دکترمحمدصادق کوشکی
۱– خوب یا بد، ملاک روحانی تلقی شدن یک فرد در جامعۀ ما، لباس اوست و هرچند پیامدهای منفی این امر بر همگان آشکار است اما شاید چارهای هم برای این مشکل یافت نشود!.
۲– وقتی لباس ملاک تعلق یک فرد به جامعه روحانیون باشد آنگاه مسیر برای ظهور آفتی به نام “روحانی نمایی” باز و هموار میشود!. هنگامی که جامعه، فردی را در کسوت روحانیت مشاهده میکند گفتار و کردار او را به حساب روحانیت میگذارد و از آنجا که جامعه، روحانیت را سخنگوی دین محسوب میکند لذا طبیعی است که مردم سخن یک روحانی را متن دین فرض کنند و در چنین حالتی است که وجود یک “روحانینما” میتواند اثر تخریبی فوقالعادهای بر ایمان مردم و یا اعتماد به روحانیت و یا هر دو به جای بگذارد. اگر جامعه سخن روحانینما را بپذیرد آنگاه تصویر و باور غلطی بهجای ایمان در دل و جان مردم شکل خواهد گرفت و اگر گفتار او را نپذیرد آنگاه به روحانیت بدگمان خواهد شد و چه بسا هر دو عارضه به یک بارِ ظاهر شود که در چنین مواقعی باید گفت “تتابع زیان کاری” نتیجه نفوذ یک نااهل به کسوت روحانیت است!.
۳– هر چند این مشکل در جامعۀ ما از دیرباز وجود داشته (تا آنجا که مرجع عالی شیعه آیتاله بروجردی برای پیشگیری از این مشکل فرمودند: اگر دیدید طلبهای دزدی کرد بگویید دزدی، لباس طلبهها را پوشیده!) اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قرار گرفتن بخشی از روحانیت در جایگاه مسئولیتها و مناصب حکومتی، این معضل بروز و ظهوری مضاعف یافته و عوارض منفی آن نیز دو چندان شده است. به خصوص زمانی که از مسئولی ملبّس به لباس روحانیت موضعگیری و یا اقداماتی سر میزند که اگر کسی سواد خواندن رساله توضیح المسائل را داشته باشد متوجه تضاد عمیق آن موضعگیری و اقدامات با احکام شریعت میشود!.
۴– وقتی فردی ملبس به لباس روحانیت با مسئولیتی فرهنگی در حوزه مناطق آزاد به صراحت و علنی نیروی انتظامی و گشت ارشاد را مزاحم تفریح و شادی مردم در جزیره کیش و سایر مناطق آزاد میخواند و خواستار تعطیلی گشت ارشاد و بیاعتنایی ناجا در قبال منکرات و اعمال خلاف شرع و عرف موجود در مناطق آزاد میشود، واکنش مردم چه میتواند باشد؟ آنانی که متوجه ضدیت این موضعگیری با نصّ صریح احکام شریعت میشوند، چه باید تصور کنند؟ و آنانی که اهل دیانت و شریعت نیستند و یا در این امور اهل قصور و تساهلاند چه خواهند اندیشید و چه خواهند کرد؟.
۵– وضعیت فرهنگی و اخلاقی مناطق آزاد ( مانند کیش و …) سالهاست که به برکت نام ” آزاد ” از قید شرع و اخلاق رها شده و منکراتی مانند بیحجابی و تبرّج و اختلاط شدید مَحرم و نامحرم در کنسرتهای موسیقی لهوی و جشنهای شبانه (که معمولأ تا نیمههای شب ادامه پیدا میکند) و لاابالیگری عمدی و ساختار شکنانه موجود در بازارها و مراکز خرید (مانند عرضه علنی البسه خاص زنان در ویترینها و فروش این البسه توسط مردان جوان و استفاده از دختران جوان و مجرد به عنوان فروشنده لباسهای مردانه و عادی بودن استفاده از موسیقیهای حرام در همهجای جزیره از رستورانها تا فضاهای باز و اماکن عمومی و بازارها و …) قلب هر مومن و حتی مسلمان معمولی را به درد میآورد و در چنین فضایی شخصی ملبس به لباس روحانیت خواستار آزادی بیشتر مردم در این مناطق برای تفریح و شادی بیشتر و البته رفع مزاحمت نیروی انتظامی میشود! آیا فردی که حتی برای یکبار در عمرش رساله را روخوانی کرده باشد متوجه تضاد واضح موضعگیری و گفتار این فرد با دیانت و شریعت نخواهد شد؟ وقتی در جزیرۀ کیش دختران نوجوان با لباسهای نیمه برهنه و آرایش در اماکن عمومی ظاهر شده و حتی در ساحل عمومی دریا با آزادی تمام به شنا و آبتنی (آن هم در میان مردان) میپردازند و نیروی انتظامی تنها مراقب است که زنان و مردان با هم و در تعداد زیاد به شنای دسته جمعی مشغول نشوند!، حذف نیروی انتظامی چه معنا و مفهومی و چه نتیجهای خواهد داشت و آیا منظور فرد فوقالذکر این نیست که حرام خدا رسماً و علناً حلال و مجاز شمرده شود و آنچه در عصر پهلوی در سواحل کشور جاری و ساری بود در نظام جمهوری اسلامی در مناطق آزاد رایج و عادی شود؟ در این حالت استفادۀ چنین فردی از لباس روحانیت چه معنا و مفهوم و بازتابی در میان جامعه خواهد داشت و آیا هزینههای منفی اقدامات و موضع گیریهای چنین افرادی متوجه کل نهاد روحانیت در کشور نخواهد بود؟ و آیا چنین افرادی باید کماکان اجازه استفاده از عنوان و کسوت روحانیت را داشته باشند؟
۶– و یا وقتی فردی در کسوت روحانیت رستورانی افتتاح میکند که مشخصۀ اصلی آن اجرای انواع موسیقیها به صورت زنده و اختلاط شدید و خلاف شرع مَحرم و نامحرم در آن است و مشتریان آن به تنها چیزی که اهمیت نمیدهند، رعایت حداقلهای شرعی و اخلاقی جامعه است (حتی همان حجاب نصفه و نیمه موجود در کوچه و خیابان هم در این مکان الزامی نبوده و نیست!) و فرد مذکور اصرار به رسانهای کردن اقدام خود دارد و کماکان ملبّس به لباس روحانیت باقی مانده، مسئول عواقب منفی این اقدام وبازتابهای نامطلوب آن بر شأن و جایگاه روحانیت در جامعه کیست؟ آیا باید از فرد فوقالذکر خواست تا شوون روحانیت را رعایت کند؟. اگر این فرد به عواقب اقدام خود واقف نیست پس فاقد بدیهیات علمی لازم جهت ورود به کسوت روحانیت است و اگراقدام خود را منطبق با شرع و شأن روحانیت میداند که باید در دیانت چنین فردی شک کرد (چه رسد به استفاده از عنوان ولباس روحانیت!) و همچنین است هنگامی که فردی ملبّس به کسوت روحانیت و در جایگاه مسئولیت در وزارت ارشاد (مدیر کل ارشاد فلان استان کشور) وظیفه اصلی خود را برپایی کنسرت موسیقی مختلط و زمینهسازی برای توسعه چنین برنامههایی میداند و در این مسیر سنگ تمام میگذارد!، آن هم در حالی که قاطبۀ علما و روحانیون و مومنان آن استان بر اساس احکام شرع و تکلیف دینی با برپایی چنین برنامههایی در شهر و دیار خود مخالفند!. هنگامی که فردی همّ و غم خود را ترویج موسیقی و کنسرت مختلط میداند (و نه ترویج دیانت و دفاع از شریعت) چه لزوم و دلیلی برای تداوم غصب لباس روحانیت توسط چنین فردی وجود دارد؟.
۷- بدیهی است که سخن از اختلاف نظرات فقهی میان مجتهدان درباره موسیقی و امثالهم نیست. (که شأن و جایگاه علما بحث و اختلاف نظر و فتوا در امور فقهی را ایجاب میکند) بلکه بحث بر سر بیبهرهگان از دیانت و علم و فضلیاست که تنها هنرشان خدشه وارد کردن به ایمان مردم و سوءاستفاده از جایگاه و لباس روحانیت است. (اگر برای تخریب روحانیت ودیانت مامور نباشند!)
۸- عقل و شرع ایجاب میکند در حالتی که نمیتوان ملاک و شاخصهای ملموس و عینی برای تفکیک روحانی از روحانینما فراهم آورد، ساختار و سامانهای در دل نهاد روحانیت و از درون آن پدید آید که بر ورود به کسوت روحانیت و بقای در آن نظارت کند تا عرصه بر روحانینمایان و متقلّبانی که با لباس روحانیت لطمه به ایمان جامعه و قداست کسوت روحانیت وارد میآورند، تنگ گردد ودیگر دزد و راهزنی، لباس طلاب را نپوشد. (و البته این ساختار نقشی متفاوت از دادگاه ویژه روحانیت خواهد داشت که کارویژهای قضایی و جزایی دارد)