ن حبیبی
در تاریخ انقلابها و قیامها و نهضتهای انقلابی نمونههای بسیاری از سرگذشت ناکامی پیشگامان و رهبرانی را میتوان یافت که نه تنها نتوانستند افکار و اندیشههای خود را در جوامع خود عملی سازند، بلکه حتی اندیشهها و منظومه فکریشان پیش از فوتشان مدفون شد، در حالی که در نقطه مقابل، نام رهبرانی به چشم میخورد که سالیان طولانی پس از مرگ آنها همچنان چشمهسار افکارشان پویا و زنده است و از نسلی به نسلی دیگر و از کشوری به کشوری دیگر جاری شده است. افزون بر آن، در میان کاروان مصلحان دینی و عدالتخواهان، کسانی بودهاند که توانستند کاروان خود را به سر منزل مقصود برسانند و بازگشت به خویشتن و فطرت الهی انسانها و بیداری اسلامی را در جامعه مسلمانان احیا کنند.
یکی از کسانی که همچون ستارهای تابناک، خوش درخشید، امام خمینی رهبر و بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران است. کسی که در حصار تن و زندان زندگی محصور نبود و با نفس، قلم و عزم و ارادهاش، حصاری پولادین بر گرداگرد دشمنان آزادی و استقلال و شرافت کشید و روح بلند خویش را در «فجر اسلام» پگاه رهایی انسان از قید زورمداران و زرپرستان و تزویرگرایان عصر جاری ساخت.
کسی که ناماش در دفتر قیام و شهادت، همپای یاد رسولان و مصلحان باقی و روح باشکوهاش همواره در فجر و بیداری اسلامی تا جاودانه حیات شرافت زنده است. کسی که در نگاه موحدان، ابراهیم زمان و در بیان آزادگان، اسطوره آزادگی و وارستگی و در زبان مریدانش تالی تلو معصومان و حتی در توصیف دشمنان کینهتوزش، قدیس زمانه است. پیروان محمد رسولالله «ص» صلای پر صلابت رسول گرامی را از طنین صدایاش میشنیدند و پیروان مسیح«ع»، شمایل وی را در رخسار او مشاهده میکردند.
مرحوم آیتالله بهاءالدینی در باره امام فرمودند: «با اخلاص بسیار و سوز فراوانی که حاج آقا روح الله داشت، برای بنده همیشه روشن بود که ائمه همیشه پشتیبان او خواهند بود. از این رو، تبلیغات بعضی را برای مرجعیت افراد و قائم مقامی آنان، کاری پوچ و بیحاصل میدانستم. میدیدم که خدا در این کار نظر ندارد و آنان موفق نمیشوند…اعتقاد من این است که مثل امام خمینی در زمان فعلی نداریم. وی فهم معصوم را پیدا کرده بود و درک او فوق درکها و شجاعت ایشان فوق شجاعتها بود. پای خود را به جای پای معصوم گذاشت و به سبب نبوغ و درک فوقالعاده و شجاعت بسیارش از همه پیش افتاد. باید انسان «مؤید من عندالله» باشد تا بگوید آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و یا بگوید من توی دهن این دولت میزنم…
«… امام خمینی(ره) حدود شصت سال برای احیای اسلام و ارائه چهره ناب معارف و علوم آن از جمله عرفان، فقه و سیاست دینی با تمام سختیها و رنجهای حوادث، در مسیر مبارزه با کفر و شرک و الحاد، نستوه ایستاد.
مقاومت استوار امام در راه هدف و در مقابل ظلم و ستم و فراخوانی امت اسلامی به سوی خداوند و رسول، جبهه کفر و شرک را به واکنش واداشت و بدینسان استکبار با تمام قدرت و توان مادی و فکری، بر ضد آن بزرگوار به توطئه برخاست وبا وجود حضرت امام، در دوران غیبت حضرت ولی عصر«عج» و در هنگامه جولان کفر و قدرتمآبی و طغیان شرک با تمام تجهیزات و نیرو، تشیع و اسلام زنده شد.»(۱)
شهید مطهری در مورد رهبری امام خمینی در انقلاب اسلامی ایران میگوید:
«امام خمینی به این علت رهبر بلامنازع و بلامعارض این نهضت شد که علاوه بر اینکه واقعاً شرایط و مزایای یک رهبر مطلوب در شخص ایشان بود، ایشان [در همان حال] در مسیر فکری و روحی نیازهای مردم ایران قرار داشت؛ حال آنکه دیگران به اندازه ایشان در این مسیر قرار نداشتند… رمز موفقیت رهبر [انقلاب] در این بود که [ایشان بر این باور بود که] مبارزه باید در قالب مفاهیم اسلامی به پیش برود. ایشان با ظلم مبارزه کرد، ولی مبارزه با ظلم را با معیارهای اسلامی مطرح کرد. امام از طریق القای این فکر که یک مسلمان نباید زیر بار ظلم برود، یک مسلمان نباید تن به اختناق بدهد، یک مسلمان نباید به خود اجازه دهد که ذلیل باشد، مؤمن نباید زیردست و فرمانبر باشد،(۲) با ظلم و ستم و استعمار و استثمار مبارزه کرد، مبارزهای تحت لوای اسلام و با معیارها و موازین اسلامی… اگر امام عنوان پیشوایی مذهبی و اسلامی را نمیداشت و اگر مردم ایران در عمق روحشان یک نوع آشنایی و انس و الفت با اسلام نداشتند… محال بود این نهضت به این وسعت در مملکت ما به وجود آید.»(۳)
محمد حسنین هیکل روزنامهنگار و نویسنده بلندآوازه مصری دو بار ـ اولین بار در پاریس و بار دوم، اوایل سال ۱۳۵۹ دو سال بعد از پیروزی انقلاب در ایران ـ به دیدار حضرت امام آمد. او در بازگشت به مصر، خاطره دیدارش با امام را در کتاب کم حجمی چاپ کرد. در بخشی از این کتاب آمده است:
«یکی از صحابه خاص رسول خدا«ص» را دیدم که گویی با عبور از کانال زمان به قرن چهاردهم رسیده است. او آمده است تا سپاهیان علی«ع» را که بعد از شهادت او بیفرمانده مانده بودند، فرماندهی کند… و من شایستگی این فرماندهی را در او میبینم.»(۴)
بنابراین میان انقلاب اسلامی ایران و شخصیت امام خمینی پیوندی عمیق و مستحکم و ارتباطی تنگاتنگ برقرار است به گونهای که حتی در سایر نقاط جهان از این انقلاب به نام انقلاب خمینی یاد شده است. رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای نیز این امر را متذکر شده، میفرمایند:
«انقلاب و امام خمینی(ره) دو پدیده انفکاکناپذیرند. تحلیل انقلاب اسلامی بدون شناخت شخصیت رهبر بزرگ آن… ممکن نیست.»(۵)
ایشان در مقدمهای که بر کتاب صحیفه نور نوشتند فرمودند: «انقلاب اسلامی بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته نیست.»
با توجه به اینکه انقلاب اسلامی ایران خیزشی بود علیه هر نوع بت پرستی «مدرن» و هر نوع شکلگیری سیاسی و اقتصادی، بنابراین بتشکنی یک طرف سکه انقلاب و وحدتگرایی الهی سوی دیگر سکه بود.
امام خمینی میفرمودند: «نمیشود انسان هم خودپرست باشد و هم خداپرست. نمیشود انسان هم منافع خود را ملاحظه کند و هم منافع اسلام را. باید یکی از این دو باشد.»
و نیز: «نهضت ما قبل از آنکه ایرانی باشد، اسلامی است و قبل از آنکه به منطقهای خاص تعلق داشته باشد، نهضت مستضعفین سراسر جهان است.»
بدین ترتیب امام در رهبری انقلاب اسلامی به عمق فرهنگ آسمانی دست یافت و راه «عرفان» را پیمود. زنده کردن روح عرفانی در جهاد در جامعه، به کارگیری کلمات و واژهها و اوصاف با دقت و معیار اسلامی، «خداشناسی» و «خودشناسی» تربیت و هدایت صحیح به عنوان بستر انسان شدن، همه و همه ابعادی از زیباییشناسی انقلاب هستند. همان طور که نسخههای نسخی و کوفی قرآن و کلام خدا و هنر خطاطی و خوشنویسی در اسلام، هنر ثبوت وحدت گردیدند و حروف، فواصل معمولی را از دست دادند و پیوستگی آنها یک رسانه بصری را به وجود آورد، به همان ترتیب هم انقلاب اسلامی به ابعاد معنوی و مادی روز، «روح» جدیدی بخشید.
امام هم فرانسه را پشت سرگذاشت و هم از نوع انقلاب فرانسه عبور کرد. در پاریس روزنامهنگاران برای مصاحبه با امام روی زمین مینشستند. در آنجا کنفرانس مطبوعاتی اسلام بر کنفرانس رسانههای شیطانی غالب شده بود و دستور روز مطبوعات و رسانهها را امام تعیین میکرد. شعار انقلاب «الله اکبر» بود و رسانههای اصلی انقلابیون مساجد و پشت بامها و گلدستههای زیارتگاهها. امام دستور داد دست به اسلحه نبرند، زیرا این انقلاب «کلامی» بود نه چریکی و فیزیکی.
امام در دهههای قبل، گفت و شنود را به عنوان یک روش اسلامی از بند زندان شروع کرده بود، ولی استکبار، هم در داخل و هم در صحنه بینالمللی روش کشمکش را اختیار کرد. در روز ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دشمنان مردم، امام را تبعید کردند. و در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ امام به عنوان رهبر انقلاب به کشور بازگشتند و در روز ورود گفتند: «من با پشتیبانی ملت توی دهن این دولت میزنم. تا زندهایم نخواهیم گذاشت هستی ما به کام آمریکا برود.»
ده روز بعد وقتی که نظام طاغوت سقوط کرد و استکبار جهانی شکست خورد، جهانیان با حیرت تمام پرسیدند این قدرت کلام و این اقتدار و صلابت معنوی از کجا سرچشمه گرفته است؟(۶)
البته شخصیت فردی و کاریزماتیک امام و ویژگیهای اخلاقی و بهرهگیری ایشان از ابزارها و امکانات ویژه و منحصر بهفردی چون مسئله مهدویت و مفهوم انتظار و امام غایب، واقعه عاشورا و قیام امام حسین«ع» و نیز عنصر اجتهاد و مرجعیت دینی باعث شده بود تا ایشان به عنوان یک شخصیت و رهبر منحصر به فرد در طول تاریخ پس از انقلاب حضرت رسول اکرم«ص» مطرح گردد و حتی به عنوان یک شخصیت افسانهای از ایشان یاد شود، به گونهای که هنری کسینجر وزیر خارجه یهودیالاصل و مشاور رئیسجمهور آمریکا در دهه ۷۰ میلادی درباره ایشان میگوید:
«آیتالله خمینی غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه کرد. تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هرگونه تفکر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان سیاسی میگرفت. هیچ کس نمیتوانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند. او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناخته شده در دنیا سخن میگفت و عمل میکرد. گویی از جایی الهام میگرفت. دشمنی آیتالله خمینی با غرب، برگرفته از تعالیم الهی بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.»(۷)
میشل فوکو فیلسوف و جامعهشناس مشهور فرانسوی نیز که پیش از انقلاب اسلامی سفری به ایران داشت، درباره شخصیت ایشان مینویسد: «شخصیت آیتالله خمینی پهلو به افسانه میزند. هیچ رئیس دولت و هیچ رهبر سیاسیای حتی به پشتیبانی همه رسانههای کشورش نمیتواند ادعا کند که مردماش با او پیوندی چنین شخصی و نیرومند دارند.»(۸)… گفتمان امام نه تنها بر موج اندیشهها که بر سپهر روح و جان مردمی محنت کشیده و تحقیرشده جای گرفت و آدمیان نه به حکم عقل که به حکم عشق پرچماش را به دوش کشیدند.»(۹)
وی میگوید که پیش از پیروزی انقلاب، وقتی با یک خلبان ایرانی هواپیمای مسافربری بوئینگ مصاحبه میکرد، او با لحن آمرانهای پاسخ میدهد که : «گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرنها پیش تا کنون داشته در فرانسه پیش شماست، از او خوب نگهداری کنید.»
فوکو از شنیدن این جملات بسیار تعجب میکند؛ خصوصاً که او به نمایندگی از همکاراناش سخن میگفت. از آن مؤثرتر حرف اعتصابگران آبادان بود که گفته بودند: «ما چندان مذهبی نیستیم.» فوکو پرسیده بود: «پس به چه کسی اعتماد دارید؟ به یکی از احزاب سیاسی؟» و پاسخ شنیده بود که: «نه به هیچ کدام و هیچ کس، جز خمینی و فقط به او.»
اینجاست که فوکو به قدرت روحانیت شیعه که قدرت او نشأت گرفته از قدرت امام زمان است پی میبرد و مینویسد: «اسلام شیعی خصوصیاتی دارد که میتواند به خواست حکومت اسلامیرنگ ویژهای بدهد».(۱۰)
از دیدگاه فوکو، زبان، شکل و محتوای مذهبی انقلاب اسلامی ایران امری عارضی، اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه در حقیقت رهبری مذهبی با تکیه بر موضع مقاوم و انتقادی سابقهدار در مکتب تشیع در برابر قدرتهای سیاسی حاکم و نیز نفوذ عمیق در دل ایرانیان توانست آنان را این گونه به قیام وادارد؛ آن هم علیه رژیمی که بیشک یکی از مجهزترین ارتشهای دنیا را در اختیار داشت و از حمایت مستقیم آمریکا و دیگر ابرقدرتها برخوردار بود.(۱۱)
دیدگاه میشل فوکو در مورد امام صرفاً بخشی از ابعاد و زوایا و ویژگیهای شخصی ایشان است. ویژگیهایی چون شجاعت، جرئت و ابتکار، قاطعیت، پشتکار، نظم، آزادگی، غیرت دینی، احساس تکلیف و دشمنستیزی از جمله دیگر ویژگیهای منحصر به فرد ایشان است که باعث شده امام به عنوان رهبری بینظیر در تاریخ جهان اسلام مطرح شود.
آیتالله خامنهای ضمن اشاره به ویژگیهای امام میفرمایند: «آن بزرگوار قوت ایمان را با عمل صالح و اراده پولادین را با همت بلند و شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت، صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت و قاطعیت ابهت و صلابت رهبری را با دقت و عطوفت و خلاصه بسی خصایل نفیس و کمیاب را که مجموعه آن در طی قرنها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتی دستنیافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیرگونه بود. او رهبر، پدر، معلم، مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همه مستضعفان جهان بهخصوص مسلمانان بود.»(۱۲)
شهید مطهری نیز ویژگیهای فردی و اخلاقی امام را به چهار دسته تقسیم میکند و میگوید: «من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کردهام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه ایشان درک کردم که نه فقط بر حیرت من بلکه بر ایمانام نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند چه دیدی؟ گفتم: چهار تا «آمَنَ» دیدم: «آمَنَ بِهَدَفِهِ» به هدفاش ایمان دارد. دنیا اگر جمع بشود نمیتواند او را از هدف منصرف کند. «آمَنَ بِسَبیلِه» به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد، امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد. شبیه همان ایمانی که پیغمبر«ص» به هدف و به راهشان داشتند. « آمَنَ بِقَومِهِ» [به ملتاش ایمان دارد] در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم، احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت میکنند که آقا کمی یواشتر، مردم دارند سرد میشوند، مردم دارند از پا درمیآیند. میگوید: نه، مردم اینجور نیستند که شما میگویید. من مردم را بهتر میشناسم و ما میبینیم که روز به روز صحت سخنان ایشان بیشتر آشکار میشود و بالاخره بالاتر از همه «آَمَنَ بِرَبِّهِ». در یک جلسه خصوصی ایشان به من گفت: «فلانی! این ما نیستیم که چنین میکنیم. من دست خدا را بهوضوح حس میکنم». او برای خدا قیام کرده و خدای متعال هم قلبی قوی به او عنایت کرده است که اصلاً تزلزل و ترس در آن راه ندارد.»(۱۳)
ایمان و اعتقاد امام خمینی به خداوند و اسلام بهقدری بود که شهید آیتالله سیدمحمد باقر صدر از ایشان به عنوان کسی که در اسلام ذوب شده نام میبرد و خطاب به دوستان، شاگردان، مریدان و مقلداناش میگوید: «ذوب شوید در امام خمینی همان طور که او در اسلام ذوب شد».
به لحاظ همین ویژگی هم بود که امام بدون توجه به شمار رهروان و پیروانش، بدون کمترین نگرانی به وظیفه خویش عملکرد و از هدف و راهی که برگزیده بود دست برنداشت وحتی فرمود: «قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکّه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و شرک و بتپرستی است ادامه میدهد.»(۱۴)
دکتر کلیم صدیقی(۱۵) اندیشمند مسلمان پاکستانیتبار جهان غرب و رئیس مرکز اسلامی لندن در کتاب مسائل نهضتهای اسلامی مینویسد: «در حوزه عملی و عینی نیز قیادت پیروزمندانه حضرت امام و استراتژی موفق و بالنده وی، تجربیات ارزشمند و غنیای را فرا روی مسیر مبارزاتی جنبشهای اسلامی قرار داد و بارقههای امید و پیروزی را برای آنان به ارمغان گذاشت. تجربیات عینی و استراتژی و مبارزاتی حضرت امام، بزرگترین دستاوردهای عینی و موفق رهبری جنبش دینی را در تاریخ نهضتهای دینی و جنبشهای اسلامی از خود به یادگار گذاشت؛ زیرا نهضتهای تجدید حیات سیاسی که بهتازگی در میان مسلمانان رایج شده بود، هیچکدام نتوانستند به اهداف مطلوب خویش برسند و انقلاب اسلامی ایران نخستین تجربه موفق و پیروزمندانه نهضت دینی بود که توانست برای نخستین بار به اهداف و آرمانهای خیزشهای اسلامی و جنبشهای دینی در ایران اسلامی جامه عمل بپوشاند».(۱۶)
«رابین وودز ورث کارسلن»(۱۷) خبرنگار غربی که پس از انقلاب شکوهمند اسلامی چندین بار به ایران سفر کرد و توفیق داشت به ملاقات امام برود، در مورد شخصیت و جاذبه امام میگوید: «زمانی که امام خمینی از در وارد شد، احساس کردم که از لابهلای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت، گویا در ورای آن عبای قهوهای، عمامه مشکی و ریش سفید، روح زندگی جریان داشت، بهطوری که همه بینندگان را محو تماشای خود کرد. در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شدهایم و گویا در سالن کسی جز او باقی نمانده است، آری او بارقهای از نور بود که در قلب و روح همه حضار رسوخ کرده بود. او تمام معیارهایی را که گمان میکردم میتوانند مرا در تعریف و ارزیابی شخصیت و مقاماش یاری کنند درهم شکست. او با حضور خود آن قدر در ما تأثیر گذارد که احساس کردم تمام روح و جسمام را فراگرفته است… . او را چنان ساکت و آرام مییافتی که گویی نیرویی ثابت و استوار در درون او جریان دارد. البته این نیرو همان چیزی است که رژیم سابق ایران را بیکباره برچید. حال آیا چنین شخصیتی میتواند یک فرد عادی باشد؟»
جملات و اظهارات فوق که در توصیف شخصیت امام بیان شدهاند ، نه سخن یک خطیب توانا و دلباخته امام است ونه نوشته یک نویسنده انقلابی زبردست. این توصیف صادقانه که حکایت از ملاقات با بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی دارد ملاقاتی نیست که در حلقه یاران امام و یا نزدیکان و منسوبان ایشان صورت گرفته باشد. بیان این گفتههای بدون پیرایش و سرشار از احساس پاک، اظهارات یک خبرنگار غیرایرانی و غیرمسلمان است.
این ملاقات در فوریه ۱۹۸۲ ـ بهمن ۱۳۶۰ ـ و در اواخر سالی صورت گرفت که طبق نظر تحلیلگران و ناظران سیاسی از سختترین و پرپیچ و خمترین گذرگاههای نظام جمهوری اسلامی بود. یعنی بهرغم آنکه کشور در جنگ با صدام و رژیم بعثی به سر میبرد و چند ماه قبل در حوادث ۷ تیر و ۸ شهریور مقامات عالیرتبه نظام اعم از رئیسجمهور، نخستوزیر و وزرای کابینه و مسئولان دولتی خود را در حوادث تروریستی از دست داده بود و شرایط اضطراری بر کشور حاکم بود، امام بی آنکه تزلزل و اضطرابی در ایشان مشاهده شود، چنین آرام، با ثبات و باهیبت، سیمای یک رهبر دینی و الهی را به رخ میکشند.
این خبرنگار غربی در بخش دیگری از امام به عنوان «موسای اسلام» نام میبرد که آمده تا تخت فرعون را به زیر افکند. این ملاقات پر رمز و راز تنها نمونهای از شخصیت افلاکی و کهکشانی امام امت را نشان میدهد. البته درک شخصیت جامع ایشان در گرو فهم گفتارها، نوشتارها و سیره عملی ایشان است.
تأملی در برخی از گفتههای امام پنجرههای جدیدی از آگاهی و بصیرت را به روی آدمی میگشاید. امام اگر میگویند: «محاصره آبادان باید شکسته شود» و شکسته میشود؛ اگر نهیب میزنند که: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» که نکرده و نخواهد و نتوانست بکند؛ اگر هشدار میدهند که: «صدای شکستن استخوانهای مارکسیسم به گوش میرسد» که چنین شد؛ اگر فریاد بر میآورند که: «اسرائیل باید از بین برود» که امروز نشانههای آن بهوضوح قابل رؤیت است؛ اگر تأکید میکنند که: «باید هستههای مقاومت را در تمام جهان به وجود آورد» که امروز الگوی مقاومت جهانی شده است. همچنین اگر متذکر میشوند که: «عالم محضر خداست» یا اگر از سویدای جان میگویند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و… همه و همه نشان میدهد که در قاموس خمینی سیاست با دیانت پیوندی ناگسستنی دارد و رسالت این رهبر بزرگ الهی به انقلاب اسلامی ختم نمیشود.
امام علاوه بر احیای هویت دینی که با انقلاب اسلامی شکل گرفت و به چالش کشاندن مکتب کمونیسم و لیبرالیسم در اردوگاه شرق و غرب، افقی دورتر را نشانه رفت و تأکید کرد: «هدف عظیم انقلاب، ایجاد حکومت جهانی اسلام است.»(۱۸)
شخصیت امام در مقام رهبر انقلاب اسلامی بهقدری در جهان تأثیرگذار بود که «آلوین تافلر»، نظریهپرداز معاصر غربی، آن را قدرت و نیرویی ماورای دولتها میداند. وی به صراحت تصریح میکند: «بزرگترین تحول امروز جهان ظهور پدیدهای جدید یعنی نیروی قدرتی ماورای دولتهای ملی است… وقتی آیتالله خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد، در واقع برای حکومتهای دنیا پیامی تاریخی فرستاد که بسیاری از دریافت و تحلیل آن عاجزند.»(۱۹)
در این کارزار مبارزه، نامعادله سلطهگران و زیادهخواهان و مستکبران چنان به هم میریزد که رادیو بیبیسی هنگام ارتحال حضرت امام، عاجزانه گزارش میدهد: «امروز مردی چشم از جهان فروبست که با درگذشت او چشمهای بسیاری در جهان غرب آسوده خوابید…».
و چند ساعت بعد با حضور میلیونی مردم در سوگ امام، خبرگزاری آسوشیتدپرس میگوید: «خمینی بار دیگر طلوع کرده است.» (۲۰)
عجز بیبیسی نشانه تأثیرگذاری و قدرت نفوذ اندیشه والای امام خمینی بر دوران معاصر و بر ملتهای دنیاست که باعث شده خواب از چشم چپاولگران و زورگویان دنیای غرب برباید.(۲۱)
پینوشتها
۱ـ روزنامه ایران، ۱۳/۳/۱۳۸۹، ص۲۵٫
۲ـ نساء، ۱۴.
