حجتالاسلام والمسلمین محمد تقدیری
مقدمه
در بخش پیشین به برخی از آثار و پیامدهای ناامیدی و علل آن پرداختیم و در این مجال، مطلب را پی میگیریم و درمانهائی را برای مقابله با این عامل خطرناک مورد بررسی قرار میدهیم.
ناامیدى آسیبهای فراوانى را به فرد و جامعه وارد میسازد. کسى که به علل گوناگونى همچون تبلیغات دشمن، شتابزدگی، فقدان آیندهنگرى، ناتوانى، خودکمبینى و مشکلات جسمى امید خود را از دست میدهد. کسى که از آمرزش پروردگار ناامید است، برنامهاى براى بهرهمندى از زندگی ندارد و آن را هیچ و پوچ مىداند و همواره نگران است که چه سرنوشتى در انتظار اوست. ناامیدی ابتدا عاطفه را از بین میبرد و سپس اگر به مرحله اختلال و بیماری برسد نیاز به درمان جدی دارد.
افسردگی
فردی که برای زندگی کردن انگیزه ندارد و از درگاه الهی ناامید است، تمام درها را به روی خود بسته میبیند، حوصله هیچ کاری را ندارد، کمکم از همه چیز و همه کس کناره میگیرد، دچار افسردگی میشود، هیچ اقدام مثبتى را انجام نمىدهد و چون امیدى به آینده ندارد، مرتکب جنایات بزرگ و خطرناک مىشود.
افسردگی نوعی حالت بیتفاوتی و ناشاد بودن و غالباً کوششی در جهت فرار از درد و ناراحتی و اندوه است. نوجوانان و جوانان افسرده از پذیرفتن این حقیقت که زندگی مجموعهای از لذات و ناراحتیهاست طفره میروند و بهتدریج به اعتیاد و احساس پوچی پناه میبرند. افسردگی و ناامیدی و یأس و احساس بیهودگی، بیماری قرن ماست.
این بیماری مرموز منابع مادی و انسانی را نابود میکند و نیروی سرشار کار و کوشش آدمی را که بایستی در جهت رشد اقتصادی به خدمت گرفته شود، معطل میسازد. افسردگی روانی بیشتر قربانیان خود را در بین جوانان مرفه جستجو میکند. قتل و خونریزیهای بیدلیل، طغیانهای دیوانهوار و سرکشیهای وحشتناک، ناشی از افسردگی و ناامیدیاند.
حضرت علی«ع» در روایتی فرمودهاند: «اِن مَلَکَهُ الَیأس قَتَلهُ ألاسف؛(۱) اگر ناامیدی بر انسان حاکم شود، اندوه و تأسف او را میکشد.»
افسردگی روانی در مراحل پیشرفته موجب انفجار شخص میشود؛ او را به ارتکاب اعمال خلاف قانون و عرف اجتماع وادار میسازد و نوعی حالت تهاجمی و ناسازگاری در خانواده و محیط کار در شخص ایجاد میکند. افسردگی مزمن، عقبنشینی یا کنارهگیری از محیط کار و خودداری از مشارکت در امور است. .
خودکشی
از آثـار مهـم نـاامیـدی و یأس مزمن و شدید، میل به خودکشی و گاهی اقدام به آن است. خودکشی در اصطلاح به معنی: «خاتمه دادن ارادی فرد به زندگی خود» گفته میشود.
امام علی«ع» فرمود: «قَتَل القنوطُ صاحبَهُ؛(۲) ناامیدی صاحب خود را میکشد».
در واکنشهای ناشی از یأس و افسردگی، بروز ژستهای خودکشی کاملاً رایج است. فرد افسرده مگر در موارد حاد افسردگی، بهندرت خودکشی میکند. در فرد شدیداً افسرده، احساس گناه، سرزنش خود و نومیدی دیده میشود و خطر فزاینده میل به خودکشی پیش میآید. در خودکشی «انگیزه نابود کردن خود» همیشه وجود دارد.
رفتارحیوانات مبین آن است که خودکشی مختص انسان است وحیوانات فقط «دیگرکشی» میکنند. از نویسنده پیر، پیتر که مغزش را با تفنگ متلاشیکرد، یادداشتی به جا ماند که در آن از بیعدالتی منتقدان ادبی، نبودن عشق و امید در زندگی و ملامتبار بودن هستی سخن گفته بود. افراد خانوادهاش در مراسم عزاداری میگفتند او از مدتها قبل دچار ناامیدی بود و ۲۰ سالی میشد که رمان موفقی ننوشته بود.(۳)
در بررسی عوامل خودکشی، انزوای اجتماعی، افت تحصیلی شدید، ناامیدی، ناکامی، پوچی و بیمعنا شدن زندگی نمود بیشتر دارند.
