حیات علمی و فکری فضل‌بن شاذان نیشابوری

 

با اصحاب معصومین (علیهم‌السلام)

 

غلامرضا گلی‌زواره

مقدمه:

در ادامۀ ارائه شرح زندگانی اصحاب خاص معصومین(علیهم‌السلام)، در این شماره بمناسبت ایام ولادت با سعادت امام رضا(ع) به زندگی‌نامه یکی از یاران صدیق و با وفای آن امام همام پرداخته و آن‌را به به پویندگان راه حقیقت تقدیم می‌نماییم.

 فضل‌بن شاذان نیشابوری از مشاهیر محدثان، فقها و متکلمان و جامع‌ترین عالم شیعه قرن سوم هجری است که با چهار تن از ائمه هدی«ع» معاصر و مصاحب بود و از امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری«ع» احادیث متعددی در مباحث فقهی، کلامی و اخلاقی روایت کرده است. او در جمیع علوم و معارف اسلامی صاحب‌نظر و صاحب تألیفات بسیار بود.

این محدث عالیقدر همواره با مخالفان، افراد کج فکر و منحرف و مروجان فرقه‌های ضاله در حال مبارزه‌ فکری و مناظره بود و به دفاع از ارزش‌های قرآن و عترت و فرهنگ تشیع می‌پرداخت. مناظره‌ها و روشنگری‌های او مشهور و آرای او مورد استناد علمای شیعه  است.

نیشابور چنین ستاره‌‌ منوری را تحویل دنیای تشیع داد که با سلاح فکر،‌ معرفت و نور ایمان به مبارزه با دشمنان بیت نبوت و ولایت برخاست و بدون خستگی در سنگر صیانت از دیانت فداکاری کرد و از جانب یازدهمین فروغ امامت به دریافت نشان لیاقت علمی، ایمانی، اخلاص و ارادت نایل گردید.

این صحابی انقلابی به اتهام دفاع از اسلام راستین، رنج‌ها و مشقت‌های وافری را از بنی‌عباس، کارگزاران آنان و پیروان فرقه‌های منحرف تحمل کرد، اما تا آخرین نفس در مسیر حق‌جویی، درستی و راستی و پیروی از فرامین قرآن و سنت ثابت و استوار گام نهاد. به همین دلیل علمای بزرگ اعم از متقدم و متأخر به‌خصوص محدثان، فقها و رجال‌نگاران در برابر عظمت مقامش سر تعظیم فرود آورده و با نوعی فروتنی و ابراز تکریم، از او به عنوان عالمی بلندمرتبه، رهبر طائفه‌ شیعه، صحابی معصوم، وکیل امام، کثیرالتألیف و جامع‌الاطراف سخن گفته‌اند.

 

نیشابور کانون رویش و شکوفایی

در منابع روایی از ابن جریح نقل شده که بهترین ناحیه‌ خراسان نیشابور است و این گفته خود را مستند به حدیثی کرد که ابن مخارق از قول رسول اکرم«ص» نقل کرده که فرمودند: «خیر خراسان نسا بود.»(۱)

موقعی که ابوموسی اشعری مشغول فتوحات در ایران بود، طی نامه‌ای از مقر خلافت اسلامی در این باره کسب تکلیف ‌کرد. خلیفه پاسخ داد: «در هر شهری که به دست تو گشوده می‌شود، امیری بگمار، اما آهنگ خراسان مکن. کاش میان ما و این خطه کوه‌هایی آهن و بخار آتش بودی و همچون سد یأجوج و مأجوج هزار سد حاجز و حائل آمدی.»

این موضع‌گیری مسبوق به توصیه‌هایی است که امیرمؤمنان علی«ع» درخصوص نقاط خراسان به خلیفه گوشزد کرده بودند. از مجموع تذکرات آن حضرت برمی‌آید که این منطقه، سرزمین نمازگزاران، عابدان،‌‌ عالمان و مجاهدان است.(۲)

نیشابور ممدوح خاتم پیامبران و نخستین امام شیعیان بوده است. مولای متقیان در باره‌ اکثر شهرهای خراسان اظهارنظر فرموده و نیشابور را شهر مردمان نیک سیرت معرفی کردند. چون خلیفه دوم این نکات را از زبان جانشین راستین رسول اکرم(ص) شنید، گفت: «ای ابوالحسن! در گشایش این سرزمین‌ها در من شوقی به وجود آوردی. حضرت فرمود: بهتر است که ترک خراسان گویی و به منطقه‌ای دیگر بروی.»(۳)

عده‌ای اصحاب رسول اکرم«ص» و گروهی از تابعان که به سوی نقاط خاوری ایران مهاجرت می‌کردند، در نیشابور توقف‌هایی داشتند و برخی از آنان در این دیار به طور دائم سکونت گزیدند. بزرگانی که فرهنگ نبوی و علوی را با خود همراه داشتند و رفته‌رفته موجب تحولات علمی و فکری در قلمرو معارف اسلامی در این خطه گردیدند.»(۴)

