جنگ غزه، آغازي بر پايان اسرائيل

سعدالله زارعي

 

دفتر رياست‌جمهوي مصر در پايان هشتمين
روز جنگ غزه، بيانيه‌اي صادر كرد كه حاوي سه بند اصلي بود:

1. اسرائيل تمام اقدامات خصمانه عليه
نوار غزه را از زمين و هوا متوقف مي‌گرداند؛

2. گروه‌هاي فلسطيني تمامي اقدامات خصمانه
از سوي نوار غزه عليه اسرائيل، به‌ويژه پرتاب موشك و حمله از طريق مرزها را متوقف
مي‌كنند؛

3. بازگشايي گذرگاه‌ها و تسهيل در حركت
افراد و كالاها و محدود‌نكردن شهروندان و ساكنان غزه همزمان با توقف درگيري‌ها
آغاز مي‌شود.

رژيم صهيونيستي در روز چهارشنبه 24 آبان‌ماه،
جنگ را با ترور «احمد الجعبري» يكي از فرماندهان
گردان‌هاي «القسام» در غزه شروع كرد و در همان روز با بمباران بخش‌هاي مختلفي از
غزه چشم‌انداز يك جنگ تمام‌عيار را عليه مقاومت فلسطيني به تصوير كشيد. اين رژيم
در طول 8 روز نزديك به 1400 نقطه از غزه را بمباران كرد، نزديك به 160 نفر از مردم
و عناصر مقاومت را به شهادت رساند و حدود 1500 نفر از آنان را زخمي كرد.

در نقطۀ مقابل آن، مقاومت فلسطيني در روز
آغاز جنگ يك اتوبوس حامل نظاميان رژيم صهيونيستي را در نزديكي يكي از پادگان‌هاي
نظامي در پايتخت آن منفجر كرد و در طول 8 روز حدود 1500 موشك به شهرهاي مختلف اين
رژيم از‌جمله تل‌آويو شليك كرد و سبب شد كه حدود نيمي از شهروندان غاصب اسرائيل به
پناهگاه‌ها بروند. در این جریان براي نخستین‌بار ده‌ها هزار نفر از ساكنان نقاط
مركزي به سمت مناطق شمالي فرار كنند.

 

دلايل آغاز جنگ

در خصوص دلايل حملۀ اخير رژيم صهيونيستي
به غزه، مباحث بسیاری مطرح شده و بر مواردي تأكيد شده است، اما اگر به اظهارات
«بنيامين نتانياهو»، نخست‌وزير رژيم غاصب نگاهی بيندازيم به يك واژۀ كليدي مي‌رسيم:
«امنيت»! نتانياهو در حين جنگ در ديدار با مقامات اروپايي مي‌گويد شهروندان ما
امنيت ندارند، اينك مدارس تعطيل‌اند و فعاليت‌هاي عادي اقتصادي و بازار كسب‌و‌كار
در اسرائيل متوقف شده و ما نمي‌توانيم شاهد ادامۀ اين وضع باشيم.

دولت نتانياهو از زماني كه در سال 2009
بر سر كار آمده، بهبود امنيت را در دستور كار خود قرار داده است. در اين مدت او
بارها شهروندان غاصب را به اجراي برنامه‌هاي خاص امنيتي نظير مانورها و تمرين‌هاي
دفاع شهري وادار كرده است و در اين ميان به آنان قبولانده كه تهديدات موشكي حماس،
جهاد و حزب‌الله مهم‌ترين تهديدي است كه رژيم غاصب و شهروندانش با آن مواجه هستند.
از اين‌رو، آخرين نظرسنجي‌هاي انجام‌شده از سوی اين رژيم بيانگر آن بود كه دست‌كم
75 درصد شهروندان غاصب از حمله به مقاومت فلسطيني در غزه حمايت مي‌كنند، كما‌اينكه
نظرسنجي شبكۀ تلويزيوني 10 رژيم صهيونيستي در روز آغاز جنگ بيانگر آن بود كه نزديك
به 90 درصد از شهروندان يهودي اين رژيم از ترور احمد الجعبري حمايت مي‌كنند.

دولت نتانياهو در اين فضاي تبليغاتي و
رواني توانسته بود جايگاه مناسبي در ميان شهروندان خود داشته باشد و از اين‌رو در
واكنش به مخالفت‌هاي احزاب مخالف و در يك اقدام بي‌سابقه از كنست (پارلمان) تقاضاي
انتخابات زودهنگام مجلس را كرد و 22 ژانويه (سوم بهمن 91) مورد تصويب قرار گرفت.
حال آنكه هيچ دولت حاكمي دست به اين ريسك نمي‌زند، اما نتانياهو اين كار را كرد،
چون مطمئن بود كرسي‌هاي او در مجلس از 28 به حداقل 35 كرسي ارتقا مي‌يابد. از نظر
نتانياهو وارد‌كردن چند ضربۀ نظامي به مقاومت فلسطيني در غزه او را قادر می‌کند
نزديك به نيمي از 120 كرسي كنست (پارلمان) را در اختيار بگيرد.

زماني كه براي حمله انتخاب شد، مابين
زمان پايان دولت اول اوباما و آغاز دولت دوم اوباما بود. همه مي‌دانستند كه آمريكايي‌ها
اعتقادي به موفقيت اسرائيل در جنگ عليه غزه يا هرنقطۀ ديگري نداشتند و از سوي ديگر
چنين اقدامي به‌وسیلۀ دولت نتانياهو به تخريب فضاي سياست جديد منطقه‌اي آمريكا
تعبير مي‌شد. نتانياهو حمله را به زماني موكول كرد كه دولت اول اوباما با ميدان‌داري
هيلاري كلينتون و ديويد پترائوس ـ به‌عنوان دو عنصر تعيين‌كنندۀ مناسبات سياسي و
امنيتي آمريكا ـ در حال خروج از صحنه‌اند و دولت دوم اوباما هنوز قدم به ميدان
نگذاشته است. اين محاسبه تا اندازه‌اي درست از كار درآمد و هيلاري كلينتون در
آخرين موضع‌گيري‌ها در مقام وزير امورخارجه گفت: «تعهد آمريكا براي امنيت اسرائيل
مانند كوه محكم و تزلزل‌ناپذير است» و بدون اشاره به آغاز جنگ از سوي رژيم
صهيونيستي اضافه كرد: «بايد موشك‌پراني‌ها از غزه متوقف شود» و نمايندۀ او در
شوراي امنيت سازمان ملل مانع صدور بيانيه‌اي شد كه به پيشنهاد تنها عضو اتحاديه
عرب در شوراي امنيت (مراكش) اسرائيل را سرزنش می‌کرد و خواستار توقف جنگ مي‌شد.

اما در‌عين‌حال رژيم صهيونيستي اهداف
واقعي خود در حمله را اعلام نكرد و به حداقل‌هايي نظير ضربه‌زدن به توان و ذخاير
موشكي اشاره كرد. نتانياهو در كنفرانس مطبوعاتي كه در روز پاياني جنگ و هنگام
اعلام رسمي آتش‌بس ارائه كرد، گفت: «من اهدافي را تعيين كردم و به آن هم رسيدم. ما
هزينۀ سنگيني به آنها تحميل كرديم و به تسهيلات آنها ضربه زديم. ما ذخایر راكتي و
موشكي آنها را كه جمع‌كردنشان چندين سال طول كشيده بود، محو كرديم».

اما «يوسي ورنز»، نويسندۀ روزنامه
«هاآرتص» همان روز به ياد نتانياهو آورد و نوشت: «نتانياهو زماني كه جزو مخالفان
دولت ـ اولمرت ـ بود، از قلع‌و‌قمع دولت حماس گفته و اعلام كرده بود كه اگر نخست‌وزير
شود، اين كار را انجام مي‌دهد.» هاآرتص در يادداشت ديگري بر اينكه هدف اصلي حمله،
آن چيزي نيست كه نتانياهو در پايان جنگ اعلام مي‌كند، نوشت: «نتانياهو نخستین نخست‌وزيري
نيست كه وقتي پاي آتش‌بس به ميان مي‌آيد، تمام اصول و وعده‌هاي خود را زيرپا مي‌گذارد
و همۀ صحبت‌هايي كه كرده و تمامي مقالات و يادداشت‌هايي كه نوشته را به زباله‌دان
مي‌اندازد. او همان راهي را مي‌رود كه خيلي از پيشينيانش رفته بودند».

اسناد بسیاری وجود دارند كه اسرائيل طي
دورۀ نتانياهو خود را براي يك «حملۀ فيصله‌دهنده» به غزه آماده كرده است. هزينه‌ها
به‌همراه تبليغات فراواني كه طي دو سال گذشته روي پروژۀ گنبد آهنين انجام شد و
مانورهاي دفاع شهري كه به فاصلۀ هر شش ماه يك‌بار انجام مي‌شد و افزايش 35 درصدي
بودجۀ نظامي ـ در شرايطي كه اين رژيم با كاهش 25 درصدي درآمدها مواجه شده بود ـ و
فراخواندن 75‌هزار نيروي ذخيرۀ ارتش و نيز رجزخواني‌هاي روزهاي اول تا سوم جنگ همه
از برنامه‌ريزي براي خاتمه‌دادن به حيات مقاومت فلسطيني‌ها در غزه و تبديل آن به
يك تمرين براي تكرار در لبنان حكايت مي‌كرد. چه كسي است كه نداند بمباران مكان‌هاي
يقيني يا احتمالي موشك‌ها و راكت‌هاي مقاومت به فراخواندن نيروي ذخيرۀ ارتش يا
تمرين هوايي، زميني و دريايي احتياج ندارد.

 

واقعيت چيست؟

واقعيت اين است كه اسرائيل تحت فشارهاي
ناشي از نفوذ پهباد ايوب حزب‌الله به حساس‌ترين منطقۀ امنيتي رژيم صهيونيستي تعادل
و محاسبۀ دقيق «ميدان عمليات» را از دست داد. رژيم صهيونيستي گمان مي‌كرد كه 7 سال
محاصرۀ كامل غزه و محدوديت‌هاي فراواني كه مقاومت غزه در دورۀ رياست‌ حسني مبارك
بر مصر با آن مواجه بود از يك‌سو توان نظامي مقاومت و از سوي ديگر محبوبيت حماس و
جهاد را كاهش داده است. از اين‌‌رو دولت نتانياهو سيطره بر غزه را چندان پيچيده و
وقت‌گير نمي‌دانست. بعضي از خبرها بيانگر آن است كه اسرائيل به زماني بين 3 تا 5
روز مي‌انديشيد. رژيم صهيونيستي در روز اول و روز دوم جنگ نزديك به 1300 نقطۀ غزه
را بمباران كرد و در شش روز ديگر تعداد نقاط بمباران‌شده بين 200 تا 300 نقطه بوده
است.

يك خبر ديگر بيانگر آن است كه رژيم غاصب
اسرائيل در روز سوم جنگ، رايزني‌هايي براي توقف جنگ را آغاز كرده است. تماس مقامات
اسرائيلي با يك محور عربي و يك محور اروپايي در روز سوم و ديدار نتانياهو با
مقامات اروپا از اين موضوع حكايت مي‌كند. اسرائيل گمان مي‌كرد كه بُرد موشك‌ها
كمتر از 20 كيلومتر است و تعداد آنان از 300 فروند تجاوز نمي‌كند.

وقتي پهباد حزب‌الله طول مديترانه را طي
كرد و از فراز ناوهاي جنگي آمريكا، انگليس، فرانسه و رژيم صهيونيستي عبور كرد و از
طريق صحراي سينا وارد منطقۀ حساس امنيتي رژيم صهيونيستي شد و به تأسيسات اتمي آن
در ديمونا رسيد، اسرائيل و سامانۀ دفاعي آن به‌شدت زير سؤال رفت. رژيم صهيونيستي
در واكنش به اين افتضاح بايد كاري مي‌كرد. اين رژيم در يك هماهنگي عربي ـ اروپايي
دو اقدام مهم امنيتي انجام داد؛ اقدام اول بمباران تأسيسات نظامي سودان در منطقۀ
اليرموك در نزديكي پايتخت را با هماهنگي دولت‌هاي اردن و عربستان انجام داد. اين
عمليات با پرواز چهار هواپيماي جنگي F16 و بعد از عبور
از آسمان اردن، عربستان و درياي سرخ و 1300 كيلومتر از آسمان سودان انجام شد.
اقدام دوم، عمليات سنگيني عليه غزه بود كه با ترور الجعبري در غزه در روز چهارشنبه
انجام شد.

