اربعین، جوشش چشمه جاوید عاشورا

عبدالله اصفهانی

 

پایه‌گذاری پیام شهادت

حماسه باشکوه عاشورا که با هدف مبارزه با منکرات امویان، احیای سنت محمدی و سیره علوی، نفی ظلم و ستم پایه‌ریزی گردید، به‌سرعت توانست زمینه‌ها و بسترهای لازم را برای خیزش‌ها و حرکت‌های خودجوش دینی علیه زمامداران جفاگستر و ناروایی‌ها فراهم آورد. بعد از شهادت امام حسین«ع» و اصحاب فداکارش، برخلاف تصور باطل رژیم‌های حاکم، مبارزه، فریاد و اعتراض علیه ستمگران و خلافکاران خاموش نگردید و اگرچه شیوه نبرد با پلیدی‌ها تغییر یافت، ولی به برکت نهضت جاوید و مقدس حضرت اباعبدالله الحسین«ع» خط سرخ شهادت و ایثار استمرار پیدا کرد.

اربعین حسینی از پیامدهای قیام کربلاست که خود به جاودانگی و گسترش فرهنگ و معارف عاشورا کمک و ثابت کرد اگر آن گونه که شایسته مقام باعظمت رهبر این حماسه است، به تجلیل و تکریم آن پرداخته شود، حرکت مزبور به عنوان بزرگ‌ترین و درخشان‌ترین نماد مقاومت، علیه تیرگی‌ها و آلودگی‌های ناشی از زمامداران فاسد و کارگزاران ظالم، نه تنها در قلمرو جهان اسلام، بلکه در سراسر گیتی همواره مطرح خواهد شد.

مقام معظم رهبری بر این باورند که شهادت بدون خاطره، یاد و جوشش خون شهید، اثر نمی‌بخشد و اربعین روزی است که در آن پرچم پیام شهادت کربلا برافراشته شد.(۱) به فرموده ایشان، اربعین نشانه تدبیر خاندان پیامبر«ص» و احیاگر حقیقت شهادت حسینی است.(۲) اهمیت اربعین در آن است که در این یاد نهضت حسینی جاودانه گردید.(۳)

«اربعین به ما درس می‌دهد که باید یاد حقیقت و خاطره شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگه داشت.(۴) در نگاه رهبر معظم انقلاب اولین جوشش‌های چشمه جوشان محبت حسینی در اربعین پدید آمدند و جاذبه قوی حسینی نخستین بار در اربعین دل‌ها را به سوی خود جلب کرد.(۵)

 

 

شواهد تجلیل اربعین

از نشانه‌های زنده نگاه داشتن اربعین حسینی که باعث گردیده شیعیان از سال ۶۱ هجری در تجلیل این روز اهتمام ورزند این است که زمین و آسمان تا ۴۰ روز برای سید شهیدان گریسته‌اند. این مطلب را یکی از محدثان و فقهای بزرگ شیعه، زراره بن اعین از امام صادق«ع» روایت کرده که در کتابی معتبر و مستند درج گردیده است.(۶)

این سوگواری چهل روزه که در میان مردم روزگاران مختلف استمرار یافته، حرکتی را به وجود آورده که به برکت آن اسلام و قرآن زنده شده و شجره طیبه‌ای را که رسول اکرم«ص» به شکوفایی رساند، از هرگونه آفت و پژمردگی دور نگه داشته شده است.

امام حسن عسگری«ع» نیز زیارت اربعین را از نشانه‌های ایمان دانسته‌اند(۷)  بنا به فرمایش امام صادق«ع» زیارت مخصوص ماثور در روز اربعین است که شیخ طوسی آن را با سندی معتبر در کتاب مصباح المتهجد، از صفوان بن مهران روایت کرده است.(۸)

امام صادق«ع» در این زیارت فرموده‌اند که این فداکاری، مردم را از جهالتی که بر اثر تبلیغات سوء بنی‌امیه به وجود آمده و آنان را از موازین قرآنی و سنت محمدی دور کرده بود، نجات داد و اساس حرکت‌های تبلیغی بنی‌امیه را که خود را وارثان پیامبر قلمداد کرده و جامعه را در ضلالت و حیرت قرار داده بودند، افشا ساخت و اسلام راستین را احیا، کرد.

مراد از زیارت اربعین، زیارت در روز بیستم صفر است که آثار اخروی و برکت‌های دنیوی فراوانی را به همراه دارد و شیعیان مؤمن و خالص در برگزاری آن اصرار می‌ورزند و ائمه هدی و بزرگان علمای شیعه بر انجام آن تصریح فرموده‌اند.

ابوریحان بیرونی می‌نویسد: «بدین سبب این زیارت را اربعین نامیده‌اند که گویند چهل نفر از اهل‌بیت امام حسین«ع» پس از مراجعت از شام، قبر آن حضرت را زیارت کرده‌اند.»(۹)

جابربن عبدالله انصاری صحابی رسول اکرم«ص» و از پیروان اهل‌بیت«ع» و از طلایه‌داران اجتماع‌کننده اطراف حضرت علی«ع» است که در رکاب ایشان در نبرد صفین حاضر گردید و در هجده غزوه همراه رسول اکرم«ص» بود. ایشان از محدثان مورد وثوق است که از وی احادیث فراوانی را نقل کرده‌اند.

جابر حامل سلام حضرت محمد«ص» برای امام باقر«ع»، روایتگر خبر لوح (حاوی نص بر امامت ائمه هدی) و تنها صحابی خاتم انبیاست که آن را نزد حضرت فاطمه زهرا«س» دیده بود. وی از یاران امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر«ع» بود و در زمان امام پنجم به سال ۷۸ هجری درگذشت و به هنگام ارتحال نود ساله بود.(۱۰) این شخصیت برجسته نخستین کسی بود که در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری مرقد امام حسین«ع» را زیارت کرد. در منابع معتبر از قول عطیه کوفی آمده است: «همراه جابربن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین«ع» به سوی کربلا حرکت کردیم. جابر در رودخانه فرات غسل کرد و خود را معطر ساخت. نزدیک قبر که رسید، گفت: دستم را روی آن بگذار، زیرا جابر از نعمت چشم محروم بود، دستش را بر قبر نهادم. روی آن افتاد و از هوش رفت. بر بدنش آب پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار گفت: یا حسین، سپس افزود: گواهی می‌دهم که تو زاده پیامبر، فرزند سرور اهل ایمان، هم‌پیمان پرهیزگاری، از نسل هدایت و پنجم نفر از اصحاب کسایی. شهادت می‌دهم تو همان راهی را رفتی که یحیی‌بن زکریا پیمود. آنگاه صورت خود را به سوی اطراف مرقد گردانید و بر دیگر شهدای کربلا درود فرستاد و از آنها به عنوان فداکارانی یاد کرد که نماز را اقامه کردند، زکات دادند، امر به معروف و نهی از منکر نمودند و با اهل الحاد جنگیدند تا آنکه یقین را ملاقات کردند.»(۱۱)

سید بن طاووس نوشته است: «چون اهل‌بیت امام حسین«ع» از شام بازگشتند و به سرزمین عراق رسیدند، به راهنمای کاروان گفتند ما را از راه کربلا عبور بده. چون به کربلا رسیدند، مشاهده کردند که جابر و جمعی از بنی‌هاشم و افرادی از نسل پیامبر اکرم«ص» برای زیارت مرقد امام حسین«ع» در آنجا اجتماع کرده‌اند، پس همراه آنان به سوگواری پرداختند و مراسمی بسیار جگرسوز برپا کردند.»(۱۲) ابن‌نمّاحلی هم به این ماجرا اشاره‌ای آشکار دارد.(۱۳)

 

بررسی‌هایی در باره نخستین اربعین

از نوشته‌هایی که به ورود اسرا در اربعین حسینی به کربلا تصریح کرده‌اند چنین برمی‌آید که اهل‌بیت«ع» مدت سه روز برای سوگواری در کربلا توقف کردند، اما ملاباقر بهبهانی ورود ایشان به نینوا را با اضافات و توضیحاتی آورده است(۱۴) و هر چند مدارک خود را ذکر نکرده، ولی چون خود شخصیت مورد وثوقی است و از او به عنوان محدث اهل تتبع یاد کرده‌اند، می‌توان به اظهاراتش در این باره اعتماد کرد.

در منابع مختلف آمده است که سرپرست کاروان، نعمان بن بشیر، اگرچه خود از امویان بود، ولی به دلیل شرایطی که به وجود آمد و حقایقی که دستگاه ستم را رسوا کرد، کوشید کاروان بازماندگان عاشورایی را با تجلیل و شکوه فراوان به سر منزل مقصود برساند و از برخی سخت‌گیری‌ها و فشارها درباره آنان اجتناب کند.

این قافله ارجمند در سفر از کوفه به شام به اجبار از شهرهای متعددی عبور داده ‌شد و حرکت آنان آهسته بود، با این همه تلاش داشت تا هر چه زودتر به نینوا برسد، پس از چهل روز از واقعه کربلا، در بیستم صفر قدم به سرزمین «طف» نهاد. اغلب مورخین بر این عقیده‌اند که اهل‌بیت«ع» در اربعین اول خود را به کربلا رساندند.(۱۵)

تعیین روز اربعین سال ۶۱ هجری به عنوان زمانی که اسیران خاندان حسینی در آن روز به کربلا قدم نهادند از بحث‌های مهم در تاریخ عاشوراست و فقها، محدثان، مورخان و مشاهیر شیعه در این باره دیدگاه‌های گوناگون و احتمالات متعددی را مطرح ساخته‌اند.

علامه مجلسی می‌نویسد: «بین اصحاب چنین شهرت یافته است که علت استحباب زیارت حضرت سیدالشهداء در روز اربعین این است که در چنین روزی اهل‌بیت امام حسین«ع» هنگامی که از شام بازمی‌گشتند به کربلا آمدند و امام سجاد«ع» رأس‌های مقدس شهیدان را به بدن‌های ایشان ملحق ساخت.»(۱۶)

اما شیخ بهایی که روز عاشورا را هم محاسبه کرده است، اربعین را نوزدهم ماه صفر سال شصت و یک هجری می‌داند: «زیارت اربعین در نوزدهم صفر صورت می‌گیرد. در این روز که مصادف اربعین حسینی است جابربن عبدالله انصاری به زیارت قبر آن حضرت اقدام کرد و این زمان با ورود اهل‌بیت حسینی از شام به کربلا یکی گردید، در حالی که ایشان قصد عزیمت به سوی مدینه‌النبی را داشت.»(۱۷)

قرطبی، دانشور و سیاح مسلمان این اعتقاد علمای شیعه را مورد تأیید قرار می‌دهد و می‌گوید: «امامیه می‌گویند سر مقدس (امام حسین) پس از چهل روز به کربلا بازگردانیده شد و به بدن ایشان ملحق گردید و این روز نزد آنان معروف است و از آن به زیارت یاد می‌کنند و مقصودشان زیارت اربعین است.»(۱۸)

برخی معاریف شیعه اگرچه سخنی از کربلا نیاورده‌اند، ولی بازگشت اهل‌بیت به مدینه را در بیستم صفر همان سال ۶۱ هجری ذکر کرده‌اند، چنان که شیخ مفید نوشته است: «بیستم صفر روز بازگشت اهل‌بیت آقا و مولای ما حضرت اباعبدالله الحسین از شام به جانب مدینه الرسول بوده است.»(۱۹)

شیخ طوسی در مصباح المتهجد،(۲۰) کفهمی در مصباح(۲۱) و شیخ رضی‌الدین علی حلی(۲۲) نیز اینگونه نوشته‌اند.

سیدعبدالحسین شرف‌الدین موسوی، دانشمند برجسته جهان تشیع و عالم لبنانی می‌نویسد: «زمانی که خاندان حسینی از شام بر‌گشتند و به سرزمین عراق رسیدند، به راهنما گفتند ما را از طریق کربلا ببر. در آنجا جابربن عبدالله انصاری و جماعتی از بنی‌هاشم و دیگر مردانی از آل رسول را دیدند و پس از این دیدار گریه و اندوه و بر سر و سینه زدن شروع شد و عزایی برپا کردند که دل‌ها را کباب می‌کرد و به‌حدی بود که زنان قبایل اطراف کربلا به آنها پیوستند.»(۲۳)

این گزارش را سیدمحسن امین نیز آورده است(۲۴) و در جای دیگر می‌نویسد: «یزید ناگزیر چاره را در آن دید که هر چه زودتر پیام‌آوران عاشورا را از مرکز فرمانروایی خود دور کند، زیرا در دمشق ارتباط با نمایندگان و سفرای کشورهای دیگر، بازرگانان داخلی و خارجی و مردمی که از سایر شهرها می‌آمدند، امکان بیشتری داشت و این وضع به نفع دستگاه اموی نبود، لذا دستور داد آنان را به مدینه بازگردانند. نعمان فرزند بشیر انصاری با چند نفر دیگر، کاروان را هدایت و همراهی می‌کردند. برخی نوشته‌اند کاروانیان از او خواستند که در راه بازگشت از کنار مزار شهیدان بگذرند تا با آنان تجدید پیمان کنند.»(۲۵)

وی ماجرای آمدن جابربن عبدالله انصاری را به کربلا، از کتاب بشاره المصطفی تألیف محمدبن ابی‌القاسم طبری که فقیه ثِقه است نقل کرده و در ادامه ورود اسیران اهل‌بیت به کربلا را در موقع حضور جابر در آنجا، از عطیه کوفی نقل نموده است و با این وصف آمدن اسرای عاشورا را به کربلا در اولین اربعین نفی نکرده است.(۲۶)

مرحوم ملامهدی مازندرانی در مجلس چهارم کتاب معروف خود، معالی السبطین، به ورود اهل‌بیت امام حسین«ع» در اربعین اول به کربلا و دیدار آنان با جابر را گزارش کرده است.(۲۷)

هاشم معروف حسنی محقق لبنانی و از علمای معاصر شیعه به نقل از راویان سلف نقل می‌نماید: «یزید، امام سجاد را مخیّر کرد که یا در شام بماند و یا به مدینه بازگردد که امام چهارم بازگشت به مدینه‌النبی را برگزید. فرزند معاویه آنان را مهیا ساخت و کسی را برای مدیریت کاروان همراهشان کرد. آنان در طول مسیر از راهنمای قافله تقاضا کردند که سر راه از کربلا بگذرند و او پذیرفت. قبلاً جابر انصاری و گروهی از بنی‌هاشم بار سفر به کربلا را بسته بودند و یک روز قبل از رسیدن اسیران به نینوا وارد شدند و در همان حال که جابر و همراهان در میان قبور شهیدان در رفت و آمد بودند، کاروان امام بر ایشان هویدا گردید. جابر نابینا بود. راهنمایش به وی گفت: من یک سیاهی می‌بینم که از جانب شام به سوی ما می‌آید و نگران شد که مبادا آنان از حامیان اموی هستند و می‌خواهند بار دیگر شرارتی را مرتکب گردند. جابر به وی گفت به سویشان شتاب کن و از آن قافله خبر بیاور، اگر از پیروان زیاد بن امیه بودند به جایی پناه می‌بریم و اگر کاروان علی ‌بن حسین و عمه‌ها و خواهرانش بود، تو در راه خدا آزادی. او رفت و به‌سرعت بازگشت و گفت: ای جابر! از جای خود برخیز و به استقبال بانوان حریم اهل‌بیت برو. جابر با پای برهنه جلو رفت و خود را به امام سجاد رساند و حضرت را غرق در بوسه می‌ساخت و به‌شدت گریست.»(۲۸)

از حاج میرزامحمد ارباب قمی(اشراقی) نقل شده است: «به حسب عادت، بعید می‌نماید که آن قافله دل‌شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا کوچ کردند و از گریه و سوگواری ممنوع شدند و اجساد شریفه شهدای خود را مقابل آفتاب دیدند، به زیارت آن تربت مقدسه فائز نشده برگردند.(۲۹)

 

پیوست رأس مقدس به پیکر مطهر

از اموری که ثابت می‌کند اربعین حسینی در ۲۰ صفر ۶۱ هجری با حضور اهل‌بیت آن حضرت برگزار شده، موضوع ملحق گردیدن رأس مقدس به پیکر پاک امام حسین«ع» توسط امام سجاد«ع» در همین تاریخ است.

ابوریحان بیرونی حکیم و ریاضی‌دان قرن چهارم و پنجم هجری تصریح کرده است: «در روز اول صفر سر امام حسین«ع» را به شهر شام وارد  و در روز بیستم این ماه آن سر را به بدنش ملحق و در همان جا دفن کردند. زیارت اربعین راجع به این روز است.»(۳۰)

زکریای قزوینی هم تأیید می‌کند که در اول صفر که سر مبارک امام حسین«ع» به دمشق رسید، بنی‌امیه این روز را عید اعلام کردند و در روز بیستم صفر سر مبارک را به جثه مبارکش برگرداندند.»(۳۱)

شیخ صدوق در روایتی در باره آمدن اسیران به کربلا می‌گوید: «حضرت علی‌بن الحسین همراه بانوان از سرزمین شام بیرون آمدند و رأس امام حسین«ع» را به کربلا بازگرداندند.»(۳۲)

حکمت آمدن اهل‌بیت به کربلا این است که امام سجاد«ع» از یزید خواست شرایطی را فراهم آورد تا سر مطهر پدر بزرگوارش را به کربلا ببرد و به بدن پاک او ملحق سازد.

علامه مجلسی می‌نویسد: «هنگامی که اهل‌بیت از شام به سوی کربلا بازگشتند، حضرت علی ‌بن حسین«ع» سرهای مقدس را به اجساد آنان ملحق ساخت و زیارت اربعین در سالگرد این روز استحباب دارد.»(۳۳)

عبدالرئوف مناوی (متوفی ۱۰۳۱ ق) از معاصرین علامه مجلسی اقوال متعددی را در باره محل دفن رأس مقدس حضرت اباعبدالله الحسین«ع»  بررسی کرده و نوشته است: «شیعیان اثنی‌عشری (امامیه) می‌گویند چهل روز بعد از شهادت حسین‌بن علی«ع» سر او به بدنش بازگشت داده شد و در کربلا مجاور پیکرش دفن گردید.»(۳۴)

مؤلف نورالابصار هم نوشته است: «دیدگاه شیعیان این است که رأس امام حسین«ع» به بدنشان بازگردانده و در اربعین شهادت آن حضرت، در کربلای معلی به خاک سپرده شد.»(۳۵)

ابن اعثم کوهی متوفی در ۳۱۴ ق، محدث، ادیب و مورخ شیعی می‌نویسد: «آنگاه [یزید] اسباب سفر علی ‌بن حسین«ع» و سایر اهل‌بیت را تدارک دید، سرهای شهدا را بدیشان سپرد و نعمان ‌بن بشیر انصاری را با سی سوار به همراهی آن طایفه واجب‌التعظیم مأمور گردانید. علی‌ بن حسین با خواهران و عمات و سایر اقربا متوجه مدینه طیبه شدند و در بیستم شهر صفر سر مبارک امیرالمؤمنین حسین و سایر شهدا را به ابدان ایشان ملحق ساختند و از آنجا به سر تربت مقدس جد بزرگوار خویش شتافتند و رحل اقامت انداختند.»(۳۶)

مرحوم سید محسن امین جبل عاملی خاطرنشان می‌نماید در باره اینکه سر مطهر را کجا به خاک سپرده‌اند نظرات گوناگونی ابراز شده است. بنا بر آنچه در کتاب گرانقدر بحارالانوار آمده است، سر امام در کنار پیکر پاکش به خاک سپرده شد. این نظر را غالب علمای شیعه پذیرفته‌اند و معتقدند امام سجاد«ع» سر را به کربلا بازگرداند.

سیدبن طاووس علاوه بر کتاب لهوف در کتاب دیگر خود، اقبال الاعمال هم به این نکته اشاره دارد و طایفه شیعه این نظر را تأیید می‌کند. ابن نما حلّی که عالمی مورد اعتماد و دانشمندی اهل تتبع به شمار می‌رود، می‌گوید: «سر امام را در شهرهای گوناگون گرداندند، ولی سرانجام به کربلا عودت داده شد و همراه جسد مطهر دفن گردید.» مرحوم سید مرتضی علم‌الهدی و شیخ طوسی نیز با این نظر موافقند. اما سبط بن جوزی در کتاب تذکره الخواص معتقد است که رأس مطهر امام همراه کاروان اسیران از شام به مدینه آورده شد و سپس آن را به کربلا انتقال دادند و در کنار جسد مقدس حضرت به خاک سپردند.(۳۷)

شهید آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی که درباره اربعین حسینی پژوهش‌های گسترده و پرمایه‌ای را به عمل آورده است، می‌گوید: «از شواهد آمدن اسرای خاندان نبوت در بیستم صفر سال ۶۱ هجری، هجرت در اربعین اول به کربلا، عبارت از ملحق ساختن سر مبارک سیدالشهداء به جسد طیب و انورش در کربلاست و این موضوع مشهور میان علمای امامیه است. اما سایر اقوال راجع به مدفن رأس مطهر اعتماد را نشاید.»(۳۸)

شهید ابن نقال نیشابوری، شیخ عبدالله بحرانی و شیخ طبرسی، بعد از بررسی اقوال مخالفین در باره رأس مطهر یادآور شده‌اند: «مشهور میان علمای امامیه آن است که رأس مطهر توسط امام سجاد به کربلا برگردانده و همراه جسد پاک امام حسین«ع» دفن شد.»(۳۹)

علامه شیخ عبدالله شبراوی تصریح نموده است که در اربعین شهادت امام حسین«ع» رأس به پیکرش پیوست.(۴۰)

سیداسدالله حسینی تنکابنی بعد از ارزیابی اقوالی که درباره محل دفن رأس مطهر مطرح بوده است، می‌گوید: «انتقال سر مقدس توسط امام سجاد«ع» به کربلا و به خاکسپاری آن توسط ایشان مؤید به عقل و نقل و نسبت به دیگر اظهارات صحیح‌تر است.(۴۱)

البته برخی منابع هم نوشته‌اند آن سر مقدس را در نجف در جنب مرقد امیرمؤمنان به خاک سپرده‌اند. این ادعا ضمن اینکه با اقوال مشهور مطابقت ندارد، این اشکال را به وجود می‌آورد که در آن ایام هنوز مرقد مطهر حضرت علی«ع» مشخص نشده بود تا چنین اقدامی در جوار آن صورت گیرد.

شیخ حر عاملی بعد از نقل گفته‌های گوناگون در این باره کلام سید بن طاووس را در باره برگردانیدن سر مطهر به کربلا و الحاق آن بر جسم مقدس امام نقل می‌کند و می‌افزاید: «در میان روایات مذکور منافاتی وجود ندارد و شاید وی احتمال داده است که رأس مطهر را در موقع بردن به شام، نزد قبر امام علی«ع» گذاشته باشند، یا در بازگشت مدتی در آنجا نهاده و سپس در کربلا همراه جسد اطهر دفن کرده‌اند.»(۴۲)

شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهرالکلام روایات مزبور و گفتار سید بن طاووس را می‌آورد و می‌نویسد: «شاید منافاتی میان آن اقوال و فرموده سید دیده نشود. احتمال دارد رأس پاک را در نجف به خاک سپرده و بعد در کربلا به بدن مطهر ملحق کرده‌اند، اما همه اینها حدس‌هایی است که فقها برای رفع تضاد میان روایات و عمل اصحاب ذکر کرده‌اند.»(۴۳)

علامه سیدعبدالرزاق مقرّم می‌نویسد: «هنگامی که امام سجاد مشاهده کرد یزید ملعون اندکی روی موافق نشان می‌دهد، پیشنهاد کرد سرهای شهیدان را دراختیار آن بزرگوار قرار دهند تا در محل مناسبی دفن کنند. یزید پذیرفت و حضرت سجاد«ع» سرهای مطهر را تحویل گرفت و به بدن‌های آنان ملحق کرد.»

این مطلب را حبیب السید بیان کرده و نفس المهموم و ریاض الاحزان از آن کتاب نقل کرده‌اند. در روضه الواعظین، مثیرالاحزان، لهوف، اعلام الوری، مقتل عوالم، ریاض المصائب، بحارالانوار و مناقب ابن شهر آشوب به نقل از سیدمرتضی و شیخ طوسی در زیارت اربعین و در بحار از العددالتویه (برادر علامه حلّی) نقل شده‌ است که سر مبارک به بدن امام حسین ملحق گردید.

ابن حجر عَسقلانی در شرح قصیده ‌بوصیری گفته است سر امام را بعد از چهل روز به بدن رساندند و در آنجا دفن کردند. ابن جوزی نیز همین نظر را دارد.

مناوی در کتاب الکواکب‌الدرّیه می‌گوید امامیه در این باره اتفاق‌نظر دارند.

قَرطبی هم این قول را ترجیح داده و نوشته است: «اهل کشف و شهود هم عقیده دارند که سر مقدس در کربلا دفن شد. پس بنابراین گفته‌های دیگر در این باره موردی ندارد و در یک حدیث رسیده است که سر مبارک در کنار قبر امیرمؤمنان دفن شده است، لکن این اعلام و رجال حدیث و تاریخ خود چنین روایتی را دیده‌اند، ولی به دلیل عدم وثوق به رجال این روایت، از آن اعراض کرده‌اند.»(۴۴)

برخی از مخالفین، اولین اربعین امام حسین در بیستم صفر سال ۶۱، به مقتل اسفراینی درباره بعید بودن این اتفاق و دوری راه‌ها اعتماد کرده‌اند، اما مرحوم اسفراینی در همین اثر نوشته است: «یزید قائدی از قواد خود را فراخواند و هزار نفر نیرو برایش تعیین کرد که به وی بپیوندند و فرمان داد اسرا را به مدینه یا هر مکانی که خودشان متقاضی آن باشند، ببرد و تمامی آنچه را اسیران کربلا لازم دارند فراهم آورد، از جمله آنکه رأس مطهر را به آنان تحویل داد، اسرا آن را تا کربلا حمل کردند و همراه جسد مقدس به خاک سپردند.»(۴۵)

شیخ فضل‌علی قزوینی (متوفی ۱۳۶۷ ق) که درباره تاریخ کربلا و حماسه نینوا پژوهش‌های باارزشی کرده است، اختلاف درباره مدفن رأس امام حسین«ع» را به لحاظ دیدگاه‌هایی که در گذر اعصار مطرح بوده به چهار دسته تقسیم کرده است: آنچه را که مختص علمای شیعه است. عقاید اهل سنت، دیدگاه‌های مشترک بین امامیه و عامه و نیز نظرات بین طرفداران فرقه اسماعیلیه و عامه. مرحوم قزوینی ذیل دیدگاه‌های مشترک بین امامیه و عامه خاطرنشان می‌نماید که رأس مبارک از شام به کربلا برگردانده و همراه جسد مطهر دفن شد. این نظر مشهور بین شیعیان بوده و آنان در قرون متمادی بر آن عمل ‌کرده‌اند. حتی در عصر ما بر موضوع مزبور اجماع وجود دارد. آنگاه در ادامه اقوال محدثان و فقهای شیعه را که در این باره اتفاق نظر دارند می‌آورد. قزوینی از این بابت تعجب می‌کند که چرا برخی از مؤلفان درباره محل دفن رأس امام اظهار تردید کرده‌ و نتوانسته‌اند در باره اینکه سر مقدس در نجف یا کربلا دفن گردیده نظر قاطعی را ابراز دارند. او از ارزیابی روایات، متون تاریخی و اقوال علما این گونه برداشت می‌کند که رأس مبارک در کربلا به پیکر پاک امام ملحق گردیده است و این قول علامه مجلسی را که در بحارالانوار درج گردیده است می‌آورد که: «والرأس مع الجسد و الجسد مع الرأس.»(۴۶)

 

 

 

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در ۲۲ آبان سال ۱۳۶۳.

۲ـ همان مأخذ.

۳ـ حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، ج ۲، ص ۱۴۱.

۴ـ همان مأخذ، ص ۱۴۱.

۵ـ فرهنگ زیارت، ش ۱۹ و ۲۰، تابستان و پاییز ۱۳۹۳، ص ۱۳.

۶ـ کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۸۱.

۷ـ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج ۶، ص ۵۲، بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۷۵.

۸ـ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص ۱۷۱.

۹ـ آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ص ۵۲۸.

۱۰ـ مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۵۸۰، سفینه البحار، محدث قمی، ج ۱، ص ۱۴۱.

۱۱ـ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۳۰.

۱۲ـ اللهوف، سیدبن طاووس، ص ۱۹۶.

۱۳ـ منیرالاحزان، ابن نماحلی، صص ۱۰۸ـ۱۰۷.

۱۴ـ الدمعه الساکیه، حاج ملاباقر بهبانی، ص ۳۹۱.

۱۵ـ فرهنگ زیارت، ش ۱۹ و ۲۰، ص ۱۷۴.

۱۶ـ بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۳۳۴.

۱۷ـ توضیح المقاصد، شیخ بهایی، ص ۶.

۱۸ـ التذکره فی احوال الموتی و امورالاخره، قرطبی، ج ۲، ص ۶۶۸.

۱۹ـ سارالشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، شیخ مفید، ص ۴۶.

۲۰ـ مصباح المتهجد، ص ۷۳۰.

۲۱ـ المصباح، کفعمی، ص ۱۵۰.

۲۲ـ العدد القویه لدفع المخاوف الیومیه، ابن مطهر حلی، ص ۲۱۹.

۲۳ـ المجالس الفاخره فی ماتم العتره الطاهره، شرف‌الدین عاملی، ص ۲۳۴.

۲۴ـ المجالس السنیه، سیدمحسن امین، صص ۲۷۱ـ۲۷۰.

۲۵ـ اعیان الشیعه، همو، ج ۱، ص ۶۱۷.

۲۶ـ نک: لواعج الاشجان، همو، صص ۲۳۸ـ۲۳۷.

۲۷ـ معالی السبطین، ملامهدی مازندرانی، ص ۸۹۵.

۲۸ـ مسیره الائمه الاثنی عشر، هاشم معروف حسنی، ج ۲، ص ۱۳۲.

۲۹ـ الاربعین الحسینیه، میرزامحمد ارباب قمی، ص ۲۰۷.

۳۰ـ آثار الباقیه، ص ۵۲۸.

۳۱ـ عجایب المخلوقات، زکریا قزوینی، ص ۶۷.

۳۲ـ الامالی، شیخ محمدصدوق، ص ۲۳۲.

۳۳ـ بحارلانوار، ج ۱۰۱، ص ۳۳۴.

۳۴ـ فیض القدیر، محمد عبدالرؤوف المناوی، ج ۱، ص ۲۰۵.

۳۵ـ نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، شبلنجی، ص ۱۲۱.

۳۶ـ الفتوح، ابن اکثم کوفی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، ص ۹۱۶.

۳۷ـ اعیان الشیعه، ج ۳، صص ۶۲۷ـ۶۲۶.

۳۸ـ تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء، شهید قاضی طباطبایی، ص ۳۰۴.

۳۹ـ روضه الواعظین، ابن فتال نیشابوری، ص ۱۶۵، اعلام الوری، طبرسی، ص ۱۵۱.

۴۰ـ الاتحاف بحب الاشراف، شیخ عبدالله شبرلوی شافعی، صص ۱۲ و ۲۳.

۴۱ـ مصائب الهداه، سید اسدالله حسینی تنکابنی، ص ۸۷.

۴۲ـ وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج ۵، ص ۳۱۰.

۴۳ـ جواهر الکلام، محمدحسن نجفی، ج ۲۰، ص ۹۳.

۴۴ـ مقتل، سیدعبدالرزاق مقرّم، صص ۴۴۰ـ۴۳۹.

۴۵ـ مقتل اسفراینی، ص ۵۴.

۴۶ـ الامام الحسین و اصحابه، فضل علی قزوینی، ج ۱، صص ۴۳۶ـ۴۲۷.

 

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

حماسه باشکوه عاشورا که با هدف مبارزه با منکرات امویان، احیای سنت محمدی و سیره علوی، نفی ظلم و ستم پایه‌ریزی گردید، به‌سرعت توانست زمینه‌ها و بسترهای لازم را برای خیزش‌ها و حرکت‌های خودجوش دینی علیه زمامداران جفاگستر و ناروایی‌ها فراهم آورد.

 

 

۲٫

بعد از شهادت امام حسین«ع» و اصحاب فداکارش، برخلاف تصور باطل رژیم‌های حاکم، مبارزه، فریاد و اعتراض علیه ستمگران و خلافکاران خاموش نگردید و اگرچه شیوه نبرد با پلیدی‌ها تغییر یافت، ولی به برکت نهضت جاوید و مقدس حضرت اباعبدالله الحسین«ع» خط سرخ شهادت و ایثار استمرار پیدا کرد.

۳٫

اربعین حسینی از پیامدهای قیام کربلاست که خود به جاودانگی و گسترش فرهنگ و معارف عاشورا کمک و ثابت کرد اگر آن گونه که شایسته مقام باعظمت رهبر این حماسه است، به تجلیل و تکریم آن پرداخته شود.

 

۴٫

قیام عاشورا به عنوان بزرگ‌ترین و درخشان‌ترین نماد مقاومت، علیه تیرگی‌ها و آلودگی‌های ناشی از زمامداران فاسد و کارگزاران ظالم، نه تنها در قلمرو جهان اسلام، بلکه در سراسر گیتی همواره مطرح خواهد شد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *