سعادت و نحوست ايام از منظر قرآن

سيدجواد تربتی

 

آيا قرآن و روايات سعد و نحس بعضي از ايام را  مي‌پذيرد؟ چرا؟(1)

در آيات وجود سعد و نحس ايام تأئید و در روايات نيز مفصلاً
به آن اشاره شده است. علت نیز چند امر مي‌تواند باشد:

 

خلاصه پاسخ

1. توجه به حوادث و رويدادهاي تلخ و شيرين گذشته و درس
عبرت گرفتن از آنها

2. توجه و توسل به ساحت قدس الهي و استمداد از ذات پاك الهي براي
دفع شرور ايام

3. توجه دادن به اين نكته كه غالباً حوادث، جنبة كفارة اعمال
نادرست خود انسان‌ها هستند و ايام تأثير مستقلی ندارند و با توجه بيشتر و استغفار
و كارهاي نيك، ايام نحس را مي‌توان به روزهاي مبارك وسعد تبديل كرد.

سعد به معناي فراهم شدن امور و مقدمات الهي است براي رسيدن
به خير (دنيوي و اخروي).(2) در مقابل آن شقاوت و يا نحس قرار دارد. نحس
در لغت به معناي «سرخ شدن افق» است، همچون مس گداخته و در اصطلاح به هر چيز شومی
نحس گفته مي‌شود.(3) (فراهم نشدن مقدمات و امور نیز نحس تلقي مي‌شود).

در ميان مردم معمول است كه بعضي از روزها را سعد و مبارك و
بعضي را شوم و نحس مي‌شمارند،(4) هر چند در تعيين آن اختلاف بسيار است.
سخن اينجاست كه اين اعتقاد عمومي تا چه حد در اسلام و قرآن پذيرفته و يا رد شده
است؟

براي روشن شدن پاسخ، جواب را در دو بخش تنظيم و نخست سعد و
نحسي ايام از ديدگاه قرآن و روايات را بررسي مي‌کنیم:

الف) در آيات قرآن تنها در دو مورد به «نحوست ايام» اشاره
شده است. آنجا كه مي‌فرمايد: «فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ: ما تندباد وحشتناك
سردي را در يك روز شوم مستمر بر آنها فرستاديم كه مردم را همچون تنه‌هاي نخل ريشه‌كن
شده از جا برمي‌كند».

همچنين مي‌فرمايد: «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً
فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ(5) :بادي سخت و سرد در روزهايي شوم بر آنها
فرستاديم».

و در نقطة مقابل تعبير «مبارك» نيز در بعضي از آيات قرآن
ديده مي‌شود، چنانكه در باره شب قدر مي‌فرمايد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ(6) : ما قرآن
را در شبي پربركت نازل كرديم».

به اين ترتيب قرآن اشاره سربسته‌اي به اين مسئله دارد و مي‌توان
گفت اصل سعد و نحس بودن بعضي از ايام را به صورت اجمال پذيرفته است.

ديدگاه مفسران:

۱ـ علامه طباطبايي: «مراد از نحس، خلاف سعد است. در نتيجه
ايام نحسات، يعني روزهاي شوم و روزهايي كه ميمنت و شگون ندارند و احتمال هم داده
است كه طبق قول بعضي‌ها، مراد از نحسات گرد و غباري باشد كه انسان همديگر را
نبيند.»(7) در اين صورت ربطي به نحس نخواهد داشت.

در ذيل آية 19 – 20 قمر
مي‌فرمايند: «از نظر عقلي نمي‌توان دليلي اقامه كرد كه فلان زمان نحس است و فلان
وقت سعد، چون اجزاء زمان همه مثل هم‌اند و ما هم كه بر علل و اسباب مؤثره در حوادث
احاطه علمي نداريم تا بگوييم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعة ديگر سعد، اما از
نظر شرعي دو آيه در قرآن داريم (قبلاً اشاره شد) كه ظاهر اين آيات و سياق آنها،
بيش از اين دلالت ندارد كه آن ايام خاص (هفت شبانه روز) كه عذاب بر قوم ثمود ارسال
شد، روزهاي نحسي بوده‌اند، ولي ديگر نمي‌رساند كه حتي همان روزها در هفته بعد و در
ماه بعد و… ايام نحس هستند، چون اگر ايام خاصی در تمام سال‌ها نحس باشند، لازمه‌اش
اين است كه تمام زمان‌ها نحس باشند.

همچنين ظاهر آياتي كه دلالت بر سعد بودن ايام دارد، به خاطر
مقارنت و همراهي آن ايام با امور بزرگ و افاضات الهي و كارهاي معنوي است، مثل
امضاي تقديرات، نزول ملائكه و روح، انجام عبادات و… اخبار هم نتيجه‌اش اين است
كه نحس بودن ايام، به خاطر كارهاي زشتي است كه در آن واقع شده است و سعد بودن ايام
به خاطر كارهاي نيك ديني و يا عرفي است، اما اين كه قطعه‌اي از زمان خاصيت تكويني
سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نيست. اگر روايتي هم باشد، بايد توجيه كرد.»(8)

2ـ تفسير نمونه: «از نظر عقل محال نيست كه اجزاي زمان با
يكديگر تفاوت و بعضي ويژگي‌هاي ضد آن را داشته باشند، هر چند عقلاً قابل اثبات
نيست، ولي از نظر شرعي اگر دليلي باشد، قابل پذيرش است و مانعي براي آن نيست.»(9)

بعد روايات را بررسي مي‌کند و بهترين راه جمع ميان اخبارِ
مختلف در اين باب را اين مي‌داند كه اگر روزها هم تأثيري داشته باشند، به فرمان
خداست و هرگز نبايد براي آنها تأثير مستقلي قائل شد و از لطف خداوند خود را بي‌نياز
دانست. وانگهي نبايد حوادثي را كه غالباً جنبۀ كفارۀ اعمال نادرست انسان را دارند،
به تأثير ايام ارتباط داد و خود را تبرئه كرد.

از سخنان مفسرين اين گونه نتيجه مي‌گيريم كه خود ايام و
روزها ذاتاً نحس و سعد نيستند، بلكه سعد و نحس بودن آنها به خاطر حوادث نيك و بدي
است كه در ايام واقع شده است، به اين جهت نمي‌توان به‌طور مطلق روزي را بد يا خوب
دانست. 

ب) روايات: در روايات اسلامي به احاديث زيادي در اين زمينه
برمي‌خوريم كه هر چند بسياري از آنها ضعيفند، ولي در بين آنها روايات معتبري نيز
وجود دارند:

1. از امير مؤمنان دربارۀ روز «چهارشنبه» و فال بدي كه به
آن مي‌زنند و سنگيني آن و اين كه منظور كدام چهارشنبه است، سئوال شد، حضرت فرمود:
«چهارشنبة آخر ماه است كه در محاق اتفاق افتد و در همين روز «قابيل» برادرش
«هابيل» را كشت… و خداوند در اين روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد.»(10)
لذا بسياري از مفسران به پيروي از روايات، آخرين چهارشنبۀ هر ماه را روز نحس مي‌دانند
و از آن به «اربعاً لا تدور» تعبير مي‌كنند، يعني چهارشنبه‌اي كه تكرار نمي‌شود.

2. در بعضي ديگر از روايات مي‌خوانيم كه روز اول ماه، روز
سعد و مباركي است، زیرا آدم«ع» در آن آفريده شده است. و همچنين روز 26 زیرا خداوند
دريا را براي موسی«ع» شكافت.(11)

 

چرا سعد و نحسي بعضي ايام پذيرفته شده است؟

علل اين امر را چند چيز مي‌توان دانست:

1ـ وجود وقايعي كه در اين ايام واقع شده‌اند، باعث سعد و
يا نحس آن گرديده است. در روايتی آمده است که روز سوم ماه، روز نحسي است، زیرا آدم
و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتي از تن آنها كنده شد(12)
و يا روز هفتم ماه روز مباركي است، زیرا حضرت نوح سوار بر كشتي شد (و از غرق شدن
نجات يافت).(13)

2ـ توجه دادن مسلمين به حوادث گذشته تا اعمال خود را بر حوادث
تاريخيِ سازنده تطبيق دهند و از حوادث مخرب و روش بنيان‌گذاران آنها فاصله گيرند،
لذا روايات فراوانی سعد و نحس ايام را با بعضي از حوادث مطلوب يا نامطلوب پيوند مي‌دهند،
مخصوصاً در مورد روز عاشورا كه بني‌اميه به گمان پيروزي (ظاهري) بر اهل بيت«ع» آن
را روز مسعود و مباركي مي‌شمرند و در روايات شديداً تبرك جستن به آن روز نهي شده
است. حتي دستور داده‌اند كه آن روز را روز ذخيرۀ آذوقة سال و مانند آن قرار ندهند،
بلكه كسب و كار را در آن روز تعطيل كنند و عملاً از برنامۀ بني‌اميه فاصله بگيرند.(14)
 

3ـ توسل و توجه به ساحت قدس الهي و استمداد از ذات پاك
پروردگار، لذا در روايات متعددي توصيه شده است در روزهايي كه نام نحس بر آن گذارده
شده با دادن صدقه و يا خواندن دعا و قرآن و توكل بر ذات الهي و استمداد از لطف او
خود را بيمه كنيد.

يكي از دوستان امام حسن عسكري«ع» روز سه‌شنبه خدمتشان
رسيد. امام فرمود: ديروز تو را نديدم؟ عرض كرد: دوشنبه بود و من در اين روز حركت
را ناخوش داشتم. فرمود: كسي كه دوست دارد از شر روز دوشنبه در امان بماند، در
اولين ركعت نماز صبح سورة «هل اتی» بخواند. سپس آيه‌اي از سورة «هل اتي» را (كه
تناسب با رفع شر دارد) تلاوت فرمود(15) «خداوند نيكان را از شر روز
رستاخيز نگاه مي‌دارد. او به آنها خرمي و طراوت ظاهر و خوشحالي درون عطا مي‌كند.»(16)

4ـ حوادث جنبۀ كفاره اعمال نادرست خود انسان است و ايام
ارتباط و تأثير مستقيم ندارند، بلكه ايام را مي‌توان با توبه و استغفار به روزهاي
مبارك و سعد تبديل کرد.

يكي از ياران امام هادي«ع» مي‌گويد: «خدمت حضرت رسيدم، در
حالي كه در مسير راه انگشتم مجروح شده بود، سواري از كنارم گذشت و به شانة من صدمه
زد، در وسط جمعيت گرفتار شدم و لباسم را پاره كردند. گفتم: خدا مرا از شر تو اي
روز حفظ كند، عجب روز شومي هستي! امام فرمود: با ما ارتباط داري و چنين مي‌گويي؟
آيا روز را گناهكار مي‌شماري؟ آن مرد مي‌گويد: از شنيدن اين سخن به هوش آمدم و به
خطاي خود پي بردم. عرض كردم: مولاي من! استغفار مي‌كنم و از خدا آمرزش مي‌طلبم.
حضرت افزود: روزها چه گناهي دارند كه شما آنها را شوم مي‌دانيد، در حالي كه كيفر
اعمال شما در اين روزها دامانتان را گرفته است؟ شوم دانستن ايام فايده‌اي ندارد.
خداوند شما را مجازات مي‌كند به مذمت كردن چيزي كه نكوهش ندارد. آيا نمي‌داني كه
خداوند ثواب و عقاب مي‌دهد؛ و جزاي اعمال را در اين سرا و سراي ديگر خواهد داد؟
سپس افزود ديگر اين عمل را تكرار مكن…»(17)

 

 

نحوست سیزده نوروز

در پايان بحث خالي از فايده نيست كه نگاهي به روز سيزده و
سعد و نحس بودن آن داشته باشيم كه آيا درست است يا نه؟

امام صادق«ع» نقل شده است كه فرمود: «أَنَّهُ(18)
يَوْمُ نَحْسٍ فَاتَقِ فِيهِ الْمُنَازَعَةَ وَ الْحُكُومَةَ وَ لِقَاءَ
السُّلْطَانِ وَ كُلَّ أَمْرٍ وَ لَا تَدْهُنْ فِيهِ رَأْساً وَ لَا تَحْلِقْ فِيهِ
شَعْراً وَ مَنْ ضَلَّ فِيهِ أَوْ هَرَبَ سَلِمَ؛(19) به راستي آن (روز
سيزدهم) نحس است. در آن روز از منازعه و حكم كردن و ملاقات با سلطان و هر كاري
پرهيز كن و در آن روز به سر خود روغن نمال و سر و… را نتراش و كسي كه در اين روز
گم شود يا فرار كند، سالم مي‌ماند.»

 و نیز حضرت صادق«ع»
فرمود: «يَوْمٌ نَحْسٌ فِيهِ هَلَكَ ابْنُ نُوحٍ«ع» وَ امْرَأَةُ لُوطٍ وَ هُوَ يَوْمٌ
مَذْمُومٌ فِي كُلِّ حَالٍ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّهِ وَ مَنْ وُلِدَ فِيهِ
كَانَ مَشْئُوماً عَسِيرَ الرِّزْقِ كَثِيرَ الْحِقْدِ نَكِدَ الْخُلُقِ وَ مَنْ مَرِضَ
فِيهِ أَوْ فِي لَيْلَتِهِ يُخَافُ عَلَيْهِ؛(20) (سيزده) روز نحسي است
كه در آن روز پسر نوح و همسر لوط هلاك شده‌اند و اين روز، روزي است مذموم، پس از
شرش به خدا پناه بريد و كسي كه در آن روز به دنيا آيد، شوم و كم ذوق و زياد كينه
خواهد بود و كسي در آن روز يا شبش بيمار شود، بر او (از مرگ) ترسيده مي شود.»

در اين روايات چند نكته‌ قابل ذكر وجود دارند که با توجه
به آنها نمي‌توان به اين روايات اعتماد كرد:

اولاً، اين روايات مرسله‌اند و سندي براي آن در «بحار» ذكر
نشده است، لذا قابل اعتماد نيستند.

ثانياً با روايات ديگر از جمله روايت امام هادي«ع» كه
فرمود: «مَا ذَنْبُ الْأَيَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا؛ روزها چه
گناهي دارند كه شما آنها را شوم (و گناهكار) مي‌دانيد؟» منافات دارد

ثالثاً، از نظر عقلي اجزاي زمان با هم مساوي‌اند و نمي‌توان
گفت كه برخي از ايام نحس‌اند.

رابعاً در همين روايات قرائني وجود دارند كه راز نحس بودن
آن ایام، حوادثي است كه در آنها واقع شده‌اند، مثل: هلاكت پسر نوح، همسر لوط و…

خامساً، روايت دوم تصريح دارد كه مي‌توان از شرّ آن روز به
خدا پناه برد و با دادن صدقه، دعا، انجام كار خير و… نحس بودن آن را برطرف کرد.

سادساً اگر واقعاً سيزده نحس بود و تولد در آن روز شوم،
چرا بزرگ‌ترين انسان عالم هستي بعد از پيامبر اكرم«ص»؛ يعني اميرمؤمنان«ع» در
سيزده رجب به دنيا آمد و آن همه خير و بركت و علوم را براي بشر به ودیعه گذاشت؟

و چرا ياران پيروز تاريخ(21) انبيا و معصومان
313 نفر بوده و هستند؛ مثل: ياران طالوت در پيروزي بر جالوت، اصحاب پيروز پيامبر
اكرم«ص» در جنگ بدر و ياران حضرت مهدي«ع» در پيروزي جهاني و از ميان چهارده معصوم،
سيزده نفر آنها مرد هستند و حروف ابجد نام مبارك نرجس خاتون نيز مساوي با 313 مي‌باشد؟

سابعاً اگر نحس بودن سیزده را بپذيريم، دليلي بر بيرون
رفتن (سيزده به در) و آن همه گناه و طبيعت را نابود كردن نداريم، بلكه برعكس، بايد
با انجام دعا، دادن صدقه، انجام كار خير و احسان و سر زدن به بيماران و سالمندان،
بلاي آن را رفع و دفع کرد. جالب است كه در روايات نحس از عطر زدن و شيك پوشي و تيغ
زدن سر و صورت در آن روز نهي شده است، ولي مردم برعكس عمل مي‌كنند!

 

 منابع برای
مطالعة بيشتر:

ترجمه الميزان، علامه طباطبايي، ج 19، ذيل آيه 19 قمر.

ترجمه تفسير صافي، ج دوم، ذيل آيه 19.

تفسير نمونه، آيت‌الله مكارم شيرازي، ج 23، ص 37 – 47، ج
20، ص 260.

 

 

پي‌نوشت‌ها

1ـ برگرفته از «پرسش‌ها و پاسخ‌هاي قرآني»
از نويسنده.

2ـ المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني،
تهران، دفتر نشر الكتاب، دوم، ص 232.

3ـ همان، ص 485.

4ـ قمر، 19 – 20، «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً
فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ».

5ـ فصلت/ 16.

6ـ دخان/ 3.

7ـ‌ الميزان، في تفسير القرآن، علامه سيدمحمد
حسين طباطبايي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چهارم، 1362، ج 17، ص 401.

8ـ همان، ص 79 – 83، با تلخيص.

9ـ تفسير نمونه، هيأت تحريريه با نظارت آيت‌الله
ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1370، ج 23، ص 41 و 47 با تلخيص.

10ـ تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 183، حديث 25؛
تفسير نمونه، (پيشين)، ج 23، ص 43؛ تفسير صافي، ج 5، ص 102: «آخِرُ أَرْبِعَاءَ فِي
الشَّهْرِ وَ هُوَ الْمُحَاقُ وَ سَاقَ الْحَدِيثَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ
أَرْسَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الرِّيحَ عَلَى قَوْمِ عَادٍ» (مجمع‌البيان،
همان، ج 9 ـ 10، ص 287.)

11ـ تفسير نور الثقلين، ص 105، حديث 25، به
نقل از تفسير نمونه (پيشين)، ج 23، ص 43، و ر.ك: محسن فيض كاشاني، تفسير الصافي،
(بيروت، لبنان، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق، 1982
م، ج 5، ص 101 – 102. متن حديث: «امام صادق«ع» فرمود: « الْيَوْمُ
الْأَوَّلُ خُلِقَ فِيهِ آدَمُ«ع» يَوْمٌ صَالِحٌ مَسْعُودٌ»، بحار الانوار، ج 56،
ص 56 روايت 9 و قال: « إِنَّهُ يَوْمٌ مُبَارَكٌ لِلسَّيْفِ ضَرَبَ مُوسَى«ع» فِيهِ
الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ»؛ بحارالانوار، ج 56، ص 83.

12ـ تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 58، به نقل از
تفسير نمونه (پيشين)، ج 23، ص 43.

13ـ همان، ج 5 ص 61، به نقل از تفسير نمونه
(پيشين)، ج 23، ص 43.

14ـ ر.ك: تفسير نمونه، (پيشين)، ج 23، ص 44.

15ـ بحار الانوار، (پيشين)، ج 56، ص 39، حديث
7: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَقِيَهُ اللَّهُ شَرَّ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ فَلْيَقْرَأْ فِي
أَوَّلِ رَكْعَةٍ مِنْ صَلَاةِ
الْغَدَاةِ هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ ثُمَّ قَرَأَ
أَبُوالْحَسَنِ«ع» فَوَقاهُمُ…»

16ـ «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ»،
هل اتي/ 11.

17ـ بحار، ج 56، ص 2، روايت 5 و 6: «مَا ذَنْبُ
الْأَيَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِيتُمْ بِأَعْمَالِكُمْ
فِيهَا… قَالَ وَ اللَّهِ مَا يَنْفَعُكُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُعَاقِبُكُمْ بِذَمِّهَا
عَلَى مَا لَا ذَمَّ عَلَيْهَا فِيهِ أَ مَا عَلِمْتَ يَا حَسَنُ أَنَّ اللَّهَ هُوَ
الْمُثِيبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِي بِالْأَعْمَالِ عَاجِلًا وَ آجِلًا».

18ـ ضمير انه به سيزده برمي‌گردد كه قبلاً به
آن اشاره شده است؛ لذا مرحوم مجلسي نيز عنوان سيزده را انتخاب نموده است.

19ـ بحارالانوار، ج 56، ص 65.

20ـ همان، ص 66، روايت 69.

21ـ به
مقاله «313 نفر ياران پيروز تاريخ» از نگارنده در همين مجله رجوع شود.

 

 

 

سوتیترها:

آياتي كه دلالت بر سعد بودن ايام دارند، به
خاطر مقارنت و همراهي آن ايام با امور بزرگ و افاضات الهي و كارهاي معنوي است، مثل
امضاي تقديرات، نزول ملائكه و روح، انجام عبادات و… اخبار هم نتيجه‌اش اين است كه
نحس بودن ايام، به خاطر كارهاي زشتي است كه در آن واقع شده است و سعد بودن ايام به
خاطر كارهاي نيك ديني و يا عرفي است.

 

 

2ـ امام هادی«ع» : روزها چه گناهي دارند كه شما آنها را شوم
مي‌دانيد، در حالي كه كيفر اعمال شما در اين روزها دامانتان را گرفته است؟ شوم دانستن
ايام فايده‌اي ندارد. خداوند شما را مجازات مي‌كند به مذمت كردن چيزي كه نكوهش ندارد.
 

 

3ـ اگر نحس بودن سیزده را بپذيريم، دليلي بر بيرون رفتن (سيزده
به در) و آن همه گناه و طبيعت را نابود كردن نداريم، بلكه برعكس، بايد با انجام دعا،
دادن صدقه، انجام كار خير و احسان و سر زدن به بيماران و سالمندان، بلاي آن را رفع
و دفع کرد.