مراحل سلوک اخلاقی از نگاه حکمت متعالیه

حضرت آیت‌الله جوادی آملی

تدوین: حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی‌پور

در تفکر اسلامی، اخلاق از آموزه‌های ضروری دین است، زیرا از سویی تزکیۀ نفس از اهداف پیامبر«ص» (سوره جمعه) و از سوی دیگر، آن حضرت رسالتش را تکمیل و تتمیم مکارم اخلاقی اعلام کرده است. اما نکته مهم آن است که بدانیم چگونه باید آموزه‌های اخلاقی را در زندگی فردی و اجتماعی پیاده کنیم و یک انسان چگونه می‌تواند مراحل اخلاق را طی کند.

عالمان اخلاق با توجه به نگرش‌شان نسبت به پیوند انسان با فضائل و رذایل اخلاقی، راه‌های متفاوتی را پیشنهاد کرده‌اند و علم اخلاق را مبیّن آن دانسته‌اند.

برخی، جان انسان را میدان کارزار بین هوای نفس و عقل می‌دانند و معتقدند برای غلبه بر دشمن درونی، یعنی هوای نفس و از پا درآوردن آن باید با آن به جهاد پرداخت. در این دیدگاه، نفس و هواهای نفسانی، خاستگاه همۀ رذایل و ضد ارزش‌هاست. از این‌رو شروع کار از ریاضت است که باید با آن بتوان نفس و هوای نفس را ناتوان ساخت و سپس او را قلع و قمع کرد.

بدترین دشمن سعادت و رستگاری آدمی، نفس خودبین و هوس‌مدار اوست. انسان سالک برای دستیابی به مقصد، باید این مانع بزرگ راه سیر و سلوک را از میان بردارد. باید در سایۀ تهذیب نفس، دشمن درون را رام کرد(۱) البته برای اینکه انسان در این میدان پیروز شود، در مرحله اول باید از نصرت و امداد الهی بهره‌مند شود، چنانکه حضرت علی«ع» پس از دستور ریاضت و جهاد با نفس فرمود: « سْهِرُوا عُیُونَکُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَکُمْ وَ اِسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَکُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَکُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِکُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِکُمْ  وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ (۲) و در مرحله بعد هنگامی‌که خواهش‌های نفسانی، جلوی گرایش‌های حق را می‌گیرد باید انسان با آن مبارزه کند.(۳)

البته جهاد با نفس عنوانی است که از سخنان نبی‌اکرم«ص» گرفته شده است، آنگاه که سپاهیان اسلام از جنگ برمی‌گشتند، آن حضرت به آنان فرمود: آفرین بر قومی که از جهاد اصغر فراغت یافته‌اند، اما باید خود را برای جهاد اکبر آماده کنند و این جهاد اکبر همانا جهاد با نفس است: « رْحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصْغَرَ و بَقِیَ علَیهِمُ الجِهادُ الأکْبَرُ. قیلَ یا رسولَ اللّه! و ما الجِهادُ الأکْبَرُ ؟ قالَ: جِهادُ النَّفْس(۴)

برخی علم اخلاق را همچون علم پزشکی می‌دانند و انسان را به بیمار و سالم تقسیم می‌کند و می‌گویند علم اخلاق دو رسالت را به عهده دارد. یکی رسالت راهنمایی انسان برای پیشگیری از آلوده شدن به رذایل و دیگر، درمان انسان پس از آلوده شدن به رذایل.

بر همین اساس برخی اندیشمندان نام کتاب اخلاق را «الطب الروحانی» نام‌گذاری کرده‌اند تا با نوشتن آن انسان را به اصلاح نفس و درمان بیماری روحی راهنمایی کنند؛ همان گونه که پزشک انسان را راهنمایی می‌کند تا به طبابت بپردازد.(۵)

آشنایی با رذایل اخلاقی برای طبیب روح، درست مانند آشنایی با سموم برای طبیب جسم لازم و سودمند است تا خود به آنها مبتلا نشود و به دیگران نیز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان کند.(۶)

برخی انسان را در این جهان همانند مسافری می‌دانند که با قدم نهادن در عالم هستی سفرش آغاز می‌شود و باید در این سفر موانع سیر و سفر را بشناسد، زاد و توشۀ راه را فراهم کند و با آمادگی کامل در مسیر سلوک قرار گیرد و مراحل این سفر را یکی پس از دیگری طی کند تا در پایان به لقاء الهی و دیدار مقام خدا نائل شود؛ چنانچه قرآن کریم خطاب به انسان فرمود: «یَا ایّها الانسانُ اِنّک کَادِحُ الی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقیه»؛(۷) ای انسان تو با رنج و تلاش وصف‌ناپذیری به سوی پروردگارت روانه‌ای و سرانجام به لقاء اوخواهی رسید.

برخی گرچه به روش سلوکی جهاد نفس و طبابت روح اشاره می‌کنند، اما بر مبنای حکمت متعالیه، اخلاق علمی و سیر و سلوک عملی را به گونه‌ای تبیین می‌کنند که هم بیان‌های عارفان را در قالب فن عرفان می‌آورند، هم از آیات و روایات دور نمی‌مانند و هم از براهین عقلی محجور نمی‌مانند.

آنان راه خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب «اوصاف الاشراف» را معیار قرار می‌دهند و در برابر راه محدثان و متکلمان و حکیمان و عارفان با روش حکمت متعالیه سفرنامۀ سلوکی را تنظیم می‌کنند(۸) و می‌فرمایند سیر و سلوک عبد به سوی خدا، سیری عمودی است نه افقی. منظور از عمودی در اینجا، عمودی در هندسۀ الهی است، نه در هندسۀ طبیعی، یعنی به مکانت برتر راه یافتن، نه به مکان بدتر رفتن. از این رو زاد و توشه‌ای طلب می‌کند تا وی را به رسیدن به مکانت برتر کمک کند.

قرآن کریم از این سیر و سلوک به عنوان یک سفر صعودی و عمودی یاد می‌کند، گاه می‌فرماید: « یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات»؛(۹) کسی که سیر صعودی می‌کند مرتفع می‌شود؛ یعنی مؤمنان و عالمان رفعت پیدا می‌کند و در سوره فاطر از آن به صعود یاد می‌کند و می‌فرماید: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه»؛(۱۰) اعتقاد پاک به سوی او صعود می‌کند و عمل صالح آن را بالا می‌برد. از این رو تعبیر رفع و صعود استفاده می‌شود که سیر و سلوک عمودی و مکانت‌طلبی است نه افقی و مکان‌خواهی، زیرا سیر به طرف مکان گرچه مکان برتر باشد، افقی است و نه عمودی.

حال با توجه به اینکه آدمی مسافری است که به سوی خدا و مکانت برتر در حال سیر است، این سیر چگونه است؟ چه مراحلی دارد؟ مرحله آغازین این سیر از کجاست و نهایت آن کدام است؟ در این مقاله با توجه به حکمت متعالیه به مراحل اخلاقی اشاره می‌شود که عبارتند از:

 

۱ـ معرفت نقطه آغاز سلوک الهی

اگر کسی بخواهد در مسیر سلوک الهی قرار گیرد باید به معرفت و شناخت دست یابد و با معرفت به عقیده صائب برسد، زیرا آنچه که به سوی خدا صعود می‌کند کلمه طیب است و کلمه طیب همانا معرفت و عقیده صائب و حق است و چون عقیده و کلمه طیب صائب با روح عارف معتقد عجین گردد، بازگشت صعود عرفان و عقیده به صعود عارف معتقد خواهد بود. در حقیقت کلمه طیب، معرفت خدا و معاد و راه رسیدن به مقصد است و آدمی با تحصیل آن، اولین قدم را در این مسیر برمی‌دارد.

 

۲ـ ایمان

ایمان منزل دوم سیر به سوی خداست. ایمان آن است که انسان خود را در مهد امن قرار دهد. انسان زمانی به جای امن پناه می‌برد که احساس خطر کند و چون با معرفت می‌داند کار به دست خدای رب‌العالمین است و به خود اطمینان ندارد، در موقع خطر به او پناهنده می‌شود تا به او توفیق دهد که در مسیر مستقیم حرکت کند. به عبارت دیگر اگر کسی بداند ناقص و نیازمند است و رفع نیاز او نه مقدور خود اوست و نه مقدور دیگران و نیز اگر بداند جهان هستی مبدأیی دارد که نیاز نیازمندان را می‌داند و می‌تواند آنها را برطرف کند، به سیر و سلوک می‌افتد و به جای امن پناهنده می‌شود.

همه مشکلات انسان از این نقطه سرچشمه می‌گیرد که یا خود را نمی‌شناسد و یا به ناتوانی خود آگاه نیست، یا می‌فهمد عاجز است و می‌پندارد خودش یا دیگران یا روابط و ضوابط اجتماعی می‌توانند نیازهای او را برطرف کنند، از این رو خود را به مهد ایمان نمی‌سپارد. ایمان آن است که انسان در قلعه امن قرار گیرد، از این رو حضرت امام رضا «ع» فرمود: «کلمه لاَ اِله اِلاَّ اللّهُ حِصْنِیِ فَمَنْ قَالَ لااِلهَ اِلاَّ اللّهُ‌ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَمَنْ دَخَلَ فِی حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی(۱۱) توحید دژ محکم من است. هر کس به این دژ درآید، از عذاب الهی ایمن است.»

البته در جهان تکوین همه موجودات موحدند و هیچ موجودی کافر نیست. در نظام تشریع و قانون‌مندی انسان‌ها دو دسته‌اند. بعضی مؤمند و برخی کافر. انسان‌های مؤمن کسانی هستند که بعد از درک عجز خود و دیگران به تکیه‌گاه قدرت پناه می‌برند و احساس ایمنی می‌کنند.

 

۳ـ ثبات و استواری

مرحله سوم سلوک الهی ثبات و استواری است؛ یعنی انسان ممکن است به ایمان دست یابد، اما در این ایمان ثبات نداشته باشد و بر اثر مواجهه با شک و شبهه علمی یا در مقام مواجهه با طغیان شهوت و غضب، ایمان خود را از دست بدهد. بر این اساس، صرف ایمان برای سلوک کافی نیست و سالک باید به مرحله ثبات در اعتقاد و ایمان برسد. خدای سبحان در قرآن کریم می‌فرماید: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَه»؛(۱۲) خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند در زندگی دنیا و آخرت با سخنی استوار که آن را پذیرفته‌اند بر ایمانشان پایدار می‌دارد.

منظور از ثبات قدم، ثبات در سیرت و سنت دینی است و به‌طورکلی ثبات در هر چیز به اندازه و در محدوده همان چیز است. سالک پایدار یعنی سالکی در مسیر سلوک الهی پایدار است، نه وسوسه شیطان در او اثر می‌گذارد، نه هوای نفس او را در مسیر انحرافی قرار می‌دهد و نه در دنیا او را به خود مشغول می‌کند، بلکه در مسیر توحید، در علم و عمل پایداری خود را حفظ می‌کند.

 

۴ـ نیت

اگر انسان ثابت قدم باشد ممکن است کار او بدون روح آن یعنی نیت انجام شود، اما نیت روح هر کاری را تأمین می‌کند، از این رو یکی از بهترین امور برای سالکان، نیت است. در امر بین نیت و عمل، نیت بی‌عمل از عمل بی‌نیت بهتر است. مثلاً اگر کسی کاری را انجام می‌دهد ولی نیت یعنی قصد قربت نداشته باشد، اگر آن عمل عبادی باشد، آن شخص مبتلا به عذاب ترک واجب می‌شود، ولی اگر کسی به انجام کاری مصمم شود و نیت کند کار خیری را انجام دهد، لیکن وسیله و امکانات در اختیارش نباشد، یقیناً پاداش دارد چون خود نیت فعل عبادت قلبی است. امامان معصوم «ع» فرمودند: « نیَّهُ الْمُؤمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ»(۱۳) نیت مؤمن از عمل او بهتر است، زیرا نیت، روح عمل است، چون اصل کار را بسیاری از انسان‌ها انجام می‌دهند، اما همه قدرت نیت صحیح را ندارند. اولاً نمی‌شود کار ناپسند را به قصد قرب الهی انجام داد، بنابراین باید کار، شایستگی نزدیک ساختن انسان به خدا را داشته باشد. ثانیاً کار باید با نیت الهی انجام شود، در این صورت است که این نیت از عمل بهتر است.

 

۵ـ اخلاص

اخلاص یعنی انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدی جز مقلب‌القلوب در حرم دل او راه نیابد. البته اگر انسان محب و دوستدار خود شود، صحنه نفس او برای محبوب یعنی خدا خالص می‌شود.

کسی که کار را هم برای خدا و هم برای غیر خدا انجام دهد، خدا آن را نمی‌پذیرد، زیرا دین از جهت مقدار و چگونگی مخصوص خداست، أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ(۱۴) به یاد و نام خدا باید این مجموعه را فهمید و به آن عمل کرد و به دیگران آموخت.

بنابراین کسانی متدین واقعی و دیندارند که مخلص باشند و دستورهای دین را مخلصانه برای خدا انجام دهند؛ یعنی فهم و عمل‌شان برای خدا باشد و محصول اخلاص، لقای بهشت است. امام صادق «ع» فرمود:  « مَن قالَ لاّ اللّه  مُخْلِصا دَخلَ الجَنّهَ، و إخْلاصُهُ أنْ تَحْجِزَهُ «لا إلهَ إلاّ اللّه ُ» عَمّا حَرّمَ اللّه ُ عزّ و جلّ؛(۱۵) اگر کسی کلمه توحید را مخلصانه بگوید، وارد بهشت می‌شود و اخلاص توحید به آن است که کلمه توحید او را از حرام خدا باز دارد.

افراد زیادی تحت ولایت شیطانند، ولی خود را مخلص می‌پندارند. مثلاً ما گاهی کار خوبی را انجام می‌دهیم، ولی هنگامی که آن را از ما می‌گیرند و به دیگری می‌دهند نگران می‌شویم. معلوم می‌شود کار خوبی را می‌خواهیم که به ما ارتباط داشته باشد و از ما صادر شود، نه اصل کار خوب را و این خطر بزرگی است. در این صورت ما خودخواهیم نه خیرخواه. آنگاه در قیامت و هنگام نقادی، ما چون خیر را نمی‌خواستیم، خیر را به ما نمی‌دهند و در مقابل، همان خودخواهی را که مطلوب ما بود به ما می‌دهند: «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَه»؛(۱۶) آتش برافروخته خداست که بر دل ما چیره می‌شود و جان آدمیان را می‌سوزاند.

 

۶ـ تفکر

چون اخلاق سیری باطنی است و باطن با ادراک و عمل درونی حرکت می‌کند، یکی از قدم‌های سلوک الهی نظر و فکر است. انسان متفکر از راه مشخصی مجهول خود را معلوم می‌کند؛ یعنی در گام نخست، مطلوب خود را بررسی می‌کند و می‌بیند برای او مجهول است، سپس به سراغ مقدماتش می‌رود و آنها را از نظر ماده و صورت تنظیم می‌کند و از راه مقدمات تنظیم شده به مقصد می‌رسد.

پس فکر، عبادت از مسیر درونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول است. قرآن کریم انسان‌ها را از دو راه به فکر و نظر فرامی‌خواند، یکی با ذکر عنوان تعقل و تفکر و دیگری با طرح بحث‌های قرآنی که با تفکر همراه است، یعنی بحث‌های استدلالی تشویق به تفکر است: « اِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ »؛(۱۷) در مجموعه آفرینش برای قومی که تفکر می‌کنند نشانه‌هایی است برای شناخت خدا.

روایات نیز از دو راه جامعه بشری را به تفکر دعوت کرده‌اند: « تَفَکُّرُ ساعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ سِتّینَ سَنَهً؛(۱۸) و هم با ارائه معارف بر معانی ارائه می‌کند که بدون فکر و نظر ممکن نیست و نتیجه تفکر، تذکر و یاد خداست.

 

محصول تفکر ناب

همان‌گونه که گناه حجاب اطاعت است، ترک تفکر هم مانع تذکر است. تفکر طیب است و تذکر یافتن است.

تفکر ناب برای آن است که انسان معارف توحیدی را خوب بفهمد و فهمیدن آنها برای آن است که قلب دگرگون شود. پس از تفکر و پیدا شدن معانی و معارف که کار عقل است، قلب می‌آرمد و متعظ می‌شود و این از بهترین مراحل تهذیب روح و سلوک الی الله است، زیرا غبار غیرخدا را دیدن زدوده شده و چیزی جز یاد و نام حق در آن نمانده است. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ الّذین یذکرون‏اللّه قیاماً و قعوداً و على جنوبهم و یتفکّرون فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ  ‏ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛(۱۹) همانا در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در کاستی و فزونی شب و روز نشانه‌هایی بر اقتدار خدا و فرمان روایی او بر آسمان و زمین است. این نشانه‌ها را خردمندان درمی‌یابند. همانانی که در هر حال ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده خدا را یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند که پروردگارا این جهان را بی‌هدف نیافریده‌ای. تو از هر کار باطل و بیهوده‌ای منزهی، از این رو، تحقق رستاخیز و کیفر و پاداش آن حتمی است. پس پروردگارا ما را از عذاب آتش آن روز نگه دار.»

انسان با تفکر هم خدا را می‌شناسد و هم می‌‌داند خدا جهان هستی و از جمله انسان را بیهوده نیافریده است، پس باید به گونه‌ای زندگی خود را شکل دهد که از آتش عذاب الهی در قیامت مصون بماند.

 

نتیجه‌گیری

انسان موجودی است که برای رسیدن به لقای الهی و ملاقات با خدا در تکاپو و تلاش است و باید در رسیدن به لقای الهی مسیری را طی کند. این مسیر همانا صراط مستقیم است. انسانی که در مسیر صراط مستقیم برای رسیدن به آن هدف والا حرکت می‌کند، باید در این مسیر قدم‌هایی را بردارد.

آدمی از طریق معرفت به ایمان می‌رسد و شرط نتیجه‌بخش بودن ایمان آن است که سالک، ثابت‌قدم و استوار باشد. با تزلزل نمی‌توان به هدف رسید.

انسان مؤمن باید با نیت، عقیده و عملش را برای خدا خالص کند، زیرا روح عقیده و عمل نیت است و این نیت زمانی ما را به مقصد می‌رساند که با اخلاص و فقط به قصد قرب الهی محقق شود. همه این امور زمانی تحقق پیدا می‌کنند که آدمی از تفکر برخوردار باشد. انسان متفکر است که با استدلال و برهان خدا را می‌شناسد و برای نظام هستی هدفی را قائل است و لذا همه اعمالش و عقایدش را در راستای رسیدن به آن تنظیم می‌کند تا به مطلوب حقیقی نائل شود.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ مراحل اخلاق در اسلام، ص ۷۳٫

۲ـ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸۳، بند ۲۰.

۳ـ همان، صص ۷۶ـ۷۵.

۴ـ بحار، ۱۹، ۱۸۲.

۵ـ الطلب الروحانی، محمدبن زکریای رازی ص۳۵٫

۶ـ مراحل اخلاق در قرآن، ص۲۱٫

۷ـ انشقاق ۶٫

۸ـ مراحل اخلاق در قرآن، ص۲۲۲٫

۹ـ مجادله، ۱۱.

۱۰ـ فاطر، ۱۰.

۱۱ـ بحار، ج ۴۹، ص ۱۲۷.

۱۲ـ ابراهیم، ۲۷.

۱۳ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۸۴.

۱۴ـ زمر، ۳.

۱۵ـ توحید، صدوق، ص ۲۷.

۱۶ـ همزه، ۷ـ۶.

۱۷ـ رعد، ۳.

۱۸ـ بحار، ۶۶، ص ۲۹۳.

۱۹ـ آل‌عمران، ۱۹۱ـ۱۹۰.

 

 

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

 

آشنایی با رذایل اخلاقی برای طبیب روح، درست مانند آشنایی با سموم برای طبیب جسم لازم و سودمند است تا خود به آنها مبتلا نشود و به دیگران نیز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان کند.

 

۲٫

روایات نیز از دو راه جامعه بشری را به تفکر دعوت کرده‌اند: « تَفَکُّرُ ساعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ سِتّینَ سَنَهً؛(۱۸) و هم با ارائه معارف بر معانی ارائه می‌کند که بدون فکر و نظر ممکن نیست و نتیجه تفکر، تذکر و یاد خداست.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *