حجتالاسلام والمسلمين محسن غرويان
اشاره:
يكي از عناصر و ابعاد وجودي و شخصيتي امام علي بنابيطالب«ع»
ارتباط ايشان با ملكوت عالم و بهرهمندي از علوم غيبي است. بايد اعتراف كرد پي
بردن به همۀ اسرار علم غيب امام، خود از علوم غيبي است كه هر كسي را بدان راه
نیست. ما در اين مختصر، كوشيدهايم برخي از نكات و جوانب اين بحث مهم را بازگو
كنيم و در حد سعه و توان ناچيز خويش پارهاي از دقایق اين مبحث را در ساحت ديد و
نظر صاحبنظران قرار دهيم.
مفهوم لغوي غَيْب
واژه «غَيْب» به معناي «پنهان و ناپيدا بودن» است و به
«شك» نيز از آن جهت كه در اين حالت چيزي بر انسان معلوم و پيدا نيست، «غَيْب»
اطلاق ميشود.(1) این واژه، هم به معنای مصدری (:پنهان شدن) و هم به
معنای اسمی (:پنهان) آمده است.
اقسام غیب و اطلاقات آن
«غیب» گاهی بر امری اطلاق میشود که از دایرۀ شناخت حسی ما
بیرون است، مثل اینکه میگوییم: «غابَتِ الشمس» یعنی خورشید از دیدگانِ ما پنهان
شد؛ و گاهی مراد از «غیب»، امری است که به طور مطلق از دایرۀ ادراک ما بیرون است و
این، خود به دوگونه است:
الف) غیبی که از قلمرو ادراک حسی و عقلی و حتی علم حضوری
ما خارج است، مانند کُنه ذات الهی.
ب) غیب اضافی؛ یعنی امری که برای پارهای از افراد، پنهان
و برای برخی آشکار است. این امور ممکن است در یک زمان فرض شوند، مثل اینکه هم اینک
حوادث بعضی از کُرات آسمانی برای منجمان معلوم و برای دیگران مجهول است؛ و ممکن
است این امور در طول زمان ملاحظه شوند، مانند حوادث گذشته و آینده که برای برخی
افراد زمان حال «غیب» محسوب میشود، در حالی که امور گذشته برای گذشتگان و امور
آینده برای آیندگان غیب نیست.
از آیات زیر معنای اخیر استفاده میشود:
ـ «ذلک من أنباء الغیب…» (آلعمران ،۴۴).
ـ «ذلک من أنباء الغیب…» (یوسف، ۱۰۲).
ـ «تلک من أنباء الغیب…» (هود،۴۹).
روشن است که وقتی به کسی مثل خداوند یا اولیای او، «عالِم
الغیب» اطلاق میشود، امر معلوم نسبت به خود وی «غیب» نیست، بلکه منظور این است که
او عالِم به امری است که برای دیگران غیب است.
نکتۀ دیگر این است که «غیب»، گاهی در بارۀ امری به کار میرود
که راه عادیِ علمِ به آن، برای همگان میسر است؛ اما چون از راه غیرعادی برای کسی
معلوم میشود، به آن غیب اطلاق میشود، مثل اینکه فردی که در داخل اتاقی نشسته و
راههای عادیِ علمِ به خارج بر او بسته است، از حوادث بیرون از آن اتاق خبر دهد،
که در این صورت حوادث مزبور نسبت به او غیب شمرده میشوند و او را «عالم به غیب»
میگویند.
علم غیب ذاتی و کسبی
برخورداری از علم غیب، به دو صورت قابل تصور است: ذاتی و
کسبی. مراد از علم غیب ذاتی این است که کسی بدون تعلیم و با اذن الهی، دارای علم
غیب باشد و مراد از علم غیب کسبی این است که شخص عالِم، این علم را به اذن الهی و
از طرف او کسب کرده باشد.
علمای شیعه بر این نکته اتفاق دارند که علم غیب
پیامبران«ص» و امامان معصوم«ع» و هر کسی که برخوردار از علم غیب است، کسبی و به
اذن الهی است، اما پارهای از «غُلات»(2) معتقد بودهاند که علم غیب
ائمه«ع»، ذاتی و بدون تعلیم خداوندی است.
در برخی ازآیات قرآن کریم، علم غیب، از غیر خداوند نفی شده
است و این ناظر به علم غیب ذاتی است(3) و پاسخی است به قول کسانی همچون
غالیان که در حق پیامبران«ص» و ائمه«ع» غلو میکردند. در برخی روایات نیز،
پیشوایان دین علم غیب خود را انکار کردهاند که مراد از علم غیب در اینگونه
روایات، علم غیب ذاتی است والّا ـ چنانچه در بخشهای آینده خواهیم دید ـ پیامبران
و ائمۀ معصومین«ع» از علم غیب اکتسابی از جانب خدای متعال برخوردار بودهاند.
وجود علم غیب برای امام علی بن ابیطالب«ع»
در این بخش از مقاله، درصدد آنیم که اصل وجود علم غیب برای
امام علی«ع» را توضیح دهیم که برای این کار، راهی جز مراجعه به اخبار و روایات
نداریم:
سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی: قبل از اینکه مرا از دست دهید،
از من بپرسید!
