محمد صالح
* سهم ما از سينما
دبير جشنواره فيلم فجر در سال 90 و از
چهرههاي نزديك به معاونت سينمايي وزارت ارشاد اسلامي در مصاحبه با روزنامه جوان
(20/6/91) :
در چند سال اخير تمسخر و استهزاء ارزشهاي
دفاع مقدس در سينماي ايران رايج شده و اين روزها ميرود كه تمسخر و استهزاء ارزشهاي
ديني هم در سينما رايج شود ! كسي از مسئولين به فكر نيست و براي مقابله با اين
مشكل راهي پيموده نشده است.
1. گويند از نزديكان و عزيزان وزير ارشاد
و رياست سازمان سينمايي است و قولش حجت است و هنوز هم مشغول همكاري با وزارت ارشاد
است و اين يعني: اقرار العقلا علي انفسهم نافذ ( او جائز )
2. منظور گوينده دوران اصلاحات نبوده كه
توپ را به زمين “مهاجراني” عليه ما عليه بيندازيم! منظور چند سال اخير
بوده است!
3. و البته صحيح فرموده كه كسي از
مسئولين ارشاد به فكر مقابله با اين وضعيت نيست! (چون اگر به فكر بودند كه اجازه
شيوع جسارت و اهانت و تمسخر را نميدادند!)
4. با اين مقدمات نتيجه ميگيريم كه:
براي مقابله،لازم است روحانيت،حاملان ارزشهاي دفاع مقدس (رزمندگان، جانبازان،
آزادگان و خانوادههاي آنان )و متدينان مملكت، خود وارد صحنه شوند و بيش از اين
اجازه اهانت و تمسخر ارزشهاي اسلامي و انقلابي را به بيهنران بيتعهدي كه سينماي
ايران را غصب كردهاند،ندهند!
5. و يادمان باشد كه اين سينما ميتواند
در صورت تصدي هنرمندان مومن و انقلابي،جايگاه ترويج دين و ارزشهاي اسلامي و
انقلابي باشد! ( البته تا حدودي و نه به صورت نامحدود! )
6. قدم اول آن است كه براي نهي از اين
منكرات،ائمه محترم جمعه و جماعات و اساتيد حوزههاي علميه و ايثارگران در حركتي
هماهنگ،وضع فعلي سينما را به چالش كشيده و از وزير ارشاد در اين خصوص توضيح
بخواهند! (مگر مسئول كسي نيست كه بايد از او سئوال كرد؟ )
7. قدم دوم مطالبه از نمايندگان مجلس (
بويژه اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس ) است كه در جهت اصلاح سينما وارد عمل شده و براي
حاكميت شرع و اخلاق بر سينما و مجازات اهانت و تمسخر ارزشهاي اسلامي و انقلابي در
سينما طرحي را تهيه و به تصويب برسانند،آنهم با فوريت!
8 . و البته بماند كه تقصير خودمان است!
اگر كار را رها نميكرديم و به مسئولين فعلي و قبلي اعتماد بيجا نمي فرموديم و اوضاع
فرهنگي مملكت را مراقبت و رصد ميکرديم، كار به اينجا نميرسيد كه مرده شور هم از
فرط سختي مصيبت به گريه و ناله بيفتد!
* ظرفیت مسجد
– لابد شنيدهايد كه مسجدي در يكي از
محلات تهران با همكاري امام جماعت و هيئت امناء و اعضاي بسيج، طرح جمعآوري
داوطلبانه گيرندههاي ماهواره، قليان و… را در چند نوبت اجرا كرده و هر بار
مردم محله با استقبال از اين طرح، خودشان آمده و گيرندههاي ماهواره و قليان و
آلات متعلقه را به مسجد تحول دادهاند! و البته بايد شنيده باشيد كه تنها ابزار
مسجديان براي تشويق مردم به تحويل ادوات ممنوعه و مكروهه، زبان خوش، قول ليّن و
اطلاعرساني دقيق بوده است! (البته جوايزي هم به ملت دادهاند كه دست خالي از خانه
خدا بيرون نروند!)
1ـ آيا ما به قدرت مسجد واقفيم؟
2ـ و آيا باور داريم كه مسجد سنگر است؟
3ـ فرض كنيد كه از مجموع 50 هزار مسجد
مملكت (عدد بيشتر از اينهاست!) نصف يا يك پنجمشان اهل فعاليت اينجوري (همان جوري
كه در بالا گفتيم) باشند! آن وقت اوضاع فرهنگي مملكت چه جوري خواهد بود؟
4ـ چرا اكثر مساجد ما اينجوري نيستند؟
(چه هستند؟ بماند!!)
– يك مسجدي است در غرب تهران (حوالي خيابان استاد
معين) كه قبل از انقلاب، يك كلاس نويسندگي در آن برپا بوده! آن هم به ابتكار دو
جوان متدين و علاقمند و همكاري امام جماعت و با بودجه صفر تومان! دهها نفر از
نويسندگان مشهور ادبيات داستاني پس از انقلاب (كه به انقلاب و اسلام وفادار ماندهاند)،
محصول همان كلاس كوچك داستاننويسي آن مسجدند!
1ـ اگر هزار تا مسجد اينجوري داشتيم، آن
وقت ديگر كمبودي از بابت نويسنده و شاعر و هنرمند متدين و انقلابي احساس ميكرديم؟
2ـ مگر اين مسجد چه داشته كه بقيه مساجد
ندارند؟ (لازم به ذكر است كه اين مسجد بسيار معمولي و حتي مستضعفي بوده و هست! و فاقد
محراب و گنبد ميليوني و ميلياردي!)
3ـ چرا بقيه مساجد ما اينجوري نيستند؟
4ـ آيا مساجد واقعاً سنگرند؟ آيا سنگرها
را حفظ كردهايم؟
* رسانهها، سياست، غوره و مويز!
چند دستهاند كه با يك غوره سرديشان ميكند
و با يك مويز گرميشان!
دسته اول: آدمهايي كه خيلي كوچكند!
دسته دوم: آنهايي كه بسيار كمظرفيتند!
دسته سوم: كساني كه بيش از حد احساساتياند!
دسته چهارم: صدا و سيما و اغلب رسانهها
و سياسيون مملكت ما!
مثال 1:
يك روز اردوغان و مقامات تركيه ميروند
توي شكم رژيم صهيونيستي و اكثر رسانهها و سياسيون ما يك دفعه عاشق برادر ارزشي
جناب اردوغان ميشوند و دورش ميگردند و برايش ميميرند و…
چند روز بعد همان برادر اردوغان و مقامات
تركيه به صورت همزمان ميروند در آغوش امريكا و رژيم صهيونيستي و توي شكم سوريه!
اين بار صدا و سيما و رسانهها و فعالان سياسي ما پس از طي يك دوره از گيجي از
اردوغان و رفقايش متنفر ميشوند و اردوغان ميشود مزدور امريكا و اروپا و صهيونيسم
و…!
مثال 2:
يك زمان محمد مرسي ستاره رسانهها و صدا
و سيماي ماست و حلوا حلوا ميشود و ديدارش با متعلقه بيلكلينتون يكجوري ماستمالي
ميشود و زماني ديگر پس از نطق در اجلاس سران، از چشم ميافتد و…!
ـ پرسش بنيادين:
چرا بيشتر رسانهها و صدا و سيما و اهل
سياست مملكت ما اينجورياند؟ از كوچكي است يا از كمظرفيتي يا از احساساتي بودن
بيش از حد مجاز يا دليل ديگري دارد؟
ـ جواب بنيادين:
1ـ چون رسانهها و سياسيون ما به جاي
عقل، عاطفهشان فعاليت ميكند!
2ـ چون سرد و گرم روزگار را نچشيدهاند!
3ـ چون سواد سياسي ندارند!
4ـ چون اين كاره نيستند!
ـ توصيه بنيادين:
در اينگونه مواقع آدم مؤمن و عاقل:
1ـ از افراط و تفريط خودداري ميكند!
2ـ سعي ميكند از موضعگيري سريع خودداري
كند.
3ـ مسير را طوري طي ميكند كه امكان
بازگشت برايش مهيا باشد.
4ـ از قطعي حرف زدن تا آنجا كه ميشود
خودداري ميكند (مگر در تبيين اصول)
5ـ تعريف و تمجيد يا تقبيح را متوجه
رفتارها و فعلها ميكند نه فاعلها!
6ـ اصراري بر موضعگيري الزامي ندارد!
(تا لازم نباشد موضعگيري نخواهد كرد)
* ادعاسنجي
از آنجا كه اين دنيا، دنياي سنجش است و
هر چيزي بايد سنجيده شود و امور هر چه مهمتر باشند، بايد سنجش بيشتري روي آنها
صورت بگيرد، لذا چند شاخص جهت سنجش بعضي جاها و بعضي چيزها را به عنوان نمونه
تقديم ميكنيم:
1ـ براي سنجش وزارت ارشاد و عملكرد آن،
به مدرك دكتراي فقه و اصول وزير نگاه نكنيد! بلكه ببينيد كه وزارتخانه به چه فيلمها
و تئاترهايي مجوز ساخت و پخش ميدهد!
2ـ براي سنجش شهرداري تهران به سوابق و
لواحق شهردار كاري نداشته باشيد! بلكه تبليغات پرحجم فلان شركت خارجي را ببينيد كه
در سال توليد، زينتبخش خيابانهاي تهران شدهاند!
3ـ براي اندازهگيري اهتمام مديران مترو
به دين و احكام آن، جزوههاي تبليغي معاونت فرهنگي مترو را بيخيال شويد! بلكه عدم
اهتمام مديران مترو به تفكيك زن و مرد در قطارها و اختلاط زننده محرم و نامحرم در
واگنهاي مثلاً مردانه مترو را مورد توجه قرار دهيد!
4ـ مراقب باشيد تا ادا و اطوارهاي مثلاً
مذهبي صدا و سيما، فيلمتان نكند! براي سنجش تقيد سازمان و مديران و برنامهسازان
آن به دين و شريعت، رفتار مجريان و بازيگران زن و مرد و آرايش و پوشش آنها و مضمون
و محتواي برنامهها را بسنجيد!
5ـ ملاك سادهزيستي خوردن نان و پنير آن
هم در سه وعده، آن هم مقابل دوربين نيست! سادهزيستي را در ميزان هزينههايي كه يك
مدير و زيردستانش به مجموعه تحت مديريت تحميل ميكنند، جستجو كنيد!
6ـ ادعاها و رفتارهاي اول كار رؤساي
جمهور ملاك دقيقي براي سنجش آنها نيست! رفتار و كردار و گفتار رؤساي جمهور در يكي
دو سال آخر كار ملاك دقيقتري براي ارزيابي آنهاست! به هر حال، شمردنها را بايد
آخر پاييز شمرد و نه اول بهار!
7ـ اگر وزير بهداشت و درماني پيدا شد كه
ممنوعيت استفاده از چادر براي دختران دانشجوي پزشكي، پرستاري، دندانپزشكي و… در
بخشهاي بيمارستاني را ملغي كرد، آنگاه بدانيد كه طرف چقدر براي اعتقادات مردم
ارزش قائل است و به آنها ايمان دارد! (لابد ميدانيد كه الان سالهاي سال است كه
دختران متدين رشتههاي پزشكي، پرستاري و… در بخشهاي بيمارستاني به دلايل واهي و
غيرعلمي اجازه استفاده از چادر را ندارند!)
* قرآن
و سياست
بعضي ها آمدند سياست را ديني كنند، دين
را سياسي كردند!
بعضيها آمدند سياست را عين ديانتشان
كنند، ديانتشان عين سياستشان شد !
جماعتي آمدند تا در سياستشان، ديني عمل
كنند، اما در ديانتشان سياسيكاري كردند!
چرا ؟
1 – چون دين را نميشناختند !
2 – چون قدرت و طمع چشمشان را كور كرده
بود !
3– چون معنويت را براي بعد گذاشتند و به
كارهاي واجبتري مثل كسب قدرت مشغول شدند!
4 – چون از فرط بيسوادي به جهل مركبشان
مغرور شدند!
چاره كار: براي اين جماعت قرائت مكرر و
توام با تدبر سوره مباركه حجرات توصيه شده است، البته اگر هنوز قطره اي از فطرتشان
بيدار مانده باشد!