ياسر
مرادي
برگزاری انتخابات مجلس سوریه پس از تصویب قانون اساسی جدید
عملا معنایی جز شکست قطعی طرح براندازی نظام حاکم و تجزیه این کشور که در دستورکار
آمریکا، رژیم صهیونیستی، کشورهای وابسته عربی و ترکیه قرار گرفته بود، ندارد. تسلیح
گسترده شورشیانی که با سرویسهای امنیتی خارجی مرتبط بودند و مستقیما از سایر کشورهای
خاورمیانه به سوریه اعزام شده بودند باعث کشته شدن هزاران نفر از مردم سوریه شد.
ایجاد ناامنی و رعب افکنی بین مردم نتیجه معکوس داشت و نه تنها انسجام ملی سوریها را از
بین نبرد، بلکه باعث کنترل اعتراضها به نظام حاکم نیز شد، زیرا تا قبل از اين، حزب
بعث تنها حزب قانونی کشور بود و جايگاه ریاست جمهوری به بهانه شرایط ویژه، عملا به
شبهه پادشاهی تبدیل شده بود. در چنینی شرایطی انتظارات برای اصلاحات سیاسی و دادن
نقش جدیتر
به مردم، به شدت به مطالبه افکار عمومی تبدیل شده بود، اما کشتارهای تروریستهای مسلح
مورد حمایت غرب باعث شد تا حفظ امنیت برای مردم اولویت پیدا کند. کنفرانسهای پیاپی
موسوم به “دوستان سوریه” رونق خود را از دست داده و اختلافات شدید بين
اعضا باعث شد که جز ارسال سلاح با پول اعراب برای کشتن مردم عادی، کار دیگری از
دست آنها برنیاید. ضمن اینکه انتشار یک نظرسنجی در ترکیه که حاکي از آنست که افکار
عمومی با حمله به سوریه مخالف است، عملا نشان می دهد که ترکیه نیز به عنوان یکی از
حامیان اصلی گروههای مسلح معارض سوريه، امید خود را برای تغییر اسد از دست
داده و بدنبال عقب نشینی آبرومندانه است.
بشار اسد رییس جمهور سوریه پس از اعلام اولیه نتیجه
انتخابات گفت که نتایج نشان میدهد مردم از اصلاحات حمایت می کنند. اسد همچنین
از دستگیری تعدادی افراد خارجی خبر داد که برای مخالفان میجنگیدند و
اعلام کرد: “تعدادی از آنها زنده هستند و ما می توانیم آنها را به دنیا نشان
دهیم.”
برتری حزب اتحاد ملی در انتخابات که عموما از نزدیکان نظام
فعلی هستند نشان داد که علیرغم حمایت مردم از اصلاحات، آنها ترجیح میدهند این
روند با سرعت ملایم و طبيعي خود طی شود و امنیت کشور به دلیل جنگی که گروههای
تروریستی به راه انداختهاند خدشه دار نشود.
از طرف ديگر، واکنش
کشورهای غربی به انتخابات سوریه نشان داد که در گزینههای مدنظر
غرب برای آینده سوریه، جایی برای انتخابات در نظر گرفته نشده است. در همين حال روزنامه
واشنگتن پست آمریکا از تجهیز گروههای تروریست به سلاح های مدرن توسط ایالات متحده
خبر داد. بررسی ماهیت گروه های درگیر با ارتش سوریه نشان میدهد که آنها
حداقل پایگاه مردمی را در داخل داشته و عموما از خارج حمایت میشوند.
تردیدی وجود ندارد که برای رژیم صهیونیستی بشار اسد یک دردسر به شمار می رود. “آویو
کوچاوی” رئیس اطلاعات نظامی این رژیم به صراحت در مذاکره با مقام های
آمریکایی در واشنگتن از خطر اسد و خطر دولت احتمالی آینده سوریه در صورتی که
اسلامگرا باشد، خبر داد.