عبارت فوق در موارد مکرر و متعددی از آن حضرت، نقل شده
است. با توجه به اطلاقِ «سلونی»، شمول آن نسبت به علوم غیبی استفاده میشود.
عبارت «سلونی قبل ان تفقدونی» ادعایی بس عظیم است که
شایسته کسی جز پیامبر و امام نیست. به روایاتی در این موضوع توجه کنید:
الف) الامام علی«ع»: سلونی قبل أن تفقدونی.(4)
از من بپرسید،پیش از آنکه مرا از دست دهید.
ب) الامام علی«ع»: ایها الناس! سلونی قبل أن تفقدونی،
فَبَین الجبلَین مِنّی علمٌ جمٌّ.(5)
ای مردم! از من بپرسید، پیش از آنکه از دستم دهید که بین
دو شانۀ من علم فراوانی است.
ج) الامام علی«ع»: سلونی قبل أن تفقدونی، فلأنا بطرق
السماء أعلم منی بطرق الأرض.(6)
از من بپرسید پیش از اینکه مرا از دست دهید، چرا که من راههای
آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم.
د) الامام علی«ع»: سلونی عن طرق السماء، فانی أعلم بها من
طرق الأرض، سلونی قبل أن تفقدونی، فإنّ بین جنبیَّ علوماً کثیرةً کالبحار الزواخر.(7)
از من دربارۀ راههای آسمان بپرسید که آنها را از راههای
زمین بهتر میدانم. از من سؤال کنید پیش از آنکه از دستم دهید، به راستی در بین دو
شانۀ من علوم فراوانی چون دریاهای پر از آب موجود است.
هـ) الامام علی«ع»: سلونی قبل ان تفقدونی، فأنی لا أُسأل
عن شیء ٍ دون العرش الّا أخبرتُ عنه.(8)
از من بپرسید پیش از آنکه از دستم دهید، به راستی از چیزی
غیر از عرش الهی سؤال نشوم، مگر اینکه از آن خبر دهم.
و) الامام علی«ع»: سلونی عمّا فوق العرش، سلونی عمّا تحت
العرش، سلونی قبل أن تفقدونی.(9)
از من بپرسید دربارۀ آنچه بالای عرش و پایین عرش است، سؤال
کنید پیش از آنکه از دستم دهید.
ز) الامام علی«ع»: سلونی قبل ان تفقدونی، فوالله لا
تسألونی عن شیٍ مضی و لا عن شیءٍ یکون الّا أنبأتکم به.(10)
از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید، به خدا قسم
پاسخ هر سؤال شما را درباره گذشته، یا حال و آینده میدهم.
ح) الامام علی«ع»: فاسئلونی قبل ان تفقدونی، فوالذی نفسی
بیده لا تسألونی عن شیءٍ فیما بینکم و بین الساعة، و لا عن فئةٍ تهدی مائة و تضل
مائة، إلّا أنبأتکم بناعقها و قائدها و سائتها، و مناخ رکابها، و محط رحالها، و
مَن یقتل من أهلها قتلاً و من یموت منهم موتاً.(11)
بپرسید از من پیش از آنکه مرا از دست دهید. قسم به آنکه
جانم در دست اوست سؤال نمیکنید از اموری که بین شما تا روز بازپسین است یا از
گروهی که صد فرد را هدایت میکند و صد فرد را به گمراهی میکشاند، مگر اینکه من از
او خبر میدهم، هم از کسی که مردم را بدان میخواند و هم از آن کس که رهبری را به
عهده دارد و هم از آنکه آنان را سوق میدهد، و هم از محلّی که در آنجا فرود میآیند
و هم از مکانی که در آنجا بار میاندازند و نیز از کسی که در میان آنان به قتل میرسد
و آن کس که فوت میکند.
ط) الإمام علی«ع»: سلونی قبل أن تفقدونی فإنّی عن قلیلٍ
مقتولٌ.(12)
از من بپرسید قبل از اینکه مرا از دست بدهید، به راستی من
بزودی به قتل میرسم.
ی) کان علیٌ امیرالمؤمنین«ع» کثیراً ما یقول: سلونی قبل أن
تفقدونی، فوالله ما مِن ارض مخصبة و لا مجدبة… إلّا و أنا اعلم… الی یوم
القیامة.(13)
امیرالمؤمنین«ع» بسیار میفرمود: از من بپرسید پیش از آنکه
مرا از دست دهید، به خدا قسم تا روز قیامت هیچ زمین حاصلخیز و خشکی نیست، مگر
اینکه من از آن آگاهم.
ک) عن زراره: منت عند ابی جعفر«ع» فقال له رجلٌ من اهل
الکوفه یسأله عن قول امیرالمؤمنین«ع»: سلونی عمّا شئتم، فلا تسألونی عن شیء إلّا
أنبأتکم به. قال: إنّه لیس احدٌ عنده علم شیء إلّا خرج من عند أمیرالمؤمنین«ع».(14)
زراره میگوید در نزد امام باقر«ع» بودم، مردی از اهالی
کوفه از آن حضرت دربارۀ این سخن امیرالمؤمنین توضیح خواست که فرموده است: «از هر
چه میخواهید از من بپرسید، شما از من دربارۀ هیچ چیزی نمیپرسید مگر اینکه از آن
خبر میدهم». امام باقر«ع» فرمود: هیچکس در هیچ زمینهای علمی ندارد که از جانب
امیرالمؤمنین«ع» حاصل نشده باشد.
ل) عن سعید بن مسیّب: ما کان أحدٌ من الناس یقول: «سلونی»،
غیر علی بن ابیطالب«ع».(15)
سعید بن مسیّب میگوید: هیچ کسی از مردم جز علی بن ابیطالب«ع»
نگفت: «از من بپرسید».
م) عن أصبغ بن نباته: لمّا جلس علی«ع» فی الخلافة و بایعه
الناس، خرج الی المسجد… ثم قال: یا معشر الناس! سلونی قبل أن تفقدونی… سلونی
فانّ عندی علم الأولین و الآخرین، اما والله… لأفتیت أهل التوراة بتوراتهم حتی
تنطق التوراة فتقول: صَدَقَ علیٌ ما کَذِبَ لقد أفتاکم بما انزل الله فیّ، و أفتیت
اهل الأنجیل بإنجیلهم حتی ینطق الإنجیل فیقول: صدق علیٌ ما کذب، لقد أفتاکم بما
أنزل الله فیّ…(16)
أصْبغ بن نباته میگوید: وقتی علی «ع» بر کرسی خلافت نشست
و مردم با او بیعت کردند، به مسجد آمد و گفت: ای گروه مردم! از من بپرسید قبل از
اینکه مرا از دست بدهید… از من بپرسید، که براستی علم اولین و آخرین در نزد من
است. آگاه باشید که به خدا قسم… من برای اهل تورات، بر طبق تورات فتوا میدهم به
گونهای که تورات بگوید: علی«ع» راست گفت و دروغ نگفت، به راستی او براساس آنچه در
من [تورات] نازل شده برای شما فتوا داد و برای اهل انجیل بر طبق انجیل فتوا میدهم
به گونهای که انجیل بگوید: علی«ع» راست گفت و دروغ نگفت، براستی او براساس آنچه
در من [انجیل] نازل شده برای شما فتوا داد و…
إخبار از مغیبات در نهجالبلاغه
برخی معتقدند که در نهجالبلاغه امام علی«ع»، هفتاد و پنج
خبر غیبی آمده است.(17) در این فصل به تعدادی از این موارد اشاره میکنیم:
۱ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۵۷ خطاب به اصحاب خود میفرماید: أما انه سیظهر علیکم بعدی رجلٌ رحب البلعوم مند
حق البطن. یأکل مایجد و یطلب ما لا یجد.
آگاه باشید که پس از من مردی بر شما غلبه پیدا میکند که
حلقومی گشاده و شکمی فراخ دارد؛ هر چه پیدا کند میخورد و آنچه را نیابد، میجوید.
در اینکه سخن آن حضرت اشاره به چه کسی است، اختلاف است.
برخی گفتهاند مقصود آن حضرت، مغیرة بن شعبه است. بعضی گفتهاند مراد، زیاد بن
ابیه است و گروهی معتقدند اشارۀ حضرت به معاویة بن ابیسفیان بوده است و پارهای
گفتهاند که منظور، حجاجبن یوسف است.(18)
به هر حال هریک از این موارد که مراد آن حضرت باشد، نوعی
پیشگویی و اِخبار غیبی از ناحیۀ آن حضرت تلقی میشود.
۲ـ امام علی«ع» در خطبۀ پیشین، از امر به سبّ خود در
آینده، خبر میدهد: أما انّه سیظهر علیکم بعدی رجلٌ… ألا و إنّه سأمرکم بسبیّ و
البرائة منّی.(19)
آگاه باشید که بزودی کسی بر شما مسلط میشود… که به شما
دستور میدهد مرا سبّ کنید (ناسزا گویید)
و از من بیزاری بجویید.
۳ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۹۳ نهجالبلاغه میفرماید: وأیمُ
الله لتجدن بنی أمیه لکم أرباب سوءٍ بعدی.(20)
به خدا قسم، به این حقیقت خواهید رسید که بنیامیه، پس از
من، اربابان بدی برای شما خواهند بود.
۴ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۷۳ نهجالبلاغه، از حکومتِ کوتاهمدت
مروانِبن حکم در بصره خبر میدهد و چنین میفرماید: أما إنَّ له إمرهً کَلَعْقةِ
الکلب ِ أَنفَه.(21)
آگاه باشید، حکومت وی کوتاهمدت است، چندان که سگ بینی خود
را لیسد.
۵ـ امام علی«ع» در همین خطبه از حکومت چهارتن از فرزندان
مروان بن حکم در آینده خبر میدهد و میفرماید: و هو ابوالأکبُش الاربعه.(22)
و او [مروان بن حکم] پدر چهار فرمانرواست.
