جایگاه امامت از دیدگاه امام هشتم‏«ع»

جواد تربتی

امام هشتم علی بن موسی الرضا «ع» در سال ۱۴۸ هـ. ق در روز یازدهم ذی‌القعده در مدینه دیده به جهان گشود.(۱) پدر بزرگوارش حضرت امام موسی بن جعفر «ع» و مادر مکرمه‌اش به نام‌های نجمه خاتون،‌ ام‌البنین، سکینه نوبیه و تکتم نامیده می‌شود که بعد از تولد فرزندش از طرف امام کاظم«ع» «طاهره» نام گرفت.(۲)

آن حضرت در دوران امامت ۲۰ ساله خویش (۱۸۳ – ۲۰۳) با سه تن از حکمرانان مستبد عباسی، یعنی هارون الرشید (ده سال)، محمد امین (پنج سال) و مأمون (پنج سال آخر عمر) معاصر بود. امام رضا«ع» در آخر ماه صفر ۲۰۳ هـ. ق در سن ۵۵ سالگی به وسیله مأمون، مسموم و در سناباد نوقان که امروزه یکی از محلات مشهد مقدس به حساب می‌آید به شهادت رسید و در محل مرقد فعلی به خاک سپرده شد.(۳)

به بهانه شهادت آن امام همام، برآنیم که امامت و ولایت را از منظر و دیدگاه آن حضرت به تماشا بنشینیم. آنچه در پیش رو دارید گامی است در این راه.

 

لزوم شناخت امامت

از بزرگترین، خطرناک‌ترین و شکننده‌ترین انحرافاتی که در جامعه اسلامی رخ داد، انحراف از مسیر امامت بود. اگر جامعه بعد از پیامبر اکرم «ص» جایگاه امامت را شناخته بودند، امامت و خلافت را در حد نمایندگی قبیله‌ای و قومی و حداکثر رهبری سیاسی تنزل نمی‌دادند و اجازه نمی‌دادند که کسانی بر آن جایگاه تکیه بزنند که هیچ‌گونه شایستگی و لیاقت در وجود آنها نبود.

قرآن کریم امامت را بالاتر از نبوت می‌داند و چنین بیان می‌کند که ابراهیم«ع» بعد از نبوت و خلت (خلیل اللهی) به مقام امامت ترفیع درجه یافته است. « إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً»؛(۴) «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم…»

و امامت و معرفی امام را باعث کمال دین و تمام‌کننده نعمت می‌داند و بعد از آنکه پیامبر اکرم «ص»، علی«ع» را به خلافت و امامت منصوب می‌کند می‌فرماید: « الیَومَ أَکمَلْتُ لَکُم دِینَکُم »؛(۵) «امروز دین‌تان را برایتان کامل کردم…» و اعلام می‌کند که عدم معرفی امام و امامت به منزله عدم انجام رسالت ۲۳ ساله است.(۶)

همچنین پیامبر اکرم«ص» فرمود: « مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَهً جاهِلِیَّهً»؛(۷) هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است…»

این حدیث به خوبی می‌رساند که اگر کسی امام زمان خود را نشناسد، در واقع دینی برای او ثابت نیست. فخر رازی، یکی از بزرگ‌ترین علمای اهل سنت حدیث مذکور را به این صورت نقل کرده است که پیامبر«ص» فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه فلیمت ان شاء یهودیا وان شاء نصرانیا؛(۸) اگر کسی بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد پس باید به خواست خودش یا یهودی و یا نصرانی بمیرد [ولی مسلمان از دنیا نخواهد رفت] …».

جابربن عبدالله انصاری می‌گوید: از پیامبر اکرم «ص» پرسیدم امامان بعد از شما چند نفرند؟ حضرت فرمود: «یا جابر سالتنی رحمک الله عن الاسلام باجمعه، عدتهم عده الشهور؛(۹) جابر! خدایت رحمت کند، از تمام اسلام از من سئوال نمودی. تعداد آنان به تعداد ماه‌ها است…» در این حدیث سئوال از امام مساوی با سئوال از تمام اسلام دانسته شده است.

در روایت صحیحه از امام باقر«ع» رسیده است که حضرت فرمود: «کل من دان الله عزوجل بعباده یجهد فیها نفسه ولا امام من الله، فسعیه غیر مقبول، وهو ضال متحیر والله شانیء لاعماله؛(۱۰) هر کس به خداوند عزتمند تقرب جوید با عبادتی که [تمام] تلاش خود را در انجام آن به کار برده، ولی امامی نصب شده از جانب خداوند برای او نباشد، تلاشش پذیرفته نمی‌شود و گمراه و سرگردان خواهد بود و خداوند نیز اعمال او را دشمن می‌دارد».

در روایت دیگری از پیامبر اکرم «ص» خطاب به حضرت علی«ع» در مورد ولایت آن حضرت می‌خوانیم: «لو ان عبدا عبد الله مثل ما قام نوح فی قومه وکان له مثل احد ذهبا فانفقه فی سبیل الله ومد فی عمره حتی حج الف عام علی قدمیه ثم قتل بین الصفا والمروه مظلوما ثم لم یوالک یا علی لم یشم رائحه الجنه ولم یدخلها؛(۱۱) اگر کسی به اندازه رسالت حضرت نوح در میان قومش عبادت کند و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند و عمرش طولانی شود؛ هزار بار خانه کعبه را با پای برهنه زیارت کند و سپس در میان صفا و مروه مظلومانه به قتل برسد، اگر ولایت تو را ‌ای علی نداشته باشد، بوی بهشت را نمی‌چشد و داخل آن نخواهد شد».

 

پیامدهای عدم شناخت امام

با همه آن تأکیدات، جامعه اسلامی مقام امام و امامت و ولایت را درست نشناخت. ‌این عدم شناخت چه در زمان خود پیامبر اکرم «ص» و چه بعد از آن حضرت پیامدهای ناگواری در پی داشت و علاوه بر غصب خلافت و آن همه بدعت‌ها و اختلافات، زیان‌های سنگین علمی و فرهنگی سیاری را نیز بر جامعه اسلامی تحمیل کرد.

در ذیل به نمونه‌هایی از این موارد از عصر خود پیامبر اکرم « تا این زمان اشاره می‌شود، با تذکر این نکته که پیامبر خاتم «ص» علاوه بر مقام رسالت، مقام امامت نیز داشت؛ زیرا او افضل انبیای الهی است و وقتی ابراهیم«ع»  مقام امامت داشته باشد، یقیناً [و به طریق اولی] آن حضرت نیز از مقام امامت برخوردار خواهد بود.

۱ـ عبدالله ابن عمر می‌گوید: «هر کلامی را که از پیامبر «ص» می‌شنیدیم آن را می‌نوشتیم، ولی گروهی از قریش مرا از این کار منع می‌کردند و می‌گفتند: ممکن است رسول خدا «ص» از روی غضب یا خوشحالی سخن گفته باشد. من هم از این کار دست کشیدم. روزی حضور آن حضرت رسیدم و جریان را برای ایشان نقل نمودم. فرمودند: «کلمات و سخنان مرا بنویس. به خدا قسم از دهان من جز حق خارج نمی‌شود».(۱۲)

این جریان نشان می‌دهد که عده‌ای مقام عصمت و علم الهی حضرت را درک نکرده بودند و همین جهالت بود که باعث شد وقتی حضرت در بستر بیماری، کاغذ و قلم تقاضا نمودند تا مطلبی را برای مسلمانان بنویسند که گمراه نشوند، عمر از این کار ممانعت کرد و گفت: کتاب خدا ما را کفایت می‌کند، و (نعوذ باالله) پیامبر هذیان می‌گوید».(۱۳)

آنان اگر مقام نبوت، امامت، عصمت و طهارت ایشان را شناخته بودند، هرگز به خود جرئت نمی‌دادند چنان سخنان سست و بی‌پایه‌ای را مطرح کنند.

۲ـ چون برخی از مسلمانان مقام امام را نشناختند، اجازه دادند که حتی شخصی با زور و کودتا هم بتواند خلافت و جانشینی پیامبر را به عهده گیرد و حتی اگر فاسق و فاجر هم باشد، بتواند عهده‌دار امامت و خلافت شود، چنانکه به برخی از معتزلی‌ها و حشویه و… نسبت داده شده است.(۱۴)

۳ـ ابن ابی‌الحدید با اینکه از برترین شارحان نهج‌البلاغه است، در عین حال شناخت چندانی از امام و امامت ندارد. او در ابتدای خطبه همام در توجیه این سئوال که چرا علی«ع» از ابتدا پاسخ همام را در بیان اوصاف متقین نداد، بلکه اجازه داد تا او اصرار و سماجت کند تا آنجا که امام را در فشار قرار دهد، پاسخ‌هایی داده است. از جمله می‌گوید: «ولعله تثاقل عن الجواب لیرتب المعانی التی خطرت له فی الفاظ مناسبه لها ثم ینطق بها کما یفعله المتروی فی الخطبه؛(۱۵) شاید علت تأخیر او از جواب این بود که می‌خواست معانی‌ای را که به ذهنش خطور می‌کرد، در الفاظ مناسب ردیف کندـ به قول امروزی‌ها سخنرانی را خوب آماده کند ـ و آنگاه سخن بگوید چنان که یک خطیب فکر و اندیشه می‌کند.»

مذهب و اعتقاد ابن ابی‌الحدید اجازه نمی‌دهد که بفهمد امام علم الهی و «لدنی» دارد و نیاز به فکر و ترتیب الفاظ و آماده کردن منبر و سخنرانی و پیش مطالعه ندارد.

۴ـ در یکی از مجلات می‌خوانیم: «مهدی«عج» در دل تاریخ فرورفته و از موقعیت امامت و برتری خویش بر تاریخ پرتو افکنده و با آزمودگی و تجربه‌ای که در این مدت طولانی کسب کرده است، توانایی دگرگونی اساسی جهان را خواهد داشت.»(۱۶)

آیا امام معصومی که وارث علوم تمام انبیا و ائمه گذشته و دارای «علم لدنی» و الهی است ، نیاز به کسب تجربه بشری دارد؟ آیا این نشانگر این نیست که در حوزه خودی هم باید امام‌شناسی تقویت شود؟

شبهه‌افکنی روشنفکران معاصر نیز بیشتر ناشی از عدم شناخت معصومان و امامان است، چنان که اعمال بسیاری از وهابیان نیز که بیشترین شبهه را در سطح جهان علیه شیعه مطرح می‌کنند، بر اثر عدم درک صحیح امامت در شیعه است.

بدین جهت است که امامان در طول تاریخ تلاش کردند تا تبیین صحیح و درستی از امامت و جایگاه رفیع آن ارائه کنند. از جمله ثامن‌الحجج «ع» سخت تلاش و از فرصت‌ها بهره‌برداری کرد تا در جامعه‌ای که امامت و خلافت الهی رنگ پادشاهی گرفته و در حد ولایتعهدی تنزل یافته بود، معنا و تفسیر صحیحی از امامت و جایگاه آن ارائه کرد.

 

جایگاه رفیع امامت

امام هشتم«ع» فرمود: «ان الامامه اجل قدرا، واعظم شانا، واعلامکانا، وامنع جانبا، وابعد غورا من ان یبلغها الناس بقولهم اوینالوا بآرائهم او یقیموا اماما باختیارهم. ان الامامه خص الله عزوجل بها ابراهیم الخلیل«ع» بعد النبوه والخله مرتبه ثالثه وفضیله شرفه بها واشاد بها ذکره فقال «انی جاعلک للناس اماما»؛(۱۷)

همانا قدر امامت برتر و شأنش بزرگ‌تر و منزلتش عالی‌تر و مکانش منیع‌تر و ژرفای آن عمیق‌تر از آن است که مردم با عقل و اندیشه خود به آن برسند، یا با انتخاب و آراء خویش به آن برسند و امامی را نصب کنند.

امامت [مقامی است] که خداوند متعال آن را بعد از مقام نبوت و خلت (خلیل اللهی) در مرحله سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داد و فضیلتی است که او را به آن شرفیاب نمود و به وسیله آن نامش را بلند آوازه قرار داد و فرمود: به‌راستی تو را امام مردم قرار دادم.»

در فراز دیگری از حدیث می‌خوانیم: «ان الامامه منزله الانبیاء وراثه الاوصیاء. ان الامامه خلافه الله وخلافه الرسول «ص» ومقام امیر المؤمنین و میراث الحسن والحسین«ع» : امامت مقام پیغمبران، میراث اوصیاء، خلافت الهی، جانشینی رسول خدا«ص»، مقام امیرالمؤمنین و یادگار حسن و حسین«ع» است.»

ان الامامه زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المؤمنین. ان الامامه اس الاسلام النامی، و فرعه السامی، بالامام تمام الصلاه و الزکاه والصیام والحج والجهاد وتوفیر الفیء والصدقات وامضاء الحدود والاحکام ومنع الثغور والاطراف. الامام یحل حلال الله ویحرم حرام الله ویقیم حدود الله ویذب عن دین الله ویدعوا الی سبیل ربه بالحکمه والموعظه الحسنه والحجه البالغه؛(۱۸) :به‌راستی امامت زمام دین، مایه نظام مسلمین، صلاح دنیا و عزتمندی مؤمنان است. همانا امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و فراوانی غنائم و صدقات و اجرای حدود و احکام و نگهداری مرزها و اطراف کشور، به وسیله امام انجام می‌گیرد. امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام می‌کند و حدود الهی را برپا داشته و از دین خدا دفاع می‌کند و با بیان حکمت‌آمیز و اندرزهای نیکو و دلیل‌های رسا، [مردم را] به سوی پروردگار خویش دعوت می‌کند.»

 

اوصاف امام

معرفی امام و بیان اوصاف او حقیقتاً از قدرت ما خارج است، از این‌ رو در این بخش نیز از امام هشتم«ع»که خود دارنده اوصاف امامت است بهره می‌جوئیم.

آن حضرت فرمود: «الامام کالشمس الطالعه المجلله بنورها للعالم وهی فی الافق بحیث لاتنالها الایدی والابصار، الامام البدر المنیر والسراج الزاهر والنور الساطع والنجم الهادی فی غیاهب الدجی واجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام الماء العذب علی الظمآء والدال علی الهدی والمنجی من الردی، الامام النار علی الیفاع، الحار لمن اصطلی به والدلیل فی المهالک. من فارقه فهالک؛(۱۹) : امام مانند خورشید فروزان است که نورش عالم را فراگیرد و خودش در افق [اعلا] قرار دارد؛ به گونه‌ای که دستها و دیدگان به آن نرسد، امام ماه تابان، چراغ روشن، نور درخشان و ستاره راهنما در تاریکی‌ها، رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاهاست. امام آب گوارای زمان تشنگی و راهنمای هدایت و نجات بخش از هلاکت است. امام آتش روشن بر بلندی‌ها [برای هدایت گم‌گشتگان]، وسیله گرمی برای هر که از آن گرما خواهد و رهنمای هلاکت‌گاه‌ها است. هر که از او جدا شود هلاک شود.»

راستی این همه مفاهیم بلند و عمیق را چگونه می‌توان به مردم فهماند و چگونه خود می‌توان به آن رسید؟

من گنگ خواب دیده و مردم تمام کر

من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش(۲۰)

و فرمود: «الامام السحاب الماطر والغیث الهاطل والشمس المضیئه… الامام الانیس الرفیق والوالد الشفیق والاخ الشقیق والام البره… الامام امین الله فی خلقه وحجته علی عباده وخلیفته فی بلاده والداعی الی الله والذاب عن حرم الله، الامام المطهر من الذنوب والمبرا، المخصوص بالعلم الموسوم بالحلم؛(۲۱) : امام ابری است بارنده، بارانی است شتابنده و خورشیدی است فروزنده… امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر دلسوز و مادر نیکوست… امام امین خدا در میان مردم، حجت او بر بندگانش، خلیفه او در زمین و دعوت‌کننده به سوی خدا و دفاع‌کننده از حریم الهی است. امام از گناهان پاک و [از عیب] به دور است. به علم، مخصوص گشته و به حلم علامت یافته است.»

گر بیابم صد دهان و این چنین

تنگ آید در بیان آن امین

این قدر هم گر نگویم ‌ای سند

شیشه دل از ضعیفی بشکند(۲۲)

خالی از لطف نیست که در اینجا به اعترافی از دشمن در مورد خود امام هشتم«ع» اشاره کنیم. وقتی که حضرت رضا «ع» به ولایتعهدی رسید، گروهی از حاشیه‌نشینان و غلامان دربار هم‌پیمان شدند که در لحظه ورود حضرت نزد مأمون، به ایشان بی‌اعتنایی و بی‌احترامی کنند. آنها تصمیم گرفتند پرده‌ای را که رسم بود موقع ورود آن حضرت بالا بزنند، بالا نزنند. اما اتفاقاً در لحظه ورود آن حضرت همه بی‌اختیار پرده را بالا نگه داشتند و به آن حضرت احترام کردند. در نوبتی دیگر که با تصمیم قبلی متفقاً پرده را بلند نکردند، خداوند بادی را مأمور ساخت که پرده را بلند کند، حضرت وارد شد. همین قضیه به هنگام رجعت حضرت نیز تکرار شد. آنها به یکدیگر گفتند: «یا قوم هذا رجل له عند الله منزله ولله به عنایه؛ ‌ای قوم! این مرد در پیشگاه الهی جایگاه خاصی دارد و خداوند به او عنایت دارد. مگر ندیدید که شما پرده را بلند نکردید، خداوند مانند حضرت سلیمان باد را در اختیار او قرار داد؟ و لذا تصمیم گرفتند عقائد خود را اصلاح کنند و بعد از آن روز، در احترام آن حضرت بکوشند.(۲۳)

 

 

علائم امام

امام رضا «ع» می‌فرماید: «للامام علامات: یکون اعلم الناس واحکم الناس واتقی الناس واحلم الناس واشجع الناس، واسخی الناس واعبد الناس… ویکون مطهرا ویری من خلفه کما یری من بین یدیه؛(۲۴) : امام دارای نشانه‌هایی است. او داناترین مردم، بهترین انسان‌ها در قضاوت، باتقواترین مردم، بردبارترین مردم، شجاع‌ترین مردم، سخاوتمندترین مردم و عابدترین مردم است… و پاکیزه [از گناهان و معصوم است] و از پشت سر همچون از پیش رو می‌بیند.»

امام رضا «ع» در حدیث فوق ۹ نشانه را برای امام بیان می‌کند. البته امام نشانه‌های دیگری نیز دارد، از جمله:

۱ـ امام محدث است؛ یعنی صدای ملک را می‌شنود، ولی او را نمی‌بیند. به فرموده امام هشتم«ع» رسول آن است که جبرئیل بر او نازل می‌شود و او جبرئیل را می‌بیند و سخنانش را می‌شنود. نبی گاهی سخن جبرئیل را می‌شنود و گاهی خودش را می‌بیند. «والامام هو الذی یسمع الکلام ولا یری الشخص؛(۲۵) و اما امام کسی است که سخن [ملک] را بشنود، ولی شخص او را نبیند.»

۲ـ امام دارای علم الهی و مؤید به روح رحمانی است. امام هشتم «ع» فرمود: «ان الامام مؤید بروح القدس و بینه و بین الله عمود من نور یری فیه اعمال العباد وکلما احتاج الیه لدلاله اطلع علیها؛(۲۶) امام با روح‌القدس تأیید شده و بین او و خدا ستونی از نور است که در آن رفتار بندگان را می‌بیند و هرگاه برای راهنمایی [افراد] به آن احتیاج پیدا کند، بر آن راهنمایی آگاهی می‌یابد.»

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۸۱ هـ. ق، ج ۱، ص ۴۸۶؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ص ۳۰۴٫

۲ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۵ هـ.ق، ج ۴۹، ص ۳ – ۷٫

۳ـ اصول کافی، ص ۴۸۶؛ ارشاد مفید، ص ۳۰۴٫

۴ـ بقره، ۱۲۴٫

۵ـ مائده، ۵٫

۶ـ مائده، ۶۷٫

۷ـ علامه امینی، الغدیر، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۰، ص ۳۵۹ – ۳۶۰٫

۸ـ فخر رازی، مجموعه الرسائل، چاپ مصر، ۱۳۲۸، المسائل الخمسون، ص ۳۸۴٫

۹ـ ابن میثم بحرانی، غایه المرام، چاپ دوم، المقصد الاول، باب ۲، ص ۲۴۴، حدیث ۲٫

۱۰ـ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸۳٫

۱۱ـ بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۹۴ و ر.ک: مناقب خوارزمی، ص ۲۸٫

۱۲ـ سنن ابی‌داوود، داراحیاء السنه النبویه، ج ۳، ص ۳۱۸ و ر.ک: مسند احمد حنبل، مؤسسه الرساله، بیروت، ج ۱۱، ص ۵۸٫

۱۳ـ همان، ج ۳، ص ۴۰۹؛ ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ج ۲، ص ۲۴۳؛ صحیح بخاری، ج ۱، ص ۳۹٫

۱۴ـ علامه حلی، دلائل الصدق، ج ۲، ص ۴؛ اللوامع الالهیه، ص ۲۵۸ – ۲۵۹، به نقل از محمد رضا مظفر، بدایه المعارف، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، شرح از سید محسن خرازی، ج ۲، ص ۸٫

۱۵ـ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۶، هـ. ق، ج ۱۰، ص ۱۳۴٫

۱۶ـ مجله حوزه، شماره ۷۱ – ۷۰، چاپ دوم، ۱۳۷۴، ص ۵۰٫

۱۷ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ترجمه و شرح از سیدجواد مصطفوی، ج ۱، ص ۲۸۴ – ۲۸۵؛ و ر.ک: علی بن شعبه، تحف العقول، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ترجمه علی اکبر غفاری، ص ۴۶۰ – ۴۶۱٫

۱۸ـ همان، ص ۴۶۲؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۸۶٫

۱۹ـ همان، ج ۱، ص ۲۸۶؛ تحف العقول، ص ۴۳۶٫

۲۰ـ جلال‌الدین محمد بلخی مولوی.

۲۱ـ تحف‌العقول، ص ۴۶۴؛ اصول کافی، صص ۲۸۶ – ۲۸۸٫

۲۲ـ مولوی.

۲۳ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج ۴۹، ص ۶۰، ح ۷۹؛ و ر. ک: شیخ حر عاملی، اثباه الهداه، ج ۳، ص ۳۱۴؛ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج ۴، ص ۲۸۴٫

۲۴ـ شیخ حر عاملی، التنبیه، ص ۲۶؛ ر.ک: بدایه المعارف، محمدرضا مظفر، شرح از سید محسن خرازی، ج ۲، ص ۴۶٫

۲۵ـ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴۸، روایت ۲٫

۲۶ـ التنبیه، ص ۴۲؛ بدایه المعارف، ج ۲، ص ۵۰٫

 

 

 

سوتیترها:

۱٫

امام هشتم«ع» فرمود: همانا قدر امامت برتر و شأنش بزرگ‌تر و منزلتش عالی‌تر و مکانش منیع‌تر و ژرفای آن عمیق‌تر از آن است که مردم با عقل و اندیشه خود به آن برسند، یا با انتخاب و آراء خویش به آن برسند و امامی را نصب کنند.

 

۲٫

امام دارای علم الهی و مؤید به روح رحمانی است. امام هشتم «ع» فرمود: امام با روح‌القدس تأیید شده و بین او و خدا ستونی از نور است که در آن رفتار بندگان را می‌بیند و هرگاه برای راهنمایی [افراد] به آن احتیاج پیدا کند، بر آن راهنمایی آگاهی می‌یابد.»

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *