بی پرده با تاریخ / شهریور1357
روحالله امینآبادی
شهریور 57 ماه سرنوشت انقلاب اسلامی ملت ایران بود، در این
ماه مردم تهران به صورت میلیونی در روز عید فطر و پس از آن به خیابانها آمده و
قدرت خود را به رخ نظام طاغوت کشیدند، رژیم با مشاهده این مانور قدرت 4 روز بعد از
عید فطر در روز 17 شهریور در حرکتی صبعانه صدها تظاهرکننده تهرانی را در خیابان
ژاله [شهدا] محاصره و قتل عام کرد.
حرکت ملت در این ماه با سقوط جمشید آموزگار نخستوزیر وقت
آغاز شد، با تظاهرات میلیونی مردم در روزهای بعد عید فطر تداوم پیدا کرد و در
کشتار 17شهریور به اوج خود رسید.
زلزله تأسفبار طبس نیز از جمله رویدادهایی است که در این
ماه روی داد تا غم شهدای 17شهریور با فقدان مردم مظلوم و رنجدیده طبس در هم تنیده
شده و ناکارآمدی رژیم ستمشاهی بیش از پیش بر مردم و جهانیان عیان گردد.
و اینک اهم رویدادهای شهریور ماه 57 به ترتیب زمان:
شهادت سید علی اندرزگو
حجتالاسلام سید علی اندرزگو از روحانیون و چهرههای برجسته
مبارز دومین روز شهریور ماه مصادف با نوزدهمین روز ماه مبارک رمضان به ضرب گلوله مأموران
ساواک در خیابان سقاباشی ترور و به شهادت رسید.
ساواک که ماهها از دستگیری شهید اندرزگو عاجز شده بود در
مکاتبات خود از وی به عنوان مرد هزار چهره یاد کرده بود.(1)
استاد اعظم فراماسونری نخست وزیر میشود
چنانچه در ذکر رویدادهای مرداد ماه به آن اشاره شد با
فاجعه سینما رکس آبادان جمشید آموزگار نخستوزیر وقت به شدت مورد سؤال قرار گرفت.
وضعیت ایجاد شده برای آموزگار سببساز این شد که وی اندک مدتی بعد از این رویداد
استعفا داده و شاه جعفر شریف امامی را به سمت نخستوزیری منصوب کند.
5 شهریور ماه دولت جمشید آموزگار دبیرکل حزب واحد رستاخیز
سقوط کرد و شاه استعفای او و وزیرانش را قبول کرد.
در همین روز شاه فرمان نخستوزیری جعفر شریف امامی رئیس
مجلس سنا، مدیرعامل بنیاد پهلوی و رئیس هیئت مدیره بانک توسعه صنعت و معدن ایران و
نائب رئیس شیر و خورشید سرخ و عضو هیئت امنای 10 دانشگاه و صاحب دامداری مفصل کرج
و شریک کهبد سرمایهدار معروف را صادر و توشیح کرد.
شریف امامی نیز از شاه اختیارات تام گرفته و قرار شد شاه
در امور کشور مداخله نکند.(2)
وی که بعد از رسیدن به مقام نخستوزیری در پنج شهریور ماه
57 مدعی شده بود با مفاسد اقتصادی و اخلاقی از جمله کابارهها مبارزه خواهد کرد،
خود مدیر یکی از کازینوهای آبعلی بوده و از این محل درآمد کسب میکرده است.(3)
پرواضح بود که قصد رژيم از انتصاب شریف امامی به نخستوزیری
نجات از مخمصهای بود که انقلاب اسلامی برای شاه ایجاد کرده بود.
شريف امامي که با عنوان آشتي ملي اين سمت را پذيرفته بود بيانهاي
صادر کرده و قصد خود را چنين اعلام میکند: اينک که خطراتي مهلک ميهن ما را تهديد
ميکند، همه به پا خيزيد تا همه با هم در فروغ جهانگير قرآن و تعاليم عاليه اسلام و
در قلمرو قانون اساسي به نجات مملکت همت ببنديم تا در اين گذرگاه خطير تاريخي در پيشگاه
تاريخ وطن و نسلهاي آينده سرافکنده نباشيم.»(4)
بیانیه دولت جدید به صورتی آشکار نشاندهنده استیصال رژیم
بود، مشخص بود که شریف امامی میخواهد مردم را فریب داده و از خیابانها به خانهها
بکشاند و آتشفشانی که زبانههای آن در همه جا قابل مشاهده بود را خاموش کند.
دولت جدید در اولین بخشنامه خود تاریخ شاهنشاهی را ملغی
اعلام کرده و به هجری شمسی تبدیل میکند و با انتشار بیانیهای وعدههایی را به
مردم میدهد.
در این بیانیه به مردم وعده داده شده بود:
1ـ فعالیت احزاب قانونی آزاد باشد.
2ـ به روحانیت، علمای اسلام و احکام دین مبین اسلام احترام
گذاشته شود.
3ـ متجاوزین بیتالمال و عاملین دولتی حوادث اخیر مورد
تعقیب قرار گیرند.(5)
در همین روز که دولت سقوط کرد و شریف امامی نخستوزیر شد،
روزنامه اطلاعات در صفحه یک خود از دامنه انقلاب در اقصی نقاط کشور خبر داده و
نوشت: آیتالله شریعتمداری و نمایندگان ایشان از مردم خواستهاند آرامش خود را حفظ
کنند.(6)
همین روزنامه در صفحه آخر شماره این روز خود با بر شمردن
مخالفین حکومت از مثلثی نام میبرد که در قم حضور دارند و به قانون اساسی وفادار
بوده و حاضر به مصالحه با رژیم هستند.
اطلاعات به شریف امامی توصیه میکند با این قشر که اساس
نظام را قبول دارند تفاهم کند تا اوضاع سامان یابد!(7)
از سوی دیگر امام خمینی و انقلابیون عوامفریبی تحت عنوان
دولت آشتی ملی را باور نکرده و به افشاگری پرداختند.
امام یک روز پس از نخستوزیری شریف امامی بیانیهای داد و
دولت آشتی ملی را به استیضاح کشید. در بیانیه امام خمینی به نکات زیر اشاره شده
بود:
1ـ در محیطی حکومت آشتی ملی را اعلام نمودهاند که که توپها
و تانکها و مسلسلها توسط ارتش و سایر مأموران در شهرستانها مشغول سرکوبی ملتی
است که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است.
2ـ آشتی کنیم که خون عزیزان اسلام را هدر دهیم؟!
3ـ امر بیارزش بستن قمارخانهها نیرنگ دیگری است برای
اغفال جناح روحانی.
4ـ در محیطی قمارخانهها را به خاطر اسلام میبندند که
تمام مراکز فحشا به قوت خود باقی است.
5ـ جناحهای سیاسی و جبههها و نهضتها آشتی نخواهند کرد و
نمیتوانند آشتی کنند که آشتی به اسارت کشیدن ملت و از دست دادن مصالح کشور است.
جمعه سیاه نتیجه وعدههای دولت آشتی ملی!
در حالی که دولت معروف به آشتی ملی شریف امامی از نخستین
روزهای شکلگیری بر باز شدن فضای سیاسی کشور، آزادی فعالیتهای احزاب و گروههای سیاسی
و نیز احترام به اعتقادات و ارزشهای اسلامی تأکید میکرد جمعه سیاه در تاریخ
ایران ماندگار شد.
پیش از این مردم در روز 13 شهریور مصادف با روز عید فطر در
تپههای قیطریه تجمعی میلیونی برگزار کردند.
مردم شهرهای خمین، تهران، قم، كرج و ایلام و دیگر شهرها پس
از برگزاری نماز عید به حركت در آمده و شعارهای كوبندهای بر ضد رژیم سر دادند و بزرگترین
راهپیماییها در تهران با شركت نزدیك به یك میلیون نفر برگزار شد تا حساب کار دست
رژیم بیاید.
در این تظاهرات میلیونی مردم با مشتهای گره كرده و فریادهای
كوبنده خواستار بركناری رژیم شاهنشاهی و تأسیس حكومت اسلامی شدند.
امام خمینی «ره» به مناسبت این راهپیمایی، اعلامیهای منتشر
و خطاب به ملت ایران فرمودند: مردم مسلمان ایران به دنبال برگزاری نماز عید، دست به
عبادت ارزنده دیگری زدند كه آن فریادهای كوبنده علیه دستگاه جبار و چپاولگر برای به
پا داشتن حكومت عدل الهی است كه كوشش در این راه از اعظم عبادات است و فدایی دادن در
راه آن سیره انبیا عظام خصوصاً نبیاكرم اسلام و وصی بزرگ او امیرمومنان است… .
امام خمینی«ره» در این اعلامیه ارتشیان را برادران خود خوانده
و خواستار احترام بیشتر به آنان شده و ادامه دادند: «ای سربازان غیور كه برای وطن و
كشور خود فداكاری میكنید، به پا خیزید، ذلت و اسارت بس است، پیوند خود را با ملت عزیز
استوارتر كنید…»
تظاهرات روز عید فطر زمینهای برای تظاهرات 16 شهریور گردید.
در این روز راهپیمایی بزرگ تهران انجام شد.
روزنامه اطلاعات در گزارشی از این راهپیمایی عظیم و
میلیونی نوشت: مردم بر سر راهپیمایان گلاب میریختند و در حالی که ابتدا مأموران
کوشش میکردند که جلوی راهپیمایی را بگیرند بعد راه را باز کردند و به دنبال جمعیت
به حرکت در آمدند.
راهپیمایی و تعطیل عمومی شانزدهم شهریور به واسطه اعتراض مردمی
به جنایات رژیم و كشتار مردم در روزهای پیشین بود. مأموران رژیم از شب قبل در میدانهای
مهم شهر مستقر شده و آماده هرگونه درگیری با تظاهركنندگان بودند. حركت از قیطریه آغاز
شد و به طرف میدان آزادی ادامه یافت. در این راهپیمایی شعارهای خمینی رهبر ماست، ایران
كشور ماست، برادر ارتشی چرا برادركشی، مسلمان به پا خیز برادرت كشته شد، شنیده میشد
و عكسهایی از امام خمینی برفراز دستها مشاهده میگردید.
در این روز در بین مردم اعلام شد كه صبح روز بعد یعنی جمعه
17 شهریور در میدان ژاله تجمع صورت خواهد گرفت.
در قطعنامه پایانی این راهپیمایی عظیم نیز شعارهای انقلاب
به وضوح اعلام شد، استقلال، آزادی، برقراری حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی،
آزادی زندانیان سیاسی، انحلال ساواک و در نهایت برچیده شدن رژیم شاه.
این شعارها راه را بر هرگونه تفسیر و تحلیلی قطع کرد، عدهای
که گمان میکردند میتوانند با مذاکره با برخی جریانهای ملی مذهبی و نیز روحانیون
حافظ وضع موجود نظام را از سقوط برهانند با اتمام این راهپیمایی عمق آن چیزی را که
در جامعه در حال رخ دادن بود دریافتند.
به دنبال این تظاهرات بود که هیئت دولت به ریاست جعفر شریفامامی
در ساعت 5/8 بعد از ظهر تصویبنامهای صادر و به موجب آن مقرر گردید از بامداد روز
17 شهریور در 11 شهر قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، کرج، قزوین،
کازرون و جهرم حکومت نظامی به مدت 6 ماه برقرار گردد.
در اولین اعلامیه حکومت نظامی که به امضای ارتشبد غلامعلی
اویسی رسیده بود، وی اعلام کرد به فرمانداری نظامی تهران و حومه منصوب شده است.
از آنجایی که نخستین اعلامیه حکومت نظامی ساعت هشت و نیم
شب منتشر شده بود و به دلیل در دسترس نبودن رسانهها و محدود بودن آنها و نیز
تعطیل بودن روز 17 شهریور و مهمتر از همه به دلیل عدم اعتنای مردم به هشدارها و
تهدیدهای مقامات سیاسی و نظامی کشور سیل جمعیت روز 17 شهریور به سمت میدان ژاله
[شهدا] راهی شدند، ولی با دیدن تانکها و زرهپوشهای نظامی و مأموران مسلسل به
دست حکومت نظامی غافلگیر شدند.
مأموران مسلح، پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را
هدف رگبار مسلسل قرار دادند و اینگونه جمعه سیاه در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی
رقم خورد و در یادها و خاطرهها ماند.
طبق گزارش ساواك، تظاهرات از ميدان ژاله به «خيابانهاي
ديگري از قسمت شرق تهران» كشيده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خيابانهاي
مولوي، ميدان خراسان، ميدان شوش و ميدان راهآهن سرايت كرد و در مدت كوتاهي
خيابانهاي فردوسي، منوچهري، سعدي شمالي، نظامآباد، فرحآباد، منطقهي نارمك،
ميدان سپه، خيابان لالهزار به صحنه درگيري تبديل شد.
فرماندار نظامي در اطلاعيه شماره 4 خود ضمن متهم كردن
مردم، اعلام كرد در واقعه 17 شهريور 58 نفر كشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو
روز بعد دادگستري اعلام كرد تعداد كشتهشدگان به 95 نفر رسيد. گر چه تعداد شهداي
آن روز رسماً اعلام نشد، ولي آگاهان آمار وحشتناكي را از شهداي 17 شهريور ارائه
كردهاند. پارسونز سفير انگليس تعداد شهدا را صدها نفر ذكر كرده است.
سوليوان سفير آمريكا نيز گزارش ميكند كه در ميدان ژاله
بيش از دويست نفر از تظاهركنندگان كشته شده بودند.(8)
تمرّد سربازان از دستورات فرماندهان نظامي یکی دیگر از
اخبار مهم این روز بود.
در همان لحظهي اول در ميدان ژاله يك سرباز فرمانده
خود را هدف قرار داد و سپس خود را به قتل رساند. طبق گزارش ساواك سه نفر از
سربازان وظيفه لشكر گارد در حين اجراي مأموريت كنترل اغتشاشات، ضمن سرقت سه
قبضه تفنگ ژـ3 با 300 تيرفشنگ متواري شدند.
از مجموعه اسناد به دست ميآيد كه در اين روز هفت سرباز
خودزني كردند. مشهد نيز كه در روز 17 شهریور که خود را براي استقبال از آيتالله
قمي كه از تبعيد در كرج آزاد شده بود آماده ميكرد با حكومت نظامي مواجه شد
و تظاهرات و درگيري از همان آغاز روز شروع شد.
مردم در مدرسه نواب
اجتماع كردند، ولي نيروهاي فرمانداري نظامي به آنان حمله و آنان را متفرق
كردند. جنگ و گريز تا پاسي از شب ادامه داشت. در اين روز به گزارش ساواك
14 نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند كه چهار نفر از آنان به شهادت رسيدند.
در شيراز نيز شبانه آيتالله دستغيب را دستگير و به تهران
منتقل كردند كه فرداي آن روز تظاهرات پراكندهاي صورت گرفت. شهرهاي كرج،
ابهر، سمنان و كرمان نيز شاهد درگيريهايي با نيروهاي رژيم بودند.
پیام امام خمینی به مناسبت فاجعه 17 شهریور
یک روز پس از فاجعه 17 شهریور امام خمینی در پیامی تأکید
کردند: «روزهای اخیر، تهران و سایر شهرستانهای مهم ایران برای اظهار مظلومیت و مخالفت
با مجرمی که ۳۵ سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنایات و خیانتهای او در کشور و مخالفتهای
او با قانون اساسی واضح است، شاهد راهپیماییهای آرام بود. اظهار مخالفت با مجرمی که
تمام هستی ملت را به باد داده است، از طرف کسانی بود که در حد عالی شعور سیاسی و دینی
بودند؛ به طوری که حاضر شدند ارتش را گلباران کنند، ولی «دولت آشتی ملی»، آنان را
به عنوان شعار برخلاف قانون اساسی، محکوم نمود؛ و حال آنکه شعار آنان بر ضد قانون اساسی
شکن ـ یعنی شاه ـ بود. شعار بر ضد رژیم تحمیلی غیرقانونی بود، اظهار مظلومیت بود، ولی
واقعیت این است که شاه میخواهد انتقام خود را از ملت بیدفاع بگیرد».
امام خمینی در این پیام تاریخی آرزو کرد ای کاش در میان
مردم بود و به شهادت میرسید «چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام
اماکن به چشم میخورد. آری این چنین است راه امیرمؤمنان علی و سرور شهیدان امام حسین.
ای کاش «خمینی» در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد.»
رهبر انقلاب در بخش دیگری از پیام خود با اشاره به کید
رژیم مبنی بر فریب روحانیت تاکید کردند: « شاه با حکومت آشتی ملی میخواهد روحانیت شریف ایران و سیاسیون
محترم را در کشتار خود سهیم گرداند ولی فریب او خیلی زود برملا گردید. انَّ کَیْدَ
الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً.»(9)
امام خمینی همچنین در روز 23 شهریور با انتشار پیامی به
مناسبت هفتمین روز شهدای 17 شهریور با تأکید بر ادامه اعتصابها عزای عمومی اعلام
کردند.(10)
واکنشهای جهانی
خبر فاجعه قتلعام مردم در ميدان ژاله به سرعت در جهان
پيچيد و سياستمداران، دولتمداران، خبرگزاريها و محافل بينالمللي را وادار به
عكسالعمل كرد؛ امّا هيچ عكسالعملي زشتتر از دولت آمريكا نسبت به اين قتلعام
فجيع نبود.
در آن روزها رؤساي
كشورهاي آمريكا، مصر و رژيم صهيونيستي در كمپديويد مشغول مذاكرات سازش بودند.
فرداي آن روز وارن كريستوفر معاون وزير امورخارجه آمريكا از واشنگتن با سايروس
ونس وزير امورخارجه كه در كمپديويد بود، تماس برقرار و توصيه كرد كه كارتر رئیسجمهور وقت آمریکا هر چه زودتر با شاه
صحبت كند.
انورسادات با شاه تماس گرفت ومراتب همدردي و پشتيباني
خود را از شاه به وي اطلاع داد و سپس كارتر با شاه تلفني صحبت كرد و پشتيباني
آمريكا را از وي در اقداماتي كه براي برقراري نظم به عمل ميآورد تأييد كرد.
روزنامههاي كيهان و اطلاعات اعلام كردند كه كارتر با شاهنشاه مكالمه تلفني
كرده است.
در گزارش کاخ سفید آمده بود: كارتر با شاه تماس گرفته و
وضع كنوني ايران را كه در آن تظاهرات ضددولتي به رهبري افراطيها جريان داشته
و دست كم 95 نفر كشته بر جاي گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزيدنت كارتر
مناسبات نزديك و دوستانه ميان ايران و آمريكا را مورد تأييد قرار داده است و
نسبت به ادامه جنبش اعطاي آزادي سياسي اظهار اميدواري كرده است.
خبر حمايت كارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران،
موضع امام خميني را به شدت تثبيت كرد. امام خميني در عكسالعمل به اين پيام
كارتر در مصاحبه با راديو تلويزيون فرانسه فرمودند: «آقاي كارتر كه براي يك
زنداني در شوروي آن قدر هياهو درآورد، پس از كشتارهاي پياپي شاه، پشتيباني
خود را از او دريغ نكرد. اين به خاطر اين است كه آمريكا به دنبال منافع خودش
فقط هست.»(11)
علما نيز به عنوان تاثيرگذارترين قشر در عرصه حيات سياسي كشورمان
نسبت به اين واقعه عكسالعملهاي مختلفي داشتند؛ چنانچه آيتالله گلپايگاني با انتشار
نامهاي سرگشاده به شريفامامي اخطار كردند: اعلام حكومت نظامي و جوي خون
راه انداختن هيچ دردي را دوا نخواهد كرد.
آيتالله گلپايگاني علاوه بر نامههاي فوقالذكر اطلاعيهاي
صادر و اعلام نمودند: «فاجعهي خونين كشتار بيرحمانه ديروز تهران مملكت را غرق
در عزا و مصيبت ساخت».
آيتالله مرعشي نیز با صدور اطلاعيهاي اعلام كردند: «بار
ديگر هيأت حاكمه ايران دست از آستين ظلم به در آورده، صدها مردم ستمديده
و شريف ايران را به ضرب گلوله در تهران مقتول و مضروب و مجروح كرد.» ایشان
بار ديگر خواست خود را مبني بر «اجراي احكام شرعيه و برقراري عدالت و بازگشت
هر چه زودتر امام خميني» مورد تأكيد قرار دادند.
رأی اعتماد مجلس به دولتی که نیامده جوی خون راه انداخت
یک روز پس از
فاجعه 17 شهریور شریف امامی با ایده دولت آشتی ملی در مجلس شورای ملی حاضر شد تا
برای دولت خود از نمایندگان رأی اعتماد بگیرد.
ایجاد محیط امن برای انتخابات آزاد، کاهش فشار مالیاتی بر
طبقات کم درآمد، متناسب ساختن حقوق کارکنان دولت، اقدام به لغو سریع قوانین
نامناسب، وفق همه برنامهها با آداب مذهبی و ملی از جمله برنامههایی بود که شریف
امامی از آنها سخن گفت، هر چند که همه میدانستند که شریف امامی و دولت وی در
شرایط فعلی کشور دیگر تاب مقاومت در برابر انقلاب گسترده مردم نداشته و به زودی سقوط
خواهد کرد، ولی یک روز بعد از حضور شریف امامی در مجلس دولت وی توانست رأی اعتماد
نمایندگان را کسب کند.
شریف امامی در دفاع از دولت خود گفت : من شریف امامی بیست
روز پیش نیستم، نه به خودم و نه به فرزندانم و نه به دوستانم فکر نمیکنم و به
حسابهای گذشته افراد دقیقاً رسیدگی خواهد شد.
استعفای هویدا
یک روز پس از فاجعه 17 شهریور، هویدا وزیر دربار استعفا
داد. از قرائن مشخص بود که بخت هویدا برای یکه تازی در کشور دیگر افول کرده و باید
قربانی رژیمی گردد که عمری برای آن نوکری کرده است.
امیر عباس هویدا، پس از پایان دوران وزارت ۱۳ سالهاش، به وزارت
دربار منصوب شد و تا یک روز پس از جمعه سیاه این منصب را در اختیار داشت.
شاه پس از پذیرش استعفای هویدا از وزارت دربار، پیشنهاد سفارت
بلژیک را به او داد، اما هویدا این سمت را نپذیرفت و به رغم هشدارهای پی در پی درباره
احتمال بازداشتش، رغبتی به خروج از ایران نشان نداد و سرانجام 17 آبان 57 دستگیر
شد.(12)
دستگیری مقامات متهم به فساد
چند روزی از جمعه
سیاه نگذشته بود که پسلرزههای جنایت رژیم شروع شد، نظام برای اینکه مردم را قانع
کند که اقداماتی برای رفع فساد در کشور در حال انجام است، دست به یک عوامفریبی
تازه زد. دستگیری مقامات دونپایه دولتی سابق اولین کاری بود که رژیم به آن دست
یازید، ولی افاقه نکرد و رژیم روز به روز به سقوط نزدیکتر شد.
روزنامه اطلاعات دوشنبه بیستم شهریور با تیتر درشت در صفحه
اول خود از بازداشت مقامات عالی متهم به سوءاستفاده خبر داد و نوشت: شایع است در
لیست کسانی که به اتهام سوءاستفاده تعقیب میشوند نام چند تن از وزرا، معاونان و
مدیران عامل و شهرداران سابق و جمعی از مقامات بخش خصوصی وجود دارد.
وزیر سابق بهداری و 2 معاون وی از جمله بختبرگشتگانی
بودند که باید قربانی میشدند و در این روز خبر بازداشت آنان اعلام شد.
در این روز همچنین اطلاعات در خبر دیگری از دستور جلوگیری
از خروج جمعی از مقامات سابق به خارج از کشور خبر داد و نوشت پرونده قریب به 600 نفر
از مقامات سابق تحویل دادسرای دیوان کیفر و دادسرای تهران شده است.(13)
در این روز همچنین اعلام شد رضا قطبی رئیس سازمان صدا و
سیمای ایران به صورت اجباری از سمت خود کنارهگیری کرده است. به دنبال کنار رفتن
قطبی محمود جعفریان معاون سیاسی رادیو و تلویزیون نیز استعفا داد.
زلزله طبس…
مقارن ساعت 19و36 دقیقه و 49 ثانیه بعد از ظهر 25 شهریور
زلزلهای 7 ریشتری شهر تاریخی طبس در جنوب خراسان با قدمت بیش از هزار سال را به
کلی ویران کرد.
در این زلزله 30 آبادی به طور کامل تخریب و به 100 روستای
دیگر خسارت وارد شد و بیش از 6 هزار نفر کشته و هزاران نفر مجروح و بیخانمان بر
جای گذاشت.
پينوشتها
1ـ از آنجایی كه
ماموران ساواك به طور دائم در جستجوی وی بودند، توانستند اطلاعاتی حین شكنجه تعدادی از مبارزان، از اندرزگو به دست آورند.
ساواكیها در چارچوب این اطلاعات تلفنهای قسمت وسیعی از شهر تهران را تحت كنترل گرفتند
تا توانستند، رد مكالمات اندرزگو را به دست آورند و پی بردند كه شهید اندرزگو روز
19 ماه مبارك رمضان افطار را در منزل یكی از دوستانش خواهد بود. شهید اندرزگو، نزدیكی
غروب آن روز با یك موتور گازی راهی منزل دوستش شد، مأموران ساواك قبلاً منطقه را به
محاصره در آورده بودند. وی پس از ورود به خیابان سقاباشی متوجه حضور مأموران ساواك
شد، اما برای فرار از مهلكه، دیگر دیر شده بود. وی با پناه گرفتن در پشت یك اتومبیل
سعی در گمراه كردن مأموران داشت، اما مأموران رژیم از فاصله دور پاهای او را مورد هدف
قرار دادند. شهید اندرزگو در حالی كه خون، به شدت از پاهایش جاری بود، توانست تعدادی
از اسنادی را كه در جیب داشت در دهان گذاشته و بجود و تعداد دیگر را نیز با خون خود
آغشته كرد تا به دست مأموران ساواك نیافتد. دژخیمان رژیم كه سخت از این چریك مسلمان
وحشت داشتند از فاصله دور او را به گلوله بسته بودند و از این باك داشتند كه اندرزگو
به خودش مواد منفجره بسته باشد، آنها وقتی مطمئن شدند كه اندرزگو قادر به انجام حركتی
نیست به وی نزدیك و او را روی برانكارد قرار دادند، اما سّید با تكانی خود را از روی
برانكارد به داخل جوی آب انداخت. لحظه شهادت فرا رسیده بود و او در روز ضربت خوردن
مولایش علی«ع» و در حالی كه روزه بود و روزه خود را با خوردن اسناد باز كرد، به لقای
پروردگارش شتافت. سیّد همواره گفته بود كه: «زنده مرا نخواهند یافت» و سرانجام نیز
چنین شد.
2ـ رجال عصر
پهلوی، جلد 17، جعفر شریف امامی، صفحه 22، يکي از جنبههاي شخصيتي شريف امامي چنانچه
ذکر آن رفت عضويت او در فراماسونري است. پس از آنکه در سال 1343 هويدا به نخستوزيري
میرسد و دست شریف امامی از نخستوزیری کوتاه میگردد، وی به فراماسونري روي ميآورد
و با پیشرفت در این زمینه به مقام استاد اعظمی ترقی پیدا میکند.
شريف امامي براي
اعمال نفوذ خود ابتدا حزب «جمعيت ايراني طرفدار حکومت جهاني» را ايجاد میکند تا در
برابر حسنعلي منصور قرار گيرد که حزب ايران نوين را سرپرستي ميکرد و سپس به تقويت
فراماسونري در ايران میپردازد.
در يکي از گزارشهاي
ساواک در اين زمينه چنين آمده است:
«چون از لحاظ موقعيت مملکتي صلاح نبود شاه رياست فراماسونري
ايران را قبول کند و دکتر لقمان ادهم نيز کهولت سن داشت و امام جمعه تهران هم معمم
بود، قرار شد مهندس شريف امامي رئيس لژ ايران
گردد» ، شریف امامی علاوه بر این با نازیهای آلمان نیز در ارتباط بوده و تمایلاتی
نیز به شوروی داشته است.
3ـ همان، صفحه 29.
4ـ روزنامه اطلاعات، 5 شهریور 1357، صفحه 1.
5ـ همان.
6ـ همان.
7ـ همان، صفحه 32.
8ـ جان دي.
استمپل كه خود از مسئولين رده بالاي سفارت ايالات متحده آمريكا در ايران بود، بعدها
كتابي منتشر كرد. وي در كتاب خود درباره واقعه ميدان شهدا مينويسد: بلادرنگ پس از
آغاز برخورد در ميدان ژاله، مجروحين حادثه به سه بيمارستان واقع در ناحيه روانه شدند.
منابع پزشكي كشتهشدگان را بين 200 تا 400 نفر برآورد كردند. در ابتدا دولت مدعي شد
كه مقتولين 58 نفر بودهاند، اما در عرض يك هفته اين رقم به 122 نفر افزايش يافت كه
به اين رقم بين 2000 تا 3000 زخمي نيز افزوده گرديد. در نيم روز 8 سپتامبر
(17/6/57) رقم مقتولين اعلام شده از طرف مخالفين 400 تا 500 نفر بود، اما طي 24 ساعت
تا حدود 1000 نفر بالا رفت… قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمي دفن مردگان در تهران
به كنترل مخالفين درآمد و نيز تحريكات قابلتوجهي درباره ثبت ارقام قبور مقتولين از
هر دو طرف به عمل آمد. پزشكاني كه مدت 36 ساعت كار كرده بودند عقيده داشتند كه رقم
300 تا 400 كشته و 3000 تا 4000 مجروح كه در بيمارستانها و مراكز درماني درمان سرپايي
شدهاند برآوردي منطقي است.
9ـ صحیفه
امام، جلد 3، صفحه 459.
10ـ صحیفه
امام، جلد 3، صفحه 464.
11ـ
صحیفه امام، جلد 3، صفحه 466.
12ـ شایعه
داغ بازداشت نخستوزیر ۱۳ ساله با آغاز صدارت جعفر شریف امامی هر روز داغتر میشد،
به خصوص که شریف امامی پی در پی از نیاز کشور به یک «تصمیم قاطع» و لزوم برخورد با
«منادیان فساد» سخن میگفت. سرانجام شاه در هفدهم آبان ۱۳۵۷ تنی چند از مشاورانش را
به جلسهای احضار کرد. به روایت عباس میلانی «جلسه با موضوع نوسازی تشکیلات بنیاد پهلوی
آغاز شد. سپس فعالیت اقتصادی خاندان سلطنت، مورد بحث قرار گرفت و از ضرورت شفافیت هرچه
بیشتر در این زمینه صحبت شد… این مباحث هیچکدام وقت چندانی نگرفت. شاه ناگهان دستور
جلسه را تغییر داد. میگفت مدتی است مشاورانش به خصوص فرماندهان ارتش، خواستار بازداشت
هویدا شدهاند. آنگاه از جمع خواست که درباره این موضوع بحث و رایزنی کنند». در گرماگرم
صحبت، تلفن زنگ میزند و شاه گوشی را برمیدارد و برای چند لحظه سکوت میشود. شاه حرفی
نمیزد و فقط گوش میداد. سپس بیمقدمه گفت: «اتفاقاً گروهی اینجا جمعاند و درباره
همین موضوع صحبت میکنند.» هوشنگ نهاوندی میگوید که ناصر مقدم، رئیس سازمان امنیت
کشور (ساواک) پشت خط تلفن بود. شاه پس از چند لحظه سکوت، در حالی که لبخندی تلخ بر
گوشه لبانش نشسته بود، دست روی دهانی تلفن گذاشت و گفت: «او هم فکر میکند بازداشت
هویدا از شام شب واجبتر است.» دقایقی بعد از این گفتوگو شاه از مشاورانش خواست که
هر یک در مورد پیشنهاد بازداشت هویدا نظر خود را اعلام کنند. این روایت ظاهراً نشان
میدهد که تصمیم بازداشت هویدا در جریان رأیگیری مشاوران شاه انجام شد، اما سند تازهای
که عباس میلانی به آن دستیافته نشان میدهد که شاه از مدتی پیش تصمیم به بازداشت امیر
عباس هویدا و نعمتالله نصیری رئیس پیشین ساواک گرفته بود. میلانی میگوید که شاه تصمیم
خودش را گرفته بود و جلسهای که برای تصمیمگیری درباره وضعیت هویدا برگزار کرد، تنها
یک صحنهسازی بود؛ چرا که مثل خیلی از تصمیمهای دیگر، نمیخواست خودش به تنهایی تصمیم
بگیرد و کاسه و کوزهها را بر سر هویدا بشکند. شاه سال بعد با همین استدلال کوشید با
دستگیری شماری از مقامهای دولتی، از عملکرد آنها فاصله بگیرد و از این طریق تداوم
سلطنت را تضمین کند. عباس میلانی میگوید که در میان بازداشتشدگان، هویدا، شاهکلید
بود. عصر روز هفدهم آبان ماه شاه به وسیله تلفن هویدا را از تصمیم خود مطلع کرد و گفت:
«برای حفظ سلامت شما، دستور دادیم چند روزی شما را به محل امنی ببرند.» ساعاتی بعد
هویدا دستگیر شد …
13ـ اطلاعات، 20
شهریور 1357، صفحه 1.