نگاهی به فیلم فاخر محمد رسولالله(ص) ساخته مجید مجیدی
تقی دژاکام
دو سه هفتهای است پردههای آفتزده سینماهای کشورمان، پس از مدتها، میزبان فیلمی است که شاید باید تماشای آن را پیش از سه دهه قبل و چندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران توقع میداشتیم: محمد رسول الله(ص).
مجید مجیدی فیلمساز متعهد و مسلمانی که آثار ناب و ماندگاری از او در قاب چشمان مردم هنردوست کشورمان یادگار مانده است، پس از مدتها سکوت و دوری از حاشیههای رایج ساخت فیلمهای سینمایی، اثری خلق کرده است که امروز در سینماهای کشورهای دوردست اروپایی هم مردم برای تماشای آن، مدتهای مدید در صف میایستند و همزمان برخی مفتیان کشورهای اسلامی، فتوا به حرام بودن تماشای آن دادهاند، بیآنکه آن را دیده باشند!
سالها پیش رهبر هوشمند انقلاب با ارائه راهبردی فرهنگی فرموده بودند: هیچ اندیشهای تا در قالب هنر عرضه نشود، ماندگار نمیشود. و به همین دلیل است که اگر اندیشهای در قالب هنر و هنرمندانهترین قالب عرضه شد، کاری بسیار فراتر و تأثیرگذارتر از دهها سخنرانی و منبر و پیامرسانی شفاهی خواهد داشت.
اینکه امروز علاوه بر صهیونیسم، داعش نیز به رسانههایی چون فیلم و سینما و تبلیغات هنری متشبث شده است برای همین است که بتواند بدون اتکا به استدلالها و منطقی که از آن فاقداند، به پیشبرد اهداف خود دست یازند. و در چنین هنگامهای دوری انقلاب اسلامی و گفتمان مبتنی بر وحی و اسلام اصیل اگر از هنر و تمسک به قالبهای هنری برای عرضه منطق و استدلال و روشنگریها و دستگیریهایش غیر قابل بخشش است. این اتفاق البته در بخش اجتماعی این گفتمان افتاده و در مسیر تکامل است اما در بخش ایدئولوژی، در بخش تاریخ، در بخش اندیشه کمتر مشاهده شده است و فیلم «محمد رسولالله(ص)» مجیدی یکی از این تلاشهای ارزشمند و ماندگار در این عرصه است.
فیلم با بهرهگیری از آخرین دستاوردهای تکنیکی سینمای جهان به دوران پیش از تولد تا زمان ابلاغ رسمی پیام حضرت رسول(ص) میپردازد اما در حقیقت تولد، کودکی و نوجوانی ایشان را به تصویر میکشد و ظاهراً ترسیم دوران پیامبری و حوادث پس از آن به قسمتهای دوم و سوم فیلم که انشاءالله در آینده ساخته خواهد شد موکول شده است. به همین دلیل است که ما با نوزادی مواجه هستیم که از مادری موحد متولد شده و در دامان پدربزرگ و عمویی بزرگ شده که ابراهیمی فکر میکردهاند. با نوجوانی مواجه هستیم که مردم او را به «امانتداری» و «مهربانی» میشناسند و در زندگیِ شخصی و رفتارهای اجتماعی خود به نجات مظلومان و مستضعفان همت میگمارد. و شاید اینکه کسانی تصور کردهاند این فیلم تنها به وجه رحمانی حضرت محمد(ص) پرداخته است به همین دلیل باشد. در حالیکه این طور نیست. فیلم در عین به تصویر کشیدن وجه رحمانی ایشان، از توجه دادن تماشاگران به بُعد دشمنستیزی او هم غافل نبوده است. یادمان بیاید آنجا که در همان ابتدای فیلم ابوسفیان با خشم فریاد میکشد: میشود دل را از ایمانش سرشار کرد اما نباید خدای این مردم (بت پرست) را نباید آشفت. که با پاسخ قاطع مواجه میشود و بیننده در مییابد که نمیتوان هم مؤمن به خدای یگانه بود و هم کاری به کار بتها و خدایان صاحبان زر و زور و تزویر نداشت. این نگاه در چند جای دیگر فیلم نیز به چشم میخورد. اما در هر صورت، فیلم بیشتر مربوط به دوران پیش از پیامبری محمد(ص) است و وجه مهربانی و رحمانی آن بیشتر به چشم میخورد. و چرا که نه؟
نگارنده بر این باور است که ساخت این فیلم در این هنگامه که دشمن تمام تلاش خود را و تمام هزینههای مادی و غیر مادی ممکن خود را صرف این کرده است تا به مدد دستپروردگان خود، با عناوین گوناگون از طالبان گرفته تا القاعده و داعش، تصویری بسیار خشن، بیرحم و خونریز از اسلام و مسلمانان به دنیا ارائه کند، پرچم اسلام را سیاه و شعار اللهاکبر مسلمانان را درست در هنگام سر بریدن زنان و کودکان بیگناه به گوش و چشم جهانیان برساند و در این راه از هیچ ترفند صوتی و تصویری و هنری دریغ نکرده تا این وجه خشونت و سیاهی و خونریزی به دلهره آورترین وجه تبلیغ شود، ساخت فیلمی در جمهوری اسلامی ایران که پیامبر اسلام را «رحمه للعالمین» و رفتار او را مهربانی با مردم ضعیف و مستضعف و در عینحال، مقاوم در مقابل دشمنان نشان میدهد، پادزهری بزرگ و مهم و تأثیرگذار در برابر این تصویرسازی شوم استکبار است. و اتفاقاً به همین دلیل است که همانها که فتوای خشونتهای تکفیریها را صادر میکنند، از آوازۀ جهانی این فیلم به وحشت افتادهاند و خود را به آب و آتش میزنند تا کسان کمتری به پای تصاویر آرام و مهربان این فیلم معنوی بنشینند. به یاد بیاوریم برخورد محمد جوان با آنان که دختران نوزاد را زنده بهگور میکنند، به بردگانی که زیر شکنجه و شلاقاند، به آنان که قربانیان جهل و نادانیِ قوم خود هستند و… از آنطرف دقت کنیم به وجه دیگر فیلم و تصویری که از یهود و تقابل آن با تولد و رشد و نمو پیامبر موعود آخرالزمان ارائه شده و … تا به جامع الاطراف بودن فیلم پی ببریم و تصور کسانی که این اثر را یک ساخته صرفاً رحمانی قلمداد میکنند را ابطال کنیم. ضمن اینکه وقتی عبدالمطلب این نوزاد را بر سر دست میگیرد و به همه کسانی که در کنار خانه کعبه هستند نامش را اعلام میکند، رقص با شمشیر آنان هم با معنی میشود.
فیلم کوشیده است از تکنیکهای هنری، به تمامه بهره بگیرد، اما وجه بارز این تکنیکها نورپردازی خیره کنندۀ آن و کلاً استفاده از نماد «نور» در سرتاسر فیلم است بخصوص آنجا که یک پای قضیه، محمدِ نوزاد یا محمدِ نوجوان یا جوان است. شاید بتوان گفت: بار اصلی زیبایی و پیامرسانی فیلم را «نور» به عهده گرفته که آن هم با بهترین و در مناسبترین شرایط و نماها صورت گرفته است.
فیلمبرداری این اثر نیز بسیار هوشمندانه است و نگاه دوربین، عمدتاً بسیار مؤدبانه و از پایین به چهره و قامت حضرت رسول(ص) است تا تأکیدی باشد بر بزرگی وعظمت محمد(ص)، این در حالی است که نماهای شهر مکه و قبایل اکثراً از بالا گرفته شده است.
نگارنده بر این باور است که تأکید فیلمساز بر «تحریم» و لزوم «پایداری» در این شرایط تا آخرین نفس، نیم نگاهی به شرایط امروز هم داشته است و اینکه اگر تکیه بر خداوند قادر متعال باشد، نتیجه تحریم به فرج و پیروزی است.
فیلم در اکثر صحنهها و نماهای خود، با هنرمندی با دل و احساس تماشاگران بازی کرده است اما برخی صحنهها آنچنان زیبا و دلنشین ساخته شده است که در روح بیننده رسوخ میکند. صحنه پراکنده شدن هزاران گل قاصدک در فضا (به مثابه ارسال فراگیر پیام)، صحنۀ پاشیده شدن آب دریا به سر و صورت اهالی قبیلهای که قصد داشتند سه زن و کودک را قربانی بتها کنند تا از گرسنگی نجات یابند و محمد، آنها را نجات داد و آب رحمت، تمامی آنان را سیراب کرد و سپس… صحنه گلهای محمدی در همه خانههای مردم و خیلی از نماهای زیبای دیگر.
موسیقی فیلم بسیار جاافتاده و فاخر است که البته سازنده خارجی آن کوشیده است، آن را تا حدد ممکن شبیه موسیقی فیلمهای مشهور پیامبران دنیا از آب در آورد. به نظر میرسد در موسیقی نیازی به رجوع به آهنگسازان خارجی نبود و آهنگسازان برجسته کشورمان در این زمینه بخوبی میتوانستند بار تکنیکی و مفهومی این فیلم را با ساخته خودشان به دوش بکشند. کسانی مثل استاد مجید انتظامی که اتفاقاً تجربههایی در ساخت آثار فاخر معنوی داشته است دست کمی از آهنگسازان خارجی نداشتند.
در تدوین فیلم نیز به نظر میرسد گاهی پازلها بخوبی به هم نچسبیده بودند و برخی صحنهها، در هرجایی از فیلم امکان قرار گرفتن داشتند. به عنوان مثال صحنۀ زنده به گور کردن دختران که شاید ارتباط وثیقی با سکانسهای قبل و بعد از خود نداشت.
در کُل، این فیلم نه تنها یک اثر بزرگ و ماندگار در کارنامه مجید مجیدیِ عزیز و کارنامه فیلمسازیِ همیشه برجسته اوست، بلکه یک افتخار بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران پرچمدار اسلام ناب محمدی(ص) در جهان نیز محسوب میشود که همانطور که گفته شد باید خیلی پیش از این به ساخت آن اقدام میکرد.
نگارنده معتقد است توفیق بزرگ ساخت فیلمی به عظمت حضرت رسول(ص) توسط مجیدی عزیز، هدیه خداوندی است که اجر هیچکسی را ضایع نمیکند؛ اجر مجیدی را هنگامی که با غیرت و شجاعت هر چه تمامتر آنزمان که یک روشنفکرنمای داخلی افاضه کرده بود: قرآن عین کلام خداوند و وحی الهی نیست؛ بلکه استنباط محمد از آنچیزی است که به او وحی میشده است!. یادمان نرفته است که مجیدی چگونه در اینباره موضع گرفت و سخنراند و وظیفه خودش را نه فقط به عنوان یک هنرمند برجسته که به عنوان یک مسلمان ایفا کرد و دیگر بار، زمانی که در آن نشریه صهیونیستی کاریکاتورهایی در توهین به حضرت رسول چاپ شد و مجیدی، باز خونش به جوش آمد و موضعی گرفت که البته در هیچکدام از روزنامهها و نشریات وابسته به جریان اصلاحطلب کشور امکان نشر نیافت!
سوتیتر:
۱٫
مجید مجیدی فیلمساز متعهد و مسلمانی که آثار ناب و ماندگاری از او در قاب چشمان مردم هنردوست کشورمان یادگار مانده است، پس از مدتها سکوت و دوری از حاشیههای رایج ساخت فیلمهای سینمایی، اثری خلق کرده است که امروز در سینماهای کشورهای اروپایی هم مردم برای تماشای آن، مدتهای مدید در صف میایستند و همزمان برخی مفتیان کشورهای اسلامی، فتوا به حرام بودن تماشای آن دادهاند!.بیآنکه آن را دیده باشند!
۲٫
نگارنده بر این باور است که تأکید فیلمساز بر «تحریم» و لزوم «پایداری» در این شرایط تا آخرین نفس، نیم نگاهی به شرایط امروز هم داشته است و اینکه اگر تکیه بر خداوند قادر متعال باشد، نتیجه تحریم به فرج و پیروزی است.
۳٫
توفیق بزرگ ساخت فیلمی به عظمت حضرت رسول(ص) توسط مجیدی، هدیه خداوندی است که اجر هیچکسی را ضایع نمیکند؛ اجر مجیدی را هنگامی که با غیرت و شجاعت هرچه تمامتر آنزمان که یک روشنفکرنمای داخلی افاضه کرده بود: قرآن عین کلام خداوند و وحی الهی نیست؛ بلکه استنباط محمد از آنچیزی است که به او وحی میشده است. یادمان نرفته است که مجیدی چگونه در اینباره موضع گرفت و سخن راند و وظیفه خودش را نه فقط به عنوان یک هنرمند برجسته که به عنوان یک مسلمان ایفا کرد