در زمان امام کاظم«ع» عده‌ای از اهالی نیشابور تصمیم گرفتند حقوق شرعی خود را تحویل آن امام همام بدهند. محمد فرزند علی نیشابوری معروف به امین موظف شد این مأموریت را انجام دهد. بانویی به نام شطیطه نیز یک درهم پول و مقداری کرباس دست‌بافت خود را ضمیمه این اموال کرد. امام کاظم«ع» پارچه‌ او را بر دست‌بافته‌ خواهر خود حکیمه‌خاتون یا حلیمه خاتون ترجیح ‌دادند، زیرا آن پارچه به عنوان کفن از سوی خواهر تقدیم امام هفتم گردیده بود، ولی حضرت کرباس بانوی نیشابوری را برای این منظور بر‌گزیدند و یک درهم شطیطه را که به عنوان سهم امام پرداخته بود پذیرفتند و در ازای آن مبلغ چهل درهم از اموال خویش همراه با کفنی که اهدایی خواهر عالمه و باتقوایشان بود برای این زن پارسا ارسال  و در پیغامی خطاب به او یادآوری کردندکه ۱۹ روز از زمان دریافت این مبلغ و کفن زنده خواهی بود. از بابت تجهیز جنازه و خواندن نماز به پیکرت نگران نباش که در موقع لزوم شخصاً بر جنازه‌ات نماز خواهم خواند.»

هم‌چنین امام رضا«ع» وقتی به شهر نیشابور قدم می‌گذارند و حدیث معروف سلسله‌الذهب را در این شهر بیان می‌فرمایند، در بین تمام افرادی که تلاش کردند میزبان آن وجود مبارک باشند، برای اینکه مقام این بانو را مورد تأیید قرار دهند، با اینکه مدتی از وفاتش می‌گذشت، به خانه‌ وی گام نهادند. همین که حضرت به این منزل رفتند، درخت بادامی را در حیاط آن کاشتند و نیز چشمه‌ آبی به دست مبارک امام جاری شد. مردم تا مدت‌ها از بادام این درخت به عنوان دارویی شفابخش استفاده می‌کردند.(۵)

نیشابور در زمان امام هادی«ع» نیز از کانون‌های شیعیان به شمار می‌رفت و عده‌ای از اصحاب ائمه و علمای شیعه در این قلمرو سکونت داشتند که با شیوه‌های گوناگون با آن حضرت ارتباط برقرار می‌کردند. در زمان  امام حسن عسکری«ع» هم نیشابور در میان ایالات خراسان از حیث علمی، ‌فرهنگی و اقتصادی اهمیت ویژه‌ای داشت. وکیل امام در این شهر ابراهیم‌بن‌عبده بود. در نامه‌ای که امام خطاب به عبدالله‌ بن حمدویه نوشتند، آمده است: «من ابراهیم فرزند عبده را برای شما نصب کردم تا مردم آن نواحی حقوق واجب ما را به او تحویل دهند. من او را در آنجا امین خود برای دوستانم قرار دادم. پرهیزگاری پیشه و حقوق خود را ادا کنید.» مفصل‌ترین نامه امام حسن عسکری«ع» توقیعی است که درباره‌ ابراهیم مذکور به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری نوشته‌اند که سرشار از پندهای آموزنده و هدایت‌های ارزشمند است.(۶)

نیشابور در قرن سوم هجری و عصر فضل‌بن شاذان مناطق گسترده‌تری از قلمرو کنونی را در برمی‌گرفت و شامل جرجان (گرگان)، تون (طبس و فردوس)، جنابد (گناباد) و خبوشان (قوچان) بود و در سال سی هجری به تصرف مسلمانان درآمد و بعد از اسلام به ابرشهر تبدیل شد. در سال ۵۰۵ هجری به تصرف غُزها درآمد و ویران شد. مغولان در اوایل قرن هفتم هجری آن را با خاک یکسان کردند و تمام سکنه‌اش را کشتند. زمین‌لرزه‌های متعددی نیز به این شهر آسیب فراوانی وارد ساخته است.(۷)

 

خاندان

اگرچه فضل فرزند شاذان در نیشابور دیده به جهان گشود و نشو و نما یافت، اما پسوند ازُدی در نامش دیده می‌شود و از این عنوان برمی‌آید که خاندانش اعرابی از طایفه‌ی ازُد بوده‌اند که بعد از فتوحات مسلمانان به خراسان آمده‌اند.(۸) ازُد از بزرگ‌ترین و مشهورترین قبایل عرب قحطانی بود و نام جد مشترک تمام طوایف این قبیله است. آنان از عربستان به یمن مهاجرت کردند و از این ناحیه در نقاط دیگر پراکنده شدند. ازدی‌ها نسبت خویشاوندی با رسول خدا«ص» داشتند و از سال یازدهم بعثت به‌تدریج اسلام آوردند. در دعوت از مردمان سرزمین‌ها برای پذیرش آئین اسلام و ترویج و نشر آن، روابط صمیمانه و همکاری‌های گسترده‌ای با حضرت محمد«ص» داشتند و به یاری دو شاخه از قبیله‌ای ازُد به نام‌های اوس و خزرج بود که مقدمات هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه فراهم شد و لذا به آنان انصار می‌گویند.