۳ـ مرتضی مطهری، ده گفتار، «مقاله احیاء فکر دینی» (قم: انتشارات اسلامی، ۱۳۸۰)، صص۴۱-۴۰٫
۴ـ حسین شریعتمداری، «بی او چه سود…؟»، کیهان، شماره ۲۰۹۵۶، ص۲٫
۵ـ میر احمد رضا حاجتی، «عصر امام خمینی (قدس سره)» (قم: مؤسسه بوستان کتاب قم ـ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ـ چاپ ششم، ۱۳۸۲)، ص۳۹٫
۶ـ پرفسور حمید مولانا، «شناخت انقلاب اسلامی ایران»، کیهان، ۱۸/۱۱/۱۳۸۸، ص۱۵٫
۷ـ نشریه راه، شماره ۵۲، اردیبهشت ۱۳۹۰، ص۱۳٫
۸ـ میشل فوکو، ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند، ص۴۴٫
۹ـ همان، ص۴۵٫
۱۰ـ رضا رمضان نرگسی، «فوکو و انقلاب اسلامی»، نشریه راه، شماره ۵۲، اردیبهشت ۱۳۹۰، ص۱۲٫
۱۱ـ پیشین.
۱۲ـ بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در جمع اعضای مجلس خبرگان ۲۵/۴/۱۳۶۹٫
۱۳ـ محمدرضا اکبری، سیمای امام خمینی(ره)، (تهران: انتشارات پیام عترت، چاپ نهم، پاییز ۱۳۷۸)، ص۱۱۷٫
۱۴ـ روح الله موسوی خمینی، صحیفه نور، ج۲۰ (تهران: انتشارات پیام عترت، چاپ نهم ۱۳۷۸)، ص۱۱۳٫
۱۵ـ دکتر کلیم صدیقی متفکر و نویسندهای است که در جهان غرب با ایجاد مرکز اسلامی لندن بیشترین خدمت را به شناسایی اسلام در اروپا در روزگار ما صورت داده و با حضور خود در مراکز و محافل مختلف بر آن بوده تا اسلام و نهضتهای اسلامی را به جهان بشناساند. این متفکر اصولگرا با مصاحبههای تلویزیونی و مطبوعاتی، برگزاری سمینارهای گوناگون، نشر کتاب و روزنامه در اروپا و کانادا به زبانهای انگلیسی و عربی میکوشد از طرق مختلف به شناساندن اسلام مترقی به جهان غرب بپردازد. معرفی نهضتهای اسلامی در مناطق مختلف به ویژه انقلاب اسلامی ایران به جهانیان به خصوص مسلمانان، از دغدغههای دکتر کلیم صدیق است و در این جهت فعالیتهای بسیاری کرده است.
۱۶ـ دکتر کلیم صدیقی، مسایل نهضتهای اسلامی، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، (تهران: موسسه انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۵)، ص۱۰۸٫
۱۷- Robin Woods Worth Carslen
۱۸ـ حسامالدین برومند، «سیاست به رنگ آسمان»، کیهان، ۱۳/۳/۱۳۸۹، ص۲٫
۱۹ـ همان.
۲۰ـ حسامالدین برومند، «خمینی دیگر»، کیهان، ۱۳/۳/۱۳۸۹، ص۳ .
۲۱ـ همان.
سوتیترها:
۱٫
محمد حسنین هیکل روزنامهنگار و نویسنده بلندآوازه مصری که دو دیدار با امام داشته، در بخشی از کتاباش مینویسد: «یکی از صحابه خاص رسول خدا«ص» را دیدم که گویی با عبور از کانال زمان به قرن چهاردهم رسیده است. او آمده است تا سپاهیان علی«ع» را که بعد از شهادت او بیفرمانده مانده بودند، فرماندهی کند… و من شایستگی این فرماندهی را در او میبینم.»
۲٫
شهید مطهری میگوید: «من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کردهام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه ایشان درک کردم که نه فقط بر حیرت من بلکه بر ایمانام نیز اضافه کرد.»
۳٫
امام علاوه بر احیای هویت دینی که با انقلاب اسلامی شکل گرفت و به چالش کشاندن مکتب کمونیسم و لیبرالیسم در اردوگاه شرق و غرب، افقی دورتر را نشانه رفت و تأکید کرد: «هدف عظیم انقلاب، ایجاد حکومت جهانی اسلام است.»
۴٫
«آلوین تافلر»، نظریهپرداز معاصر غربی، به صراحت تصریح میکند: «بزرگترین تحول امروز جهان ظهور پدیدهای جدید یعنی نیروی قدرتی ماورای دولتهای ملی است… وقتی آیتالله خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد، در واقع برای حکومتهای دنیا پیامی تاریخی فرستاد که بسیاری از دریافت و تحلیل آن عاجزند
عالییییییییییییییییی