پیروزی نهضت
باصلابت امام خمینی در نخستین گامها
غلامرضا گلیزواره
تصمیمی
هوشیارانه در برابر مصوبهای خائنانه
هدف از
تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ ش. در جراید و مطبوعات
انتشار یافت موارد ذیل بود:
۱ـ
ارزیابی میزان هوشیاری سیاسی علما و پیشبینی مخالفتهای لازم
۲ـ
آماده کردن زمینههایی برای کمرنگ و حتی محو کردن نقش مذهب در کشور
۳ـ
توطئه دستبرد به قانون اساسی و تغییر و تبدیل برخی از مواد قانونی که مانع نقشههای
پلید دربار و هیئت حاکمه بود.
۴ـ
فراهم آوردن زمینههایی به منظور اعطای پستهای حساس به دست اقلیتهای مذهبی که
نقش ستون پنجم را در کشورهای اسلامی ایفا میکردند.
۵ـ
مقدمهچینی برای پیوستن به غاصبان قدس شریف و هماهنگی با صهیونیستها
۶ـ رژیم
شاه خود باعث گردید که زنان از ضروریترین و ابتداییترین حقوق خود محروم شوند،
ولی با عنوان فریبنده آزادی بانوان، به اساس قانون مشروطه تجاوز کرد تا گناه عقبافتادگی
و حرمان زنان را متوجه اسلام و قانون اساسی ایران کند.
۷ـ شاه
با تصویب این لایحه، پایگاه فرمانروایی خود را در میان خانوادهها به کار میگرفت
و انتظارات امریکا را با دیده تمکین پاسخ میگفت.
۸ـ
ایجاد محکی در توان و کیفیت بالقوه و بالفعل برای اقدامات آینده(۱)
۹ـ شاه
از این رهگذر درصدد بود در میان جامعه روحانیت شکاف پدید آورد و نیز نزد
افکارعمومی، علما را مخالف ترقیخواهی، توسعهطلبی و منفور جلوه دهد.
با
اعلام این تصویبنامه که بوی خیانت و نیرنگ میداد، فرصت بسیار مناسبی برای امام
خمینی به وجود آمد تا رسالت تاریخی و وظیفه اسلامی خود را آغاز و از این مصوبه
ضداسلامی، به عنوان انگیزهای برای بیداری و به حرکت درآوردن امت مسلمان بهرهبرداری
کند؛ از این رو، بیدرنگ علمای طراز اول را به نشست اضطراری و گفتوگو پیرامون این
توطئه فراخواند. ساعتی بعد اولین جلسه علمای قم در منزل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم
حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) تشکیل شد. امام خمینی در این جلسه محورهای ذیل را مطرح
ساخت:
۱ـ
ترسیم دورنمای و وحشتبار آینده
۲ـ نقشههای
خانمانسوز و مخرّب رژیم شاه و مأموریت او در پاسداری از منافع استکبار جهانی که
با نابودی اسلام و ملت مسلمان همراه بود.
۳ـ
توطئههای خطرناکی که در پشت پرده علیه اسلام در دست اجرا بود که این تصویبنامه
نمونه بارز و بازگوکننده آن بود.
۴ـ امام
مسئولیت خطیر علما و زعمای روحانیت را در این عصر تاریک در برابر نقشههای خطرناک
ایادی استکبار علیه اسلام و استقلال کشورهای اسلامی را یادآور شد و هشدار داد اگر
در مقابل این خطرات سکوت و مسامحه کنیم و یا کوتاه بیاییم، اسلام و امت اسلامی در
معرض سقوط و زوال قرار میگیرند و ما در برابر قرآن و رسول اکرم «ص» مسئول خواهیم
بود.(۲)
به
دنبال تذکرات و بیانات بیدارکنندة امام خمینی و سخنان دیگر مراجع حاضر در جلسه
مذکور و تبادلنظر درخصوص مفاد تصویبنامه، تصمیمهای ذیل اتخاذ شدند:
الف) طی
تلگرافی به شاه، مخالفت علمای اسلام با محتوای تصویبنامه اعلام گردد و لغو فوری
آن درخواست شود که این موضوع اجرا شد و علمای قم در ۱۷ مهر ۱۳۴۱ ش در تلگرافهایی
خطاب به شاه، مخالفت با تصویبنامه را مورد توجه قرار دادند.
ب) طی
نامه و پیغام خطاب به علمای تهران و شهرستانها عوارض ناگوار و غیرقابل اغماض
تصویبنامه بازگو شود و برای مقابله با آن از این بزرگان دعوت به عمل آید.
ج) هر
هفته یک بار و در صورت لزوم بیشتر جلسه مشاوره و تبادلنظر میان علمای قم برگزار
شود.(۳)
امام
خمینی علاوه بر مخابره تلگرافهایی خطاب به شاه و نخستوزیر وقت (اسدالله علم) طی
نامههایی خطاب به علما و مقامات روحانی تهران و نواحی دیگر و حتی علمای خارج از
کشور خطرهایی را که اسلام و استقلال مسلمانان را در جهان اسلام تهدید میکند،
گوشزد کرد و اقشار گوناگون مردم را به استقامت، اتحاد و همکاری فراخواند و از آغاز
اعتراض علیه مصوبه دولت عَلَم با شیوهای مطلوب و خردمندانه و برنامهریزی شده به
سوی تحولی فکری و تأثیرگذار در جامعه اسلامی پیش رفت. به دنبال اعتراض امام خمینی
و دیگر مراجع، موج نارضایتی در میان عموم مردم پدیدار گردید و آنان مخالفت خود را
با رژیم پهلوی اعلام داشتند و از موضعگیری علما و مراجع تقلید دربارة مفاد مخدوش
مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی حمایت کردند.
واکنش
روحانیون مبارز و در رأس آنان امام خمینی و پیروان آن بزرگان، برای رژیم غیرمنتظره
و در آن مقطع زمانی دور از انتظار بود، بهخصوص تلگراف امام به شاه که حاوی عبارتی
چون عَلَم میخواهد دین اسلام را از رسمیت بیندازد، مخالف صریح قرآن عمل کرده و به
دستورات الهی گردن ننهاده و قانون اساسی را زیر پا گذاشته است، بود.
از این
رو واهمه و ترس از گسترش دامنه اعتراضها و انتقادها که نوک تیز آن در اصل متوجه
شخص شاه بود، هیئت حاکمه را به فکر چارهاندیشی انداخت.(۴)
گسترش
اعتراضات و عقبنشینی رژیم
عقبنشینی
رژیم استبدادی و به دنبال آن اعتراض علما با راهپیمایی و بستن بازار و ایراد
سخنرانی در مساجد استمرار یافت و عدهای از مردم به عنوان مخالفت با مصوبه مذکور
در منازل علما تحصن کردند.
بدین
ترتیب، موج اعتراضات به محافل عمومی و مساجد کشیده شد. مردم با روحانیون تماس میگرفتند
و کسب تکلیف میکردند. حتی نفرت اقشار گوناگون از این مصوبه ضددینی از محافل مذهبی
و بازاریان متدین گذشت و به مرکز دانشگاهی و علمی هم رسید و سیلنامهها و تلگرافها
از طبقات مختلف به سوی دربار، نخستوزیر و مراجع سرازیر گردید. خطبا، وعاظ در
مجامع عمومی این موضوع را مورد بحث، نقد و تحلیل قرار میدادند و متن تلگرافها را
که از صدها مورد میگذشت بر فراز منابر قرائت میکردند،(۵) اما رژیم
مطبوعات را به شدت تحت کنترل داشت که مبادا در این باره کوچکترین خبری و گزارشی
بنویسند و میکوشید موضوع را ناچیز جلوه دهد تا با مسامحه و تعلل، روحانیون را از
مبارزه و مقاومت خسته کند و آنها مسئله را به فراموشی بسپارند.
سرانجام
هیئت حاکمه متوجه شد تهدید و ارعاب و اختناق شدید، علما را از مبارزه بازنمیدارد،
ولی کانون اصلی و قله این اعتراضها و مخالفتها را شناسایی کرد و متوجه شد شخصیتی
که با موضعگیریهای شدید خود، دیگران را تحتالشعاع نظرات خود قرار میدهد، امام
خمینی است. رژیم صلاح نمیدید در این باره واکنش مسلحانه نشان بدهد و با گلوله و
مسلسل مانع اعتراضهای عمومی و خشم مردم گردد، در نتیجه حیلهگرانه درصدد برآمد تا
صفوف علما را از هم جدا و بنا بر تفکر موهوم خود امام را منزوی کند و دیگران را با
تعریف و تمجید راضی سازد؛ به همین جهت نخستوزیر وقت، اسدالله علم، بعد از یک ماه
و نیم که هیچگونه پاسخی به تلگرافها نداد و حتی در سخنرانیهایش لحن تهدیدآمیز
داشت، ناگهان تلگرافی برای سه نفر از مراجع مخابره کرد و در آن خاطرنشان ساخت نظر
دولت در مورد شرط مسلمان بودن انتخابکنندگان و انتخابشوندگان همان دیدگاه علمای
اعلام است، سوگند هم با قرآن مجید است و در مورد شرکت بانوان در انتخابات هم دولت
نظر علما را به مجلس سنا و شورای ملی تسلیم میکند و منتظر تسلیم آنان خواهد بود.(۶)
این
اقدام اولین موضعگیری و واکنش رسمی رژیم علیه امام خمینی به شمار میآید و میتوان
آن را در جواب تلگراف شدیداللحنی که ایشان به شاه و علم مخابره کرده و راه هرگونه
صلح و سازشی را با رژیم بسته بود، تلقی کرد. با دریافت تلگراف اسدالله علم، علمای
قم با حضور امام خمینی تشکیل جلسه دادند و به این نتیجه رسیدند که نمیتوان با یک
تلگراف خصوصی مصوبهای را که در جراید اعلام گردیده پایان یافته تلقی کرد.
امام
نقشههای رژیم را افشا کرد و علما را از دسیسههای دولت وقت برحذر داشت و سرانجام
همه را به استمرار مبارزه وادار ساخت. در این حال علما طی تلگرافی خطاب به نخستوزیر،
عدم کفایت تلگراف وی را برای تأمین نظر روحانیون با صراحت اعلام داشتند و لغو کامل
تصویبنامه را خواستار شدند. دولت که احساس کرد این امواج به وجود آمده نه تنها
خاموش شدنی نیستند، بلکه در حال افزایش و گسترشاند و احتمال دارد میزان توقعات بهحدی
بالا برود که تشکیلات رژیم را در معرض مخاطره قرار دهد و منجر به انقلابی سراسری
شود، در هفتم آذر ۱۳۴۱ تشکیل جلسه داد و مقرر کرد که تصویبنامه ۱۴ مهر ۱۳۴۱ قابل
اجرا نیست و در همان شب لغو مصوبه را طی تلگرافی به سه تن از علمای قم (حضرت آیات
گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری) مخابره، ولی از ارسال تلگراف برای امام خمینی
امتناع کرد.(۷)
در واقع
دولت علم در هفتم آذر ۱۳۴۱ کوشید با یک مانور سیاسی، نهضت امام خمینی را که بهتازگی
به عنوان خیزشی ریشهدار و باصلابت آغاز شده است، عملاً پایان یافته اعلام کند،
ولی رهبر قیام به جای اعلام پایان مقاومت و مبارزه، در نشستی دیگر با علما و مراجع
قم، از ایشان خواست برای برکناری دولت علم به جرم اهانت به اسلام و قرآن اقدام
کنند و چون این پیشنهاد مورد استقبال قرار نگرفت، خود یکتنه مسئولیت تداوم مبارزه
را به عهده گرفت و طی اعلامیه کوتاهی ضمن قدردانی از احساسات پاک و عواطف
مسلمانانی که در این مبارزه پیروزمند شرکت کردند، خطاب به ملت مسلمان فرمود: «قیام
عمومی دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید، لکن لازم است متذکر شوم که مسلمین
باید بیش از پیش بیدار و هوشیار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف
خود را فشردهتر کنند که اگر خدای نخواسته دستهای ناپاکی به سوی مقدسات آنان دراز
شود، قطع کنند».(۸)
بیانات
تاریخی امام خمینی در یازدهم آذر ۱۳۴۱ به مناسبت آغاز سال تحصیلی حوزه توهّم
هرگونه سازش بین رژیم شاه و علمای مبارزه و روحانیت انقلابی را از بین برد. امام
در این سخنرانی تحولآفرین ضمن اشاره به نقش مرجعیت شیعه در صیانت از حریم شریعت
اسلام و استقلال واقعی کشورهای اسلامی فرمود: «تمام مالک اسلامی مرهون این طایفهاند.
این ذخایرند که با نصایح خود مردم سرکش را خاموش کردهاند.
در عین
حال روزی که ببینند اسلام در معرض خطر است تا حد امکان کوشش میکنند [که جلوی این
ضایعه را بگیرند] و اگر نشد قیام میکنند. اسلام بر آنان تکلیف قیام معین کرده است
چنان که قیام اخیر علما یک قیام قرآنی و دینی بود. شما خلع سلاح کنید و سرنیزه را
از سر مردم بردارید تا ببینیم ملت با کیست و چه کسی از پشتیبانی تودهها برخوردار
است».(۹)
نخستین
گام قیام و مبارزه امام با رژیم استبدادی پهلوی دوم این برکات را به دنبال داشت:
۱ـ
گسترش بیداری مردم در میان قشرهای گوناگون دربارة مسایل مهم کشور
۲ـ
افشای ماهیت ضداسلامی رژیم دیکتاتوری شاه
۳ـ توجه
مردم به خطر ناشی از وابستگی رژیم به استکبار جهانی
۴ـ
دمیدن روح امید و خودباوری در دل و ذهن مردم و شکستن افسانه قدرت شاه و ساواک
۵ـ از
بین بردن حالت بیتفاوتی مردم و کشاندن آنان به صحنه سیاسی و اجتماعی
۶ـ
ایجاد اتحاد و انسجام میان طبقات گوناگون برای مقصدی واحد بهرغم تفرقهافکنی و
کارشکنیهای دولت مستبد و هیئت حاکمه(۱۰)
امواجی
از امیدواری به پیروزی
به
دنبال شکست مفتضحانهای که در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی متوجه رژیم پوشالی
پهلوی گردید، رژیم یک بار دیگر خواست میزان توانایی خود را در مصاف با علمای حوزه
محک بزند و با این تصور، با استفاده از مناسبت هفدهم دی خواست از زنان بیحجاب
برای رژه خیابانی و تظاهرات که در واقع حرکتی علیه اسلام و روحانیت به شمار میرفت،
بهرهبرداری کند. امام خمینی که با هوشیاری کامل مراقب اوضاع بود، بعد از اطلاع از
این مسئله، بلادرنگ طی پیامی به دولت علم هشدار داد در صورت وقوع چنین حادثهای،
علمای اسلام متقابلاً همان روز را به مناسبت فاجعه مسجد گوهرشاد، عزای عمومی اعلام
نموده و از اقشار گوناگون خواهند خواست به تظاهرات دست بزنند و نسبت به
برگزارکنندگان اینگونه مراسم ابراز تنفر و انزجار نمایند.
این هشدار رهبر نهضت رژیم را دچار هراس و وادار
به عقبنشینی کرد و راهپیمایی زنان بیحجاب برگزار نشد. از سوی دیگر صلابت امام خمینی
در برابر تشکیلات نظام استبدادی که توسط استکبار جهانی حمایت میگردید و انواع
سلاحها و امکانات را برای سرکوبی مخالفان دراختیار داشت، موج گستردهای از
امیدواری و بصیرت نسبت به رهبری قیام را در قلوب مردمانی که از اختناق سیاسی، فساد
و ابتذال رژیم ستمشاهی به ستوه آمده بودند به وجود آورد و نهضت را به موفقیت
دیگری نایل گردانید.(۱۱)
امام
خمینی برای خلع سلاح کردن رژیم و جلوگیری از تبلیغات مسموم جراید که در خدمت نظام
دیکتاتوری بودند، بعد از مشورت با علمای حوزه، آنان را به اعتراض دستهجمعی در این
باره فراخواند. این تقاضا مورد قبول واقع شد، اجتماع بزرگی که در مسجد اعظم قم
تشکیل گردید و یکی از خطبای
معروف تهران، طی سخنانی پرشور، نکات مهمی را به سمع کسانی که از اطراف و اکناف برای شرکت در
این مراسم به قم آمده بودند، رساند و گفت علما و مراجع عظام از من خواستهاند به
دولت وقت اتمام حجت نمایم که اگر جلوی این فضای مسمومی را که نشریات وابسته به
رژیم به وجود آوردهاند و خائنانه علیه اسلام و روحانیت شایعهپراکنی میکنند و
مطالب کذب و آمیخته به تهمت و افترا را نشر میدهند و به روحانیت اجازه پاسخگویی و
نقد و رد داده نمیدهند، نگیرد، مبارزاتی را که در ایام اخیر داشتهاند از سر
خواهند گرفت و حقایق را به گوش مردم میرسانند و از خیانتهایی که به ملت و کشور
میشود پرده برمیدارند.(۱۲)
این
سخنرانی که از جانب علما و مراجع قم و با ارشاد و پیشنهاد امام خمینی برگزار گردید
در میان اقشار مختلف بازتاب و تأثیر فوقالعادهای داشت، به گونهای که افکارعمومی
را یک بار دیگر متوجه مبارزه و مقاومت کرد و آنان را برای مقابله با بحران جدید به
عرصه آورد و در نتیجه، دولت اسدالله علم در موجی از هراس و نگرانی فرو رفت.
معاون
وقت نخستوزیر برای پیشگیری از خیزش عمومی و به قول خود برای رفع سوءتفاهم، برای
مذاکره با علمای حوزه به قم آمد و در مذاکراتی که با بعضی از شخصیتهای برجسته به
عمل آورد از مطالبی که برخی جراید علیه روحانیت در نشریات خود درج نموده بودند،
اظهار تأسف کرد و اطمینان داد دولت ضمن تعقیب این جریان، در آینده اجازه نمیدهد
این روند تکرار گردد.(۱۳)
بدینگونه
یک بار دیگر نهضت امام خمینی در هنگامی که تولد خود را اعلام کرد به فتح دیگری
نایل گردید و نیرومندتر از گذشته آماده خیزشی جدید شد. رژیم استبداد هم زمینه
دیگری را علیه حرکت دینی مردم فراهم آورد و با طرح لوایح ششگانه توسط شاه، آتش
قیام را شعلهورتر کرد و دامنهاش را بهشدت گسترش داد.
پینوشتها
۱ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،
سیدحمید روحانی، ج اول، صص ۱۴۳ـ۱۴۲.
۲ـ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج سوم،
صص ۱۴۳ـ۳۷.
۳ـ زندگی سیاسی امام خمینی، محمد رجبی، ص
۱۷۸.
۴ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج
اول، ص ۱۵۷.
۵ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران، سیدجلالالدین
مدنی، ج اول، ص ۶۲۶.
۶ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج
اول، ص ۷۴.
۷ـ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران
پهلوی، علیرضا امینی، صص ۲۶۵ـ۲۶۴.
۸ـ صحیفه امام، سید روحالله موسوی خمینی
(امام خمینی)، ج اول، ص ۱۱۲.
۹ـ سخنرانی امام خمینی در ۱۱ آذر ۱۳۴۱، ۴
رجب ۱۳۸۲، مأخذ قبل، ج اول، صص ۱۱۸ـ۱۱۴.
۱۰ـ انقلاب اسلامی و ریشههای آن، عباسعلی
عمید زنجانی، ص ۲۱۳.
۱۱ـ همان، ص ۲۱۴.
۱۲ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج
اول، ص ۲۱۵.
۱۳ـ انقلاب اسلامی و ریشههای آن، صص
۲۱۷ـ۲۱۶.
سوتیتر:
1.
هیئت حاکمه
متوجه شد تهدید و ارعاب و اختناق شدید، علما را از مبارزه بازنمیدارد، ولی کانون اصلی
و قله این اعتراضها و مخالفتها را شناسایی کرد و متوجه شد شخصیتی که با موضعگیریهای
شدید خود، دیگران را تحتالشعاع نظرات خود قرار میدهد، امام خمینی است. رژیم صلاح
نمیدید در این باره واکنش مسلحانه نشان بدهد و با گلوله و مسلسل مانع اعتراضهای عمومی
و خشم مردم گردد، در نتیجه حیلهگرانه درصدد برآمد تا صفوف علما را از هم جدا و بنا
بر تفکر موهوم خود امام را منزوی کند.