فلسفه تولّى و تبرّى از نگاه قرآن و روايات

مقدمه
نظام آفرينش بر جذب و دفع بنا نهاده شده است، موجودات عالم هستى آن چه كه سازگار با آنان باشد، جذب و آن چه كه ناسازگار با آنان باشد دفع مىكنند. از اين رو يكى از قوانين حاكم بر عالم ماده و طبيعت، قانون جاذبه و دافعه است. آدميان نيز به گونه‌اى خلق شده‌اند كه حقايق و امور و اشياء سازگار با خود را جذب و امور ناسازگار با خود را دفع مىكنند، خداى سبحان قوّه شهوت و غضب را به همين منظور در انسان نهاده است. تا وى با استفاده از آنها حفظ و بقاء خود را تأمين نمايد، قوّه شهوت را به انسان داده است تا با جذب چيزهايى كه مناسب و سازگار با اوست حيات و بقاء او را تضمين كند و قوّه غضب را به وى اعطاء كرده است تا با دفع چيزهايى كه ناسازگار با اوست و آسيب و گزندى بر او وارد مىكند، حيات و بقاء خود را تأمين گرداند و اگر آدمى از اين قوا برخوردار نباشد به طور طبيعى به
طرف امورى مانند غذا و آب نمي‌رود و در برابر حيوانات درنده مقاومتى نمىكند كه نتيجه آن چيزى غير از نابود شدن نخواهد بود.
به لحاظ اجتماعى نيز انسان با توجه به بهرهمندى وى از قوّه شهوت و غضب با انسانهاى ديگر انس و الفت برقرار مىكند و در پرتو اين انس و الفت با آنان متحّد مىشود و از نتيجه تلاش آنان براى رفع نياز خود استفاده مىكند و خود نيز به رفع نياز ديگران مىپردازد و در پرتو همين اتحاد است كه اگر كسى يا كسانى يا چيزهايى بخواهند آنها را مورد تهاجم و حمله قرار دهند. به دفاع از خودشان مىپردازند.
دين اسلام نيز كه براى هدايت انسان در همه اعصار نازل شده و هماهنگ با فطرت و نظام تكوين است به اين اصل اساسى عامل بقاء و حيات انسان توجه كرده است از اين رو ايمان و دين را جز حبّ و بغض و دوستى و دشمنى ندانسته است كه با
دوستى حق و حقپرستان و دشمنى باطل و باطل پرستان آدمى مىتواند حيات حقيقى و انسانى خود را حفظ كند.
امام باقر(ع) به زياد حذّاء فرمود”:هل الدين الّا الحبّ الاترى الى قول اللّه ان كنتم تحبّون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه و يغفرلكم ذنوبكم اولاترون قول اللّه لمحمد(ص) حبّب اليكم الايمان و زيّنه فى قلوبكم قال يحبّون من هاجر اليهم و قال الدين هو الحبّ و الحبّ هو الدين؛() آيا دين چيزى جز محبّت است، آيا نمىبينى كه خداى سبحان در قرآن فرمود: اگر خدا را دوست داريد پيامبر را اطاعت و تبعيّت كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناهان شما را ببخشد، آيا مشاهده نمىكنيد كه خدا به پيامبر اكرم(ص) فرمود: خداى سبحان ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهاى شما زينت داده است، و فرمود خدا مهاجران را دوست دارد. پس از آيات، فرمود: دين محبت است و محبت دين.”
در روايتى از امام صادق(ع) سؤال شد كه آيا حبّ و بغض از ايمان است؟ حضرت در پاسخ فرمود”:هل الايمان الّا الحبّ و البغض؛() ايمان جز حبّ و بغض چيز ديگرى نيست.»
ناگفته نماند: اسلامى كه ايمان و دين را دوستى و دشمنى مي‌داند حب و بغضى است كه محور آن خدا و براى خدا باشد، در واقع اين نوع پيوند است كه در تعاليم دينى ارزشمند است.
و به عبارت ديگر: براساس آئين اسلام پيوستن و گسستن اگر در چارچوب آموزههاى اسلام و براى رضاى خدا و به ديگر سخن مكتبى باشد، پيوستن و گسستنى است كه انسانها را به يكديگر پيوند داده و آن چنان آنها را به يكديگر مربوط مىسازد كه هر پيوندى تحت الشعاع آن است و گرنه پيوندهايى كه تحت تأثير خويشاوندى و منافع شخصى باشد دچار تزلزل مىگردد. از اين رو امام صادق(ع) فرمود: ايمان كامل برخاسته از دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و بخشيدن براى خدا است.
و درحديث ديگرى مىخوانيم: «من اوثق عرى الايمان ان تحبّ فى اللّه و
تبغض فى اللّه و تعطى فى اللّه و تمنع فى اللّه؛() از محكمترين دستگيرههاى ايمان آن است كه براى خدا دوست بدارى و براى خدا دشمن بدارى و براى خدا ببخشى و براى خدا منع كنى.»
بنابراين حبّ و بغض براى خدا اساس دين است كه آدمى بايد آن را تحصيل كند و بالاتر در آن بايد در زندگى خود در آن نشان دهد.
تولّى و تبرّى
يكى از تعاليم و حقايقى كه اسلام و قرآن ما را به آن فرا خوانده است آموزه تولّى و تبرّى است كه انسان مسلمان و مؤمن بايد آن را پذيرفته و زندگى دينى و ايمانى خود را بر آن اساس شكل دهد يعنى انسان مؤمن نه تنها بايد خدا و پيامبر و اولياء الهى را دوست داشته باشد بلكه بايد آنها را ولىّ خود قرار دهد و نه تنها بايد شيطان و اولياء شيطان و طاغوت را دشمن بدارد بلكه بايد از آنان جدا شود و بين خود و آنها گسست و فاصله ايجاد كند. ما در اين گفتار به مطالبى چند پيرامون اين دو اصل مىپردازيم كه اولاً حقيقت تولّى و تبرّى چيست؟ نسبت به چه كسانى بايد تولّى و تبرّى داشته باشيم؟ چرا بايد اهل تولّى و تبرّى باشيم و مسائلى مانند آن.
مفهوم و حقيقت تولّى و تبرّى
تولّى در لغت به معناى دوستى كردن، ولىّ قرار دادن و ولايت دادن، كارى را به عهده گرفتن، دوستى و محبّت() و تبرّى به معناى بيزارى جستن، بيزار شدن، بيزارى() واژه تولّى گاه بدون حرف (عَن) و گاه با آن استعمال مىشود، در صورتى كه بدون حرف (عن) استعمال شود به همان معناى در لغت و فرهنگ يعنى دوست دانستن كسى و پيروى كردن از او و ولىّ گرفتن وى و يارى رساندن به او ذكر شده و در صورتى كه با حرف (عَن) به كار رود به معناى روى گرداندن است.
در قرآن كريم در بيشتر موارد به معناى برگشتن و پشت كردن آمده است.() ولى در آياتى نيز به معناى اول به كار رفته است از باب مثال در آيه 51 سوره مائده مىفرمايد:
«يا ايّها الّذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصارى اولياء بعضهم اولياء بعض و من يتولّهم منكم فانّه منهم انّ اللّه لايهدى القوم الظالمين؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، يهود و نصارى را دوست و تكيه گاه خود انتخاب نكنيد، آنها اولياى يكديگرند و كسانى كه از ما با آنان دوستى كند از آنها هستند، خداى سبحان جمعيت ستمكار را هدايت نمىكند.»
و در منابع شيعى تولّى به معناى دوست داشتن، تصديق و تبعيّت و پذيرش ولايت خدا و پيامبر و ائمه(ع) است. از جمله آياتى كه براى اين معنا، به آن استشهاد شده است آيه 55 و 56 سوره مائده است كه مىفرمايد: «انّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين آمنوا الذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون و من يتول اللّه و رسوله و الّذين آمنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون؛ سرپرست و ولىّ شما فقط خداست و پيامبر او و كسانى كه ايمان آورده‌اند همان هايى كه نماز را بر پا مي‌دارند و در حال ركوع زكات مي‌دهند و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد با ايمان را بپذيرند پيروزند زيرا حزب و جمعيت خدا پيروز است.» در تفاسير، مصداق مؤمنانى كه در نماز در حال ركوع زكات مي‌دهند، را على بن ابى طالب(ع) مي‌دانند و با استناد به اين آيه تنها ولىّ و سرپرست و رهبرى مادى و معنوى انسان و كسى كه در امور انسان تصرّف مىكند خدا و پيامبر و على ابن ابيطالب است و در آيه بعد مىگويد: كسى كه ولايت و سرپرستى خدا و پيامبر(ص) و افراد با ايمان (يعنى ائمه(ع)) را بپذيرد پيروز خواهد بود.
مودّت اهل بيت، مزد رسالت
به لحاظ اين كه تولّى از آموزههاى مهم در تعاليم اسلام است پيامبر اكرم آن را مزد رسالت قرار داده و به امر خدا فرموده است: «قل لااسئلكم عليه اجراً الّا المودة فى القربى؛() اى پيامبر بگو: من هيچ اجر و پاداشى بر موضوع رسالت از شما درخواست نمىكنم جز اين كه ذوى القربى مرا دوست بداريد.»
دوستى ذوى القرباى پيامبر در واقع همان تولّى و قبول ولايت و رهبرى ائمه
معصومين(ع) از دودمان پيامبر است كه در حقيقت تداوم خط رهبرى پيامبر و ادامه ولايت الهى است.
ناگفته نماند: پذيرش محبّت و ذوى القربى و ائمه معصومين، در واقع به سود خود انسان است چنان كه در سوره سبأ،آيه 47 فرمود: «قل ما سئلتكم من اجر فهو لكم ان اجرى الّا على اللّه؛ بگو پاداشى را كه از شما خواستم تنها به سود شماست، اجرو و پاداش من فقط بر خداوند است.» يعنى پيامبر در مقام انجام وظيفه رسالت جز از خدا پاداشى نمىخواهد و اگر محبت ائمه را پاداش رسالت خود قرار داده براى آن است كه تنها راه رسيدن به سعادت و راهيابى به قرب الهى، محبت به اهل بيت و اعتصام به حبل الهى و توسل به آن هاست چنان كه در سوره فرقان، آيه 57 فرمود: «قل ما اسئلكم عليه من اجر الّا من شاء ان يتخذ الى ربّه سبيلا؛ بگو من براى ابلاغ رسالت هيچگونه پاداشى از شما نمىخواهم مگر كسانى كه بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزينند.» پس راه قرب الهى محبّت به اهل بيت است.
تبرّى نيز از آموزههاى اعتقادى و رفتارى بوده و به معناى دورى جستن از دشمنان خدا است. اين اصطلاح نيز مانند تولّى ريشه در قرآن كريم دارد و در آن داراى كاربردهاى فراوانى است و به معناى تبرّى جستن از امامان ضلالت از پيروان خود در قيامت و آرزوى پيروان ايشان براى بازگشت به دنيا براى تبرّى جستن از آن امامان است در سوره بقره آيه 166 و 167 مىفرمايد: «…اذ تبرءالّذين اتّبعوا من الّذين اتبعوا و رأوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب و قال الذين اتّبعوا لو انّ لناكرّة فنتبرّأ منهم كما تبرّوا منّا كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم و ما هم بخارجين من النار؛ در آن هنگام رهبران گمراه و گمراه كننده از پيروان خود بيزارى مىجويند و كيفر خدا را مشاهده مىكنند و دستشان از همه جا كوتاه مىشود و در اين هنگام پيروان مىگويند كاش بار ديگر به دنيا باز مىگشتيم تا از آنها (پيشوايان گمراه كننده) بيزارى جوييم آن چنان كه آنان امروز از ما بيزارى جستند (آرى) خداوند اين چنين اعمال آنها را به
صورت حسرت زايى به آنان نشان مي‌دهد و هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد.»
تبرّى در اين آيه به معناى فاصله گرفتن انسان از چيزى است كه خوش ندارد با آن باشد و با وزن تفعّل به معناى قبول جدايى و فاصلهگيرى است و چون پيشوايان گمراه و پيروان آنها نسبت به يكديگر چنين حالتى دارند از هم فاصله مىگيرند و از هم جدا مىشوند.
در منابع دينى شيعى اين واژه به معناى بيزارى جستن و فاصله گرفتن از طاغوت، باطل، بتها، پيشوايان باطل و گمراه، شرك و بت پرستى، بيزارى از دشمنان اولياء الهى به كار مي‌رود.
چنان كه روشن است اصطلاح تبرّى ريشه در قرآن كريم دارد در قرآن كريم علاوه بر اين كه يك سوره با برائت خدا و پيامبرش از مشركان آغاز شده و از اين رو برائت نام گرفته است در 30 مورد اين واژه و مشتقات آن به كار رفته است از جمله آنها تبرّى جستن ابراهيم و پيروانش از قومش() و آزر() و از معبودهايشان و اظهار برائت پيامبراكرم(ص) از مخالفان خود() و گواهى گرفتن هود از خدا و قومش بر برائت از شرك() و برائت يوسف از شرك() و تبرّى لوط() و مانند آن است.
با توجه به تأكيد قرآن كريم به تبرّى، فرقهها و مذاهب اسلامى معتقد به تبرّى بوده و اختلافى در مفهوم كلّى قرآن و ضرورت و اهميّت آن ندارند ولى در خصوص مصداق دشمنى خدا و نيز معيار خروج از دين اختلافى پيدا كرده‌اند شيعيان اعتقاد دارند كه تبرّى از آموزههاى اساسى اين مذهب است آنها اعتقاد به امامت منصوص داشته و معتقدند كه امامت با قيد منصوص بودن دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقاى اسلام و دوازده امام پس از پيامبر معصوم و منصوص از جانب خدايند.
برپايه اين اعتقاد، امامان نگهدارنده دين از تحريف و دگرگونى در عقايد و اعمالند، و دشمنان آنان كسانى اند كه مانع تحقّق امامت و در واقع مانع تحقق صورت ناب و حقيقى اسلام بودند و يا با اهل بيت پيامبر كينه توزى داشته‌اند و اين دشمنان در واقع دشمنان خدايند و تبرّى از آنان واجب است.
امامان شيعه نيز به مناسبتهاى مختلف تبرّى را از لوازم اسلام و ايمان خوانده و آن را واجب دانسته‌اند و مصاديق مشمول اين حكم را كسانى مي‌دانند كه به عترت پيامبر ظلم كرده‌اند، حرمت ايشان را شكستند، سنّت رسول خدا را تغيير دادند، برگزيدگان اصحاب پيامبر را تبعيد نمودند، اموال فقرا را بين ثروتمندان تقسيم كردند. ناكثين و پيمان شكنان جنگ جمل و قاسطين و معاويه و پيروانش و مارقين كه با على(ع) به مخالفت برخاستند. تمام پيشوايان گمراهى و رهبران ستمگار قاتل حضرت على(ع) و قاتلان ائمه(ع) و اهل بيت(ع) از كسانى اند كه تبرّى از آنان لازم است. زيارتهايى كه از ائمه معصومين(ع) به جاى مانده كه شيعيان بايد آنها را هنگام زيارت آنان بخوانند سندى است كه شيعيان با خواندن آن، برائت خود را نسبت به ظالمان در حق ائمه اظهار مي‌دارند.
تبرّى از چه؟
در قرآن كريم در سورههاى مختلف مشخّص كرده است كه برائت از شرك و بت پرستى و رهبران شرك و گمراهى و معبودهاى آنان از مصاديق تبرّى است از جمله در سوره ممتحنه از تبرّى ابراهيم و همگامانش سخن به ميان مي‌آورد و مىفرمايد: «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه، اذ قالوا لقومهم انا برأؤامنكم و ممّا تعبدون من دون اللّه كفرنابكم و بدابيننا و بينكم العداوة و البغضاء حتى تؤمنوا باللّه وحدة؛() براى شما تأسّى نيكى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او وجود داشت، هنگامى كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما و آن چه غير از خدا مىپرستيد بيزاريم. ما نسبت به شما كافريم و ميان ما و شما عداوت و دشمنى هميشگى آشكار شده است و اين وضع همچنان ادامه دارد تا به خداى يگانه ايمان بياوريد.»
با توجّه به اين كه در آغاز سوره از دوستى با دشمنان خدا به شدّت نهى كرده است در آيه به معرّفى الگو پرداخته كه مورد احترام است و آن حضرت ابراهيم است كه به قوم مشرك خود فرمود :«ما نه شما را قبول داريم و نه آئين و مذهبتان را و بالاتر، ما از شما و بت هايتان متنفريم و با نهايت قاطعيت و بدون هيچگونه پرده پوشى از شما بيزارى جسته و اعلام جدايى مىكنيم.»
در همين سوره در مرتبه دوم بر تأسى مسلمانان به ابراهيم و پيروانش و الگوگيرى از آن حضرت تكيه مىكند و مىفرمايد: «لقد كان لكم فيهم اسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الآخر و من يتولّ فانّ اللّه هو الغنى الحميد؛() براى شما مسلمانان در برنامه زندگى آنها اسوه و الگوى نيكويى بود براى آنها كه اميد به خدا و روز قيامت دارند و هر كس سرپيچى كند و با دشمنان خدا طرح دوستى بريزد به خودش ضرر زده و خداوند نيازى به او ندارد زيرا كه خدا از همگان بىنياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است.»
شرائط تحقق تولّى و تبرّى
با توجه به اين كه تولّى يعنى عقيده مندى به امامت و خلافت ائمه اطهار(ع) بعد از پيامبر اكرم(ص) و محبّت به آنان و پيروى از آنان و تبرّى يعنى دشمنى و بيزارى از دشمنان آنان از تكاليفى است كه متوجه هر مسلمانى است براى تحقق آن شرائطى لازم است و آن شرائط عبارتند از:
1ـ معرفت
تحقق تولّى و تبرّى به معرفت كامل اهل بيت پيامبر رو ائمه معصومين و شناخت صفات و احوال آنان و شناخت كافى نسبت به دشمنان و صفات رذيله و عقايد باطل و
اعمال ناپسند آنها بستگى دارد از اين رو بر مسلمان لازم است با شناخت فضائل و كمالات امامان و جايگاه آنان در نظام هستى و زندگى اجتماعى انسان نسبت به آنها تولّى پيدا كنند و با تحقق تولّى در آنها به فلاح و رستگارى نائل شوند و همچنين براى تحقّق تبرّى لازم است دشمنان اهل بيت را بشناسند و از ويژگىها و رذايل آنها آگاهى پيدا كنند كه نتيجه آنها انزجار و تنفر و بيزارى جستن از آن هاست.
در روايات معرفت ائمه و اولياء الهى و محبّت به آن حسنه شمرده شده و نشناختن آنها سيئه معرفى شده است. امام باقر(ع) فرمود:ابوعبداللّه به اميرالمؤمنين(ع) وارد شده امام خطاب به او گفت: حسنه معرفت ولايت و حبّ اهل بيت و سيئه انكار ولايت و بغض اهل البيت است سپس اين آيه را خواند: «من جاء بالحسنه فله خيرمنها و هم من فزع يومئذ آمنون و من جاء بالسئيه فكبّت وجوههم فى النّار هل تجزون الّا ما كنتم تعملون؛() و كسانى كه كار نيكى انجام دهند. پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امانند و آنها كه اعمال بدى انجام دهند به صورت در آتش افكنده مىشوند آيا جزايى جز آن چه عمل مىكردند خواهند داشت.»()
2ـ تلازم تولّى و تبرّى
بدون ترديد ولايت ائمه با دو شرط سبب نجات است يكى عقيدهمندى به امامت ائمه و اين كه آنها جانشينان پيامبر و واجب الاطاعة هستند و دوم مشروط است
به تبرّى و بيزارى از دشمنان و ستمگران به اهل بيت، بنابراين تولّى و تبرّى ملازم هم هستند يعنى تولّى و تبرّى بايد با هم باشند و به همين دليل تولّى و پذيرش و ولايت امام شرط دست يافتن به يقين در امر دين خواهد بود. چنان چه امام باقر(ع) تولاى ائمه و تبرّى از دشمنان آنان را از اركان معرفت خدا كه به عبادت حقيقى او منتهى مىشود، دانسته است.
ابى حمزه مىگويد: امام باقر(ع) به من فرمود: «انما يعبد اللّه من يعرف اللّه فامّا من لايعرف اللّه فانّما يعبده هكذا ضلالاً قلت جعلت فداك فى معرفة اللّه به قال تصديق اللّه عزّ و جلّ و تصديق رسوله(ص) و موالاة علىّ و الائتمام به وبائمة الهدى و البرائة الى اللّه عزّ و جلّ من عدوّهم هكذا يعرف اللّه عزّ و جلّ؛() كسى خدا را عبادت مىكند كه او را شناخته باشد و اگر كسى خدا را نشاسد او را گمراهانه عبادت مىكند. ابىحمزه مىگويد: از آن حضرت پرسيدم: شناخت و معرفت خدا چيست؟ فرمود: تصديق و باور به خدا و باور به رسول خدا و ولايت على(ع) را داشتن و امامت و پيشوايى او و پيشوايان هدايت را پذيرفتن و از دشمنان آنها در نزد خدا بيزارى جستن حقيقت معرفت خداست.
در روايت ديگرى ابوحمزه ثمالى از امام باقر(ع) نقل مىكند كه به او فرمود: اى ابوحمزه عبادت خدا را كسى مىكند كه خدا را بشناسد و اما كسى كه خدا را نشناخت مثل آن است كه او را در حال گمراهى عبادت مىكند، عرض كردم: معرفت خدا چيست؟ فرمود: خدا و رسول‌اللّه را تصديق كند، به حضرت امير(ع) و ائمه هدا بعد از آن حضرت اقتدا كند و از دشمنان آنها بيزارى جويد. اين است معرفت خدا، عرض كردم، اصلحك اللّه چه چيزى است كه آن را بدانم حقيقت ايمان را كامل كرده‌ام؟ فرمودند: دوست داشتن اولياى خدا، دشمنى با دشمنان خدا و اين كه با صادقان باشى همچنان كه خدا به تو امر كرده، عرض كردم اولياء و دوستان خدا و دشمنان خدا كيانند؟ فرمود: دوستان خدا محمّد رسول اللّه(ص) و على و حسن و حسين(ع) و على ابن الحسين(ع) هستند سپس امر به ما رسيده سپس پسرم جعفر و
اشاره فرمودند به حضرت جعفر(ع) در حالى كه آن حضرت نشسته بودند سپس فرمودند: كسى كه با آنها دوستى كند پس به تحقيق با اولياء اللّه دوستى كرده و چنين شخصى با صادقان باشد آن سان كه خداى تعالى به وى امر كرده است.بنابراين بايد تولّى و تبرّى با هم در انسان تحقق پيدا كند تا نتيجه بخش باشد.
3ـ اقتداء عملى به اولياء الهى و انزجار عملى از دشمنان
در صورتى تولّى و تبرّى در كمال ايمان و معرفت الهى مؤثر است كه آدمى اولياء الهى و ائمه اهل بيت را الگو و اسوه خود قرار داده و به آنها اقتدا كند و فضائل و كمالات آنها را در خود ايجاد نمايد و رذايل دشمنان آنها را بشناسد و از آنها دورى جويد.
از اين رو علامت محبّت به اهل بيت عمل كردن بر اساس عمل آنان دانسته شده است. امام على(ع) فرمود: «من احبّنا فليعمل بعملنا و يتجلبب الورع؛() كسى كه ما را دوست بدارد به عمل ما عمل مىكند و لباس ورع و پرهيزكارى را بر خود مىپوشاند.»
امام صادق(ع) خطاب به شيعيانى كه بين قبر پيامبر(ص) و منبر آن حضرت بودند فرمود: «انّى واللّه احبّ رياحكم وارواحكم فاعينونى على ذلك بورع و اجتهاد؛()به خدا قسم من شما را و ارواح شما را دوست دارم و شما با ورع و تلاش مرا بر اين محبت كمك كنيد» و بدانيد كه ولايت ما به كسى مي‌رسد كه ما را با ورع و تلاش كمك كند و كسى كه به عبدى اقتدا كند بايد به عمل او اقتدا نمايد علاوه بر عمل و تلاش بايد به دوستان آنها محبت ورزيد و از دشمنان آنها تبرّى جست.
آثار محبت اهل بيت
1ـ اطمينان و آرامش قلب
امام على(ع) فرمود: هنگامى كه آيه «الابذكر اللّه تطمئن القلوب»() نازل شد پيامبر اكرم(ص) فرمود: اين مربوط به كسانى است كه خدا و رسولش را دوست داشته باشد. «و احبّ اهل بيتى صادقاً غير كاذب و احبّ المؤمنين شاهداً و غائباً الا بذكر اللّه
يتحابّون»() كسى كه اهل بيت مرا صادقانه و بدون دروغ دوست داشته باشد و مؤمنان را در حضور و غياب دوست داشته باشد. آگاه باشيد با ياد خدا همديگر را دوست دارند.
2ـ حكمت
امام صادق(ع) فرمود: «من احبّنا اهل البيت و حقّق حبّنا فى قلبه جرت ينابيع الحكمة على لسانه و جدّد الايمان فى قلبه؛() كسى كه اهل بيت ما را دوست داشته باشد و محبّت ما در قلب او تثبيت شود چشمههاى حكمت بر زبانش جارى مىشود و ايمان در قلبش تازه مىگردد.»
3ـ استكمال دين
پيامبر خدا(ص) فرمود: «حبّ اهل بيتى و ذريّتى استكمال الدين؛() محبّت به اهل بيت و ذريّه من سبب كامل شدن دين است.»
4ـ امنيت در قيامت
پيامبر خدا فرمود: «من احبّنا اهل البيت حشره الله تعالى آمناً يوم القيامة؛() كسى كه ما اهل بيت را دوست داشته باشد خداى سبحان او را در روز قيامت با امان محشور فرمايد.»
و بالآخره محبت اهل بيت آثار فراوانى چون خلاصى از گناهان، نور و روشنايى روز قيامت، ثبات و پايدارى بر صراط و نجات از جهنم و ورود به بهشت و محشور شدن با ائمه و خير دنيا و آخرت، به دنبال دارد. از اين جهت لازم است مؤمنان تلاش كنند تا محبت اهل بيت را در خود محقق ساخته و در عمل به آنها اقتدا كنند و آنها را الگوى خود قرار دهند و در كنار آن از دشمنان آنها تبرّى جويند و يكى از راههاى ابراز تولّى و تبرّى خواندن زيارتها و توجّه به متن آنها به ويژه زيارت جامعه كبيره است.
فلسفه تولّى و تبرّى
باتوجه به اين كه تولّى پذيرش ولايت و سرپرستى و امامت و رهبرى ائمه معصومين(ع) و اهل بيت پيامبر(ص) است و تبرّى بيزارى جستن از دشمنان آنها، و با توجه به اين كه تولّى و تبرّى بالاتر از شهوت و غضبى است كه در حيوان است و بالاتر از محبّت و عداوت و ارادت و كراهت است كه از ويژگىهاى اولياء حق و مؤمنان
است كه با آن دوستى و دشمنى را روح مي‌دهد و باطن محبت را به انسان مىچشاند روشن مىشود كه تولّى و تبرى داراى فلسفه و حكمت مهمى است و آنها عبارتند از:
1ـ تكامل معنوى
از آن جايى كه هر جنسى به جنس تمايل دارد و از غير جنس خود گريزان، انسانى كه تولّى اولياء الهى و تبرّى دشمنان آنها را با عمق جان بدست آورد خود را به ويژگىهاى مثبت اولياء الهى مي‌آرايد و از زشتى دشمنان آنها دورى مىكند و در قيامت نيز با اولياء الهى محشور مىشود از اين رو پيامبر فرمود: «المرء مع من احبّ»() انسان با محبوب خويش همراه است و با او محشور مىشود و اين همراهى در عمل به همراهى با آنها در رفتار منتهى خواهد شد.
2ـ انسجام اجتماعى و مصونيت از آسيب دشمنان
انسانى كه داراى تولّى و تبرّى است از سويى با انسان هايى كه داراى اين ويژگى هستند متحد شده و در پرتو اتحاد، انسجام اجتماعى ايجاد شده كه نتيجه آن پيروزى است و از سويى با تبرّى با دشمنان حق نزديك نشده و آنهارا به اسرار خود راه نمي‌دهد و در نتيجه بيگانگى با دشمن را حفظ و به صورت بيگانه با او برخورد مىكند كه پى آمد آن مصونيت از آفات و آسيبهاى دشمنان است از اين رو قرآن كريم مىگويد: اولاً كفار را اولياء اتخاذ نكنيد و ثانياً آنها را بطانة و آگاه به اسرار خود قرار ندهيد و ثالثاً بدانيد كسى كه با آنها دوستى كند از آنها خواهد بود. پس دورى از آنها ضرورى است قرآن مىفرمايد: «يا ايّها الّذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصارى اولياء بعضهم اولياء بعض و من يتولّهم منكم فانّه منهم انّ اللّه لايهدى القوم الظالمين؛() اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد يهود و نصارى را ولىّ و دوست و تكيهگاه خود انتخاب نكنيد آنها اولياء يكديگرند و كسانى كه از شما با آنها دوستى كنند از آنها هستند، خداى سبحان جمعيت ستمكار را دوست ندارد.»
و نيز فرمود: «يا ايّها الذين آمنوا لاتخذوا بطانة من دونكم لايألونكم خبالا
و دوّاماعنتم قد بدت البغضاء من افواهم و ما تخفى صدورهم اكبر قد بيّنا لكم الآيات ان كنتم تعقلون؛() اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، محرم اسرار از غير خود انتخاب نكنيد، آنها از هرگونه شرّ و فسادى درباره شما كوتاهى نمىكنند، آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد، نشانههاى دشمنى آنان از دهان و كلامشان آشكار شده و آن چه در دلهايشان پنهان مي‌دارند از آن مهمتر است. ما آيات و راههاى پيشگيرى از شرّ آنها را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد.»
نتيجهگيرى
يكى از وظائف مؤمنان حقيقى تولّى و تبرّى است كه با معرفت اولياء الهى و دشمنان آنان حاصل مىشود و با پيروى از آنان در آدمى تثبيت مىشود و در نتيجه انسان به كمال رسيده و به نعمت الهى دست مىيابد و از نظر اجتماعى به اتّحاد و همبستگى رسيده و از خطرها و آفات آنها مصون مىماند وبه سوى ترقى و تكامل معنوى و مادى دست مىيابد.

پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 44 ـ .83
. همان، ص .83
. اصول كافى، ج 2، ص .125
. فرهنگ معين، ص .1170
. فرهنگ معين، ص .1022
. راغب اصفهانى، مفردات راغب، ص .534
. سوره شورى، آيه .23
. سوره ممتحنه، آيه .4
. سوره توبه، آيه .114
. سوره يونس، آيه .41
. سوره هود، آيه .54
. سوره يوسف، آيه 37 ـ .38
. سوره شعراء، آيه 168 ـ .169
. سوره ممتحنه، آيه .4
. همان، آيه .6
. سوره نمل، آيه 92 ـ .91
. اصول كافى، ج 2، ص .185
. همان، ج 1، ص .180
. غررالحكم، ص 83 ـ .84
. اصول كافى، ج 1، ص .212
. سوره رعد، آيه .28
. كنزالعمّال، ج 2، ص .442
. محاسن، ج 1، ص .141
. امالى صدوق، ج 1، ص .161
. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص .58
. بحارالانوار، ج 17، ص .13
. سوره مائده، آيه .50
. سوره آل عمران، آيه .118