ازپرتگاه بیم تا ساحل امید

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد تقدیری

 

خوف و رجا (بیم وامید) وتعادل آنها

خوف ورجا دو صفت هستند که در آیات و روایات، وجود هر دو لازم دانسته شده است. اگر خوف و بیم انسان از عذاب الهی زیاد شود، چه بسا موجب یاس و ناامیدی او شود واگر امید ورجا در انسان زیاد شود، چه بسا موجب اهمال در انجام وظایف وایمن شدن از مکر وعذاب الهی گردد. خوف ورجا دو بالند که با آنها مقربین به هر جایگاه ستوده‌ای پرواز می‌کنند ومرکب‌های تندپایی هستند که گردنه‌های سخت راه آخرت را می‌توان با آنها طی کرد.

در برخی از آیات به لزوم همراهی خوف ورجا اشاره شده است مانند: « مَن خَشىِ الرَّحمَانَ بِالْغَیبِ وَ جَاءَ بِقَلبٍ مُّنِیبٍ»(۱) : «آن کس که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پُرانابه در محضر او حاضر شود! »

در این آیه خوف وخشیت، به رحمان که بیانگر رحمت الهی‌است معلق شده تا در بر دارنده خوف در متن امنیت باشد.

در دو آیه پی در پی به رحمت وعذاب اشاره شده است که مفسرین لزوم همراهی خوف ورجا را از آن برداشت کرده‌اند. « نَبئّ‏ِْ عِبَادِى أَنىّ‏ِ أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ* وَ أَنَّ عَذَابىِ هُوَ العَذَابُ الأَلِیمُ»(۲) «بندگانم را آگاه کن که من بخشندۀ مهربانم! و (اینکه) عذاب و کیفر من، همان عذاب دردناک است». «َتَجَافىَ‏ جُنُوبُهُم عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدعُونَ رَبهَُّم خَوفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقنَاهُم یُنفِقُون»(۳) «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود (و به پا مى‏خیزند و رو به درگاه خدا مى‌آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى‏خوانند و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند!»

در این آیه به دو صفت مؤمنان اشاره دارد: آنها پروردگار خود را با «بیم» و «امید» مى‏خوانند: «یَدعُونَ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً». نه از غضب و عذاب او ایمن مى‏شوند و نه از رحمتش مایوس مى‏گردند توازن این بیم و امید که ضامن تکامل و پیشروى آنها در راه خداست همواره در وجودشان حکمفرماست. غلبه خوف بر امید، انسان را به یاس و سستى مى‏کشاند.و غلبه رجا و طمع، انسان را به غرور و غفلت وا مى‏دارد و این هر دو دشمن حرکت تکاملى انسان در سیر او به سوى خدا هستند.

پیامبر خدا «ص» فرمودند :« لو یَعلَمُ المؤمنُ ما عِندَ اللّه ِمِن العُقوبَهِ ما طَمِعَ فی الجَنّهِ أحَدٌ، و لَو یَعلَمُ الکافِرُ ما عِندَ‌اللّه ِمِن الرَّحمَهِ ما قَنَطَ مِن‌الجَنّهِ أحَدٌ»(۴): «اگر مؤمن از کیفر خدا آگاه بود، هیچ کسى به بهشت امید نمى‌بست و اگر کافر از رحمت خدا آگاه بود هیچ کسى از بهشت نومید نمى‌شد.»

امام على(ع) فرمودند: «خَیرُ الأعمالِ اعتِدالُ الرجأ و الخَوفِ.»(۵).« بهترین کارها، برابر بودن بیم و امید است».و  «خَف ربَّکَ خَوفا یَشغَلُک عن رَجائهِ، و ارجُهُ رجا مَن لا یَأمَنُ خَوفَهُ».(۶): «از پروردگارت چنان نترس که تو را از امید بستن به او باز دارد و چونان کسى به او امید بند که اُمیدش خالى از ترس نیست.»

حارث‌بن مغیره یا پدرش از حضرت صادق(ع) نقل می‌کند که گوید به حضرت عرضه داشتم در وصیّت لقمان چه چیز بود؟ فرمودند: «چیزهاى عجیبى بود ‏و عجیب‏ترین آنکه به پسرش گفت ‌پسرم!. خوف و ترس تو از خدا باید طورى باشد که اگر تمام اعمال نیک جن و انس را داشته باشى باز هم احتمال عذاب را بدهى. و امیدت به‌خداوند باید طورى باشد که اگر تمام گناهان جن و انس را داشته باشى باز هم احتمال بدهی مشمول رحمت و لطف او قرار خواهی گرفت.»

سپس حضرت فرمودند: «پدرم می‌فرمودند که هیچ بنده مؤمنى نیست مگر در درون قلبش دو نور متساوى هست، نور ترس و نور امید که اگر با هم سنجیده شوند هیچ یک از این نورها بیشتر از دیگرى نیست (همان مقدار که ترس از خدا دارد، به همان میزان به رحمتش امیدوار است).»

این حدیث دلالت بر این دارد که خوف و رجا هر دو باید در حد کمال باشند و منافاتى ندارد که هم خوف و هم امید هر دو خیلى زیاد باشند، چون هر یک از جهتى است. دیدن و ملاحظه رحمت واسعۀ‌الهى و بى‏نیازى وجود و بخشش و لطف پروردگار در باره بندگان باعث امید فراوان است و از سوی دیگر شدت غضب و کیفر بی‌مانندش و تهدیدهاى هراسناکى که به معصیت‏کاران دارد، منشأ خوف و بیم زیاد مى‏شود. علاوه بر این علت خوف و ترس مربوط به خود انسان و نقص و کوتاهى و تقصیر انسان و زشتى اعمال و نارسائى و قصور از دستیابى به ‌مراتب قرب و وصال الهى و غوطه‏ور شدن در کارهائى است که موجب زیان و بدبختى مى‏شود، ولى اسباب و علل امید و رجا مربوط به لطف و رحمت خدا و عفو و بخشش او و احسان و عنایت وافر و کامل اوست. پس ریشۀ خوف قصور و تقصیر بنده است و ریشه رجا کمال اوصاف خداوندى است و در هر دو طرف حد و مرزى نیست.

همان ‏طور که خوف به دلیل اینکه مقتضاى عقل و شرع و باعث ‏بر عمل است (به سبب بیم و ترس) از متعلقات قوه غضب است و نوع پسندیده و ستوده آن  و از فضائل آن به شمار مى‏رود، رجا متعلق به آن و از فضائل آن است، زیرا به مقتضاى عقل و شرع و باعث‏ بر عمل از حیث رغبت است.  تفاوت این است که خوف چون پیامد ضعف دل است، ‏به تفریط نزدیک‌تر است و رجا چون نتیجه قوت قلب است ‏به طرف افراط نزدیک‌تر، اگر چه هر دو ممدوح و پسندیده‏اند.»

در کلامی دیگر از امام صادق«ع» نقل شده است: «یَنبَغی للمؤمنِ أن یَخافَ اللّه‌َ خَوفا کأنّهُ یُشرِفُ على النّارِ، و یَرجوَهُ رجا کأنّهُ مِن أهلِ‌الجَنّهِ»(۷) : «سزاوار است که مؤمن از خداوند چنان بترسد که گویى بر لبه دوزخ قرار دارد، و به او چنان امیدوار باشد که گویى اهل بهشت است»

 

رابطه میزان شناخت افراد با امیدها و ترس‏ها

امید و ترس افراد به میزان شناخت و معرفت و نیازهایى که درک مى‏کنند بستگى دارد. مثلاً ترس و امید یک کودک دو سه ساله فقط در محدوده خواسته‏های در حال شکل‌گیری اولیه اوست. او هیچ وقت در باره مسائل بین‏المللى، اجتماعى، معنوى و اخروى و… ترس و امیدى ندارد، زیرا تصورى از آنها‏ ندارد. یا مثلاً  افراد عادى از یک سو از بیمارى، فقر، گرفتارى‏هاى زندگى و… ترس دارند و از سوى دیگر امیدوارند پولدار شوند و همسر خوب، خانه خوب و موقعیت اجتماعى خوبى را به دست آورند. افرادى که معرفت‏شان بیش‏تر است، مسائل معنوى را هم در نظر مى‏گیرند و از اینکه عقل و ایمانشان از بین برود مى‏ترسند و امیدوارند که بر معرفت و ایمانشان افزوده شود. کسانى هم که به آخرت ایمان دارند، به ثواب‏هاى اخروى امیدوارند و از عذاب‏هاى اخروى مى‏ترسند.

خوف و رجا منحصر به امور دنیایى نیستند، یعنى فقط امورى را که در دنیا از آنها‏ مى‏ترسیم یا به آنها امیدواریم شامل نمى‏شوند، بلکه با بالا بردن معرفتمان باید بفهمیم چه چیزهایى ترسیدنى و چه چیزهایى امیدبستنى هستند. عامل حرکت انسانى در قالب معرفت اسلامى، خوف از خدا و رجا به  خداست. دو عامل خوف و رجا موجب مى‏شوند تا انسان‏ها بر حسب مراتب ایمان و معرفت‏ خود، به عبادت خدا بپردازند.

توازن بین خوف و رجاء

خوف یکى از ابعاد وجودى انسان است که باید به شکل عبادت در وجود انسان ظهور پیدا کند. این خوف حتى در کسانى که اصلاً گناهى مرتکب نشده و معصوم‏اند وجود دارد. آنها با اینکه مى‏دانند مورد آمرزش خدا قرار مى‏گیرند، اما به دلیل توجهى که به صفت قهاریت ‏خداوند دارند، فقط قهر خدا را مى‏بینند و خود را فراموش مى‏کنند. رجای آنها نیز در اثر توجه به صفات جمالیه خداوند است. البته در این مرحله هم ممکن است در وجود بعضى از افراد خوف بیش از رجا ظهور پیدا کند و یا برعکس. کامل‏ترین افراد کسانى هستند که در وجودشان هر دو عامل خوف و رجا در حد تعادل وجود داشته باشد.

خوف و رجا امورى تشکیکى و ذومراتب اند و حد نصابى دارند که مومن باید حداقل مرتبه آن را داشته باشد. اگر امید انسان به رحمت‏خداوند به‌گونه‏اى باشد که فکر کند کارهاى او دخالتى در سرنوشتش ندارند و رحمت‏خدا  به‌قدری واسع است که همه را مى‏آمرزد، باعث مى‏شود تا انسان گستاخ شود و از ارتکاب گناهان باکى نداشته باشد. این امید، در واقع رجاء کاذب است و واقعیت ندارد، زیرا خداوند از روى اعمال افراد، آنها‏ را مى‏آمرزد و به بهشت مى‏برد یا عذاب می‌کند و به جهنم مى‏برد.

راه درسـت در زمـیـنه خوف و رجا راه اعتدال است، زیرا با توجه به بیان مفهوم رجا، رجاى الهى دقـیـقـاً در راستاى نجات انسان از گناهان گذشته و توبه و پشیمانى از آنها و رهایى از ادامه گـنـاه عـمـل مـى‌کـنـد. اگر نتیجه رجا ادامه گناه یا افزایش روحیه عصیان باشد، طبعاً رجاى غلط وانحرافى است و نمى‌تواند همراه با خوف باشد.

انـسـان بـه واسـطـه رجـاى بیش از حد به وادى آمال و آرزوهاى بى‌جا کشیده مى‌شود و از انجام تـکـالیـف بـاز مـى‌مـانـد و بـه واسطه خوفِ زیاد به نا امیدى کشیده مى‌شود و در او انگیزه‌اى بـراى انـجام وظایف باقى نمى‌ماند. قرآن کریم مى‌فرماید: «وَلا یَاءمَنُ مَکرَاللّهِ اِلا القَومُ الخاسِرُونَ»(۸) : «جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمى‏دانند.»

خـوف نـیـز در حد معیّنى پسندیده است که تحت‌الشعاع قرار ندادن امید است. اگر خوف از حد خود تجاوز کند، به ناامیدى منجر مى‌شود وعین گمراهى خواهد بود. قرآن کریم مى‌فرماید:«(وَلایَیاءَسُ مِن رَوحِ‌اللّهِ اِلا القَومُ الکافِرُونَ)»(۹):  «از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها کافران از رحمت خدا مأیوس مى‏شوند.»

امید با خوف و ترس قابل جمع است و نقطه مقابل ترس نیست. امید و رجا با ترس و خوف همراه و دوست صمیمى است. هنگام خوف و ترس و احتمال پیش آمدن خطر، بیشتر احتیاط می‌کنیم و انتظار رسیدن به هدف و رغبت و میل به آن قوى‏تر می‌شود و این همان حالت امید است.

خوف برتر است یا رجا؟

اگـر بـر قـلب انـسـان، درد غـفـلت از مکر و عذاب خدا و غرور تکیه بر لطف خدا غالب شود، در ایـنـجـا خـوف، بـرتـر و لازم‌تر است. و اگر ناامیدى از رحمت خدا بر قلب او غالب شود، امیدوارى بـهـتـر اسـت. در مـؤ مـن مـتـّقـى کـه ظـاهـر و بـاطـن و آشـکـار و نـهـان او از اعـمـال نـاپـسـنـد مـنـزه اسـت، بـهـتـر اسـت کـه خـوف و رجـا در قـلبش مـتـسـاوى و متعادل باشند.

ایـنـکه در بسیارى از مردم، امیدوارى به بخشش وعفو خداوندى بیش از ترس از عذاب الهـى اسـت، بـه خاطر نقصان  معرفت و غرور  به لطف و عنایت خداست. در حالى که در مورد زندگى قبل از مرگ چنین کسانى، بهتر آن است که خوف، بیش از رجا باشد و در لحظات مرگ آنـان، بـهتر است رجا و خوش‌گمانى آنان بیش از خوف باشد، زیرا خوف، نقش شلاق را در وادار کـردن بـه کـار دارد، در حـالى کـه بـه هـنـگـام مـرگ کـار از کـار می‌گذرد و مـوقـع عـمـل بـه اتـمـام می‌رسـد. پـس در آنـجا، ترس دیگر کار بردى ندارد؛ زیرا رگ‌هاى حیات بـریـده می‌شوند و زمان مرگ انسان فرا می‌رسد. ولى در چنین موقعیتى، رجا و امید به خدا قلب را تـقـویـت و خدا در نظرش دوست داشتنى جلوه مى‌کند، خدایى که تمام امید و آرزوى انسان به اوست.

ترجیح رجا بر خوف

عبادتی که از امید ناشی شود بهتر از عبادتی است که از خوف سرچشمه می‌گیرد، زیرا نزدیک‌ترین  بندگان به خدا محبوب‌ترین آنهاس، و محبت موجب غلبه رجا بر قلب می‌شود. برای مثال دو سلطان را در نظر بگیرید که یکی را از ترس عقاب خدمت می‌کنند و دیگری را به امید پاداش. و به همین خاطر است که در شرع مقدس بر حسن‌ظنّ و رجا مخصوصاً به هنگام مرگ تاکید شده است.

در احوال حضرت یعقوب(ع) آمده است: خدای تعالی به یعقوب وحی کرد آیا می‌دانی چرا بین تو و یوسف جدایی افکندم؟ به خاطر این که گفتی: « إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُون»(۱۰) چرا از گرگ ترسیدی و به  من امیدوارنبودی؟ و چرا به غفلت برادرانش توجه داشتی، ولی از محافظت من غافل بودی؟»(۱۱)

خوش‌بینی غیرواقعی (تمنا وآرزو )

نکوهش آرزو

مفهوم «امل» و «امنیه » با هم و با امید تفاوت‌هایی دارند. در آیات وروایات «آرزو» به پسندیده وناپسند تقسیم شده است. اگر انسان تحت تربیت صحیح قرار گیرد، آرزوهای خود را متوجه کمال مطلق وآرامش دائمی می‌کند که آنها را آمال محموده که همان «امید»باشد، گویند و اگر تحت تربیت صحیح نباشد، آرزوهایش پوچ و سست وخیالات باطل هستند.

خداوند در قران می فرماید :« لَیسَ بِأَمانِیِّکُم وَ لا أَمانِیِّ أَهلِ الکِتابِ مَن یَعمَل سُوءاً یُجزَ بِهِ وَ لا یَجِد لَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصیرا »(۱۲): «فضیلت و برترى به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست. هر کس عمل بدى انجام دهد، کیفر داده مى‏شود و کسى را جز خدا، ولى و یاور خود نخواهد یافت.»

در تفسیر مجمع‌البیان و تفاسیر دیگرآمده است که مسلمانان و اهل کتاب هرکدام به دیگرى افتخار مى‏کردند. اهل کتاب مى‏گفتند پیامبر ما قبل از پیامبر شما بوده است، کتاب ما از کتاب شما سابقه‏دارتر است، و مسلمانان مى‏گفتند پیامبر ما خاتم پیامبران است، و کتابش آخرین و کامل‌ترین کتب آسمانى است، بنابراین ما بر شما امتیاز داریم. در این  آیه یکى از اساسى‏ترین پایه‏هاى اسلام بیان شده است که ارزش وجودى اشخاص و پاداش و کیفر آنها هیچ‌ گونه ربطى به ادعاها و آرزوهاى آنها ندارد، بلکه تنها بستگى به عمل و ایمان دارد. این اصلى‌ ثابت و سنتى تغییرناپذیر و قانونى است که تمام ملت‏ها در برابر آن یکسانند. فضیلت و برترى به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست. «رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَو کاَنُواْ مُسلِمِینَ، ذَرهُم یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوفَ یَعلَمُون»(۱۳).«کافران هنگامى که آثار شوم اعمال خود را ببینند، چه بسا آرزو ‏کنند که اى‌کاش مسلمان بودند. بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد، ولى به‌زودى خواهند فهمید!»

این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که در میان کافران افرادى باشند که هنوز پرتوى از وجدان بیدار در دل‌هاى آنها هست و هنگامى که دعوت پیامبر اسلام و این آیات کتاب مبین با  محتواى دلپسندش را مى‏بینند، در اعماق دل به آن علاقمند مى‏شوند و آرزو مى‏کنند که اى‌کاش مسلمان بودند، ولى تعصب‌ها و لجاجت‌ها و یا منافع مادى به آنها اجازه نمى‏دهد که این واقعیت بزرگ را بپذیرند، لذا همچنان در زندان کفر و بى‌ایمانى محصور مى‏مانند. در حدیثی از امیر مؤمنان علی(ع)  نقل شده است: «جَماع الشرِّ فی الاغتِرارِ بالمُهَلِ والاتکالِ علی الامل»(۱۴) : «مجموعه شر و فساد در مغرور شدن به مهلت‌های الهی و تکیه کردن بر آرزوهاست.»

ویژگی‌های آرزوهای غیرواقعی

در روایات آرزوهائی که بهره‌ای از واقعیت نبرده‌اند با عناوین ذیل نکوهش شده‌اند:

*پوچ، دروغین وفریبنده بودن

از آنجا که  برخی نگرش‌ها به آینده، تخیلی است و مبنا و واقعیت ندارد، لذا گاهی به خاطر غیرمعقول بودن و یا بدون کسب مقدمات وتلاش مناسب، آرزو ها مورد نکوهش قرار گرفته‌ و در آیات و روایات مذمت شده‌اند.

امام على(ع) می‌فرمایند:« اتَّقُوا باطِلَ الأملِ، فَرُبَّ مُستَقبِلِ یومٍ لیسَ بِمُستَدبِرِهِ، و مَغبُوطٍ فی أوَّلِ لَیلِهِ قامَت بَواکِیهِ فی آخِرِهِ.»(۱۵) : « از آرزوى پوچ و باطل بپرهیزید، زیرا چه ‌بسا کسى که به امید فردا بود، ولى آن‌را پشت سر نگذاشت و چه بسا کسى که در آغاز شب به او غبطه مى‌خورند، ولى در پایان آن به حال او مى‌گریند» و نیز فرمودند: «الأملُ خادِعٌ غارٌّضارٌّ».: «آرزو، گمراه کننده، فریبنده و زیان‌بار است»

تکیه به عامل و علت غیرحقیقی مذمت شده است، زیرا دروغین است. امام باقر(ع) فرمودند: «ایّاک والرجا الکاذِبَ فَاِنّهُ یوُقِعِکَ فی الخَوفِ الصّادق»(۱۶) : « از امید دروغین بپرهیز که تو را گرفتار ترس حقیقی می‌کند»

* سراب

برخی از انسان‌ها در اثر توهم، سراب را آب می‌پندارند وپس از رسیدن به مقصد متوجه اشتباه خود می‌شوند. برخی آرزوها هم چنین هستند. انسان چیزهایی را آرزو می‌کند و به آن دل می‌بندد که یا به آن نمی‌رسد یا اگر برسد، مطلوب خود را در آن نمی‌یابد به همین دلیل راحتی واستقرار دایمی را درک نمی‌کند.  به عبارت دیگر همچنان‌که سراب حالت فریبندگی دارد، آرزوها هم مانند سراب، نیست‌هارا هست‌نما می‌کنند.

امام على(ع) فرمودند: «الأملُ کالسَّرابِ : یَغِرُّ مَن رَآهُ، و یُخلِفُ مَن رَجاهُ»(۱۷) : «آرزو چون سراب است که بیننده‌اش را مى‌فریبد و امیدش را مأیوس مى‌سازد.» یا : «من امل الری من السراب خاب امله ومات بعطشه ».«کسی که انتظار سیراب شدن از سراب را داشته باشد، به آرزوی خود نمی‌رسد وبا عطش آن می‌میرد.»(۱۸)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- سوره ق ۳۳

۲- حجر ۴۹،۵۰

۳- سجده ۱۶

۴- کنز‌العمّال،ح، ۵٨۶٧

۵- غرر الحکم، ۵٠۵۵، میزان الحکمه ،ج۳، ح۵۴۳۵

۶- غررالحکم، ۵٠۵۶ .میزان‌الحکمه، ج۳، ح۵۴۳۶

۷- مجمع البیان،ج ۹،ص١۴

۸- سوره اعراف، ۹۹

۹- سوره‌یوسف، ۸۷

۱۰- سوره یوسف، ۱۳

۱۱- اخلاق شبر، باب پنجم، خوف ورجا، ص۳۸۰

۱۲- سوره نساء ،۱۲۳

۱۳- سوره حجر، ۳

۱۴-غرر الحکم ، ۵۵

۱۵-غررالحکم، ۲۵۷۲

۱۶- بحارالانوار ج۸ ، ۱۶۴،۱

۱۷- غرر الحکم، ١٨٩۶

۱۸- غرر الحکم ،ح ۹۰۶۴

سوتیترها:

۱٫

پیامبر خدا «ص» فرمودند :« لو یَعلَمُ المؤمنُ ما عِندَ اللّه ِمِن العُقوبَهِ ما طَمِعَ فی الجَنّهِ أحَدٌ، و لَو یَعلَمُ الکافِرُ ما عِندَ‌اللّه ِمِن الرَّحمَهِ ما قَنَطَ مِن‌الجَنّهِ أحَدٌ»: «اگر مؤمن از کیفر خدا آگاه بود، هیچ کسى به بهشت امید نمى‌بست و اگر کافر از رحمت خدا آگاه بود، هیچ کسى از بهشت نومید نمى‌شد.»

 

۲٫

در میان کافران افرادى باشند که هنوز پرتوى از وجدان بیدار در دل‌هاى آنها هست و هنگامى که دعوت پیامبر اسلام و این آیات کتاب مبین با  محتواى دلپسندش را مى‏بینند، در اعماق دل به آن علاقمند مى‏شوند و آرزو مى‏کنند که اى‌کاش مسلمان بودند، ولى تعصب‌ها و لجاجت‌ها و یا منافع مادى به آنها اجازه نمى‏دهد که این واقعیت بزرگ را بپذیرند، لذا همچنان در زندان کفر و بى‌ایمانى محصور مى‏مانند.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *