استاد اصغر طاهرزاده
انقلاب اسلامی؛ یک «نه» بزرگ به زندگی بیهدف
*وقتی قرآن تا قیام قیامت افق ادامه حیات اسلامی را در مقابل انسان میگشاید، هرکدام از ما میتوانیم راز پیروزیها و شکستهای جهان اسلام را بر اساس وحی الهی تعیین کنیم.
* مرگ یک مسلمان مرگ امکان او در مسیری است که میتوانست از طریق آن به تعالی برسد. هرچند انسان معاصر انسان متفاوتی شده است، ولی ماهیت وجودی او حقیقت پایداری است که تنها از طریق معارف الهی به تعالی میرسد، هرچند با پیچیدهشدن فرهنگ و تمدن، جنگ و صلح هم غامضتر شده است، ولی باز هم انسان باید نسبت خود را در همه عرصههای زندگی با خالق خود و با پیام او تنظیم کند تا زندگی ادامه یابد، وگرنه همواره در توهم سعادت و آرامش به سر خواهد برد.
* انقلاب اسلامی آمد تا مردم به زندگی فارغ از دغدغههای انسانی «نه»، بگویند و از زندگی بیهدف خود نجات یابند و در این راستا، اسلام در پی ناکارآمدی ادیان تحریف شده، توسط خداوند و از طریق حضرت محمد«ص» به بشریت عرضه شد.
*وقتی بشریت خود را گرفتار عالم ساخته و پرداخته خویش کرده است، برای رهایی از آن طالب آرامش میشود. برای برخی از مردم، بازگشت به دین پاسخ به این نیاز است؛ البته نه به عنوان عملی از سر ایمان، بلکه برای فرار از یک تردید تحملناپذیر. اینگونه بازگشت به دین در جای خود تبعاتی دارد که یکی از آنها تغییر درک از دین و کارکرد آن است.
*در چنین فضائی آرامش یعنی رهائی از تنش و فشار، نه آرامش به قصد نیل به حقیقت. مردم زمان ما آرامش بدون محتوا میخواهند.
* انقلاب اسلامی به بشریت ارائه شد تا او را از تمدنی که عامل همه بحرانهای امروز بشری است رها سازد و زندگی زمینی را به آسمان متصل کند، نه آنکه با تخلیه روانی، آرامش موهومی را به او ارائه دهد که در واقع ادامه همان فرهنگ غربی است.
*سنتهای کهن با اعتقاد به طرحی فراگیر در عالم، از طریق خداوند ایجاد اطمینان و اعتماد میکردند. مدرنیته از آغاز، همه سنتها را افسون خواند و با تکیه بر عقلانیتی خاص که بر اساس سوژه شکل گرفته بود، پیروان همه فرهنگها را افسونزده دانست؛ اما خود مدرنیته با افسونکردن دیگر فرهنگها بود که جهانی شد! در همه باورها تردید ایجاد کرد و همه مبانی و ارکان را متزلزل ساخت. حال سئوال این است: آیا مدرنیته با چنین خصلتی حاوی مبنا و رکنی هست که ما بتوانیم برای ادامه حیات خود به آن دل ببندیم؟
*بر اساس تقابل مبنایی بین انقلاب اسلامی به عنوان نماینده اسلام در این دوران با وجه انحرافی اهل کتاب، ما باید جایگاه خود را معلوم کنیم. قرآن ما را متوجه این امر میکند و میفرماید:
«وَ لَن تَرضى عَنکَ الیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ العِلمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصیر»(۱) یهود و نصاری از شما راضی نمیشوند، مگر آنکه شما از اسلام دست بردارید و همان نگاهی را که آنها به عالم و آدم دارند به عنوان هدایت و رستگاری بشر قبول کنید، ای پیامبر! به آنها اعلام کن هدایت الهی تنها هدایت واقعی است نه آنچه که شما با فکر خود برای بشریت طراحی کردهاید. شما مسلمانان نیز بدانید اگر بعد از آنکه به نور وحی الهی، حقیقت برایتان روشن شد، امیال و هوسهای یهود و نصاری را دنبال کنید، انتظاری از ولایت الهی و نصرت و یاری او که از طریق اسلام بر شما گشوده شد، نداشته باشید.
رهبر معظم انقلاب در این زمینه میفرمایند:
«عمده این است که [انسان] اسیر کلیشههای تحمیلی نظام سلطه نشود. تفکّرات و مفاهیمی از سوی تبلیغات پُرحجم نظام سلطه، بهطور شبانهروزی در سرتاسر عالم پراکنده میشوند. یکی از مهمترین مسائل این است که ما اسیر نشویم… با زبانهای مختلفی هم مقاصد خود را بیان میکنند. آیا ما هم بایستی همرنگ جماعت بشویم و همانها را مطرح و تکرار کنیم؟ نه، ما خودمان مبانی فکری داریم. استکبار در صدد است کلیشههای مورد نظر خود را به همه آحاد ملتها، بهخصوص به مسئولان و افراد مؤثر کشورها؛ یعنی دولتها، نمایندگان مجالس، تصمیمگیران و تصمیمسازان و به قول خودشان اتاقهای فکر تحمیل کنند. آنان مایلند که همه مردم، جهان را از منظر آنها ببینند؛ مفاهیم مورد تأکید آنها را با رویکرد و نگاه آنها تشخیص بدهند و بشناسند. این رویکرد سلطهطلبانهای است که با آن مفاهیمی را جعل یا دستکاری و معنا میکنند و مایلند همه، طبق فرمول آنها این مفاهیم را بفهمند و بهکار بگیرند و در ادبیاتشان از آنها استفاده کنند.»(۲)
راههای نفوذ فرهنگی دشمن
*قرآن میفرماید یهود و نصاری در هیچ حالی در مقابل شما کوتاه نمیآیند، مگر آنکه شما را به رنگ خود درآورند. خداوند میخواهد با این هشدار به ما خبر بدهد که در زمینه حفظ هویت اسلامی خود هیچ گاه از سوی آنان احساس امنیت نکنید و بدانید که دارند فضای ذهنی شما را با زیبا جلوه دادن ملاکهای خود تصاحب کنند، چون فقط در آن صورت است که نفوذ در شما آسان میشود.
اگر ما از منظومه فکری خود یعنی از انقلاب اسلامی و نفی ظلم و استکبار و استبداد که در دنیا زلزله ایجاد کرده است عدول کنیم و با آویزانشدن به قدرتهای دنیا، به دنبال سعادت باشیم، مرگ آزادی و استقلال خود و نابودی همه امکاناتی را که خداوند برای تعالی ما در اختیار ما قرار داده است و تنها با دستهای معجزهگر جوانان انقلابی و امید به آینده این ملت ظهور خواهد کرد، رقم زدهایم.
بیتعلقی غرب به حقایق پایدار
*وقتی میتوانیم نسبت خود با فرهنگ استکباری را درست تعریف کنیم که بدانیم بدبینی در تفکر اروپایی نسبت به آینده خود، از نیمه دوم قرن نوزده شروع شد. فیلسوف بدبین، شوپنهاور، نماد وجه یأسآور فرهنگ مدرن است. او میداند که در غرب بنیانها فرو ریختهاند و سخنگفتن از بنیانها یا نشانه بلاهت است یا بیتوجهی به زمانه و تکیه بر ساختههای ذهنی.
بدیهی است که از عدم پایبندی به حقیقت پایدار کاری بر نمیآید در جوهر فرهنگ و اندیشه غربی خاصیت بیتعلقی نسبت به حقایق نهادینه شده است. آیا انقلاب اسلامی که نظر به حقایق پایدار عالم دارد میتواند با چنین تفکر و فرهنگی کنار آید و بدان اعتماد کند؟ و یا باید به توصیه قرآن عمل نماید که در مورد چنین قومی میفرماید: «لا یَرقُبُونَ فی مُؤمِنٍ إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً وَ أُولئِکَ هُمُ المُعتَدُون»(۳) اینان در معامله با مؤمنین هیچ پیمانی را نگه نمیدارند و متجاوز به حقوق دیگران هستند.
عدم پایبندی به حقایق پایدار در تمام دورهها در شخصیت استکباری فرهنگ غربی ظهور داشته است و در این میان کسانی از روح غربی آگاهی لازم را دارند که از هوشمندی زیادی برخوردارند. رهبر معظم انقلاب میفرمانید: «همه بدانند دشمن میخواهد چه کند… با لبخند دشمن و با احیاناً یک مساعدت کوتاهمدت دشمن … فریب نخوریم.»(۴)
محدودیت غرب در ساختههای ذهنی
*انسان غربی بیش از آنکه در جهان واقعی حضور داشته باشد، در جهان مجازی زندگی میکند و همین رویکرد موجب تغییر تلقی او از انسان شده و چون مغلوب عالَم مجازی است، ریشهها و اصول خود را گم کرده است و شاید بهتر باشد بگوئیم که اساساً ریشه و اصولی را نمیشناسد تا ما بتوانیم بر اساس آنها روی قولهایش حساب کنیم. هیچ اطمینانی به انسان غربی نیست و به دلیل تقابل با هر امر قدسیِ جدّی، هرکاری که از دستش برآید بر ضد انقلاب اسلامی انجام میدهد.
*کسی که اساس مناسبات خود را بر امکانات جهان مجازی گذاشته است، مرجعی برای تعیین جایگاه خویش ندارد و به همین جهت همواره در معرض فروپاشی است. بروز صورتهای آشفته فرهنگ غربی و نقض تعهدات توسط آن، همه به این دلیل است که غرب به ساختههای ذهنی خود محدود شده است.
* جنگهای صدساله اخیر همه نشان دادهاند که علم و تکنولوژی به مثابه عوامل اصلی خوشبینی به آینده، چه بسا مؤثرترین ابزار فلاکت و نابودی انسان هستند. حداقل انتظار حکیمانه زمان ما، انتظار گشایشهای د ربنیانهای فکری بشر معاصر است. ملت ایران برای نجات خویش از سرنوشت محتوم غرب قیام کرد و وقتی ملتی برای نجات خویش قیام میکند، بدیهی است که از آیندهای دفاع میکند که علیالقاعده ادامه گذشته غرب نیست، زیرا متوجه شده است که فرهنگ غربی در حالیکه همه فرهنگها را دگرگون و همه اقوام را درگیر مسائل خود کرده است، اما در مسیر آیندهای سخت ظلمانی قرار دارد. بنابراین باید اصول و جهتگیریهائی غیر از راه پیموده شده غرب اتخاذ گردد و تقابل انقلاب اسلامی با فرهنگ غربی در چنین فضائی شکل گرفته است و مطلقاً یک تقابل موهوم نیست.
رهبر معظم انقلاب در این زمینه میفرمایند:
«البته امروز دشمن، استکبار جهانی است. استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست؛ بلکه یک امر واقعی است و مصادیق روشنی دارد. آمریکا بزرگترین مصداقش است و پشت سر هیئت حاکمه آمریکا، کمپانیها و تراستها و کارتلها و سرمایهداران جهانخواری قرار دارند که غالباً صهیونیست هستند و در همه جا گستردهاند. مخصوص آمریکا هم نیست. اینها در اروپا هم بهشدت نفوذ دارند، در بعضی جاهای دیگر هم همین طور. این معنای استکبار است. شیشه عمر این استکبار با یک حرکت اسلامی شکسته خواهد شد و پیدایش این حرکت با انقلاب اسلامی انجام گرفته و ادامه آن با جمهوری اسلامی و تداوم حرکت جمهوری اسلامی در خط انقلاب تأمین شده است و آینده هم به همین شکل پیش میرود»(۵)
*با توجه به اینکه انسان غربی هیچ هویتی را برای خود نگه نداشته و در فضا معلق است، باید انتظار هرگونه حرکت غیرعاقلانهای را از او داشت و بنا به توصیه قرآن باید خود را مجهز و آماده کرد، تا حتی در حین نماز خواندن هم غافلگیر نشویم. بنا به چنین توصیهای بود که در جنگها عدهای در حین تقابل با دشمن به نماز میایستادند و عدهای مواظب بقیه و اسلحههای خود بودند، زیرا «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَو تَغْفُلُونَ عَن أَسلِحَتِکُم وَ أَمتِعَتِکُم فَیَمیلُونَ عَلَیکُم مَیْلَهً واحِدَهً وَ لا جُناحَ عَلَیکُم إِن کانَ بِکُم أَذىً مِن مَطَرٍ أَو کُنْتُمْ مَرضى أَن تَضَعُوا أَسلِحَتَکُم وَ خُذُوا حِذرَکُم إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرینَ عَذاباً مُهیناً»(۶) کفار دوست دارند که شما از اسلحهها و امکاناتتان غافل شوید تا برقآسا به شما حمله کنند، در حالیکه اگر مواظب دشمن باشید، خداوند بنا را بر این گذاشته که عذاب خوارکنندهای را برای دشمنان شما آماده کند و هیبت آنها را فرو ریزد.
معنای خط امام
*این خطی است که توسط حضرت امام در تاریخ معاصر به وجود آمد و هرکسی که میخواهد آن خط نورانی را ادامه دهد، حتی یک لحظه هم نباید از تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی و فرهنگ غربی وجود دارد، غفلت کند و باید خودآگاه و زمانآگاه باشد، زیرا انسان با خودآگاهی به زمانه، اصیل میشود و شرط خودآگاهی به زمانه، افقداشتن است و نه اسیر روزمرگیها بودن.
کار اصلی متفکران در این دوران
*کسی که رو به آینده نداشته باشد، البته به سوی آینده کشانده میشود، ولی این نوع رو به آینده رفتن اصالت ندارد، چنین انسانی نسبت به زمانه خود آگاهی ندارد و در نتیجه بیآینده است. مواجهه با آینده، قدرت روح و فکر میخواهد. آینده گاهی به مثابه جلال الهی در وجود آدمی، خوف ایجاد میکند و لذا وظیفه اصلی یک متفکر پس از کسب آمادگیهای لازم، اندیشیدن در باره آیندهای است که امکان تعالی بشر در آن نهفته است و این راز رهایی از کلیشههای فکری فرهنگ استکباری است.
رهبر بصیر انقلاب میفرمایند:
«نیروهای مؤمن ما در سرتا سر کشور بدانند که حرکت به سمت اهداف و آرمانهای اسلامی است. در این هیچ تردیدی نیست. همه خودشان را آماده نگه بدارند. همه آماده باشند. نیروهای مؤمن، نیروهای اصیل و معتقد در سرتاسر کشور ـ که بحمدالله اکثریّت قاطع این کشور را هم تشکیل میدهند ـ آماده کار باشند. آماده کار به معنای آماده جنگ نیست. یعنی هم آماده کار اقتصادی باشند، هم آماده کار فرهنگی، هم آماده کار سیاسی، هم آماده حضور در میدانها و عرصههای مختلف. ما همه باید آماده باشیم. در مقابل این جهتگیریهای دشمن که شب و روز نمیشناسد، ما هم بایستی شب و روز نشناسیم و همه آماده باشیم.
وعده الهی خدای متعال راست است. باید به خدا پناه ببریم و به وعده الهی سوءظن نداشته باشیم. خدای متعال لعنت کرده است کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند: «الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَهُ السَّوءِ وَ غَضِبَاللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا» حسن ظن به خدا این است که وقتی میگوید: «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»، این را باور کند. این حسن ظنّ به خداست. وقتی میفرماید: «لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»، این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیت ما نصرت دین الهی است، بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم. وقتی انسان با این روحیه حرکت کرد، آن وقت انشاءالله سکینه بر دلهای ما نازل خواهد شد»(۷)
طلوع راه نجات بشر
* مهمترین کاری که از ما برمیآید پایداری در تاریخی است که از طریق حضرت امام گشوده شد. اگر این پایداری با جدیت تمام شکل گیرد، نصرت خدا حتمی است و از افق انسان متعلق به انقلاب اسلامی، راه نجات بشر طلوع خواهد کرد. حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ و سیر و حرکتی که تا به حال داشته، خبر از آن میدهد که انسان در آستانه برقراری نسبتی خاص با خداوند است که به کمک آن نسبت، زمین، زمینی دیگر و آسمان، آسمان دیگری خواهد بود.
انسان معاصر تحت سلطه فرهنگ غربی با وجود قدرت و اطلاعات بینظیری که دارد بیش از گذشته گرفتار دلهره و اضطراب است و بیش از همیشه زیر سلطه کمیتها قرار دارد. با تجلی هر چه بیشتر روح انقلاب اسلامی در مناسبات بشر است که این سیر تغییر میکند و آرامش و اطمینان قلب و حاکمیت کیفیتها به تاریخ باز میگردد. فرهنگ غربی این را خوب احساس کرده و از آنجا که توان چنین تغییری را از دست داده است، در صدد تغییر جایگاه انقلاب اسلامی است، در حالیکه تجربه نشان داده است که با ناکامی بیشتری رو به رو خواهد شد.
البته این به شرطی است که ما با اتخاذ مواضع انقلابی مبتنی بر مبانی امام بزرگوار در مقابل دشمنان انقلاب اسلامی حاضر شویم، زیرا دشمن از جایی نفوذ میکند که روحیه تقابل با نظام استکباری در آنجا ضعیف باشد.
فراموش نکنیم که خداوند هیچ راهی را برای دخالت کفار در امور مسلمین باز نگذاشته و با آیه «لَن یَجعَلَ اللَّهُ لِلکافِرینَ عَلَى المُؤمِنینَ سَبیلاً»(۸) هشدار میدهد گه در مسیر جذب ولایت الهی در امورتان، هیچ نیازی به گشودن راه نجات از طریق کافران ندارید.
بنابراین هیچ مشکلی از ما توسط غرب حل نمیشود، این پیام اصلی انقلاب اسلامی است، وگرنه گرفتار شیفتگیهای پوچ و بیثمر غرب خواهیم شد. زیرا اگر دشمن غربی احساس کند به او نیاز داریم، فخرفروشی میکند و این یعنی شروع بیرنگ شدن عزتی است که خداوند به ما داد. با عادی شدن روابط ما با آمریکا بیرنگ شدن این عزت شروع میشود و تقابل تمدنی انقلاب اسلامی با آمریکا که موجب حضورایران در خط مقاومت منطقه است، تضعیف میگردد.
مکدونالد و کوکاکولا و برجام؛ همه بهانه هستند و تنها با توجه به ذات فرهنگ غربی و جایگاه قدسی انقلاب اسلامی است که میتوان از چنین دامهای شیطانیای رهایی یافت. جایگاه قدسی انقلاب اسلامی را میتوان در اصول مکتب امام که به تعبیر رهبر معظم انقلاب عبارتند از: «اسلام ناب محمدی» و «نفی اسلام آمریکایی» و «اعتماد به صدقِ وعده الهی» و «بیاعتمادی به مستکبران» دنبال کرد.
غفلت از این موضوع تحریف شخصیت آن بزرگوار و تحریف صراط مستقیم ملت ایران است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اگر
راه امام گم و یا فراموش فراموش و یا خدای ناکرده عمداً به کنار گذاشته شود، ملت ایران سیلی خواهد خورد.
پینوشتها
۱٫بقره / ۱۲۰
- ۱۲/۶/۹۴ در دیدار با اعضای خبرگان
- توبه/۱۰
- ۱۲/۶/۹۴ در دیدار با اعضای خبرگان
- همان
- نساء/۱۰۲
- ۱۲/۶/۹۴ در دیدار با اعضای خبرگان
- نساء/۱۴۱
سوتیترها:
۱٫
مهمترین کاری که از ما برمیآید پایداری در تاریخی است که از طریق حضرت امام گشوده شد. اگر این پایداری با جدیت تمام شکل گیرد، نصرت خدا حتمی است و از افق انسان متعلق به انقلاب اسلامی، راه نجات بشر طلوع خواهد کرد. حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ و سیر و حرکتی که تا به حال داشته، خبر از آن میدهد که انسان در آستانه برقراری نسبتی خاص با خداوند است که به کمک آن نسبت، زمین، زمینی دیگر و آسمان، آسمان دیگری خواهد بود.
۲٫
اگر ما از منظومه فکری خود یعنی از انقلاب اسلامی و نفی ظلم و استکبار و استبداد که در دنیا زلزله ایجاد کرده است عدول کنیم و با آویزانشدن به قدرتهای دنیا، به دنبال سعادت باشیم، مرگ آزادی و استقلال خود و نابودی همه امکاناتی را که خداوند برای تعالی ما در اختیار ما قرار داده است و تنها با دستهای معجزهگر جوانان انقلابی و امید به آینده این ملت ظهور خواهد کرد، رقم زدهایم