماده پيشنهادي خود دفاع
کند. پس از جرياناتي اين بنده آمادگي خود را براي دفاع از قوانين مدني تا آن حد كه
با فقه اسلامي منطبق است اعلام كردم و خواستم كه مقالات اينجانب و مقالات قاضي
مهدوي در برابر يكديگر در آن مجله چاپ شود اين بود كه اولين مقاله در شماره 88 درج
شد و تا 33 مقاله ادامه يافت».(20)
نتيجه
اين مقالات افشاي دسيسههاي ضدديني بود كه به نام آزادي و تساوي حقوق زن و مرد
توسط افراد غربزده و ايادي بيگانه، به راه انداخته شده بود.
3ـ از
جمله نشانههاي عالِم به زمان بودن وي اينكه رژيم پهلوي با برگزاري جشنهاي معروف
خود كه هدفي جز گسترش قوميتگرايي و نژادپرستي در ایران، نفي تمدن اسلامي و جدا
كردن ملت ايران از اسلام را نداشت، استاد با نگارش آثار ارزشمندي نظير: كتابسوزي
در ايران و مصر، خدمات متقابل اسلام و ايران، ماهيت مليگرايي را كه منشأ استعماري
داشت و به وسيله رژيم در حال اجرا بود، برملا ساخت و از طرفي، پيوند و ارتباط
متقابل مليت ايراني با اسلام را تبيين و راه را بر تفكر مليگرايي استعماري مسدود کرد.
وي در
كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران بيان ميكند كه فكر مليتپرستي و نژادپرستي، فكري
است كه ميخواهد ملل گوناگون را در برابر يكديگر قرار دهد و منشأ آن را در ملل شرقي
بخصوص در ميان مسلمانان، از استعمار ميداند و روشن ميكند كه استعمار اين مسئله
را براساس اصل «تفرقه بينداز و حكومت كن» مطرح ميكند.(21)
استاد
در ادامۀ بحث مليت به اين نكته تأكيد ميكند كه چنانچه ما ايرانيان مليت را هم خواسته
باشيم جز در سايه حفظ اسلاميت ممكن نخواهد بود، زيرا اين اسلام است كه مليت زنده
ملتمان را تشكيل ميدهد و بدين وسيله توطئه مليگرايي را براي نفي تمدن اسلامي
ايران خنثي ميكند.
مسئله
ديگري كه در آن زمان از سوي استعمار مطرح شد و مجري آن رژيم پهلوي بود، كتابسوزي
در ايران توسط مسلمانان اوليه بود.
استاد
شهيد با نوشتن اثر ارزشمند «كتابسوزي در ايران و مصر» بروشني اثبات ميكند كه
مسئله كتابسوزي در ايران و مصر توسط مسلمانان اوليه ادعای استعمار و از اساس بيپايه
است و استعمار با پيشدستي و طرح اين مسئله میخواهد اولاً، جنايات خود را در كتابسوزي
اسكندريه پاك كند، ثانياً ميخواهد بين ايرانيان مسلمان از مسلمانان صدر اسلام
نفرت ايجاد كند و درنهايت ايران اسلامي را از اسلام جدا كند. از اينجا بود كه به
روزنامههاي وقت، اجازه ندادند اطلاعيه سخنراني استاد را در اين باره چاپ كنند، در
حالي كه قبلاً تمام اطلاعيهها در مورد سخنراني وي را چاپ ميكردند.(22)
4ـ
شجاعت در بيان حقايق ديني
وي براي
بيان حقايق ديني و تبليغ آنها هرگز از جو فكري مخالف نمیهراسید، بلكه با اعتماد
به نفس و استقلال فكري خاص كه از ويژگيهاي مؤمن واقعي است، به بيان مطلب مورد
نياز ميپرداخت. به عنوان نمونه: در سالهايي كه تفكر ماديگرايي و گرايش به مسائل
تجربي و كمرنگي مسائل ماوراءالطبيعه بر افكار علمي سايه افكنده بود و صحبت از
مسائلي مانند غيب و امدادهاي غيبي، غيرعلمي تلقي ميشد، وي در دانشگاه شيراز، بحث
امدادهاي غيبي در زندگي بشر را مطرح ميكند و از طرح چنين عنواني در محيط دانشگاهي
و جو فكري خاص، نه تنها بیمی به خود راه نميدهد، بلكه اعراض از طرح چنين مسئلهای
را جهالت و جمود مينامد. شهيد مطهری خود در آغاز همین سخنراني میگوید: «مسلماً
عدهاي با شنيدن عنوان «مددهاي غيبي» خواهند گفت در عصر علم، دانش، تجربه و آزمايش
كه بشر همه چيز را تحت تسلط مشاهدات عيني، حسي و لمسي خود درآورده است، مددهاي
غيبي يعني چه؟ آري به اين نكته توجه داشته و داريم، شايد هم تعمدي در كار بوده…
بايد عرض كنم… اين انكارها، اعراضها و اين ادعاها كه در عصر علم و دانش سخن از
مسائلي از قبيل مددهاي غيبي بيمعناست، ضدعلم و با روح علمي ناسازگار و نوعي جهالت
است بلكه بدتر از جهالت است. آيا از جهل بدتر هم چيزي هست؟ بلي از جهل بدتر هم هست
و آن جمود است».(23)
پينوشتها
1ـ انفال، 29.
2ـ توبه، 108.
3ـ صحيفه نور، 6/109.
4ـ ابوالحسن علي، 298.
5ـ جمعه، 2.
6ـ نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، 91 و
92.
7ـ صحيفه نور، 12/51.
8ـ دواني، علي، هزاره شيخ طوسي، 2/47 و 48.
9ـ ابوالحسني، علي، 95.
10ـ توبه، 138.
11ـ ابوالحسني، 95.
12ـ همان، 99.
13ـ مطهري، مقدمه كتاب علل گرايش به ماديگري،
مقالۀ ماترياليسم در ايران.
14ـ نازعات، 17.
15ـ مطهري، آشنايي با قرآن، 132و 131.
16ـ مطهري، ده گفتار، انتشارات حكمت، 177و
178.
17ـ مطهري، نهضتهاي اسلام در صد ساله
اخير، 75.
18ـ طباطبايي، محمدحسين، اصول فلسفه، ج1،
مقدمه، 7.
19ـ همان.
20ـ مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، 15 و
16.
21ـ خدمات متقابل اسلام و ايران، 12ـ8.
22ـ مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، 96 و
97.
23ـ مطهري، امدادهاي غيبي در زندگي بشر به
ضميمه چهار مقاله ديگر، 64.
منابع
1ـ قرآن كريم
2ـ ابوالحسني، علي، مطهري افشاگر توطئه تأويل،
دفتر انتشارات اسلامي قم جامعه مدرسين، 1362 ش.
3ـ مطهري، نهضتهاي اسلامي در صد ساله
اخير، صدرا، قم، بيتا.
4ـ صحيفه نور، مركز مدارك فرهنگي انقلاب
اسلامي، وزارت ارشاد، 1362 ش.
5ـ علي دواني، هزاره شيخ طوسي.
6ـ مطهري، علل گرايش به ماديگري، صدرا، قم.
7ـ مطهري، آشنايي با قرآن، صدرا، قم.
8ـ مطهري، ده گفتار، صدرا، قم.
9ـ مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، دفتر
انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، 1360 ش.
10ـ طباطبايي، محمدحسين، اصول فلسفه و روش
رئاليسم، صدرا.
11ـ مطهري، امدادهاي غيبي در زندگي بشر،
صدرا، قم، بيتا.
12ـ مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، دفتر
انشارات جامعه مدرسين قم، 1359 ش.
13ـ مطهري، خدمات متقابل اسلام و ايران،
دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1354 ش.
14ـ مطهري، كتابسوزي در ايران و مصر،
صدرا، قم.
15ـ مطهري پيرامون جمهوري اسلامي، صدرا قم.
سوتیترها:
* در
مقام ارزيابي شخصيتهاي الهي بايد بالاترين بها را برای كساني قائل شد كه در آشنا
كردن انسانها به راه خدا و در تعليم و تربيت افراد و تزكيه آنان و نيز در حفظ
مكتب و مبارزه با دشمنان گوي سبقت را از ديگران ربوده باشند.
* شهيد
مطهري را بايد بحق يكي از اركان علمي حوزه علميه و روشنگر اسلام ناب در دانشگاه در
عصر خود دانست و شايد كمتر اهل فضلي يافت شود كه از سفره پربركت درس ايشان استفاده
نكرده و يا از نوشتههاي وزين و مطمئن و در عين حال عميق آن استاد بهرهاي نبرده
باشد.
* مطهري
شهيد مبارزه با تحريفهاي روشنفكرانه، تفسيرهاي غرب و شرقپسندانه از مكتب اسلام و
مباني نهضت اسلامي ايران شد، چرا که در مبارزه با این خطرات اگر در جايي احساس
نياز ميكرد به نحو شايسته حضور میيافت و از مرزهاي عقيدتي و اخلاقي و… اسلام
جانانه دفاع ميکرد.
* براي
تأمين هدف سالمسازی مسیر فکری انقلاب اسلامی، يكي از شايستهترين افرادي كه ميتوانست
به عنوان سمبل، جهت و جريان اصيل فرهنگي انقلاب را بخوبي تبييين و طرح و مباني
اعتقادي و فكري آن را بروشني ترسيم و از هر آسيبي بيمه كند، كسي جز استاد شهيد
مطهري نبود.
*مطهري
براساس اينكه خطاب قرآن نه به ملت، نژاد، طبقه و گروهي خاص بلكه به همه مردم است،
نتيجه ميگرفت كه حتي امثال فرعون نيز مخاطب دعوت قرآن هستند. چون قرآن در نهاد هر
انساني ولو فرعون، يك انسان واقعي سراغ دارد.
*استاد
مطهری:امروز هم ما به خواجه نصيرالدينها، بوعلي سيناها، ملاصدراها، شيخ انصاريها،
شيخ بهاييها، محقق حلّيها و علامه حلّيها احتياج داريم. اما خواجه نصيرالدين
قرن چهاردهم نه خواجه نصيرالدين قرن هفتم، بوعلي قرن چهاردهم نه بوعلي قرن چهارم!
*استاد
شهيد در «كتابسوزي در ايران و مصر» بروشني اثبات ميكند كه مسئله كتابسوزي در
ايران و مصر توسط مسلمانان اوليه ادعای استعمار و از اساس بيپايه است و استعمار
با پيشدستي و طرح اين مسئله میخواهد اولاً، جنايات خود را در كتابسوزي اسكندريه
پاك كند، ثانياً ميخواهد بين ايرانيان مسلمان از مسلمانان صدر اسلام نفرت ايجاد
كند.
*آیت
الله مطهری براي بيان حقايق ديني و تبليغ آنها هرگز از جو فكري مخالف نمیهراسید،
بلكه با اعتماد به نفس و استقلال فكري خاص كه از ويژگيهاي مؤمن واقعي است، به
بيان مطلب مورد نياز ميپرداخت.