پشت پرده بحران سوريه

دكتر محمدصادق كوشكي

1ـ رژيم
صهيونيستي از ابتداي بيداري اسلامي بشدت خطر را حس كرد. رژيم مبارك به عنوان متحد
اول و حامي تل‌آويو در ميان جهان اسلام و عرب سقوط كرد و اردن نيز گرفتار در ميان
امواج متلاطم خشم مردمي، رمقي براي حمايت از رژيم صهيونيستي نداشت. مصر و اردن با
تل‌آويو پيمان صلح امضا كرده و رژيم غاصب آن را به رسميت شناخته بودند و موج
بيداري مسلمانان، اين دو تكيه‌گاه صهيونيست‌ها را متزلزل كرده بود.

2ـ از
ميان همسايگان رژيم صهيونيستي تنها سوريه بود كه به دليل تداوم اشغال سرزمين‌اش از
جانب صهيونيست‌ها با اين رژيم پيمان صلح امضا نكرده بود و در حالت آتش‌بس به سر مي‌برد،
آتش‌بسي كه از سال 1973 ميلادي آغاز و به صلح خاتمه نيافته بود.

اسرائيل
از جانب مرزهاي شمالي خود (لبنان و سوريه) احساس ناامني شديدي مي‌كرد، آن هم در
حالي كه همسايگان شرقي و غربي آن (اردن و مصر) ديگر اردن و مصر قبل از بيداري
اسلامي نبودند! اين احتمال نيز وجود داشت كه مصر با تداوم بيداري اسلامي به سوي
تجديدنظر در پيمان صلح با تل‌آويو حركت كند!

3ـ دولت
سوريه يك سال قبل از آغاز بيداري اسلامي حركت‌هايي را برای بازپس‌گيري سرزمين‌هاي
اشغالي خود از اسرائيل ساماندهي كرده بود. سوريه با همراهي آوارگان فلسطيني ساكن
در سوريه جنبشي را تحت عنوان حركت به سوي فلسطين آغاز كرده بود كه اين جنبش به
درگيري‌هاي مرزي ميان مرزبانان صهيونيست و مردم سوريه و آوارگان فلسطيني منجر شده
بود. حزب‌الله لبنان هم به عنوان متحد سوريه نقش مهمي در افزايش نگراني‌هاي حاكمان
تل‌آويو نسبت به مرزهاي شمالي اين رژيم ايفا مي‌كرد. بنابراین رژيم صهيونيستي به
مرحله‌اي رسيده بود كه ديگر در هيچ ‌يك از مرزهايش (مصر، اردن، سوريه و لبنان)
احساس امنيت و آرامش نداشت!

4ـ اين‌گونه
شد كه رژيم صهيونيستي و حاميان غربي و اروپايي آن تصميم گرفتند با سوءاستفاده از
موج بيداري جهان عرب، خيال خود را از جانب سوريه راحت كنند! ايجاد جنگ داخلي،
تضعيف يا سرنگوني دولت سوريه و حتي تجزيه آن به مناطق تحت سيطره شبه‌نظاميان رقيب
(همانند آنچه در سومالي رخ داده است) باعث مي‌شد تا رژيم صهيونيستي از جانب مرزهاي
خود با سوريه احساس آرامش كند!


برخلاف تصور رايج، نه امريكا و نه متحدين آن به دنبال حذف بشار اسد و جايگزيني آن
با حكومت و شخص ديگري نبودند! آنها به دنبال حذف يا تضعيف حكومت اسد و رها كردن
سوريه در بحران و جنگ داخلي بودند! قرار بود سوريه به سومالي ديگري تبديل شود تا
رژيم صهيونيستي براي هميشه جولان را متعلق به خود بداند!

6ـ و
اين نكته‌اي بود كه اكثريت مردم سوريه بخوبي آن را درك كردند! هر چند حزب بعث در
ميان مردم سوريه جايگاهي نداشت و هر چند فساد رايج در نظام بعث حاكم بر سوريه در
طول بيش از چهار دهه،  بخشی از مردم اين
كشور را از حكومت سوريه رويگردان كرده بود، اما مردم سوريه پس از چند ماه از آغاز
حركت‌هاي اعتراضي در اين كشور دريافتند كه قرار نيست يك حكومت مردمي جايگزين حكومت
اسد شود. آنها متوجه اين نكته شدند كه خواست امريكا و متحدين منطقه‌اي آن (تركيه،
عربستان، قطر و…) رها كردن سوريه در بحران جنگ داخلي است. از سوي ديگر رفتارهاي
وحشيانه معارضين دولت سوريه با مردم شهرها و روستاهايي كه به اشغال اين گروه‌ها
درآمده بود (مانند قتل‌عام مردم و سر بريدن و مثله كردن شهروندان بي‌دفاع سوري
و…) اين ظن مردم سوريه را به يقين تبديل كرد كه حذف بشار اسد و حكومتش، دستاوردي
جز ناامني و بي‌ثباتي براي آنها به دنبال نخواهد داشت! در اين ميان طبيعي‌ترين
تصميم از سوي مردم سوريه اتخاذ شد. آنها نه تنها به سمت معارضين نرفتند، بلكه براي
حفاظت از خود و حفظ امنيت خانه و خانواده خود در قالب گروه‌هاي مسلح مردمي و
داوطلب به مقابله با گروه‌هاي تكفيري، سلفي و القاعده‌تباري رفتند كه سوغات‌شان
براي سوريه و مردم آن نه دموكراسي و آزادي بلكه تروريسم، خشونت و ناامني بود.

7ـ از
سوي ديگر بشار اسد نيز كه از سال‌ها قبل به عدم محبوبيت حكومت بعثي در ميان جامعه
سوريه پي برده بود، با جدي گرفتن اصلاحات سياسي (بويژه اصلاح قانون اساسي) مسير را
براي حذف دائمي حزب بعث از صحنه حاكميت اين كشور و مشاركت مردم و گروه‌هاي سياسي
منتقد در قدرت هموار كرد و همين اقدامات باعث شد تا بتدريج اين گمان در مردم سوريه
تقويت شود كه مي‌توان ميان بشار و حكومت چهل ساله بعثيون بر سوريه تفكيك قائل شد.


نتيجه آن شد كه به‌رغم تلاش همه‌جانبه امريكا، فرانسه، انگلستان، تركيه، عربستان،
قطر، اردن و تروريست‌هاي القاعده نژاد و سلفي اعزامي از يمن، تونس، عربستان، قطر،
ليبي و جناح 14 مارس لبنان (جناح متحد با غرب و رژيم صهيونيستي) و تلاش‌هاي همه‌جانبه
رسانه‌اي، سياسي، ديپلماتيك، اقتصادي و نظامي متحدين رژيم صهيونيستي،‌ حكومت اسد
حفظ شد و تروريست‌ها به‌‌رغم موفقيت‌هاي اوليه، تحت فشار شديد نيروهاي مردمي و
ارتش سوريه، پراكنده شدند و به سوي اضمحلال مي‌روند.


جمهوري اسلامي از ابتداي آغاز بحران در سوريه، با درايت رهبري نظام به اين نكته
تاکید داشت كه در شرايط فعلي، مصلحت جهان اسلام و انقلاب اسلامي در شكست طرح
امريكايي ـ صهيونيستي حذف سوريه از فهرست دشمنان تل‌آويو است. از اين رو هدف از
فعاليت‌هاي سياسي و ديپلماتيك جمهوري اسلامي در اين بحران بيش از آنكه حمايت از
نظام حاكم بر سوريه باشد، حمايت از ثبات و امنيت و اقتدار كشور سوريه و مردم
مسلمان آن در برابر خواست صهيونيست‌ها مبني بر تبديل سوريه به يك كشور تجزيه‌شده،
بحران‌زده و ضعيف بود. بر همين مبناست كه جمهوري اسلامي از ابتداي بحران تا كنون
خواستار حاكميت اراده مردم سوريه بر صحنه سياسي اين كشور بوده و از تغيير در فضاي
سياسي سوريه به صورتي مسالمت‌آميز و منطبق با خواست و تمايل مردم اين كشور حمايت
كرده است.

10ـ  بنابراین در دو سال اخير، سوريه ميدان نبرد جدي
ميان انقلاب اسلامي و رژيم صهيونيستي وحامیانش بوده است. لذا برقراري ثبات در
سوريه و شكست تروريست‌ها مساوي با شكست رژيم صهيونيستي است. به حول و قوه الهي و
تلاش مجاهدان فعال در اين عرصه، تروريست‌ها در آستانه شكست قرار گرفته‌اند و بزودي
شاهد پيروزي ديگري براي انقلاب اسلامي ديگري در ابعاد منطقه‌اي و بين‌المللي
خواهیم بود.

 

سوتیترها:

 

1.

هدف از فعاليت‌هاي
سياسي و ديپلماتيك جمهوري اسلامي در اين بحران بيش از آنكه حمايت از نظام حاكم بر سوريه
باشد، حمايت از ثبات و امنيت و اقتدار كشور سوريه و مردم مسلمان آن در برابر خواست
صهيونيست‌ها مبني بر تبديل سوريه به يك كشور تجزيه‌شده، بحران‌زده و ضعيف است.