“بندر بن سلطان” از صحنه گردانان اصلی در نظام
پادشاهی آل سعود که سالها در واشنگتن به عنوان سفیر عربستان حضور داشت، طرحی
پیچیده برای سرنگونی خاندان آل سعود از سال ها پیش تدارک دیده بود که حتی سفر
مخفیانه وی به سوریه و بازداشت در فرودگاه و ماهها بازجویی را برایش به دنبال
داشت. وی با استفاده از “عبدالحلیم خدام” معاون اسبق و فراری رییس جمهور سوریه که به دشمن شماره یک بشار اسد
تبدیل شده است و “سعد حریری” نخست وزیر سابق لبنان،
تجهیز و هدایت تروریست های مسلحی را برعهده دارند که همه جا با عنوان القاعده
معرفی می شوند! همکاری سعد حریری، سمیر جعجع -که همکاری
های گسترده ای با موساد دارد- و القاعده نشان میدهد که این
ترکیب با شعارهایی که هر یک سر می دهند و هویتی که با آن شناخته می شوند تناقض
دارد. قابل توجه است که القاعدهاي که تاکنون هیچ عملیاتی علیه اسرائیل انجام
نداده، نه یک سازمان جهادی اسلامی که یک گروه تروریست دست پرورده آمریکا برای تعقیب
اهدافی خاص است.
اما مهمترین گروه مخالف داخلی خاندان اسد، اخوان المسلمین
است که بررسی سابقه تاریخی و وضعیت فعلی آن نشان میدهد که در
درگیریهای
اخیر نقش موثری نداشته است.
جایگاه اخوان المسلمین در سوریه
اخوان
المسلمین سوریه در سال 1935(1314) در شهر حلب به وسیله “مصطفى السّباعى” به منظور مقابله با
اشغال سوریه از سوى فرانسه و سامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادى و رفع شکاف
موجود بین جهان عرب، از طریق احیاى اسلام به وجود آمد. امّا بعداً عواملى چون لزوم
همکارى با اعراب در بازپس گیرى فلسطین اشغالى و اقامت برخى از رهبران و اعضاى
اخوان المسلمین مصر در سوریه به گسترش فعالیت هاى اخوان المسلمین سوریه کمک کرد.
بارزترین
ویژگی این جنبش در سوریه، مخالفت دائمى آن با دستگاه سیاسى کشور است که از مهمّترین
این مخالفتها، مىتوان به درگیرى نظامى 1981(1360 شمسی) اخوان المسلمین با نیروهاى حکومتى اشاره
کرد که طي آن در شهر “حماه” صدها تن از طرفین کشته شدند. حاصل درگیری
خونین آن زمان 30 هزار کشته و ناپدیدشدن 10هزار تن ازهواداران اخوان المسلمین بود.
پس از آن رهبران اخوان المسلمین سوریه به خارج از کشور فرارکردند و موقتا مبارزات
مسلحانه خود علیه دولت علوی سوریه را کنار گذاشتند. در واقع این شکست اخوان المسلمین
سوریه به مفهوم شکست ملک حسین پادشاه اردن، صدام حسین دیکتاتورعراق وملک فهد
پادشاه وقت عربستان بود زیرا اخوان المسلمین سوریه کمک های مالی ولجستیکی خود را
از این کشورها دریافت میکرد.
از
آن دوره تا به امروز اخوان المسلمین سوریه به دلیل وجود اختلاف داخلی بر سر مساله شیوه
مبارزه علیه دولت از یک سو و اقدامات دولت در جهت اصلاح ساختار سیاسى و اقتصادى
کشور، نتوانسته به عنوان یک نیروى مؤثر در سیاستهاى داخلى و خارجى سوریه نقش ایفا کند
و تبدیل به یک گروه انقلابی مخفی شده است زیرا دولت سوریه آنرا منحل اعلام کرده
است.
بدین
ترتیب میتوان گفت، درحالیکه اخوان
المسلمین مصر و اردن در وضعیتی مناسب قرار دارند و موقعیتی قوی کسب کردهاند، همتایان سوری آنها شکست خورده و از پیشرفت در سوریه
بازماندهاند. در سوریه وضعیت اخوان
المسلمین تا حدودی مبهم است؛ این ابهام از یک جهت به تاریخ مبارزات “سری”
این گروه باز میگردد و ازسوی دیگر به ماهیت تکثرگرایی قومی، دینی و مذهبی جامعه
سوریه که دارای اکثریت سنی است، مرتبط می باشد.