نظر اسلام راجع به خودکشی
«قتل نفس» و خودکشی در اسلام شدیداً نهی شده است. قرآن کریم در سوره نساء بعد از اینکه مؤمنین از خوردن اموال دیگران باز داشته میشوند، میفرماید: « لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحیمًا ؛(۴) خودکشی نکنید، بهدرستی که خداوند نسبت به شما مهربان است.» و: «و هر کس این عمل را (خوردن اموال دیگران و خودکشی) از روی تجاوز و ستم انجام دهد، بهزودی او را در آتش وارد خواهیم ساخت.»
این عمل در روایات نیز شدیداً مذمت شده و از کیفر آن سخن به میان آمده است. امام صادق«ع» فرمودند: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها ؛(۵) هر کس خود را عمداً بکشد در آتش دوزخ جاودانه خواهد بود.»
هنگامی که به پیامبر«ص» خبر دادند که مردی خود را کشته است، فرمودند: «من بر او نماز نمیخوانم».(۶) کسی که خودکشی میکند، از نظر روایات از رحمت حق مأیوس است. در فرهنگ اسلامی، انسان هوشمند است و جوهر وجود خود را در برابر مشکلات هولناک بروز میدهد و موانع را از میان برمیدارد. انسانی که در برابر مشکلات یارای ایستادگی ندارد و تصور میکند با مرگ از مسئولیت اجتماعی آسوده میشود، ضعیف و خودخواه و از رحمت خدا مأیوس است و یأس از رحمت الهی، مساوی با شرک است.
در اسلام درمان و مقابله با خودکشی از راه بررسی علل پیدایش آن صورت میگیرد. احساس گناه و یأس از رحمت الهی، پوچی و بیهدفی در زندگی، انزوای اجتماعی و احساس تنهایی و درنهایت ناامیدی مورد بررسی آیات و روایات قرار گرفتهاند.
گناه
کسی که از رحمت خدا نومید است و امید به رستگاری ندارد، با خود میگوید من که عاقبت بدی دارم، پس لااقل نباید لذات دنیا را از خود دریغ کنم، بنابراین کمکم در منجلاب گناه فرو میرود. انسان مأیوس کار را تمام شده میداند، لذا جبران گذشته برایش معنا ندارد.
القائات شیطانی بهگونهای نیستند که انسان بتواند بین آنها و افکارش فرق بگذارد، زیرا شیطان به شکلی ظریف و مخفی در نفس انسان نفوذ میکند و انسان القائات و وسوسههای او را فکر خود میانگارد و کیست که به اندیشههای خویش سوءظن داشته باشد؟ قرآن میفرماید: «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُم؛(۷) چه اینکه او و همکارانش شما را مىبینند از جایى که شما آنها را نمىبینید (اما بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمىآورند.»
در بعضی از آیات قرآن از نفوذ مخفیانه شیطان تعبیر به وحی شده است؛ « اِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ ؛(۸) شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مىکنند».
وحی در اصل همان صدای مخفی و مرموز و احیاناً تاثیرهای ناآگاهانه است، ولی انسان بهخوبی میتواند الهامات الهی را از وسوسههای شیطانی تشخیص دهد، زیرا علامت روشنی برای تشخیص آن وجود دارد و آن اینکه الهامات الهی چون با فطرت پاک انسانها و ساختمان جسم و روح او آشنا هستند، هنگامی که در قلب پیدا میشوند، حالت انبساط و نشاط به انسان دست میدهد، در حالی که وسوسههای شیطان چون هماهنگ با فطرت و ساختمان و روح انسان نیستند، احساس تاریکی و ناراحتی و سنگینی را در او ایجاد میکند.
نومیدی، نغمه شیطان
شیطان خود دعوت به گناه و بعد هم افشا میکند. درست مثل کسی که با رشوه دادن به مقصود خود میرسد و سپس نام رشوهگیرنده را افشا میکند و یا مانند کشورهای استکباری و استعماری که سعی میکنند ضمن ارتباط و فریب شخصیتهای سیاسی، اسناد و مدارکی را از آنها به دست آورند تا به هنگام نیاز ارائه دهند.
شیطان همیشه در کمین انسان نشسته است و آنگاه که مرتکب گناهی میشود، به طرف او میآید و مدام با وسوسههای خود به او میگوید که خداوند گناه تو را نمیبخشد. انسانی هم که ایماناش ضعیف باشد، به وسوسه شیطانی تن میدهد و از درگاه خدا ناامید میشود و چه بسا این ناامیدی به جایی برسد که در زمره کافران قرار گیرد
ناامیدی به عنوان یک احساس ناخوشایند و نگاه منفی به آینـده، آثار زیـانبـاری دارد و افسردگی و کسالت و تنبلی و چه بسا خودکشی از پیامدهای آن است. فرد ناامید به دلیل قطع رشته امید و فروریختن تکیهگاهاش، گناه را با بیپروایی بیشتری انجام میدهد، زیرا از بخشش و غفران و رحمت خدا مأیوس است.
راههای پیشگیری و درمان
در زمینه بیماریهای جسمی به دو شیوه میتوان اقدام کرد: پیشگیری و درمان. در احساسهای منفی و بیماریهای روحی نیز این دو شیوه قابل تعمیم هستند.
امیددرمانی
یکی از روشهای درمان ناامیدی، توسل به ضد آن است. فیض کاشانی میگوید: «کسی که میخواهد صفت جود و بخشش را ملکه نفس خود گرداند، باید کارهای شخص بخشنده را انجام دهد و قدمهای او را بردارد.»(۹)
انسانی که در گناه غوطهور است و از شدت معاصی و رذایل در یأس و اندوه و حتی اختلالات شدید رفتاری گرفتار شده است، باید به روش «امید درمانی» متوسل شود. این دارو مورد احتیاج دو گروه است:
۱ـ کسی که یأس بر او غالب شده و عبادات را ترک کرده است.
۲ـ کسی که خوف همه وجودش را گرفته و در نتیجه چنان در عبادت افراط میکند که به خود و خانوادهاش ضرر میزند.
این دو گروه از طریق اعتدال خارج شده و به افراط و تفریط گراییدهاند، پس به دارویی محتاجند که آنها را به حال اعتدال برگرداند.خوف داروی عاصی مغروری است که روی از عبادت برتافته و در منجلاب معاصی غوطهور شده است و در عین حال از خدا تمنای بیجا دارد. برای چنین فردی رجا چون سم قاتل است.
برای درمان ناامیدی، فرد باید به اسباب و علل ایجاد و توسعه امید و رجا روی آورد. داروی رجا دو چیز است:
اول: عبرت
با تدبر در کثرت نعمتهای خدا و کرم بیسابقه و بیواسطه او و پاداشهای بزرگی که بدون استحقاق بندگان به آنها وعده داده و بدون اینکه بندگان از او بخواهند، در دنیا ایشان را یاری کرده، سبقت رحمت او بر غضباش و اینکه مهر او بر بندگان از مهر مادر دلسوز بر فرزندان خود بیشتر است و اینکه رحمت او در آخرت گستردهتر از دنیاست، میتوان فهمید که در دنیا به بندگان رحم کرده است و در آخرت نیز به آنها رحم میکند.
دوم: آیات و اخبار
دقت در آیات و اخبار و عباراتی که در ادعیه ائمه هدی«ع» آمده، برای کسی که در جستجوی رجاست داروی نیکوئی است.(۱۰)
امیددرمانی مرحله دارد. در مرحله اول با یادآوری مهر بیپایان خداوند متعال و بخششهای عظیم او امیدواری به وجود میآید و انسان با دسترسی به افقهای جدید، از فضای بستهای که در برابر خود میدید، رها و از نظر ذهنی آماده ترک رذایل نفسانی خویش میشود. در مرحله دوم، فرد بیمار به تحرک عملی فراخوانده میشود تا با جبران خطاهای گذشته، در عمل به ذهنیت جدید خویش پویایی بخشد.
امام سجاد«ع» طواف میکردند که در گوشهای مردم را دیدند که تجمع کردهاند. پرسیدند: چه شده؟ گفته شد: محمد بن شهاب اختلال عقل پیدا کرده است و حرف نمیزند، خانوادهاش او را آوردهاند، شاید مردم را ببیند و حرف بزند. بعد از طواف حضرت، محمد بن شهاب ایشان را شناخت، حضرت فرمود: تو را چه شده؟ گفت والی بودم و خونی ریختهام، از ناراحتی چنین شدهام. حضرت فرمودند: من برتو ترسناکترم از یأسی که از رحمت خداوند داری.
در این جریان ابتدا امام میکوشند با امید بخشیدن به فردی که از شدت حزن و اندوه به اختلال شدید دچار شده، ذهنیت منجمد شده او را آماده ورود به مرحله دوم درمان که مبتنی بر امید و تحرک و جبران گذشته است، بکنند.