محمد عبده درباره این چهار نفر میگوید: از فرزندان
عبدالملکِ مروان چهار تن حکومت کردند: یزید، سلیمان، ولید و هشام، و ممکن است
مقصود امام از چهار کیش (= مهتر) عبدالملک باشد که به خلافت رسید و عبدالعزیز که
حاکم مصر بود، و بشیر که ولایت عراق را داشت و محمد که بر جزیره حکومت میراند.(23)
۶ـ امام علی«ع» در همین خطبه پیشگویی میکند که امت اسلام
در زمان حکومت بنیمروان روزگار سخت و خونینی خواهد داشت: و ستلقی الأمة منه و مِن
وُلدِه یوماً أحمر.(24)
و بزودی امت اسلام از او [مروان] و فرزندانش روزگار خونینی
خواهند دید.
۷ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۰۲ نهجالبلاغه در باره آیندۀ شهر
بصره میفرماید: فویلٌ لَکِ یا بصره عند ذلک مِن جَیش من نِقم الله لا رَهَج لَه و
لا حسَّ و سَیبّلی أهلک بالموتِ الأحمر و الجوع الأغبَر.(25)
در آن هنگام وای بر تو ای شهر بصره! از سپاهیانی که جلوۀ
نقمت خدایند، نه گرد و خاکی دارند و نه
صدایی و بزودی اهالی تو گرفتار مرگی سرخ [طاعون] و گرسنگی شدیدی خواهند شد.
برخی گفتهاند امام علی در کلام مذکور، اشاره به قیام
«صاحب الزنج» دارد که در سال ۲۵۵ خروج کرد و بردگانی گرد او را گرفتند و بصره را
فتح کرد و چندی با خلیفه «مهتدی» در ستیز بود.(26)
۸ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۱۶ خبر از حکومت حجاج بن یوسف
ثقفی در آینده میدهد و میفرماید: أما والله لَیُسَلَطَنَّ علیکم غُلام ثقیفِ
الّذیّال المیّال.(27)
آگاه باشید به خدا قسم بر شما کسی از «ثقیف» مسلط شود که
سبکسر، گردنکش و هوسران است.
نکته: «ثقیف» یکی از طوایف عرب بودند که در طائف سکونت
داشتند و گویند از بقایای قوم ثمودند. آنان پس از فتح مکه و پس از نبرد حنین
مسلمان شدند. حجاج پسر یوسف در میان این طایفه و در سال ۴۱ قمری متولد شد و در سال
۹۵ وفات یافت.
۹ـ امام علی«ع» دربارۀ آیندۀ خوارج چنین میفرماید: أما
إنکم ستلقون بعدی ذلّاً شاملاً و سیفاً قاطعاً و أثرهً یتخذها الظالمون فیکم
سُنَه.(28)
آگاه باشید که پس از من، با ذلتی فراگیر روبهرو و گرفتار شمشیری برنده و دچار رفتار ظالمانهای
خواهید شد که ظالمان آن را در مورد شما به عنوان یک سنت اتخاذ خواهند کرد.
۱۰ـ خبر غیبی دیگر امام علی«ع» درباره خوارج است که
سرانجام دست به دزدی خواهند زد: والله إنّهم نُطَفٌ فی اصلاب الرجال و قرارات
النساء، کلّما نَجَم منهم قرنٌ قُطِع حتی یکون آخرهم لُصُوصاً سَلّابینَ.(29)
به خدا قسم که آنان، نطفههایی در پشت مردان وارحام مادران
هستند، هر گاه بزرگی از آنان سر برآورد، از پایش درآورند تا جایی که آخرین افراد
این طایفه دزد و غاصب خواهند بود.
۱۱ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۰۱ نهجالبلاغه خبر از حکومت
معاویه یا عبدالملک بن مروان میدهد و میفرماید: لکأنّی أنظر ألی ضِلّیلٍ قَد نَعَق
بالشام و فَحَصَ برایاته فی ضواحی کوفان، فإذا فَقَرَتْ فاغرته و اشتدّت شکیمتُه و
ثقلت فی الأرض وطأته، عَضَّتِ الفتنة أبنائها بأنیابها.
گویا میبینم کسی را در ضلالت و گمراهی بسیار که بر شام
بانگ زند (و مردم را گرد آورد) و بیرقهای خود را در اطراف کوفه نصب کند، پس چون
دهان باز کند (مردم را طعمۀ شمشیر قرار دهد) و دهنۀ لجام او سخت (بسیار سرکش) شود
و پا زدنش در زمین سنگین باشد (جورش همه را فرا گیرد) و فتنه و آشوب به نیش دندان
مردان زمانش را بگزد (مردم مبتلا به قتل و غارت و درد و اندوه شوند).(31)
۱۲ـ امام علی«ع» آن هنگام که آمادۀ جنگ با خوارج میشد
فرمود: مصارعهم دون النطفة والله لا یُفلت منهم عشره و لایهلک منکم عشره.(۳۳)
قتلگاه آنان این سوی نطفه [آب نهر]است. به خدا که ده کس از
آنان نرهد و از شما ده تن کشته نشود.
ابن ابیالحدید در شرح خود میگوید: «این سخن از معجزات و
از اخبار مفصل غیبی آن حضرت است».(32)
۱۳ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۴۷ نهجالبلاغه، آیندۀ پس از خود
را چنین پیشگویی میکند: «انه سیأتی علیکم من بعدی زمانٌ…»(33)بزودی
بر شما زمانی خواهد آمد که…(34)
۱۴ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۰۳، آخرالزمان را چنین توصیف میکند:
ایها الناس! سیأتی علیکم زمانٌ یُکفأ فیه الاسلام کما یکفأ الإناء بما فیه.(35)
ای مردم! بزودی بر شما روزگاری خواهد آمد که اسلام را از
حقیقت آن خالی کنند، همانگونه که ظرف را از آنچه درون آن است خالی کنند.