سوریه
برای این گروه، محکی بزرگ و دشوارترین آنها خواهد بود به خصوص اینکه در سوریه
مانند آنچه در مصر به چشم میخورد، تکثرگرایی حزبی به ویژه در سطح مخالفان وجود
ندارد. درواقع به نظر می رسد که با آغاز رخدادهای اخیر در کشورهای عربی، جوانان
سوریه که نسبت به برخی امور داخلی کشورشان اعتراض داشتند، تحت تاثیر جوانان مصر و
تونس دست به تحرکات سیاسی زدند، اما این تحرکات مشروع و قانونی با دخالت اخوان
المسلمین سوریه وهدایت تحرکات سیاسی جوانان سوریه به سمت خشونت، به بیراهه رفت.
همزمان
با آغاز تظاهرات سوری ها، اخوان المسلمین در این کشور و مقامات کشورهای عربستان
سعودی، اردن، قطر، ترکیه، “عبدالحلیم خدام” و “سعد حریری” در یک
جبهه علیه نظام سوریه قرار گرفتند، تا شعار تغییر و اصلاحات مردم این کشور را
ناگهان به شعار سرنگونی نظام بشار اسد تبدیل کنند. اخوان المسلمین می کوشد با
اشاره به کشتار طرفداران خود در 1982، با استفاده از سلاح اختلاف بین سنی و علوی و
طایفه گرایی، درصدد انتقامجویی از نظام علوی سوریه برآید، اما نگاهی به اعتراضات
اخیر در خیابان های شهرهای معترض سوریه نشان می دهد که هیچ نشانه ای دال بر متاثر
بودن مخالفان سوری از اسلامگرایان به چشم نمی خورد، بلکه برعکس، مخالفان در جریان
این تحرکات، امید دارند که غرب در جریان مبارزه آنها با اسد، در کنارشان باشد.
در واقع مردم سوریه بر این باورند که عمر اخوان المسلمین با
سرکوب صورت گرفته در زمان حافظ اسد و فرار سران این جریان به خارج از کشور عملا به
پایان رسیده و در حال حاضر معترضان، خواستههایی
متفاوت از مبانی فکری اخوان المسلمین دارند.
ازسوی
دیگر برخلاف حرکت اخوان المسلمین در مصر که براساس آن حاکمی هم پیمان آمریکا و رژیم
صهیونیستی از قدرت کنار زده شد، برکناری بشار اسد که سیاست خارجی آن کاملا با اصول
اولیه و کلی این گروه همخوانی دارد، علامت سووال بزرگی را برای ادامه فعالیت این
گروه نه تنها در سوریه بلکه در سایر کشورهای منطقه نیز ایجاد خواهد کرد.
لذا به نظر می رسد، برخلاف
تبلیغات صورت گرفته، مهمترین گروه مخالفان دولت سوریه را باید گروههای مسلح تروریستی
دانست که عملا به اقدام نظامی علیه دولت سوریه دست زده اند و در حرکت های مسالمت
آمیز سوریها نيز، اخوان کمترین جایگاه
را دارد. بزرگنمایی نقش اخوان در سوریه تنها نقشهای ازسوی غرب و دنباله روهاي
منطقهاي آنست تا بتوانند این گروه را به عنوان آلترناتیو حکومت اسد معرفي کرده و
از طریق آن منافع خود را تامین کنند.
*درحالیکه
اخوان المسلمین مصر و اردن در وضعیتی مناسب قرار دارند و موقعیتی قوی کسب کردهاند، همتایان سوری آنها شکست خورده و از پیشرفت در سوریه
بازماندهاند. در سوریه وضعیت اخوان
المسلمین تا حدودی مبهم است؛ این ابهام از یک جهت به تاریخ مبارزات “سری”
این گروه باز میگردد و ازسوی دیگر به ماهیت تکثرگرایی قومی، دینی و مذهبی جامعه
سوریه.
*برتری حزب اتحاد ملی در انتخابات که عموما از نزدیکان نظام
فعلی هستند نشان داد که علیرغم حمایت مردم از اصلاحات، آنها ترجیح میدهند این
روند با سرعت ملایم و طبيعي خود طی شود و امنیت کشور به دلیل جنگی که گروههای
تروریستی به راه انداختهاند خدشه دار نشود