توطئه دشمن و وعده الهي

حسين رويوران

 

شش سال پيش در چنين روزهايي اسرائيل در چهارچوب
يك طرح حساب ‌شده نظامي به حزب‌الله لبنان حمله كرد تا خاورميانه جديدي را پديد
آورد كه در آن دیگر نيروهاي مقاومت وجود نداشته باشند و سلطه امريكا بر سرتاسر
منطقه گسترده بشود، ولي پس از 33 روز جنگ خونين و نابرابر، ناباورانه شكست خورد و
خاورميانه ديگري از دل خاك و خون اين جنگ سر برآورد كه از آن زمان تا كنون خواب را
از چشم‌های اسرائيل و حاميان غربي آن گرفته و معادله جديدي را در خاورميانه برقرار
كرده است.

شكي نيست كه جنگ 33 روزه سال 2006 ابعاد
مهم و متعددي دارد، از جمله تغيير معادله قدرت و رويارويي با رژيم صهيونيستي در
منطقه، به چالش كشيده شدن نقش رژيم صهيونيستي در خدمت به قدرت‌هاي سلطه‌گر جهاني
در سطح منطقه، ايجاد اميد به پيروزي در عقل و وجدان جوامع سرخورده منطقه و مهم‌تر
از همه، تحول بنيادي در معادله رويارويي رژيم صهيونيستي در سطوح مختلف که موجب بروز
پديده‌هاي مردمي جديد مانند بيداري اسلامي شده كه چهره منطقه را تا حد زيادي تغيير
داده است.

اين پيامدها و ده‌ها تحول ديگر، از نتايج
جنگ 33 روزه است، اما به نظر مي‌رسد به شكست كشاندن طرح خاورميانه بزرگ و سقوط
هيبت امريكا در سطح منطقه از اهميت بالاتري برخوردار است، زیرا سقوط طرح خاورميانه
بزرگ در واقع سرآغاز شكست امريكا در سطح منطقه و تغيير مناسبات حاكم در آن به نفع
مردم است و بدون اين پیش‌زمینه، بيداري اسلامي و تلاش براي خارج كردن منطقه از زير
سلطه حكام وابسته به امريكا تحقق نمي‌يافت و حركت فراگير مردم به نتيجه نمي‌رسيد.

طرح خاورميانه بزرگ بوش رئيس‌جمهور پيشين
امريكا يكي از مهم‌ترين طرح‌هاي سياسي امريكا براي سلطه كامل بر همه خاورميانه
است. اين طرح از ديرباز با سلطه قدرت‌هاي استعماري متعدد مانند انگليس، فرانسه،
ايتاليا، روسيه و امريكا دنبال مي‌شد، ولي هيچ‌گاه يك قدرت استعماري به‌تنهايي
سلطه كامل بر خاورمیانه نداشت. طرح خاورميانه بزرگ، گام بلندپروازانه مهمي از سوي
امريكا براي بسط سلطه كامل خود بر اين منطقه بود.

پس از فروپاشي بلوك شرق و پايان جنگ سرد
و نابودی نظام دوقطبي با پيروزي بلوك سرمايه‌داري و قرار گرفتن امريكا در رأس نظام
بين‌المللي، امریکا بيش از هر زمان دیگری اميدوار شد تا هارت‌لند(1) جهان يعني
خاورميانه را كه اهميت استراتژيك دارد و عمده ذخاير نفتي جهان در آن قرار گرفته
است، زير سلطه خود در آورد و براي تحقق اين هدف بزرگ، همه امكانات داخلي و عوامل
منطقه‌اي را بسيج كرد و به كار گرفت. نظريه‌پردازان پوتين‌پوش نظام سرمايه‌داري
همچون ساموئل هانتينگتون(2) و فوكوياما(3) با تئوري‌هاي جنگ تمدن‌ها(4) و پايان
تاريخ(5) و تعريف تضادهاي جديد غرب در ابعاد سياسي، فرهنگي، تمدني و ديني در برابر
اسلام و جامعه اسلامي، زمينه‌هاي حركت غرب بر ضد خاورميانه را فراهم ساختند.

سياستمداران امريكا با اين زمينه‌سازي
فرهنگي، طرح ضرورت مهار تمدن‌هاي مزاحم و از زير سلطه بیرون جهان اسلام را، آن هم
پس از حوادث مشكوك 11 سپتامبر در سال 2011 مطرح كردند و سرانجام تئوري خاورميانه
بزرگ(6) به‌نوعي در پاسخ به اين نياز سياسي نمايان شد. جالب اينجاست اين طرح
استعماري با شعارهاي دموكراتيزه كردن منطقه و سرنگوني ديكتاتورها مطرح شد و با
حمله نظامي به افغانستان و عراق آغاز گرديد.

خانم رايس وزير امور خارجه وقت امريكا با
ارائه طرح تئوري هرج و مرج سازنده، زمينه‌هاي عملياتي مديريت اين تحول را نيز
نظريه‌پردازي كرد. در آن هنگام ايران كه محور كانون مقاومت به شمار مي‌آمد، حساس‌ترين
وضعيت را داشت، زیرا حامي اصلي سوريه و مقاومت در لبنان و فلسطين بود و با اشغال
افغانستان و عراق از سوي امريكا، عملاً از دو طرف شرق و غرب با امريكا هم‌مرز شده
بود.

در چنين شرايطي امريكا يكسره‌سازي در
اجراي خاورميانه بزرگ را شروع كرد و تنها يك ترديد وجود داشت و آن اينكه كانون‌هاي
مقاومت در برابر اراده امريكا از قوي‌ترين به ضعيف‌ترين مهار گردد يا اينكه از
ضعيف‌ترين آغاز شود و درنهايت قوي‌ترين نيروي مقاوم مهار شود. در آن زمان كانون‌هاي
مقاومت عبارت بودند از ايران، سوريه و جنبش‌هاي مقاومت لبناني و فلسطين.

سرانجام امريكا تصميم خود را گرفت و حمله
همزمان به نيروهاي مقاوم در لبنان و فلسطين را توسط اسرائيل عملی کرد و همه هم‌پيمانان
منطقه‌اي را هماهنگ ساخت تا پیروزی سريع و قاطع خود را ابتدا به سوريه صادر و در پايان كار ايران را يكسره كند. جمله معروف خانم
رايس در ديدار از لبنان در هفته سوم جنگ گوياي اين مطلب است. او گفت قبول دارم كه
اين جنگ تلخي و ويراني دارد، اما اين جنگ همانند درد زايمان است كه مولود جديدي را
در خاورميانه به دنيا مي‌آورد كه چهره منطقه را در آينده تغيير خواهد داد.

سيدحسن نصرالله، رهبر حزب‌الله لبنان،
جنگ نظامي و رواني را بخوبي مديريت كرد و با توكل و اعتماد كامل به وعده‌هاي الهي،
به بهترين شكل از امكانات محدود خود بهره برد و پيروزي را در آغوش گرفت. مديريت
جنگي سرنوشت‌ساز به مدت 33 روز با امكانات بسيار محدود و پر كردن ضعف تسليحاتي و انساني
با تدبير و ايمان و همچنين با تضعيف روحيه نظاميان صهيونيست، درخشان‌ترين سند در
كارنامه سيدحسن و حزب‌الله است. سازماندهي امكانات محدود جنگي و انتخاب شيوه جديد جنگ
نامتقارن، عامل اصلي اين پيروزي بود.

اين جنگ اولين گام امريكا در جهت يكسره‌سازي
شرايط براي مهار كانون‌هاي مقاومت در خاورميانه بزرگ و اجراي كامل طرح سلطه‌طلبانه
خاورميانه بزرگ در اين منطقه بود و با شكست نظامي اسرائيل، طرح‌هاي سياسي و منطقه‌اي
امريكا به چالش كشيده شد. سفر عجولانه خانم رايس وزير امور خارجه قبلي امريكا به
قاهره پس از پايان جنگ و اعلام محور اعتدال از سوي او، نشان از تحولات ساختاري
دارد كه جنگ 33 روزه پديد آورد. امريكا قبل از جنگ 2006 در پي سلطه بر كليت
خاورميانه بود، ولي پس از شكست اسرائيل در جنگ نيابتي، در پي اسقرار محور اعتدال
برآمد كه بخشي از اين منطقه را دربرمي‌گرفت.

انتقال امريكا از كليت‌خواهي به بخش‌خواهي
يكي از مهم‌ترين پيامدهاي جنگ 33 روزه و شكست نظامي رژيم صهيونيستي است. شایان ذکر
است كه اگر جنگ 33 روزه و پيروزي حزب‌الله در آن نبود، شكست اسرائيل در جنگ 22
روزه در غزه در دو سال بعد اتفاق نمي‌افتاد و اگر اين دو پيروزي نبود، پيروزي
مقاومت مردم عراق و افغانستان در مقابل امريكا و ناتو امكان‌پذير نبود.

جنگ 33 روزه در آستانه روز قدس به همه
مسلمانان آموخت که در سايه توكل به خدا و اعتماد به او و خودباوري، هيچ امری محال
و آزادي قدس شريف و تمامي سرزمين فلسطين از بحر تا نهر از اين قاعده مستثني نیست.
هنگامي كه امام فرمود:‌ «اسرائيل بايد از بين برود»، چنين شرايطي را پيش‌بيني مي‌كرد
و از بين بردن اسرائيل در سايه تدبير و تهور و توكل و اميد به نصرت الهي را ممكن
مي‌ديد. تجربه جنگ‌هاي 33 روزه و 22 روزه اين باور را بيش از هر زمانی قابل تحقق و
دستيابي مي‌سازد.

 

سوتیترها:

 

1.

سقوط طرح خاورميانه بزرگ در واقع سرآغاز شكست
امريكا در سطح منطقه و تغيير مناسبات حاكم در آن به نفع مردم است و بدون اين پیش‌زمینه،
بيداري اسلامي و تلاش براي خارج كردن منطقه از زير سلطه حكام وابسته به امريكا تحقق
نمي‌يافت و حركت فراگير مردم به نتيجه نمي‌رسيد.

 

 

 

2.

جنگ 33 روزه در آستانه
روز قدس به همه مسلمانان آموخت که در سايه توكل به خدا و اعتماد به او و خودباوري،
هيچ امری محال و آزادي قدس شريف و تمامي سرزمين فلسطين از بحر تا نهر از اين قاعده
مستثني نیست.  

 

پانوشت‌ها:

1.    
Heart
land  

2.    
(Samuel
P. Huntington) (2008-1927)متخصص علوم سیاسی شهیر آمریکایی بود.وی به خاطر نظریه برخورد
تمدن‌ها و پیش‌بینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام شهرت جهانی پیدا کرده بود. دکتر ساموئل
هانتینگتون، دانش‌آموخته هروارد و به مدت ۵۸ سال، استاد آنجابود.

3.    
یوشی‌هیرو فرانسیس
فوکویاما(Yoshihiro Francis Fukuyama) متولد ۲۷ اکتبر ۱۹۵۲، فیلسوف آمریکایی، متخصص
اقتصاد سیاسی، رییس گروه توسعهٔ اقتصادی بین‌المللی
دانشگاه جانز هاپکینز و نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» می‌باشد که به خاطر
نظریه پردازی «پایان تاریخ» مشهور است.

4.    
نظزیه جنگ تمدن‌ها:
برخورد تمدنها تئوری مطرح شده توسط متخصص علوم سیاسی ساموئل هانتینگتون می‌باشد که
مطابق این تئوری پس از پایان جنگ سرد فرهنگ و هویت مذهبی سرچشمه همه در گیری‌ها خواهد
بود. اولین بار این تئوری در یک مقاله با نام «برخورد تمدن‌ها؟» در سال ۱۹۹۳ چاپ شد
که واکنشی به کتاب «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما منتشر شده در سال ۱۹۹۲ بود.

5.    
تئوری پایان تاریخ
فرانسیس فوکویاما در سال ۱۹۸۹ مطرح و در سال ۱۹۹۲ در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان
(The End of History and the Last Man) تشریح شد. طبق
این نظریه امروزه نظام ليبرال دموكراسي به ويژه بعد از فروپاشي اتحاد شوروي به صورت
يك جريان غالب و مسلط درآمده است كه‌ همه‌ كشور‌ها و جوامع بايد‌ در برابر آن تسليم
شوند‌.

6.    
خاورمیانه بزرگ:
اصطلاح سیاسی که توسط دولت بوش ابداع گردید. گاهی خاورمیانه جدید یا طرح خاورمیانه
بزرگ هم خوانده می‌شود.