عبدالله اصفهانی
ارزش عمل در موازین اعتقادی
عمل در زبان عربی به معنای تلاش، فعالیت و انجام کار و اقدام و فعلی است که با قصد و انگیزه صورت میگیرد و لذا مرد عمل کسی است که پر کسب و کار باشد.(۱) کلمه عمل ۹ بار، کلمه عملاً ۸ بار و کل مشتقات آنها مجموعاً ۳۵۹ بار در قرآن کریم به معنای کار، کردار، فعل و کنش و آنچه از آدمی سر میزند به کار رفته است.(۲)
عمل در فرهنگ اسلامی سه قسم است:
۱ـ عمل پسندیده و صالح که از فضایل اخلاقی انسان به شمار میرود، مورد تأئید و تشویق خداوند و شارع مقدس است و پاداش به دنبال دارد.
۲ـ عمل زشت و ناروا که از طینت و انگیزه ناپاک بشر نشأت میگیرد، مورد نهی و نفرت شرع و مستوجب کیفر است.
۳ـ افعالی که بسته به نتایج آنها نیک یا بد یا خنثی هستند.
قرآن کریم بارها با صراحت به اعمال صالح و افعال قبیح اشاره کرده است، از جمله: «إِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُهُ وَالَّذینَ یَمکُرونَ السَّیِّئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ؛(۳) سخن خوش و پاک به سوی او (خداوند) بالا میرود و کردار نیک است که باعث صعود و رفعت آن میگردد و برای آنان که از روی مکر به تبهکاری دست میزنند، عذابی است سخت و شدید.» و: « مَن یَعمَل سُوءاً یُجْزَ بِهِ ؛(۴) هر کسب مرتکب کاری بد شود، جزایش را خواهد دید.»
در مورد مداومت بر عمل و انجام کرداری سنجیده و توأم با فکر و برنامهریزی نیز روایات متعددی وجود دارند. رسول اکرم«ص» فرمودهاند: « إِنّ اللَّهَ تَعَالى یُحِبّ إِذَا عَمِلَ أَحَدُکُم عَمَلاً أَنْ یُتْقِنَهُ ؛(۵) خداوند متعال دوست دارد کار بی عیب و نقص انجام شود.» و نیز: «إذا عملتَ عمَلاً فاعملْ بعلمٍ وعقلٍ، وإیّاکَ وأنْ تعملَ عملاً بغیرِ تدبّرٍ وعلمٍ(۶)کار را از روی آگاهی و خردمندی انجام بده و از اینکه عملی را بدون اندیشه و دانش انجام دهی بپرهیز.» حضرت علی«ع» نیز تأکید نمودهاند: «لا َخیرُ فِی العَمَلِ اِلاّ مَعَ العِلم».(۷)
شهید مطهری میگوید: «در آثار دینی مکرر به این نکته اشاره شده است که علم به عمل ارزش میدهد و اثر و ارزش کاری که با نیروی علم و معرفت صورت گیرد، صدها برابر کاری است که جاهلانه صورت گیرد. علم افزایشدهنده ارزش کار است. کار و دانش اگر از هم جدا افتند، اهمیتی ندارند. این دو اصل هنگامی برای بشر به صورت دو بال درمیآیند که معاون و کمک یکدیگر باشند، یعنی کار در روشنایی علم صورت گیرد و اگر یکی عالم باشد و گوشهنشین و دیگری کارگر باشد و جاهل، مثل این است که در یک شب تاریک، یکی چراغ به دست گیرد و گوشهای بنشیند و دیگری راهپیمایی کند، ولی چراغ نداشته باشد. همگی باید به نوبه خود و سهم خویش در زندگی حرکت و فعالیت کنند و همگی چراغ در دست داشته باشند.»(۸)
و نیز: «هر کسی از هر قشری باید کاری مشروع داشته باشد و نسبت به کار خود دانا و بصیر باشد. در میان همکاریها و تفاهمها هیچکدام مانند دانش و کار نیست که علم و عمل به کمک یکدیگر برخیزند و دست هم را بفشارند. ثمره این همکاری، افزایش محصول و بالا رفتن ارزش آن است.»
و :«اسلام با شعار علم برای عموم و کار برای همه این تفکر را که کار وظیفه طبقات پایین و علم حق طبقات بالاست منسوخ کرد، اما طولی نکشید که مسلمانان دستور اسلام را فراموش کردند و بین دانش و کار جدایی افکندند.»(۹)
به باور شهید مطهری: «اسلام کار، شغل، علم و معرفت را محترم میشمارد و این منطق واضح در بیان و عمل پیشوایان معصوم دیده میشود. همچنین علم و عمل اختصاص به دنیا و آخرت ندارند. منطق دین میگوید مردم موظفند هر کاری را که وظیفه است و عمومیت دارد و هر علمی که حقایق را در بردارد، فراگیرند. تمام مغزها باید با فکر و تعقل آشنا باشند و تمام بازوها باید به کار و عمل بپردازند و نباید بین کار و علم تفکیکی ایجاد گردد. «توانا بود هر که دانا بود.» کار توأم با دانش و آگاهی همان صنعت و هنر است که آموختن آنها ضرورتی اجتنابناپذیر است. اسلام میگوید علما بر تلاشهای عملی خود بیفزایند و کارگران بکوشند دانش خود را تقویت کنند. علت اینکه برخی از اهل علم به دنبال دانشهای غیرمفید، جدالهای بیمعنا و بیهوده و علوم تفاخری و تشخصی میروند، این است که بین کار و علم فاصله افتاده است.»(۱۰)
لزوم هماهنگی گفتار با عمل
در معارف دینی تأکید بر هماهنگی و توازن بین قول و عمل است. در مقایسه بین گفتار و کردار، معصومین به فعل افراد بیشتر از گفتهها و وعدههای آنان توجه دارند. حضرت علی«ع» میفرمایند: « اِنّکُمْ اِلی إِعْرابِ الاَعْمالِ اَحْوَجُ مِنْکُمْ اِلی إِعْرابِ الاَقْوال؛(۱۱) شما به انجام درست و صحیح کارها نیازمندترید تا فصیح ادا کردن سخنان» و نیز: «الشَرفَ عِندَالله سُبحانه بِحُسنِ الاَعمال لا بِحُسنِ الاَقوال؛(۱۲) شرافت نزد خداوند سبحان به نیکویی کردارهاست نه به نیکویی سخنها.» و:«بِحُسْنِ الْعَمَلِ تَجْنِی ثَمَرَهُ الْعِلْمِ لابِحُسنِ القول؛(۱۳) با نیکویی کردار است که میوه دانش چیده میشود نه با زیبایی گفتار.»
شهید مطهری میگوید: «هرگز گفتن به قدر پیشقدم شدن اثر ندارد. بزرگان گفتهاند: «دو صد گفته چون نیمکردار نیست.» سخن از زبان بیرون میآید و از گوش میگذرد، ولی عمل موج و انعکاسی عمیق در روح دیگری پدید میآورد، اثر سخن هم وقتی هست که توأم با ایمان و عقیده و دائمی روح باشد. اگر روح باایمان بود، قهراً عمل را هم به دنبال دارد و بیاثر نمیماند. اولیای خدا مردم را با عمل خود تحتتأثیر قرار دادهاند و نه تنها با سخن. این سخن فرموده حضرت علی«ع» است: «فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُف؛(۱۴) میدان حق برای سخن وسیعترین و بارزترین عرصههاست، ولی وقتی به مرحله عمل میرسد، دچار تنگنایی و نارسایی میگردد.
«اگر انسان بخواهد برای حقیقت، راستی، درستی و امانت سخنرانی کند، از هر موضوعی بهتر میشود داد سخن داد، استدلال و خطابهسرایی کرد، ولی اگر بخواهد عمل کند، چون مستلزم این است که خود را مقید سازد و از حدود تجاوز نکند و متعرض حقوق دیگران نشود، آن وقت میبیند که مثل این است که میخواهد از جای تنگی عبور کند و برایش زحمت است.»(۱۵)
«علیرغم تأکید قرآن بر اینکه ایمان و عمل دو رکن اساسی سعادت بشرند، حرکتهایی را میبینیم که آگاهانه یا ناآگاهانه چیز دیگری جانشین عمل شد و این یکی از ریشههایی است که سبب شد در دورههای بعد جامعه اسلامی و تمدن مسلمانان به سوی انحطاط برود… ایمان و عمل در قرآن کریم حکم دو همزاد را دارند. بیشترین انحرافی که در جهان اسلام پیدا شد، انحراف گریز از عمل بود. این انحراف یعنی جانشینسازی چیز دیگری به جای عمل که جامعه اسلامی را راکد و متوقف کرد.»(۱۶)
«گروهی به نام مرجئه آمدند و گفتند ارزش فقط از آن ایمان است و عمل هیچ اثری ندارد. ایمانات را اصلاح کن، عمل مهم نیست. جباران، ستمکاران و اهل عیاشی از جمله بنیامیه از این عقیده استقبال کردند و حتی مرجئه را تحت حمایت خود قرار دادند، اگرچه این فرقه در جهان اسلام از بین رفت، اما هنوز فکر ارجاء نرفته است و با اینکه ائمه هدی«ع» با چنین تفکری مبارزه کردند، عناصری از اندیشههای ارجاء در جامعه اسلامی وجود دارد.»
جریان دیگر جبرگرایی بود؛ یعنی انسان در کردار خودش نقشی ندارد. بنیامیه این فکر را مطرح کردند و رواج دادند. فکر جبرگرایی نیز در واقع نقشهای برای گریز از عمل بود و میخواست از مسلمانان در برابر اتفاقهایی که در جامعه روی میدهند سلب مسئولیت کند. ائمه معصومین«ع» موضوع جبر را نفی کردند، ولی چون عدهای به نام معتزله به تفویض گرایش پیدا کردند، امامان شیعه تأکید کردند که :«لاجبر ولا تفویض بل أمرٌ بین أمرین»(۱۷)
شهید مطهری میگویند: «اختیار و آزادی مورد اعتقاد شیعه به این معناست که بندگان، مختار و آزاد آفریده شدهاند، اما مانند هر مخلوق دیگری در هستی و شئون آن از جمله شأن فاعلیت، قائم به ذات حق و مستمر از مشیت و عنایت او هستند. اختیار در مذهب شیعه حد وسطی است میان جبر اشعری و تفویض معتزلی که از فروع اصل عدل است.»(۱۸)
انحراف دیگر، برداشت غلط از تقیه است. این اصل مهم به تاکتیک در عمل، کیفیت عمل و روش انسان در عمل اختصاص دارد؛ یعنی انتخاب بهترین روشها در عمل به گونهای که انسان مسلمان حداکثر بهره را از تلاشهای خودش ببرد، اما این ارزش، بهمرور از محتوای اصلی خود فاصله گرفت و بر اساس آن هرگونه حرکت و جنبشی برای اصلاح امور جامعه، رشد فکری و سیاسی اقشار مسلمان نفی گردید و به جامعه تشیع ضربات زیادی وارد کرد.
ارادت نسبت به خاندان عصمت و طهارت در واقع مصداق محبت ورزیدن در حق اولیای الهی و انسانهای کامل است؛ یعنی افرادی که در ایمان و عمل، بینش و تحرک به حد کمال رسیدهاند، وجودشان جاذبهای معنوی دارد که انسان را به سوی ایمان خالصانه و عمل صادقانه میکشاند، اما محبت جاذبهای برای حرکت و عمل میباشد. انسانی که مدعی است به معصومین علاقه دارد و در واقع اصل تولی و تبری را مراعات میکند، باید در موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی و اعمال و رفتارش، آن فروغهای فروزان را مقتدای خود قرار دهد. حضرت علی«ع» خطاب به کارگزار خود در بصره، عثمانبن حنیف میگویند: «آگاه باش هر مأمومی پیشوایی دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانشش بهره گیرد.»(۱۹)
اگر چه محبت و ارادت به اهل بیت«ع» ارزش فوقالعادهای دارد، اما حب به آن وجودهای مقدس که باید انگیزهای قوی و جاذبهای نیرومند برای اعمال صالح و خصال شایسته به وجود آورد، گاه گریزگاه عمل میشود که به قول شهید مطهری انحرافی آشکار و خسارتبار است.(۲۰)
مشاهده ملکوت کردار و رفتار
مرحوم ملا محمد محمدی نراقی، از علمای ربانی مینویسد: «حالات و کیفیات نفسانی چون شدت و قوت یابد و به صورت ملکه درآید، در عالم باطن و ملکوت به صورت مناسب و همانند خود متصور و پدیدار میشود…اعمال آدمی در عالم برزخ و نیز در سرای جاوید تجسم مییابند و در صورت پسندیده بودن مأنوس و آرامبخش بوده و در غیر این صورت رنجآور و هراسآفریناند. رسول اکرم«ص» فرمودهاند: «ناگزیر با تو قرینی است که همراهت دفن خواهد شد، پس اگر آن گرامی باشد، تو را بزرگوار میسازد و اگر پست باشد، تو را ذلیل میسازد، سپس با تو محشور نمیگردد و تو نیز جز با او نخواهی بود و جز درباره او از تو نخواهند پرسید. پس بکوش تا قرین تو شایسته باشد که اگر صالح باشد، مونس تو خواهد بود و اگر فاسد و ناروا باشد، جز هراس و خوف از او به تو چیزی نمیرسد و او همان عمل توست.»(۲۱)
قرآن کریم میفرماید: « وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ؛(۲۲) جز آنچه عمل کردهاید جزایی نمیبینید» و نیز: « إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون؛(۲۳) فقط سزای آنچه را که کردهاید، خواهید دید».
کلام وحی هشدار میدهد که: « یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا ؛(۲۴) روزی که هر کس آنچه از اعمال نیک و زشتی که انجام داده است حاضر میبیند و آرزو میکند ای کاش بین او و عملاش فاصله درازی میبود.»
شهید مطهری مینویسد: «مجازات آخرت تجسم یافتن عمل است، نعیم و عذاب آنها همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود، تمثل مییابد. اعمال ما از وجهه ملکوتی و چهره غیبی باقی است و روزی ما به آن کردار و افعال خواهیم رسید و آنها را با همان ویژگیها مشاهده میکنیم.»(۲۵)
اما متأسفانه اکثر مردم برخلاف فطرت فضیلتجویی که دارند، بر اساس اصل استوار قرآنی که میفرماید: «أَکْثَرُهُم لا یُؤْمِنُونَ، أَکْثَر هُم الفاسِقُون، أَکْثَرُهُم لایَعقِلون، أَکْثَرُهُم لایَعلَمون، أَکْثَرُهُم یَجهِلون، أَکْثَرُهُم لا یَسمَعون، أَکْثَرُهُم لایَشکُرون»؛(۲۶) میکوشند از زیر بار تکالیفی که به عهده دارند، بگریزند و تسلیم وساوس، اغواهای شیطانی و امیال ونفس اماره شوند.
شهید مطهری مینویسد: «بشر به اباحیت، رفع تکلیف، آزادی شهوات از قید هر قانونی متمایل است. بعضی صریحاً اباحی هستند، ولی بعضی دیگر در اثر اغوای عدهای در زیر ستاری دینی احیاناً اباحی میشوند و از خود رفع تکلیف میکنند که خود نمیدانند.»(۲۷)
کار کردن عین عبادت است
انسان اگر هر عمل درستی را به انگیزه رضای خداوند انجام دهد، عبادت است. شهید مطهری میگوید: «اگر کسی زندگی خود را چنان تنظیم کند که واقعاً اعمالاش را برای خدا انجام دهد، شبانهروز در عبادت است.»(۲۸)
در روایتهای دینی آمده است که: « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُؤْمِنَ الْمُحْتَرِفَ ؛(۲۹) خداوند مؤمنی را که حرفهای دارد، دوست دارد» پیامبر فرمودهاند: «اَلکادُّ عَلَی عِیالِهِ کَالْمُجاهِدِ ؛(۳۰) کسی که برای اداره زندگی خانوادهاش خود را به مشقت میاندازد، همچون کسی است که در راه خداوند جهاد میکند» و نیز: «ملعونٌ من القی کلّه علی النّاس؛(۳۱) هر کس که بیکار گردد و سنگینی معاش خود را بر دوش مردم بیفکند ملعون است.»
وقتی نزد رسولاکرم«ص» در باره کسی داد سخن دادند. حضرت از کارش پرسیدند. پاسخ دادند کاری ندارد. فرمودند: از چشم من افتاد.»(۳۲) در جهانبینی اسلامی، بین دنیا و آخرت ارتباط وثیقی برقرار است. در یکی باید کاشت و در دیگری باید برداشت کرد. با افعال و اعمال نیک در این جهان است که سعادت اخروی تضمین میگردد و با کردار ناروا آتش جهنم شعلهور خواهد شد.(۳۳)
ملا محمد مهدی نراقی مینویسد: «آنچه که مذموم است، این است که آدمی عمر خود را در جهت جلب منافع دنیوی، رسیدن به شهوات و لذائذ دنیایی همچون ریاستخواهی و مالاندوزی صرف کند و نسبت به اعمال شایسته و خصال پسندیده اهتمام نورزد.»(۳۴) اصولاً اسلام تأکید دارد که در کارهای خوب، احسانها و خیرات و مبرات و اموری که بر اقامه تقوا و طهارت کمک میکند، یکدیگر را اعانت کنید، اما در شر و فساد و کینهتوزیها این گونه نباشید.(۳۵)
مرد زاهدی در گرمای سخت مدینه نگاهاش به امام باقر«ع» افتاد که سخت در مزرعه مشغول تلاش بودند. به ایشان عرض کرد: «اگر در این حال پرداختن به امور دنیا اجل شما فرا برسد، جواب خدا را چه میدهید؟» امام فرمودند: «خوشوقت خواهم بود که در حال عبادت از دنیا رفتهام. تو تصور کردهای که عبادت منحصر به ذکر، نماز و دعاست؟ من زندگی و خرج دارم، اگر کار نکنم، زحمت نکشم، باید دست حاجت به سوی تو و امثال تو دراز کنم. من در طلب رزق و روزی میروم که نیاز خود را از دیگران سلب کنم. وقتی باید از فرا رسیدن مرگ خوفناک باشم که در حال تخلف از فرمان الهی باشم، نه در چنین حالی که در اطاعت امر حق هستم که مرا موظف نموده است باری بر دوش دیگران نباشم و خودم در تحصیل معاش خانواده بکوشم.»(۳۶)
کار کردن با دعا و التجا به درگاه خداوند منافاتی ندارد، زیرا به قول شهید مطهری«ره» دعا برای تحصیل توانایی است. کسی که در خانه نشسته و کار و کسب را رها کرده و پیوسته میگوید أَللّهُمَّ ارْزُقْنی، دعایش مستجاب نمیشود.(۳۷)
در منابع صوفیه تصریح شده کسی به مقامات معنوی نمیرسد مگر آنکه کار کردن را ترک کند و کوشش در راه به دست آوردن مال را رها سازد و هرگاه افرادی برای رفع نیازهای خود تلاش نکنند و بر فقر و ناروایی خویش شکیبایی ورزند، در مقام مقربان قرار گرفتهاند.(۳۸)
غالب شخصیتهای صوفی برای به دست آوردن اندکی غذا گدایی میکردند و داستانهای آنان درباره فقر و گرسنگی بسیار است، ولی دعوت به بیکاری و تنبلی و نیکو جلوه دادن فقر با روح اسلام و قرآن و سنت محمدی و مکتب ائمه هدی منافات دارد. شریعت اسلام بر حفظ نظام امور زندگی، روابط مردم با یکدیگر، کار و کوشش سودمند و تلاش دائم تأکید دارد. چنین اموری با حالاتی چون تنبلی، دریوزگی و ذلت و حقارت که صوفیان ترویج میکنند، آشکارا در تضاد است.(۳۹)
شهید مطهری«ره» مینویسد: «هرگز نباید آزادی از بندگی سیم و زر و بیاعتنایی به زیورها و تجملات دنیوی با رهبانیت، ترک مسئولیتها و شانه خالی کردن از زیر تعهدات اشتباه شود. زاهد از آن جهت ساده و بیتکلف و در کمال قناعت زندگی میکند و بر خود تنگ میگیرد که دیگران را به آسایش برساند.»(۴۰)
«اینکه گفته شده هر آن کس که دندان دهد، نان دهد، نباید گفت حرف غلطی است. نه، حرف درستی است، اما نه به این معنا که دندان داشتن کافی است که نان پخته و آماده بر سر سفره انسان مهیا شود، بلکه به این معناست که بین روزی، رزاق و خورنده رزق، وسایل تحصیل روزی ارتباطی وجود دارد. پس لازمه رزاقیت الهی این نیست که کوشش، فعالیت و کسب و کار لازم نیست و به کار بردن اندیشه برای یافتن راه بهتر روزی ضرورتی ندارد، زیرا نان و دندان و نیروی کار و قوه فکری، وظیفه عقلی و تکلیف دینی برای تحصیل معاش همه جزو دستگاه رزاقیت الهی هستند. پس بر ما فرض است که بکوشیم و ببینیم بهترین و سالمترین راه برای رسیدن به روزی کدام است و قوای خود را در این مسیر به کار اندازیم و به خداوند که خالق این راه است، توکل کنیم.»(۴۱)
تلاش برای معاش در سیره ائمه هدی«ع»
سختکوشی برای تحصیل روزی از اموری است که معصومین نه تنها بر آن تأکید و اصرار داشتهاند، بلکه در سیره عملی آنان مشهود است. حضرت علی«ع» به خصوص در ۲۵ سالی که حق مسلم ایشان غصب گردید، در مزارع و کشتزارها به تولید محصول، آبادانی زمین و حفر چاه برای کشاورزان اشتغال داشتند.(۴۲) رسول اکرم«ص» زمینی از انفال را به حضرت علی«ع» واگذار کردند و ایشان در این زمین قناتی پر آب حفر کردند و آن منطقه را ینبع نامیدند که مایه نشاط اهالی قلمرو مذکور گردید.(۴۳)
امام خمینی«ره» میفرماید: «دوم شخص اسلام علیبنابیطالب«ع» است، ایشان خود یک کارگر بود، قنات حفر و برای مستمندان وقف میکرد. برای اعاشه خود هم کار میکرد. همان روزی که بیعت به امامت کردند برای او، وقتی بیعت تمام شد، بیل و کلنگ را برداشت [و رفت] دنبال کار.»(۴۴)
حضرت امام صادق«ع» جامه زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خود مشغول کار بود و بر اثر فعالیت زیاد بهشدت عرق کرده بود، ابوعمرو شیبانی جلو آمد و عرض کرد: «این بیل را به من بدهید تا کارتان را ادامه دهم و نیازی به این نباشد که شما از روی ناچاری کار کنید.» امام فرمودند: «نه، من دوست دارم که مرد برای تحصیل رزق و روزی زحمت بکشد و آفتاب بخورد.»(۴۵)
امام کاظم«ع» در مزرعه خود مشغول کار و اصلاح زمین بودند. علی بن ابیحمزه بطائنی از راه رسید و عرض کرد: «قربانتان گردم. چرا این کار را به عهده دیگران نمیگذارید؟» امام فرمودند: «چرا به دوش دیگران بگذارم؟ افرادی از من بهتر همواره تلاش کردهاند.» پرسید: « چه کسانی؟» فرمودند: «رسول اکرم«ص» و امیرمؤمنان«ع» و همه پدران و نیاکانام. اساساً کار و فعالیت روی زمین از سنن پیامبران، اوصیای آنان و بندگان شایسته خداوند است.»(۴۶)
بایدها و نبایدهای مشاغل
شهید مطهری عقیده دارد که در روی آوردن انسانها به مشاغل و حرفههای گوناگون و فعالیتهای تولیدی، برخلاف تصور عامه صرفاً فواید اقتصادی و سرمایهای مطرح نیستند و در صورتی که برخی اصول و مبانی مراعات گردند، وقتی آدمی به تلاشی روی میآورد، برای او مزایای اخلاقی، فکری و اجتماعی هم به همراه میآورد. اما نکاتی که در هنگام انتخاب شغل باید مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از:
الف) هر کسی باید کاری را برگزیند که استعداد، ظرفیت و توانایی بدنی و روحی آن را دارد تا آن شغل علاقه و شوق او را به سوی خود جذب کند، اگر انسانها صرفاً بخواهند در ازای دریافت مزد و کسب درآمد، کاری را انجام دهند، نه تنها اثر تربیتی ندارد، بلکه روح و روان را فرسوده میسازد. چه بسا افرادی که شغلی را به منظور درآمد افزونتر انتخاب میکنند، اما نه استعداد آن را دارند و نه ذوقاش را و رفته رفته از آن شغل خسته و منزجر میگردند. دیده شده است که برخی از اشخاص که توانایی کاری علمی، فنی، صنعتی و یا هنری را تا حد نبوغ دارند، ولی در اثر از این شاخه به آن شاخه پریدن و شغل عضو کردن مکرر، هیچ کاری را کامل انجام نمیدهند. اگر شخصی در فن و یا صنعت ویژهای نیرو و فکر خود را متمرکز کند، استمرار این تلاش میتواند استعداد او را شکوفا سازد و او کشف مهم و یا اختراعی جالب را انجام دهد. حوصله و صبر و تحمل مشکلات نیز قدرت نبوغ را بالا میبرد. تنها در پرتو کار و تلاش است که آدمی به تواناییها و ظرفیتهای خود اعتماد پیدا و خود را کشف کند.(۴۷)
ب) انسان باید برای کارهای خود برنامه و طرح داشته باشد و هر کاری را در وقت مناسب خود انجام دهد و اوقات تلف شده کمتری داشته باشد. معمولاً افراد منظم و با انضباط با مهارت و تبحری که به دست آوردهاند، در مدت کوتاهتری تلاش افزونتری انجام میدهند. اگر وقت و عمر بهجا و درست صرف شود، پیشروی است و اگر بیجا مصرف شود، عقبگرد و باختن است.(۴۸) رسول اکرم«ص» فرمودهاند: «مَنِ اسْتَوی یَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ ؛(۴۹) یعنی هر کس دو روزش مساوی باشد، زیان کرده است.»
ج) کار و تلاش با تکلفات دست و پاگیر مغایرت دارد. محبوس ساختن خود در میان آداب و رسوم و مقررات دست و پاگیر، بازدهی را کم میکند. اصولاً مقید گردیدن به زندگی تکلفآمیز با روح و فرهنگ اسلامی سازگاری ندارد و ناشی از حقارت روح و ضعف شخصیت است. افرادی که میخواهند کمبودهای خویش را ترمیم کنند و موقعیتی کاذب برای خود به اثبات برسانند، به یک سلسله قیود تظاهر میکنند. اشخاص عقبمانده به القاب و عناوین و تظاهر اهمیت میدهند. هریک از این تکلفات، اسارت میآورند، وقت تلف مینمایند، نیروی فکری و بدنی را بیهوده مصرف میکنند و خستگی و ملالت به دنبال دارند. جامعهای که میخواهد در حال حرکت، پویایی و رشد و شکوفایی باشد و در صدد است به ترقی واقعی و توسعه راستین نایل گردد، باید بار تکلفات را سبکتر کند تا بتواند گامهای مفید و مؤثری بردارد. انسان مؤمن سبکبار و عاری از تکلف است.(۵۰)
پینوشتها
۱ـ لسان العرب، ابن منظور، ج ۱۱، ص ۴۷۶٫
۲ـ نک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، وضعه محمد فؤاد عبدالباقی.
۳ـ فاطر، ۱۰٫
۴ـ نسا، ۱۲۳٫
۵ـ کنزالعمال، حسامالدین هندی، ح ۹۱۲۸٫
۶ـ مکارم الاخلاق، طبرسی، ج ۲، ص ۳۶۱، ح ۲۶۶۰٫
۷ـ غررالحکم و دررالکلم، تدوین آمدی، ج ۶، ص ۳۹۶٫
۸ـ حکمتها و اندرزها، شهید مطهری«ره»، ج اول، صص ۲۰۶ـ۲۰۵٫
۹ـ همان مأخذ، ج ۲، ص ۱۸۴٫
۱۰ـ یادداشتهای استاد مطهری«ره»، ج ۱۴، صص ۳۲۶ـ۳۲۳٫
۱۱ـ غررالحکم، ج ۳، ص ۶۱٫
۱۲ـ همان مأخذ، ج ۲، ص ۸۱٫
۱۳ـ همان، ج ۳، ص ۲۳۸٫
۱۴ـ نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۶، فراز دوم.
۱۵ـ حکمتها و اندرزها، ج اول، ص ۲۲۶، استاد مرتضی مطهری«ره»، صص ۱۵۲ـ۱۵۱٫
۱۶ـ گریز از ایمان، گریز از عمل، متفکر شهید.
۱۷ـ اصول کافی، کلینی رازی، ج اول، ص ۱۶۰٫
۱۸ـ کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری«ره»، ص ۱۹۸٫
۱۹ـ نهجالبلاغه، نامه ۴۵٫
۲۰ـ گریز از ایمان، گریز از عمل، صص ۱۶۵ـ۱۶۴٫
۲۱ـ جامعالسعادات، مولامحمدمهدی نراقی، ج اول، ص ۵۳٫
۲۲ـ یاسین، ۵۴٫
۲۳ـ طور، ۱۶٫
۲۴ـ آلعمران، ۳۰٫
۲۵ـ عدل الهی، شهید مطهری، صص ۲۴۷ـ۲۴۶٫
۲۶ـ نک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، صص ۵۹۸ـ۵۹۷٫
۲۷ـ یادداشتهای استاد مطهری، ج ۶، ص ۳۷۷٫
۲۸ـ تعلیم و تربیت در اسلام، متفکر شهید استاد مطهری، ص ۳۴۷٫
۲۹ـ وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۲، ص ۱۳٫
۳۰ـ کافی، ج ۵، ص ۸۸٫
۳۱ـ مأخذ قبل، ج ۵، ص ۷۲٫
۳۲ـ تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۴۱۱٫
۳۳ـ عدل الهی، ص ۲۳۶٫
۳۴ـجامعالسادات، ج اول، ص ۵۷٫
۳۵ـ قرآن میفرماید: و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان، مائده، ۲٫
۳۶ـ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۶، ص ۲۸۷٫
۳۷ـ بیست گفتار، شهید مطهری، ص ۲۳۴٫
۳۸ـ اللمع السراج، صص ۴۸ـ۴۷٫
۳۹ـ تصوف و تشیع، هاشم معروف حسنی، ترجمه سیدمحمدصادق عارف، صص ۳۸۶ـ۳۸۵٫
۴۰ـ سیری در نهج البلاغه، صص ۲۲۳ـ۲۱۹٫
۴۱ـ بیست گفتار، شهید مطهری، ص ۱۱۱٫
۴۲ـ تجلی امامت، سیداصغر ناظمزاده قمی، ص ۳۹۰٫
۴۳ـ وسایلالشیعه، ج ۱۳، ص ۳۰۳، فروغ کافی، ج ۷، ص ۵۴۳، سرزمین وحی سرچشمه تشیع، عبدالرضا نکتهسنج، صص ۷۱ـ۷۰٫
۴۴ـ صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۳۸، همای رحمت، به اهتمام مجید زمانپور، ص ۱۷۷٫
۴۵ـ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۵۷، کافی، ج ۵، ص ۷۶٫
۴۶ـ همان مأخذ و نیز وسایلالشیعه، ج ۲، ص ۵۳۱٫
۴۷ـ تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۴۱۹، حکمتها و اندرزها، ج اول، ص ۲۱۲، ج دوم، ص ۱۷۷، یادداشتهای استاد مطهری، ج ۶، ص ۴۴۳٫
۴۸ـ حکمتها و اندرزها، ج ۲، ص ۱۹۷٫
۴۹ـ ارشاد القلوب، ج اول، ص ۸۷٫
۵۰ـ حکمتها و اندرزها، ج اول، صص ۱۰۴ـ۱۰۳٫
سوتیترها:
۱٫
سختکوشی برای تحصیل روزی از اموری است که معصومین نه تنها بر آن تأکید و اصرار داشتهاند، بلکه در سیره عملی آنان مشهود است. حضرت علی«ع» به خصوص در ۲۵ سالی که حق مسلم ایشان غصب گردید، در مزارع و کشتزارها به تولید محصول، آبادانی زمین و حفر چاه برای کشاورزان اشتغال داشتند.
۲٫
در هنگام روی آوردن به کار و تلاش رعایت اعتدال لازم است. فعالیتهای مداوم و خستهکننده که تمام فرصتها و اوقات آدمی را بگیرد، نه تنها مفید نخواهند بود، بلکه مفاسدی را هم به بار میآورند. همان گونه که آدمی نیاز به تلاش دارد، ضرورت دارد به فکر، روح و بدن فراغت بدهد. کوششهای عاری از استراحت، فرسودگی ایجاد و اراده را ضعیف میکند.