اگر درایت و استواری آقا نبود،کشور ما امروز سرنوشتی بدتر از سایرکشورهای خاورمیانه داشت

«جستارهایی
درتاریخ انقلاب و منش مقام معظم رهبری»

در گفت
و شنود با آیت
الله حاج
شیخ علی
اصغر معصومی شاهرودی

 

اگر
درایت و استواری آقا نبود،کشور ما امروز سرنوشتی بدتر از سایرکشورهای خاورمیانه
داشت

اشاره:

پیر
روشن‌ضمیر و عالم گرانمایه‌ای که گفته‌هایش درپی می‌آید، از اعلام و شخصیت‌های
ممتاز حوزه‌های نجف و مشهد به شمار می‌رود. حضرت آیت
الله حاج شیخ علیاصغر معصومی شاهرودی در مقام تحقیق و پژوهش، به دقت نظر و تدقیق
در مفاهیم و معانی شهرت دارد و همین امر، اصالت و وثاقت روایت‌ها و شهادت‌هایش را دوچندان
می‌کند. به هنگام حمایت ازنظام و رهبری، می‌توان شوری شگرف را درگفتار و نگاه‌های
نافذ این پیر 87 ساله سراغ گرفت و به‌راستی برای جمهوری اسلامی چه پشتوانه‌ای بیش
از این اعتقادات راسخ می‌تواند کارساز باشد؟

امید
آن که مقبول افتد 

 

با
تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، در آغاز گفتگو سپاسگزار خواهیم شد اشاره
مختصری به سوابق تحصیلی و اساتید برجسته
ای که در محضر آنان تلمذ فرمودید، بفرمایید.

بسم
الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین(ع).
با طلب علو درجات برای روح مطهر امام و شهدای انقلاب اسلامی و طلب طول عمر برای
رهبر بزرگوار انقلاب(دامت برکاته الشریفه). بنده پس از طی دوره مقدماتی در زادگاهم
شاهرود به مشهد مقدس عزیمت و از محضر اساتید عظیم‌الشأنی چون آیات عظام حاج سید هادی میلانی، حاج میرزا جواد
آقا تهرانی، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج سید احمد مدرس یزدی کسب فیض کردم. سپس عازم
نجف اشرف شدم و مدت پانزده سال به تلمذ در محضر مراجع و آیات عظام شاهرودی، حکیم،
خوئی، امام، بروجردی، میرزاهاشم آملی، میرزا یحیی یزدی و میرزا باقر زنجانی
پرداختم و پس از کسب درجه اجتهاد ازسوی برخی از اساتید به ایران بازگشتم.

به
فعالیت
های سیاسی خود هم اشاره بفرمایید.

پس
از شروع نهضت امام و سپس تبعید ایشان به عراق، هنگامی که در نجف مشغول تحصیل بودم،
از نهضت امام حمایت می‌کردم. خاطرم
هست پس از دستگیری امام در جریان پانزده خرداد 42 خدمت آیت‌الله شاهرودی رفتم و برای اعلامیه حمایت از حضرت امام از
ایشان امضا گرفتم.ازبخش های جذاب آن جریان این بود که مرحوم آقای شاهرودی بادیدن
حرارت وشوری که درآن دیدار داشتم، تصور کرده بودند که من آمده‌ام تا از ایشان حکم
قتل شاه را بگیرم! وقتی حضرت امام به نجف آمدند متأسفانه مدتی بعد، مجبورشدم  به ایران برگردم. در مشهد ساکن شدم ودر کنار
حضرت آقا (مقام معظم رهبري)، آیت‌الله
طبسی و شهید حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی‌نژاد به فعالیت‌های
خود ادامه دادم . غالباً با این عزیزان جلسات علمی داشتیم و باب مسائل مبارزاتی هم
باز می‌شد.فعالیت‌های
ما در مشهد ادامه یافت تا وقتی که ساواک متوجه شد و بین احباب آن جمع جدایی
انداخت.

ظاهراً،
شما را به گرگان تبعید کردند.

بله،
بنده به جرم هدایت مردم به تظاهرات و حرکت‌های
انقلابی علیه طاغوت به علی‌آباد
گرگان تبعید شدم، ولی البته دست از تبلیغ برای نهضت امام برنداشتم، به همین دلیل
ساواک درتبعید گاه هم، به‌شدت
در آزار و اذیتم اهتمام می‌ورزید.
حتی چند بار به خانه ما هجوم آوردند و در و پنجره‌ها را تخریب کردند. یک شب هم که شهیدبزرگوار هاشمی‌نژاد به منزل ما آمده بود، ریختند و شیشه‌ها را شکستند و چندین گلوله هم به سمت منزل شلیک
کردند. همین قضیه باعث شد ایشان سریعاً به مشهد مراجعت کند. مدتی بعد باز آمدند و
مرا دستگیر کردند و به هنگ گرگان بردند و بسیار آزارم دادند تا بلکه مرعوب شوم و
دست از حمایت از امام بردارم که البته توفیق پیدا نکردند، لذا دو سه بار دیگر هم
مرا به هنگ گرگان بردند.پس از آن که دوره تبعیدم در گرگان تمام شد به مشهد برگشتم،
اما هنوز زمان زیادی نگذشته بود که باز دستگیر و به سمیرم اصفهان تبعید شدم.

چه
سالی؟

همان
موقعی که آقا در ایرانشهر ـ‌سیستان
و بلوچستان‌ـ تبعید بودند. بعد از سمیرم به شهرضا و سپس به
بندرلنگه تبعید شدم. با اوج گرفتن تظاهرات مردمی به‌ناچار آزادمان کردند و ما برگشتیم. مردم بهشهر، کردکوی،
کلاله و گرگان تا پنج کیلومتری به استقبال آمده بودند. در همین اثنا آقا به مشهد
برگشتند و من هم از گرگان به مشهد رفتم وبار دیگر اغلب دوستان قدیم دور هم جمع می‌شدیم و برای ادامه تظاهرات و مبارزات برنامه‌ریزی می‌کردیم
و کارها را با مشورت و هماهنگی پیش می‌بردیم.

قبل
از ورود حضرت امام چه مسئولیت
هایی
به عهده شما بود؟

به
خاطر سوابق بنده در گرگان، تشکیل کمیته انقلاب در آنجا را به عهده من گذاشتند.
امام که تشریف آوردند، به تهران رفتم تا در کمیته استقبال کمک کنم. خدا رحمت کند
آقایان مطهری،مفتح و ربانی شیرازی هم آنجا بودند. امام تشریف آوردند و در سالن
فرودگاه سخنرانی کوتاهی را ایراد فرمودند. بعد هم قرار بود به دانشگاه بروند که به
دلیل ازدحام نشد و به بهشت‌زهرا
تشریف بردند و آن سخنرانی مهم و تاریخی را کردند. بعد هم که به مدرسه رفاه رفتند.
تا اینجا بنده در خدمتشان بودم و بعد برگشتم تا به اوضاع کمیته رسیدگی کنم، چون در
آن روزها حقیقتاً بار اصلی کارها روی دوش کمیته‌ها بود.

چه
شد برای مجلس خبرگان کاندید شدید؟

من
در تمام مجالس خبرگان قانون اساسی غیر از مجلس اول که مجلس نگارش قانون اساسی بود
حضور داشته‌ام. برای آن مجلس هم کاندید بودم، ولی به علمای
مازندران گفتم که شهید هاشمی‌نژاد
را کاندید کنند. آقای هاشمی‌نژاد
در مشهد بود. موضوع را به ایشان گفتم و گفت: «باید مشورت و استخاره کنم». با شهید
بهشتی مشورت کرد و ایشان تأیید کردند و لذا ایشان به‌جای من رفت.بعد که مجلس خبرگان رهبری تشکیل شد، از خراسان
انتخاب شدم. در آن موقع حضرت آقا رئیس‌جمهور
بودند و در مجلس خبرگان اغلب کنار من می‌نشستند…

 

ظاهراً
آشنایی شما با رهبر معظم انقلاب به دوران قبل از انقلاب باز می‌گردد.

همین
طور است. بنده پانزده سالی از ایشان بزرگ‌ترم. بله، در مشهد با هم رفیق بودیم و به
دلیل رأفت و احساساتی که ایشان داشتند و واقعاً همه را تحت تأثیر قرار می‌دهند، به
ایشان ارادت و علاقه خاصی پیدا کردم. وقتی هم که از نجف به مشهد برگشتم، ایشان به
دیدنم آمدند. ایشان در آن زمان در حوزه مشهد سطوح عالیه را درس می‌داد که بسیار هم
برای طلبه‌ها جذابیت داشت.شاگردان ِآن دوره ایشان هنوز هستند وبرخی هم امورمهمی
راعهده دار شده اند.  من آدم جدی و سختگیری
هستم و خیلی زود با کسی صمیمی نمی‌شوم، ولی مهربانی ایشان مرا جذب کرد.

 

از
دوره ریاست جمهوری ایشان خاطره
ای
را برایمان نقل بفرمایید.

آقا
در دوره ریاست جمهوری‌شان یک بار
به تربت‌حیدریه و منزل ما تشریف آوردند. من هم سطح تدریس
می‌کردم و هم امام جمعه تربت‌حیدریه بودم. یادم هست یک هفته قبل از این که ایشان تشریف
بیاورند خواب دیدم باران تندی می‌بارد
و همه کوچه‌های شهر نورانی شده‌اند. صبح که بیدار شدم، چند پاسدار به منزل ما آمدند.
پرسیدم: «موضوع از چه قرار است؟» جواب دادند: «محرمانه به شما می‌گوییم که قرار است حضرت آقا به تربت‌حیدریه و منزل شما بیایند». شب قبل از ورود آقا
برف و باران زیادی آمد،تاجایی که من نگران کیفیت مراسم استقبال شدم، اما روزش هوا
آفتابی، صاف، بسیار پاکیزه و قشنگ شد. روحانیون منطقه اغلب سنی بودند، اما جالب
اینجاست باغ بزرگی که برای سخنرانی حضرت آقا در نظر گرفته بودیم مملو از جمعیت به
ویژه علمای اهل سنت شد. کسی از قم زنگ زد که فلانی! این همه آخوندرا از کجا آورده
بودی؟ گفتم که کارخدا بود که تمام روحانیون اهل سنت آمدند و محفل بسیار گرم و خوبی
شد. در جریان آن سفر بود که ایشان تقریرات مرا از درس‌های حضرت آیت‌الله
خوئی دیدند و فرمودند: «چرا اینها را چاپ نمی‌کنید؟» عرض کردم: «از عهده مخارجش برنمی‌آیم». ایشان فرمودند: «شما اقدام کنید من هزینه‌اش را می‌پردازم»
و کتاب در دو جلد به نام «دراسات الاصول» منتشر شد. لازم است ذکر کنم بنده تقریرات
درس آیات عظام حکیم، شاهرودی و مرحوم حلی را هم در دست تألیف دارم.

در
سخنان خود به جلسه مهم مجلس خبرگان پس از رحلت امام اشاره داشتید. خاطرات خود را
از آن جلسه تاریخی بیان کنید.

روزی
بسیار عجیب و پر از نشانه‌های
عبرت بود. من و چند تن از رفقا ایشان را کاندید کرده بودیم. نمایندگان موافق و
مخالف صحبت کردند. تمایل اغلب حضار به ایشان کاملاً محرز بود، اما خود ايشان مخالف
بودند. می‌دانستیم کافی است که خودایشان سخن بگویندودرپی
آن، جمع از پیگیری این امر منصرف شود، لذا همگی کفایت مذاکرات را اعلام کردیم و در
واقع نگذاشتیم ایشان صحبت کنند!قبل از این که این صحبت‌ها هم پیش بیاید، یکی ازدوستان آمد و به من گفت که نقل قولی
از حضرت امام در باره ایشان هست، به آقای هاشمی اشاره کنید که بیان کند. یادداشتی
نوشتیم و خدمت آقای هاشمی فرستادیم. کمی گذشت و ایشان یادداشت را نخواند که من
بلند شدم و اعتراض کردم که مانمایندگان بزرگ‌ترین استان مملکت هستیم، چرا یادداشت ما خوانده نمی‌شود؟ این را که گفتم، آقای هاشمی گفت: «آقای
خامنه‌ای راضی نیستند، مطلب نقل شود»، ولی پس از اصرار
بنده و چند تن دیگر گفتند: پس از عزل آقای منتظری همگی بسیار نگران بودیم حالا چه
می‌شود و چه کسی را داریم و امام فرموده بودند: پس
آقای خامنه‌ای کیست ؟چرا می‌گویید کسی را ندارید؟.نقل قولی هم از مرحوم سید احمد آقا
بیان شد که امام اشاره‌ای به مناسب
بودن حضرت آقا برای رهبری کرده بودند. به هر حال آن روز همه تلاشمان را برای این
که ایشان رأی بیاورند ،کردیم و الحمدلله که این اتفاق هم افتاد.

همان
گونه که اشاره فرمودید جنابعالی در تمام ادوار مجلس خبرگان حضور داشته
اید…

بدون
حتی یک روز غیبت…

میدانیم نقش اصلی این مجلس نظارت بر
عملکرد رهبری است. از زندگی شخصی و نحوه رهبری ایشان چه تحلیلی دارید؟

ما
در مجلس خبرگان گروه تحقیق داریم. اکثر اعضا هم که اهل علم، تحقیق، اجتهاد و مسلط
بر مبانی فقهی هستند و «الحمدلله رب العالمین» در سال‌های پس از انقلاب هم خبره سیاست و مدیریت شده‌اند. کار ولی‌فقیه اعمال سیاست و مدیریت در چهارچوب احکام اسلامی است،
بنابراین افرادی هم که بر عملکرد ولی‌فقیه
نظارت می‌کنند باید فقیه، سیاستمدار و مدیر باشند، وگرنه
از عهده چنین امری برنمی‌آیند.در طی
این سال‌ها ما جز سلامت نفس و درایت چیزی از حضرت آقا
ندیده‌ایم. مردم هم به دلیل شجاعت، محبت و سلامت نفس
ایشان ،بسیار به او علاقه دارند. اگر درایت، استواری قدم، توکل و هوشمندی آقا
نبود، حقیقتاً آتش فتنه 88 فرو نمی‌نشست
و کشور ما امروز سرنوشتی بهتر از سایر کشورهای خاورمیانه نداشت. استعانت خدای
متعال و نظر لطف امام عصر«ارواحنا فداه» و ایمان و توکل حضرت آقا انصافاً به
بهترین نحو ممکن این خطر را از سر ما رفع کرد، وگرنه نقشه‌های خطرناکی برای این مملکت کشیده بودند که: «الفتنه اشد من
القتل». در طول 34 سالی هم که همه ساله در پایان اجلاس خبرگان خدمت ایشان می‌رویم، مطلب تکراری یا موضوعی که از سر منیّت باشد
از ایشان نشنیده‌ایم. بنده سال‌ها اهل درس و بحث بوده‌ام و حتی در سطحی هستم که می‌توانم رساله عملیه هم بنویسم و حوزه‌های نجف و مشهد سوابق بنده را می‌دانند، لذا وقتی عرض می‌کنم در مطالب ایشان نکته تکراری ندیده‌ام، آگاهم که روی چه نکته‌ای دارم تکیه می‌کنم.
الحمدلله انسان در همه جا یاری خداوند را می‌بیند. در قضایای فتنه سال 88 هم خدا یاری کرد که این انقلاب
که حاصل رنج‌های امام و مجاهدین فی سبیل‌الله و خون شهداست حفظ شود، والا فتنه فوق‌العاده بزرگی بود. یکی از برکات فتنه این بود که
بسیاری از خط و مرزها آشکار شدند و این فتنه خیلی‌ها را بیدار کرد و چهره حقیقی بسیاری را هم آشکار ساخت. فقط
نمی‌دانم چرا عده‌ای متنبّه نمی‌شوند
و از رفتار خود بازنمی‌گردند. به
هر حال خدای متعال را شکر می‌کنم
که خبرگان در آن موقعیت حساس پس از رحلت امام نهایت هوشمندی را به خرج دادند و
حضرت آقا را انتخاب کردند و از مسئولین و مردم هم می‌خواهم قدر این نعمت عظمی را بدانند و همچنان پشت سر رهبری
از اسلام و انقلاب حمایت کنند.

ویژگیهای
بارز مقام معظم رهبری از نظر شما که قریب نیم
قرن ایشان را از نزدیک میشناسید، کدامند؟     

اخلاص،
توکل و معنویتی که همواره مرا به ایشان جذب کرده است، این که ذره‌ای خودخواهی و منیّت در وجود این بزرگوار نیست و
هر کاری که می‌کند برای خداست، مهر، محبت و تواضع، ادب،
مردمداری، قدردانی از زحمات دیگران، احترام و محبت به همه به‌خصوص دوستان و یاران، مدیریت، تلاش، برنامه‌ریزی مدبرانه و… اینها واقعاً اعتقاد من هستند
و در روز قیامت هم خواهم گفت. اخلاص و همتی که ایشان دارد، خدایی است و از سوی
خداوند استعانت می‌شود. اگر کسی این همه تحمل، صبر و هوشمندی را نمی‌بیند یا می‌بیند و انکار می‌کند،
عاری از انصاف است. مردم باید قدر بدانند و شما رسانه‌ها هم باید این نکات را بیان کنید. خود حضرت آقا تمایلی
ندارند که برخی از این نکات نقل شوند، ولی مردم باید بدانند از چه نعمتی
برخوردارند تا آرامش خاطر بیشتری بیابند. مردم باید به این حقیقت مسلم که امام
راحل بر آن تأکید داشتند عمیقاً پی ببرند که در حکومت جمهوری اسلامی، محور ولی
فقیه است که در زمان غیبت جانشین پیامبر(ص) و امام عصر(عج) و لذا اطاعت امر او
واجب است.

توصیه
شما به رئیس
جمهور، وزرا
و مسئولین چیست؟

احراز
این مسئولیت‌ها امر مهمی است و لذا باید در احوال کسانی که در
مظان احراز این پست‌ها هستند
تفحص جدی به عمل بیاید. پس از انتخاب هم باید بر کار آنها نظارت جدی وجود داشته
باشد تا اشتباهات گذشته تکرار نشود و اگر کسی خلاف کرد مورد بازخواست قرار گیرد.
البته نباید از یاد برد که حجم کار خیلی وسیع است و نباید اشتباهات جزئی را عمده
کرد، اما خودسرانه و غیرقانونی کار کردن آفت حکومتداری است. البته رهبری و مردم
ایران بارها نشان داده‌اند که
چگونه در مواقع ضرورت، کسانی را که با خط اصلی نظام و انقلاب زاویه پیدا می‌کنند، از صحنه بیرون می‌رانند. با چنین رهبر فرزانه و چنین مردم وفادار و فداکاری،
ان‌شاءالله و به حول قوه الهی همه خطرات را از سر
خواهیم گذراند و جای نگرانی نیست. فقط باید در جهانی چنین پرآشوب و خطر ایمان،
توکل و هوشمندی خود را حفظ کنیم و لحظه‌ای
از یاد خدا غافل نشویم.

 

 

سوتیتر:

باغ بزرگی که برای سخنرانی حضرت آقا در نظر گرفته بودیم
مملو از جمعیت به ویژه علمای اهل سنت شد. کسی از قم زنگ زد که فلانی! این همه
آخوندرا از کجا آورده بودی؟ گفتم که کارخدا بود که تمام روحانیون اهل سنت آمدند و
محفل بسیار گرم و خوبی شد