جواد تربتی
زهرا که غمش جدا ز دلها نشود
ظلمی که به او رسیده احصا نشود
بخشند اگر به او گناه همه را
یک جو، دیۀ صورت زهرا نشود
حوادثِ پس از «سقیفه» از تلخترین و دردناکترین حوادث تاریخ اسلام و زندگانی امیرمؤمنان «ع» و فاطمه زهرا «س» است.
بیان واقعیتهای تلخ آن دوران باعث دلگیری و رنجش گروهی میشود که نسبت به رهبران آن حوادث تعصب خاص میورزند و میخواهند تا جایی که امکان دارد، گَردی بر دامن آنها ننشیند. از طرف دیگر وارونه جلوه دادن حقایق، خیانتی بزرگ به تاریخ و نسلهای آینده بشری و جامعه مسلمین است و یک انسان منصف و باوجدان و دردمند هرگز اجازه چنین خیانتی را به خود نمیدهد. بزرگترین حادثه تاریخی پس از غصب خلافت، موضوع هجوم و یورش به خانه وحی و منزل فاطمه زهرا «س» است که برای بیرون آوردن متحصنان و معترضان به غصب خلافت انجام گرفت.
یورش به خانه وحی
از دستورات ارزنده و حیاتی اسلام این است که هیچ مسلمانی حق ندارد بدون اجازه و رضایت صاحب خانه، به منزل کسی وارد شود و اگر صاحب خانه معذور بود و از پذیرفتن مهمان عذرخواهی کرد، وظیفه دارد از همان جا بدون رنجش برگردد.(۱)
البته برخی از خانهها از مقام و منزلت خاصی برخوردارند، از جمله خانههایی که در آن خداوند مورد پرستش قرار میگیرد: « فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»؛(۲) «در خانههایی که خداوند اجازه داده است که دیوارهای آن را بالا ببرند و نام خدا در آنها برده شود و صبح و شام در آنها تسبیح او میگویند.»
در این میان خانه پیامبر اکرم«ص» از احترام ویژهای برخوردار است، لذا قرآن کریم دستور مخصوصی در این باره میدهد و میفرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ»؛(۳) «ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههای پیامبر وارد نشوید، مگر زمانی که به شما اذن [ورود] داده شود.»
بیشک خانه فاطمه«س» خانه رفیع و محترمی است که در آن زهرا و علی«ع» و فرزندان آن دو، خدا را به بهترین وجه عبادت و تقدیس کردهاند. اکنون باید دید که مأموران دستگاه خلافت، احترام خانه زهرا «س» را تا چه حد رعایت کردند؟ آنچه از منابع «فریقین» استفاده میشود این است که دستگاه خلافت نه تنها حرمت خانه زهرا و علی«ع» را نگه نداشتند، بلکه بدترین جسارتها را بر آن روا داشتند.
الف) منابع اهل تسنن
برخی از تاریخنویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان کردهاند که به نمونههایی اشاره میشود:
۱ـ طبری: او که نسبت به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف میکند «اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیکم او لتخرجن الی البیعه؛(۴) عمر بن خطاب در برابر خانه علی«ع» قرار گرفت و گفت: بهراستی [خانه را] بر روی شما به آتش میکشم و یا اینکه شما برای بیعت [با ابابکر] خانه را ترک گویید.»
۲ـ ابنقتیبه دینوری: این نویسنده گامی فراتر رفته میگوید: «خلیفه نه تنها تهدید کرد، بلکه دستور داد در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: به خدایی که جان عمر در دست اوست، یا باید خانه را ترک کنید یا خانه را آتش میزنم و میسوزانم. وقتی به او گفته شد که دختر گرامی پیامبر اکرم «ص» در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد.»(۵)
۳ـ ابن عبد ربه اندلسی: او که متوفای ۴۹۵ است، میگوید: «خلیفه به عمر مأموریت داد متحصنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار»، در این موقع با فاطمه«س» روبهرو گردید. آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمدهای خانه ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.(۶)
شبیه اعترافات فوق را ابوالولید محبالدین محمد بن شخته الحنفی قاضی حنفیها در حلب متوفای سال ۸۱۵ دارد.(۷) احمد بن یحیی بلاذری متوفای ۲۷۹(۸)، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری، صاحب کتاب «فدک» و «سقیفه»(۹) و ابی خیزرانه در کتاب غرر(۱۰) و شاه ولیالله دهلوی(۱۱) در «ازاله الخفاء» و واقدی(۱۲) و بلاذری و ابن ابیالحدید(۱۳) نیز چنین مطالبی دارند و همچنین ابن واضح یعقوبی(۱۴)، اسماعیل بن محمد ابوالفدا، عمر رضا کحاله در کتاب «اعلام النساء»، عبدالفتاح عبدالمقصود(۱۵) و ابراهیم بن عبدالله یمنی در کتاب «الاکتفاء» و… این امور را ذکر کردهاند.
۴ـ گروهی از تاریخنویسان اهل سنت: گروه دیگری از تاریخنویسان اهل سنت به آخرین مرحله از جسارت به خانه زهرا «س» نیز اعتراف کرده و صریحاً گفتهاند که عمر خانه علی«ع» و زهرا «س» را آتش زد. از جمله:
۱ـ ابی الحسن، علی بن الحسین بن علی المسعودی الهذلی، صاحب «مروج الذهب» متوفای ۳۴۶ هـ میگوید: «… فوجهوا الی منزله فهجموا علیه واحرقوا بابه…؛(۱۶) پس [عمر و همراهان] به سوی خانه علی علیهالسلام روی کردند، پس بر او هجوم بردند و خانه او را آتش زدند.»
۲ـ محمد بن عبدالکریم بن احمد شافعی، معروف به شهرستانی(۵۷۹ – ۵۴۸)، از ابراهیم بن سیار بن هانی، معروف به نظام، متوفای سال ۲۳۱ ـ از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ ـ نقل کرده است که گفت: «… وکان عمر یصبح احرقوها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی و فاطمه والحسن والحسین علیهم السلام؛(۱۷) و عمر بود که فرمان داد خانه را با کسانی که در آن قرار دارند بسوزانند، در حالی که در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین «ع» کسی نبود.»
عبدالقاهر اسفر ائینی متوفای ۴۲۹ هـ نسبت فوق را به نظام تأیید کرده است.(۱۸)
۳ـ در زمان ملکشاه سلجوقی، وزیرش با یکی از علمای سادات شیعه مناظره کرد و در ضمن سخنانش گفت: «وجمع عمر الحطب علی باب فاطمه واحرق الباب بالنار…؛ عمر در خانه فاطمه هیزم جمع کرد و در خانه را به آتش کشید.» شاه به وزیرش رو کرد و گفت: آیا آنچه این شیعه علوی میگوید درست است؟ وزیر گفت: «نعم انی رایت فی التواریخ ما یذکره العلوی؛(۱۹) بله آنچه را که این [شیعه] علوی میگوید در تاریخ دیدهام.»
جالب اینجاست که خود ابابکر نیز به این امر اعتراف کرده است. او در آخرین روزهای عمر خود از چند عمل اظهار پشیمانی کرد، از جمله گفت: «وددت انی لم اکشف بیت فاطمه وترکته وان اغلق علی الحرب…؛(۲۰) دوست داشتم که خانه فاطمه را نمیگشودم و آن را رها میکردم، گر چه ناچار به جنگ میشدم [و کار به جنگ میکشید].»
ب) منابع شیعیان
هنگامی که به روایات و کتابهای دانشمندان شیعه مراجعه میکنیم، جریان را روشنتر و گویاتر مییابیم که به نمونههایی اشاره میشود:
۱ـ سلیم بن قیس و عیاشی و… نقل کردهاند: طبق فرمان عمر، قنفذ با جماعتی به در خانه علی «ع» رفتند تا او را برای بیعت با ابابکر دعوت کنند. حضرت علی«ع» در را باز نکرد. سرانجام عمر با جمعی بر در سرای زهرا «س»آمدند. عمر فریاد برآورد که: یا علی! از خانه بیرون بیا و با خلیفه رسول خدا بیعت کن وگرنه آتش بدین سرای میزنم. فاطمه برخاست و فرمود: ای عمر! این چه دشمنی است که با ما داری؟ او جواب داد: در را باز کنید والا در خانه را به آتش میکشم! فاطمه زهرا«س» فرمودند: ای عمر! از خدا نمیترسی؟… «ثم دعا عمر بالنار فاضرمها فی الباب فاحرق الباب؛ آنگاه عمر فرمان داد تا آتش بیاورند، پس آن را در میان در افکند و در [خانه] را به آتش کشید.»(۲۱)
۲ـ امام صادق«ع» فرمودند: «والله ما بایع علی حتی رای الدخان قد دخل بیته؛(۲۲) به خدا سوگند! علی«ع» بیعت نکرد مگر زمانی که دید دود وارد خانهاش شده است.»
۳ـ مفضل به امام صادق«ع» عرض کرد: گریه چه پاداش و ثوابی دارد؟ حضرت فرمودند: اگر گریه بر حق باشد، ثواب آن قابل احصا نیست. آنگاه مفضل گریه شدید و طولانی کرد و گفت: ای پسر رسول خدا! روز انتقام شما [از جنایتکاران] بزرگتر از روز محنت و غصه شما خواهد بود. پس حضرت صادق»ع» فرمودند: «ولا کیوم محنتنا بکربلاء، وان کان یوم السقیفه واحراق النار علی باب امیرالمؤمنین والحسن والحسین وفاطمه وزینب وام کلثوم و فضه وقتل محسن بالرفه اعظم وادهی وامر لانه اصل یوم النداب؛(۲۳) نه چون روز محنت ما در کربلا، و گر چه روز سقیفه [و غصب خلافت] و سوزاندن آتش بر در [خانه] امیرمؤمنان و حسن و حسین و فاطمه و زینب وام کلثوم «ع» و کشته شدن محسن بر اثر فشار، بزرگتر، دردناکتر و تلختر است؛ زیرا اساس روز ندبهها بود.»
۴ـ مفضل روایت مفصلی از امام صادق«ع» درباره علائم ظهور و کارهای حضرت حجت«عج» پس از ظهور نقل کرده است،(۲۴) در بخشی از آن میخوانیم: حضرت آن روز را به یاد میآورد و میگوید: «وجمعهم الجزل والحطب علی الباب لاحراق بیت امیرالمؤمنین و فاطمه… واضرامهم النار علی الباب؛(۲۵) و جمع نمودنشان هیزم تر و خشک بر در خانه، برای سوزاندن خانه علی«ع» و فاطمه«س»، آتش زدن آنها در [خانه علی»ع«] را».
۵ـ پیامبر اکرم«ص» در یکی از سخنان خویش که از حوادث آینده خبر میداد، فرمود: «واما ابنتی فاطمه فانها سیده نساء العالمین… وانی لما رایتها ذکرت ما یصنع بها بعدی کانی وقد دخل الذل بیتها وانتهکت حرمتها وغصبت حقها ومنعت ارثها و کسر جنبها واسقطت جنینها وهی تنادی یا محمداه فلاتجاب وتستغیث فلاتغاث؛(۲۶) و اما دخترم فاطمه»س»، سیده زنان جهانیان [از ابتدا تا انتهای آفرینش] است… و من آنگاه که فاطمهام را میبینم به یاد آنچه که با او رفتار میشود [از ستمها و اهانتها] میافتم. گویا میبینم که خواری به خانه او راه یافته و حرمتش هتک و حقش غصب شده است و [از] ارثش جلوگیری به عمل آمده و پهلویش شکسته و فرزندش سقط شده و او ناله میزند یا محمدا! پس جواب داده نمیشود و کمک میخواهد، سپس کمک نمیشود.»
پینوشتها
۱ـ نور، ۲۷ – ۲۸٫
۲ـ نور، ۳۶٫
۳ـ احزاب، ۵۳٫
۴ـ تاریخ طبری (چاپ از دایرهالمعارف)، ج ۳، ص ۲۰۲؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج ۲، ص ۵۶٫
۵ـ شرح نهجالبلاغه، (همان)، ج ۱، ص ۱۳۴؛ الامامه و السیاسه، ج ۲، ص ۱۲؛ اعلام النساء، ج ۳، ص ۱۲۰۵٫
۶ـ عقدالفرید، ج ۴، ص ۲۶۰؛ تاریخ ابیالفداء، ج ۱، ص ۱۵۶؛ اعلام النساء، ج ۳، ص ۱۲۰۷٫
۷ـ شرح ابن ابیالحدید، ج ۲، ص ۱۹ و ج ۱، ص ۱۳۴؛ ریاحین الشریعه، ج ۱، ص ۲۸۵٫
۸ـ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۶؛ تلخیص الشافی، ج ۳، ص ۷۶٫
۹ـ شرح نهجالبلاغه (همان)، ج ۶، ص ۴۸ و ۴۷٫
۱۰ـ نهجالحق و کشف الصدق، ص ۲۷۱٫
۱۱ـ ریاحین الشریعه، ج ۱، ص ۲۸۹؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص ۱۲۳٫
۱۲ـ نهجالحق و کشف الصدق، علامه، ص ۲۷۱؛ تلخیص شافی، سیدمرتضی، ج ۷، ص ۷۶٫
۱۳ـ شرح نهجالبلاغه، ج ۶، ص ۴۸٫
۱۴ـ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۶٫
۱۵ـ الغدیر، ج ۳، ص ۱۰۳ – ۱۰۴٫
۱۶ـ مسعودی، اثبات الوصیه، چاپ بیروت، ص ۱۵۴؛ الوافی بالوفیات، ج ۵، ص ۳۴۷٫
۱۷ـ ملل و نحل، شهرستانی، ج ۱، ص ۵۷ (چاپ ایران) و در چاپ غیر ایران، ص ۷۲ و ر. ک: ج ۲، ص ۵۹٫
۱۸ـ الفرق بین الفرق، عبدالقاهر اسفر ائینی، ص ۱۰۷٫
۱۹ـ مؤتمر علماء البغداد، ص ۶۴ – ۶۳٫
۲۰ـ لسان المیزان، ج ۴، ص ۱۸۹؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۳۶؛ الامامه والسیاسه، ج ۱، ص ۱۳؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۱۴ (چاپ قدیم)؛ عقدالفرید، ج ۳، ص ۶۸؛ الاموال، حافظ ابوالقاسم بن سلام، ص ۱۹۳؛ نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج ۶، ص ۵۱٫
۲۱ـ تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۶۶ – ۶۸؛ کتاب سلیم بن قیس، ص ۲۴۹ – ۲۵۳؛ ریاحین الشریعه، ج ۱، ص ۲۶۰ و ۲۷۰٫
۲۲ـ بحار، ج ۲۸، ص ۳۹۰؛ تلخیص شافی، ج ۳، ص ۷۶٫
۲۳ـ میرجهانی، نوائب الدهور، ص ۱۹۲٫
۲۴ـ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱ – ۱۹٫
۲۵ـ همان، ص ۱۸٫
۲۶ـ همان، ج ۴۳، ص ۱۷۲ – ۱۷۳، ح ۱۳؛ ابراهیم الجوینی، فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۶٫
سوتیتر:
۱٫
بیشک خانه فاطمه«س» خانه رفیع و محترمی است که در آن زهرا و علی«ع» و فرزندان آن دو، خدا را به بهترین وجه عبادت و تقدیس کردهاند. اکنون باید دید که مأموران دستگاه خلافت، احترام خانه زهرا «س» را تا چه حد رعایت کردند؟ آنچه از منابع «فریقین» استفاده میشود این است که دستگاه خلافت نه تنها حرمت خانه زهرا و علی«ع» را نگه نداشتند، بلکه بدترین جسارتها را بر آن روا داشتند.