حضرت آيت
الله مصباح يزدي
برکات حضوری و غیرحضوری ائمه
برکاتی که از ناحیه وجود مقدس ائمه اطهار
عائد مردم میشود، طیفهای مختلفی دارد. درک این امر بر معرفت بیشتر به مقامات اهلبیت«ع»
و مخصوصاً وجود مقدس ولی عصر«عج» مبتنی است. همه ما در باره وجود امام میدانیم که
او انسانی است که در زمانی خاص و از پدر و مادری متولد شده است و روزی هم از دنیا
خواهد رفت. حال، ممکن است عمری کوتاه یا احیاناً عمر بلندی داشته باشد، مثل امام
عصر«عج» که بیش از هزار سال عمر دارند. امام مثل همه انسانهای دیگر با افرادی
ارتباط دارد و از عوامل طبیعی متأثر میشود.
رابطه امام با مردمی که با او مواجه میشوند،
به صورت گفتوگوی حضوری است که طبعاً چنین رابطهای در زمان حیات امام و به هنگام حضور
او در جامعه است و ارتباط امام با مردمی که غایبند و حضور ندارند، بهصورت ارسال و
دریافت پیام است. گاه این پیامها، پیامهای خاص و از طریق کسانی است که با ایشان
ملاقات میکنند، همچنان که در زمان غیبت صغری اینگونه بود. در این دوره بین ولیعصر«عج»
و مردم، یک نفر واسطه بود که پیامهای مردم را به آقا و پیامهای آقا را به مردم میرساند.
وقتی این فرد از دنیا میرفت، شخص دیگری جانشین او میشد. آنها چهار نفر بودند که
یکی پس از دیگری، بین امام زمان«عج» و مردم واسطه بودند. غیبت صغری به این معناست
که هنوز رابطه انسانی حضوری با آن حضرت فیالجمله ممکن است، ولو به واسطه فردی
دیگر.
امام عصر«عج» به گونهای دیگر نیز به
مردم برکت میرسانند و آن برکتی است که در اثر توسلات و تضرعات مردم و واسطه قراردادن
ایشان به مردم میرسد. در پیشگاه الهی، به برکت دعای ایشان و توجه ایشان، مشکلات
توسلکنندگان حل میشود. البته، این توسلات به خود پیغمبر اکرم«ص» و ائمه اطهار«ع»
نیز که از دنیا رفتهاند میشود، اما ارتباط با وجود مقدس ولیعصر«عج» نزدیکتر است
و طبق بعضی از بیانات، حتی وقتی مردم به پیغمبر اکرم«ص» یا ائمه اطهار«ع» هم متوسل
میشوند، آنها امر را به امام حیّ حواله میدهند و اوست که نهایتاً حوائج مردم را
برآورده و مشکلات آنها را رفع میکند. میدانیم که تقریباً همه مسلمانها فیالجمله
به توسل اعتقاد دارند، مخصوصاً شیعیان که بخصوص به حضرات چهارده معصوم«ع» متوسل میشوند
و خدا به برکت آنها حوائج متوسلان را هم برآورده میکند.
اما طبق بسیاری از روایات، غیر از این
وجود جسمانی که ما برای پیغمبر اکرم«ص» و اهلبیت«ع» معتقدیم، امام مرتبه وجودی دیگری
نیز دارند، مرتبهای فوق عوامل طبیعی و جسمانی که به آن مقام نورانیت میگویند. این
امر مطلب غامضی است، اما آن قدر روایات شیعی و سنی دراین باره وجود دارند که اگر
احصاء بشوند، فوق حد تواترند. خدای متعال، نور اهلبیت«ع» را در مرتبهای مقدم بر
همه عوالم آفریده است و همه برکات و فیوضاتی که در عالم نصیب موجودات میشود، شعاعی
از آن نور مقدس است. حتی تصور این امر هم کمی برای ما دشوار است چه رسد به این که حقیقتش
را دریابیم و کاملاً آگاهانه و عمیق آن را تصدیق کنیم.