شرکت آنان در غزوات خاتم‌ انبیا بسیار گسترده و در فتوحات اسلامی نیز حضورشان برجسته و تأثیرگذار بوده است. در جنگ جمل، طایفه‌ای از ازدی‌ها در رکاب حضرت علی«ع» با مخالفان جنگیدند و در نبرد صفین با سپاه معاویه وارد جنگ شدند و ضمن به هلاکت رسانیدن نیروهای شامی، عده‌ای به فیض شهادت نایل آمدند. در حماسه خونین کربلا نیز برخی از سلحشوران ازُدی از خود رشادت نشان دادند و در همراهی با امام حسین«ع» به فیض شهادت رسیدند. در قیام توابین به رهبری سلیمان بن صُرَد خُزاعی و نیز قیام مختار ثقفی نیز بعضی از ازدیان حضور مؤثری داشتند. ازدی‌ها در ارادت به خاندان طهارت معروفند و مکرر به دفاع از ائمه طاهرین برخاستند.(۹)

خاندان این دانشور شیعی ساکن نیشابور و همگی اهل علم و فضل، فقه، تفسیر و کلام بودند. پدرش شاذان افتخار کسب فیض از محضر امام جواد«ع» را داشت و از شاگردان یونس بن عبدالرحمن به شمار می‌رفت. برادران فضل، محمد و علی از محضر او بهره گرفتند و نیز برادرزادگانش در دانش و معرفت نامور بودند، جعفربن نعیم بن شاذان (برادرزاده او) استاد شیخ صدوق بود. محمدبن احمدبن نعیم بن شاذان، نوه‌ برادرش معروف به ابی‌عبدالله شاذانی و فرزندش عباس‌بن فضل در زمره‌ علما محسوب می‌شوند.(۱۰)

 

کسب کمالات

شاذان فرزند خلیل نیشابوری از محدثان امامیه در قلمروی که پیروان شیعه‌ اثنی‌عشری اقلیتی اندک را تشکیل می‌دادند و فرقه‌های گوناگون و مکاتب کلامی دیگر با حمایت دستگاه حکومت بنی‌عباس از اکثریت و نفوذ افزون‌تری برخوردار بودند، مدافع حریم اهل‌بیت«ع» بود و با امام هفتم، هشتم و نهم ارتباط داشت و از ایشان حدیث نقل کرد. همچنین با راویان و فقیهان طراز اولی از اصحاب ائمه چون یونس فرزند عبدالرحمن، حسن بن علی فضال، احمدبن محمد بن عیسی و محمدبن ابی عمیر مرتبط بود.

شاذان در اواخر قرن دوم هجری صاحب فرزند شد که او را فضل نامید و در پرورش او به عنوان شخصیتی فاضل و مدافع حریم ولایت اهتمام ورزید و برای آراستن او به کمالات معنوی و علمی، فرزند را همراه خود به نواحی دیگر می‌برد تا از پرتو فضایل و مکارم ائمه هدی و اصحاب آن بزرگواران فیض ببرد.(۱۱)

اگرچه در عصر فضل، زادگاهش نیشابور کانون علم و معرفت به شمار می‌رفت و محدثان عالیقدری در این شهر مشغول افاضات علمی بودند، اما فضل برای تقویت توانایی‌های خود در معارف فقهی به کلامی، روایی و تفسیری به نقاط دیگر مسافرت می‌کرد. آن‌گونه که از اظهاراتش برمی‌آید، او بعد از ۱۹۳ هجری همراه پدر به بغداد رفت و در حالی که به سن بلوغ نرسیده بود، در قطیعه الربیع بغداد نزد اسماعیل بن عباد به فراگیری قرآن اقدام کرد و از محضر محمدبن عمیر بهره برد. چندی بعد بار سفر بست و به کوفه رفت و در آنجا از مشایخی آن دیار در روایت استفاده‌ علمی و فکری کرد.

همچنین در این شهر حوزه‌ درسی داود بن کثیر کوفی (متوفی۲۰۳ ق) را درک کرد. ابن شاذان در شهر واسط از توابع عراق نیز توقف داشت و در میان مشایخ روایی او برخی محدثان بصیری چون حمادبن عیسی، محمدبن جمهوراُمّی و ابوجعفر بصیری دیده می‌شوند. از آنجایی که اسماعیل بن عیاش حِمصی محدث معروف شامات در زمره‌ استادان فضل بن شاذان است، بعید نیست که او به سوریه کنونی هم برای استفاده‌های علمی سفر کرده باشد. برخی استادانش قمی بودند و احتمال می‌رود همراه پدر و یا به‌تنهایی به این شهر هم تردد داشته است. ابن شاذان بعد از کسب کمالات علمی و معرفتی به نیشابور بازگشت و در آنجا به ترویج مذهب اهل‌بیت«ع» اهتمام ورزید.(۱۲)

 

سیاره‌ای در منظومه نورانی ائمه هدی«ع»

فضل‌بن شاذان این لیاقت را به دست آورد تا به محضر امام علی‌بن موسی‌الرضا«ع» در مدینه شرفیاب شود و مستقیماً از آن حضرت استماع حدیث کند. شیخ صدوق در آثاری چون «من لا یحضره الفقیه»، «علل الشرایع» و «عیون اخبارالرضا» مطالبی را به عنوان علل احکام شرعی نقل کرده که فضل‌بن شاذان آنها را بلاواسطه از امام هشتم روایت نموده است، صدوق می‌نویسد: «ابن قتیبه گفت من از استادم جناب فضل سئوال کردم مطالبی را که به نام علل و حکمت احکام تدوین نموده‌ای از منبع الهام است یا از استنباط و برداشت خودت؟ وی پاسخ داد به‌مرور ایام آنها را از مولایم حضرت امام رضا«ع» سئوال نموده و به صورتی که مشاهده می‌کنی یادداشت کرده‌ام.» صدوق می‌افزاید: «حکمت احکامی که فضل آنها را متناوباً از امام رضا«ع» شنیده و جمع‌آوری نموده و اجازه‌ روایت آن را به علی‌بن محمدبن قتیدری نیشابوری داده تا توسط وی از آن امام همام نقل نماید. این مواردی است که در کتاب حاضر (عیون اخبار الرضا«ع») درج گردیده است.»(۱۳)

شیخ طوسی نیز او را از اصحاب حضرت علی‌بن موسی الرضا«ع» معرفی کرده است. سیدحسن صدر در کتاب «عیون‌الرجال» می‌نویسد: «روایت‌های فضل‌بن شاذان را که از فروغ هشتم امامت نقل کرده است دیده‌ام.»(۱۴)

هنگامی که امام رضا«ع» به شهادت رسیدند، فضل در سفری به حجاز و یا احتمالاً در بغداد به محضر حضرت جواد«ع» شرفیاب شد و سئوالاتی را مطرح و پاسخ‌های امام را دریافت کرد. برخی از این پرسش‌ها درباره‌ ائمه‌ بعد از امام جواد«ع» و پاره‌ای مباحث در خصوص حضرت مهدی«عج» بوده است. میرلوحی موسوی اصفهانی این نکات را در کتاب خود آورده است.(۱۵) عده‌ای از رجال‌نگاران نیز فضل را از اصحاب و راویان امام نهم دانسته‌اند.

شیخ ابوجعفر طوسی در کتاب رجال خود در باب اصحاب امام هادی«ع» نوشته است: «فضل بن شاذان که کنیه‌اش ابومحمد است، مصاحب آن حضرت بوده و از آن امام همام روایت نقل نموده است.»(۱۶)

در زمان حضرت امام حسن عسکری«ع» ابن شاذان یکی از معتبرترین عالمان شیعه در خطه‌ خراسان به شمار می‌رفت و کشّی در رجال خود به ارتباط او با امام یازدهم اشاره‌ روشنی دارد. به‌علاوه از گزارش راوی مشخص می‌شود که فضل وکیل آن حضرت در نیشابور بود و وجوهات بریّه و سهم امام، زکات، نذورات و کفارات را می‌گرفت و تحویل امام می‌داد.(۱۷)

محدث قمی هم می‌نویسد شخصی از بوشنجان از توابع هرات کتاب «یوم و لیله» فضل را بر امام حسن عسکری«ع» عرضه داشت. امام با ملاحظه‌ مندرجاتش، مطالبش را تأیید کردند و فرمودند این کتاب صحیح است و شایسته است که به محتوای آن عمل شود. محمدبن ورّاق افزود به امام عرض کردم فضل مریض است و می‌گویند به دلیل نفرین شما به این وضع گرفتار شده است. امام فرمودند: «آنچه درباره‌ فضل اشاعه داده‌اند دروغ است. خداوند او را مشمول رحمت خویش قرار دهد.» و نیز درباره‌ ابن شاذان فرمودند: «جا دارد آدمی به اهل خراسان غبطه بخورد به دلیل مکانت و منزلتی که ابن شاذان به خود اختصاص داده است.»(۱۸)

 

گوهری گرانبها

ابن شاذان در عرصه‌های گوناگون علمی از جمله کلام، مباحث تفسیری، حدیث، فقه و تاریخ و رجال تبحر داشت و در قلمرو این معارف از خود تألیفاتی به یادگار نهاد. او از متکلمان ماهر و زبردست بود و در احتجاج با مخالفان و مجاب نمودن آنان و رد و نقد عقایدشان قوی بود و خود را جانشین برخی اصحاب برجسته‌ ائمه می‌دانست، چنانکه سهل بن بحر فارسی می‌گوید در واپسین دیداری که با فضل داشتم او به من گفت: «من جانشین جمعی از اکابر و مشاهیر اصحاب چون محمدبن ابی عُمِیر، صفوان بن‌یحیی و دیگران که مدت نیم قرن از محضرشان کسب فیض کرده‌ام و رحلت کرده‌اند، هستم.»(۱۹)

به گفته کشّی، فضل ۱۸۰ جلد کتاب نوشته است. شیخ طوسی ۳۲ اثرش را نام برده و نجاشی ۴۸ کتاب او را فهرست کرده است، اما مهم‌ترین کتاب او و تنها اثری که از او به‌طور کامل به دست آمده و با تصحیح و تحشیه‌ مرحوم محدث اُرموی به زیور طبع آراسته گردیده است «الایضاح فی‌الرد علی سائرالفرق» در علم کلام و مقصدش از تألیف آن، اثبات حقانیت مذهب جعفری است که این موضوع را با استناد به قرآن و حدیث تبیین می‌کند.

کتاب «اثبات رجعت» یا همان کتاب «غیبت» او نیز صبغه‌ای کلامی دارد. این اثر دراختیار سیدمحمد میرلوحی اصفهانی معاصر علامه مجلسی بوده و از آن مطالبی در کتاب المهتدی نقل می‌کند. «نقض بر اسکافی»، «رد بر غالیان»، «رد بر محمد بن کرام» (رهبر کرامیه) از دیگر نگاشته‌های اوست که توانایی او را در مباحث کلامی و اعتقادی نشان م‌یدهد.(۲۰)

در کتاب «العلل» و مناظراتی که از او نقل گردیده است، ادله‌ خود را بر اثبات امامت حضرت علی«ع» و برخی موضوعات دیگر از جمله غصب خلافت بیان کرده است. او به اساس رجعت قائل بود.(۲۱)

فقها و محدثان شیعه نظرات و آرای فضل را در آثار خود جزو اخبار و روایات ذکر کرده‌اند، مخصوصاً فلسفه‌ برخی احکام شرعی را که او از امام هشتم«ع» نقل کرده، علمای بزرگ به عنوان کلام او نقل کرده‌اند. این موضوع اهمیت و مقامش را نزد فقهای شیعه می‌رساند و دلالت بر وثاقت و صداقت او دارد. کلینی در کافی و صدوق در برخی از آثار خود احادیث فقهی و شرعی این صحابی را درج کرده‌اند.(۲۲)

ابن شاذان به عنوان یک فقیه نیز شناخته شده است و محقق حلی او را در زمره‌ فقهای درجه اول شیعه برشمرده است. بخشی از مباحث فقهی او در کتاب «العلل» قابل دسترسی است، ولی این کتاب تنها موضوعات مربوط به عبادات را شامل می‌شود.(۲۳)

شیخ طوسی در «رجال» خود فضل را در زمره‌ اصحاب امام علی‌النقی و امام حسن عسکری«ع» و در کتاب فهرست خود او را فقیه و متکلم دانسته است. شیخ طوسی می‌افزاید که ابن ندیم که آثار فضل را فهرست کرده و او را با فضل بن شاذان که بر مذهب اهل تسنن بوده اشتباه گرفته است.(۲۴)

نجاشی، رجال‌نگار نامدار می‌نویسد: «او دانشمندی مورد اطمینان و از فقیهان و متکلمان ماست و در میان شیعیان مقامی والا دارد و مشهورتر از آن است که او را ستایش کنیم.»(۲۵)

ابن شهر آشوب، فضل بن شاذان نیشابوری را با ابن شاذان قمی یکی گرفته و در عین حال نکاتی را درباره‌ مقامات علمی و معنوی او نقل کرده است.(۲۶)

علامه حلی از فضل به عنوان عالمی مورد وثوق و متکلمی بزرگوار یاد کرده که در جامعه‌ تشیع مقام برجسته‌ای دارد. گفته‌اند ۱۸۰ کتاب تألیف کرده و امام یازدهم چندین بار بر او رحمت فرستاده‌اند.(۲۷)

شهید قاضی نورالله شوشتری می‌نویسد: «ابومحمد فضل بن شاذان ازدی نیشابوری از اجلّه‌ شیعه‌ نیشابور و چون نام خود در فضل مشهور، مبدع براهین عقلی و موضّح قوانین ثقلی و در حقایق مذهب حق امامیه ماهر بود.»(۲۸)

سیدحسن صدر می‌نویسد: «فضل فرزند شاذان نیشابوری از بزرگان شیعه در فقه و کلام و در جمیع فنون دینی جامع و استاد بود و از حضرت رضا«ع»، امام جواد و امام هادی«ع» اخذ حدیث کرد. تصنیفات متعددی دارد و شهرت او فراتر از توصیف‌های رجالی است.»(۲۹)

محدث قمی نوشته است: «ابن شاذان ثقه جلیل‌القدر، شیخ طایفه‌ شیعه، فقیه و متکلم و محدثی عظیم‌الشأن است.»(۳۰)

 

تندیس دیانت در عرصه‌ی سیاست

در عصر فضل بن شاذان سلسله طاهریان (۲۰۵ تا ۲۵۹ هجری) دولت نیمه‌مستقلی را تأسیس کردند که سرسپرده‌ بنی‌عباس بودند. از نظر مذهبی پیرو اهل تسنن بودند و اطاعت آنان از فرامین خلفای عباسی و پافشاری و تعصب در عقاید خویش باعث شده بود که بر شیعیان امامی مذهب که در خراسان نفوذی داشتند و در میان آنان عالمان برجسته‌ای دیده می‌شدند، سخت بگیرند و برای بزرگان فکری و علمی آنان مشکلات عدیده‌ای را به وجود آورند.(۳۱)

بعد از طلحه‌بن طاهر (۲۱۳ـ۲۰۷ق)، عبدالله بن طاهر (۲۳۰ـ۲۱۳ق) زمام امور را به دست گرفت. او علاوه بر حکومت خراسان، منصب شرطگی یعنی شهربانی بغداد را نیز عهده‌دار بود. اگرچه از او به عنوان امیری خردمند، دیندار و طرفدار علم و دانش یاد کرده‌اند، اما به دلایل سیاسی و گرایش‌های مذهبی برای علمای شیعه دردسرهای بزرگی را فراهم می‌کرد و با خشونت تمام در برابر شیعیان می‌ایستاد. عبدالله بن طاهر، ابن شاذان را فراخواند و بعد از بازجویی‌های تصنعی، او را به جرم دفاع فکری و علمی از عقاید شیعه و صیانت از فرهنگ اهل‌بیت«ع» از نیشابور به نقطه‌ای دورافتاده تبعید کرد. چون این تصمیم بر حسب تعصب‌های افراطی و فضای آشفته‌ای که برخی فرقه‌های انحرافی بر خراسان حاکم نموده بودند صورت گرفته بود، او در این باره بازنگری و افکار و آثار فضل را مطالعه کرد و تمام دیدگاه‌های او را علمی، مستند، و خردمندانه یافت. پس دستور داد او را احضار و تألیفاتش را برایش استنساخ کنند. فضل رئوس مسایل اعتقادی از توحید، نبوت، عدل، امامت و معاد را برایش نوشت و به نظر عبدالله بن طاهر رسانید، اما ابن طاهر باز هم بهانه‌جویی کرد و گفت: «اینها کفایت نمی‌کند. می‌خواهم اعتقاد تو را درباره‌ شورای سقیفه بدانم.» او پاسخ داد: «به آن انتقاد دارم، زیرا عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر را از این شورا اخراج کردند.» این جواب لطیف زیرکانه که از فراست فضل حکایت داشت و خوشایند بنی‌عباس بود، عصبانیت عبدالله طاهر را خاموش کرد و باعث شد ابن شاذان از حبس رهایی یابد»(۳۲)

 

ترور شخصیت

در زمان حیات فضل بن شاذان، نیشابور کانون تلاش‌های فکری و سیاسی فرقه‌های گوناگون با گرایش‌های متعارض و متضاد بود. در این فضای آشفته و آلوده، شیعیان در اقلیت بودند و رنج‌های وافری را متحمل می‌شدند. دانشمندان امامیه برای خنثی کردن تبلیغات مسموم صوفیه، خوارج، غالیان و فِرق دیگر در خط مقدم مبارزه‌ فکری و عقیدتی قرار داشتند. دولت بنی‌عباس برای رسیدن به مقاصد خود و مشغول کردن نحله‌های اعتقادی و سیاسی به یکدیگر و جلوگیری از خیزش‌های علویان و سادات و شکل‌گیری جنبش مقاومت علیه دستگاه خلافت، در تقویت و تأیید و حمایت این گروه‌های منحرف می‌کوشید و در پی آن بود تا فرقه‌های جدیدی را به وجود آورد و مذاهب فقهی و کلامی را روبه‌روی هم قرار دهد.

فضل بن شاذان با توانایی علمی گسترده و احاطه بر معارف اسلامی و اراده‌ای استوار، در برابر این فرقه‌ها قد علم کرد و انحرافات و نقاط ضعف آنان را با شیوه‌ای مستدل و مستند بیان نمود. از آثارش هم به‌خوبی برمی‌آید که با گروه‌های فکری منحط درگیر بوده و بر ادعاهای آنان ردّیه‌هایی نگاشته است.

بدیهی است وجود چنین دانشمندی برای دستگاه حکومت و فرقه‌های منحرف به‌خصوص غالیان قابل تحمل نبود و لذا تصمیم گرفتند با ترور شخصیت ابن شاذان، او را از صحنه‌های سیاسی اجتماعی حذف کنند و با جعل احادیثی از منزلت او در میان شیعیان بکاهند.

شخصی به نام ایوب‌بن باب نامه‌ای در دست داشت و مدعی بود از طرف امام یازدهم برای سرپرستی شیعیان به نیشابور آمده است. دشمنان فضل نزد او رفتند و درباره‌ او مطالبی را به این شخص گفتند. عده‌ای هم شکایتی تنظیم کردند و برای امام فرستادند. بعد از مدتی توسط فردی به نام دهقان، مکتوبی در بغداد توزیع شد و او ادعا کرد که این نامه را امام حسن عسکری«ع» علیه فضل نوشته و آن حضرت به شیعیان امر کرده‌اند که از اطراف او پراکنده شوند. در آن ایام که اخبار بعد از ماه‌ها از بغداد به نیشابور و یا از خراسان به عراق می‌رسید، تا حقیقت کشف یا نامه‌‌ای تکذیب شود، دشمن استفاده خود را کرده بود.(۳۳)

با افزایش فعالیت‌های سیاسی خوارج در بیهق، فضل بن شاذان از آنجا بیرون آمد، اما به دلیل کهولت سن و سختی راه بیمار شد و در ۲۶۰ هجری درگذشت. پیکرش به نیشابور انتقال یافت و در حومه‌ این دیار دفن شد. بقعه و آرامگاه او زیارتگاه مردم است.(۳۴)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ تاریخ نیشابور، ‌محمدبن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری، ص ۷٫

۲ـ‌ ناسخ التواریخ، تاریخ خلفا، ج سوم و کتاب دوم، صص ۳۶ـ۳۵٫

۳ـ‌ الفتوح، ابن اعثم کوفی، ترجمه محمدهروی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، صص ۲۶۳ـ۲۶۲٫

۴ـ‌ تاریخ نیشابور، صص ۶۷ و ۷۵٫

۵ـ عیون اخبار الرضا، صدوق، باب ۳۵، تاریخ نیشابور، صص ۱۳۳ـ۱۳۱٫ البلد الطیب، حاج سیدهاشم حافظی، صص ۸، ۱۶، ۲۰ و ۴۶٫

۶ـ الحرائج و الحرائج، ج ۲، ص ۶۸۴، رجال‌کشی، ص ۵۸۰، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه«ع»، رسول جعفریان، ج ۲، صص ۱۹۲ـ۱۹۰٫

۷ـ فتوح البلدان، بلاذری، صص ۵۶۳ـ۵۶۲، الحلقه الاولی من تاریخ نیشابور (المنتخب من السیاق) حافظ ابوالحسن عبدالغافر بن اسماعیل فارسی، مقدمه کتاب، دانشنامه‌ی دانش‌گستر، ج ۱۷، صص ۲۱۱ـ۲۱۰٫

۸ـ دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص ۵۰، دائره‌المعارف تشییع، ج ۱، ص ۳۳۵٫

۹ـ نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل‌بیت، صص ۹۱ـ۸۹، قبیله‌ی ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، صص ۵۰، ۶۱، ۶۹ و ۱۳۱٫

۱۰ـ مفاخر اسلام، علی دوائی، ج اول، ص ۱۴۷٫

۱۱ـ دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص ۵۰، مفاخر اسلام، ج اول، ص ۸۴ـ۸۳، ریحانه‌الادب، ج ۸، ص ۴۱، خورشید شرق در سده سوم هجری، صص ۸۵ـ۸۴٫

۱۲ـ دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص ۵۰، مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۸۰، خورشید شرق، صص ۲۰۹ـ۲۰۷٫

۱۳ـ عیون اخبار الرضا«ع»، صدوق، ج ۲، باب سی و چهارم.