در همان حال برخي از منابع فلسطيني و
مصري فاش كرده‌اند كه عمليات عليه غزه در يك برنامۀ مشترك صهيونيستي، عربي و
اروپايي انجام شده و هدف آن از‌ميان‌برداشتن مقاومت يا تبديل مقاومت مسلحانه به
فعاليت سياسي بوده است. «رفعت سيداحمد» در مقاله‌اي كه يك روز پس از پايان جنگ غزه
در مجلۀ «الدعي» مصر چاپ شد، نوشت: «اطلاعات
اوليۀ خطرناكي وجود دارد كه ثابت مي‌كند يكي از رژيم‌هاي عرب حوزۀ خليج‌فارس در
ترور «احمد الجعبري» از فرماندهان گردان‌هاي القسام با «موساد» همكاري داشته است».
وي مي‌افزايد: «برنامه اين بود كه با ترور فرماندهان مقاومت، حماس را وادار کنند
به جنبشي صرفاً «سياسي مسالمت‌آميز» تبديل شود تا امكان تعامل با آن به‌وجود آيد.»
يك گزارش ديگر بيانگر آن است كه: «سرويس‌هاي اطلاعاتي رژيم‌هاي عربي حوزۀ خليج‌فارس،
گزارش‌هايي به رژيم صهيونيستي داده و ضمن آن تأكيد كرده بودند كه جاسوسان آنها
گفته‌اند بعضي از گردان‌هاي فلسطيني مستقر در نوار غزه قصد دارند مكان انبارهاي
تسليحاتي خود را از ابتداي دسامبر ـ اواسط آذر 91 ـ تغيير دهند».

البته وارد‌كردن حماس و جهاد به «روند
سياسي» و پايان‌بخشيدن به «مقاومت مسلحانۀ فلسطيني» موضوع شناخته‌شده‌اي است که در
سطح بين‌المللي دولت‌هاي آمريكا و اروپا و در سطح منطقه‌اي دولت‌هاي عربستان، قطر،
اردن، رژيم صهيونيستي و تركيه در پي آن بوده‌اند. كميتۀ چهارجانبه به رياست توني ‌بلر
همين سياست را دنبال كرده است. در‌عين‌حال واكنش نيروهاي مقاومت در فلسطين همواره
از امتناع جدي آنان حكايت كرده است. جناح نظامي حماس و فرماندهان آن نظير الزهار،
جنبش جهاد اسلامي و گردان‌هاي ابوعلي مصطفي، صلاح‌الدين و الاقصي يك‌بار ديگر پس
از سفر امير قطر به غزه اين طرح را به‌شدت رد كرده و به اطلاع سران عرب خليج‌فارس
رساندند.

رژيم صهيونيستي در روزهاي اول جنگ هشت‌روزه
همان نقاطي را كه سرويس‌هاي عربي گزارش كرده بودند بمباران كردند، ولي به‌ظاهر
فرماندهان مقاومت از قبل پيش‌بيني كرده و مكان‌هاي نگهداري موشك‌ها و راكت‌ها را
جابه‌جا كرده بودند.

 

پيامدهاي جنگ غزه

جنگ غزه با درايت مقاومت فلسطيني به
نتايجي منجر شد كه سبب بُهت صهيونيست‌ها و حلقۀ عربي ـ غربي حامي آن شد. نتايج جنگ
كاملاً به نفع مقاومت و حاميان آن تمام شد و شرايط را به ضرر دشمن و حاميان آن کرد.
مواردي از آن به اين شرح است:

1. مقاومت فلسطيني نه‌تنها از هويت نظامي
به هويت صرفاً سياسي تغيير جهت نداد، بلكه بر حفظ و توسعۀ جنبۀ نظامي مقاومت تأكيد
بيشتري کرد. نتايجي كه شليك موشك‌هاي مقاومت را در پي داشت و پيروزي‌هاي دور از
انتظاري كه آفريد، آن دسته از رهبران حماس كه در خارج از غزه زندگي و روي عنصر
مذاكره و جلب همكاري عربي تأكيد مي‌كردند، ناگزير به اعتراف به تأثيرگذاري مطلق
قدرت نظامي مقاومت شدند. دفتر سياسي جنبش حماس بر افزايش توان نظامي تأكيد كرد و
آن را راه‌حل واقعي مسائل به نفع فلسطيني‌ها دانست. بر اين اساس فرماندهان مقاومت
به ميدان آمده و به كشورهاي عربي كه خود را هوادار فلسطيني‌ها معرفي مي‌كردند،
گفتند كه اگر مي‌خواهيد نقشي در تحولات فلسطيني داشته باشيد، به مقاومت سلاح
بدهيد. همزمان با اين مسئله، جمهوري اسلامي ايران با صراحت بيشتري از لزوم تجهيز
بيشتر نظامي نيروهاي مقاومت در فلسطين سخن گفت و سيدحسن نصرالله، دبيركل حزب‌الله
لبنان، اسرائيل را در صورت تعرض به لبنان، به حملات گستردۀ موشكي از كريات شمونة
در شمال تا ايلات در جنوب فلسطين اشغالي تهديد كرد. بر اين اساس جنگ هشت‌روزه در
حالي به پايان رسيد كه نه‌تنها تهديدات ناشي از شليك موشك‌هاي مقاومت فلسطيني و
لبناني كاهش نيافت، بلكه بر حجم و كيفيت آن افزوده شد.

2. حملات موشكي مقاومت به تل‌آويو و حتي
15 كيلومتر بالاتر از آن و رسيدن برد موشك‌هاي شليك‌شده به 80 كيلومتر نشان داد كه
ديگر هيچ‌نقطه‌اي از رژيم صهيونيستي امنيت ندارد و جنگی ديگر از سوی اسرائيل مي‌تواند
به ويراني عمدۀ آن منجر شود.

3. فرار نزديك به دو‌ميليون شهروند غاصب
به پناهگاه‌ها و فرار ده‌ها هزار نفر از آنان از پايتخت به مناطق شمالي، تعطيلي هشت‌روزۀ
همۀ مدارس رژيم صهيونيستي و تعطيل‌شدن كسب‌و‌كار يهوديان در اين 8 روز، ميزان آسيب‌پذيري
اين رژيم را برملا كرد. رژيم صهيونيستي، عمق استراتژيك ندارد و شكل طويل و لوزي‌شكل
مناطق تحت اشغال آن، موقعيت امنيتي اين رژيم را به‌شدت آسيب‌پذير كرده است.

4. موقعيت سياسي حزب ليكود و شخص
نتانياهو به‌شدت آسيب ديد؛ به‌گونه‌اي كه نه‌تنها موقعيت اين حزب در انتخابات
زودهنگام سوم بهمن‌ماه آيندۀ مجلس به‌شدت تضعيف شد، بلكه ادامۀ كار اين دولت در دو
ماه آينده را نيز با سؤال مواجه كرد. نتانياهو يك‌روز پس از پايان جنگ و در واكنش
به اعتراضات احزاب و شهروندان غاصب رژيم صهيونيستي گفت: «مي‌دانم كه احتمال كاهش
كرسي‌هاي حزب ليكود در كنست وجود دارد، اما عقيده دارم كه كارم ـ در حمله به غزه ـ
درست بوده است. پرسيدن چنين سؤال سياسي آن هم در اين بحران درست نيست. نقش يك رهبر
اين‌طور نيست، بلكه وظيفۀ يك رهبر اين است كه تصميماتي بگيرد كه حتي شايد هزينه‌هاي
سياسي براي او داشته باشد».

5. بعد از جنگ براي صهيونيست‌ها مشخص شد
كه نه حمايت‌هاي خارجي و نه قدرت ارتش نمي‌توانند كمكي به اقتدار اين رژيم کنند.
حمله به غزه ثابت كرد كه نيروي هوايي رژيم صهيونيستي توانايي به‌انجام‌رساندن جنگ
را ندارند و نيروي زميني قادر نيست معادله را به نفع اين رژيم تغيير دهد. در اين
جنگ مقاومت فلسطين توانست يك هواپيماي F16
اسرائيل را ساقط كند و به دو ناو جنگي آن نيز آسيب زند؛ به‌گونه‌اي كه نيروي
دريايي اسرائيل تا عمق 40‌مايلي مديترانه عقب نشست.

علاوه‌بر آن، حمايت‌هاي صريح آمريكا و
اتحاديۀ اروپا در طول 8 روز جنگ، تأثيري در نتيجۀ جنگ نداشت و درنهايت نتانياهو
ناچار شد آتش‌بسي را با دشمن خود ـ مقاومت ـ امضا كند كه در آن نه‌تنها به پايان
هرگونه حمله به غزه تن دهد، بلكه لغو محاصرۀ هفت‌سالۀ غزه را نيز بپذيرد. بنابراين
دو عامل عمدۀ قدرت اسرائيل ـ حمايت قاطع غربي‌ها و قدرت نظامي ـ محو شدند. از اين‌رو،
پيش‌شرط‌هاي قبلي اسرائيل محو شدند و نتانياهو بي‌هيچ پيش‌شرطي جنگ را متوقف كرد.

6. از آن طرف مقاومت فلسطين توانست قدرت
سلاح خود را به رخ بكشد و تأثير حمايت قدرت‌هاي منطقه‌اي ـ به‌خصوص ايران ـ را از
مقاومت نشان دهد. مقاومت مي‌تواند با قدرت نظامي در آينده، بسیاری از شرايط خود را
بر دشمن تحميل كند، چنان‌که در اين جنگ هر سه شرط خود را بر اسرائيل تحميل كرد.

 

7. در اين جنگ تلاش‌هاي امنيتي اسرائيل
كه با طمطراق زياد مطرح شده بودند، كاملاً رنگ باختند. رژيم صهيونيستي در فاصلۀ
سال‌هاي 2007 تاكنون به‌اندازۀ هزينه يك ارتش صرف تقويت ارتش و سامانه‌هاي دفاعي
آن كرده بود. در ماه مارس 2011 كه اسرائيل پس از 4 سال تلاش، سامانۀ ضدموشكي گنبد
آهنين را به‌كار گرفت، نويد ايجاد چتري دفاعي بر فراز اسرائيل داد. قرار بود اين
سامانه از حملات احتمالي راكت‌ها و موشك‌هاي كوتاه‌بُرد به مراكز جمعيتي جلوگيري
كند. رژيم تل‌آويو وعده داده بود كه موشك‌ها پس از شليك از سوی رادارها رهگيري شده
و داده‌هاي رادارها در واحدي به‌نام واحد هدايت، تجزيه‌و‌تحليل مي‌شوند و سپس داده‌هاي
آن به واحد شليك ارسال شده و همزمان در ثانيه‌اي قبل از فرود موشك، آن را منهدم مي‌كند.
اسرائيل اين سامانه را «كارآمدترين پوشش ضدموشك در جهان» معرفي مي‌كرد. اصابت حدود
85 درصد از 1500 موشك شليك‌شده نشان داد كه كارايي اين سامانه حداكثر 15 درصد است؛
هرچند رژيم صهيونيستي با توسل به يك بازي رايانه‌اي مدعي شد كه 35 درصد موشك‌هاي
شليك‌شده را مهار كرده است. به‌موازات این جریان اميد شهروندان غاصب نسبت‌به اين
تمهيدات امنيتي و اقدامات مشابه آن به‌شدت كاهش يافته است.

8. يك‌بار ديگر اشتباه‌بودن محاسبات
اسرائيلي‌ها از توانايي دشمن و توان تهاجمي ـ دفاعي خود به اثبات رسيد. در اين جنگ
ـ مانند جنگ‌هاي 22 و 33‌روزه ـ اسرائيل در ابعاد اطلاعاتي، نظامي و سياسي دچار شكست
فاحش شد و توانايي‌ها و قابليت‌هاي آن به چالش كشيده شد. اين موضوع تحولات عمده‌اي
را در درون اسرائيل در پي مي‌آورد و اختلاف‌نظرها را افزايش مي‌دهد.

9. ايستادگي مقاومت فلسطين به‌نوعي
«موازنۀ بازدارندگي» يا «موازنۀ ترس» بين رژيم صهيونيستي و مقاومت فلسطيني منجر
شد. اين در حالي است كه اسرائيل سال‌هاست كه با تأكيد بر «برتري نظامي» مي‌خواست
قدرت تعيين‌كنندۀ معادلات امنيتي در منطقه باشد.

10. نتايج جنگ غزه، موقعيت مهم‌ترين دشمن
اسرائيل ـ ايران ـ را بيش از پيش تثبيت كرد. رژيم صهيونيستي و به‌خصوص نتانياهو طي
ماه‌هاي گذشته، حمله به تأسيسات هسته‌اي ايراني را «ضرورتي فوري» معرفي كرد. شليك
موشك‌هاي فجر 5 و فجر 3 به تل‌آويو و مناطق ديگر نشان داد كه ايران نه‌تنها نگران
حملۀ اسرائيل نيست، بلكه آمادگي كاملي براي حمله به اين رژيم را دارد. اين در حالي
است كه مقامات غربي اصرار داشتند كه تهديدات نتانياهو عليه ايران را بسیار جدي
معرفي كرده و ايران را وادار به كوتاه‌آمدن در مذاكرات هسته‌اي کنند. جنگ غزه
محبوبيت ايران را در جهان اسلام و به‌خصوص در ميان مردم عرب تا حد زيادي افزايش
داد و از اين‌رو از اين پس اجراي پروژه ايران‌هراسي، شيعه‌هراسي و اسلام‌هراسي
دشوارتر مي‌شود.

11. جنگ غزه بر بحران سوريه اثر مثبت
دارد؛ زيرا از يك طرف جنگ غزه و نتايج آن توجهات را به منازعۀ اسلامي ـ عربي عليه
رژيم صهيونيستي سوق داد و از سوي ديگر صف مبارزات واقعي عربي را از صف تروريسم
ضدسوري جدا كرد و به‌طور طبيعي توجهات به «راه‌حل سياسي» در بحران سوريه معطوف شد.

12. تأثير عمدۀ ديگر پيروزي مقاومت
فلسطيني كه از سوي ايران حمايت جدي مي‌شود، بر انقلاب‌هاي عربي و نظام‌هاي سياسي
برآمده از اين انقلاب‌ها است. اين ماجرا، مصر را به‌ناچار از يك كشور منفعل در
برابر غرب به يك كشور فعال در برابر غرب تبديل كرد. مصري‌ها در اين صحنه علاوه‌بر
اينكه نخست‌وزير خود را در بحبوحۀ جنگ، راهيِ غزه كردند، بيشترين راهپيمايي عليه
اسرائيل را برگزار نمودند.

 

سوتیتر 1: حزب‌الله
مهم‌ترين تهديدي است كه رژيم غاصب و شهروندانش با آن مواجه هستند

سوتیتر 2: نتانياهو
نخستین نخست‌وزيري نيست كه وقتي پاي آتش‌بس به ميان مي‌آيد، تمام اصول و وعده‌هاي
خود را زيرپا مي‌گذارد و همۀ صحبت‌هايي كه كرده و تمامي مقالات و يادداشت‌هايي كه
نوشته را به زباله‌دان مي‌اندازد

سوتیتر 3: رفعت
سيداحمد می‌گوید: برنامه اين بود كه با ترور فرماندهان مقاومت، حماس را وادار کنند
به جنبشي صرفاً «سياسي مسالمت‌آميز» تبديل شود تا امكان تعامل با آن به‌وجود آيد