ابعاد علمى امام
باقر (علیهالسلام)
حجتالاسلام سيدجواد حسيني
سپیده سخن
امام محمد
باقر علیهالسلام در سال 57 هجری در «مدینه» چشم به جهان گشود. نامش محمد و كنیهاش
ابوجعفر است و بسیاری از القاب وی اشاره به مقام علمی و معنوی ایشان دارد. این
القاب عبارتاند از:
1ـ
باقر، یعنی شكافنده علوم. در علت نامگذاری به آن میخوانیم: «لُقِّبَ بِهِ
لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصْلَهُ وَاسْتَنْبَطَ فَرْعَهُ وَ
تَوَسَّعَ فیهِ وَ التَّبَقُّرُ التَّوَسُّعُ؛(1) [حضرت باقرعلیه
السلام] به لقب باقر یاد شده است؛ چون علم را شكافت و پایه علم را شناخت و فرع آن
را استنباط كرد و در آن توسعه داد و تَبَقّر [به معنای] توسعه دادن است.»
درباره
معنای باقر احتمال دیگری نیز ذكر شده و آن اینكه «لُقِّبَ بِهِ لِكَثْرَهِ
سُجُودِهِ فَقَدْ بَقَّرَ جَبْهَتَهُای فَتَحَها وَوَسَعَها؛(2) به او
باقر گفته شده، برای زیادی سجدههایش و باز شدن و توسعه پیشانیاش.»
2ـ
الشبیه، چون شبیه جدّش رسول خداصلی الله علیه وآله بود.(3)
3ـ
الامین؛
4ـ
هادی؛
5.
صابر؛
6.
شاهد.(4)
معنای هر
یك از القاب مذكوره روشن است.
پدر آن
حضرت، علی بن الحسین علیهالسلام و مادر گرامیاش، «ام عبداللَّه، دختر امام حسن
مجتبی علیهالسلام میباشد و از این جهت او اولین فردی است كه هم از نظر پدر و هم
از طرف مادر، فاطمی و علوی بوده است؛ لذا درباره آن حضرت گفتهاند: «عَلَوِی مِنْ
عَلَوِیینِ وَ فاطِمِی مِنْ فاطِمِیینِ وَ هاشِمِی مِنْ هاشِمِیینِ.»
خلفای
معاصر حضرت عبارتاند از: 1ـ ولید بن عبدالملك (86 – 96)؛ 2ـ سلیمان بن عبدالملك
(96 – 99)؛ 3ـ عمربن عبدالعزیر (99 – 101) ؛ 4ـ یزید بن عبدالملك (101 – 105) ؛ 5ـ
هشام بن عبدالملك (105 – 125) .
اعتراف
دیگران به مقام علمی حضرت
خوشتر آن
باشد که وصف دلبران
گفته آید
بر زبان دیگران
مقام
علمی حضرت باقر علیهالسلام آنقدر عظیم و بلندمرتبه است كه خیلی از مخالفان او نیز
به این امر اعتراف و اقرار دارند و دانشمندان فراوانی نیز به این امر اعتراف كردهاند
كه به نمونههایی اشاره میشود:
1ـ ابن
حجر هیثمی میگوید: «محمد باقر علیهالسلام به اندازهای گنجهای پنهان معارف و
دانشها را آشكار ساخته، حقایق و حكمتها و لطایف دانشها را بیان كرده كه جز بر
عناصر بیبصیرت یا بدسیرت پوشیده نیست و از همین جاست كه وی را شكافنده و جامع
علوم و برافرازنده پرچم دانش خواندهاند.»(5)
2ـ
ابرش كلبی به هشام با اشاره به امام باقر علیهالسلام گفت: «اِنَّ هَذا اَعْلَمُ
اَهْلِ الْاَرْضِ بِما فِی السَّماءِ وَالْاَرْضِ فَهَذا وَلَدُ رَسُولُ اللَّهِ
صلی الله علیه وآله؛ به راستی این مرد (محمد باقر علیهالسلام) داناترین مرد روی
زمین است نسبت به آنچه در آسمانها و زمین میباشد. این فرزند رسول خدا صلیالله
علیه وآله است.»(6)
3ـ
عبداللَّه بن عطاء مكی میگوید: «من هرگز دانشمندان [اسلامی] را نزد هیچكس به
اندازه مجلس محمد بن علی علیهالسلام، [از نظر علمی] حقیر و كوچك ندیدم. من «حكم
بن عتیبه» را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم كه در خدمت امام باقر علیهالسلام
مانند كودكی در برابر استادش [زانوی ادب بر زمین زده، شیفته او گردیده] بود.»(7)
و خود
حكم بن عتیبه درباره قول خداوند كه میفرماید: «اِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ
لِلْمُتَوَسِّمینَ»(8) میگوید: «وَاللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِّی
مِنْهُمْ؛(9) به خدا سوگند! محمد بن علی (امام باقر علیهالسلام) جزو
آنهاست.»
4.
هشام بن عبدالملك با آنكه از دشمنان سرسخت حضرت بود، خطاب به آن حضرت گفت: «لا
تَزالُ الْعَرَبُ وَ الْعَجَمُ یسُودُها قُرَیشٌ مادامَ فیهِمْ مِثْلُكَ؛(10)
تا زمانی كه مثل تو [در علم و مقام] وجود داشته باشد، قریش بر عرب و عجم آقایی میكند.»
5.
قتاده بن دعامه بصری، یكی از علمای عامه، خطاب به آن حضرت چنین گفت: «من در محضر
فقها و در محضر ابن عباس زیاد نشستهام؛ ولی هیچ جا قلبم مضطرب نشد، جز زمانی كه
در محضر شما نشستم.»(11)
6ـ شمسالدین
محمد بن طولون میگوید: ابوجعفر محمد بن زین العابدین…، ملقب به باقر علیهالسلام…
عالم و آقا و بزرگوار بود. او را باقر نامیدهاند، چون در علم توسعه ایجاد كرد.»(12)
7ـ محمدبن
طلحه شافعی میگوید: «او باقرالعلم و شكافنده علوم است و جامع و نشردهنده و
بلندكننده پرچم آن است.»(13)
8ـ ابن
ابیالحدید میگوید: «كانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی… سَیدُ فُقَهاءِ الْحِجازِ وَ
مِنْ اِبْنِهِ جَعْفَرٍ تَعَلَّمَ النَّاسُ الْفِقْهَ؛(14) محمد بن علی
علیهماالسلام آقای فقهای حجاز بود، و از او و فرزندش، مردم علم فقه را آموختند.»
9ـ
احمدبن یوسف دمشقی میگوید: «منبع فضائل و افتخارات، امام محمد بن علی باقر علیهالسلام
است. او را باقر نامیدهاند، چون علم را میشكافد و گفته شده این لقب از كلام رسول
خدا صلیالله علیه وآله گرفته شده كه جابر بن عبداللَّه انصاری میگوید: پیامبر
اكرم صلیالله علیه وآله فرمود: در آینده، فرزندی از فرزندان حسنم را میبینی كه
همنام من است و علم را میشكافد، شكافتنی. هر گاه او را دیدی، سلام مرا به او
برسان!»(15)
10ـ
ابن خلكان میگوید: ابوجعفر محمد بن علی… یكی از امامان دوازدهگانه است و «كانَ
الْباقِرُ عالِماً سَیداً كَبیراً؛(16) امام باقرعلیهالسلام دانشمند و
سرور و بزرگوار بوده است.»
باقرالعلوم
تا نگردی
آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش
نامحرم نباشد جای پیغام سروش(حافظ)
لقب باقر و شكافنده علوم توسط پیامبر
اكرم صلیالله علیه وآله به حضرت باقر علیهالسلام داده شده است. این مطلب در
روایات بسیاری از طریق شیعه و سنی نقل شده است؛ در منابع شیعه در كتابهایی مانند:
بحارالانوار، رجال كشی، كشف الغمه، امالی صدوق، امالی شیخ طوسی، اختصاص مفید، عیون
الاخبار. و در منابع اهل سنت در كتابهای: مرآه الزمان فی تواریخ الاعیان (ج 5، ص
78) ، تاریخ ابن عساكر، غایه الاختصار (ص 64) ، تذكره الخواص ابن جوزی (ص 337).
جابربن
عبداللَّه انصاری میگوید: روزی پیامبر اكرم صلیالله علیه وآله به من فرمود: «بعد
از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید كه همنام من و شبیه من است «وَیبْقُرُ
الْعِلْمَ بَقْراً؛ علم را میشكافد، شكافتنی [و او درهای دانش را به روی مردم
خواهد گشود] .»
پیامبر
اسلام صلیالله علیه وآله زمانی این پیشگویی را كرد كه هنوز حضرت باقر علیهالسلام
چشم به جهان نگشوده بود. سالها گذشت تا دوران امامت حضرت سجاد علیهالسلام فرا
رسید. روزی جابر از كوچههای مدینه میگذشت، چشمش به حضرت باقر علیهالسلام افتاد.
دید درست قیافه و شمایل پیامبر اكرم صلیالله علیه وآله را دارد. پرسید: اسم تو
چیست؟ گفت: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام. آنگاه جابر بر
پیشانی او بوسه زد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد! پدرت، رسول خدا صلیالله علیه
وآله به تو سلام رسانده است. حضرت باقر علیهالسلام فرمود: «وَ عَلی رَسُولِ
اللَّهِ السَّلامُ؛ و سلام بر رسول خدا صلیالله علیه وآله باد!»
از این
تاریخ به بعد، جابر هر روز، دو نوبت به دیدار او میشتافت و مرتب به او میگفت: یا
باقر! یا باقر! برخی نادانان میگفتند: جابر هذیان میگوید؛ ولی او میگفت: به خدا
قسم! هذیان نمیگویم. این چیزی است كه پیامبر اكرم صلیالله علیه وآله به من خبر
داده است.(17)
در
نتیجه، میتوان گفت بین مورخین از مسلّمات است كه لقب باقر و شكافنده علوم توسط
پیامبر اكرم صلیالله علیه وآله به آن حضرت داده شده است.(18)
بنیانگذار
نهضت علمی
عالم و
عابد و صوفی همه طفلان رهند
مرد
اگر هست بجز عالم ربانی نیست (سعدی)
یکی از
مهمترین امتیازات امام باقر علیه السلام كه زمان، زمینه آن را فراهم كرد، این است
كه حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه و بلكه اسلام شمرده میشود. هر
چند معارف اسلامی و تشیع به دست فرزندش امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت
و به اوج خود رسید؛ ولی پایهگذاری و تأسیس آن با دست با كفایت امام باقر علیهالسلام
بود.
در
دوران امام باقر علیهالسلام دولت بنیامیه رو به زوال بود و مردم نیز به شدت از
آنها تنفر پیدا كرده بودند و وجود فردی همچون عمربن عبدالعزیز (كه خدمت بزرگی به
علم و تشیع نمود و ضربه كاری را به پیكر بنیامیه وارد كرد) و اختلاف شدیدی كه در
مملكت اسلامی به وجود آمده بود و در هر گوشه و كناری انقلابی به وقوع پیوسته بود و
خلفا به سرعت تغییر میكردند ـ به گونهای كه در نوزده سال امامت حضرت باقر علیهالسلام
پنج خلیفه روی كار آمدند: ولید بن عبدالملك، سلیمان بن عبدالملك، عمر بن
عبدالعزیز، یزید بن عبدالملك، هشام بن عبدالملك ـ عواملی بود كه زمینه و فرصت
مناسبی برای نهضت علمی آن حضرت فراهم ساخت.
همچنان
كه میدانیم تا زمان عمر بن عبدالعزیز نقل حدیث ممنوع بود و این سنّت سیئه توسط
خلفای قبلی بنیانگذاری شده بود كه براساس آن، گنجینههای علمی به یاد مانده از پیامبر
اكرم صلیالله علیه و آله سوزانده شد و یا زیر خاك از بین رفت و یا در سینههای
راویان باقی ماند و نقل آنها به عنوان آرزویی به گور برده شد و ضرر و زیانهای
جبرانناپذیری بر پیكر احادیث اسلامی وارد آمد و از آن زمان بود كه كمكم بازار
جعل و تحریف احادیث نیز گرم شد.
این
وضع تا اواخر قرن اول هجری ادامه یافت؛ یعنی تا زمان به خلافت رسیدن عمربن
عبدالعزیز (99 – 101). وی با یك اقدام خردمندانه این بدعت شوم را برداشت و مردم را
به نقل و تدوین حدیث تشویق كرد و طی بخشنامهای چنین نوشت: «اُنْظُرُوا حَدیثَ
رَسُولِ اللَّهِ فَاكْتُبُوهُ فَاِنّی خِفْتُ دُرُوسَ الْعِلْمِ وَذِهابَ
اَهْلِهِ؛(19) احادیث رسول خدا صلیالله علیه و آله را مورد توجه قرار
داده [و جمعآوری كرده]، بنویسید؛ زیرا بیم آن دارم كه دانشمندان و اهل حدیث از
دنیا بروند و علم مندرس [و چراغ آن خاموش] گردد.»
امام
باقر علیهالسلام از این فرصت پیش آمده، به احسن وجه بهره و استفاده برده، شاگردان
فراوان تربیت كرد و علوم بیشماری را به آنها تعلیم داد كه در بخشهای بعدی به
آنها اشاره میشود. در اینجا به یك مسئله تاریخی اشاره میكنیم:
پایهگذار
علوم اسلامی
با
ممنوعیت نقل و تدوین حدیث توسط خلفا و ادامه آن تا زمان عمربن عبدالعزیز، این بحث
مطرح میشود كه اولین كسی كه كتاب حدیثی و فقهی نوشت، چه كسی بود؟
در این
بخش، اهل سنت (با اینكه خلفای آنان نقل و تدوین حدیث را ممنوع كرده بودند) تلاش
دارند كه خود را جلودار حدیث و فقه جلوه دهند. جلالالدین سیوطی كه اصرار دارد
پایهگذاران علوم اسلامی را جمعی از اهل تسنن معرفی كند، میگوید: «نخستین كسی كه
در فقه كتاب نوشت، ابوحنیفه بود.»(20)
و برخی
از خودیها نیز نوشتهاند كه: «نخستین كسی كه به امر عمر بن عبدالعزیز احادیث را
جمع كرد، محمد بن مسلم بن شهاب زهری بود.»(21)
فعلاً
به این نكته كاری نداریم كه امثال زهری روایات تحریف شده را جمعآوری نموده و از
روایاتی كه به نحوی به نفع اهل بیت علیهم السلام و شیعه بوده، خودداری كرده است؛
اما این نكته را میخواهیم روشن كنیم كه پایهگذار تمام علوم، امامان شیعه و
شیعیان بودهاند؛ هر چند دستگاه استبداد حاكم مانع از انتشار و مطرح شدن آن گشته
است. شواهد فراوانی نیز بر این ادعا وجود دارد:
امام
باقر علیهالسلام و جهاد علمی
برگردیم
به بحث اصلی خویش كه حضرت باقر علیهالسلام از فرصت پیش آمده بیشترین بهره را برد
و جهاد علمی خویش را آغاز كرد. جهاد علمی حضرت در سه بخش قابل تبیین است:
الف) ترغیب
به فراگیری علوم
هر که
زآموختن ندارد ننگ
در
برآرد زآب و لعل از سنگ
آنکه
دانش نباشدش روزی
ننگ
دارد ز دانشآموزی (نظامی)
پایه و
اساس هر عمل و فعالیت و كاری، اندیشهسازی و سالمسازی فكر است. اگر بخواهد در
جامعه، علم رواج پیدا كند، در گام اول باید درباره اهمیت فراگیری دانش، ارزش و
عظمت علما، مراد از فراگیری علم، و آفات آن و… اندیشهسازی شود.
حضرت
باقر علیهالسلام این گام اول را به خوبی با بیان احادیث برداشته و سخنان گهربار و
نورانی فراوانی در این زمینه بیان كرده است.
در
مورد تشویق به فراگیری علم فرمود: «اَلْكَمالُ كُلُّ الْكَمالِ التَّفَقُّهُ فِی
الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَهِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَه؛(32)
كمال تمام كمال [در سه چیز]: فهمیدن دین، بردباری بر سختیها و اندازهگیری معیشت
است.»
آن
حضرت درباره روش فراگیری علوم از پیامبر اكرم صلیالله علیه و آله نقل فرمود:
«اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مِفْتاحُهَا السُّؤالُ فَاسْئَلُوا یرْحَمُكُمُ اللَّهُ
فَاِنَّهُ یؤْجَرُ فیهِ اَرْبَعَهٌ السَّائِلُ وَ الْمُعَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ
وَالْمُجیبُ لَهُمْ؛(33) علم گنجینههایی است و كلید آن پرسش است. پس
سؤال كنید! خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد؛ زیرا پرسش باعث میشود چهار كس اجر
برد: پرسشگر، معلم، شنونده و كسی كه جواب میدهد.»
و در
مورد جایگاه با ارزش علما و دانشمندان فرمود: «عالِمٌ ینْتَفَعُ بِعِلْمِهِ
اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ عابِدٍ؛(34) عالمی كه از علمش بهره برده شود،
برتر از هزار عابد است.»
و
فرمود: «وَاللَّهِ لَمَوْتُ عالِمٍ اَحَبُّ اِلی اِبْلیسَ مِنْ مَوْتِ سَبْعینَ
عابِداً؛(35) به خدا سوگند! مرگ یك عالم در نزد شیطان، محبوبتر از مرگ
هفتاد عابد است.»
و
درباره شرایط فراگیری علم و اخلاص و دنیاگریزی عالم فرمود: «اِنَّ الْفَقیهَ حَقَّ
الْفَقیهِ الزَّاهِدُ فِی الدُّنْیا الرَّاغِبُ فِی الْآخِرَهِ الْمُتَمَسِّكُ
بِسُنَّهِ النَّبِی؛(36) فقیه حقیقی، فقیهی است كه زاهد [و گریزان از]
دنیا باشد و مشتاق آخرت، و پیرو سنت نبی صلیالله علیه وآله.»
و نیز
فرمود: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیباهِی بِهِ الْعُلْماءَ اَوْ یمارِی بِهِ
السُّفَهاءَ اَوْ یصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ اِلَیهِ فَلْیتَبَوَّءْ
مَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ، اِنَّ الرِّئاسَهَ لا تَصْلُحُ اِلاَّ لاَِهْلِها؛(37)
كسی كه علم را برای مباهات و بالیدن نزد علما یا مجادله نزد سفها و یا [راهیابی در
دل مردم و] جلب توجه مردم به سوی او، فراگیرد، پس نشیمنگاه خود را آتش قرار دهد.
به راستی ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.»
و
درباره احتیاط و توقف در شبهات فرمود: «اَلْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَهِ خَیرٌ مِنَ
الْاِقْتِحامِ فِی الْهَلَكَهِ وَ تَرْكُكَ حَدیثاً لَمْ تُرْوِهِ خَیرٌ مِنْ
رِوایتِكَ حَدِیثاً لَمْ تُحْصَهُ؛(38) توقف در نزد شبهه بهتر از فرو
رفتن در هلاكت است. رها كردن حدیثی كه روایت آن برایت ثابت نیست [و از همه جهت
روشن نیست]، بهتر است از آنكه حدیثی را كه بر آن احاطه نداری، روایت كنی.»
و
فرمود: «ما عَلِمْتُمْ فَقُولُوا، وَمالَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا: اللَّهُ
اَعْلَمُ اِنَّ الرَّجُلَ لَینْتَزِعُ الآْیهَ الْقُرْآنَ یخِرُّ فیها اَبْعَدَ ما
بَینَ السَّماءِ وَالْاَرْضِ؛(39) آنچه میدانید، بگویید و درباره آنچه
نمیدانید، بگویید: خدا اعلم است. به راستی مرد آیهای از قرآن را بیرون میكشد [و
به دلخواه معنی میكند و بر اثر آن]، به فاصله دورتر از میان آسمان و زمین [سرنگون
میگردد و یا] از معنای حقیقی دور میافتد.»
اینها
هر كدام شاه كلیدی است برای راهنمایی علما كه چگونه در نقل روایات و علوم دقت
داشته باشند.
آن
حضرت درباره لزوم احتیاط كامل فرمود: «حَقُّ اللَّهِ عَلَی الْعِبادِ اَنْ
یقُولُوا ما یعْلَمُونَ وَیقِفُوا عِنْدَ ما لا یعْلَمُونَ؛(40) حق خدا
بر بندگان [عالم] آن است كه هر چه میدانند، بگویند و در آنچه نمیدانند، دست نگه
دارند.»
پینوشتها
1ـ عیونالاخبار و فنون الآثار، ص
213؛ عمده الطالب، ص 183.
2ـ مرآه الزمان فی التواریخ
الاعیان، ج 5، ص 78.
3ـ اعلام الهدایه، المجمع العالمی
لاهل البیت، چاپ اول، 1422 ق، ج 7، ص 41.
4ـ ر.ك: جنات الخلود، و ناسخ
التواریخ، بخش زندگانی امام باقر علیهالسلام؛ اعلام الهدایه، ج 7، ص 41.
5ـ الصواعق المحرقه، قاهره، مكتبه
القاهره، دوم، ص 201.
6ـ بحارالانوار، ج 46، ص 355، ح 9؛
المناقب، ج 2، ص 286؛ اعلام الهدایه، ج 7، ص 21.
7ـ تذكره الخواص، سبط ابنالجوزی،
نجف، 1383 ه. ق، ص 337؛ كشف الغمّه، اربلی، تبریز، 1381 هـ. ق، ص 329؛ اعلام
الهدایه، ج 7، ص 21.
8ـ حجر، 75.
9ـ كشف الغمه، ص 212؛ اعلام الهدایه،
ج 7، ص 21.
10ـ بحارالانوار، ج 11، ص 88؛
اعلام الهدایه، ج 7، ص 22.
11ـ همان؛ فی رحاب ائمه اهلالبیت،
ج 4، ص 10.
12ـ الائمه الاثنی عشر، ص 81؛
اعلام الهدایه، ج 7، ص 22.
13ـ مطالب السؤول، ص 80؛ كشف الغمه،
ج 2، ص 329؛ الصواعق المحرقه، ص 304.
14ـ المدخل الی موسوعه العتبات
المقدسه، ص 201 و اعلام الهدایه، ج 7، ص 23.
15ـ اخبار الدول، ص 111؛ اعلام
الهدایه، ج 7، ص 23.
16ـ اعلام الهدایه، ج 7، ص 24؛
وفیات الاعیان، ج 3، ص 314.
17ـ بحارالانوار، ج 46، صص 225 –
226، ح 5.
18ـ اعلام الهدایه، ج 7، ص 41.
19ـ صحیح بخاری، به شرح: كرمانی،
بیروت، دار احیاء التراث، دوم، ج 2، ص 6؛ عجاج خطیب السنه قبل التدوین، قاهره،
دارالفكر، ص 329.
20ـ تأسیس الشیعه، سید حسن صدر،
منشورات الاعلمی، تهران، 298.
21ـ الحدیث و درایه الحدیث، كاظم
مدیر شانهچی، دفتر انتشارات اسلامی، سوم، 1362 ش، ص 20.
22ـ شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید،
بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 1، ص 17.
23ـ همان، صص 18 – 19.
24ـ همان.
25ـ ر.ك: تأسیس الشیعه، سید حسن
صدر؛ شیعه پاسخ میدهد، سیدرضا حسینی نسب، ص 45.
26ـ وسائل الشیعه، حر عاملی، داراحیاء
القرآن العربی (20 جلدی)، ج 1، مقدمه.
27ـ همان.
28ـ همان.
29ـ رجال النجاشی، ص 242.
30ـ وسائل الشیعه، ج 1، مقدمه.
31ـ همان.
32ـ الكافی، كلینی، ج 1، ص 32، ح
4؛ اعلام الهدایه، ج 7، ص 154.
33ـ حلیه الاولیاء، ج 3، ص 192؛
اعلام الهدایه، ج 7، ص 155.
34ـ حلیه الاولیاء، ج 3، ص 183؛
اعلام الهدایه، ج 7، ص 155.
35ـ تذكره الخواص، ص 304.
36ـ الكافی، ج 1، ص 70، ح 8.
37ـ همان، ص 47، ح 6؛ اعلام الهدایه،
ج 7، ص 155.
38ـ الكافی، ج 1، ص 50، ح 9.
39ـ همان، ص 42، ح 4.
۴۰ـ همان، ص 43، ح 7.
.