خاصیت قلب گشوده

حضرت آيت الله مجتبي تهراني

مروری بر بحث گذشته

 در شماره های گذشته
درباره اقسام و اوصاف قلوب از منظر روایات اسلامی، بیان شد که قلب مؤمن، دارای
صفات ظاهریّه‌ای است، مانند أَزهَر، أَجرَد و قرار داشتن بر طریقۀ مستقیم و جادّۀ مستویّۀ
انسانیّت. این  ویژگیها هم در ارتباط با
صفات ذاتیّۀ قلب و هم صفات ظاهریّۀ آن مطرح است؛ چراکه از جهت صفات ذاتی، قلب صاحب
فطرت الهیّه است و از جهت صفات ظاهریّه­، از انسان کامل تبعیّت می­کند. البتّه به
شرطی که مؤمن از قلب خود، نسبت به تصرّفات شیاطین داخلی، یعنی انیّت و انانیّت و
شیاطین خارجی که همان ابلیس و جنود او هستند، حفاظت و مراقبت نماید.

 

«مفتوح بودن» قلب مؤمن

روایتی که از اصول کافی در بحث گذشته اشاره شد، با کمی
اختلاف در کتاب بحار(1) هم آمده ‌است؛ در آن روایت، قلوب انسان‏ها
به‏حسب صفات ظاهریّه­، به سه ‏دسته تقسیم شده بود که یکی قلب کافر بود، دیگری قلب
عوام مردم و در آخر هم قلب مؤمن؛ که در توصیف آن فرموده بود: قلبِ مؤمن، قلبی باز
است که درونش چراغ دارد؛ «قَلبٌ مَفتوحٌ فیهِ
مِصباحٌ یَزهَر». این روایت، صفتی را برای قلب مؤمن مطرح
می‏فرماید که در روایتِ امام باقر«ع» بیان نشده است. آنجا آمده بودقلب مؤمن
أَزهَر، أَجرَد و مستوی بر طریق مستقیم الهی است، امّا در اینجا می‏فرماید: قلب
مؤمن مفتوح است.

باز و مفتوح بودن قلب مؤمن، این است که وقتی او، از طریقۀ
صافیۀ سازجۀ اصلیّۀ ذاتیّۀ که همان طریقۀ توحید است خارج نشده و خود را با تبعیّت
از انسان کامل محافظت کرده و اجازه نمی‏دهد، دلش تاریک و برعکس شود، همین
مراقبت‏ها باعث می­شود، هنگامی‌که معارف حقّه، از مقامات و معنویّات گرفته تا هرآنچه که
مربوط به حقائق ایمانیّه است، به او القا شود، قلب او نیز آن‌ها را بپذیرد و در خود جای دهد.
باز بودن قلب مؤمن یعنی اینکه او تمام معارف حقّه و ایمانیّه‏ای که به او عرضه می‌شود را به‏سوی خود جذب کرده و
در دل خود جای می‏دهد.

به‏تعبیر دیگر همان‏طور که متغذّی، دهان باز می­کند و غذایی
که با او تناسب دارد را می­خورد، دلی هم که از طریقۀ الهیّۀ و فطرت اولیّه­‏اش
منحرف نشده و دارای سلامت مزاج است، اگر غذای متناسب با مزاجش را به او بدهند،
دهان باز کرده و آن را خواهد خورد. به این می‌گویند: تناسب بین غذا و متغذّی.
دل مؤمن، برای جذب معارف حقّه، مفتوح و باز است. به‏گونه‌ای که هرچه به او بدهند، او جذب
می­کند و می‌پذیرد؛ برخلاف قلوب کسانی که در مقابل قلب مؤمن قرار دارند که مانند قلب منافق
مهر شده است. چون قلب منافق، این معارف را پس می‌زند و آن‌ها را رد­ّ می­کند.

 

 قلب مومن، در دست
خدا

 از آنجا که مؤمن
قلب خود را تحت تصرّف شیطان قرار نداده، تقلیب و تقلّب آن در دست خدا است. یعنی
دلی که به‏دست شیطان نیفتد و از ظلمت و کدورت دور باشد، به‏دست خدای متعال قرار می­گیرد.
در این‏باره دودسته روایت وجود دارد که یک دسته از آن‏ها می­فرماید: خداوند چهل
صباح، قلب مؤمن را با دو دست جلال و جمالش تخمیر نمود؛ و دستة‌ دیگر می‏فرماید:
قلب مؤمن، بین دو انگشت خدا قرار دارد.

در کتاب بحارالأنوار روایت مفصّلی در این باب وجود دارد که
به بخشی از آن اشاره می‏شود. شخصی به نام حمران – علی‏الظاهر حمران‏بن‏اعین- می‌گوید: «سَمِعتُ أَبا جَعفَر«ع»: إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ
إصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يُقَلِّبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ»؛(2) شنیدم که امام باقر«ع» فرمود: دل­ها بین
دو انگشت خدا قرار دارد و خدا هرگونه بخواهد آن‏ها را به این‏طرف و آن‏طرف می‌گرداند.

اگر مؤمن با تبعیّت از انسان کامل و بر اثر ریاضات شرعیّه،
اجازه ندهد شیطان، حریم الهی قلب او را تصرّف کند و دست نفسش را نیز از تصرّف در
این بیت ربّ قطع نماید، دلش کاملاً در اختیار خدا قرار می‏گیرد و دیگر او است که
در قلب او تصرّف می‏کند؛ هرطور که بخواهد. اینجا است که سلطان این مملکت الهیّه­،
خدا خواهد بود.

درست است که خدا، قلب مؤمن را از نظر ذاتی­، به انوار
ذاتیّۀ الهیّه تخمیر نموده است؛ امّا این خود مؤمن است که با تبعیّت از انسان کامل
و به تبع آن، با سلب نفوذ و تصرّف شیطان و نفس، این خانۀ الهی را از نظر ظاهری،
تحت تصرّف خدا قرار داده است. لذا هروقت که قلب مؤمن به این مقام نایل گردد،
خواستن و نخواستنش، الهی می‏شود. زیرا قلب او بین دوانگشت خدا است و همة تمایلات و
تنافرات وی، به‏دست خدای متعال است.

 

مراحل و درجات فتح قلوب

فتح قلب، مراحل و درجات مختلفی دارد و سه فتح برای دل شمرده
شده است. به اصطلاح، فتوحات دل قریب، مبین و مطلق است. گویا دل، صاحب ابواب
متعدّدی است و هر فتح مربوط به یک مرحله از مراحل مختلف جذب معارف الهیّه است.

فتح قریب

اوّلین چیزی که برای مؤمن در سیر معنوی‌اش حاصل می­گردد این است که با
تبعیّت از مقام خاتمیّت، یعنی شریعت مقدّس اسلام و ریاضات شرعیّه‌ای که با توجّه به اوامر و نواهی
صادره از شرع مقدّس متحمّل می‌شود، از مقامات نفسانیّه عبور کرده و به مقام «قلب» می­رسد.
از «مقام قلب» که همان مفتوح شدن باب دل، بر روی تجلّیات الهیّه است، به «فتح
اوّل» یا «فتح قریب» تعبیر می­کنند. اهل معرفت می­گویند: آیۀ شریفة «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريب»،(3) نیز به همین معنا اشاره دارد. با یاری حق تعالی و نصرت الهی،
قلب مؤمن، بعد از آنکه از مقامات نفسانی خلاص شد، به این مقام یعنی «فتح قریب» یا
«فتح اوّل» دست پیدا می‌کند؛ امّا در این فتح، باب دل به‏سوی تجلّیات «اسما و صفات»
الهی بسته است و نمی‌تواند آن‌ها را جذب نماید.

فتح مبین و فتح مطلق

شخص مؤمن، بعد از مقداری پیش‏روی، با عنایت الهی، باب دیگری
به ‏رویش باز می­گردد به‏نام «فتح مبین»  «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً».(4) در این مرحله قلب مؤمن، دلی شده است که می‏تواند تجلّیات
اسما و صفات الهی را شهود ‌کند. اینجا است که برای قلب «فتح مبین» شده است. البتّه
درست است که باب دیگری برای دل باز شده و او به شهود اسما و صفات مفتخر گشته است،
امّا هنوز دری از دل بسته است که تجلّیات ذاتیّۀ خداوند از آن وارد قلب می‏شود.

هنگامی‌که با عنایت الهی، این در نیز باز شود و دل بتواند تجلّیات
ذاتیّه را شهود کند، به «فتح مطلق» رسیده است؛ «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْح».(5)

 در این مبحث، مجال
ورود به مسائل فنّی بحث «فتوحات ثلاثۀ قلبیّه» نیست؛ فقط غرض از بیان این
اصطلاحات، این است که معلوم شود قلب مؤمن، آن‏قدر کشش داشته و می‏تواند پیش برود
که حتّی به شهود کامل حق تعالی برسد. نکتة مهم این است که ‌در بین جمیع موجودات و
ماسوی‏الله، فقط قلب انسان است که می­تواند عالم مافوق را از ملکوت گرفته تا
تجلّیات ذاتیّۀ حقّ تعالی را شهود کند. این خصوصیّت، فقط مختصّ انسان است. یعنی
هیچ موجودی نمی­تواند به این مقام دست پیدا ‌کند که آن هم به‏وسیلة قلب او
است که اشرف ابعاد وجودی او بوده و از مختصّات انسانی به‏شمار می‌آید.

روایتی در کتاب بحار نقل شده است که می‏گوید: «قَالَ
النّبیّ«ص»: لَوْلَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا
إِلَى الْمَلَكُوتِ»؛(6) اگر شیاطین پیرامون قلب انسان­ها، سنگر نمی‌گرفتند و آن را تحت تصرّف خویش
در نمی‌آوردند، این دل می‌توانست ملکوت و عالم مافوق ماده
را شهود کند.

بنابراین، از مجموع روایاتی که مطرح شد برداشت می‌شود که قلب مؤمن یک خصوصیت
ذاتیّه دارد و یک صفت ظاهریّه. در صفات ذاتیّه عرض شد قلب مؤمن «أَزهَر و أَجرَد»
است و «بر طریقۀ مستقیم» قرار دارد و درهای آن به‏سوی معنویّات «مفتوح می‌باشد». قلب مؤمن مطبوع نیست،
باز است. آن غذایی که به‏عنوان خوراک معنوی به او داده می­شود، متناسب با فطرت
قلبی او است. این خوراک­ها نیز مختلف بوده و طی مراحلی به قلب مؤمن عرضه می‏گردد،
تا آنجا که برای او «فتوحات ثلاثه» پیدا می­شود. در این زمینه، روایاتی نیز موجود
است. مسألة عمده و شرط مهم در این بحث آن است که انسان، این دل صاف را از دسترس
غیرخدا محافظت نماید.

قلوب انبیاء و اولیا نیز با توجه به مراتب‌شان، مفتوح بوده
است. آن‏ها نیز آنچه را که دیگران از دیدنش محروم بودند، شهود می‌کردند؛ امّا این‌طور نیست که تمام مراحل این
فتوحات، مختص به اولیای خاص خدا باشد، بلکه هرکس در مسیر شرع و مقتضای فطرت اولیّۀ
قلب خویش قرار گیرد و به‏صورت کامل، تبعیت و مراقبت داشته باشد، برایش فتح باب
خواهد شد، به‏گونه‌ای که در این دنیا، آن عالم را شهود می‌کند؛ البته هرکس در حد خودش.

 

 

 سوتیترها:

* دلی هم که از طریقۀ الهیّۀ و فطرت اولیّه­‏اش منحرف نشده
و دارای سلامت مزاج است، اگر غذای متناسب با مزاجش را به او بدهند، دهان باز کرده
و آن را خواهد خورد. به این می‌گویند: تناسب بین غذا و متغذّی. دل مؤمن، برای جذب معارف
حقّه، مفتوح و باز است.

 

* هرکس در مسیر شرع و مقتضای فطرت اولیّۀ قلب خویش قرار
گیرد و به‏صورت کامل، تبعیت و مراقبت داشته باشد، برایش فتح باب خواهد شد، به‏گونه‌ای که در این دنیا، آن عالم را
شهود می‌کند؛ البته هرکس در حد خودش

 

پي‌نوشت‌ها:

1ـ احتمالاً مرحوم مجلسی، روایات را از
جامع­الاخبار نقل می‌کرد نه از اصول کافی؛ زیرا در
جامع الاخبار می‌گوید: «فیهِ مِصباحٌ یَزهَر»، امّا در
اصول کافی آمده است: «فیهِ مَصابیح یَزهَر». مرحوم مجلسی هم وقتی می‏خواهد این
روایت را بیاورد، می‏گوید که این روایت را از اصول کافی نقل می‌کند،
درحالی‌که متن روایت همان چیزی است که در جامع الاخبار آمده است و
آن روایت را در متن بحار آورده است. (بحارالأنوار، ج67، ص51)

2ـ بحارالأنوار، ج72،ص48.‌‌

3ـ سورة مبارکة صف، آیه13.

4ـ‌ سورة مبارکة فتح، آیه1.

5ـ سور مبارکه نصر، آیه1.

6ـ بحارالأنوار، ج67، ص59.

7ـ بحارالأنوار، ج 45، ص43.