الحاق در منطقه اتفاق مي‌افتد

كنكاشي درباره
اهميت تحولات مصر

سعدالله زارعي

 

مصر بيش از آنكه تصور شود، اهميت دارد.
سابقه مدنيت در مصر را تا 6000 سال ذكر كرده‌اند و در اين ميان مصر، اگرچه به طور
طبيعي با افت و خيزهايي مواجه بوده، در عين حال همواره در كانون توجهات بين‌المللي
قرار داشته است. مصر از منظر تمدني همواره از ديگران تأثير پذيرفته و بر ديگران
اثر گذاشته است و از اين رو در آن مي‌توان به راحتي رد پاي تمدن‌هاي چند هزارساله
را ديد. تأثير اين آمد و شد تمدن در ميان مصريان، خلق و خويي است كه امروزه از آن
به «مدارا» ياد مي‌شود، اين البته خصلت هر قوم و ملتي است كه ريشه در تاريخ و تمدن‌ها
دارند. چنين مردمي بسيار اهل تحمل هستند ولي زماني كه برمي‌خيزند، تا به مقصد
نرسند نمي‌نشينند.

«مصر بزرگ» در عين حال محل پيدايش و رشد
مذاهب و اديان و سرزمين بعثت پيامبران الهي بوده است. پيامبران بني‌اسرائيل عمدتاً
در اين سرزمين متولد شده‌اند كه سرگذشت تعدادي از آنان در قرآن كريم ذكر شده و اين
از اهميت و برجستگي آنان حكايت مي‌كند.

اسلام در سال 19 هجري و در دوران خليفه دوم
وارد مصر شد و توانست توجه مصريان را به خود جلب كند، ولي تا زماني كه اسلام به
دين اكثريت قاطع مصريان تبديل شود، نزديك به 300 سال طول كشيد. تبديل مصر به يك كشور
عرب نيز به قرن چهارم هجري بازمي‌گردد. با اين وجود امروزه در ميان كشورهاي عربي،
مصر «مهمترين» است.

اسلام در مصر با آوا و آوازه «عدالت»
وارد شد و با نام «علي‌بن ابي‌طالب» عليه‌السلام توأم گرديد و تا امروزه هم اسلام
مصريان رنگ و بويي علوي و فاطمي دارد. گفته مي‌شود پس از محمدبن ابي‌بكر كه
فرزندخوانده اميرالمؤمنين بود، علي‌بن محمدبن عبدالله به اين سرزمين وارد شد و
مردم را به تشيع دعوت كرد. اين فرد و فرزندان او تا دوره متوكل، در سرزمين مصر
سكونت داشتند و بسيار گرامي شمرده مي‌شدند. فشار بني‌العباس به آل ابوطالب در مصر
بيش از هر جاي ديگر بود. مستنصركه پس از متوكل
به خلافت رسيد طي نامه‌اي خطاب به حاكم عباسي مصر نوشت: علويان حق مسافرت از شهري
به شهر ديگر را ندارند و در هر كجا كه باشند كسي حق معامله با آنان را ندارد و هيچ
محكمه‌اي حق ندارد حكمي به سود آنان صادر نمايد». در سال 252 قمري، در آغازين سال‌هاي
ميلاد حضرت مهدي«عج»، شيعيان مصر به رهبري «جابر ابن وليد مدلجي» قيام كردند و
توانستند پس از آزادسازي اسكندريه بر نواحي شمالي و شمال شرقي مصر تسلط يابند، ولي
حكومت‌شان به درازا نكشيد و سه سال بعد شيعيان مصر به قيام ديگري بين اسكندريه و برقه به فرماندهي «بغاء اصغر»
دست زدند و قيام‌هاي ديگري نيز در برخي ديگر از نواحي مصر از سوي آنان به وجود
آمد.

افت و خيز حركت شيعيان در مصر استمرار
پيدا كرد تا اينكه فاطمي‌ها در مصر قدرت را در سال 288 ش
به دست گرفتند. در دوره 262 ساله فاطمي‌ها، شيعه در مصر به اوج خود رسيد.
دانشگاه الازهر بر مبناي فقه شيعي تأسيس شد، آداب و رسوم شيعه گسترش فراواني يافت
و دانشمندان بزرگي نظير محي‌الدين ابن عربي، متكلم، عارف، فقيه، اديب، مفسر و حكيم
شيعي زادگاه‌هاي خود را به سمت مصر ترك كردند و از اين رو مصر در دوره طولاني
حكومت فاطمي‌ها، به محل مباحثه پيرامون حقايق دين تبديل گرديد.

با قدرت گرفتن صلاح‌الدين ايوبي(567ق)،
سلسله ايوبيان در مصر شروع شد. ايوبيان بار ديگر سخت‌گيري عليه شيعيان را از
سرگرفتند و تا آخر دوره حكومت اين سلسله، شيعيان در تنگناي شديد به سر مي‌بردند.
با سقوط ايوبيان، بار ديگر شيعه در مصر نفس راحتي كشيد.

در مصر زيارتگاهي به نام «رأس الحسين»
وجود دارد. مصريان مي‌گويند، افضل‌بن اميرالجيوش
در دوره حمله صليبي‌ها به شام، سر مبارك امام حسين«ع» را از دمشق به قاهره منتقل
كرده است. علاوه بر اين در مصر زيارتگاه‌هاي ديگري منصوب به اهل بيت«ع» وجود دارد
كه از جمله بايد به «رأس زيد»، فرزند امام محمد باقر«ع»، بارگاه زينب از نوادگان
امام مجتبي«ع»، بارگاه فاطمه النبويه، بارگاه سكينه دختر امام حسين«ع»، دختر امام
صادق«ع»، رقيه دختر امام كاظم«ع» و سيده نفيسه اشاره كرد.

درباره علاقه وافر مصريان به اهل بيت
پيامبر، كتاب‌هاي زيادي نوشته شده و بزرگان زيادي بر آن تأكيد ورزيده‌اند. بعضي از
اين كتاب‌ها عبارتند از: النجوم الزاهره في ملوك
مصر و قاهره ابن تقري بردي، المواعظ الاعتبار
بذكر الخطط و الآثار، مقريزي، سفرنامه ناصرخسرو،
شيعه در مصر صالح الورداني، الكامل في التاريخ ابن اثير، معجم البلدان ياقوت حموي
و تاريخ شيعه علامه محمدحسين مظفر.

مصر از دوره فاطمي‌ها جنبه مركزيت مذهبي
پيدا كرد. الازهر كانون مهم فقه، كلامي و ادبي بخش بزرگي از جهان اسلام بود. مصر
اين موقعيت را تا امروز حفظ كرده است. مصري‌ها از نظر
مشرب كلامي و فقهي به مداراي مذهبي شهره بوده و هستند و از اين رو در الازهر
همواره كرسي دروس فقهي مختلف از همه مذاهب اسلامي برقرار بوده است و از اين
نظر همواره در نقطه مقابل حجاز و مدينه شناخته شده است. در عين حال ارتباط خاص امروزي الازهر با حكومت تا حد زيادي از قدرت اين
نهاد كاسته است. در گذشته تعيين رياست و هيأت امناي الازهر با «شوراي  علماي الازهر» بود ولي از دوره جمال عبدالناصر
نصب شيخ الازهر و رئيس الازهر به دست رئيس‌جمهور مصر افتاد. يك بار اواخر رياست‌جمهوري
مبارك و پس از مرگ «شيخ محمد سيد طنطاوي»، علماي الازهر زمزمه‌اي را مبني بر
انتخاب شيخ توسط شوراي علما مطرح كردند ولي مبارك با انتخاب «احمد طيب» تلاش آنان
را ناكام كرد.

مصر از منظر ژئوپلتيك هم داراي موقعيت
ويژه‌اي است. اين كشور از طريق مديترانه به اروپا و از طريق دو استان سيناي شمالي
و سيناي جنوبي به آسيا متصل است و كشوري آفريقايي-آسيايي به حساب مي‌آيد. در عين
حال، اشراف مصر بر درياي سرخ و به خصوص در اختيار داشتن كانال سوئز در كنار اشراف
بر بخش وسيعي از مديترانه به اين كشور موقعيت ويژه‌اي بخشيده است.

مصر
از نظر جمعيت (با نزديك به 90 ميليون نفر) پرجمعيت‌ترين كشور عرب به حساب مي‌آيد و
يكي از چند كشور بسيار بزرگ افريقاست و در عين حال مؤثرترين كشور آفريقايي هم به
حساب مي‌آيد. مصر در عرصه ارتش و نيروي نظامي يكي از چند كشور مقتدر منطقه به حساب
مي‌آيد. هم‌جواري مصر با رژيم صهيونيستي حساسيت‌هاي امنيتي اين كشور را به شدت
بالا برده است.

