حضرت آیتالله حسین مظاهری
اشاره:
مواسات یا رسیدگی
به امور دیگران و گرهگشائی از کار آنان، از جمله مواردیست که در قرآن و روایات
مکررا مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است. علاوه بر آثار معنوی که بر مواسات مترتب است، در
پرتو آن تحرک و نشاط جامعه تقویت شده و روحیه خودمحوری و تنهائی که ماحصل جوامع
متکی بر اندیشه مادیگرائی است از جامعه
رفع میشود. متأسفانه امروزه این فضیلت گرانسنگ در جامعه ما بخصوص در کلانشهرها
که بیشتر در معرض فرهنگ غرب هستند، تضعیف شده و مشکلات بسیاری را به بار آورده است.
امید است ماه مبارک رمضان فرصتی باشد برای توجه بیشتر و
نصب العین قرار دادن آموزهای غنی اسلامی کمرنگ شده در جامعه اسلامی.
بازشناسي
قانون «مساوات» از منظر اسلام
قانون
مساوات در اسلام به اين معناست که احکام تشريعي و تكاليف الهى، براي همه لازمالاجرا
هستند. به عبارت ديگر، عمل به همۀ احکام دين نظير نماز، روزه، حج، خمس و زکات براي
يکايک مسلمانان واجب است و رعايت قوانين اسلام اعم از عبادى، تجاري، سياسى،
اجتماعى، جزائى و امثال آن مربوط به همۀ افراد است. به عبارت روشنتر، براساس
قانون مساوات، همه در برابر قانون يكسانند و اگر شرع مقدّس، تكليف يا قانوني وضع
کرد، همه از پيامبر اکرم و ائمۀ طاهرين«صلواتاللهعليهم» گرفته تا مراجع تقليد و
حاکم اسلامي و مردم عادى در برابر آن مساویند و همگان بايد آن را به جاى آورند.
بازشناسي
قانون «مواسات» از منظر اسلام
قانون
مواسات به معناي برادري، هماهنگي، به فکر يکديگر بودن و کمک به همديگر است و نسبت
به ساير احکام، بدان تأکيد بيشتري شده است؛ لذا در آيات متعددي از قرآن کريم و در
روايات فراواني، سفارش شده است که همه بايد به يکديگر کمک کنند، به فکر يکديگر
باشند، گرفتاري ديگران را گرفتاري خود بدانند و از غم ديگران، غمناک و از شادي
ديگران شاد باشند و بالاخره همۀ امت اسلام بايد همچون يك بدن واحد و هر مسلمان
بايد عضوى از اين پيكره باشد، خود را عضو خانوادۀ عظيم اسلامي بداند و همان طور
که اعضاي يک خانوادۀ کوچک، يعني زن و شوهر و فرزندان به فکر يکديگرند، همۀ مسلمانان
بايد چنين باشند؛ بهگونهاي که رنج هر فرد، رنج همه و راحتي هر عضو، راحتى همۀ اعضا
محسوب شود.
امام
صادق «سلاماللهعليه» مىفرمايند: مؤمن برادر مؤمن است و هر دو عضو يك بدنند و
اگر عضوى ناراحت شود، رنج و درد آن به ديگر اعضا سرايت مىكند. «الْمُؤْمِنُ أَخُو
الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ
ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ»(1)
سعدى
نيز مضمون اين روايت شريف را با شيوايى به شعر در آورده است:
بنى آدم
اعضاى يك پیکرند
كه در آفرينش
زيك گوهرند
چو عضوى
به درد آورد روزگار
دگر
عضوها را نماند قرار
تو كه از
محنت ديگران بىغمى
نشايد كه
نامت نهند آدمى
افزون
بر اين، در بيان نوراني پيامبر گرامي«صلياللهعليهوآلهوسلّم»، از تارک قانون
مواسات، سلب اسلام شده است: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ
فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»(2)
برکات
عمل به قانون مواسات
عمل به
قانون مواسات و خدمت به خلق خدا و به عبارت ديگر کمک به ديگران، به فکر ديگران
بودن، غمي از غمهاي ديگران را برداشتن و گره از کار کسي گشودن، فضائل و برکات
فراواني دارد، از جمله اينکه براي دستيابي انسان به حسن عاقبت بسيار مفيد است.
يعني کسي که خدمت به خلق خدا ميکند، ذلّت بعد از عزّت و ورشکستگي مالي پيدا
نخواهد کرد. چنين کسي به بلاي انحراف فکري و اعتقادي گرفتار نميشود و هنگام مرگ،
ميتواند ايمانش را با خود به سراي باقي ببرد. افزون بر اين، عمل به قانون مواسات،
موجب تأمين آيندۀ فرزندان انسان نيز ميشود و مانع انحراف آنان ميگردد.
برخي از
وجوه تمايز قوانين مساوات و مواسات
يکي از
وجوه تمايز قانون مساوات و قانون مواسات اين است که عمل به قانون مواسات به اندازۀ
توان انسان است. مثلاً در خصوص پرداخت خمس و زکات، پرداخت بيش از حد واجب اين دو
فريضه، مطلوب است، امّا واجب نيست و کسي براي عدم پرداخت بيش از آن، مؤاخذه نخواهد
شد؛ در حالي که در انفاق و خدمترساني به خلق خدا اعم از مادي و معنوي تا وقتي که
آدمي قدرت و توان دارد، واجب است به ياري ديگران بشتابد و کوتاهي در اين وظيفه،
بازخواست دارد.
قرآن
کريم در باب زکات واجب ميفرمايد: «خُذْ خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً
تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ»(3). همچنين حدّ خمس
را مشخّص کرده و ميفرمايد: «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ
لِلَّهِ خُمُسَهُ»(4)، هر مسلماني، اگر دخلش از خرجش بيشتر باشد، بايد
خمس آن اضافه را بپردازد. خمس فعلاً متعلّق به حضرت وليّ عصر«ارواحنافداه» است که
آن حضرت، دريافت آن را به مجتهد جامع الشّرايط مربوط دانستهاند.
امّا
هنگامي که قرآن به انفاق ميرسد، در آيات چندي ميفرمايد: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ
يُنْفِقُونَ»(5)، يعني از هرچه
روزيشان کرديم، انفاق ميکنند. همچنين در خصوص کساني که قدرت مالي ندارند، ميفرمايد
که هرچه ميتوانند بايد انفاق کنند. «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ
قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»(6)
تفاوت
ديگر قانون مواسات و قانون مساوات در اين است که عمل به قانون مساوات با اجبار
حکومت اسلامي همراه است، ولي عمل به قانون مواسات، به رغم وجوب، داوطلبانه و خودجوش
است. مثلاً حکومت اسلامي وظيفه دارد در صورت توان، خمس و زکات مردم را از آنان بگيرد،
چنان که وقتي آيۀ زکات نازل شد، پيغمبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» افرادي
را به سوي مردم ميفرستادند و آنان مأمور بودند که زکات بگيرند و نزد آن حضرت
بياورند، امّا در خصوص انفاق، چنين وظيفهاي بر عهدۀ حکومت نيست.
وجه
تمايز ديگر اين دو قانون، آن است که کوتاهي در پرداخت واجبات مالي قانون مساوات
نظير خمس و زکات، مال انسان را مخلوط به حرام ميکند، امّا کوتاهي در انفاق و عمل
به قانون مواسات، گرچه گناه است، ولي مال را حرام نميکند. مثلاً اگر کسي خمس
اموال خود را بدهکار باشد، با آن مبلغ نميتواند خانه بخرد و در آن خانه نماز
بخواند، زيرا امام زمان«ارواحنافداه» در آن خانه شريک هستند. در باب زکات نيز، در
صورت عدم پرداخت، فقرا در مال او شريکند و مالي که زکات در آن باشد، مخلوط به حرام
است. حال اگر همين شخص، خمس يا زکات خود را بپردازد، ولي انفاق نکند، مال او، مال
حرام نيست و شريکي در آن ندارد، امّا از آن جهت که به يکي از واجبات مهم و مورد
تأکيد اسلام عمل نکرده، در مقابل خداوند متعال و بندگان او مسئول است و حتماً
مؤاخذه خواهد شد.
آنچه
براي خود ميپسندي براي ديگران هم بپسند و …
در
چندين روايت از قول پيامبر اکرم و ائمۀ طاهرين«صلواتاللهعليهم» نقل شده که در
پاسخ به اين سئوال که مسلمان واقعي يا شيعۀ حقيقي کيست؟ فرمودهاند: مسلمان واقعي
و شيعۀ حقيقي کسي است هرچه براي خود ميپسندد، براي ديگران هم بپسندد و هرچه را
براي خود نميخواهد و نميپسندد، براي ديگران نيز نپسندد: «وَ يُحِبُّ لَهُ مَا
يُحِبُّ لِنَفْسِهِ وَ يَكْرَهُ لَهُ مَا يَكْرَهُ لِنَفْسِهِ»(7)
آنکه
نميخواهد و نميپسندد که محتاج باشد، بايد به همان اندازه احتياج ديگران را رفع
کند. کسي که نميخواهد فرزندانش در مضيقه باشند، به هر اندازه که ميتواند بايد
کمک کند تا فرزندان ديگران در مضيقه نباشند. افرادي که به حفظ آبروي خود و خانوادۀ
خود اهميّت ميدهند و علاقه دارند آبرومند باشند، بايد در حدّ توان، در حفظ آبروي
مردم بکوشند، وگرنه مسلمان واقعي و شيعۀ مورد پسند اهل بيت«سلاماللهعليهم»
نيستند.
عواقب
ناشي از کوتاهي در قانون مواسات
در سورۀ
توبه آيهاي در خصوص قانون مواسات هست که جداً کمرشکن است. اين آيه و آيات مشابه
آن، نمايانگر ميزان اهميّت قانون مواسات نزد پروردگار متعال هستند، به عکس بندگان
که متأسفانه در اين زمينه بيتفاوتند. «الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا
يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ»|(8): قرآن
کريم در این آیه به کساني که پول دارند، امّا به ضعفا و فقرا و بيچارگان رسيدگي
نميکنند، از احتياج جامعه خبر دارند و رفع احتياج نميکنند و به جاي آن، پول جمع
ميکنند، وعدۀ جهنّم و عذاب دردناک آن را داده است. افزون بر اين، در آيۀ بعد ميفرمايد:
قبل از آنکه وارد جهنّم شوند، آنان را پولداغ ميکنند. تجسّم اعمال آنان چنين ميشود
که پولها و سکّههاي جمع شده را به صف محشر ميآورند و با آن سکّهها، به پشت و
سينه و صورت اين افراد، مهر گداخته ميگذارند؛ سپس به آنان گفته ميشود که اين داغ،
داغ اموالي است که مياندوختيد و در حالي که ديگران محتاج بودند، به آنان کمک و
رسيدگي نکرديد، پس آنچه را گه جمع کرديد، بچشيد. «يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها في
نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما
كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»(9)
مرحوم
کليني در کافي، روايت ديگري را در خصوص کساني که در عمل به قانون مواسات کوتاهي ميکنند
نقل کرده و ميفرمايد: در قيامت، او را به صف محشر ميآورند، در حالي که از ترس
چشمهايش به گودي فرو رفته، غُل و زنجير شده و در پيشاني او نوشته شده است: «آيسٌ
من روح الله»، يعني چنين کسي از رحمت خدا مأيوس است و خداوند
او را رسوا ميکند. ميفرمايد: او خائن به خداوند، خائن به رسول او و خائن به امامان
است و بعد ميفرمايد: او کسي است که ميتوانست گره از کار مردم بگشايد و نگشود، ميتوانست
به ديگران کمک کند و نکرد. سپس امر ميشود که وي را به جهنّم ببرند.
نظير
اين روايت، در کلام اهل بيت«سلاماللهعليهم» فراوان يافت ميشود. مسلمانان و بهخصوص
شيعيان باید در عمل به قانون مواسات کوشا باشند.
عمل به
قانون مواسات در سيرۀ معصومين«سلاماللهعليهم»
اهل بيت
«سلاماللهعليهم»، در باب قانون مواسات، علاوه بر آنکه در روايات فراواني بر
ضرورت ديگرخواهي و رسيدگي مسلمانان به همديگر تأکيد فرمودهاند، طبق گواهي تاريخ،
خود آن بزرگواران به صورت جدي به قانون مواسات عمل ميکردهاند.
اساساً
ايثار، گذشت و فداکاري، در سيرۀ آن ذوات مقدّس، تجلّي بارزي داشته است. نمونۀ آن،
ايثار اميرالمؤمنين و حضرت زهرا«سلاماللهعليهما» براي مسکين، يتيم و اسيري است
که در سه نوبت از ايشان طلب کمک کردند و آن بزرگواران با اينکه روزه بودند، هرچه
را که براي افطار داشتند، در راه خدا بخشيدند. سورۀ «انسان» به همين رخداد درسآموز
اشاره ميفرمايد و بايد گفت که اين سوره براي نماياندن ايثار، گذشت و فداکاري آنان
نازل شده است.
تاريخ
زندگاني اهل بيت«سلاماللهعليهم»، سرشار از احسان، گذشت و نيکوکاري است. هنگامي
که پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم»، طبق دستور قرآن کريم،(10)
فدک را به حضرت زهرا«سلاماللهعليها» تحويل دادند، فدک، درآمد و عايدات فراواني
داشت، امّا حضرت زهرا و شوهر و فرزندان ايشان، به خوردن همان نان جو قانع بودند و
تمامي درآمد فدک را به نيازمندان ميبخشيدند.
پيغمبر
اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» وارد شدند و ديدند که بچّه در دامن حضرت
زهرا«سلاماللهعليها»ست و به او شير ميدهد، در حالي که با دست خود آسياي دستي را
ميچرخاند و در اثر خستگي خوابش برده است. پيامبر گرامي صبر کردند تا حضرت زهرا
بيدار شود، سپس به ايشان فرمودند: «زهرا جان! تلخي دنيا را بچش براي شيريني آخرت».
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در زماني که حاکم بر دو ثلث
جهان هستند، ميفرمايند: من ميتوانم بهترين غذاها را بخورم، بهترين لباسها را
بپوشم و بهترين زندگيها را داشته باشم، اما: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ
هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ
أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ …»(11) : مگر ميشود من اميرالمؤمنين
باشم و در غم ديگران شرکت نداشته باشم؟ ديگران محتاج باشند و من غذاي سير و غذاي
خوب بخورم و لباس عالي بپوشم و مسکن عالي داشته باشم؟ هيهات!
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»
قبل از حکومت نيز از تموّل کافي برخوردار بودند. آن حضرت در مدّت بيست و پنج سال که حکومت ايشان غصب
شد، بيست و شش مزرعه را آباد کردند و اين،
ثروت عظيمي است، امّا همۀ آن مزارع را وقف نيازمندان کردند. اين رفتار، ايثار نام
دارد و از قانون مواسات والاتر است. قرآن کريم در وصف مسلمانان صدر اسلام ميفرمايد
در حالي خود احتياج داشتند، به ديگران رسيدگي ميکردند و در حالي که خودشان کار
مهمّي داشتند، به دنبال رفع حوائج مردم ميرفتند و گرهگشايي ميکردند. قرآن، اين
افراد را رستگار ميداند و ميفرمايد: «وَالَّذينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإيمانَ
مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ في
صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى
أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ
شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(12)
پيامبر
اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» پس از هجرت به مدينه، روزي از جائی رد ميشدند که
ديدند خانوادهای در کوچه نشستهاند. پيامبر فرمودند: چرا در کوچه نشستهايد؟!
گفتند: خانوادهاي از مهاجرين که مسلمان شده و از مکّه به مدينه آمده بودند، خانه
نداشتند. ما خانۀ خود را در اختيار آنان گذاشتيم و خود در کوچه نشستيم. يا رسول
الله! اگر آنها در کوچه ميماندند، براي ما ننگ و عار بود، امّا اينکه ما در کوچه
بمانيم، ننگ نيست، چون خانۀ خود را به ديگران بخشيدهايم.
اگر کسي
به قانون مواسات عمل کند، عاقبت به خير ميشود، اما اگر کسي قانون ايثار، گذشت و
فداکاري را در زندگي خود حاکم سازد، از اولياء الله ميشود. چنين کسي مستجابالدّعوه
است و با عالم ملکوت سر و کار خواهد داشت، ملائکه نزد او ميآيند و افتخار ميکنند
خدمتگزار او باشند: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا
تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلَائِكَةُ أَلَّا
تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالجَنَّةِ
الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الحَيَاةِ
الدُّنْيَا وَفِي الآخرة»(13)
آن
کساني که بهراستي ميگويند «الله» و پابرجا هستند، يعني مؤمن واقعي و شيعۀ حقيقي
هستند، به چنين مقاماتي دست خواهند يافت. آنان چه کساني هستند؟ اهل بيت«سلاماللهعليهم»
میفرمایند: شيعيان واقعي آنانند که اوّلاً اعتقاد قلبي به تشيّع دارند، ثانياً به
شعارهاي تشيّع اهميّت ميدهند، ثالثاً و مهمتر از همه اينکه از نظر عمل، پيرو اهل
بيت«سلاماللهعليهم» هستند و دست کم رفتار خود را به رفتار آن بزرگواران شبيه ميسازند؛
يعني اگر اهل بيت، ايثار و گذشت و فداکاري دارند، شيعيان بايد لااقل، از همديگر
گرهگشايي گنند و به رفع حوائج يکديگر بپردازند.
پينوشتها
1. الكافي، ج 2، ص 166.
2. الكافي، ج 2، ص 163.
3. توبه، 103.
4. انفال، 41.
5. بقره، 3.
6. طلاق، 7.
7. وسائلالشيعة، ج 12، ص 211.
8. توبه، 34.
9. توبه، 35.
10. «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه» اسراء، 26.
11. نهجالبلاغة، ص 418.
12. حشر، 9.
13. فصلت، 30.
سوتیتر:
1.
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»
در زماني که حاکم بر دو ثلث جهان هستند، ميفرمايند: من ميتوانم بهترين غذاها را بخورم،
بهترين لباسها را بپوشم و بهترين زندگيها را داشته باشم، اما مگر ميشود من اميرالمؤمنين
باشم و در غم ديگران شرکت نداشته باشم؟ ديگران محتاج باشند و من غذاي سير و غذاي خوب
بخورم و لباس عالي بپوشم و مسکن عالي داشته باشم؟ هيهات!
2.
شيعيان واقعي آنانند که اوّلاً اعتقاد قلبي به تشيّع دارند،
ثانياً به شعارهاي تشيّع اهميّت ميدهند، ثالثاً و مهمتر از همه اينکه از نظر عمل،
پيرو اهل بيت«سلاماللهعليهم» هستند و دست کم رفتار خود را به رفتار آن بزرگواران
شبيه ميسازند؛ يعني اگر اهل بيت، ايثار و گذشت و فداکاري دارند، شيعيان بايد لااقل،
از همديگر گرهگشايي گنند و به رفع حوائج يکديگر بپردازند.