حسين
رويوران
همزماني حوادث سوريه با فرايند بيداري
اسلامي اين شبهه را مطرح كرده است كه حوادث سوريه بخشي از فرايند بيداري اسلامي
است. موضعگيري متفاوت كشورمان در برابر حوادث سوريه نسبت به بيداري اسلامي، اين
ابهام را بيشتر ميكند، چرا كه كشورمان طرفدار بيداري اسلامي است، اما حوادث سوريه
را بخشي از اين فرايند نميشناسد و درنهايت در درك واقعيت حوادث سوريه ابهام پديد
ميآورد كه توضيح آن ضروری است.
شكي نيست كه پديده بيداري اسلامي داراي
ويژگيهاي تعريف شدهای است كه حوادث سوريه در بخش محدودي با آن اشتراك دارد و در
بخشهاي متعددي نه تنها هيچگونه همگوني ندارد كه ضد جهتگيريهاي بيداري اسلامي
است:
1ـ يكي از مهمترين ويژگيهاي بيداري
اسلامي تلاش براي تغيير ساختارهاي استبدادي و جايگزين كردن مردمسالاري متكي بر
گسترش مشاركت مردمي به جاي آن است. در سوريه اين ويژگي كاملاً به چشم ميخورد و
مردم در پي تغيير نظام تكحزبي سوريهاند و اين حق هر جامعه است و دولت سوريه اين
خواسته را پذيرفته و با تغيير قانون اساسي و ماده هشت آن به حاكميت مطلق حزب بعث
پايان داده و يك نظام سياسي متكثر و چندحزبي متكي به آرای عمومي را جايگزين آن
كرده است.
حمايت ايران از اصلاحات سياسي در سوريه
به معناي حمايت از اين بخش از حقوق مسلم مردم سوريه است كه با جهتگيريهاي بيداري
اسلامي نيز همراه و همسوست.
2ـ در همه جنبشهاي بيداري اسلامي ويژگيهاي
مشتركي به چشم ميخورد كه فراگير شدن موج اعتراضات مردمي يكي از آنهاست. در تونس
اين جنبش پس از 23 روز و در مصر 18 روز موفق شد تا موج اعتراض را در سطح ملي (همه
شهرها) گسترش دهد. در يمن و بحرين نيز اين جنبش ظرف چند روز از يك اعتراض محدود به
يك اعتراض اكثريتي تبديل شد. در حالي كه در سوريه به رغم اينكه بيش از يك سال و يكماه
از شروع اعتراضات ميگذرد، اما همچنان موج اعتراضات محدود و اقليتي است.
در حال حاضر از 16 استان سوريه تنها چهار
استان ادلب، حمص، حماه و درعا درگير اعتراضند و تقريباً در ديگر استانها آرامش
حاكم است و ناتواني معارضه در فراگير كردن و اكثريتي ساختن موج اعتراضات عملاً
واقعيتي را پديد آورده است كه حوادث سوريه بر جهتگيريها و شاخصهاي بيداري
اسلامي منطبق نيست.
علاوه بر آن، تمركز اعتراضها در استانهاي
هممرز با تركيه، لبنان و اردن اين شبهه را مطرح ميكند و آن اينكه خواستي كه
معارضان يدك ميكشند منشأ داخلي ندارد و عمدتاً از آن سوي مرز مديريت ميشود.
3ـ در همه حوزههاي بيداري اسلامي ضريب
همبستگي اجتماعي با آغاز اين جنبش افزايش يافته و به سياستهاي رژيمهاي وابسته در
ايجاد دو دستگي و چند دستگي پايان داده است و اين شاخص يكي از مهمترين عوامل
پيروزي نيز به شمار ميآيد. به عنوان نمونه در مصر شكاف اسلامي ـ مسيحي يكي از
مهمترين شكافهاي فعال اجتماعي بود كه حمله به كليساها يكي از پيامدهاي آن به شمار
ميآمد، در حالي كه پس از آغاز موج بيداري اسلامي ميدان التحرير قاهره شاهد نماز
جمعه باشكوه مسلمانان در روز جمعه و قدّاس مسيحيان در روز يكشنبه بدون هيچگونه
حساسيت بود.
در سوريه با آغاز موج اعتراضات، واگرايي
اجتماعي يكي از مهمترين پيامدهاي آن به شمار ميآيد. مطرح كردن شعارهايي مانند
«علوي بر تابوت و مسيحي به سوي بيروت» و كشته شدن حدود يكهزار شيعه سوريه در
اطراف حمص و ادلب نشان ميدهد همبستگي اجتماعي در سوريه در نتيجه اعتراضات جديد در
حال فروپاشي است و اين ويژگي كاملاً ضدبيداري اسلامي است.
گفته ميشود در حوادث سوريه چند هزار نفر
كشته شدند كه يك سوم و يا نيمي از آنها توسط افراد مسلح به قتل رسيدند و اين رفتار
نميتواند در ميان جامعه همبستگي پديد آورد.
4ـ يكي از مهمترين ويژگيهاي جنبش بيداري
اسلامي تلاش براي قطع وابستگي به خارج و تغيير نوع اتحاد و ائتلافها با قدرتهاي
سلطهطلب و رژيم صهيونيستي است. حمله مردم مصر به سفارت رژيم صهيونيستي و حمله
مردم طرابلس ليبي به سفارت امريكا، شاخصهاي مهمياند كه اين جهتگيري را نمايان
ميسازد.
در سوريه سياست خارجي نظام از استقلال
وسيعي برخوردار بوده و هست و حضور فعال اين كشور در محور مقاومت و همپيماني با
ايران و دفاع از آرمان فلسطين از مهمترين شاخصهاي سياستهاي مستقل سوريه است. در
حال حاضر، جنبش اعتراضي در سوريه به طور گستردهاي به خارج وابسته است و با كمك
مالي غرب و عربستان سعودي و قطر به بسيج هواداران خود و مسلح كردن آنها ميپردازد.
اين وابستگي شاخص سلبي است كه منشأ اعتراض را نمايان ميسازد و نشان ميدهد كه اين
شاخص در تعارض كامل با شاخصهاي موج
بيداري اسلامي است.
5ـ در همه كشورهاي حوزه بيداري اسلامي
گسترش اعتراض مردم نسبت به نظامهاي استبدادي و وابسته به جدايي مردم از نظام شده
و فروپاشي نهادهاي دولتي يكي از مهمترين تجليات اين بعد است. معمولاً با بالا رفتن
ضريب همبستگي ملي در برابر نظام، شرايط اجتماعي به گونهاي رقم ميخورد كه فروپاشي كاركنان دولت اعم از لشكري و كشوري ناممكن ميشود
و جدا شدن افراد از نهادهاي حاكميتي به فروريزي آنها ميانجامد.
در مورد ليبي جدايي ديپلماتها، نظاميان
و كاركنان غيرنظامي تبديل به پديده آشكاري شده بود و هنگامي كه معمر قذافي سقوط
كرد، تقريباً اكثر نهادهاي دولت در داخل و خارج از نظام جدا شده بود و تنها چند
نهاد نظامي به فرماندهي فرزندانش (معتصم و خميس و سيفالاسلام) به دفاع از رژیم ميپرداخت.
در سوريه چنين پديدهاي به چشم نميخورد
و از آنجا كه فكر قيام به يك باور اكثريتي تبديل نشده،
ريزشي در نهادهاي حاكميتي به چشم نميخورد و اگر جدايي از نظام هم صورت گرفت به
صورت فردي و نه گروهي و محدود و نه گسترده بوده است.
اين واقعيت نشان ميدهد ميان گروه معترض
و كاركنان دولت همبستگي قابلتوجهي به چشم نميخورد و اين شاخص بخوبي نشان ميدهد
كه شرايط سوريه با حوزه بيداري متفاوت و با شاخصهاي آن نيز متعارض است.
مجموعه اين تفاوتها، نتايج متفاوتي به
دنبال داشته است. اينكه قيام در تونس پس از 23 روز و در مصر پس از 18 روز به
سرنگوني ديكتاتور منتهی ميشود ولي در سوريه پس از سيزده ماه تحولي در اين كشور
صورت نميگيرد به علت تفاوتهاي ماهوي در اين دو حوزه (بيداري و سوريه) است.
طرح كوفي عنان كه برپايه توقف خشونت و
آغاز گفتوگو ميان مخالفان و دولت مبتني است، شاخص مهمي را به نمايش ميگذارد.
تلاش براي حل بحران سوريه بر پايه رفرم و با همكاري نظام يعني عبور از مرحله
براندازي است كه در يك سال گذشته از طرف معارضان و حاميان منطقهاي و بينالمللي
پيگيري ميشد.
حمايت ايران از رفرم و تشويق دولت سوريه
به اصلاح ساختار سياسي برپايه درك دقيقي از تحولات سياسي اين كشور است، هر چند كه
اين حمايت هيچگاه تيراندازي به سوي مردم را توجيه نميكند و نبود اشتباهات در
مديريت امنيتي بحران را انكار نميكند.
آنچه مسلم است، برگزاري انتخابات
پارلماني در اين كشور گامي در جهت حل بحران داخلي است و تشكيل كابينه مستقل
(فراحزبي) براي مديريت تحول سياسي در اين كشور ميتواند در تسريع خروج اين كشور از
بحران كمك كند و اين تحول شرايط معادله منطقهاي را بهبود ميسازد و محور مقاومت
را تقويت خواهد كرد.
سوتیترها:
* فراگير شدن
سریع موج اعتراضات مردمي يكي از ویژگیهای مشترک در بیداری اسلامی است. در تونس
اين جنبش پس از 23 روز و در مصر 18 روز موفق شد تا موج اعتراض را در سطح ملي (همه
شهرها) گسترش دهد، در حالي كه در سوريه به رغم اينكه بيش از يك سال و يكماه از
شروع اعتراضات ميگذرد، اما همچنان موج اعتراضات محدود و اقليتي است.
* جنبش اعتراضي در سوريه به طور گستردهاي
به خارج وابسته است و با كمك مالي غرب و عربستان سعودي و قطر به بسيج هواداران خود
و مسلح كردن آنها ميپردازد. اين وابستگي شاخص سلبي است كه منشأ اعتراض را نمايان
ميسازد و نشان ميدهد كه اين شاخص در
تعارض كامل با شاخصهاي موج بيداري اسلامي است.