پرسشها و پاسخها

·                   
ایام فتنه؟

·                   
احکام اولیه وثانویه؟

·                   
سئوال:امیرالمؤمنین (ع)در نهج البلاغه فرموده است:   کُن فِی الفِتنَةِ کَابنِ اللَّبُون لاظَهرٌ
فَیُرکَبَ وَ لاضَرعٌ فَیُحلَبُ.» وبعضی از روحانی نماهای منزوی و خارج از صحنه با
تمسک به این جمله،  بعضی از ناآگاهان را
اغفال می کنند.بیان کنید که منظور از فتنه چیست؟     (علی حلاج)

·                   
جواب: ترجمه این جمله که اولین حکمت مندرج در نهج البلاغه است، چنین است: در ایام
فتنه مانند بچه شتر دو ساله باش؛نه پشتی که براوسوارشوند ونه پستانی که آن را
بدوشند.لبون یعنی ماده شتری که وقت شیردادن اواست وچون شتر معمولاًوقتی دارای شیر
می شود که بچه قبلی اودوساله است ولذا به بچه شتردوساله می گویند ابن اللبون یا
ابن لبون. یعنی بچه ماده شتر شیرده واین کنایه از دوسالگی آن است. ودوران فتنه به
زمانی می گویند که اختلاف میان مردم،بسیار وجنگهای داخلی میان مسلمانان بر پااست.

در اقرب الموارد آمده است:  
«الفتنه.  ..اختلاف الناس فی الآراء
و مایقع بینهم من القتال»فتنه یعنی اختلاف مردم در آرا ومسالک وآنچه میان آنها
واقع می شود ازجنگ وکشتار.

ابن ابی الحدید می گوید:ایام فتنه،ایام جنگ ونزاع میان دو سرکردۀ گمراه است که
هردو دعوت به گمراهی می کنند مانند فتنۀ عبدالملک بن مروان وعبدالله بن زبیر وفتنۀ
مروان بن الحکم وضحاک وفتنۀ حجاج وعبدالرحمن اشعث وامثال آن وامادر موردی که یکی
از دوطرف، دعوت بحق کنند، ایام فتنه شمرده نمی شود همچون جنگهای جمل وصفین ومانند
آنها بلکه درآن صورت بر هر کس واجب است زیر پرچم حق جهاد کردن وشمشیر زدن ونهی از
منکر وفدارکاری در راه اعلای کلمه حق وعزت وشوکت دین. پس منظور امیرالمؤمنین ازاین
جمله این است که: دردوران جنگهای داخلی که هیچ طرف بسود اسلام نیست.   انسان باید خود را کنار بکشد وآن قدر بی نام
ونشان باشد که هیچکدام از طرفین نتوانند ازاو یا مال او استفاده کنند ونه به این
گروه یاری بخشد ونه به آن گروه.

بنابراین واضح است که امیرالمؤمنین (ع)نمی خواهد نهی از جهاد در راه خدا کند
واین معقول نیست.

چقدرنابخردند این غرق شدگان که به هر خس 
وخاشاکی متوسل می شوند وسخنان بزرگان دین وحتی آیات خدا ر اتحریف معنی می
کنند تابه پیکر اسلام ضربه بزنند؟! آیا علی (ع)که نهج البلاغه اش آکنده از فریاد
دعوت به جهاد است با یک جمله کوتاه می توان به اونسبت دادکه دعوت به سکوت وخانه
نشینی می کند؟!تفو براین تفکر خام ونسنجیده!.

اکنون نیز حکومت حق بر پا است وپرچم امام زمان عجل الله فرجه در دست نماینده
او،ولی فقیه برافراشته است؛هرکس از این پرچم کناره گیری کند جزءهمان جماعتی خواهد
بود که در زمان امیرالمؤمنین (ع)کنارنشستند وبیعت نکردندولی پس از غروب آفتاب حق
که چپاولگران زورگوی بنی امیه برمسلمین مسلط شدند،باذلت وخواری تن به بیعت دادند.
این روحانی نمایان خودفروخته همچون یکی از زاهدنمایان دوران بنی امیه
هستند.گویند:در دوران ولایت حجاج،آن شخص زاهدنما نزد او آمد وگفت:من از رسول
اکرم(ص) شنیدم که هرکس بمیردودرگردن او بیعتی نباشد، مرگ او مرگ جاهلیت است ومن می
ترسم که بمیرم وبیعت نکرده باشم. اکنون شما که نماینده امیرالمؤمنین (یعنی
عبدالملک بن مروان)هستید دست خود بدهید تا بیعت کنم!!حجاج با تحقیرواستخفاف به او
نگاه کرد وگفت:من دستم مشغول است،باپای من بیعت کنید!این را گفت وپای خودرا دراز
کرد ؛آن بیچاره نیز به همان اکتفا نمودوبا پای حجاج بیعت کرد.حجاج پس از بیرون
رفتن او گفت:چه احمقند اینان؟!درزمانی که علی (ع)به درخواست صحابه رسول خدا صلی
الله علیه وآله امارت مسلمین راپذیرفت،بااو بیعت نکردندواکنون با پای من به
نمایندگی عبدالملک بیعت می کنند!!

آری!این نابخردان در دوران طاغوت نه تنها مهر سکوت بر لب داشتند ودرمقابل آن
همه جنایت وخیانت به اسلام ومسلمین سخنی نمی گفتندبلکه برخی از آنان به بهانه
محافظت برکیان تشیع وخدمت به سلطان شیعه!ازطاغوت زمان حمایت وبا او بیعت می
کردندواکنون برای فتنه انگیزی وضربه زدن به اسلام وازروی حسد وحب جاه ومال جنگ حق
وباطل را فتنه می خوانند!!.

گذشته ازاین برفرض که ولی فقیه نیز پرچمدارنباشد یا شما ولایت فقیه را نپذیرید
ولی بدون شک وبه اجماع مسلمین وضرورت دین بلکه ضرورت عقل واتفاق عقلا،دفاع از دین
ومذهب وناموس وکشور وهم وطنان ومسلمانان ومستضعفین ازرجال وولدان(همان گونه که در
قرآن عزیزآمده است)واجب شرعی وعقلی وعرفی وانسانی است.

این فتنه انگیزان چه می گویند؟آیا بایدنشست وتماشاگر ظلم وجور سلطه جویان
واجانب وتجاوز به جان ومال مردم واز بین رفتن اساس وریشه دین بودودم بر نیاورد؟!

اگراینان دست برندارندکه بر نمی دارندواز قرار مسموع «خلق
نامسلمان»اخیراًفعالیت زیرزمینی خودرا دربعضی روستاها وشهرها از سر گرفته است،باید
امت حزب الله شدیداً با توطئه این مزدوران خیانتکارمقاومت کنندودین خودرابه اسلام
وخون شهدا ادا کنند.

ما از اینجا به تمام فتنه انگیزانی که ازراه های انحرافی وشیطانی می خواهند
مردم رافریب دهند واغوا کنند، هشدارمی دهیم که دست از توطئه ونیرنگ بردارندوگرنه
امت حزب الله که تاکنون با دادن ده ها هزار شهید ازپای ننشسته است،از پای نخواهد
نشست وآنان را مفتضحانه ازصحنه خارج خواهد کرد واین حکومت خدائی بفضل وقوۀ خدا
وبرکت خون شهیدان ودرصحنه بودن ملت مسلمان، آسیب ناپذیر تاروز قیام حضرت مهدی«عج»
خواهد ماند وپرچم رابه آن حضرت خواهد سپرد ان شاءالله.

 

احکام اولیه وثانویه

·                                                                                                                                                       
سئوال:آیا می توان حکم اولی را قانون ثابت وحکم ثانوی را قانون
متغیرنامید؟(م.رجاء)

·                                                                                                                                                       
جواب:احکام اولیه احکامی است که ازسوی شارع مقدس تشریع شده وموضوعات آنها
عناوین اولیه اشیاءاست یعنی بدون دخالت عنوان اضطرار واکراه ومانندآن.  واحکام ثانویه احکامی است که بر اشیاء بعنوان
اضطرار ومانند آن تشریع شده است.

درقرآن کریم در پنج مورد که بیان خوراکهای حرام شده، حالت اضطرار را استثنا
فرموده وخوردن را اجازه داده است.(سورۀبقره 173،انعام119و145نحل115).

در سوره بقره می فرماید:«اِنَّماحَرَّمَ عَلَیکُمُ المَیتَةَ وَالدَّم َ وَ
لَحمَ الخَنزِیرِ وَمااُهِّلَ بِهِ لِغَیرِاللهِ فَمَنِ اضطُرّ غَیرَباغٍ وَلاعادٍ
فَلا اِثمَ عَلَیهِ اَنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».خداوندبرشما حرام کرده است مردار
وخون وگوشت خوک وهرچه را که برای غیر او ذبح شود. پس اگر کسی به خوردن چیزی از
آنها ناچار شددرحالی که مایل نیست وازحد اضطرار تجاوز نمی کرد،گناهی براونیست
وخداوند آمرزنده ومهربان است.

از ذیل آیه استفاده می شود که اضطرار، بدی ومفسده آن شیء حرام را بر نمی دارد
ولی موجب آمرزش وبخشش است و خلاصه عذری است پذیرفته.درروایات نیز بطورعموم،اضطرار
را مجوز ترک بعضی واجبات واتیان بعضی محرمات دانسته اند. درذیل روایتی صحیح ومشهور
که چهار نفرازاصحاب امام صادق(ع)من جمله محمدبن مسلم و زراره نقل کرده اند چنین
آمده است:«وَکُلُّ شَیِءاضطرَّ الَیهِ ابنُ آدَمَ فَقَداَحَلَّهُ اللهُ لَهُ» وآن
چه انسان در آن ناچار باشد خداوند براوحلال فرموده است.

احلال بمعنای گشودن گره است.یعنی خداوند گره حرمت را از آن شیءگشوده است ومنعی
برآن شخص نیست. وهمچنین درمورد اکراه،روایت معروف به حدیث رفع ومانندآن وارد شده
است.

ازبیان فوق چنین نتیجه می گیریم که احکام ثانویه را نمی توان قانون نامید تا
گفته شود قانون متغیر است بلکه از موارد استثنای قانون است وبستگی به اندازۀ ضرورت
ومورد آن دارد وبقول معروف«الضَّروراتُ تُقَدَّرُ بِقَدرِها» یعنی ضرورتها مجوزند
ولی مقدار تأثیر آنها محدود بحدود ضرورت است.بنابراین نمی توان آن را تعمیم داد
ونه گسترش. تعمیم نسبت به افرادی که ضرورت ندارندوگسترش نسبت به حدودی که از ضرورت
فراتر است.واین مطلب از آیه ای که ذکرشد نیزبه دست می آید.

وبراساس این معنی به نظر می رسد که درقانونگذاری بجای توسل به ضرورت، بهتراست
به مصلحت اندیشی ولّی امردرمحدوده ای که حکم شرعی تشریع نشده وبه اصول تمسک می شود
متوسل شویم.این مطلب را در مقاله توضیحی شماره37توضیح بیشتری داده ایم.