شیخ فضل‌الله نوری، رسالۀ میثاقیه و بازخوانی مبانی اسلامی سرمایۀ اجتماعی

دکتر مظفر نامدار

مقدمه

می‌گویند یک نظام مردمی و آزاد را نمی‌توان تنها بر اعتماد بنا نمود، بلکه برای استقرار آن به وجود نهادها نیز نیاز است. اما از سوی دیگر گفته می‌شود نهادها نیز به خودی خود قابل دوام نیستند، بلکه به عوامل انسجام‌بخش، همکاری داوطلبانه و تکیه‌گاه اعتماد به مشروعیت نیاز دارند.(۱)

تا دیروز، استعمارگران و مستکبران برای سیطره بر سرمایه و ذخایر جهان، بحث از اعتماد، اعتقاد، خوش‌بینی، اخلاق، مذهب و سایر منابع اعتمادآور و مشروعیت‌بخش در سیاست را غیرعلمی و ذهنی می‌دانستند و سرسپردگان داخلی آنها نیز در علم سیاست شأنی برای این مقوله‌ها قائل نبودند؛ اما امروز برای حفظ همان تمایلات، دیگر بحث از این مسائل در مطالعات سیاسی یک بحث انتزاعی نیست، زیرا هم به تجربۀ روزمرۀ مردم نزدیک است و هم اربابان سیاست اجازه دادند که جایی برای این مباحث در مطالعات اجتماعی گشوده شود!!

بنابراین صحبت از این مباحث در دوره‌ای شبیه دورۀ قاجاریه در ایران که از این دوره تحت عنوان عصر بی‌خبری یاد کرده‌اند دیگر چندان مایۀ شگفتی نیست. در آن دوران که بسیاری از منورالفکرها با نمایش پارلمان و انتخابات و فراهم نمودن پیش‌نیازهای سرسپردگی به غرب، سرمست وارد کردن ایران به عصر تجدد بودند و به این امر اعتقاد فوق‌العاده‌ داشتند که پس از استقرار این نهادها در ایران، ما به معنای کامل کلمه از شر سنت رها و با جهان متمدن برابر می‌شویم!  ـ شبیه همان تصورات ساده‌لوحانه‌ای که رضاخان و منورالفکرهای حامی او داشتند که فکر می‌کردند با تغییر کلاه و لباس مردم، مشکل توسعه و تجدد و پیشرفت و ترقی حل خواهد شد ـ  در همان دوران علمای بیدار ما صدای پای استبداد مدرن را از پس تجاوزهای دولت مطلقۀ جدید شنیدند و هیچ گاه باور نکردند که این حکومت نمایندۀ اکثریت مردم و پناهگاه کسانی باشد که در معرض اقدامات خودسرانۀ حاکمان قرار دارند.

شاید کسی باور نکند که زمزمۀ اولیۀ نهادهای مدنی در مقابل حکومت مطلقۀ مدرن در ایران در دل نهادهای مذهبی شکل گرفت. انجمن‌هایی که به شکلی خلاقانه، شبکه‌ای از اعتماد را در دل باورهای تاریخی مردم فراهم کردند تا آسیب‌هایی را که حکومت یا دولت مطلقۀ جدید می‌توانست بر پیکر جامعه وارد سازد، محدود کنند.

بدیهی است برای کسانی که عادت دارند به جای اندیشیدن با قلب و دل، با گوش‌هایشان بیندیشند، واژه‌های ولایت، سیاست اسلامی، اسلام سیاسی، انقلاب اسلامی، مشروطۀ مشروعه و امثال اینها طنین آزاردهنده‌ای دارد. البته نه به این دلیل که مثل واژه‌هائی چون سیاست و شریعت، علم و دین، دین و دنیا، سنت و تجدد و… سرهم بندی شده‌ و تمام آنها نشان‌دهندۀ ذهن‌ نحیف کسانی است که از اساس این تفکیک‌ها را در تخیلات خود ایجاد می‌کنند و بعد باورشان می‌آید که هرکدام از اینها در خارج، تناقض‌های غیرقابل حلی را به بار می‌آورند و به همین دلیل نزدیک به دویست سال است که از امکان رابطۀ سیاست و شریعت یا دین و دنیا یا علم و دین یا سنت و تجدد یا دولت و ملت و امثال این دوگانه‌اندیشی‌های ذهنی سخن می‌گویند. آنها اگر یک بار به خود زحمت می‌دادند و به جای اندیشیدن با گوش، با دل و قلب خود می‌اندیشیدند، خیلی راحت متوجه می‌شدند که اگر اینها را از دین حذف کنیم، آنچه می‌ماند دیگر نسبتی با دین نخواهد داشت.

غرب‌گرایان مانند اربابان خود اصولاً از اسلام و عالمان اسلامی خرسند نیستند و از قِبل این ناخرسندی نان می‌خورند، اما هنوز نمی‌دانند که ناخرسندی‌شان را تنها مدیون همین اسلام و عالمان اسلامی هستند! آنها طوری از علم و دانش و تکنولوژی و سیاست و قانون و آزادی و… سخن می‌گویند که گویی تنها نمایندۀ سرشتی ناب، کامل و انحصاری از این محصولات  و نیز برخوردار از مرحلۀ بالاتری از فرآیند تاریخی‌ هستند و تمام محصولات دوران مدرن در حوزۀ سیاست، فرهنگ، علم و دانش و… متعلق به آنهاست و ضرورتاً از ذات و جوهر آنها تراوش می‌کند.

بنابراین اگر بخواهیم از چیزهای جدیدی در حوزۀ مذهب و عالمان مذهبی سخن بگوییم، چنان تحمل‌ناپذیر می‌شوند که تا مغز استخوان تحت‌تأثیر همان مفهومی قرار می‌گیرند که پیوسته ما مذهبی‌ها را بدان متهم می‌کنند؛ یعنی تعصب و فقدان مواضع انتقادی.

غرب‌گرایان نزدیک به دویست سال است چنین می‌انگارند که ما مذهبی‌ها فاقد فرهنگ نقد و ابزارهای آن هستیم، زیرا در ذهنیت آنها فرهنگ نقد جزو ابزارهای تفکر مدرن است و مذهب چون نسبتی با مدرنیته ندارد، لاجرم با تکنیک‌ها و روش‌هایی هم که در انحصار تفکر مدرن است ـ مثل انجمن‌ها، روزنامه‌ها، احزاب، مرامنامه، اساسنامه، نقد، رسانه و امثال اینها ـ نسبتی ندارد.

برای اینکه نشان دهیم این تفاوت‌ها و تعارض‌ها واقعیت خارجی ندارند و منحصر به ذهنیت کسانی هستند که از مذهب دل خوشی ندارند، در آستانۀ سالگرد نهضت مشروطیت به بازخوانی یکی از سندهای جالب دورۀ مشروطیت می‌پردازیم.

داستان مظلومیت طرفداران مشروطۀ مشروعه به رهبری آیت‌الله شهید شیخ فضل‌الله نوری در عصر قاجار داستان ناشناخته‌ای نیست. اگر چه هنوز هم تمامی ابعاد این ماجرا و زمینه‌های که باعث شد تا خیل عظیمی از طرفداران مشروطۀ مشروعه و مخالفان مشروطۀ انگلیسی ناچار به مهاجرت به حضرت عبدالعظیم شوند، همچنان ناشناخته‌ باقی مانده‌اند، اما در فرایند این تقابل، مشروطه‌خواهان طرفدار انگلیس آن چنان عرصه را بر شیخ فضل‌الله نوری و یاران و همفکران او تنگ می‌کنند که آنان ناچار می‌شوند از تهران خارج شوند و به حضرت عبدالعظیم مهاجرت کنند.

در دوران مهاجرت، اهداف و آرمان‌های مهاجران در قالب اطلاعیه، اعلامیه و حتی روزنامه برای مردم توجیه گردید. این امر در اغلب اوقات موجبات خشم طرفداران انگلیسی مشروطه و سفیران روس و انگلیس را  فراهم ساخت. در میان اسناد به جا مانده از جریان مهاجرت، پیش‌نویس رساله‌ای وجود دارد که در نوع خود کم‌نظیر است. این رساله در اوج مجادلات شیخ شهید با طرفداران انگلوفیل مشروطه در طول تحصن هشتاد روزۀ در حضرت عبدالعظیم به نگارش درآمد و به‌نوعی مرامنامۀ سیاسی و فکری گروه مهاجرین به حساب می‌آید.

مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و یاران او در این رساله که عنوان «رسالۀ میثاق و برادری» دارد، مبانی همگرایی و مشارکت سیاسی را با توجه به فرهنگ اسلامی به‌خوبی تبیین و اساس تشکیل سرمایۀ اجتماعی و سطوح آن را بیان می‌کنند. امروزه در غرب بحث سرمایۀ اجتماعی عموماً در حوزۀ اقتصاد سیاسی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و تراکم این سرمایه را مانند سرمایه‌های اقتصادی و مادی، رکن اساسی سامان سیاسی در جوامع تلقی می‌کنند. «رسالۀ میثافیه» به درستی اهمیت این مسئله و خصلت‌ها و ویژگی‌های این سرمایه مثل سیال بودن، وابستگی به زمینه‌های فکری و تاریخی و غیره را مورد توجه قرار داده است.

بازخوانی این رساله به ما کمک می‌کند تا سطوح مشارکت اجتماعی در جامعه اسلامی را به‌خوبی درک و اثرات تخریبی مصرف این سرمایه و هدر دادن آن را شناسایی کنیم.

 

رسالۀ میثاقیه و مبانی همگرایی اجتماعی

«از آنجایی که خداوند جل اعلی به حکم بالغه، نضج مزاج و نظام تام، این عالم کبیر را به الفت مختلفات و اجتماع مفرقات مقرر داشته، چنانچه تا عناصر اربع با یکدیگر همنشین نشوند چیزی از مکونات صورت  نگیرد و اگر آباء سبع با امهات اربع همدست نشوند البته موالید ثلاث انعقاد نپذیرد و نیز فساد در هیچ‌یک از مواد پیدا نشود مگر به واسطۀ نفاق مؤتلفات و افتراق مجتمعات، لاجرم هیچ مقصدی در این عالم پیشرفت نکند مگر به اتحاد و اتفاق طالبان، پس هر قوم کوچکی استوار نشود مگر به اتفاق و هر طائفۀ بزرگی زبون و خوار نگردد مگر به نفاق. آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت.»(۲)

افراد، گروه‌ها و جریاناتی که همدیگر را دشمن آشتی‌ناپذیر می‌انگارند نمی‌توانند پایۀ سرمایۀ اجتماعی در جامعه خود را استوار سازند مگر اینکه برداشت‌های خود را نسبت به یکدیگر تغییر دهند، زیرا سرمایۀ اجتماعی مانند سرمایه مالی و پولی خصلتی سیال و گریزنده دارد و با همان سرعتی که شکل می‌گیرد پراکنده و از هم گسیخته می‌شود. مرحوم شیخ و یاران او در مقدمۀ این میثاق‌نامه به این خصلت واقفند و به‌درستی خوار و زبون شدن جوامع بزرگ و استواری و رشد جوامع کوچک را تحت‌تأثیر ائتلاف و افتراق مردم و گروه‌های اجتماعی می‌بینند. نهادها، روابط و هنجارهایی که کم و کیف تعاملات اجتماعی را شکل می‌دهند، به‌نوعی بیمۀ غیررسمی سلامت جامعه هستند. همچنان که مزاج عالم طبیعت نیز از از دیدگاه نویسنده یا نویسندگان این رساله نیز تحت‌تأثیر اجتماع یا افتراق عناصر طبیعی است.

مرحوم شیخ قواعد سازوکارهای تاثیرگذار همبستگی اجتماعی و بازده‌های مثبت و منفی آن را در مقدمات رساله بیان می‌کند و معتقد است که همبستگی اجتماعی که مهم‌ترین سرمایۀ یک ملت است برآیند ایمان و تعهد همۀ گروه‌های اجتماعی بر اساس برداشت مشترک از اهداف مشترک است.

مرحوم شیخ و همفکران او در رسالۀ میثاق برادری، فرایند چند مرحله‌ای برای ایجاد این همبستگی را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهند که انصافاً در نوع خود، آن هم در جامعۀ عصر قاجاری بی‌نظیر است. اعضایی که به هم پیوسته می‌شوند، قواعد و فرایندی را طی می‌کنند و این قواعد در طول زمان نهادینه می‌شوند. با درونی شدن این قواعد و فرایندها، اعضاء در هر سطحی از سطوح همبستگی اجتماعی رفتارشان را به گونه‌ای تعدیل و تنظیم می‌کنند که با دیگران تزاحمی ایجاد نکند.

سطوح همبستگی اجتماعی که پایه‌های بنیادین سرمایۀ اجتماعی بر آن بنا شده‌اند، از منظر مرحوم شیخ و یاران او بر سه سطح استوارند که در معارف اسلامی دقیقاً تدوین شده‌اند:

 

۱ـ همگرایی بر مبنای حقوق مشترک

«چون مشیت حق تعلق گرفت به اعلاء کلمۀ ایمان و تفوق مؤمنان، در اول مرتبه به مقتضای کریمۀ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه ، عقد اخوت بین ایشان بسته و به موجب آن حقوقی مقرر فرموده که هر مؤمنی باید رعایت آن حقوق را نسبت به مؤمن دیگر منظور دارد، چه آنکه دور باشند یا نزدیک، هم را شناخته یا نشناسند.»(۳)

این مرتبه از همگرایی تحت‌ تأثیر حقوق و منافع مشترک پایه‌ریزی می‌گردد و براساس آن، اعضایی که وارد این شبکۀ همگرایی می‌شوند باید نسبت به یکدیگر حقوق متقابل را مراعات نمایند. درجۀ استحکام چنین سرمایه اجتماعی‌ای به طور طبیعی وابسته به تعهد همۀ اعضا به رعایت حقوق اعضای دیگر است و گسست در این نوع از همبستگی قریب‌الوقوع است، چون به‌محض تخطی اعضا از رعایت حقوق دیگران، در این شبکه واگرائی پیدا می‌شود. بنابراین سطوح همبستگی در این مرتبه بسیار گسترده و وسیع، ولی دوام آن ناپایدار و لرزان است، زیرا تحت‌تأثیر انگیزش‌های نه چندان بادوام می‌باشد.

 

۲ـ همگرایی بر مبنای عقاید مشترک

«در ثانی مرتبۀ جمعی مخصوص از مؤمنان را منظور فرموده که درصدد نصرت حق و انصار دین خدا بوده، پس ایشان را به مفاد «ا اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم» مدد غیبی به الفت قلبیه و مودت باطنیه که مرتبه‌ای است فوق مرتبۀ اخوت ارزانی بخشید».(۴)

همان طور که ملاحظه می‌شود مرتبه دوم همگرایی اجتماعی و سرمایه‌ای بین کسانی شکل می‌گیرد که از جهت اهدافی مشترک که عموماً ماهیتی مادی و حقوقی ندارند ـ مثل اهداف ایدئولوژیکی یا اهداف عقیدتی ـ گرد هم می‌آیند. از نظر نویسندگان رسالۀ میثاق برادری، این سطح از همگرایی علاوه بر دارا بودن امتیاز همگرایی حقوقی، بر پایۀ دیگری از همگرایی بنا شده که آن پایه الفت است. الفت ظاهراً در اندیشه‌های پیروان مکتب سامرا در حوزۀ سیاست شرعی مرحله‌ای بالاتر از مرحلۀ اخوت است، بنابراین به طور طبیعی گسترۀ همگرایی بر مبنای الفت محدودتر از گسترۀ همگرایی بر مبنای اخوت است، ولی دامنه گسست آن نیز کمتر از مرحله همگرایی براساس اخوت است. تفاوت این دو سطح از همگرایی را می‌توان از تفاوت بین حقوق و عقیده به‌درستی تشخیص داد. دوام همگرایی‌های مبتنی بر عقیده به‌مراتب بیشتر از همگرایی‌های مبتنی بر منافع مشترک است.

 

۳ـ همگرایی بر مبنای ولایت

«در مرتبۀ ثالثه جمع خاص‌الخاص از مؤمنان را امتحان فرموده و برگزیده که علاوه بر ایمان و نصرت حق در مقام مهاجرت الی‌الله و مجاهدت فی سبیل‌الله بر آمده و ایشان را علاوه بر اخوت و امداد به الفت قلبیه، به رتبۀ والای مودت حقیقیه و مقام منیع « بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْض» مفتخر و مؤید فرموده و این مرتبۀ رفیعه که عبارت از دوستی صرف و اتحاد واقعی و موالات و عقب یکدیگر را در جمیع مسالک و ممالک داشتن و نگاهداری از همدیگر به هر قسم و در هر مقام که بوده نمودن.»(۵)

سطح سوم همگرایی در اندیشۀ شیخ و یاران او سطح حقیقی همبستگی اجتماعی است و سرمایه‌ای که براساس این همبستگی متراکم می‌شود، سرمایه تولیدکننده و جاودانه است. این سطح از همگرایی جز اتحاد عینی و تکوینی نیست. سرمایۀ اجتماعی ناشی از این سطح از همگرایی از تمامی مزایای سطوح دیگر برخودار، ولی از معایب آنها به دور است. اگرچه گسترۀ این همگرایی نسبت به سطوح دیگر محدودتر است، ولی در ارکان این همگرایی به هیچ‌وجه گسست راه ندارد.

در مکتب اجتماعی اهل بیت«ع»، سیاست چیزی جز گذار از یک مرحله‌ از همگرایی به مرحلۀ دیگر و اتصال به چشمۀ جوشان ولایت نیست. سرمایه اجتماعی در جامعه اسلامی وقتی توانایی تولید پیدا خواهد کرد که هر سه پایۀ همگرایی یعنی اخوت، الفت و ولایت در آن مورد توجه قرار گیرند. با سلاح اخوت مشارکت همگانی برای حضور در شکل‌گیری سرمایۀ اجتماعی جلب می‌گردد. با سلاح الفت پیوند‌ها و بند و بست‌های این سرمایه محکم  و با ولایت وجوه تولیدی این سرمایه در حوزۀ فرهنگ و تمدن شکوفا می‌شود.

هر سه سطح این همگرایی مبتنی بر مبانی شرعیه و حفظ حدود الهیه است. نویسندگان رسالۀ میثاقیه در تمامی ارکان این مرامنامه متذکر این نکته هستند که مبنای اتحاد و اتفاق حفظ و اقامه حدود الهی هست.

«جامع بین تمام مقامات ثلاثه آن است که چون مبنای این اتحاد فعلی اعلای کلمه اسلامیه و حفظ حدود الهیه است، پس نباید هیچ صاحب حقی متوقع همراهی در امور غیرمشروعه باشد، بلکه اگر احیاناً کسی از اهل حوزه… بمطلع برخلاف شرعی از دیگری بشود، اولاً سریعاً او را ردع کند و اگر مرتدع نشود، اجماع اهل حوزه باید از او تعرض نموده، چنانچه باز ترک نکند، باید چنین کسی از حوزۀ علم و عمل خارج و این حوزه مکرمه از لوث پاک شود… پس ملاک در تمام مراتب و رد قبول سایرین، درد دیانت و حفظ نوامیس الهیه و جد در ترویج شرع است.»(۶)

رسالۀ میثاق برادری که به آن رسالۀ میثاقیه نیز گفته‌اند از جملۀ اولین رسائل سیاسی در عصر قاجاری است که در ساماندهی جنبش اجتماعی ملت بزرگ ایران بر مبنای آرمان‌های حکومت اسلامی نوشته شده است و دارای هسته‌های اساسی یک مرامنامۀ تشکیلاتی است. این رساله آن چنان زنده و پویا نوشته شده که در هر عصری می‌تواند مبنای شکل‌گیری سرمایۀ اجتماعی در جوامع اسلامی باشد. تبیین سطوح سه‌گانۀ این رساله در مفهوم همبستگی اجتماعی نوعی تقسیم‌بندی سرمایه‌های اجتماعی بر اساس حصر عقلی است.

جامعه‌شناسی مرحوم شیخ فضل‌الله نوری از ساختار اجتماعی و ساخت قدرت در ایران از جنبه‌های مختلف، عمیق و دقیق بود. او به‌خوبی می‌دانست که سرمایۀ اجتماعی با ساختار قدرت رابطۀ تأثیرگذار و تأثیرپذیر دارد. توانایی ایجاد یا تخریب سرمایۀ اجتماعی در جامعه‌ای شبیه به جامعه ایران عصر قاجاری به چگونگی رابطۀ این سرمایه و هنجارهای ارزشی کارگروه‌ها، انجمن‌ها، توده‌های مردم و ساخت فرهنگی جامعه بستگی دارد. نگرانی در مورد شکل‌گیری و بهره‌گیری از این سرمایه بزرگ‌ترین دغدغه شیخ شهید و یاران او بود.

استفاده از مقادیر موجود سرمایه اجتماعی در ایران که با زحمت‌های طاقت‌فرسای عالمان دینی در یک فرآیند طولانی تاریخی متراکم شده بود، در تقابل با اهداف بیرونی و بیگانه با فرهنگ ملی و مذهبی، نقطۀ افتراق پیروان مشروطۀ مشروعه با سرسپردگان انگلوفیل و رسوفیل مشروطه بود و اکنون نیز آوردگاه نبرد ضدانقلابیون داخلی و خارجی با انقلاب اسلامی است.

انقلاب اسلامی سرمایۀ اجتماعی مبتنی بر تمامی سطوح مورد نظر پیروان مشروطۀ مشروعه را در کورۀ پر حرارت نهضت امام خمینی آبدیده کرد. هر حرکتی در جهت مصرف و اسراف این سرمایه در عرصه‌های آکادمیک و سیاست‌گذاری عمومی و شبکۀ روابط اجتماعی، خیانتی نابخشودنی به آرمان‌های امام خمینی و بالندگی انقلاب اسلامی است.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ ر.ک: فران تونکیس، اعتماد و سرمایۀ اجتماعی، ترجمۀ محمدتقی دلفروز، پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، ۱۳۷۸، ص ۹.

۲ـ رساله میثاقیه به نقل از علی ابوالحسنی (منذر)، کتاب پایداری تا پای دار، موسسۀ تحقیقاتی و انتشاراتی نور، تهران، ۱۳۶۸٫

قابل ذکر است که رسالۀ میثاقیه اولین بار در جلد اول دورۀ جدید کیهان سال در صفحات ۵۴ تا ۵۸ منتشر گردید و پس از آن آقای ابوالحسنی در کتاب پایداری تا پای دار متن کامل آن را در سال ۱۳۶۸منتشر ساخت، لذا در این مقاله از متن کتاب مذکور استفاده شده است.

۳ـ همان ، ص ۴۱۴٫

۴ـ همان ، ص ۴۱۴٫

۵ـ همان، صص ۴۱۴، ۴۱۵٫

۶ـ همان، ص ۴۱۷٫

 

 

 

سوتیترها:

۱٫

شاید کسی باور نکند که زمزمۀ اولیۀ نهادهای مدنی در مقابل حکومت مطلقۀ مدرن در ایران در دل نهادهای مذهبی شکل گرفت. انجمن‌هایی که به شکلی خلاقانه، شبکه‌ای از اعتماد را در دل باورهای تاریخی مردم فراهم کردند تا آسیب‌هایی را که حکومت یا دولت مطلقۀ جدید می‌توانست بر پیکر جامعه وارد سازد، محدود کنند.

 

 

۲٫

در میان اسناد به جا مانده از جریان مهاجرت، پیش‌نویس رساله‌ای وجود دارد که در نوع خود کم‌نظیر است. این رساله در اوج مجادلات شیخ شهید با طرفداران انگلوفیل مشروطه در طول تحصن هشتاد روزۀ در حضرت عبدالعظیم به نگارش درآمد و به‌نوعی مرامنامۀ سیاسی و فکری گروه مهاجرین به حساب می‌آید.

 

مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و یاران او در «رسالۀ میثاق و برادری» دارد، مبانی همگرایی و مشارکت سیاسی را با توجه به فرهنگ اسلامی به‌خوبی تبیین و اساس تشکیل سرمایۀ اجتماعی و سطوح آن را بیان می‌کنند.

 

 

 .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *