يادها و خاطرهها
این میز را بخور!
دکتر گفت: برو به
امام بگو به خاطر این که کمتر دارو بخورید، باید این یک سیخ کباب را میل کنید. امام فرمود: نمیخورم. به دکتر که گفتم، گفت: به امام بگو
برای این که فلان قرص را نخورید، کباب را بخورید. مطلب را به امام گفتم. امام یک
نگاهی به من کرد و فرمود: این میز را بخور. گفتم: بله آقا؟ فرمود: این میز را
بخور. حاج احمد آقا و ….. هم بودند که زدند زیر خنده. خود امام هم خندید و بعد
گفتم: آقا من که نمیتوانم میز را بخورم. امام فرمود: همان طور که تو نمیتوانی
این میز را بخوری، من هم نمیتوانم هر روز کباب بخورم.
می ترسم دردتان بیاید!
انگشت شست دست حضرت
امام مقداری درد داشت. دکتر عارفی، پزشک متخصصی را آورده بود. پزشک مزبور در ضمن
سؤال ها و معاینه ها، دو دستش را جلو آورد و گفت: دستهای مرا فشار دهید. حضرت
امام با لحنی خاص که به هنگام شوخی و طنز به کار میبردند، با ملاحت و شیرینی ویژه
ای فرمود: میترسم دردتان بیاید و به دنبال آن، تبسم زیبا و دلنشینی بر لبان
مبارکشان نقش بست.
بهترین عطر را انتخاب میکرد
امام نمونه کامل
ساده زیستی، قناعت و صرفهجویی در استفاده از امکانات زندگی بودند؛ ولی همیشه فضای
محیط زندگی، اتاق کار و محل عبادت و خواب وی، از بوی دل انگیز عطرهای بسیار خوشبو،
آکنده بود و در زمینه نظافت و پاکیزگی و استفاده از بهترین عطرها، در حد کمال مقید
بود.
وقتی دوستان امام
از دور و نزدیک، انواع عطرهای داخلی و خارجی را به محضر وی اهدا می کردند، امام
تنها در این زمینه بود که با ذوق سرشار و زیباپسند خود، بهترین ها را انتخاب می
کرد.
این آقا پدر شما هستند؟
یكبار یكی از
مسئولان مملكتی، در حالی كه پدر مسنشان هم با او بود، برای انجام كارهای جاری به
خدمت حضرت امام رسیدند. پس از این كه از خدمت حضرت امام بازگشت، گفت:«میخواستم به
حضور حضرت امام برسم، من جلو افتاده بودم و پدرم را از دنبال میآوردم. پس از
تشرف، پدرم را به حضرت امام معرفی كردم. حضرت امام نگاهی كردند و فرمودند:« این
آقا پدر شما هستند؟(پس چرا شما جلوتر از او راه افتادی و وارد شدی؟!)
من از شما تا روز قيامت ممنونم
بعد از فوت مرحوم
آیت الله حكیم (رضوا ن الله علیه)، یكی از نمایندگان آن مرحوم در یكی از شهرهای
ایران، نامهای برای حضرت امام كه در نجف بودند نوشت و اجازه خواست كه بعد از
آقای حكیم، وكیل حضرت امام باشد. حضرت امام هم یك اجازه معمولی برای ایشان نوشتند
و فرستادند. اما این آقای به این مقدار اجازه قانع نبود و میخواست وكیل حضرت امام
در آن شهر و آن استان باشد. مرحوم حاج آقا مصطفی هم برای وساطت خدمت حضرت امام عرض
كرده بود كه ایشان صلاحیت این كار را دارد و وكیل آقای حكیم هم بوده است. حضرت
امام در جواب حاج آقا مصطفی فرمودند:«این مقدار كه ما نوشتیم كافی است.» بعدا گویا
آن آقا نامه تهدید آمیزی به حضرت امام در نجف نوشتند( وما این را از جواب حضرت
امام فهمیدیم) كه اگر این وكالت نامه را به من ندهید، به مردم میگویم كه از تقلید
شما برگردند!. حضرت امام در جواب نوشته بودند:«اگر یك چنین
خدمتی به من بكنید، من از شما تا روز قیامت ممنون میشوم كه بار من را سبك كرده
اید اگر مردم از تقلید من برگردند، بار مسئولیت من سبك میشود
احترام به قانون
زمانی كه امام در
پاریس و درمحله نوفل لوشاتو بودند ، برخی از همراهان امام گوسفندی ذبح كردند، طبق
قانون كشور فرانسه ذبح حیوانات در خارج از كشتارگاه ممنوع است، امام وقتی كه با
خبر شدند این كار خلاف قانون كشور فرانسه است فرمودند : من از گوشت این گوسفند نمیخورم.
حفظ سلامتی
امام امت مقید
بودند روزی یك ساعت دورحیاط پیاده روی كنند و قدم بزنند ، ایشان درحفظ صحت و
سلامتی خود كاملا كوشا بودند مرحوم حاج آقا مصطفی می فرمود : آقا در 24 ساعتی كه
اكثر روز را درتك سلولی زندانی بودند آن یك ساعت رادر همان جا قدم زدند و ترك
نكردند .
دست غیبی
رهبر معظم انقلاب
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامه بركاته نقل می فرماید : امام امت (ره) به من
فرمودند :
.. آن طوری كه من فهمیدم از اول انقلاب
تا حالا مثل اینكه یك دست غیبی ما را درهمه كارها هدایت میكند .
آیت الله حاج سید
مهدی روحانی میفرمود : امام كارهایی میكند كه در وهله اول به عقل ما عقلا جور در
نمیآید ولی بعدا معلوم میشود كه حق با ایشان بوده است
خودتان را به عبادات عادت دهید
سعی کنید تا جوان
هستید خصلتهای بد در وجودتان ریشه نداوند، زیرا با گذشت عمر این خصلتها راسخ می
شود و انسان به حالی میرسد که رهایی از دست این خصلتها امکانپذیر نیست. تا جوان
هستید به عبادات و خصلتهای خوب، خودتان را عادت بدهید
یك سرمشق نیكو
حضرت آیتالله
خامنهای :
من ميخواهم عرض بكنم به جوانان عزيزمان،
جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، كه حرف ميزنند، مينويسند، اقدام ميكنند؛
كاملاً رعايت كنيد. اينجور نباشد كه مخالفت با يك كسى، ما را وادار كند كه نسبت به
آن كس از جادهى حق تعدى كنيم، تجاوز كنيم، ظلم كنيم؛ نه، ظلم نبايد كرد. به هيچ
كس نبايد ظلم كرد.
من يك خاطره از امام نقل كنم. ما يك شب در خدمت
امام بوديم. من از ايشان پرسيدم نظر شما نسبت به فلان كس چيست – نميخواهم اسم
بياورم؛ يكى از چهرههاى معروف دنياى اسلام در دوران نزديك به ما، كه همه نام او
را شنيدند، همه ميشناسند – امام يك تأملى كردند، گفتند: نميشناسم. بعد هم يك
جملهى مذمتآميزى راجع به آن شخص گفتند. اين تمام شد.
من فرداى آن روز يا پسفردا – درست يادم نيست –
صبح با امام كارى داشتم، رفتم خدمت ايشان. بمجردى كه وارد اتاق شدم و نشستم، قبل
از اينكه من كارى را كه داشتم، مطرح كنم، ايشان گفتند كه راجع به آن كسى كه شما
ديشب يا پريشب سؤال كرديد، «همين، نميشناسم». يعنى آن جملهى مذمتآميزى را كه بعد
از «نميشناسم» گفته بودند، پاك كردند.
ببينيد، اين خيلى مهم است. آن جملهى مذمتآميز
نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بكلى از يادم رفته كه آن
جمله چه بود؛ يعنى يا تصرف معنوى ايشان بود، يا كمحافظگى من بود؛ نميدانم چه بود،
اما اينقدر يادم هست كه يك جملهى مذمتآميزى بود. همين را ايشان آن شب گفتند، دو
روز بعدش يا يك روز بعدش آن را پاك كردند؛ گفتند: نه، همان نميشناسم. ببينيد، اينها اسوه است؛ «لقد كان لكم فى رسولاللَّه اسوة
حسنة
توصیه امام (ره) به آیتالله خامنهای در بیمارستان
بهار سال 1365، روزى را كه امام(ره) در بستر
بيمارى بودند، فراموش نمىكنم. ايشان دچار ناراحتى قلبى شده بودند و تقريباً ده،
پانزده روزى در بستر بيمارى بودند. در آن زمان من در تهران نبودم. آقاى حاج احمدآقا
به من تلفن كردند و گفتند سريعاً به آنجا بياييد؛ فهميدم كه براى امام(ره) مسألهاى رخ داده است. آناً حركت كردم و پس از چند ساعت طى
مسير، خود را به تهران رساندم. اولين نفر از مسؤولان كشور بودم كه شايد حدود ده
ساعت پس از بروز حادثه، بالاى سر ايشان حاضر شدم.
روزهاى نگرانكننده و سختى را گذرانديم. خدمت
امام(ره) رفتم و هنگامى كه نزديك تخت ايشان رسيدم، منقلب شدم و نتوانستم خودم را
نگهدارم و گريه كردم. ايشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه كردند. بعد چند جمله
گفتند كه چون كوتاه بود، به ذهنم سپردم؛ بيرون آمدم و آنها را نوشتم.
در آن لحظاتی كه امام(ره) ناراحتى قلبى پيدا
كرده بودند، ايشان انتظار و آمادگى براى بروز احتمالى حادثه را داشتند، بنابراين
مهمترين حرفى كه در ذهن ايشان بود، قاعدتاً مىبايد در آن لحظهى حساس به ما مىگفتند.
ايشان فرمودند: «قوى باشيد، احساس ضعف نكنيد، به خدا متكى باشيد، «اشدّاء علىالكفّار
رحماء بينهم» باشيد، و اگر با هم بوديد، هيچكس نمىتواند به شما آسيبى برساند».
به نظر من، وصيت سىصفحهای امام(ره) مىتواند در همين چند جمله خلاصه شود.
موسیقی حرام
امام نه تنها
موسیقی ، بلكه برنامه های خبری رادیو- تلویزیون را در زمان حكومت شاه حرام میدانستند؛
و میفرمودند: اگر این موسیقی كه از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود از
رادیو- تلویزیون (آل سعود) پخش شود آن را حرام میدانم.
اعلامیه بدون بسمالله
بعد از اشغال لانه
جاسوسی قرار بود هیاتی به سرپرستی آقای (رمزی كلارك ) به ایران بیاید؛ و درخواست
داشتند كه با حضرت امام (س) ملاقات كنند حضرت امام به محض اصلاع ،اعلامیه ای صادر
فرمودند و در آن اعلامیه هیات آمریكایی را نپذیرفتند و به همه ی اعضای شورای
انقلاب، هیات دولت موقت و سایر مسئولین تذكر دادند كه هیچ كس حق ندارد، با این
هیات آمریكایی ملاقات بكند. نكته قابل توجه در این اعلامیه، آن است كه تنها
اعلامیه جضرت امام (س) است كه بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) است؛ همانند سوره
برائت در قرآن كریم. یعنی حضرت امام در این اعلامیه، به پیروی از سوره برائت آن را
بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) شروع كرده اند.
سلاح برای حفظ اسلام
در فراز و نشیب های
انقلاب اسلامی مردم افغانستان، برای تعیین سرنوشتشان، جمهوری اسلامی ایران همواره
خواستار تحقق اراده مردم این كشور بوده است. و برای اثبات این گفته، زمانی را به
خاطر می آورم كه رهبران روسیه متجاوز در اوج جنگ تحمیلی، به رهبر كبیر انقلاب
اسلامی حضرت امام خمینی (س)
پیغام دادند كه اگر می خواهید ما اسلحه شما را
تامین كنیم، باید در قضیه افغانستان كوتاه بیائید. اما امام در پاسخ فرمودند كه ما
سلاح را برای حفظ اسلام می خواهیم نه برای نابودی آن.
برخوردباعرفات
برخورد هوشمندانه
حضرت امام خمینی (ره) با عملكرد رهبران خائن (ساف) نمونه ای كم نظیر از مواضع روشن
ایشان در قبال سرنوشت ملت فلسطین است. در چند سال پیش اینجانب، یكی از خاطرات خود
را درباره سفر دوم عرفات به جمهوری اسلامی ایران و نحوه برخورد حضرت امام (ره) با وی
در حضور رهبر معظم انقلاب و ریاست محترم جمهوری، بیان كردم كه موجب تعجب گردید.
زیرا حضرت امام (س)در این سفر وی را نپذیرفتند و به صراحت فرمودند كه اگر عرفات
از(بگین) بدتر نباشد دست كمی هم از او ندارد، به واسطه اصرار بعضی از مسئولین و
تاكید بر مصالح جنبش مردم فلسطین، امام (ره) چند دقیقه او را پذیرفت، اما حتی یك
كلمه هم بر زبان نیاوردند. و بعد از آن هم او را هیچگاه نپذیرفتند. امام انسانی
روشن ضمیر بودند و آنچه را كه در آیینه نمیدیدیم ایشان در خشت میدیدند.
نمازاول وقت
روزی كه شاه فرار
كرد تمام نمایندگان رسانههای گروهی دنیا در نوفل لوشاتو با حضرت امام برنامه
مصاحبه داشتند .شاید 15 شبكه تلویزیونی در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را
پخش میكردند: زیرا یكی از بزرگترین رویدادها در سراسر دنیا به طور مستقیم این
برنامه را پخش میكردند؛ زیرا یكی از بزرگترین رویدادهای تاریخ انقلاب به وقوع
پیوست. همه میخواستند نظر امام را بدانند.
ایشان چند دقیقه صحبت كردند، بعد از من سئوال كردند: ظهر شده است؟ گفتم : همین
الان ظهر شد. امام گفتند: والسلام علیكم و رحمه الله. در آن لحظه، ایشان موضوع به
آن اهمیت را به خاطر اقامه نماز در اول وقت رها كردند. در شرایطی كه رسانههای
بیگانه برای میلیونها بیننده خود در حال ارسال خبر مصاحبه امام بودند، امام اقامه
نماز در اول وقت را بر ادامه مصاحبه ترجیح دادند.
انس باقرآن ودعا
در ماه مبارك رمضان
وقتی نجف بودند، هر سه روز یك دور قرآن را ختم میكردند. در ایام سال ماهی یكبار
قرآن را ختم میكردند. ایشان همواره با قرآن مانوس بودند؛ یك جزء قرآن را هشت قسمت
كرده و هر قسمت را در زمان خاصی قرائت میكردند. گاهی، مدتها روی یك جمله قرآن مكث
میكردند. ایشان به قدری با كتاب مفاتیحالجنان مانوس بودند كه هر چند ماه ،مفاتیح
ایشان پاره میشد و ما ناچارا مفاتیح را یا صحافی میكردیم و یا مجدداً برای ایشان
تهیه میكردیم.
متعبد به معنی واقعی
در شرایط دشوار
تصمیمگیری آنچه كه موجب آرامش و اطمینان قلبی حضرت امام میشد، اتكای به خدا،
ذكر، دعا و نیایش بود. ایشان تحت هیچ شرایطی زمان دعا و نیایش خود را تغییر نمیدادند،
و به همه مستحبات عمل میكردند همانگونه كه در مبارزات سیاسی خود به پیروی از حضرت
رسول(ص) و ائمه معصومین(ع) به تكلیف اسلامی توجه داشتند. حضرت امام (ره) در مسائل عبادی هرگز از خود
نظری نداشتند و مانند یك فرد عادی هر آنچه را كه در این زمینه وارد شده است، دقیقا
به همان صورتی كه وارد است انجام میدادند. تمام دعاهای(مفاتیح الجنان) را با همان
صورتی كه نوشته شده است، بجا میآوردند. به خاطر دارم كه در یك روز این پیرمرد نود
ساله برای هر زیارت یك غسل كردند، و در كمتر از دو ساعت سه بار غسل زیارت انجام
دادند، و به همین یك غسل اكتفا نكردند.
هیچ کس مثل امام از دنیا دوری نگرفت
با اینکه به طور قطع و یقین خصوصا پس از انقلاب
برای هیچ مرجعی سیل وجوهات ، خیرات، نذورات، هبه ها و هدیه های شخصی به اندازه
امام سرازیر نمیشد اما این کثرت و فراوانی در زندگی امام حتی در امور مربوط به
زندگی شخصی و خصوصی ایشان هیچ تفاوت و تغییری را پدید نیاورد که باعث شود با مصرف
زیادتر و هزینه بیشتر از روال زندگی زاهدانه و علیگونه خودشان فاصله بگیرند. در
حقیقت، میتوانم بگویم برای هیچ کس مثل امام ، شهرت، ریاست، دنیا و متاع آن روی
نیاورد وهیچکس هم مانند امام از این مناصب دوری و فاصله نگرفت .
خودشان برمیخاستند
امام در مصرف برق، بسیار صرفه جویی مىکردند.
در اتاق اندرونی که محل استراحت و مطالعه ایشان بود سه لامپ وجود داشت، یک لامپ
مهتابی، یک لامپ صد و یک چراغ بسیار کوچک ۱۵ وات.
وقتی امام ، قرآن
تلاوت میکردند یا گزارشات مختلف را مطالعه مینمودند ، دو چراغ مهتابی و یک لامپ
صد ولت روشن بود ولی وقتی که مطالعه و تلاوت ایشان قطع مىشد امامعلی رغم کهولت
سنی که داشتند و برخاستن برایشان مشکل بود، خودشان از جای بر مىخاستند ، لامپ را
خاموش مىکردند و فقط از نور مهتابی استفاده مینمودند. آنگاه که به نماز میایستادند
نیازی به مهتابی هم احساس نمىکردند و فقط چراغ کوچک را در حدی که نور ضعیفی در
اتاق باشد روشن نگه میداشتند.
فرش
را بدوزید
محىالدین فرقانى: در منزل
امام در نجف یک فرش قدیمى بود که روزى آن را شسته و روى پشت بام پهن کردیم. وقتى آن را پائین مىآوردیم
وسط فرش پاره شد. خانم که این وضع را دید به امام گفت: آقا! اجازه مىدهید این فرش
را بفروشیم و بجاى آن فرش نو بخریم؟ امام با همه احترامى
که براى همسرشان قایل بودند جواب منفى به او دادند و به ما فرمودند: با یک جوالدوز وسط فرش
را بدوزید و آن را در اتاق پهن کنید. ما هم همین کار را کردیم.