۱۴ـ عیون الرجال (طبقات الثقات، من الرواه)، ص ۶۹٫

۱۵ـ کفایه المهتدی، میرلوحی اصفهانی، ص ۴۴۹٫

۱۶ـ رجال شیخ طوسی، ص ۴۲۰٫

۱۷ـ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص ۵۱، راویان امام رضا«ع» در سند الرضا«ع»، عطاردی، ص ۳۴۶٫

۱۸ـ سفینه‌البحار، محدث قمی، ج ۲، ص ۱۳۷، رجال کشی، ص ۴۵۱، قاموس الرجال، ج ۷، ص ۳۲۳، شاگردان مکتب ائمه«ع»، ج ۳، ص ۱۱۰٫

۱۹ـ قاموس الرجال، ج ۷، ص ۳۲۴، تخته الاحباب، ص ۲۶۷٫

۲۰ـ دائره‌المعارف، تشییع، ج ۱۲، ص ۳۴۲٫

۲۱ـ دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص ۵۱٫

۲۲ـ راویان امام رضا«ع» در سند الرضا، ص ۳۴۵٫

۲۳ـ دانره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص ۵۲٫

۲۴ـ رجال شیخ طوسی، صص ۴۲۰ و ۴۳۴ و نیز فهرست شیخ طوسی، صص ۱۲۵ـ۱۲۴٫

۲۵ـ رجال نجاشی، ص ۲۱۶٫

۲۶ـ معالم العلما، ابن شهر آشوب سروی مازندرانی، ص ۹۰٫

۲۷ـ خلاصه الاقوال، علامه حلّی، ص ۱۳۲٫

۲۸ـ مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۴۰۰٫

۲۹ـ تأسیس الشیعه، سیدحسن صدر، ص ۳۷۷٫

۳۰ـ سفینه‌البحار، ج ۲، ص ۱۳۷، تحفه الاحباب، ص ۳۷۹، منتهی‌الامال، ص ۲۶۷٫

۳۱ـ تاریخ ایران زمین، ص ۱۵۴ـ۱۵۳، تاریخ ایران اسلامی، دفتر دوم، صص ۳۰ـ۲۹٫

۳۲ـ از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، صص ۲۹ و ۳۱، تاریخ سامانیان، صص ۱۳۶ـ۱۳۴، مفخر اسلام، ج اول، صص ۱۳۰ـ۱۲۹، راویان امام رضا«ع» در سندالرضا«ع»، ص ۳۴۲٫

۳۳ـ قاموس الرجال، ج ۸، ص ۴۱۲، رجال کشی، ص ۵۷۳، راویان امام رضا«ع» در سند الرضا، ص ۳۴۶ـ۳۴۴، دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص ۵۲، خورشید شرق در سده‌ی سوم، صص ۱۴۹ـ۱۴۷٫

۳۴ـ دائره المعارف تشییع، ج اول، ص ۳۳۵٫

 

سوتیترها:

 

۱٫

فضل‌بن شاذان نیشابوری از مشاهیر محدثان، فقها و متکلمان و جامع‌ترین عالم شیعه قرن سوم هجری است که با چهار تن از ائمه هدی«ع» معاصر و مصاحب بود و از امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری«ع» احادیث متعددی در مباحث فقهی، کلامی و اخلاقی روایت کرده است.

 

 

۲٫

در عصر فضل بن شاذان سلسله طاهریان (۲۰۵ تا ۲۵۹ هجری) دولت نیمه‌مستقلی را تأسیس کردند که سرسپرده‌ بنی‌عباس بودند. از نظر مذهبی پیرو اهل تسنن بودند و اطاعت آنان از فرامین خلفای عباسی و پافشاری و تعصب در عقاید خویش باعث شده بود که بر شیعیان امامی مذهب که در خراسان نفوذی داشتند و در میان آنان عالمان برجسته‌ای دیده می‌شدند، سخت بگیرند.

 

 

۳٫

در زمان حیات فضل بن شاذان، نیشابور کانون تلاش‌های فکری، کلامی و سیاسی فرقه‌های گوناگون با گرایش‌های متعارض و متضاد بود. در این فضای آشفته و آلوده، شیعیان در اقلیت بودند و رنج‌های وافری را متحمل می‌شدند. دانشمندان امامیه برای خنثی کردن تبلیغات مسموم صوفیه، خوارج، غالیان و فرق دیگر در خط مقدم مبارزه‌ فکری و عقیدتی قرار داشتند.

 

 

۴٫

این صحابی انقلابی به اتهام دفاع از اسلام راستین، رنج‌ها و مشقت‌های وافری را از بنی‌عباس، کارگزاران آنان و پیروان فرقه‌های منحرف تحمل کرد، اما تا آخرین نفس در مسیر حق‌جویی، درستی و راستی و پیروی از فرامین قرآن و سنت ثابت و استوار گام نهاد.

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *