روش تربیتی در اسلام(۲)

حجت‌الاسلام سیدجواد حسینی

سلسله مباحثی تحت عنوان «روش‌های تربیتی در اسلام» شروع شد. در شماره قبلی به روش تربیتی تبشیر اشاره شد. در این شماره به «روش تربیتی اعطای بینش» اشاره می‌کنیم.

 

روش اعطای بینش و بصیرت

یکی از اموری که در اسلام از آن برای تربیت صحیح بهره فراوان برده شده است، اعطای بینش است. اولین سخن پیامبر اکرم«ص» در جمع مشرکان مکه این بود که « قولوا لااله الاّ اللّه تُفلحوا؛(۱) بگویید خداوند و معبود یکی است، رستگار می‌شوید.» این یعنی اینکه اول باید دید جامعه و فکر آن را نسبت به خالق هستی و معبود آن عوض کرد یعنی زیربنای فکری جامعه معنویت است نه اقتصاد.

 

مبنای تربیتی

باطن در کار نقش‌زنی بر ظاهر است و اندیشه بر اعمال و رفتار انسان اثرگذار. هر بذری در درون کاشته شود، شاخ و برگ آن بر پوست ظاهر خواهد شد.

قرآن کریم می‌فرماید: « إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم.؛(۲) این به خاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمی‌دهد، جز آنکه خودشان را تغییر دهند و خداوند شنوا و داناست.»

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: «مقصود این است که سنت خداوند بر این است که حالات مردم را تغییر ندهد، مگر اینکه حالات روحی آنان تغییر کند. مثلاً شکر تبدیل به کفران شود و طاعت تبدیل به معصیت و ایمان تبدیل به شرک شود. خداوند هم نعمت‌های خود را به نقمت و سعادت را به شقاوت تبدیل می‌کند.»(۳)

قرآن کریم در باره تأثیر باطن بر ظاهر می‌فرماید: « و إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری‏ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ ؛(۴) و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمان آنها را می‌بینی که از شوق حقیقتی که دریافته‌اند اشک می‌ریزند، در حالی که می‌گویند: پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس.»

این اصل بیانگر آن است که در تربیت باید به فکر تحول درونی و باطنی بود. وقتی فکر و اندیشه عوض شد، رفتار نیز عوض می‌شود.  قرآن کریم می‌فرماید: « وَذَرُواْ ظَاهِرَ الإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُواْ َقْتَرِفُونَ (۵) گناهان آشکار و پنهان را رها کنید، زیرا کسانی که گناه می‌کنند به‌زودی در برابر آنچه مرتکب می‌شوند مجازات خواهند شد.» علامه می‌فرماید: مراد از ظاهر اثم و گناهان، گناهانی است که شومی عاقبت آن ظاهر است مثل شرک و فساد در زمین و ظلم و مراد به باطن گناهان، آن معاصی است که در ابتدای نظر شومی آن فهمیده نمی‌شود، مثل خوردن گوشت میته و خون… .(۶)

اعطای بینش آن است که سعی شود نگاه انسان به مبدأ، هستی و انسان دگرگون شود و تلقی صحیحی از این سه و غیر آن به آدمی ارائه گردد، زیرا نوع نگاه و تلقی انسان یکی از مبانی مؤثر در نوع رفتارها و اعمال است.

نوع رفتار انسانی که قائل به مبدأ عالم و عادل و بی‌نیاز است و باور دارد که انسان بیهوده آفریده نشده، قطعاً با انسان منکر مبدأ و یا تعدد خالق و یا بی‌هدف تفاوت می‌کند. در مثل عرفی آمده که «از کوزه همان برون تراود که در اوست» انسان هم همان گونه عمل می‌کند که درک کرده و به آن پایبندی دارد.

اهمیت این روش

قرآن کریم بر باروری اندیشه و تفکر و اعطای بینش به جامعه سخت تأکید دارد و زیباترین و رساترین سخنان را در باره ارزش دانش و تعقل، دقت و تفقه، تدبر و تعقل بیان کرده است. در قرآن بیش از هزار بار کلمه «علم» و مشتقات آن که نشانه باروری اندیشه است تکرار شده و افزون بر ۱۷ آیه صریحاً انسان را دعوت به تفکر نموده، بیش از ۱۰ آیه با کلمه «انظروا : دقت کنید» شروع شده‌اند. بیش از ۵۰ مورد کلمه عقل و مشتقات آن به کار رفته و در چهار آیه قاطعانه به تدبر در قرآن(۷) امر و همچنین از کلمه فقه و تفقه و امثال آن استفاده شده است.(۸)

قرآن گاه با پرسش‌های بیدارگر و کلیدی، ارزش بینش‌دهی و تفکر را بیان کرده است: « قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ»؛(۹) بگو آیا نابینا و بینا مساویند؟ پس چرا نمی اندیشید؟در جای دیگر می‌فرماید: « قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ؛(۱۰) بگو آیا آنانی که می‌دانند با آنهایی که نمی‌دانند مساوی هستند؟»

در روایات نیز بر روش بینش‌دهی و آگاهی‌بخشی تأکید شده است که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

۱ـ از حضرت عسگری«ع» نقل شده است که مردی برای حسن‌بن علی«ع» هدیه‌ای آورد. حضرت فرمود: «کدامیک را دوست می‌داری؟ بیست هزار درهم را که بیست برابر هدیه شماست و یا اینکه دری از دانش را بر روی شما بگشایم که با آن بر فرد ناصبی که در روستای شماست غالب شوی و به وسیله آن ضعفای (اعتقادی) روستای خود را نجات بخشی؟ اگر خوب انتخاب کنی هر دو کار را برایت انجام می‌دهم و اگر انتخاب بد داشته باشی تو را در گرفتن یکی مخیر قرار می‌دهم.» آن مرد عرض کرد: «پاداش من در این است که بتوانم بر آن ناصبی غلبه کنم و ضعفای (اعتقادی) قریه‌ام را از دست او نجات دهم به اندازه بیست هزار درهم است؟ (خیر) بلکه بیش از بیست برابر دنیاست.» آنگاه عرض کرد: «چگونه کمتر را (که بیست هزار درهم باشد) انتخاب کنم، بلکه برتر را که دانستن دانشی است که به وسیله آن بر دشمن خدا غالب می‌شوم و او را دفع می‌کنم انتخاب ‌کنم.»

امام حسن«ع» فرمود: «قد احسنت الاختیار و علمه الکلمه و اعطاه عشرین الف درهم؛ زیبا انتخاب کردی.» و دانش را به او آموخت و بیست هزار درهم را (نیز) به او داد. آنگاه آن مرد رفت و خیلی خوب و موفق عمل کرد. خبر موفقیت او به امام حسن«ع» رسید. وقتی آن مرد مجدداً نزد آن حضرت آمد، فرمود: «یا عبدالله ما ربح احد مثل ربحت و لا اکتسب احد من الاوداء مااکتسبت؛ ای بنده خدا! هیچ کسی مانند شما سود نبرد و هیچ کسی از دوستان مانند شما کسب نکرد. شما اولاً دوستی خدا را به دست آوردی، ثانیاً دوستی و محبت علی«ع» را به دست آوردی. و ثالثاً دوستی پاکانی از آل آن دو را نصیب خویش نمودی و رابعاً دوستی ملائکه را کسب نمودی و خامساً محبت برادران مؤمنت را به چنگ آوردی. پس به تعداد همه مؤمنان و کافران چیزی به دست آوردی که هزار مرتبه از دنیا بهتر است، پس گوارایت باد، گوارایت باد».(۱۱)

۲ـ امام حسن عسگری داشتن بصیرت را و ضررهای نداشتن آن را با گوشزد آیه‌ای از قرآن برای اسحاق‌بن اسماعیل نیشابوری این گونه بیان نمود: «… فاتم الله علیک یا اسحاق و علی من کان مثلک ممن قدر رحمه الله و بصره بصیرتک نعمته… فاعلم یقیناً یا اسحاق انه من خرج من هذه الدنیا اعمی فهوم فی الاخره اعمی و اضل سبیلا، یا اسحاق لیس تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب فی الصدور و ذلک قول الله فی محکم کتابه حکایه عن الظالم اذ یقول: رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا* قال کذلک اتتک آیتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی؛(۱۲) ای اسحاق! خداوند بر تو و امثال تو از آنهایی که مورد رحمت الهی قرار گرفته و همچون تو  بصیرت خدادادی دارد، نعمت خویش را تمام کرده است… پس یقین بدان ای اسحاق که هر کس از دنیا نابینا بیرون رود، در آخرت هم نابینا و گمراه خواهد بود. ای اسحاق! چشم‌ها نابینا نمی‌شوند، بلکه دل‌هایی که در سینه‌ها هستند نابینا می‌شوند و این سخن خداوند در کتاب متقن خویش است، آنجا که از زبان انسان ستم‌پیشه بیان می‌کند: «پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور نمودی با اینکه دارای چشم بودم؟ [خداوند در جواب] می‌فرماید: همان‌گونه که آیات ما برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی، امروز نیز تو فراموش خواهی شد.»

۳ـ حضرت امام حسن عسکری«ع» نقل نموده‌اند که حسین‌بن علی«ع» به مردی فرمود: «کدامیک نزد تو محبوب‌تر است؟ مردی که قصد کرده مسکین ضعیفی را به قتل برساند و تو می‌خواهی او را نجات بخشی؟ و یا ناصبی که اراده کرده بیچاره‌ای از ضعفای شیعه را گمراه کند و تو دری بر روی او می‌گشایی که جلوی آن اضلال را بگیرد و به وسیله حجت‌های الهی او را بشکند؟» بعد خود فرمود: «بل انقاذ هذا المسکین المؤمن من ید هذاالناصب ان الله تعالی یقول: من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ای و من احیاها و ارشدها من کفر الی ایمان فکانما احیا الناس جمیعا…؛(۱۳) بلکه نجات این بیچاره مؤمن از دست این ناصبی بهتر است. به‌راستی خدای بلندمرتبه می‌فرماید: کسی که نفسی را زنده کند گویا تمام مردم را زنده کرده است.» یعنی کسی که نفسی را زنده و او را از کفر به سمت ایمان هدایت نماید (و به این چنین بینشی عنایت کند) گویا همه مردم را زنده کرده است.

مبلغان و هدایتگران جامعه تشیع به‌راستی باید بر خود ببالند که بصیرت دینی و بینش مذهبی به جامعه تشیع دادن، هزار مرتبه از دنیا بهتر است و چنین انسانی محبوب خدا و رسول خدا و ملائکه و مؤمنان قرار می‌گیرد و خداوند بر او نعمت خویش را کامل کرده است. طبق روایت سوم، نجات یک فرد به اندازه هدایت تمامی انسان‌ها ارزش دارد.

آثار اعطای بینش و بصیرت

اساس تمام پیشرفت‌های مادی و معنوی بشر در طول تاریخ اندیشه و تفکر و آگاهی بوده و تلاش و سعی بر اساس تفکر صحیح باعث باروری اندیشه‌ها شده است. اعطای بینش و آگاهی به شاگردان، مستمعان و کل جامعه آثار گرانسنگی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱ـ سلامت عقل

علی«ع» درباره حقانیت خود و بی‌بصیرتی اصحاب جمل و ضعف بینش آنان چنین می‌فرماید: «والله ما انکروا علی منکرا و لا جعلو بینی و بینهم نصفا و انهم لیطلبون حقاهم ترکوه و دما سفکوه، فان کنت شریکهم فیه، فان لهم نصیبهم منه، و ان کانوا ولوه دونی فما الطلبه الا قبلهم و ان اول عدلهم للحکم علی انفسهم؛ به خدا سوگند (طلحه و زبیر و…) نه منکری در کارهای من سراغ دارند که برابر آن بایستند و نه میان من و خودشان را انصاف پیمودند. آنها حقی را می‌طلبند که خود ترک کرده‌اند و انتقام خونی را می‌خواهند که خود ریخته‌اند. اگر من در ریختن این خون شریکشا‌ن بودم، آنها نیز از آن سهمی دارند و اگر خودشان تنها این خون را ریخته‌اند باید از خود انتقام بگیرند. اولین مرحله عدالت آن است که خود را محکوم کنند.

ان معی لبصیرتی ما لبست و لا لبس علی و انها للفئه الباغیه (الناکثه) فیها الحمأ و الحمه و الشبهه المغدفه و ان الامر لواضح و قد راح الباطل عن نصابه و انقطع لسانه عن شغبه و أیم الله لا فرطن لهم حوضا أنا ماتحه، لا یصدرون عنه بریّ، و لا یعبون بعده فی حسی!(۱۴) همانا آگاهی و حقیقت‌بینی با من همراه است، نه (حق را) از خود پوشیده‌ام و نه بر من پوشیده بود، همانا ناکثین (اصحاب جمل) گروهی سرکش و ستمگرند، خشم و کینه و زهر عقرب و شبهاتی چون شبط ظلمانی در دل‌هایشان وجود دارد، در حالی که حقیقت آشکار و باطل ریشه‌کن شده و زبانش از حکت بر ضد حق فرو مانده است. به خدا سوگند، حوضی بر ایشان پر از آب نمایم که تنها خود بتوانم آبش را بیرون کشم، به‌گونه‌ای که از آب سیراب برنگردند، و پس از آن از هیچ گودالی آب ننوشند!» (یعنی نقشه‌ای برای آنان طرح کنم که راه فرار نداشته باشند)

در این جملات راز تصمیم‌گیری ناسالم و خلاف عقل اصحاب جمل این دانسته شده که بر اثر کینه و شبهات ظلمانی بینش صحیح را از دست دادند و در نتیجه عاقلانه تصمیم نگرفتند. برعکس امیرمؤمنان«ع» که بر اثر بصیرت عمیق و حقیقت‌بینی و بینش ژرف عاقلانه تدبیر را اندیشید و در این جنگ پیروز شد، در نتیجه بینش عمیق باعث سلامت عقل و تصمیم‌گیری صحیح می‌شود.

۲ـ سلامت روانی

بینش صحیح در سلامت روانی انسان نقش به‌سزایی دارد. این نقش در موارد ذیل خود را نشان می‌دهد:

یک: آرامش روانی

رسول اکرم«ص» به علی«ع» فرمود: «یا علی لا تهتم لرزق غد فان کل غد یاتی برزقه؛(۱۵) غصه رزق فردا را نداشته باش، زیرا هر فردایی با رزقش می‌آید (و خداوند در آن رزق را مقدر نموده است)». این بینش که خداوند رزق‌دهنده امروز و فردای ماست به انسان آرامش می‌دهد.

و در جای دیگر فرمود: «فان الرزق لا یجره حرص حریص و لا یصرفه کراهیه کاره: ان الله بحکمه و فضله جعل الروح و الفرح فی الیقین و الرضا و جعل الهم و الحزن فی الشک و السخط؛(۱۶) به‌راستی آز آزمندان باعث جلب روزی نمی‌شود و نخواستن بی‌میلان آن را رد نمی‌کند. به‌راستی خداوند با حکم (و حکمت) و فضلش آرام و نشاط را در باور حتمی و رضایتمندی (به تقدیرات الهی و ناراحتی و غصه را در تردید و غضب قرار داده است.» این اندیشه که حرص بیش از حد بر روزی انسان نمی‌افزاید و میل نداشتن به رزق آن را از انسان دور نمی‌کند، به انسان آرامش می‌دهد.

و همچنین به ابن مسعود فرمود: « یا ابن مسعود لا تهتمن للرزق فان الله تعالی یقول: «و ما من دابه فی‌الارض الا علی‌الله رزقها»؛(۱۷) ای پسر مسعود! غصه روزی را نخور چون خدای بلندمرتبه می‌فرماید: «هیچ جنبنده‌ای نیست مگر اینکه بر خداوند است که رزق او را بدهد»».(۱۸)

خاطره

ماه مبارک رمضان در سازمان تبلیغات یکی از شهرستان‌ها حدود ۱۰ نفر مبلغ در سازمان بودیم که همگی در مساجد شهر و روستاهای کنار شهر مشغول تبلیغ بودیم، جز یک روحانی محترم که تا پانزدهم ماه مبارک رمضان محلی برای تبلیغ پیدا نکرد، ولی با آرامش خاص ده روز را قصد کرد و روزه‌های خود را گرفت. اهل عبادت و نماز شب بود و هرگز بر زبان نیاورد که من جا ندارم و هیچ ناراحتی هم در چهره او دیده نمی‌شد.. بقیه دوستان برای او ناراحت بودند، ولی او آرام بود. بعد از روز پانزدهم به محلی اعزام شد که از هر جهت از تمام ما ده نفر وضعش بهتر بود. خود می‌گفت که من یقین دارم خداوند رزق مقسوم را می‌رساند، آنچه وظیفه من بوده، آمدن برای تبلیغ است. از آن به بعد دست خداوند است نه دست من.

خیرخواهی

اثر دیگر سلامت روانی خیرخواهی برای دیگران و دور شدن از بیماری حسادت است: « اَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماًا؛(۱۹) یا اینکه نسبت به مردم [پیامبر و خاندانش] بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده حسد می‌ورزند؟! ما به خاندان ابراهیم [که یهود از آنها هستند نیز،] کتاب و حکمت و حکومت عظیمی دراختیار آنها [پیامبران بنی‌اسرائیل] قرار دادیم.» این اندیشه که نعمت‌هایی که دیگران دارند فضل و عنایت الهی است، به آنان نه تنها حسادت را از انسان دور می‌سازد، بلکه عامل خیرخواهی نسبت به کسانی می‌شود که خداوند به آنها تفضل فرموده است.

در شماره بعد دنباله این مبجث را پی می‌گیریم.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفا، بیروت، دوم، ۱۴۰۴ ق، ج ۱۸، ص ۲۰۲.

۲ـ رعد، ۱۱.

۳ـ المیزان، سیدمحمدحسین طباطبایی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۷ ق، ج ۱۱، ص ۳۱۱.

۴ـ مائده، ۸۳.

۵ـ انعام، ۱۲۰.

۶ـ المیزان، همان، ج ۷، ص ۳۳۳.

۷ـ نحل، ۴۴، آل‌عمران، ۱۹۱ و نحل ۶۹.

۸ـ آمار استخراج شده براساس اطلاعات کتاب «العجم الفهرس» محمدفؤاد عبدالباقی (دارالحدیث القاهره، دوم، ۱۴۰۷) می‌باشد.

۹ـ انعام، ۵۰.

۱۰ـ الزمر(۳۹)، ۹.

۱۱ـ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفا، سوم، ۱۴۰۳هـ، ج ۲، ص ۸، ح ۱۶.

۱۲ـ تحف‌العقول، علی‌بن شعبه حرانی، ترجمه صادق حسن‌زاده، انتشارات آل علی«ع»، قم، ششم، ۱۳۸۵ ش، ص ۸۸۲.

۱۳ـ بحارالانوار، همان، ج ۲، ص ۹، ح ۱۷.

۱۴ـ نهج‌البلاغه، سیدرضیف ترجمه محمددشتی، انتشارات پارسایان، دوم، ۱۳۷۹ ش، خطبه ۱۳۷، ص ۲۵۶ـ۲۵۴.

۱۵ـ بحارالانوار، همان، ج ۷۴، ص ۶۸.

۱۶ـ همان، ص ۶۸، ح ۷.

۱۷ـ هود، ۶.

۱۸ـ بحار، همان، ج ۷۴، ص ۱۰۶.

۱۹ـ نساء، ۵۹.

 

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

اعطای بینش آن است که سعی شود نگاه انسان به مبدأ، هستی و انسان دگرگون شود و تلقی صحیحی از این سه و غیر آن به آدمی ارائه گردد، زیرا نوع نگاه و تلقی انسان یکی از مبانی مؤثر در نوع رفتارها و اعمال است.

نوع رفتار انسانی که قائل به مبدأ عالم و عادل و بی‌نیاز است و باور دارد که انسان بیهوده آفریده نشده، قطعاً با انسان منکر مبدأ و یا تعدد خالق و یا بی‌هدف تفاوت می‌کند.

 

۲٫

مبلغان و هدایتگران جامعه تشیع به‌راستی باید بر خود ببالند که بصیرت دینی و بینش مذهبی به جامعه تشیع دادن، هزار مرتبه از دنیا بهتر است و چنین انسانی محبوب خدا و رسول خدا و ملائکه و مؤمنان قرار می‌گیرد و خداوند بر او نعمت خویش را کامل کرده است. در اسلام نجات یک فرد به اندازه هدایت تمامی انسان‌ها ارزش دارد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *