لطف
الله بوتراب
نیکلا سارکوزی از معدود روسای جمهوری است که نتوانست در دور
دوم انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود و ناگزیر شد منصب خود را واگذار کند. 80 درصد
از مردم فرانسه به پای صندوقهای رای آمدند تا نظرشان را در باره کارنامه نیکلا
سارکوزی اعلام کنند. این حضور چشمگیر در دورهای اتفاق افتاد که موسسههای نظرسنجی
فرانسه، مشارکت پایینی را پیشبینی کرده بودند.
این مشارکت گسترده از دو منظر قابل تحلیل است. عموماً مردم
زمانی بهطور گسترده وارد عرصه سیاسی میشوند که یا به دنبال تغییر وضع موجود هستند
و بدین وسیله نارضایتی شدید خود را اعلام میکنند، یا از وضع موجود راضی هستند و
آن را در معرض خطر میبینند و به دنبال حفظ آن هستند. رای به فرانسوا اولاند که
منتقد اصلی سیاستهای سارکوزی است، نشان میدهد که مردم از وضع موجود ناراضیاند و
برای تغییر اوضاع به میدان آمدهاند.
خداحافظی زودهنگام سارکوزی با الیزه، هم بر اتحادیه اروپا و
هم بر سیاست خارجی فرانسه تأثیراتی بر جای خواهد گذاشت که البته به اندازه آنچه که در زمان انتخابات از طرف
سوسیالیستها وعده داده شد، نیست. بررسی دلایل شکست سارکوزی حقایق زیادی را نشان
میدهد و به کسانی که حوادث غرب و کشوری مانند فرانسه را تعقیب میکنند، کمک میکند
تا درک روشنتری از اوضاع داشته باشند.
سیاست خارجی
نیکلا سارکوزی با انتقاد از سیاستهای ضدآمریکایی ژاک شیراک
به قدرت رسید و اتخاذ سیاستی غیرآتلانتیکی توسط شیراک را که در آن همکاری با ایالات
متحده و پیروی از او، جای خود را به جدال با این کشور داده بود، زیانبار دانست.
سارکوزی بهصراحت شرکت فرانسه در محوری با کمک آلمان و روسیه برای ممانعت از اشغال
عراق را اشتباه اعلام کرد . حضور وی در آمریکا که با استقبال گرم خانواده جورج بوش
همراه بود و نوعی عذرخواهی شرمسارانه تلقی میشد، به مذاق مردم فرانسه که همواره
به بیعلاقگی خود به فرهنگ آمریکایی بالیدهاند، خوش نیامد.
نباید فراموش کرد که کاندولیزا رایس هنگام شکلگیری محور
مسکو- پاریس- برلین بهصراحت گفت که «آلمان را باید نادیده گرفت، روسیه را باید
بخشید و فرانسه را باید ادب کرد». جانشین ژاک شیراک برای جبران این سرافکندگی، به
سیاستهای نمایشی روی آورد. باراک اوباما پس از شکست نیکلا سارکوزی از وی به دلیل
سیاست مقتدرانه در دوران 5 ساله ریاست جمهوریش تشکر کرد. نه قاطع مردم فرانسه به
سارکوزی، در واقع نه به سیاست آتلانتیکی او نیز بود.
اتحادیه مدیترانهای
سارکوزی نیز مانند رهبران گذشته فرانسه، بخش زیادی از توان
خود را صرف اجرای شوهای بیحاصل کرد. اتحادیه مدیترانهای را باید یکی از نقاط عطف
این نگاه هیاهوگرایانه دانست. سارکوزی برای آنکه فرانسه را کشوری مهم در اروپا و
جهان معرفی کند، با اجرای نمایشهای متعدد تلاش کرد مدیترانه را منطقهای مهم و
فرانسه را برادر بزرگ اعضای آن معرفی کند؛ سیاستی که هرگز از مرحله هیاهو گذر نکرد
و راهی به واقعیت نیافت.
این اتحادیه که در سال 1387 و با حضور 43 کشور، کار خود را در
پاریس آغاز کرد، به دلیل فقدان واقعگرایی، به بنبست رسید و فرانسه با کشوری
مانند سوریه که در اجلاس پاریس نیز شرکت داشت، وارد چالشی تمامعیار شده و به
دنبال براندازی نظام حاکم بر این کشور بود. وضعیت سایر کشورهای حوزه مدیترانه نیز
در کشمکش و تنشهای داخلی، بهتر از این نیست و نشانی از منافع راهبردی در بین اعضا
دیده نمیشود.
فرانسه و سیاست خارجی آمریکا
سارکوزی به سنت فرانسه و راهی که ژاک شیراک در پیش گرفته
بود، پشت پا زد و فرانسه را در کنار انگلستان نشاند تا به یک پیرو بی چون و چرا از
سیاست خارجی آمریکا تبدیل شود. کنار گذاشته شدن شرکتهای فرانسوی از نفت عراق به
دلیل مخالفت با اشغال این کشور در سال 2003 بهانه ای بود که سارکوزی به وسیله آن
مخالفان تبعیت محض از سیاست خارجی آمریکا را ساکت کرد.
فرانسه در ماجرای دخالت نظامی ناتو در لیبی، به صحنهگردان
اصلی تبدیل شد و هواپیماهای این کشور، بارها مواضع دیکتاتور معدوم لیبی، معمر
قذافی را بمباران کردند. ایالات متحده که پس از شکستهای سنگین و پرهزینه در عراق
و افغانستان، توان جنگ افروزی جدیدی را نداشت، اقمار اروپایی خود مانند فرانسه و انگلستان
را به شمال آفریقا فرستاد تا منافع این کشور را پیگیری کنند. در افغانستان نیز
فرانسه در کنار آمریکا باقی ماند و ترجیح داد بدون اینکه برای این حضور، در درازمدت
منافعی برای فرانسه متصور باشد، در نبرد پرهزینه فلات پامیر باقی بماند.
خلاصه اینکه فرانسه سارکوزی نشانی از فرانسه مبتنی بر سنت
شارل دوگل که سعی میکرد حداقل در ظاهر، مستقل از آمریکا عمل کند، نداشت.
برنامه هسته ای ایران
در مواجه ایالات متحده با برنامه هستهای ایران که متحدان
ریز و درشت آمریکا نیز هر یک به فراخور در آن ایفای نقش میکنند، فرانسه در دوره سارکوزی، از یک “دنبالهروي ظاهري”
در دوره شیراک به یک ” دنبالهروي با اخلاص” در قبال سیاست آمریکا
دربرابر برنامه هستهای ایران تبدیل شد. آلمان که در اروپا از نظر سیاسی وضعیتی
ضعیفتر، لکن از نظر اقتصادی وضعیت قویتری دارد، به جای تبعیت واقعی از سیاست خارجی
آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران و همراهی با تحریمهای بیحاصل اقتصادی،
عليرغم موضعگیری علیه ایران، مناسبات اقتصادی خود با ایران را افزایش داد و به
این ترتیب، منافع واقعی خود را از منافع ایالات متحده جدا کرد، ولی به دلیل
ناتوانی سیاسی، ناگزیر از همراهی ظاهری با ایالات متحده شد.
اتحادیه اروپا
سوسیالیستها سارکوزی را به قربانی کردن منافع ملی فرانسه
در پای اتحادیه اروپا متهم کردند. فرانسوا اولاند به گونهای موضعگیری کرد که
برخی گمان میکنند پیروزی وی باعث افزایش مشکلات اتحادیه اروپا و رکن اصلی آن
آلمان و آنگلا مرکل خواهد شد.
واقعیت این است که معاهدات کلان فرانسه امضا شدهاند و این
کشور به دلیل تغییر در حزب حاکم نمیتواند راه خود را از اروپا جدا کند و اساسا
فرانسه بدون اتحادیه اروپا، برای چانه زنی
در مناسبات منطقهای و بینالمللی، توان کمتری دارد. اتحادیه اروپا راهی بود که
کشورهای اروپایی به وسیله آن توان ملی خود را افزایش دهند تا بتوانند بهتر در
برابر ایالات متحده موضعگیری کنند.
سیاست داخلی
اقتصاد
عصر سارکوزی از جهت غلبه بازارگرایی افراطی و غلبه منافع
سرمایهداران بر منافع عامه مردم بدون شک مهمترین دوره در تاریخ فرانسه است. او
در همان سال اول صعود از پلههای قدرت، به دلیل تغییر شرایط اخراج کارگران به سود
کارفرمایان، با اعتصابهای صدها هزار نفری مواجه شد. 500 هزار نفر از کارمندان
دولت که تغییر قوانین، منافع بازنشستگی آنان را کاهش داد، اعتراضهای وسیعی را در
سال 1386 سازماندهی کردند که فلج شدن حمل و نقل عمومی را به دنبال داشت. کاهش مالیات
دریافتی از ثروتمندان و سختگیری نسبت به طبقه متوسط، خشم عمومی را به همراه آورد،
اما سارکوزی در پی شیوهای که در پیش گرفته بود، با طرح موضوعات فرعی، به نفی اصل ماجرا پرداخت. او
که مدعی زیاد بودن مالیات ثروتمندان شده بود، تاکید کرد که ثروتمندان فرانسوی به
دلیل بالا بودن مالیات به خارج فرار میکنند و وی راهی برای جلوگیری از فرار سرمایهها
یافته است. او در این باره گفت:
«ما کاری را خواهیم کرد که آمریکاییها میکنند، یعنی مالیات
مرتبط با ملیت وضع میکنیم. به این ترتیب که تمام مهاجران مالی، یعنی همه
ثروتمندانی که راه خارج از کشور را در پیش میگیرند تا از پرداخت مالیات فرار کنند،
باید مالیاتی را که در کشور مقصد پرداخت
کردهاند، به سیستم اداری فرانسه اعلام کنند و در صورتی که مالیات پرداختی، کمتر
از میزانی باشد که در فرانسه محاسبه میشود، فرد ثروتمند باید مابه التفاوت آن را
در فرانسه نیز پرداخت کند».
این سیاستهای نمایشی، مردم فرانسه را قریب نداد و آنها با
رای منفی به سارکوزی نشان دادند که از درک کافی برای ارزیابی سیاستهای واقعی
اقتصادی برخوردارند.
مهاجران، فرافکنی به شیوه سارکوزی
متهم کردن مهاجران به عنوان عامل مشکلات داخلی فرانسه
سیاستی بود که حزب راستگرای سارکوزی در پیش گرفت و برای تنها 2 هزار نفر که از
برقع استفاده میکردند، قانون وضع کرد. وی که از مادری یهودی متولد شده است و در
گذشته نیز اظهاراتی تند علیه مهاجرانی که عموما از مسلمانان شمال آفریقا هستند، بر
زبان آورده بود، به سیاست سرکوب مهاجرین با روشهای غرمستقیم، به صورت تبعید آنها
به حواشی شهرها ادامه داد. موضع اسلامستیزانه سارکوزی به صورت جانشین کردن مسائل
فرعی با مسائل اصلی باعث نشد که بتواند رای مردمی را که از سیاستهای وی زیان دیده
بودند، با خود همراه سازد.
مروری بر تاریخ کشورهای اروپایی که از نظام دو حزبی پیروی
میکنند، نشان میدهد که با تغییر حزب حاکم تغییر اساسی در شرایط روی نمیدهد و
هیاهوی رسانهای هنگام انتخابات، جای خود را به متغیرهای واقعی اثرگذار بر جامعه
نمیدهد، با این حال موضوع مهم این است که مردم فرانسه شرکت گستردهای در انتخابات
داشتند و اثبات کردند به دنبال تغییر اساسی در اوضاع هستند. اینک باید دید حکام
جدی نسبت به این مطالبات مردمی چه عکسالعملی نشان میدهند و آیا در آینده هم به سنت نظام دو حزبی وفادار میمانند؟
سوتیترها:
*عموماً مردم زمانی بهطور گسترده وارد عرصه سیاسی میشوند
که یا به دنبال تغییر وضع موجود هستند، یا از وضع موجود راضی هستند و آن را در معرض
خطر میبینند و به دنبال حفظ آن هستند. رای به فرانسوا اولاند، نشان میدهد که
مردم فرانسه بشدت از وضع موجود ناراضیاند.
*فرانسه در دوره
سارکوزی، از یک “دنبالهروي ظاهري” در دوره شیراک به یک ” دنبالهروي
با اخلاص” در قبال سیاست آمریکا دربرابر برنامه هستهای ایران تبدیل شد.
*خداحافظی زودهنگام سارکوزی با الیزه، هم بر اتحادیه اروپا
و هم بر سیاست خارجی فرانسه تأثیراتی بر جای خواهد گذاشت که البته به اندازه آنچه
که در زمان انتخابات از طرف سوسیالیستها وعده داده شد، نیست.
2.
عصر سارکوزی از جهت
غلبه بازارگرایی افراطی و غلبه منافع سرمایهداران بر منافع عامه مردم بدون شک مهمترین
دوره در تاریخ فرانسه است. او در همان سال اول صعود از پلههای قدرت، به دلیل تغییر
شرایط اخراج کارگران به سود کارفرمایان، با اعتصابهای صدها هزار نفری مواجه شد.