نقش مصر در پرونده فلسطين بسيار حائز
اهميت است. مصر در فاصله سال‌هاي 1327 (زمان اعلام موجوديت رژيم غاصب) تا 1350 (زمان
آخرين جنگ مصر با صهيونيست‌ها)، بيشترين نقش را در مبارزه با اين رژيم داشت و بعد
از سازش ذلت‌بار انورسادات با اين رژيم در كمپ ديويد (1357) مصر نقش محوري در
مذاكرات سازش داشت و تا پايان دوره مبارك، كانون رايزني عربي-غربي درباره فلسطين
بود. امروز هم در بحث فلسطين چشم‌ها به سمت قاهره دوخته شده است چون همه مي‌دانند
مصر در هر طرف كه بايستد آن طرف شانس موفقيت بيشتري خواهد داشت.

در پي وقوع حركت انقلابي در تونس همه چشم‌ها
به سمت مصر دوخته شد و پس از سقوط بن‌علي طولي نكشيد كه شعله‌هاي قيام به مصر
رسيد، اگرچه در فرم ظاهري،
مصر حركت خود را از پنجم بهمن‌ماه 89 -11 روز پس از فرار بن علي- آغاز كرد، اما
واقعيت اين است كه مصر هيچ‌گاه خاموش نبود و مانند آبي كه در پشت صخره‌اي در
انتظار روزني براي فوران بماند، انتظاري 35 ساله را سپري كرد و بالاخره انقلاب
مصر، انتظارها را به سر آورد.

وقوع انقلاب در مصر اهميت بسيار زيادي
دارد و با هيچ حركت ديگري قابل مقايسه نيست. تجربه ثابت كرده كه مصر به هر راهي كه
برود آفريقا و جهان عرب هم به همان راه خواهند رفت. مصر
بجنگد يا صلح كند.

 «آفرايم سنيه» تحليلگر اسرائيلي مي‌گويد: «مصر 25
سال و در 5 جنگ با اسرائيل جنگيده و درنهايت با بالا بردن پرچم صلح هزينه بسيار سنگيني
را پرداخت كرده است». مصر در دوره موسوم به صلح، دوستان و دشمنان مشتركي با رژيمي
كه به گفته «سنيه» 25 سال با آن جنگيده، پيدا كرد؛ ايران و امريكا دو دوست و دشمن
مشترك مصر و اسرائيل در طول 33 سال گذشته بوده‌اند.

به عبارت دقيق‌تر در اين دوره مصر به نفع
رژيم صهيونيستي مصادره شده است. حالا اگر اين مصر جابه‌جا شود منطقه با آن جابه‌جا
مي‌شود، چرا؟

ايران كانون تحرك در منطقه و داراي
موقعيتي الهام‌بخش مي‌باشد و لذا هر حركت انقلابي و اسلامي در خاورميانه حتماً در
جايي به انقلاب ايران مي‌رسد، ولي به هر حال نمي‌توانيم كتمان كنيم كه حساسيت‌هايي
هم درست يا غلط روي ما وجود دارد. تبليغات 33 ساله غرب عليه ايران دل‌هايي را
نگران كرده و خود ما هم در ارتباط‌گيري با مردم منطقه مشكلاتي داشته‌ايم. از سوي ديگر تابلو ايران اگرچه بسيار
«خواستني» است ولي در عين حال بسيار هم گران است و كم نيستند ملت‌هايي كه موقعيت
خود را در حدي نمي‌دانند كه علناً از علاقه خود به اين تابلو سخن بگويند. در اين
ميان مصر مي‌تواند تابلويي باشد با قيمت كمتر ولي با مشتري بيشتر. امروز غرب از
اين موضوع به شدت مي‌ترسد، تكثير انقلاب ايران ولو به گونه‌اي نه چندان كامل مي‌تواند
به بحران فراگير براي غرب تبديل شود. از اين رو غرب در طول 30 سال گذشته
همواره تلاش كرده است تا پيامدهاي انقلاب ايران را بيش از هر چيز «امنيتي» نشان
دهد و لذا تصويرسازي از ايراني را شاهد هستيم كه درصدد دست يافتن به سلاح كشتار
جمعي است، ايراني كه به صدور تروريزم دست مي‌زند، ايراني كه در حال ساخت جنگ‌افزارهاي
قاره‌پيماست، و ايراني كه ترور ديپلمات‌ها را نيز فراموش نمي‌كند. در حالي كه
ايران واقعي كشوري است كه از سلاح‌هاي كشتارجمعي آسيب ديده، در دو سطح مردم و
مسئولان آماج حملات فراوان تروريستي بوده است، دشمنان شناخته شده او هر روز سلاح
جديدي را آزمايش مي‌كنند و بارها ديپلمات‌هاي او در كشورهاي خارجي ترور و ربوده
شده‌اند. ما نمي‌توانيم بگوييم هيچ‌كس در جهان اسلام سخنان هر روزه شبكه‌هاي
ضدايراني را باور نكرده است.

مصر در اين ميان وضع ديگري دارد، كشوري
است سني با يك جريان قوي سياسي بنام اخوان المسلمين كه در اكثر كشورهاي اسلامي
شاخه و شعبه دارد با اكثر حكومت‌هاي منطقه ارتباط دارد و از نظر فقهي اكثريت
مسلمانان را نمايندگي مي‌كند و در همان حال اقتصاد آن به دليل تك محصول نبودن كمتر
آسيب‌پذير است.  لذا مصر مي‌تواند حلقه
فرهنگي و سياسي ايران را در جهان اسلام پر كند.

پيروزي اسلام‌گرايي در مصر نه براي ما و
نه براي غرب غيرمنتظره نبود. اسلام از چندصد سال پيش به صورت يك «دريغ» و «تمنا»
در ذهن و دل مصريان وجود داشته است و از اين رو مي‌بينيم كه وقتي يك معلم ساده.(حسن البنا) در سال 1307 پرچم مقابله با
سكولاريزاسيون را بلند مي‌كند و به سراغ توده‌هاي مردم مي‌رود و به زودي با يك موج
عظيم چند صد هزار نفر مواجه مي‌گردد و صداي او در يك دوره كوتاه در همه كشورهاي
اسلامي طنين‌انداز مي‌شود. بنابراين غرب مي‌توانست بفهمدكه اگر راه باز شود اين
فقط اسلام‌گراها هستند كه جايگزين رژيم غرب‌گرا مي‌شدند.

غرب به آثار و تبعات افتادن مصر به دست
اسلام‌گراها كاملاً واقف است. مصر اسلام‌گرا قطعاً ژئوپليتيك خاورميانه و شمال
آفريقا را تغيير مي‌دهد. چنين چيزي جمعيت عظيم شافعي و مالكي منطقه حساس حجاز را
به حركت درمي‌آورد و به سرنگوني رژيم آل‌سعود منجر مي‌شود كما اينكه اين موضوع
حكومت اردن را هم تحت‌تأثير جدي قرار مي‌دهد و جايي براي ادامه حيات رژيم
صهيونيستي باقي نمي‌گذارد. غرب به خوبي مي‌داند اسلام‌گرايي مصر لامحاله قاهره را به تهران پيوند مي‌زند و دست آخر
به ائتلاف منطقه‌اي با ايران ختم مي‌شود. چنين خاورميانه و جهان اسلامي ديگر جايي
براي غرب باقي نمي‌گذارد.

غربي‌ها اثر اسلامي شدن حكومت در مصر را
در حوزه انرژي به خوبي مي‌دانند، وقتي الحاق منطقه‌اي
اسلام‌گراها اتفاق بيفتد ديگر انرژي، يك كالاي لااقتضا نيست همانگونه كه الحاق غرب
«انرژي اتمي» را از يك كالاي لااقتضا به كالاي راهبردي تبديل كرده و سايه آن را بر
سر همه مسايل پهن كرده است. غرب تاكنون با قاطعيت از رژيم غاصب و مسلمان كش صهيونيستي
حمايت مي‌كرد و در عين حال بدون حتي اندكي دردسر، نفت منطقه مسلمان را به
قيمت اندك دريافت مي‌كرد و همين غرب، فروش هر كالاي استراتژيكي به مسلمانان را با
«حفظ برتري امنيتي اسرائيل» پيوند زده است، مسلماً الحاق جهان اسلام به روابط يك‌جانبه
غرب با جهان اسلام پايان خواهد داد.