اوج ابتذال با چاشني خشونت

نگاهي
به سينماي ايران

دكتر عبدالحميد انصاري

مروري بر 2 شماره گذشته

 در شماره‌هاي گذشته مروري بر شكل‌گيري
سينما و مؤلفه‌هاي اصلي توليد فيلم در سالهاي آغازين قرن بيستم تا اواسط دهه 30
داشتيم. آنچه قابل ذكر است ناسازگاري پيام سينماي وارداتي با فرهنگ و اخلاق جامعه
ايراني و بلكه تلاش هدفمند سياست‌بازان براي اضمحلال بنيان عقيدتي مردم با استفاده
از اين ابزار تأثيرگذار بوده است. تلاش آنست تا بيطرفانه و مستند به واقعياتي كه
عمدتاً در ساخت و عرضه فيلم متجلي است، گوشه‌اي از جفاي رفته بر دستاوردهاي فرهنگ
عفيف اسلامي مردم را بنمايانيم.

***

در سال
1338 جمعاً 25 فيلم ساخته شد. محمدعلي فردين (كه در سال 78 درگذشت) عضو تيم ملي
كشتي كشور در اين سال به علت داشتن چهره سينمايي مناسب مورد توجه فيلمسازان قرار
گرفت، كشتي را كنار گذاشت و وارد حوزه سينما شد. فيلمهاي سال 38 از نظر ابتذال و
سخافت تفاوتي با سالهاي گذشته نداشت، موضوع همه فيلمها سكس، خشونت، لات‌بازي،
خيانت، با چاشني رقص و آواز رقاصه‌ها براي جلب و جذب تماشاگر عام، ضعيف و فرودست
جامعه بود. در اين زمان سه بازيگر كمدي به نامهاي سپهرنيا (هم اكنون ساكن آمريكاست)،
گرشاسب رئوفي (كه چند سال قبل درگذشت) و متوسلاني (كه هم اكنون در مقام كارگردان و
بعضاً بازيگر مشغول فعاليت است) فيلمهاي متعدد كمدي نظير سه نخاله، سه فراري و …
عرضه كردند كه مورد استقبال نسبي قرار گرفت. حتي مروري بر اسامي فيلم‌ها نيز مي‌تواند
مؤيد ابتذال محصولات آن سال هم باشد. «آقاي شانس»، به كارگرداني گرجي عباديا،
«عروس كدومه» به كارگرداني «فرخ غفاري»، «جوانان امروزي» به كارگرداني عبدالعلي
منجم، «مي‌ميرم براي پول» به كارگرداني مهدي رئيس فيروز، «شانس و عشق و تصادف» به
كارگرداني حسين مدني كه فروش بالايي داشت (به ياد آوريد فيلم «نان، عشق و موتور
هزار» ساخته ابوالحسن داودي در دهه 80 را)، «فرشته وحشي» به كارگرداني مهدي رئيس
فيروز، «دو عروس براي سه برادر» به كارگرداني رضا عبدي، «بازي عشق» به كارگرداني
والتر بيور امريكائي، «گوهر لكه‌دار» به كارگرداني ابراهيم مرادي، «تپه عشق» به
كارگرداني ساموئل خاچكيان، «چك يك ميليون توماني»، «داماد ميليونر» و «از پاريس
برگشته» به كارگرداني سالار عشقي.

در سال
1339 نيز همان روال و كليشه ادامه يافت و هيچ محصول قابل ذكري حتي با معيارهاي آن
زمان ارائه نشد. در اين سال گوگوش (فائقه آتشين كه پس از ازدواجهاي متعدد بعد از
انقلاب اسلامي  با مسعود كيميائي ازدواج
كرد و تا سال 82 بدون فعاليت هنري در ايران ماند. او پس از جدايي از كيميائي به
لطف وزير ارشاد دولت اصلاحات عطاءا… مهاجراني به آمريكا رفت، حجاب را كنار گذاشت
و به رقص و آواز سابق در شبكه‌هاي ماهواره‌اي مبتذل البته در سن 52 سالگي بازگشت
كه تاكنون ادامه دارد).

سال
1340 علاوه بر مايه‌هاي قبلي،‌ ژانرهاي جنائي نيز وارد سينماي ايران شد، ساموئل
خاچكيان (كه چند سال قبل درگذشت) در اين سال دو فيلم جنائي «فرياد نيمه شب» با
بازي فردين، آرمان، پروين غفاري، ويدا قهرماني و «يك قدم تا مرگ» با بازي بوتيمار
(سال گذشته پس از بازگشت از خارج در بيمارستان حضرت رسول اكرم(ص) درگذشت)، سهيلا،
بيك ايمانوردي (كه پس از انقلاب به آمريكا رفت و به شغل رانندگي كاميون پرداخت و
چند سال قبل درگذشت). فيلم «آرامش قبل از طوفان» به كارگرداني خسرو پرويزي كه از
سينماگران فعال قبل از انقلاب بود با بازي ناصر ملك‌مطيعي، فرانك ميرقهاري و سهيلا
و اكبر هاشمي در اين سال مورد استقبال نسبتاً خوب تماشاگران قرار گرفت. اين
سينماگر در همين سال فيلم «دختري فرياد مي‌كشد» با بازي محمدعلي فردين نيز به
بازار عرضه كرد.

در سال
1341 با توجه به فروش قابل توجه فيلمهاي جنائي «فرياد نيمه شب» و «يك قدم تا مرگ» به
كارگرداني ساموئل خاچيكيان، سازندگان فيلم به ژانر وحشت تمايل پيدا كردند. خاچيكيان
خود فيلم «دلهره» با بازي آرمان، ايرن (سالجاري درگذشت، وي با بازي در فيلم بسيار
مبتذل موسرخه به كارگرداني ايرج قادري در سال 55 خاطره زشتي از خود بر جاي گذاشت)،
عبدا… بوتيمار و رضا بيك‌ايمانوردي را روانه بازار كرد. «سوداگران مرگ» به
كارگرداني ناصر ملك‌مطيعي با بازي خود ملك‌مطيعي، ويكتوريا و نريمان كه روايت عملكرد
قاچاقچيان موارد مخدر بود ساخته شد.

سال
1342 كه سال اوج حركتهاي انقلابي اسلامي مردم ايران به رهبري حضرت امام خميني(ره)
بود، سينما بي توجه به اين فضا به روال ابتذال و سرگرمي و بي‌خيالي خود ادامه مي‌دهد
و وظيفه تخدير قشر فرودست،‌ عوام و احساساتي را بر دوش مي‌كشد.

در اين
سال فقط 2 فيلم «فرار» ساخته عباس شباويز و «آنها زندگي را دوست داشتند» به
كارگرداني نادر بيات خارج از روال عوامانه و نازل مسلط بر آن زمان عرضه گرديد كه
طبعاً موفقيتي هم نداشتند. در اين سال همچنين فيلم «ساحل انتظار» به كارگرداني
سيامك ياسمي با بازي فردين و فروزان روانه بازار شد كه مقدمه ساخت فيلمهاي عوام‌پسند
سالهاي بعد با حضور زوج سينمائي فردين، ‌فروزان گرديد. اوج اين حضور در فيلم «گنج
قارون» است.

سيامك
ياسمي كه نبض تماشاگر متوسط و ضعيف را بدست آورده بود، در ايجاد دنياي تخيلي شيرين
نظير آنچه سينماگران هند براي طبقات فرودست آن كشور با هدف گريز از واقعيات تلخ و
زندگي رزمره عرضه مي‌كردند، سرآمد كارگردانان آن دوران شد. وي در سال 1343، ساخت
فيلم «آقاي قرن بيستم» با بازي فردين، پوران (خواننده)، پرخيده، نريمان و داريوش
اسدزاده باز هم ركورد فروش بالائي را براي خود رقم زد، هر چند به فروش «عروس
فرنگي» به كارگرداني وحدت (كه هم اكنون در امريكا زندگي مي‌كند) با بازي پوري
بنائي (اولين بازي)، فريده نصيري، سپهرنيا و نادره (حميده خيرآبادي، مادر ثريا
قاسمي كه قبل از انقلاب نقش‌هاي سخيف و حاشيه‌اي را بازي مي‌كرد ولي پس از انقلاب
با نقش‌هاي مادرانه تصوير مثبتي از خود بر جاي گذاشت. وي چند سال قبل درگذشت)
نرسيد.

«مسير
رودخانه» به كارگرداني صابر رهبر و بازي فردين، فريده نصيري و رضا فاضلي (كه از
ابتداي راه‌اندازي شبكه سلطنت‌طلبان رضا پهلوي وليعهد ناكام شاه مخلوع مسئوليت
مجري‌گري آنرا بر عهده گرفت) و «لذت گناه» به كارگرداني سيامك ياسمي با بازي
فروزان،‌ محمدعلي جعفري، بهروز وثوقي (كه سال 40 با فيلم صد كيلو داماد به
كارگرداني عباس شباويز وارد سينما شده بود)، سهيلا، ناصر ملك‌مطيعي و تقي ظهوري
(وي در سال 1351 طي اطلاعيه‌اي عمومي از دنياي سينما خداحافظي كرد و به مكه مكرمه
مشرف شد و چند سال بعد از انقلاب اسلامي در گذشت.) در اين سال موفقيت قابل ذكري
بدست آوردند.

فيلم
«ضربت» ساخته ساموئل خاچيكيان نيز در ژانر وحشت دوستداران خود را به سينما كشانيد.
هنري‌ترين فيلم آن سال «شب قوزي» برگرفته از كتاب هزار و يكشب ساخته فرخ غفاري بود
كه يك سر و گردن از فيلمهاي زمان خود جلوتر بود. بازيگران فيلم پري صابري، خسرو
سهامي، فرخ غفاري، محمدعلي كشاورز و ذكريا هاشمي بودند. اين فيلم به عنوان نماينده
ايران در برخي از جشنواره‌هاي مطرح اروپا به نمايش درآمد.

سير
ساخت فيلم در اين سالها به همان سياق ادامه يافت، ‌تنها دو فيلم «گاو» ساخته
داريوش مهرجوئي و بازي جمشيد مشايخي، علي نصيريان، عزت‌ا… انتظامي و «خشت و
آينه» ساخته ابراهيم گلستان فارغ از جاذبه‌هاي مبتذل آن روزهاي سينماي ايران قابل
اعتناء هستند. (حضرت امام خميني(ره) پس از انقلاب از فيلم گاو تمجيد نمودند).

در سال
49 نيز چند فيلم نظير «آقاي هالو» داريوش مهرجوئي، «حسن كچل» و «طوقي» ساخته مرحوم
علي حاتمي و «رضا موتوري» به كارگرداني مسعود كيميائي عرضه شدند كه عليرغم ساختار
خوب و سينمائي جذاب، بعضاً از بدآموزيهاي متداول نيز مبرّا نبودند.

لازم به
ذكر است كه مسعود كيميائي قبل از آن در سال 47 با ساخت فيلم «قيصر» به ارائه يك
شخصيت ضد قهرمان و عاصي پرداخت كه فروش خوبي داشت. اين فيلم تا سالها بعدها مورد
توجه و تقليد قرار گرفت، ‌حتي برخي از صاحب‌نظران معتقدند كيميائي از‌آن موقع تا
حالا دارد قيصر را تكرار مي‌كند و وجوه گوناگون آدمهاي ناسازگار، مظلوم، با وفا و
بعضاً جوانمرد را كه در چرخه زندگي صنعتي جايگاهي ندارند، به نمايش مي‌گذارد. به
عبارت ديگر اضمحلال روابط عاطفي و طبيعي آدم‌ها كه ثمره و محصول توسعه اجتماعي و
اقتصادي با الگوي غربي است، روح و روان و مناسبات منطقي طبقه فرودست را دچار چالش‌هاي
غيرقابل تدبير نموده و آنان را به هيجان ناخواسته عليه مناسبات ستمگرانه سوق مي‌دهد،
شرايطي كه قهرمان يا ضد قهرمان چاره‌اي جز قيام براي احقاق حق خويش نمي‌يابد و به
هر قيمت ناگزير از اجراي عدالت فردي و البته پذيرش طبعات تلخ و پرهزينه آنست. اين ژانر
كه از «قيصر» شروع شده بود مورد انتقاد بسياري از صاحب‌نظران قرار گرفت. برخي همان
زمان نوشتند، چرا قهرمان و خانواده ستمديده براي احقاق حق خود به پليس مراجعه نمي‌كند.
مگر در جنگل يا بيابان زندگي مي‌كنيم كه فردي با چاقوي ضامن‌دار راه بيفتد و با
تشخيص خود مجرمين را مجازات كند؟ برخي نيز پاسخ دادند، آدمها روش‌هاي متفاوتي براي
حل مشكل خود انتخاب مي‌كنند و قيصر روش انتقام فردي را برگزيده است، اما
كالبدشكافي مسأله نشان مي‌دهد كه تماشاگر به دلايل مختلف علاقمند است قهرمان
داستان را قهرمان ببيند و طبعاً اگر به پليس مراجعه كند از منظر او ديگر قهرمان
نيست و يك فرد معمولي است كه دليلي براي پيگيري داستان زندگي وي وجود ندارد. اين
تعبير در اغلب قصه‌ها و فيلم‌ها صدق مي‌كند. فيلمهاي جنائي، پليسي و وسترن غربي نيز
از اين قاعده تبعيت مي‌كنند.

همانطور
كه در شماره قبل هم بيان شد، برخي از صاحب‌نظران عقيده دارند، دليل جذابيت اين
ژانرها همذات‌پنداري تماشاگران با قهرمان يا ضد قهرمان است. با اين توضيح كه اگر
جامعه به هر دليل احساس كند، مراجع قانوني در احقاق حق وي ناتوان‌اند، لاجرم به
سوي اقدام شخصي روي مي‌آورد. اما از آنجا كه اقدام شخصي براي همگان ميسر نيست و به
علاوه هزينه و مجازات دارد، غالباً‌ در دنياي واقعي تعداد افرادي كه شخصاً اقدام
مي‌كنند زياد نيستند. اما چون در خيال، همه دوست دارند ستمگران را به سزاي اعمال
ناپسند خود برسانند و تشفي خاطر پيدا كنند، بنابراين در يك وضعيت «پاردوكسيكال»
معلق مي‌مانند. اين صاحب‌نظران مي‌گويند، ‌در اينجا فيلمساز به عنوان منجي حل
مسأله تماشگر وارد مي‌شود و با خلق داستاني جذاب تماشاچي را به جاي قهرمان فيلم مي‌نشاند
تا بدون پرداخت هزينه اقدام فردي، تمام دشمنان خود را روي پرده خيال لت و پار كند
و در واقع تخليه شود. اين تخيل هر چند تا حدودي قابل اعتناء است اما بايد عنايت
داشت كه راه حل مشكلات واقعي جامعه نيست و افراد پس از خلسه شيرين و خام مجازات
مجرم، به دنياي واقعي و نابساماني‌هاي روزمره برمي‌گردند.

فراموش
نكنيم كه همين چند فيلم به ظاهر متفاوت نسبت به اغلب فيلمهاي آن سالها نيز چيزي
براي عرضه نداشتند. در سال 1350 قريب به هشتاد فيلم ساخته شد كه تقريباً ‌ركورد
محسوب مي‌شد. در ميان انبوه فيلم‌هاي سبك، عامه‌پسند و بدآموز و مملو از رقص و
آواز كافه‌اي و كاباره‌اي و بزن بزن چند فيلم قابل اعتناءتر بودند. «خداحافظ رفيق»
اولين ساخته امير نادري كه نشان داد استعداد قابل قبولي دارد (او پس از انقلاب به
خارج از كشور رفت). «فرار از تله» ساخته جلال مقدم با بازي بهروز وثوقي و داود
رشيدي. «آدمك» به كارگرداني خسرو هرتياش با بازي سيامك دولتشاهي و زري خوشكام
(همسر مرحوم علي حاتمي و مادر ليلا حاتمي بازيگر فعلي سينما).

(در نقل
اطلاعات مربوط به فيلم‌ها از كتاب تاريخ سينماي ايران تأليف مسعود مهرابي استفاده
شده است.)