۱۵ـ امام علی«ع» در حکمت ۳۶۹ نهجالبلاغه دربارۀ آیندۀ
اسلام و قرآن میفرماید: یأتی علی الناس زمانٌ لا یبقی فیهم من القرآن الّا رسمه و
من الإسلام إلّا إسمه.(36)
بر مردم روزگاری بیاید که در میانشان از قرآن جز نشانهای
و از اسلام جز اسمی باقی نماند.
۱۶ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۶۶ نهجالبلاغه وضعیت زمان بنیامیه
را اینچنین پیشگویی میکند: افترقوا بَعدَ ألفتهم… علی أن الله تعالی سیجمعهم
لِشرّ یومٍ لبنی أمیّه.(37)
پس از الفت، از هم جدا شدند… اما خدا بزودی آنان را برای
بدترین روز بنیامیه گردشان خواهد آورد.
۱۷ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۹۸ نهجالبلاغه از ظلم و ستم بنیامیه
در آینده خبر میدهد: والله لا یدعوا الله محرّماً إلّا استحلّوه و لا عقداً إلّا
حلّوه…(38)
به خدا قسم آنان بر سر کارند تا آنکه حرامی نباشد جز آنکه
آن را حلال شمارند و پیمانی نباشد مگر آنکه آن را نقض کنند.
۱۸ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۸۷ نهجالبلاغه دربارۀ آیندۀ بنیامیه
میفرماید: حتی یظن الظّانّ أن الدّنیا معقولة علی بنیامیّه.(39)
تا آنجا که گمان کننده چنین پندارد که دنیا همچون شتری
زانوبسته دراختیار بنیامیه است.
۱۹ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۰۵ نهجالبلاغه درباره دنیای بنیأمیه
میفرماید: فأُقسم بالله یا بنیأمیه عمّا قلیل لتعرفنّها فی أیدی غیرکم و فی دار
عدّوکم.(40)
ای بنیامیه! به خدا قسم بزودی دنیا را در دست دیگران و در
خانۀ دشمنان خواهید دید.
۲۰ـ امام علی«ع» در حکمت ۴۶۴ نهجالبلاغه دربارۀ اختلاف و
شکست بنیامیه در آینده میفرماید: إنّ لبنی أمیه مِروداً یجرون فیه، ولو قد
اختلفوا فیما بینهم ثم کادتهم الضباع لغلبتهم.(41)
بنیامیه مهلتی خواهند یافت که در آن میتازند، گرچه خود
میان خود اختلاف اندازند و سپس کفتارها بر آنان دهان باز کنند و مغلوبشان سازند.
۲۱ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۵۸ نهجالبلاغه، آیندۀ خلافت بنیامیه
را چنین ترسیم میفرماید: فأُقسم ثم أُقسم لَتَنخَمَنَّها أُمیه من بعدی کما تلفظ
النخامه ثمّ لا تذوقها و لا تطعم بطعمها أبداً ماکرّ الجدیدان.(42)
سوگند میخورم باز هم سوگند میخورم که فرزندان امیه پس از
من این خلافت را رها سازند، چنان که خلط سینه را بیرون اندازند و از آن پس، چندان
که شب و روز از پی هم آید، مزۀ آن را نچشند.
۲۲ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۷۵ نهجالبلاغه، از توانایی خود
بر پیشگویی و علم غیب نسبت به حالات و وضعیت افراد یاد میکند و میفرماید: والله
لو شئت أن أخبر کلّ رجلٍ منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شأنه لفعلتُ.(43)
به خدا قسم اگر بخواهم میتوانم دربارۀ هریک از شما خبر
دهم که از کجا آمده و به کجا خواهد رفت و تمامی شئونش چیست.
۲۳ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۲۸، فتنۀ مغول را پیشگویی میکند:
کأنّی أراهم قوماً کأنّ وجوههم المجانّ المطرّقه.(44)
گویا آنان را میبینم که صورتهایشان چون سپرهای تو بر
توست.
۲۴ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۳ نهجالبلاغه از غرق شدن شهر
بصره در آب خبر میدهد: و أیم الله، لتغرقنّ بلدتکم حتی کأنی أنظر إلی مسجدها
کجؤجؤ سفینة أو نعامه جاثمه.(45)
به خدا سوگند که شهر شما غرق در آب شود. گویا مسجد آن را
مینگرم که چون سینۀ کشتی از آب بیرون آمده یا همچون شترمرغی که بر سینه روی زمین
خفته است.
۲۵ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۲۸ راجع به آیندۀ بصره میفرماید:
یا أحنف! کأنّی به وقد سار بالجیش الذی ایکون له غبار و لا لَجَب.(46)
ای أحنف! گویا او را میبینم که با سپاهی میرود که آن را
نه گردی است و نه بانگی… [سید رضی در ذیل این کلام میگوید اشارۀ آن حضرت به
صاحب زنج است].
۲۶ـ امام علی«ع» در حکمت ۲۰۹ از غلبۀ حق بر باطل در
آخرالزمان خبر میدهد و میفرماید: لتعطفنّ الدنیا بعد شماسها عطف الضَّروس علی ولدها
ـ و تلا عقیب ذلک ـ : و نرید أن نمنّ علیالذین استضعفوا فیالأرض و نجعلهم أئمه و
نجعلهم الوارثین.(47)
دنیا پس از سرکشی روی به ما نهد، همچون ماده شتر بدخو که
به بچۀ خود مهربان باشد، سپس این آیه را خواند: و میخواهیم بر آنان که مردم
ناتوانشان شمردهاند منّت نهیم و آنان را امامان و وارثان کنیم.(48)
۲۷ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۰۰ نهجالبلاغه دربارۀ آیندۀ امت
پیامبر اسلام«ص» میفرماید: …فاذا أنتم أَلَنْتُم له رقابکم و أشرتم إلیه
بأصابعکم، جاءَه الموت فذهب به.
…پس چون شما گردن در اطاعت او گذاشتید و او را بزرگ
داشتید، مرگِ او در رسد و زمانش بسر رسد.(49)
۲۸ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۳۸ نهجالبلاغه دربارۀ رویدادهای
آینده میفرماید: یَعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی.(50)
خواهش نفسانی را به هدایت آسمانی بازگرداند و آن هنگامی
است که مردم رستگاری را تابع هوا ساختهاند.
۲۹ـ امام علی«ع» در خطبۀ ۱۵۰ درباره حوادث آینده میفرماید:
… یا قوم! هذا إبّان ورود کلّ موعود و دُنوٍّ من طلعه ما لا تعرفون.
ای مردم! وقت است که هر وعدۀ نهاده در آیه و آنچه را نمیشناسید
نزدیک است از پرده برآید.(51)
آگاهی امام علی«ع» از علم الکتاب
علم الکتاب، علم عادی و معمولی نیست، بلکه نوعی از علم غیب
است که حضرت علی«ع» از آن برخوردار بوده است.
الف) الإمام علی«ع»: فی قول الله تبارک و تعالی: «قل کفی
بالله شهیداً بینی و بینکم و مَن عنده علم الکتاب»،(52) «أنا هو الذّی
عنده علم الکتاب».(53)
امام علی«ع» در ذیل قول خدای متعال که: «بگو برای گواهی
بین من و شما، شهادت خدا و کسی که علمالکتاب در نزد اوست، کافی است» فرمود: من آن
کسی هستم که علمالکتاب در نزد اوست.
ب) عبدالله بن عطاء: کنت عند أبی جعفر جالساً إذ مرّ علیه
ابن عبدالله بن سلام، قلت: جعلنی الله فداک، هذا ابن الذی عنده علمٌ من الکتاب؟
قال: لا، ولکنّه صاحبکم علی بن ابیطالب الذّی نزلت فیه آیاتٌ من کتاب الله
عزّ و جلّ الذّی عنده علم من الکتاب.(54)
عبدالله بن عطا میگوید: در خدمتِ امام باقر«ع» نشسته بودم
که پسر عبدالله بن سلام از آنجا عبور کرد. گفتم:خدا مرا قربان شما کند، آیا همین
است پسری که علمی از کتاب در نزد اوست؟ حضرت فرمود: نه، بلکه آن شخص، دوستِ شما
علیبن ابیطالب است که در حق او آیاتی از قرآن کریم نازل شده، کسی که در نزد او
علمی از کتاب است.
امام علی«ع» و علم به گذشته، حال و آینده
علاوه برروایات مربوط به علم امام علی علیه السلام به
شرایع پیشین وبلایاومنایاوانساب روایات متعددی در باب علم امام علی«ع» به
گذشته و حال و آینده وارد شده است که به نمونهای از آنهااکتفا میکنیم:
امام باقر«ع» میفرماید: سُئِل علیٌ«ع» عن علم النّبی«ص»
فقال: علم النبی علم جمیع النبیّین و علم ما کان و علم ما هو کائن الی قیام
الساعة. ثم قال: والذّی نفسی بیده إنّی لأعلم علم النبّی«ص» و علم ما کان و ما هو
کائن فیما بینی و بین قیام الساعه.(55)
از امام علی«ع» دربارۀ علم پیامبر«ص» سؤال شد. آن حضرت
فرمود: علم پیامبر اسلام، علمِ همۀ انبیای پیشین و علم حوادث گذشته و حوادث آینده
تا روز قیامت است. سپس فرمود: به خدایی که جانم به دست اوست، من از علوم پیامبر«ص»
آگاهی دارم و به تمام حوادث گذشته و آینده از زمان خودم تا روز قیامت مطلعم.
درپایان یادآوری ميشود که در کتاب ارشاد شیخ مفید و جلد
یازدهم موسوعه الامام علی (ع) دهها نمونه دیگراز موارد علم غیب آن حضرت ذکرشده
است. که علاقمندان ميتوانند به آن مراجعه نمايند.
پینوشتها
۱ـ ر.ک: کتاب
العین، الخلیل، مادة «غَیب».
2ـ کسانی که در
حق امامان «علیهم السلام»، غلو و افراط میکنند.
3ـ رک: انعام،
۵۹: ـ نمل، ۶۵: ـ یونس، ۲۰: ـ مائده، ۱۰۹: ـ هود، ۳۱:.
4ـ موسوعة
الامام علی محمدی ریشهری، (چاپ اول، مؤسسة دارالحدیث، ۱۴۲۱ ق)،ج ۱۰، ص ۳۰۷
5ـ همان، ص ۳۰۷،
به نقل از تاریخ دمشق ۴۲/۴۰۰، التوحید ۹۲/۶و تفسیر عیّاشی ۲/۲۸۲/۲۲. در این دو
سند، به جای عبارت «فبین الجبلین»، عبارت «فانّ بین جوانحی علماً جمّاً» آمده است
و در نسخۀ دیگری به جای «جبلین»، کلمه «جنبین» آورده شده است.
6ـ الموسوعة،
پیشین، صص ۳۰۷ و ۳۰۸، به نقل از: نهجالبلاغه خطبۀ ۱۸۹، غررالحکم، ۵۶۳۵، عیون
الحکم و المواعظ ۲۸۵/۵۱۴۵.
7ـ همان، ص ۳۰۸،
به نقل از: ینابیع الموده ۳/۲۰۸ و ۲۲۳.
8ـ همان، به نقل
از: کنزالعمال، ۱۳/۱۶۵/۳۶۵۰۲ و راجع: ارشاد القلوب، ص ۳۷۷.
9ـ همان، به نقل
از: فضائل از ابن شاذان، ۱۱۷، بحارالانوار ۴۶/۱۳۵/۲۵.
10ـ همان، به
نقل از: امالی صدوق ۱۹۶/۲۰۷، کامل الزیارات ۱۵۵/۱۹۱.
11ـ همان، ص
۳۱۰، به نقل از: نهجالبلاغه، خطبه ۹۳، الغارات ۱/۷، شرح الأخبار ۲/۳۹/۴۱۰، مناقب
ابن شهر آشوب ۲/۳۹
12ـ پیشین، به
نقل از: تاریخ یعقوبی ۲/۱۹۳، الملاحم و الفتن ۲۲۱/۳۱۹، شرح الأخبار ۲/۲۸۶/۶۰۱.
13ـ همان، ص
۳۱۱، به نقل از: أمالی طوسی ۵۸/۸۵، ارشاد ۱/۳۳۰، الاختصاص ۲۷۹، بصائر الدرجات
۲۹۹/۱۳
14ـ همان، ص
۳۱۲، به نقل از کافی ۱/۳۹۹/۲، بصائرالدرجات ۱۲/۱.
15ـ همان، به
نقل از: الاستیعاب ۳/۲۰۶/۱۸۷۵، اُسدالغابة ۴/۹۵/۳۷۸۹، جامع بیان العلم۱/۱۱۴، مناقب
ابن شهر آشوب ۲/۳۹.
16ـ همان، صص
۳۱۲ و ۳۳ به نقل از: التوحید ۳۰۵/۱، أمالی صدوق ۴۲۳/۵۶۰، الاختصاص ۲۳۵، الاحتجاج
۱/۶۰۹/۱۳۸.
17ـ رک: مقالۀ
نهجالبلاغه و آگاهی از غیب، جعفر سبحانی، مجموعه مقالات کنگرۀ هزارۀ نهجالبلاغه،
ص ۱۶۹.
18ـ رک: نهجالبلاغه،
ترجمه سیدجعفر شهیدی،( شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷)، قسمت تعلیقات، ص ۴۶۴.
19ـ همان، خطبۀ
۵۷.
20ـ همان، خطبۀ
۹۳، و رک: موسوعة، پیشین، ج ۱۱، ص ۱۲۲.
21ـ همان، خطبۀ
۷۳.
22ـ همان.
23ـ همان، بخش
تعلیقات، ص ۴۶۶.
24ـ همان ، خطبۀ
۷۳.
25ـ همان ، خطبۀ
۱۰۲.
26ـ همان ،
تعلیقه مترجم بر خطبه ۱۰۲، ص ۴۷۵.
27ـ همان ، خطبۀ
۱۱۶.
28ـ همان ، خطبۀ
۵۸.
29ـ همان ، خطبۀ
۶۰.
30ـ نهجالبلاغه
ترجمه سید جعفر شهیدی خطبه۱۰۱.
31ـ نهجالبلاغه،
سیدجعفر شهیدی، ص ۴۸، خطبه ۵۹.
32ـ رک: شرح نهجالبلاغه
ابن ابیالحدید ۵/۳ و موسوعة الامام علیبن ابیطالب، ج ۱۱، ص ۱۱۵.
33ـ همان، ص
۱۴۳، خطبۀ ۱۴۷.
34ـ رک: موسوعه،
پیشین، ج ۱۱، ص ۱۱۸.
35ـ نهجالبلاغه،
خطبۀ ۱۰۳ و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۱۹.
36ـ همان ، حکمت
۳۶۹، و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۱۹.
37ـ همان ، خطبۀ
۱۶۶ و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۲۱.
38ـ همان ، خطبۀ
۹۸ و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۲۲.
39ـ همان ، خطبۀ
۸۷ و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۲۳.
40ـ همان ، خطبۀ
۱۰۵، و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۲۴.
41ـ همان ، حکمت
۴۶۴ و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۲۴ به نقل از نثرالدرّ ۱/۳۱۱.
42ـ همان ، خطبه
۱۵۸ و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۲۴.
43ـ همان ، خطبه
۱۷۵ و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۳۷ و شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید ۱۰/۱۳.
44ـ همان ، خطبۀ
۱۲۸ و رک: موسوعة، پیشین، ص ۱۳۸.
45ـ همان ، خطبۀ
۱۳ و رک: موسوعة، پیشین، صص ۱۴۱ و ۱۴۲ و رک: شرح نهجالبلاغه، پیشین ۱/۲۵۳.
46ـ همان ، خطبه
۱۲۸ و رک: موسوعة، پیشین، صص ۱۴۲ و ۱۴۳.
47ـ رک: موسوعة،
پیشین، ص ۱۴۳ ، خصائص الأئمه ۷۰، عیون الحکم و المواعظ ۴۰۵/۶۸۵۵و ینابیع الموده
۳/۲۷۲/۷.
48ـ قصص/۵، رک:
ترجمۀ سیدجعفر شهیدی از نهجالبلاغه، ص ۳۹۶.
49ـ رک: موسوعة،
پیشین، صص ۱۴۳ و ۱۴۴ و نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، ص ۹۲.
50ـ رک: نهجالبلاغه،
پیشین، ص ۱۳۵ و تعلیقات مترجم، ص ۴۸۴ و موسوعة، پیشین، ص ۱۴۵.
51ـ همان ، ص
۱۴۶ و تعلیقات مترجم ص ۴۸۶ و رک: موسوعه، پیشین، ص ۱۴۶.
52ـ سوره رعد،
آیه ۴۳.
53ـ موسوعة
الإمام علی بن ابیطالب«ع»، ص ۴۹، به نقل از بصائر الدرجات: ۲۱۶/۲۱ عن سلمان.
54ـ پیشین، ص
۲۹، به نقل از مناقب ابن مغازلی: ۳۱۴/۳۵۸، شواهد التنزیل ۱/۴۰۲/۴۲۵ ۲/۲۹.
55ـ پیشین، ص ۶۴،
به نقل از بصائر الدرجات ۱۲۷/۱، بحارالأنوار ۲۶/۱۱۰/۶ و خصال ۵۷۶/۱.
56ـ پیشین، ص ۶۵
به نقل از تحف العقول ۱۷۱، بشارة المصطفی ۲۵، بحارالأنوار ۷۷/۲۶۷/۱.
سوتیترها:
*«غیب» گاهی بر امری اطلاق میشود که از
دایرۀ شناخت حسی ما بیرون است، مثل اینکه بگوییم خورشید از دیدگانِ ما پنهان شد و
گاهی مراد از «غیب»، امری است که به طور مطلق از دایرۀ ادراک ما بیرون است مانند
کُنه ذات الهی یااموری که برای پارهای از افراد، پنهان و برای برخی آشکار است.
*امیرالمؤمنین علی«ع» خود بارها بر علم غیب خود اشاره کرده
و از جمله در موارد متعددی فرموده است: سلونی قبل ان تفقدونی(از من بپرسید پیش از
آنکه از دستم دهید)؛ ادعایی که جز از نبی و امام معصوم شایسته نیست.
* زراره میگوید در نزد امام باقر«ع»
بودم، مردی از اهالی کوفه از آن حضرت دربارۀ این سخن امیرالمؤمنین توضیح خواست که
فرموده است: «از هر چه میخواهید از من بپرسید، شما از من دربارۀ هیچ چیزی نمیپرسید
مگر اینکه از آن خبر میدهم». امام باقر«ع» فرمود: هیچکس در هیچ زمینهای علمی
ندارد که از جانب امیرالمؤمنین«ع» حاصل نشده باشد.
* امام علی«ع» در خطبۀ ۵۷ ، از امر به سبّ
خود در آینده، خبر میدهد: آگاه باشید که بزودی کسی بر شما مسلط میشود… که به
شما دستور میدهد مرا سبّ کنید (ناسزا
گویید) و از من بیزاری بجویید.
* امام علی«ع» در خطبۀ ۱۱۶ خبر از حکومت حجاج بن یوسف ثقفی
در آینده میدهد و میفرماید: أما والله لَیُسَلَطَنَّ علیکم غُلام ثقیفِ الّذیّال
المیّال(آگاه باشید به خدا قسم بر شما کسی از قبیلۀ «ثقیف» مسلط شود که سبکسر،
گردنکش و هوسران است).
* از امام علی«ع» دربارۀ علم پیامبر«ص» سؤال شد، فرمود:
علم پیامبر اسلام، علمِ همۀ انبیای پیشین و علم حوادث گذشته و حوادث آینده تا روز
قیامت است. سپس فرمود: به خدایی که جانم به دست اوست، من از علوم پیامبر«ص» آگاهی
دارم و به تمام حوادث گذشته و آینده از زمان خودم تا روز قیامت مطلعم.