لطف الله بوتراب
بررسی عملکرد حزب اسلامگرای
«عدالت و توسعه» در ترکیه از حدود 10 سال پیش (نوامبر 2002) که قدرت را در این
کشور به دست گرفت، نشان میدهد که تصوری که از اسلامگرایی در ترکیه وجود دارد، با
رویهای که از سوی این حزب درپیش گرفته شده است، منطبق نیست. اگرچه این انتقادات،
جدید نیستند و از اوان روی کار آمدن این حزب، انتقاداتی متوجه آن بوده است، به
طوری که مخالفان اعتقاد دارند که «حزب عدالت به اندازه کافی دموکرات نیست، به
اندازه کافی ملیگرا نیست، به اندازه کافی اسلامگرا نیست، به اندازه کافی سکولار
نیست، به اندازه کافی از طبقات کمدرآمد پشتیبانی نمیکند، به اندازه کافی لیبرال
نیست، به اندازه کافی برای ورود به اتحادیه اروپا کوشش نمیکند، به اندازه کافی به
جهان اسلام متمایل نیست، به اندازه کافی دولتگرا نیست.»(1) اما عملکرد
این کشور در سیاست خارجی و اتخاذ سیاستهای متناقض، باعث افزایش انتقادها شده است.
به عبارت بهتر، این حزب در میانه چهارراههای سیاسی، ایدئولوژیک، فرهنگی و اقتصادی
قرار گرفته و راه را در همراهی و موافقت و مخالفت نصفه و نیمه با همگان یافته است.
اگرچه با توجه به این رویکرد، عملکرد خصمانه آن در قبال سوریه، بهخصوص پس از
ناکام ماندن تسلیح گروههای تروریستی برای کنار زدن بشار اسد، عجیب به نظر میرسد
و با سیاست همراهی با هر طرفی که قدرت دارد در تناقض است.
کودتای 28 فوریه 1997 ارتش ترکیه منجر به کنار گذاشته شدن
نجمالدین اربکان از قدرت شد. ژنرالهای ترکیه از کودتای 28 فوریه که تأثیرات
دامنهداری را برجای خواهد گذاشت، به عنوان یک نقطه عطف در تاریخ این کشور یاد میکنند.
اربکان را بدون شک میتوان پدر گفتمان اسلامگرایی کنونی در ترکیه دانست که با حزب
رفاه توانست در سال 1996 به نخستوزیری برسد و اقداماتی عملی در جهت دور کردن
ترکیه از دور باطل حرکت به سمت غرب بردارد، اما کارنامه حزب عدالت و توسعه در
دوران طولانی زمانداریاش، ادامه مشی اربکان را به
روشنی نشان نمیدهد. راهبرد اربکان این بود: «ما جزو احزابی که نماینده نظامند،
نیستیم»، درحالی که اردوغان میگوید: «ما نیز یکی از احزاب عادی، چون حزب دموکراتیک
مندرس یا حزب عدالت دمیرل، هستیم.»(2) یعنی اربکان در صدد تغییر ساختار
لائیک ترکیه بود، درحالی که اردوغان چنین قصدی ندارد.
تناقض شعار و عمل
اردوغان پس از اجلاس داووس و حمله لفظی شدید به شیمون پرز،
رئیس رژیم صهیونیستی به خاطر کشتار کودکان غزه، اعتبار قابلتوجهی در جهان اسلام
کسب کرد. دولت ترکیه به راهاندازی کاروان آزادی که منجر به حمله کوماندوهای
صهیونیست به کشتی و ماوی مرمره و قتل چندین نفر از جمله 9 تبعه ترکیهای شد، به
رویکرد مقابلهجویانه خود با اسرائیل ادامه داد. محبوبیت اردوغان در جهان اسلام،
نتیجه موضعگیریهای وی در اینباره بود، اما از یک سال پیش و از هنگام آغاز موج
بیداری اسلامی و شدت گرفتن تحولات خاورمیانه، اوضاع تغییر کرد و ترکیه به صف
کشورهای غربی در مقابله با اسلامگرایی نوظهور پیوست، بهطوری که اردوغان در سفر
به مصر از آنها خواست به دنبال استقرار یک نظام لائیک باشند.
سیاست خارجی ترکیه را میتوان به دو حوزه عمده اقدامات
نمایشی و اقدامات عملی تقسیمبندی کرد. اقدامات نمایشی این کشور در حمله به اسرائیل
و جانبداری از فلسطین و اقدامات واقعی آن در همراهی با ناتو در ویران کردن لیبی و
حمایت از تروریستهای مسلح مورد حمایت آمریکا، رژیم صهیونیستی و وهابیون حاکم بر
عربستان در سوریه خلاصه میشود. شعار حمایت از مردم و دموکراسی در سوریه، پس از اصلاح
قانون اساسی و برگزاری همهپرسی و رأی بالای مردم این کشور به اصلاحات انجام شده و
در مقابل اصرار ترکیه بر فشار بر سوریه رنگ باخته است. در حالی که اردوغان تأکید
داشت اگر بشار اسد از حمایت مردمی مطمئن است، چرا انتخابات برگزار نمیکند و در
شرایطی که انتخابات قانون اساسی برگزار شده و اسد پذیرفته است تا طبق قانون اساسی
جدید، در انتخابات ریاستجمهوری که حداکثر دو دوره میتواند رئیسجمهور شود، شرکت
کند. اقدامات خصمانه ترکیه نشان میدهد که این کشور در حال ایفای نقش در پازل
آمریکایی ـ صهیونیستی فشار بر محور مقاومت است.
در لیبی نیز این کشور برای سرنگونی قذافی با آمریکاییها همکاری کامل داشت و عملاً به اجرای پروژه
صهیونیستی تجزیه لیبی پیوست که با اعلام خودمختاری شرق لیبی در اسفندماه سال 90
اجرای آن آغاز شد. طرحهای «ینون» و «خاورمیانه بزرگ» برنامه عملیاتی این پروژه
هستند. چرا ترکیه در این طرحها مشارکت میکند و به ابزار تحقق طرحهای صهیونیستی
تبدیل شده است؟
«مهدی داریوس نازومیرا»
محقق کانادایی معتقد است كه «ذی آتلانتیك» كه یك مجله ویژه نیروهای آمریكایی که
برخی از كلیات طرح و نقشههای طرح (ینون) را تبیین میكند، در سال 2008 محتوای آن را
نآنمنتشر كرده است. این طرح
خواستار منحل شدن همه كشورهای آفریقایی است كه ابتدا از مصر شروع میشود و به سودان
و لیبی میرسد و در دورههای بعد همه كشورهای آفریقایی را دربر میگیرد. اسرائیلیها
سالهاست كه بهآرامی در قاره آفریقا نفوذ كردهاند. اسرائیلیها، از رژیم نژادپرستانه
سودان و از برخی از گروها در این كشور حمایت كردهاند. اسرائیل و لابی صهیونیست در
ایالات متحده، در دخالت نظامی ناتو در لیبی نقشی اساسی را ایفا كردهاند. اتحاد
فدرال حقوق بشر اولین سازمانی است كه پیشبینی كرده بود 6 هزار تن توسط قذافی كشته
میشوند. این اتحادیه به دلیل رابطه تنگاتنگ با لابی اسرائیلی بسیار مشهور است.
میتوان فرض را بر این قرار داد که ترکیه به دنبال تحصیل
منافع ملی خود است و اولویت منافع ملی، گفتمان اسلامگرایی حزب عدالت و توسعه را
به دلیل نفوذ و قدرت ارتش تحتتأثیر قرار داده است؛ با این حال توجه به منافع ملی
ترکیه نیز نشان میدهد که این نظریه نمیتواند صحیح باشد. «تانسو چیلر» نخستوزیر
اسبق ترکیه در سفری به تل آویو، از «سرزمین موعود» سخن گفت که اعتراضهای زیادی را
در داخل ترکیه به دنبال داشت، زیرا این سرزمین، مورد ادعای یهود به معنی سرزمینی از
نیل تا فرات است و قسمتی از خاک ترکیه را نیز شامل میشود؛ بنابراین ترکیه مورد طمع
رژیم صهیونیستی است. به این مهم باید جزئیات «طرح خاورمیانه بزرگ» را نیز افزود.
با برپایی رژیم اسرائیل در سرزمین فلسطین در سال 1948 میلادی،
برنارد لویس، شرقشناس یهودی، در مجله وزارت دفاع آمریكا (پنتاگون)، پیشنهاد تجزیه
جهان اسلام از پاكستان تا مراکش و به وجود آوردن 30 رژیم سیاسی جدید علاوه بر
كشورهای موجود جهان اسلام را مطرح كرد تا به جای 56 کشور، 88 کشور وجود داشته باشند.
هدف راهبردی این تقسیم و تجزیه پیشنهادی، امكان ایجاد تنش و جنگ و تضعیف هرچه بیشتر
دنیای اسلام را فرهم میسازد و موجب میگردد كه روابط این کشورها با یکدیگر دچار تنش
شود و در نتیجه در برابر اسرائیل انعطاف بیشتری داشته باشند. در یکی از بندهای این
طرح که ترکیه را مستقیماً تحتتأثیر قرار میدهد، آمده است؛ پیوستن منطقه كردنشین
ایران، عراق و تركیه و برپایی كشور كردستان.
درحالی که رژیم صهیونیستی با ابزار کردها درصدد تجزیه قسمت
مهمی از منطقه خاورمیانه است که ترکیه را نیز به دلیل اقلیت قابل توجه کرد شامل می
شود، آنکارا فشار بر دشمنان اسرائیل، از جمله سوریه را که یکی از اجزا مهم محور
مقاومت است، تشدید میکند. این سیاست مبهم که آشکارا منافع ملی ترکیه را به خطر
انداخته است، عملاً موقعیت آتی این کشور را از بین میبرد، بنابراین نمیتوان
سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه را مبتنی بر منافع ملی ترکیه دانست.
اسلام بیاثر
به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه و رشد اقتصادی
نسبتاً بالای این کشور باعث تبلیغات گستردهای درباره برتری این نسخه از اسلامگرایی
در برابر گفتمان جهانی جمهوری اسلامی ایران شد و طرفداران این نظریه معتقد بودند
اسلام مدل ترکیه، بهتر جوابگوی نیازهای جوامع اسلام است و باید از طرف سایر
کشورهای اسلامی که درصدد رهایی از استبداد هستند، پیگیری شود.
همانطور که مقامات صهیونیستی بارها به صراحت تأکید کردهاند،
رشد اقتصادی ترکیه به دلیل استفاده از سرمایههای یهودیانی است که این کشور را
برای سرمایهگذاری انتخاب کردهاند. مقامات
اسرائیلی پس از تبلیغات ضداسرائیلی اردوغان تأکید کردند که میتوانند به راحتی
اوضاع اقتصادی ترکیه را با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند، تغییر دهند؛ بنابراین
ارادهای خارج از برنامهریزیهای اردوغان و یارانش برای رشد اقتصادی بالای ترکیه
در این کشور مؤثر بوده است. با این حال باید سؤال کرد که آیا این رشد اقتصادی برای
مردم ترکیه ثمراتی هم داشته است؟
بهرغم اینکه حزب عدالت و توسعه توانست در انتخابات
پارلمانی سال 2011 به پیروزی برسد، کاهش آرای آن محسوس بود. رأیدهندگان، گسترش شکاف
طبقاتی را از دلایل کاهش اقبال به این حزب عنوان کرده بودند. بسیاری از سرمایهداران
ترکیهای از نزدیکان سران سیاسی کنونی و قبلی این کشورند و همین نکته نشان میدهد
که سیاستهای اقتصادی نولیبرال اردوغان مانند خاستگاه اصلی آن یعنی آمریکا و
انگلیس، برای مردم عادی ثمری نداشته و تنها بخشی از آمار و ارقام پیشرفت کشور، یعنی رشد
اقتصادی را افزایش داده است. با اتکا به چنین شاخصهایی، مردم آمریکا مرفهترین
مردم دنیا هستند، اما در هشت ماه گذشته صدها هزار نفر در اعتراض به نابرابریهای
اجتماعی در این کشور به خیابانها ریختند.
به نظر میرسد پیچیدگیهای خاورمیانه و سرعت بالای تحولات
آن باعث شده است تا حزب مدعی اسلامگرایی عدالت و توسعه نتواند به سیاست انحراف
اذهان ادامه دهد و ناگزیر نیات واقعی خود را هویدا کرده است. در شرایطی که اسلامخواهی
ترکیه کاملاً پررنگ است، ادامه سیاستبازیهای کنونی توسط حزب حاکم، باعث جایگزین
شدن آن با احزابی خواهد شد که در اسلامگرایانه عمل کنند.
پينوشتها
1ـ فصلنامه گفتگو، ادیب آصف
بکاراغلو، اسفند 1390 صفحه 19.
2ـ سکولاریسم و دمکراسی اسلامی در ترکیه، م. هاکان یاووز،
ترجمه احمد عزیزی، نشر نی، صفحه 23.
سوتیتر
پیچیدگیهای خاورمیانه و سرعت بالای تحولات آن باعث شده است
تا حزب مدعی اسلامگرایی عدالت و توسعه نتواند به سیاست انحراف اذهان ادامه دهد و
ناگزیر نیات واقعی خود را هویدا کرده است. در شرایطی که اسلامخواهی در ترکیه
کاملا پررنگ است، ادامه سیاستبازیهای کنونی توسط حزب حاکم، باعث جایگزین شدن آن
با احزابی خواهد شد که اسلامگرایانه عمل کنند.