اعمال انسان معیار نزول نعمت‌ها و نقمت‌ها

حضرت آیت‌الله جوادی آملی

تدوین حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی‌پور

با مطالعه جوامع بشری در حال و گذشته و یا زندگی افراد دریافت می‌شود که برخی جوامع پیشرفت کرده و به تمدن دست یافته و برخی از پیشرفت و دستیابی به تمدن باز مانده‌اند. این موضوع در باره افراد هم مصداق دارد. آیا پیشرفت جوامع یا افراد، تصادفی یا معلول جبر تاریخ است یا مشیت الهی است و معلول اراده آدمیان؟

برخی معتقدند که پیشرفت جوامع یا افراد، معلول تصادف یا شانس و بخت و اقبال جوامع یا افراد است. عده‌ای پیشرفت را معلول جبر تاریخ و یا مشیت و خواست الهی و یا عامل انسانی می‌دانند و تلاش می‌کنند تا با انسان‌محوری و حاکمیت مطلقه انسان، پرده از حرکت‌های مختلف اجتماعی بشر بردارند.

اما بر اساس آیات قرآن پیشرفت و سقوط، نه معلول تصادف و شانس و بخت و اقبال است، نه معلول جبر تاریخ یا حاکمیت مطلقه انسان و یا مشیت مطلقه الهی، بلکه عوامل گوناگونی در تحقق حوادث مؤثرند که در قرآن از آنها تحت عنوان سنت الهی یاد می‌شود؛ سنت‌هایی که در تمام مراحل، اراده انسان را در تحقق بخشیدن به حوادث تاریخی و پیشرفت و سقوط فرد و جامعه، چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی مؤثر می‌داند.

قرآن کریم در سوره اعراف آیه ۹۶ می‌فرماید: « وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُون: اگر اهل قریه‌ها و جوامع ایمان آورده و پرهیزکاری کرده بودند، برکت‌هایی از آسمان و زمین به رویشان می‌گشودیم، ولی تکذیب کردند و ما نیز ایشان را به اعمالی که می‌کردند مؤاخذه کردیم.»

از این آیه استفاده می‌شود اگر مردمی که در آبادی‌ها زندگی می‌کنند، به جای طغیان و سرکشی و تکذیب آیات الهی و ظلم و فساد، ایمان ‌آوردند و تقوا و پرهیزگاری پیشه کنند، درهای رحمت الهی و برکات آسمان‌ها و زمین به روی آنها گشوده می‌شود. یعنی عمران و آبادی در سایه ایمان و تقوا حاصل می‌شود و اگر ا یمان و تقوا نباشد، جوامع به بلاها و گرفتاری‌ها مبتلا می‌شوند.

در سوره روم، آیه ۴۱ نیز می‌فرماید: « ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون: فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند آشکار شده است، خدا می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند شاید به سوی حق بازگردند.»

 

گناه سرچشمه فساد در خشکی و دریا

این آیه بیانگر ارتباط گسترده بین گناه و فساد است. بدون شک هر کار خلافی در وضع جامعه و از طریق آن در وضع افراد اثر می‌گذارد و موجب نوعی فساد در سازمان اجتماعی می‌شود. گناه و کار خلاف و قانون‌شکنی همانند یک غذای ناسالم و مسموم است که خواه‌ناخواه در ساختار انسان تأثیر نامطلوب می‌گذارد و انسان گرفتار پیامدهای آن می‌شود. مثلاً دروغ سلب اعتماد می‌کند و خیانت در امانت، روابط اجتماعی را بر هم می‌زند و ظلم همیشه منشأ ظلم‌های دیگر می‌شود. این رابطه طبیعی گناه و فساد است.

 

تبیین عقلی رابطه گناه و فساد

به‌طورکلی همه اجزاء عالم مانند اعضای بدن یک انسان به یکدیگر متصل و مربوطند و صحت و بیماری یک عضو در افعال سایر اعضا تأثیر و این تفاعل در خواص و آثار، در همه اجزاء و اطراف آن جریان دارد. طبق آیات قرآن شریف، همه این اجزا به سوی خدای سبحان و هدفی که خداوند برای آنها مقدر کرده، در حرکتند.

انحراف و اختلال حرکت یک جزء از اجزا، مخصوصاً اگر جزء مهمی باشد، بر سایر اجزا اثر سوء باقی می‌گذارد، در نتیجه آثاری هم که سایر اجزای عالم در این جزء دارند، فاسد می‌شود و فساد به خود او برمی‌گردد. اگر این جزء به خودی خود و یا با کمک دیگران استقامت قبلی‌اش را به دست آورد، حالت قبل از انحراف او نیز برمی‌گردد؛ ولی اگر انحراف و اعوجاج ادامه پیدا کرد، فساد و ابتلای او نیز ادامه می‌یابد و اگر انحراف و طغیان از حد بگذرد و  سایر اجزا را به تباهی بکشاند،  همه اسباب جهان علیه او قیام می‌کنند و با قوایی که خداوند به منظور دفاع از حریم ذات و حفظ وجود در آنها به ودیعه سپرده، جزء مزبور را تا خبردار شود از بین می‌برند و نابود می‌سازند.

این یکی از سنت‌هایی است که خدای سبحان در جمیع اجزای عالم که انسان هم یکی از آنهاست جاری ساخته. نه تخلف‌بردار است و نه انسان از آن مستثناست و چون چنین است، اگر جامعه‌ای از راه فطرت منحرف شود و از راه سعادت انسانی که خدای متعال برای او مقرر کرده، باز ماند، اسباب طبیعی‌ای که آن را احاطه کرده اختلال پیدا می‌کند و آثار سوء این اختلال به خود آن امت برمی‌گردد و دود کجروی‌هایش به چشم خودش می‌رود.

فساد اخلاق، قساوت قلب و از بین رفتن عواطف انسانی، روابط عمومی را از بین می‌برد و هجوم بلیات و تراکم مصیبت‌ها آن جامعه را به انقراض می‌کشد. آسمان از باریدن باران‌های فصلی و زمین از رویاندن زراعت و اشجار دریغ می‌کند و در عوض، باران‌های غیرفصلی، سیل و طوفان و صاعقه به راه می‌اندازد و زمین با زلزله و خسف، مردمان را در خود فرو می‌برد. اینها همه آیاتی الهی هستند که چنین امتی را به توبه و بازگشت به سوی راه مستقیم فطرت وامی‌دارند.

بنابراین اگر قرآن از فساد در خشکی و دریا سخن به میان می‌آورد، منظور وقوع جنگ و بسته شدن راه‌ها و سلب امنیت است که دامنگیر انسان می‌شود و یا مانند اختلالات جوّی و زمینی است که زندگی و معاش انسان و غیرانسان را مختل می‌سازد.

این سنت پروردگار و اثری است که خداوند بر گناهان و انحرافات بشر مترتب می‌کند؛ هر چند بشر امروز آن را باور ندارد و می‌گوید این افکار زائیده عقب افتادن از قافله علم و دانش و نداشتن وسیله دفاع است. برخی نیز می‌گویند که اگر ایمان و تقوا موجب نزول انواع برکات الهی و بی‌ایمانی و بی‌تقوایی باعث سلب برکات است، چرا برخی از امت‌های بی‌ایمان غرق در ناز و نعمت‌اند و جمعی از افراد مؤمن به سختی روزگار می‌گذرانند.

پاسخ به این سؤال با توجه به دو نکته روشن می‌شود:

۱ـ اینکه تصور می‌شود ملت‌های بی‌ایمان غرق در ناز و نعمت‌اند ناشی از این اشتباه است که برخی می‌پندارند ثروت دلیل بر خوشبختی است. مردم معمولاً این طور فکر می‌کنند که هر ملتی که به لحاظ صنعت و تکنولوژی پیشرفته و ثروتش بیشتر باشد، خوشبخت‌تر است، در حالی که با نگاه دقیق به درون این جوامع و مشاهده دردهای جانکاهی که روح و جسم آنها را در هم می‌کوبد، مشاهده خواهیم کرد که آنها گرفتاری‌های خاص خود را دارند و پیشرفت در صنعت و تکنولوژی، حاصل کار و کوشش و تلاش و نظم و احساس مسئولیت است که در متن تعالیم انبیاء قرار دارد.

برای آشنائی بیشتر با گرفتاری‌های جهان متمدن، مطالعه کتاب «هشت گناه بزرگ انسان متمدن»  را توصیه می‌کنم. در این کتاب از مشکلاتی مثل تراکم جمعیت، تخریب محیط زندگی، رقابت آدمی با خود، تضعیف و نابودی عاطفه، تباهی وراثتی، سنت‌شکنی، افزایش نظریه‌پذیری و به‌کارگیری سلاح‌های هسته‌ای به عنوان گناهان بزرگ انسان متمدن یاد شده است.(۱)

۲ـ اما در پاسخ به این سئوال که چرا جوامع مؤمن و پرهیزگار، عقب مانده‌اند، باید گفت اگر منظور از ایمان و پرهیزگاری تنها ادعای مسلمانی و پایبندی به تعلیمات پیامبران باشد، عقب‌ماندگی این افراد و جوامع امر عجیبی نیست، اما حقیقت ایمان و پرهیزکاری چیزی جز نفوذ آن در همه اعمال و شئون زندگی نیست که با ادعای تنها تأمین نمی‌شود، بلکه باید تعالیم دینی را در تمام ابعاد زندگی پیاده کرد.

 

احکام و آثار اعمال از لحاظ جزا

در دو آیه از قرآن کریم آمده است: « إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم:(۲) خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند.»

و در سوره انفال فرمود: « ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَهً أَنعَمَها عَلى قَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم: (۳) این به خاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمی‌دهد جز آنکه آنها خودشان تغییر دهند.»

به استناد آیات فراوان قرآن، اعمال انسان از لحاظ پاداش و کیفر آثار و احکامی دارد که بیان‌کننده اثر آنها در سعادت و شقاوت است. این مباحث قرآنی مبتنی بر قواعد کلی عقلایی حاکم بر جامعه بشری است و بر اساس مصالح و مفاسد تنظیم شده‌اند. آثار و احکام اعمال را می‌توان در چهار محور اصلی بررسی کرد:

۱ـ ارتباط اعمال با یکدیگر

۲ـ پیوند عمل با عامل

۳ـ وابستگی عمل به دیگران (تأثیر مثبت و منفی اعمال بر دیگران)

۴ـ ربط اعمال با جهان خارج و حوادث تلخ و شیرین روزگار

 

ربط عمل با جهان خارج

در بین این چهار محور، تنها به محور چهارم اشاره می‌کنیم:

نیت‌ها و کارهای نیک و بد آدمیان در حوادث خیر و شر عالم سهم و با حوادث پیوندی ناگسستنی دارند. پشتوانه این مطلب برهان عقلی و نقلی است.

الف) برهان عقلی: انسان با همه شئونش حلقه‌ای از زنجیره جهان هستی است، پس نمی‌تواند از سایر حلقه‌ها جدا باشد، چون معلول بسیاری از علل و علت بسیاری از معلول‌هاست، یعنی از موجودات دریایی، صحرایی، زمینی و هوایی تأثیر می‌پذیرد و متقابلاً بر آنها تأثیر می‌گذارد.

بنابراین اعمال انسان بر رویدادهای گوارا و ناگوارای جهان مؤثر و از آنها متأثرند. این تأثیر هم بر جسم انسان است و هم در عقاید، اخلاق و رفتار و کردار او مشهود است.

شاید برای جزئیات این مسئله نتوان برهان عقلی اقامه کرد، ولی هر چند جزئیات رابطه مستقیم انسان و طبیعت با نقل ثابت می‌شود،  برهان عقلی دارد. بنابراین وقتی گفته می‌شود که فلان کار نیک موجب بارش باران مناسب یا نزول برکات الهی یا فلان گناه سبب زلزله یا مرگ نابهنگام است، شرایط پذیرفته‌ای است.

ب) برهان نقلی: قرآن کریم رابطه مستقیم اعمال انسان و طبیعت را در آیات گوناگونی بیان و برهان عقلی را تأیید کرده است. مقصود از تأیید، همانا اثبات جریان اصل تعامل انسان و طبیعت است که مطلبی کلی و قابل تحلیل عقلی است و نه تبیین یک رخداد خاص جزئی مانند زلزله، زیرا رخداد جزئی، برهان عقلی نمی‌پذیرد.

منظور از عمل در اینجا حسنه و سیئه و نیکی‌ها و بدی‌هاست که وصف حرکت خارجی است و نه خود حرکات و سکنات.  برخی از آیات ناظر به اصل ارتباط متقابل انسان و طبیعت هستند، از جمله آیه ۱۱ سوره رعد که می‌فرماید اگر خدا بخواهد سرنوشت قومی را تغییر دهد، هیچ کس قادر به جلوگیری از تصمیم الهی نیست، چون آنان سرپرستی جز خدا ندارند.

یک سلسله از کارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن هستند که خود انسان  بر آنها احاطه دارد و با مشورت و دوراندیشی تصمیم می‌گیرد و انجام می‌دهد. این امور مصوب و اجرا شده یا مطابق شریعت هستند و یا مخالف آن. در هر دو صورت، خدای سبحان یک سلسله از رخدادهای خارج از حوزه پیش‌بینی و دوراندیشی و مشاوره و تصمیم‌گیری را برای همان جامعه خیراندیش یا دگراندیش مقرر و مقدر می‌فرماید که این حوادث، پیام شیرین یا تلخ آیه مورد اشاره به تعامل یاد شده است، بنابراین اعمال انسان در حوادث عالم نقش دارند و باعث تغییر نعمت به نقمت می‌شوند.

در اینجا به برخی از روایات در این زمینه اشاره می‌شود:

۱ـ پیامبر اکرم«ص» فرمود: «ان ارتکاب المعصیه موجبه لزوال النعم؛(۴) همانا ارتکاب معصیت و نافرمانی خدا باعث از بین رفتن نعمت‌ها می‌شود.»

۲ـ امام سجاد«ع» فرمود: «الذنوب التی تنزیل النعم، عصیان المعارف و التطاول علی الناس و الاستهزاء بهم:(۵) گناهانی که باعث از بین رفتن نعمت می‌شود عبارتند از ترک معروف و واجبات، تکبر و فخرفروشی بر مردم و مسخره کردن و استهزاء آنان.»

۳ـ امام صادق«ع» فرمود: « الذُّنُوبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَم:(۶) ظلم از گناهانی است که باعث تغییر نعمت‌ها می‌شود.»

۴ـ امام سجاد«ع» فرمود: « اَلذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ عَلَى النَّاسِ وَ الزَّوَالُ عَنِ الْعَادَهِ فِی الْخَیْرِ وَ اصْطِنَاعُ الْمَعْرُوفِ وَ کُفْرَانُ النِّعَمِ وَ تَرْک:(۷) گناهانی که باعث تغییر نعمت‌هاست عبارتند از ستم و ظلم به مردم و ترک عادت در انجام کارهای خیر و احسان به واسطه امر به معروف و نادیده گرفتن نعمت‌ها و ترک شکر بر نعمت‌ها.»

 

نتیجه‌گیری

از مجموعه مباحث و با دقت در آیات و روایات استفاده می‌شود که سعادت و شقاوت انسان و پیشرفت و انحطاط جوامع و دستیابی به نعمت یا ابتلا به نقمت در دست خود انسان است و اوست که با اعمال خود می‌تواند زمینه جلب نعمت را فراهم کند و یا باعث تغییر نعمت به نقمت گردد. بنابراین، اگر جامعه‌ای یا انسانی دچار ظلم و ستم و معصیت و نافرمانی خدا و کفران نعمت الهی و مانند آن گردد، گرفتار نقمت می‌شود و اگر انسانی در پرتو ایمان و تقوا زندگی کند و به تلاش و کوشش بپردازد و برنامه‌های الهی را در زندگی خود پیاده کند، به نعمت‌های الهی و عمران و آبادی و رفاه و پیشرفت و سعادت و نیک‌بختی دست خواهد یافت.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ هشت گناه بزرگ انسان متمدن، نوشته کنراد لورنس، ترجمه دکتر محمود بهزاد و دکتر فرامرز بهزاد، انتشارات کتاب زمان ۱۳۵۸.

۲ـ رعد، ۱۱.

۳ـ انفال، ۵۳.

۴ـ بحارالانوار، ج ۱۰۵، ص ۱۶.

۵ـ عده الداعی ابن مهمز طی، ص ۱۹۹.

۶ـ اختصاص شیخ مفید، ص ۲۲۸.

۷ـ عده الداعی، ص ۱۹۹.

 

 

 

 

 

سوتیتر:

۱٫

فساد اخلاق، قساوت قلب و از بین رفتن عواطف انسانی، روابط عمومی را از بین می‌برد و هجوم بلیات و تراکم مصیبت‌ها آن جامعه را به انقراض می‌کشد

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *