دنیا مزرعه آخرت است

 

حضرت آيت‌الله مجتبي تهراني

مروري بر مباحث گذشته

بحث ما راجع ‏به حب دنیا بود و گفتیم که نگرش الهی تنها نگرش همسو با
عقل بشر است و از سوی انبیا و اولیا عرضه شده است.  طبق این نظر، خدا و آخرت باید هدف و محور و دنیا
و زندگی دنیوی باید وسیله‏ای برای رسیدن به این هدف باشند، لذا اگر کسی بخواهد
آخرت را تحصیل نماید، باید از دنیا بهره بگیرد. از سوی دیگر، وقتی انسان می‏خواهد
زندگی کند، باید از ابزار و وسايل معیشتی دنیا استفاده کند تا حیات او در دنیا به‏
شکل طبیعی ادامه پیدا کند.

پس حیات دنیوی با ابزار دنیوی تفاوت دارد. یکی وسیلة تحصیل آخرت است
و یکی وسیلة معیشت. یعنی بین مسئلة «زندگی» و «ابزار زندگی» یک رابطه و نسبت «آلی
و اصالی» وجود دارد. مثلاً پول هدف نیست، بلکه وسیله‏ای برای زندگی مادی است. از طرف
دیگر همین زندگی مادی و دنیوی وسیله‏ای است برای تحصیل آخرت که در آیات و روایات
ما، به هر دوی آنها اشاره شده است.

کسانی که نگرش الهی دارند، باید نسبت به مواهب طبیعت، دید ابزاری داشته
باشند، یعنی مواهب دنیوی را وسیله‏ای برای حیات دنیوی و حیات دنیوی را وسیله‏ای
برای حیات اخروی بدانند. هدف اقصی، زندگی اخروی است و زندگی دنیوی وسیلة آن است،
اما همین زندگی دنیوی، هدف ابزار مادیت و مظاهر طبیعت است، لذا غایت اصلی آخرت و
وسیلة صِرف، ابزار مادی است.

حال کسی که دین و به خدا و قیامت باور دارد و صاحب چنین نگرشی به
عالم ماده و ابزار و وسايل زندگی است، باید همة اینها را برای رسیدن به هدف اقصای
خویش به ‏کار گیرد و کاملاً تابع خدا باشد. کسی که می‏خواهد به هدف اقصای اخروی
دست پیدا کند، مجاز نیست برای ادامة حیات خویش از هر وسیله‏ای استفاده کند یا هر
کاری را انجام دهد. این، همان «محدودیت در خواسته‏ها و توانسته‏ها»ست.

 

محدودة
استفاده از ابزار مادی

معنای
«تشریع الهی» و «مقدمیت دنیا و ابزار مادیت»

بحث اول
در بارة معنای اصطلاحی این محدودیت است. «محدودیت در خواسته‏ها» همان بحث «تشریع»
است که خداوند انسان را به ‏واسطة احکام شرعیه و حلال و حرام‏هایی که جعل فرموده،
محدود مي‌کند، لذا یک انسان با نگرش الهی مجاز نیست هر گونه که بخواهد از ابزار
طبیعت استفاده كند، چون ممکن است این ابزار مادی که برای حیات دنیوی او کارایی دارند،
با حیات معنوی او که هدف اصلی اوست منافات داشته باشند. این حالت با وسیله بودن آن
ابزار منافات دارد و دیگر حتی نمی‏توان برای حیات دنیوی هم از آن استفاده کرد، هر
چند که برای ادامة حیات مادی، کارایی داشته باشد.

 

«شرع»
یعنی دستورالعمل سعادت

لذا هم
مواهب مادی و هم حیات دنیوي، بايد کلیدي برای زندگي اخروي باشند و در همان جهت به ‏کار
گرفته شوند. این کلید‏ها، ابزار و وسايلِ تحصیل هدف اصلی ما هستند، ولی باید برای
به ‏کارگیری کلید‏ها به دستورالعملی که سازندة آنها داده است، مراجعه کنیم. او
باید بگوید که براي استفاده از اين ابزار، چه كار بايد كرد.  دستورالعمل استفاده از ابزار مادی، یعنی
«تشریع». خداوند با تشریع احکام دینی، راه بهشتي شدن را به ما نشان می‌دهد و مشخص
می‌کند که از کدام ابزارهای مادی می‏توان استفاده و از کدام باید اجتناب کرد.

 

محدودة
استفاده از ابزار مشروع

«استفاده
برای بقا» نه بیشتر از آن

امّا
بحث دوم راجع ‏به مقدار استفاده از مواردي است که در بهره‏گیری از آن مجازیم. بحث
اين است كه آيا ما مي‌توانيم هر مقدار که ‏مایلیم از اين موارد استفاده كنيم یا در
اینجا هم محدودیت وجود دارد؟ مثلاً اگر دست از «حرام‏ها» برداشتیم، می‏توانیم از
همة «حلال‏ها» بدون هیچ محدودیتی استفاده کنیم؟  این‌ طور نيست كه انسان بتواند هر قدر که می‏خواهد
از تنعمات دنیوی حلال و مشروع استفاده كند، بلکه استفادة انسان از موارد حلال نیز
باید در حد «وسیله» باشد، یعنی انسان باید ابزار مادی را در حدی به‏کار گیرد و از
تنعمات طبیعی لذت ببرد که وسیلة بقای حیات اوست و زندگی مادی او را به اعتدال
می‏رساند. انسان نباید نه آن قدر بر خود سخت بگیرد که جانش به ‏خطر بیفتد و نه آن‏
قدر خود را در لذائذ و شهوات غرق کند که از تحصیل آخرت باز بماند. آنچه در آیات و
روایات در مورد دنیا و بهره‏گیری از لذائذ حلال آن مطرح شده همين است كه بايد از
حلال الهي در حد وسيله بودن استفاده كرد. این مطلب، کاملاً با عقل انسان نیز همسوست.

 مواهب طبیعي و مادی، وسیله‌اي برای زندگی و حیات
دنیوی انسان هستند و انسان هم تركيبي از روح و جسم است. «جسم» مركبي براي «روح»
انسان است که باعث سرپا بودن روح می‌شود و آن را در این نشئة هستی سیر می‏دهد. حال
زندگی در دنیا نیز وسیله‌اي است برای زندگی آخرت و تحصیل کمالات معنوی، پس انسان
باید در حدی كه زندگی‏ در دنیا به ابزار مادي نياز دارد، از آنها‏ استفاده کند،
یعنی بايد تنها به ‏مقداری که برای ادامة حیات نیاز دارد، از ابزار مادی بهره‌ ببرد.

 

«تأمین
آتیه» یک فکر الهی نیست!

حال
ممکن است کسی بگوید: ما برای ادامة زندگی دنیا نیاز به تأمین آتیه داریم و باید
وسايل زندگی را فراهم کنیم تا بتوانیم به ‏حیات خود را ادامه دهیم، لذا لازم است
که در تحصیل ابزار زندگی و وسايل مادی بسیار تلاش کنیم. آيا انسان مي‌تواند بگويد
چند سال زنده مي‌ماند؟! شما برای چند سال زیستن در دنیا باید وسیله تهیه کنید؟ این
سئوال یک بن‏بست ایجاد می‏کند و آدمی متحیر می‏ماند چه کند. آیا به‏ دنبال تحصیل
دنیا باشد، چون ضرورت زندگی اوست و شاید سال‏ها زنده بماند و یا دنیا را رها کند،
چون نمی‏داند تا کی در دنیا باقی می‏ماند و شاید هم لحظه‏ای دیگر بمیرد؟(1)

 

«مرگ»
یک رویداد حتمی و نامعلوم

در
روایات ما مسئلة مرگ و جاودانه نبودن انسان، اولاً مسلم‏ترین، وجدانی‏ترین و به تعبير
برخی روایات یقینی‏ترین مسئله‏ای است که در این عالم وجود دارد و ثانیاً در عین
حال، مسئله‌اي است كه براي انسان مشکوک است و زمان آن مشخص نیست. ما همه می‏دانیم
که خدا به کسی سند نداده است که چقدر در دنیا زنده خواهد بود. همه می‏دانیم که
انسان مسلماً می‏میرد؛ اما از زمان وقوع مرگ بی‏اطلاعیم. همین تردید نسبت به یک
واقعة حتمی و یقینی، برایمان سئوال ایجاد می‏کند که چقدر باید در دنیا ابزار و
وسیله تهیه کنیم؟

انسان
باید تنها به ‏مقدار زیستش در دنیا از ابزار مادی استفاده کند و اضافه بر آن به ‏درد
نمی‏خورد. كسي كه نگرش‏ الهی دارد و می‏داند بايد از اين زندگی عبور كرد و زندگي
دنيوي وسیله‌اي برای زندگي اخروي است، آيا مي‌تواند بگويد که مقدار توقف او در اين
دنيا چقدر است تا به همان اندازه، وسایل مورد نيازش را تهیه کند؟

اگر خدا
به ما سند داده بود مبني كه چقدر در اين دنيا زنده مي‌مانيم، چنين كاري ممكن بود.
مثلاً اگر به ما مي‌گفت شما 50 ‏سال در دنيا زنده مي‌مانيد، در آن صورت ما نيز به
اندازة 50 ‏سال خواروبار، خوراک، پوشاک و مسکن فراهم می‏كرديم، اما ‏چنین اطمینانی
وجود ندارد و همه می‏دانیم که در یک زمان نامعلوم، خواهیم مُرد‏. حال تنظیم
بهره‏گیری از ابزار مادی با میزان عمر نامشخص، چگونه ممکن است؟

 

به ‏اندازة
«رفع نیاز فعلی» باید از دنیا بهره برد!

وظیفه
این است که انسان به ‏اندازه‏ای که فعلاً نیاز دارد، دنیا را تحصیل نماید و بی‏خود
و بی‏جهت به ‏دنبال زیاد کردن مال و اموال نباشد. برای همین است که اولیای خدا
فرياد می‏کشند: اي انسان؛ بی‌جهت اعصاب خود را خراب نکن! کفشت را پاره نکن! بی‏خود
دنبال طلب مال فراوان و استمتاع از لذات مادی نباش! همه براي این است كه می‏خواهند
بگویند زندگی منتهی به مرگی که زمان رسیدنش نامشخص است، ابزار زیادی نمی‏خواهد.

 

تطبیق
بحث با روایات معصومین

ما را چه به دنیا؟!

آیات و
روایات زیادي در اين زمينه وجود دارند و من، بیش از  400 ، 500 آیه و روایت در این مورد ديده‌ام كه
از بين اين مجموعة گسترده، فقط به چند نمونه از آنها‏ اشاره مي‌كنم.

روزی
عمر خدمت پیغمبر اکرم«ص» رسید و ديد حضرت روی حصیری نشسته‌اند و شاخه‌هاي حصیر روی
بدن مبارک ایشان خط انداخته است. گفت: آقا؛ چه می‏شد شما این حصیر را جمع می‏کردید
و به‏جاي آن، فرشی زیر پایتان مي‌انداختيد تا اين‏ اتفاق نمی‏افتاد و پایتان
ناراحت نمي‏شد. پیغمبر فرمود: «مَالی وَ للدُّنْیَا؟! مَا مَثَلِی وَ مَثَلُ
الدُّنْیَا إلّا کَراکِبٍ سَارَ فی یَوْمٍ صَائِفٍ وَ اسْتظلّ تَحْتَ شَجَرَةٍ
سَاعَةً مِنْ نَهارٍ ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَکَ»؛(2) مرا با دنیا چه‏کار
است؟ مَثَل من و دنیا، مثل یک سواره است كه به ‏سوي مقصدی حركت مي‌كند، هنگامي ‌كه
زير آفتاب نیمر‏وز، در حال حرکت است، درختی را مي‌بيند و زیر آن توقف می‏کند. بعد
از كمي استراحت هم وقتي خستگی‏اش برطرف شد، آنجا را ترك مي‌كند.(3)
پیغمبر چقدر زیبا زندگی دنیا را ترسیم می‏کند که به همین مقدار کوتاه است و لازم
نیست این ‏طور برای آسایش در آن تلاش کرد. ما می‏خواهیم یک ساعت زیر این درخت
بنشینیم، بعد هم بلند شویم و برویم. حال که قرار است زود از اینجا برویم، چرا یک
فرش عالی پیدا کنیم و زير پای خود پهن كنيم؟ باید بعد از مدتي این فرش را روي زمین
بگذاریم و برویم، چون نمي‏توانيم آن را همراه خود به سرای ديگر منتقل كنيم.

 

باید
«جان» را به قیمت «تمام دنیا» خرید!

در
تعبیرات علی«ع» هم آمده است كه فرمود: «الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ
وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ
ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا»؛(4) دنیا گذرگاه است، توقفگاه و
قرارگاه نیست و مردم هم در دنیا دو دسته‏اند. یک‏ دسته کسانی که خود را به دنیا
می‏فروشند و عاقبت بدی در پیش خواهند داشت و یک‏ دسته هم کسانی که جان خود را
می‏خرند و از قید و بند مادیات رها می‏شوند. پس اگر كسي خود را بفروشد،
«عبدالدّنیا» می‏شود و اگر كسي جان خود را بخرد، «عبدالله» می‏شود. اولی اسیر است
و دومی آزاده. این، آزادی است و آن، بندگی و اسارت. آنکه دنیا را قرارگاه خود قرار
داده، بندة شهوت و غضب خویش است و آنکه دنیا را گذرگاه خود قرار داده، آزاده است و
بندة سرفراز خدا.

حضرت در
جای دیگری فرمود: «أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيَامٌ»؛(5)
اهل دنیا، مانند اهل کاروانی هستند که ایشان را می‏برند و آنها‌ در خوابند. یک ‏‏وقت
هنگام مرگ چشم باز می‏کنند و می‏بینند که در گمرک برزخ ایستاده و دارند از آن گذر
می‏کنند. وقتی از این وطن کوچ مي‌كنند، مي‌فهمند كه آنجا وطن اصلی‌شان نبوده و آنها
در طول این مدت، مسافر بوده‏اند. این روايت این بینش را به انسان می‏دهد که زندگی
چند روزة دنیا، ارزش وقت تلف کردن برای راحت زیستن و التذاذ از تنعمات حلال را هم
ندارد، بلکه باید به‏ مقدار نیاز و ضرورت از آن بهره گرفت و تلاش خود را متوجه هدف
اصلی یعنی خدا و آخرت کرد.

 

پاسخ
علی«ع» به کسی که از مشکلات مالی شکایت داشت!

حسن‏بن‏محبوب
نقل می‏کند: «شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ«ع» الْحَاجَهَ»؛ شخصي نزد
علی«ع» از نظر امور مادی‏اش شکایت کرد. از جمله‏هایی که علی«ع» به او فرموده این
معنا به دست می‏آید که زیاده‏طلبی‏ آن شخص موجب شده بود تا نزد حضرت برود و شكايت
كند. البته زیاده‏طلبی جزء فطرت انسان است و باید وجود داشته باشد و چیز بسیار خوبی
هم هست، اما بحث در این است كه باید در کدام کانال قرار بگیرد و نسبت به چه چیزی
إعمال شود. این شخص زیاده‏‏ طلبی خود را در کانال انحرافی امور مادی ریخته بود.
«فَقَالَ عَلی«ع»: اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ تُصِيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا فَوْقَ قُوتِكَ
فَإِنَّمَا أَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِكَ»؛(6) بدان که هر چه بیش از
احتیاج زندگی‏ات به دست آوری، در واقع انباردار و خاذِن دیگری خواهی بود.

 

دنبال زیادی
در دنیا نباشید!

علی«ع»
در جای دیگر فرمود: «وَ لَا تَسْأَلُوا فِيهَا فَوْقَ الْكَفَافِ»؛ در دنیا بیشتر
از کفاف نخواهید، «وَ لَا تَطْلُبُوا مِنْهَا أَكْثَرَ مِنَ الْبَلَاغِ»؛(7)
و بیشتر از آنچه که شما را به هدف می‏رساند، مطالبه نکنید. بلاغ بودن دنیا، همان
وسیله بودن نسبت به آخرت است. به ‏مقداری دنبال دنیا باشید که شما را به آخرت
برساند.

حضرت در
جای دیگر فرمود: «يَسِيرُ الدُّنْيَا خَيْرٌ مِنْ كَثِيرِهَا وَ بُلْغَتُهَا
أَجْدَرُ مِنْ هَلَكَتِهَا»؛(8) کمِ دنیا بهتر از زیاد آن است و آنچه
انسان را به مقصد برساند بهتر از آن چیزی است که آدمی را هلاک کند.

عبارات
حضرت در این ‏باره متعدد و فراوانند. «يَا ابْنَ آدَمَ مَا كَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِكَ
فَأَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِكَ»؛(9) هر چه که بیش از نیاز خویش کسب
کنی، برای دیگران خواهد ماند و تو خزانه‏دار آن هستی.

همة اینها
جملات علی«ع» است و معنایش آن است که به‏ مقدار نیاز متعارف زندگی دنیا و به ‏اندازه‏ای
که با آن می‏توان زندگی را گذراند، به‏ سراغ دنیا بروید، نه بیشتر. این حرف‏ها،
بحث‏های نظری و فلسفی نيستند، بلكه با توجه به بینش وجدانی انسان بیان شده‌اند، یعنی
معصومین بر محور وجدانیات دربارة ميزان بهره‏گیری از ابزار مجاز طبیعی دنيا
دستورالعمل داده‌اند و حرف‏هایشان کاملاً مطابق با دریافت‏های وجدانی بشر است.

 

یک تذکر
بسیار مهم

جمع
میان «زیاده‏طلب نبودن» و «کار و تلاش کردن»

ممکن
است شخصی بگوید: من می‏توانم از راه حلال، خیلی بیشتر از آنچه دراختیار دارم،
دربیاورم، پس اگر باید به اندازة کفاف به ‏سراغ دنیا رفت، من هم وقتی به ‏اندازة
نیاز خود کسب کردم، دیگر می‏روم و در گوشة خانه می‏نشینم! این حرف غلط است. کسی که
می‏تواند به ‏طور متعارف، مال بیشتری کسب کند، از این ‏کار خودداری نکند! بلکه
مازاد بر نیاز خویش را برای آخرت خویش انفاق کند! اصلاً انفاقی که در شرع بیان شده
است، برای همین موارد است. یعنی انفاق در جایی است که انسان بیش از آنچه که به ‏طور
متعارف به آن محتاج است، در دست داشته باشد و آن را در راه خدا ببخشد. به این نحو بهره‏گیری
انسان از ابزار دنیوی، به مقداری خواهد بود که سلامتی انسان حفظ شود و سرپا بماند.
پس بحث اصلی، بحثِ مصرف به ‏اندازة احتیاج است، نه کار و تلاش به‏ مقدار
نیاز! 

 

علی«ع» یکی از بزرگ‏ترین مولدین ثروت،
ولی زاهد در دنیا!

آموزه‏های
اسلامی و همچنین سیرة معصومین، به ما می‏گویند که انسان باید بسیار کار و مازاد
نیاز خود را در راه خدا انفاق کند. علی«ع» صبح تا شب روی زمین کار و تلاش می‏کرد،
اما استفاده‏اش از دارایی‏های فراوانش، در حداقل ممکن بود. موقوفاتی که آن حضرت
داشت، در تاریخ بی‏نظیر است و شاید کسی مانند ایشان ثروت و دارایی تولید نکرده است.
حضرت همة قنواتی را که حفر و همة باغ‏هایی را که ایجاد کردند، در راه خدا انفاق کردند.
این‏طور نبود که حضرت جز یک نان جو نداشته باشد که بخورد و یا به این دلیل که
مصرفش بیش از این نیست، کمتر کار کند! هم کار می‏کرد و هم ثروت فراوانی داشت، اما
بهره‌گیری‏اش بسیار ناچیز و در حد ضرورت بود، لذا این غلط است که کسی بگوید چون با
روزی چند ساعت هم خرجم در می‏آید، پس بقیه‏اش را باید رها کنم و بخوابم!(10)

روایات
سقف استفاده از حلال‏ها را هم تعیین کرده‏اند. یک انسان موحد باید به ‏طور متعارف
و به آن مقدار که می‏خواهد در دنیا زندگی کند، به‏ سراغ حلال الهی و بهره‏گیری از
التذاذات برود.

 

آزادی
انسانی دیگران، هدف اولیای الهی

حرکت همیشگی اولیا،در مسیر هدایت
انسان‏ها

انسان
هم از نظر خواسته‏ و هم از نظر توانائی محدود است و ما در امور مادی و دنیایی به
نسبت خواسته‏ها و توانائی‌هایمان آزادی مطلق نداریم. آزادی در مکتب الهی غیر از
آزادی در مکتب مادی است. «آزادی الهی» یعنی این که انسان از «آزادی خواستن» و
«آزادی توانستن» آزاد شود و «آزاد مادی»، در حقیقت حیوان شدن و اسیر هوا و هوس شدن
است، لذا انبیا و اولیای الهی که به ‏دنبال هدایت انسان‏ها بودند، روی همین نکته
تأکید می‌کردند و می‏خواستند  دیگران را از
اسارت خواسته‏هایشان رهایی بخشند. اولیای خدا تا آخرین نفس در همین مسیر قدم
بر‏داشتند و این هدف را دنبال ‏کردند.

 

ارشادات کریم اهل بیت«ع» در آخرین لحظات

جناده می‏گوید:
بر امام حسن«ع» وارد شدم و دیدم حال حضرت، بسيار دگرگون است. لحظات آخر عمر امام
بود. جناده براي اينكه در اين لحظات آخر از امام حسن تحفه‏ای بگیرد، عرض کرد:
«عِظْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه»: ای پسر پیغمبر! موعظه‏ام کن! امام فرمود: «یا
جناده! اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ»: اي
جناده! آمادة سفر آخرت باش و زاد و توشة اين سفر را قبل از آنکه أجلت فرا برسد،
فراهم کن! این خطاب حضرت به همه است، چون ما نمی‏دانیم لحظة مرگ ما چه وقت است و
یک‏ وقت چشم باز می‏کنیم و می‏بینیم لب مرز قرار داريم و دارند ما را به نشئة دیگر
عبور می‏دهند.(11)

بعد
امام فرمود: «یا جناده! أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ»؛(12)
ای جناده؛ تو دنیا را طلب می‏کنی، ولی مرگ به ‏دنبال توست در حالي‌ كه خودت غافلی.
غم و اندوه روزی را که نیامده است بر روزی که در آن قرار داري میفکن! غصه چه چیز
را می‏خوری؟ مگر خدای من و تو «نعوذ بالله»! مرده است! اگر بیش از آنچه که قوت و
کفاف زندگی توست، به‏دست آوری، انباردار و خزانه‏دار دیگری خواهي بود. در حلال
دنیا حساب است، در حرام آن عقاب و در شبهات دنیا عتاب! از مذلت معصیت خدا به‏ سوی
عزت تقوا بیرون رو…!

(مشروح
اين سلسله مباحث بزودي در قالب “كتاب رسائل بندگي”توسط موسسه مصابيح
الهدي منتشر خواهد شد)

 

 

پي‌نوشت‌ها

1ـ ممکن است انسان یک لحظه بیشتر زنده
نباشد! اينكه می‏گویند: «افتاد و مُرد» اشتباه است، بلکه باید گفت: «مُرد و
افتاد»! مسئله این است. هیچ‌گاه نمی‏توان مرگ را پیش‏بینی کرد.

2ـ بحارالانوار، ج 70، ص 119.

3ـ در نقل دیگری آمده است پیغمبر این‏طور
جواب او را دادند: «مَا لِي وَ الدُّنْيَا إِنَّمَا مَثَلِي وَ مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ
رَاكِبٍ مَرَّ لِلْقَيْلُولَةِ فِي ظِلِّ شَجَرَةٍ فِي يَوْمِ صَيْفٍ ثُمَّ رَاحَ وَ
تَرَكَهَا».

4ـ نهج‌البلاغه، حكمت 133.

5ـ نهج‌البلاغه، حكمت 64.

6ـ بحارالانوار، ج70، ص 90.

7ـ نهج‏البلاغه، خطبه 45.

8ـ غررالحکم، ص 366.

9ـ نهج‏البلاغه، حكمت 192.

10ـ یک عدّه از افراد تنبل یا جاهل این
مسائل را با هم مخلوط‏ می‏کنند و می‏گویند: مصرف به‏ قدر کفاف، یعنی تلاش نکردن
بیش از نیاز! این تفکّر باید اصلاح شود.

11ـ خدا نیاورد آن روزي را که زبان حال
ما این باشد: (رَبّ‏ِ ارْجِعُونِ* لَعَلىّ‏ِ أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ)؛
خدايا برگردانم از این مرز عبورم نده. شاید توشه‏ای برای آخرتم فراهم بکنم. سورة
مباركة مومنون، آيات99،100.

12ـ بحارالانوار، ج44، ص 139.

 

 

سوتیترها:

1.

حیات دنیوی با ابزار دنیوی تفاوت دارد. یکی
وسیلة تحصیل آخرت است و یکی وسیلة معیشت. یعنی بین مسئلة «زندگی» و «ابزار زندگی» یک
رابطه و نسبت «آلی و اصالی» وجود دارد. مثلاً پول هدف نیست، بلکه وسیله‏ای برای زندگی
مادی است. از طرف دیگر همین زندگی مادی و دنیوی وسیله‏ای است برای تحصیل آخرت.

 

2.

انسان باید تنها به ‏مقدار زیستش در دنیا
از ابزار مادی استفاده کند و اضافه بر آن به ‏درد نمی‏خورد. كسي كه نگرش‏ الهی دارد
و می‏داند بايد از اين زندگی عبور كرد و زندگي دنيوي وسیله‌اي برای زندگي اخروي است،
آيا مي‌تواند بگويد که مقدار توقف او در اين دنيا چقدر است تا به همان اندازه، وسایل
مورد نيازش را تهیه کند؟

 

3.

آموزه‏های اسلامی و همچنین سیرة معصومین،
به ما می‏گویند که انسان باید بسیار کار و مازاد نیاز خود را در راه خدا انفاق کند.
علی«ع» صبح تا شب روی زمین کار و تلاش می‏کرد، اما استفاده‏اش از دارایی‏های فراوانش،
در حداقل ممکن بود. موقوفاتی که آن حضرت داشت، در تاریخ بی‏نظیر است و شاید کسی مانند
ایشان ثروت و دارایی تولید نکرده است.