اسلام،
آینده قطعی جهان
غلامعلي سليماني
پیروزی انقلاب
اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران، اسلام را به وجهه و مشخصه اصلی نظام
سیاسی در ایران بعد از انقلاب تبدیل کرد. اسلام از نظر رهبر انقلاب با سه مشخصه،
معنویت، عقلانیت و عدالت شناخته شده و با عنایت به این سه مؤلفه از تلقیهای دیگر
از اسلام متمایز میشود. «منظور ما از اسلام چيست؟ اسلامِ ما با اسلام متحجر از
يك سو و اسلام ليبرال از سوى ديگر، در اصول و مبانى كاملاً متفاوت است. ما هم اين
را رد مىكنيم و هم آن را. اسلام ما اسلامى است متكى به معنويت، عقلانيت و عدالت واين
سه شاخص عمده در آن هست».(1)
در این بین عدالت
علاوه بر این اینکه از مهمترین ویژگیهای اسلام است، مهمترین هدف اسلام نیز
محسوب میشود. رهبر انقلاب میفرمایند: «فورىترين هدف تشكيل نظام اسلامى، استقرار
عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است. قيام پيامبران خدا و نزول كتاب و ميزان الهى براى
همين بود كه مردم از فشار ظلم و تبعيض و تحميل نجات يافته، در سايه قسط و عدل
زندگى كنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به كمالات انسانى نايل آيند».(2)
از نظر ایشان «دو
نوع اسلام وجود دارد كه شايد بعضى از ظواهر اين دو، به هم شبيه باشند، اما روح و
جهتگيرى آنها يكسان نيستند. يكى اسلام حقيقى و قرآنى و ناب محمدى«ص»، يعنى همان
اسلامى كه پيروان خود را به وضع جديدى از زندگى دعوت مىكند و در خدمت صاحبان قدرت
و رؤساى شرق و غرب قرار نمىگيرد. ديگرى هم همان اسلامى است كه ظواهر و اسم اسلام
را دارد، اما بهآسانى در خدمت امريكا و غرب و شرق قرار مىگيرد»(3).
از نظر رهبر انقلاب
در عصر معاصر، جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی است که میتوان آن را اسلامی دانست
و اگر چه قبل از تشکیل نظام اسلامی در ایران، نظامهایی با عنوان جمهوری اسلامی در
سایر کشورها وجود داشتند، ولی هیچ کدام به استقرار نظام اسلامی در معنای مورد نظر ایشان
منجر نشدهاند. پیش از استقرار جمهوری اسلامی در ایران «دنيا چنين نظامى را
نمىشناخت و تا آن وقت سابقه نداشت، البته قبل از ما باز هم در دنيا كشورهايى هم
در آسيا و هم در آفريقا به نام جمهوری اسلامی بودن و عنوان رسمى آنها جمهورى اسلامى
است. شايد كسانى در دنيا و حتى در داخل كشور هم بودند كه در اول كار تصور مىكردند
كه اين جمهورى اسلامى هم مثل آن دو جمهورى اسلامى است كه قبلاً تشكيل شدهاند و اسمشان اسلامى است و در عمل هيچ فرقى با كشورهاى
غيراسلامى ندارند، نه مجلس و دستگاه قانونگذارى آنها موظف است قوانين را براساس شريعت اسلام وضع كند، نه
رؤساى اين كشورها موظفند اسلام را ترويج كنند و نه مردم از اين دولتها توقع اجراى
احكام اسلامى را دارند».(4)
اما این حکومتها
هرگز نتوانستند معرّف نظام اسلامی باشند، زیرا از نظر رهبر انقلاب، «حكومت اسلامى
به معناى حكومت مسلمين نيست، بلکه به معناى حكومت اسلام است، والا اگر فقط حكومت
مسلمين باشد، حد اكثرش اين است كه مسلمانى در رأس كار مىآيد و رفتار شخصى او،
رفتار خوبى خواهد بود. احياناً نمىگذارد در ظواهر جامعه هم فسق و فجورى صورت
گيرد، اما نظام كشور و ادارة زندگى براساس اسلام نخواهد بود».(5) رهبر انقلاب اسلام
را عنصر اصلی نظام سیاسی و دلایل اهمیت اسلام را متأثر از عوامل زیر میدانند:
نخست و مهمتر از
همه، جامعیت دین اسلام در همه عرصههاست. در این معنا دین اسلام در کلیه شئون
زندگی انسانها برنامه و روش و هدف دارد و این مختص تمام ادیان الهی است. «دين
اسلام بلكه همة اديان الهى، سياست و علم و زندگى و مسائل اجتماعى را در متن خود
دارند. نمىشود كسى به بخشى از دين معتقد و عامل باشد و به بخشى ديگر نباشد. دين، ادارهكنندة
زندگى انسان در همة صحنهها، از جمله صحنة سياست است».(6)
و این قابلیت فقه
اسلامی است که در عرصههای مختلف، قوانین مورد نیاز را استخراج میکند. «فقه ما
اسلوب بسيار متقن و محكمى دارد. آن اسلوب همان چيزى است كه به آن فقاهت مىگوييم.
فقاهت، يك شيوه براى استنباط و درك احكام الهى و اسلامى است. شيوة فهم معارف احكام
از كتاب و سنت است. این كه چگونه و با چه ابزارى مطلب را بفهميم، شيوة فقاهت نام
دارد. اين شيوه، شيوة بسيار رسايى است و اين منبع عظيمى كه در اختيار ماست، يعنى
كتاب و سنت و دستاوردهاى فكرى گذشتگان، مواد اولية آن است. با اين شيوه و در اين
قالبها مىشود تمام نيازهاى بشر را استخراج كرد و در اختيار بشريت گمراه گذاشت.
امروز ما خيلى احتياج داريم كه از اين شيوه استفادة بهينه كنيم».(7) بنابراین میتوان برنامهها، روشها و هدفها را همچون
سایر جوانب از اسلام برگرفت. برنامهها متخذ از اسلام ، روشها برخاسته از مقررات
اسلامى و هدفها، هدفهايى هستند كه به وسيلة اسلام، براى بشر و جوامع بشرى و آحاد
انسان تعريف شدهاند».(8)
دوم این که اسلام
عامل هویتبخشی و وحدت در جامعه و همچنین معرف هویت کشور در سطح بینالمللی و
همچنین عاملی برای همگرایی و هویتبخشی بین کشورهای اسلامی است. «عامل وحدت ملت
ايران زبان فارسى نيست؛ دين اسلام و همان دينى است كه در انقلاب و نظام اسلامى تجسم پيدا كرد.(9)
از
نظر رهبر انقلاب، در سطح بینالمللی نیز هویت اسلامی معرف هویت کشور است، «اما هويت جمعى
و ملى ملت ايران، نظام اسلامى است كه حتى از مليت ايرانى، كارايى و جذابيت بيشتر و
حوزه تأثيرِ وسيعترى دارد. اهميت اين هويت جمعى به اين است كه هم در مقياس ايرانى
بازده و تأثير ، هم در مقياس اسلامى و هم
در مقياس جهانى مؤثر است، يعنى چيزى كه ديگر مليتها هيچ یک ندارند؛ يك چيز
فراملّى است».(10)
همچنین اسلام بهرغم
تفاوتهای زبانی، قومیتی و نژادی کشورهای اسلامی، در سطح بینالمللی عاملی برای همگرایی آنهاست:
«شما برادران و
خواهران از نقاط مختلف دنيا، از ميان نظامهاى گوناگون با سنتهاى متفاوت و آداب و
عادات مختلف، اما با دلبستگى واحد يعنى اسلام آمدهاید».(11)
سوم این که
انقلاب ایران نیز ماهیت اسلامی و دینی دارد. ایشان انقلاب اسلامی را انقلابی بر
پایه دین خدا توصیف میکنند:
«انقلابى بر
پاية دين خدا و در امتداد راه پيامبران و مصلحان بزرگ الهى، راهى به درازاى همة
تاريخ بشر. ريشه استوار و انديشة زيربنايى اين انقلاب، جهانبينى توحيدى اسلام
است. اين انقلاب متكى به دين بود، به اسلام… انقلاب ما همهچيزش، هدفها، اصول و
حتى روشهاى مبارزاتى و نيز شكل نظام نوين و نوع ادارة آن را از اسلام گرفت. اين
امر، ابعاد شگفتآورى به انقلاب مىبخشد و تعريف تازهاى از پيروزى آن را ارائه
مىدهد».(12)
اسلامی بودن
انقلاب ایران آن را از یک پدیده مادی صرف متمایز میسازد و نشان میدهد که خواستههای
غیرمادی میتوانند منشأ حرکت و کنش سیاسی باشند:
«در اينجا، مسئلة خشم مردم به خاطر يك قضية
مادّى نبود؛، بلكه مسئلة دين و معنويت و خدا بود و اين به سبك ديگرى در زندگى مردم
اثر مىگذارد و به فعاليتهاى آنها شكل مىدهد… دين، خصوصيت انقلاب بود و ماند».(13)
چهارم اینکه با
پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور اسلامی میبایست معرف
خصال و الگوی یک کشور اسلامی موفق در منطقه و جهان باشد:
«امروز پرچم اسلام را جمهورى اسلامى بلند كرده
است».(14) «كشور ما امروز در دنيا الگوست. نه فقط براى جمعيتها و يا ملتها،
بلكه حتّى براى دولتها ـ آن هم بعضى
از دولتهاى بزرگ امروز ـ نيز الگوست».(15)
«در حقيقت از
نظر ناظران جهانى، قبه الإسلام و عَلَم و مظهر جامعه نمادين اسلام اينجاست. اگر
ما ضعيف و بد عمل كنيم و نتوانيم احكام اسلامى و عدالت اجتماعى را استقرار ببخشيم
و استعدادها را جوشان سازيم و از آنها استفاده كنيم و نتوانيم اخلاق اسلامى را در
جامعه رواج دهيم و روابط انسانها را به صورت مطلوب تنظيم كنيم، قضاوت دنيا اين
خواهد بود كه اسلام نتوانست به وعدههاى خود عمل كند. مىبينيد كه اين مسئوليت فقط
بر عهده ماست و علماى كشورهاى ديگر كه با نظامهاى متفاوت زندگى مىكنند، اين
احساس را در خود ندارند».(16)
علاوه بر این جمهوری
اسلامی ایران به عنوان الگوی یک کشور اسلامی امکانی است برای تمام مسلمانان جهان
تا از این ظرفیت به وجود آمده در پیشبرد اهداف اسلامی استفاده کنند:
«امروز با توجه به تشكيل حكومت اسلامى و
برافراشته شدن پرچم اسلام چيزى كه در طول تاريخ اسلام، بعد از صدرِ اول تا امروز
سابقه ندارد، چنين امكانى در اختيار مسلمانان است. امروز ما ديگر حق نداريم در
شناخت دشمن اشتباه كنيم. حق نداريم در آگاهى نسبت به جهت و حمله تهاجم دچار اشتباه
شويم».(17)
پنجم اینکه این
اسلام است که میتواند منشأ بیداری و تحول در جهان باشد:
«اگر بخواهيم
راز اصلى پيروزى را براى ملتهاى اسلامى جستجو و پيدا كنيم، بعد از همة مطالعات
تاريخى و جامعهشناسى به اينجا مىرسيم كه ملتهاى مسلمان براى نجات خود هيچ راهى
جز تمسك به اسلام ندارند. امكان ندارد كه هيچ ملت مسلمانى بدون تمسك به اسلام
بتواند در اين جنگل عظيم مشكلاتى كه استكبار درست كرده است راه خود را پيدا و به
سلامت عبور کند».(18)
«كسانى
مىخواستند دنيا و ملتها را بچاپند؛ ولى اسلام و بيدارى اسلامى و حركت اسلامى را
مزاحم خود به حساب مىآوردند. حقيقت هم همين است. اسلام و بيدارى اسلامى در مقابل
هرگونه سلطهگرى ايستاده است و خواهد ايستاد. هر حركت اسلامى كه صادقانه باشد،
مسلمانان دنيا را كه جمعيت كثيرى هستند به خود جلب خواهد كرد و اين براى قدرتهاى
بزرگ، يك خطر است؛ براى همين است كه استكبار جهانى از انقلابهاى ديگر در ساير
نقاط عالم به قدر انقلابِ متكى به اسلام واهمه نداشته است».(19)
ششم اینکه اسلام
به عنوان یک دین جایگاه والایی برای مردم قائل است و در این تعبیر، اسلامگرایی از
مردمگرایی جدا نیست:
«امروز مردمىترين حكومتى كه ما مىشناسيم، حكومت جمهورى
اسلامى است».(20)
«مسئله اساسىاى
كه بنده بارها بر آن تأكيد كردهام اين است كه اسلامگرايى در نظام اسلامى از
مردمگرايى جدا نيست. مردمگرايى در نظام اسلامى، ريشة اسلامى دارد.».(21)
«در منطق اسلام،
ادارة امور مردم و جامعه با هدايت انوار قرآنى و احكام الهى است. قوانين آسمانى و
الهى قرآن براى مردم شأن و ارج معين شدهاند:
«مردم هستند كه
انتخاب مىكنند و سرنوشت ادارة كشور را به دست مىگيرند. اين مردمسالارى، راقيترين نوع مردمسالارياي است كه امروز دنيا شاهد آن
است، زيرا مردمسالارى در چهارچوب احكام و هدايت الهى است. انتخاب مردم است، اما
انتخابى كه با قوانين آسمانى و مبراى از هرگونه نقص و عيب توانسته است جهت و راه
صحيحى را دنبال كند».(22)
همچنین اکثریت
مردم مسلمانند و اسلام را پذیرفته و به آن عمل کرده و به آن رأی دادهاند:
«اين يك امر
طبيعى است. در كشورى كه اكثريت قريب به تمام آن مسلمان هستند، آن هم مسلمان مؤمن و
معتقد و عامل و در طول زمان، ايمان عميق خود را به اسلام ثابت كرده و نشان
دادهاند، در چنين كشورى اگر حكومتى مردمى است، پس اسلامى هم هست. مردم اسلام را
مىخواهند. اين از روز اول گفته شد و در طول سالهاى متمادى نيز تجربه گرديد. امروز
هم واضحترين حقيقت در نظام ما اين است كه آحاد و تودة مردم از نظام حاكم بر كشور
مىخواهند كه مسلمان باشد و مسلمانى عمل كند و اسلام را در جامعه تحقق ببخشد. اين
حكومت و اين نظام با اين نام در دنيا اعلام شد و تشكيل گرديد، مردم هم رأى دادند.
رأى را هم همان طور كه عرض كردم در حقيقت مردم به اسلام دادند و نام جمهورى اسلامى
را حاكى از اسلام دانستند، لذا آرايشان را به نام جمهورى اسلامى در صندوق ريختند.».(23)
نهایتاً اینکه
از نظر رهبر انقلاب، آینده از آن اسلام به عنوان دین حق است و وعده الهی نیز
بیانگر پیروزی نهایی اسلام است:
«معتقديم كه
آينده در اختيار اسلام و متعلق به اين دين است».(24)
«آخرين نقطهاى
كه در اين زمينه از بينش اسلامى عرض مىكنم اين است كه از نظر اسلام و بينش
اسلامى، جريان عالم به سمت حاكميت حق و به سمت صلاح است».(25)
البته تحقق
وعده الهی نیازمند تلاش و کوشش است و در بلندمدت امکان تحقق دارد:
«فرجام جهان
البته تحقق آرزوهاى اسلامى است که كار ده سال و بيست سال نيست. تحقق آرزوهاى
اسلامى، كار بلندمدت است و بايد بهتدريج انجام بگيرد و همة عوامل دست به دست هم
بدهند. معلوم است كه آرزوهاى اسلامى در مدت كوتاه تحقق پيدا نمىكنند».(26)
فهرست منابع
1ـ بيانات رهبر
معظم انقلاب اسلامى، در ديدار مسئولان وزارت امور خارجه و رؤساى نمايندگىهاى جمهورى
اسلامى ايران در خارج از كشور، 1383 ص 111.
2ـ مكتوبات، پيام
به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى(ره)، 1369 ص 40.
3ـ بيانات، سخنرانى
در ديدار با ائمه جمعه، روحانيون، مسئولان و اقشار مختلف مردم شهرهاى كبودرآهنگ و
بهار همدان، هشتپر طوالش، سبزوار و مرند، اعضاى ستاد نماز جمعه تهران، فرهنگيان و
دانشآموزان گلپايگان و دستاندركاران احداث حسينية امام خمينى(ره)، 1368، ص 354.
4ـ بيانات در خطبههاى
نماز جمعه تهران، سال 1369، ص 22.
5ـ بيانات در ديدار
اعضاى هيئت علمى كنگره امام خمينى(ره)، 1378، ص 165.
6ـ بيانات در خطبههاى
نماز جمعه تهران، سال 1374، ص 43.
7ـ سخنرانى در اجتماع
طلاب و فضلاى حوزه علمية قم، 1370، ص 486.
8ـ بيانات در اجتماع
باشكوه زائران مرقد مطهر حضرت امام خمينى(ره)، 1376، ص 57.
9ـ بيانات در
ديدار مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، 1379، ص 64.
10ـ بيانات در
اجتماع بزرگ مردم اصفهان، 1380، ص 133.
11ـ بيانات در ديدار
ميهمانان خارجى شركتكننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام(ره)، 1371، ص 34.
12ـ سخنرانى
آيتالله خامنهاى در چهل و دومين مجمع عمومى سازمان ملل، 1366، ص 1.
13ـ بيانات، خطبههاى
نماز جمعه تهران، 1368، ص 470.
14ـ بيانات در ديدار
مسئولان و كارگزاران نظام به مناسبت عيد مبعث، 1373، ص 121.
15ـ بيانات در
ديدار با رئيسجمهور و هيئت وزيران به مناسبت بزرگداشت هفته دولت، 1374، ص 75.
16ـ سخنرانى در
مراسم بيعت مدرسان، فضلا و طلاب حوزه علمية مشهد، به همراه نماينده ولى فقيه در خراسان
و توليت آستان قدس رضوى، 1368، ص 165.
17ـ بيانات مقام
معظم رهبرى در ديدار علما و روحانيان،1371، ص 67.
18ـ بيانات در ديدار
با رهبران گروههاى جهادى افغانستان، به همراه صبغه الله مجددى (رئيسجمهور موقت افغانستان)
و حجتالاسلام و المسلمين ابراهيمى (نماينده رهبرى در امور افغانستان) و جمعى از مسئولان
وزارت امور خارجه، 1369، ص 302.
19ـ بيانات، سخنرانى
در ديدار با فرزندان ممتاز شاهد، جانبازان شهرهاى مشهد و تهران و استان كردستان، جمعى
از دانشآموزان مدارس تهران و مدرسان مراكز تربيت معلم و گروهى از ورزشكاران و مسئولان
سازمان تربيت بدنى كشور، 1369، ص 217.
20ـ بيانات در ديدار
اعضاى ستادهاى نماز جمعه سراسر كشور، 1381، ص 58.
21ـ بيانات در اجتماع
زائران مرقد مطهر امام خمينى(ره)،1380، ص 51.
22ـ بيانات پس از
مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى آقاى سيد محمد خاتمى، 1380، ص 86.
23ـ بيانات خطبههاى
نماز جمعه تهران، 1369، ص 22.
24ـ بيانات، سخنرانى
در ديدار با گروههاى مختلف مردم و ميهمانان خارجى شركتكننده در مراسم دهه فجر و
كنفرانس انديشة اسلامى، 1368، ص 458.
25ـ بيانات در ديدار
مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، 1379، ص 133.
26ـ بيانات سخنرانى
در ديدار با جمعى از روحانيون، ائمة جماعات و وعاظ نقاط مختلف كشور در آستانة ماه مبارك
رمضان، 1370، ص 558.
سوتیترها:
1-
عدالت علاوه بر این اینکه از مهمترین ویژگیهای اسلام است،
مهمترین هدف اسلام نیز محسوب میشود. رهبر انقلاب میفرمایند: «فورىترين هدف تشكيل
نظام اسلامى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است. قيام پيامبران خدا و نزول كتاب
و ميزان الهى براى همين بود كه مردم از فشار ظلم و تبعيض و تحميل نجات يافته، در سايه
قسط و عدل زندگى كنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به كمالات انسانى نايل آيند».
2.
«فرجام جهان البته تحقق آرزوهاى اسلامى است که كار ده سال و
بيست سال نيست. تحقق آرزوهاى اسلامى، كار بلندمدت است و بايد بهتدريج انجام بگيرد
و همة عوامل دست به دست هم بدهند. معلوم است كه آرزوهاى اسلامى در مدت كوتاه تحقق پيدا
نمىكنند».