بههرحال، ما برحسب تعبد به سخنان ائمه«ع»
میدانیم که چنین واقعیتی وجود دارد، اما نمیدانیم دقیقاً به چه معناست. در زیارت
جامعه کبیرهای که از امام هادی«ع» نقل شده و یکی از گنجهای معارف اهلبیت«ع» است،
میخوانیم: «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ». خطاب
به اهلبیت«ع» میفرماید: خدای متعال شما را بهصورت نوری آفرید که اطراف عرش الهی
حلقه زده بودید. البته ما نه معنای عرش خدا را میدانیم و نه معنای نور آنها و نیز
نمیدانیم که مراد از حلقه زدن نور در اطراف عرش خدا چیست. ما اجمالاً میدانیم
که حقیقتِ خیلی از چیزها را درک نمیکنیم.
نور وجود معصومان، مقدم بر عالم هستی است
طبق صدها روایتی که از طرق مختلف نقل شده
و حتی در کتابهای معتبر اهل سنت هم آمده است، اول خدا نور پیامبر«ص» و نور علی«ع»
را با هم آفرید. آنها یک نور بودند و بعد منشق شدند. از این نور چهها آفریده شد!
همه آن برکاتی که در بهشت و در نعمتهای خدا هست، از شعاع نوری است که از نور پیغمبر
اکرم«ص» و نور امیرالمؤمنین«ع» است.
به هر روی ما از معنای اینها سر در نمیآوریم.
گاه امامان معانی اینها را به خواص اصحاب میگفتند و گاهی هم میگفتند که اینها را
به همه نگویید، چون همه نمیتوانند درک کنند و انکار میکنند. انکار بیدلیل، نمره
منفی دارد. وقتی آدم وجود چیزی را که نمیداند، نفی کند در مرتبهای از کفر قرار
میگیرد.
این مقام نورانیت چیزی فراتر از عرصه
زمان است. در فلسفه الهی اثبات میشود که فقط موجودات مادی در ساحت زمان قرار میگیرند
و زمان بُعدی از ابعاد وجود مادی است، یعنی بُعد چهارم این عالم. این امر بنحوی در
قضیه انيشتين نیز بیان شده است. اگر از عالم ماده فراتر برویم، آنجا دیگر اصلاً
عالم زمان نيست. از این رو، کسانی که با آن عوالم ارتباط دارند، هم گذشته را میبینند
و هم آینده را. آیندهای که هنوز در عالم زمان تحقق پیدا نکرده است، اما در ظرفی دیگر
و در عالمی دیگر وجود دارد. برخی از افراد میتوانند با آن عوالم ارتباط پیدا
کنند و این حادثه را در ظرف و عالمی دیگر ببینند.
معصوم، واسطه فیض الهی
به هرحال مقام نورانیت اهلبیت«ع» مقامی
است که واسطه فیض الهی با همه عوالم است، یعنی آن قدر این مقام ارزش دارد که همه برکات
سایر عوالم، شعاعی از وجود آنهاست. آنها هدف اصلی خلقت الهی هستند و چیزهای دیگر طفیلی
آنهایند. در حدیث کساء میخوانیم که اگر به سبب وجود شما نبود، آسمان و زمین و
ماه و خورشید خلق نمیشد.
برای تقریب به ذهن مثالی از عالم جسمانی
خودمان بزنیم. فرض کنید در منطقهای معدن الماسی وجود دارد که هر گرم یا حتی هر قیراط
آن ارزش بسیار زیادی دارد، منتهی این الماسها در اعماق معدن ذغالسنگ قرار دارند و
باید آنها را بسختی استخراج کرد. فرض کنید سرمایهداری بیاید، این زمین را بخرد
و استخراج از معدن را آغاز کند، سنگها و خاکهایش را کنار بریزد تا به آن عمقی از
زمین برسد که معدن الماس وجود دارد و از میان خروارها ذغالسنگ، چند گرم الماس پیدا
کند. آیا میتوان گفت او به هدف استخراج ذغالسنگ این کارها را کرده است؟ اگر کسی
بپرسد شما این زمین را برای چه خریدید، پاسخ او استخراج الماس خواهد بود. هدف اصلی
استخراج الماس بود، اما در کنار الماس، مقداری ذغالسنگ هم استخراج شد. اگر الماسی
در کار نبود، این همه پول خرج نمیشد. پس ذغالسنگ طفیلی الماس است. البته، ذغالسنگ
هم چیز کم ارزشی نیست، اما ذغالسنگ در مقایسه با الماس، ارزش ندارد.
در مقام تشبیه، انوار اهلبیت مانند آن الماسهایی
هستند که هدف اصلی خلقتند. اینکه آنها چه مقامی دارند و چقدر میارزند، ما نمیتوانیم
درک کنیم. ارزش آنها با اعداد و ارقامی که با آن آشنا هستیم، محاسبه نمیشود. گاه
با یک اشاره اهل بیت«ع» و حتی با اشارهای از امامزادهها بیماری شفا مییابد که
میلیونها تومان براي او خرج کردهاند و درمان نشده است. صدها و هزارها نمونه اینچنینی
داریم و برخی از نزدیک دیدهاند که در حرم حضرت رضا«ع» عدهای شفا پیدا کردهاند.
خاطرهای از زبان مقام معظم رهبری
چند ماه پیش در مشهد خدمت مقام معظم رهبری
شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضا«ع» شد. ایشان فرمودند که برای مشهدیها کرامات
حضرت رضا«ع» چیزی عادی است و آنها از این مسئله که بگویند امروز حضرت کوری یا
معلولی را شفا داد، هیچ تعجبی نمیکنند. آقا فرمودند: من بچه بودم که همراه پدرم
به مسجد ترکها در بازار رفتم. مسجد مکبری به نام کربلایی داشت که نابینا بود و حتی
به او کربلايي رضای عاجز میگفتند
ـ مشهدیها به نابینا عاجز میگویند ـ سالها بود که او را میشناختیم و کوری او
را دیده بودیم. روزی من خدمت پدرم بودم که کربلایی رضا آمد، در حالی که بینا شده
بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا مرا میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدرم
را شرح داد. پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند.
ما جستجو کردیم که کربلائی چگونه شفا
یافته است؟ گفتنداین کربلایی دختری داشت که دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش
را به مسجد میآورد و او بعد از این که در مسجد مستقر میشد، دیگر به کسی نیاز
نداشت. کمکم دختر بزرگ شد و به اصطلاح آب و رنگی پیدا کرد. روزی بعضی از بچههای
بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به
دخترش گفته بود دست مرا بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید
تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضا«ع» عرض کرده بود: آقا! من سالهاست
که نابینا هستم و حتی یک بار هم گله نکردم. زندگی من با فقر گذشته است، اما یک بار
هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به
ناموسم را تحمل نمیکنم. یا مرا شفا بدهید یا همین جا مرگم بدهید. من دیگر طاقت
ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و
بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضا«ع» او را شفا میدهند. مقام معظم رهبری
خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام. برای مردم
مشهد این چیزها خیلی عادی است و آنها هر روز از این چیزها میبینند.
کرامات معصومان و ادراک انسانی
امام رضایی که هزار سال پیش از دنیا رفته
و مشهد دفن شده است، با کدام گوش میشنود؟
چطور اراده میکند که فردی را شفا بدهد؟ چگونه چشم نابینایی را بینا میکند؟ با چه
ابزاری؟ با چه عمل جراحیای و با چه دارویی؟ هیچ یک از اینها در کار نبوده است و
فقط اراده و توجه حضرت چنین کاری را کرده است. توجه حضرت رضا«ع» فرد نابینایی را
بینا میکند که سی یا چهل سال کور و اصلاً معروف به عاجز و نابینا بوده است. این
چه قدرتی است؟ با چه چیزی میتوان این قدرت را سنجید؟ چقدر میارزد؟
در چنین مواردی است که انسان میتواند
حدس بزند که پیامبر و امامان«ع» چه مقامی دارند. آنها چه قدرتی دارند که برای مثال
در ایام شلوغ، همزمان سخن میلیونها انسان را میشنوند؟ نیمهشبهایی که در جمکران
چند میلیون انسان با هم میگویند یا صاحبالزمان، امام عصر«عج» چند تا از این
درخواستها را میشنود؟ خود امام کجاست؟ بر فرض که همین جا هم باشد، اما چگونه چند
میلیون صدا را میشنود؟ چطور صداها را از هم تشخیص میدهد؟ همزمان افرادی به زبانهای
فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی و اردو سخن میگویند. او چگونه حاجتشان را در مییابد؟
چگونه حاجتشان را روا میکند؟ این قدرت از کجاست و چه چیزی است که اینها را درک میکند؟
آیا همان سلولهای مغز است؟ همان سلولهای مغزی که من و شما هم داریم و بعد از
مرگ، از کار میافتند! یا اینکه این نورانیت، چیز دیگری است که نمیدانیم اسمش را
چه بگذاریم و لذا میگوییم نور. همان طور که در باره خدای متعال هم میگوییم خدا
نور است. قرآن میفرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ».(1)
نور معصومان فراتر از عالم مادی
این مقام است که معصوم را فوق زمان قرار
میدهد. این مقام در سال فلان متولد نمیشود که در سالی دیگر هم از دنیا برود. این
مقام، مرگ و حیات ندارد و حیات همه تحت شعاع اوست. برخی کمابیش این مقام را درک میکنند.
خدا را شکر که همین معرفت ناقص در باره
مقامات اهلبیت«ع» را به همه ما عنایت فرموده است. همه ما به این امر معتقدیم که
این حضرات مقام والائی دارند و وقتی به آنها متوسل میشویم، میتوانند حاجت انسان
را برآورده سازند. آنها میتوانند نزد خدا دعا کنند و از او بخواهند حاجت افراد
ملتمس را برآورده سازد. حاجت دادن آنها و دعا کردنشان یکی است، زیرا آنها خودشان
بهخودی خود هیچ ندارند و کمالشان هم در این است که هیچ چیزی را متعلق به خودشان
نمیدانند. آنها بندۀ محضند و به سبب همین بندگی خالصانه است که همه چیز دارند.
بنابراین همه ما بايد سعی کنیم به صورتهای
مختلف و متناسب با وضعیت خودمان رابطهمان را با ائمه اطهار«ع» تقویت کنیم. این تقویت از سه راه
صورت میگیرد:
1. آشنایی با آموزههای اهل بیت«ع» و بهکارگیری
آنها
در
وهله اول بایداز پیامها و سخنان معصومین«ع» که عالمان زحمت کشیده و با خون دل آن
روایتها را ضبط کردهاند، بخوبی استفاده کنیم. در آن زمان دستگاه چاپ و نشر نبوده
است و آنها باید با قلم و مرکب و روی کاغذ حدیثها را مینوشتند و آن را از چشم
دشمنان پنهان میکردند. گاه کتابهایی را که با زحمت فراوان فراهم میکردند، از
ترس دشمنان زیر خاک دفن میکردند. کلمات اهل بیت«ع» را با چنین مشقتهایی به ما
رساندهاند. آن زحمتها برای این تحمل شد که امروز من و شما به پیامهای امامان
دسترسی داشته باشیم و با آنان ارتباط برقرار کنیم.
حال، آیا ما واقعاً از این پیامهایی که از وجود
مقدس ولی عصر«عج» و پدرانشان«ع» به ما رسیده است، بدرستی، استفاده میکنیم؟ ما
چقدر با کلمات اهل بیت«ع» آشنائیم؟ چند کتاب در باره روایات اهلبیت«ع» خواندهایم؟
الحمدلله، بزرگان و عالمان آنها را میخوانند، درباره آنها تحقیق میکنند و حاصلش
را هم تا آنجا که به عمل ما مربوط است، در رسالههای عملیه مینویسند، اما اینها
یکصدم مطالبی است که از معصومان نقل شده است. بسیاری از مطالب ایشان به اعمال
روزانه ما مربوط نیستند، بلکه در باره معارف یا درباره اخلاق هستند. معارف دقیقی از
اهل بیت«ع» بهجا ماندهاند که ما به سراغشان نمیرویم. این معارف لابهلای کتابها
و در کتابخانهها قرار دارند و ما در پی بهرهگیری کافی از آنها نیستیم.
اینها برکاتی هستند که از ناحیه مقام
عادی امامان به ما رسیده و پیامهائی هستند که بطور عادی بین دو انسان رد و بدل
شدهاند. علم امروز از کتابهایی استفاده میکند که هزاران سال پیش نوشته شدهاند.
برای مثال، پزشکی از نوشتههای محمدبن زکریای رازی استفاده میکند. دستکم، ما هم
به همین اندازه به کتابها و نوشتههایی اهمیت بدهیم که از اهلبیت«ع» به ما رسیدهاند.
این یک ارتباطی است که باید با امام زمان«عج» و دیگر اهلبیت«ع» برقرار کرد. اگر
روزی ما با امام عصر«عج» روبهرو شویم و ایشان به ما بگوید من از هزار سال پیش،
برای شما پیام فرستادهام، آیا شما گوش کردید؟ آیا خواندید؟ ما چه پاسخی داریم؟ ایشان
نخواهند پرسید پس چرا این قدر میگفتید یا صاحبالزمان منتظریم و آقا دلمان تنگ
است؟ امام به ما نخواهند گفت آن روایتها پیامهای من بودند، چرا نخواندید؟
نخواهند گفت اگر مرا هم میدیدید، من همینها را به شما میگفتم. مگر آنهایی که مرا
میدیدند از من چه میشنیدند؟ این اولین وظیفهای است که ما در برابر اهلبیت«ع» و
وجود مقدس ولیعصر«عج» داریم.
2. توسل به ائمه اطهار«ع»
دومین مسئله بحث توسلات است. در این
زمینه برداشتها مختلفند و مثل همه زمینهها افراط و تفریط وجود دارد. بعضی خیال
میکنند معنای توسل این است که انسان همه چیز را کنار بگذارد و فقط دعا کند، یعنی
اگر مریض هم شدیم، دکتر و دارو و رعایت بهداشت را کنار بگذاریم و فقط دعا کنیم.
برای مثال، اگر سرمان درد گرفت، فلان دعا را بخوانیم. میدانیم که سیره خود اهلبیت«ع»
و پیغمبراکرم«ص» و اصحابشان اینگونه نبوده است. خود امامان نیز به هنگام دشواری
از توسل استفاده و دعا میکردند. گاه امام باقر«ع» هنگام مریضی نذر میکردند که
کسی را به زیارت سیدالشهدا«ع» بفرستند. خود ایشان امام است و همه چیز دست اوست،
اما او هم وظیفه بندگی دارد. او هم مثل همه انسانها باید نماز بخواند و روزه
بگیرد. او باید خودش را مثل هر انسان دیگری در پیشگاه خدا، فاقد همه چیز ببیند.
حتی او باید بیش از دیگران فقر خودش را درک کند. منظور از دعا و توسل چنین چیزی
است و منظور این نیست که ما چیزی را جانشین نظامی بکنیم که خدای عالم بر اساس
حکمتش در عالم برقرار کرده است. خواص داروها را خدا خلق فرموده است و افرادی زحمت
کشیده و آنها را کشف کردهاند. توسل و دعا به معنای پشت کردن به این ابزارها و
وسیلهها نیست.
روزی حضرت موسی«ع» مریض شد و به خداوند
عرض کرد: خدایا! من مریض شدهام، مرا شفا بده. خطاب شد: نزد فلان پزشک برو و او
فلان دارو را به تو میدهد تا شفا بیابی.
در این عالم باید اسباب وجود داشته باشند
تا بسیاری از حکمتهای آفرینش، در سایه این اسباب و ارتباطات فراهم شوند. اگر این
روابط نباشند، تکلیفها بهوجود نمیآیند و اگر تکلیفی نباشد، رشد و پیشرفتی در
عالم وجود نخواهد داشت. اگر تکلیف نسخهنویسی بر عهده پزشک نباشد، او در تشخیص
بیماری دقت نمیکند و پژوهشهای پزشکی ادامه نمییابند. اگر این باب بسته شود،
دیگر در عالم رشدی وجود نخواهد داشت. برای مثال، اگر بنا شد هر کس گرسنه میشود به
خدا بگوید من گرسنهام، پس مرا سیر کن، دیگر نه زراعتی پیدا میشود و نه کارخانه
آسیابی و نه نانوایی. پس اصلاً این عالم برای چه خلق شده است؟ این اسباب برای چه
فراهم شدهاند؟
دعا و توسل برای این است که انسان در هر حال
به خدا توجه کند و بداند که این اسباب، خودشان مستقلاً اثر نمیکنند، بلکه خداست
که از راه اینها شفا میدهد. وقتی نمرود به حضرت ابراهیم«ع» گفت تو چه کسی را میپرستی
و خدای تو چه کسی است؟ ابراهیم«ع» گفت: «الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ*وَالَّذِي
هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِين*وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِين»،(2) خدای
من آن کسی است که به من غذا میخوراند. او نگفت خداي من کسی است که مرا خلق میکند
و غذای مرا میدهد. یطعم، یعنی غذا به کسی دادن و حتی پول دادن به کسی برای روزی.
نمیگوید اطعام کرد، چون در اطعام فقط غذا میدهند، بلکه گفت: خدای من آن کسی است
که به من غذا میخوراند و به من آب مینوشاند. انسان باید طوری بشود که همه اینها
را ابزار دست خدا بداند، یعنی کار اصلی را خدا میکند.
پس معنای توسل این نیست که ما نظام عالم
را ندیده بگیریم و از حکمتهایی که خدا در آفرینش قرار داده است، صرفنظر کنیم. توسل
به معنای آن نیست که بگوییم من از خدا میخواهم فقط خود او مرا شفا بدهد. توسل به
معنای آن است که رابطهمان را با امام زمان«عج» حفظ کنیم و بدانیم هرچه داریم از
برکت وجود اوست. بدانیم که اگر انقلابی شد و پیروز شدیم از ناحیه اوست. بدانیم اگر
امامی داشتیم و اگر رهبری داریم که خدا بر طول عمرش بیفزاید، همه شعاعی از نور
وجود مقدس ولیعصر«عج» است. بدانیم با اشاره اوست که کارها پیش میروند؛ بنابراین،
اگر ما لیاقتش را داشته باشیم و ایشان اشاره بفرمایند، کارمان به سامان میرسد.
این مرحله دوم ارتباطی است که ما باید با
ائمه و امام زمان«عج» برقرار کنیم؛ یعنی باید در حل مشکلاتمان توجهمان به ایشان
باشد. باید کار و تلاش کنیم، اما در عین حال باید توجه داشته باشیم که اثر حقیقی
از خدای متعال است که با وساطت وجود مقدس ولیعصر«عج» به ما میرسد.
3. تلاش عملی برای نزدیکشدن به معصومان
سوم سعی کنیم ویژگیهایی را کسب کنیم که
امام بهوسیله آنها به مقام امامت رسیده است. امام برای این امام میشود تا مردم
را هدایت کند و دست آنها را بگیرد و آنان را به جایی که خودش رسیده برساند. وظیفه ما در
مقابل امام این است که وقتی فرمود بیا این راه را برویم، همراه او برویم، نه اینکه
فقط مسئلهاش را بدانیم و کتابش را بخوانیم. آنچه پیغمبر«ص» و امام«ع» را به این
مقام رساند، عبودیت بود. انسان باید در مقابل خدا، اراده خودش را ببازد و بگوید حکم
آنچه تو فرمایی. هر قدر ما این مسئله را تمرین و ارادهمان را تابع اراده خدا کنیم،
به مقام اهلبیت«ع» نزدیکتر میشویم.
حال، اراده خدا چیست؟ خدا ارادهاش را بهوسیله
انبیا و ائمه معصومین«ع» به ما ابلاغ کرده است، بنابراین باید سعی کنیم دستورات آنها
را مو به مو اجرا کنیم، آن وقت شعاعی از نورانیت آنها بر ما هم میتابد. اگر آن
راه را برویم، خداوند به ما نیز کراماتی را عطا میکند. گاه دیدهایم بعضی از بزرگان
نمونهای از کرامات اهلبیت«ع» را داشتهاند؛ بزرگانی که با اشارهای مشکلی را حل میکردند
و بیماری را شفا میدادند. این کرامتها به سبب همان عبودیتی است که از ائمه
آموخته بودند.
لذا همه ما بايد سعی کنیم رابطهمان را با امام
زمان«عج» تقویت کنیم. این تقویت از سه راه صورت میگیرد: نخست به پیامهایی که دادهاند،
با دقت گوش کنیم و آنها را درست یاد بگیریم. دوم در مشکلاتمان به اهلبیت«ع» توسل کنیم.
منظور فقط مشکلات مادی فردي نیست، بلکه باید برای حل مشکلات اجتماعیمان نیز توسل
کنیم، مانند مشکلاتی که شیعیان امروز، بویژه بحرین به آنها مبتلا هستند. سوم، سعی کنیم
راه امامان را بپیماییم تا به مرتبهای از مراتبی که آنها بدانها دست یافتهاند،
برسیم.
پينوشتها
1ـ نور،
35
2ـ
شعراء 78-80.
سوتیترها:
1. مقام نورانیت
اهلبیت«ع» مقامی است که واسطه فیض الهی با همه عوالم است، یعنی آن قدر این مقام ارزش
دارد که همه برکات سایر عوالم، شعاعی از وجود آنهاست. آنها هدف اصلی خلقت الهی هستند
و چیزهای دیگر طفیلی آنهایند. در حدیث کساء میخوانیم که اگر به سبب وجود شما نبود،
آسمان و زمین و ماه و خورشید خلق نمیشد
2.. خود
امامان نیز به هنگام دشواری از توسل استفاده و دعا میکردند. گاه امام باقر«ع»
هنگام مریضی نذر میکردند که کسی را به زیارت سیدالشهدا«ع» بفرستند. خود ایشان
امام است و همه چیز دست اوست، اما او هم وظیفه بندگی دارد
3. گاه
امامان معانی اینها را به خواص اصحاب میگفتند و گاهی هم میگفتند که اینها را به
همه نگویید، چون همه نمیتوانند درک کنند و انکار میکنند. انکار بیدلیل، نمره
منفی دارد. وقتی آدم وجود چیزی را که نمیداند، نفی کند در مرتبهای از کفر قرار
میگیرد
. 4. بعضی خیال میکنند معنای توسل این است که انسان
همه چیز را کنار بگذارد و فقط دعا کند، یعنی اگر مریض هم شدیم، دکتر و دارو و رعایت
بهداشت را کنار بگذاریم و فقط دعا کنیم. برای مثال، اگر سرمان درد گرفت، فلان دعا را
بخوانیم. میدانیم که سیره خود اهلبیت«ع» و پیغمبراکرم«ص» و اصحابشان اینگونه نبوده
است.
5. وظیفه
ما در مقابل امام این است که وقتی فرمود بیا این راه را برویم، همراه او برویم، نه
اینکه فقط مسئلهاش را بدانیم و کتابش را بخوانیم. آنچه پیغمبر«ص» و امام«ع» را به
این مقام رساند، عبودیت بود. انسان باید در مقابل خدا، اراده خودش را ببازد و بگوید
حکم آنچه تو فرمایی. هرچقدر این مسئله را تمرین و ارادهمان را تابع اراده خدا کنیم،
به مقام اهلبیت«ع» نزدیکتر میشویم.
6. در
این عالم باید اسباب وجود داشته باشند تا بسیاری از حکمتهای آفرینش، در سایه این
اسباب و ارتباطات فراهم شوند. اگر این روابط نباشند، تکلیفها بهوجود نمیآیند و
اگر تکلیفی نباشد، رشد و پیشرفتی در عالم وجود نخواهد داشت.