در درمان حزن و ناامیدی هم ایجاد رجا و امید در افراد محزون تجویز شده است. ملا مهدی نراقی میگوید: «شایسته است که هیچ مؤمنی از لطف خدا مأیوس نباشد و نپندارد که خدا به او رحم نخواهد کرد و حتماً از عذاب و عقاب او رهایی ندارد و گمان نکند که بلاها و مصیبتهایی که در دنیا به او میرسد، شر و عقوبت است، بلکه سزاوار است که خدا را مهربانتر از پدر و مادر بداند و معتقد باشد که او را آفریده تا او را از وجود و فیض خود برخوردار سازد؛ بنابراین در سرای آخرت به او ترحم خواهد کرد و او را ازعذاب ابدی نجات خواهد داد و به نعمتهای سرمدی بهشت خواهد رساند.»(۱۱)
نکته مهمی که در درمان با امید باید در نظر داشت این است که بیماریهای روانی مانند بیماریهای جسمی در افراد مختلف متفاوتاند و نمیتوان برای همه نسخه واحدی پیچید. بنابراین معالجه مردم با خوف یا رجا بر حسب اختلاف بیماریهاى آنها متفاوت است. کسى نیازمند داروى رجاست که یأس بر او چیره شده و عبادت را رها کرده باشد، یا خوف چنان بر او غالب شده باشد که به حد اسراف رسیده و به خود و خانوادهاش زیان وارد کند.
اما برای کسانى که در طغیان گناهان غوطهور و به مفاسد دچار شدهاند، دواى رجا زهر کشنده است، زیرا در مورد اینها، امید جز افزایش طغیان و فساد و گناه اثرى ندارد. پس واعظ مردم باید بیماریهاى آنها را بشناسد و در علل آن بیماریها نظر کند و هر علتى را به ضد آن علاج کند، نه به چیزى که آن را مىافزاید. بنابراین در مورد عاصیان و گنهکاران شایسته است که از انگیزههاى رجا یاد نکند، بلکه در ذکر اسباب خوف مبالغه کند تا بهکلى به هلاک و نابودى کشانده نشوند و قصدش از موعظه به دست آوردن دلها و انتظار مدح و ستایش از مردم نباشد و بر رجا تکیه کند تا سخناناش به کام مردم لذتبخشتر باشد، زیرا به این طریق خود و مردم را به هلاکت و گمراهى میافکند.
راه به دست آوردن رجا براى نیازمند این است که آیات و اخبار متواترى را که درباره رجا و رحمت واسعه و رأفت و عفو فراوان الهى وارد شده به یاد آورد؛ آنگاه در نعمتهاى شگفتآور خدا که در این دنیا نصیب بندگان خود کرده، تأمل و تفکر کند و ببیند که خداوند چگونه آنچه را که براى ادامه زندگى انسانها ضرورى است آماده ساخته و هیچ چیز جزئىای را هم که فقط گاهی بدان محتاجاند ـ مانند زیور و زیبایىـ رها نکرده است.
پس وقتى خداوند از روی لطف و عنایت در آنچه که براى بندگان نیکو و پسندیده است در زندگى دنیا کم نگذاشته ـ حال آنکه دنیا خانه رنج و سختى است نه سراى نعمت و راحت ـ و راضى نشده است که حتى چیزى از مزایاى زندگى مثل زیور و زیبایى هم فوت شود، چگونه راضى خواهد شد که در آخرت که سراى جود و فیض است، آنان را به عذاب جاودان و هلاک ابدى دچار سازد؟ او خود فرموده که رحمتاش بر غضباش پیشى دارد.
بالاترین چیزى که باعث امیدوارى بندگان است این است که خداى تعالى خیر محض است و هیچ شرى در او وجود ندارد و فیاض على الاطلاق است و خلق را آفریده تا بدیشان جود و احسان کند، پس البته بر آنها رحم خواهد کرد و آنان را در زجر و عذاب دائم وا نخواهد گذاشت.
این بحث را در شماره بعد پی میگیریم.
پینوشتها
۱ـ نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸٫
۲ـ غررالحکم، ح۶۷۳۱٫
۳ـ فرهنگ روانشناسی توصیفی، فرانکو برونو، ص۱۱۳٫
۴ـ نساء ۳۰،۲۹٫
۵ـ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۷۴، ح۱۷۶۷٫
۶ـ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۹۱٫
۷ـ اعراف، ۲۷٫
۸ـ انعام، ۱۲۱٫
۹ـ کیمیای سعادت، نقل از سببشناسی و درمان بیماریهای روانی، ص۶۳۴٫
۱۰ـ اخلاق شبر، باب خوف و رجا، ص۳۸۵٫
۱۱ـ جامعالسعادات، عنوان حسن ظن، ج۱، ص۲۸۱٫
سوتیترها:
۱٫
کسی که از رحمت خدا نومید است و امید به رستگاری ندارد، با خود میگوید من که عاقبت بدی دارم، پس لااقل نباید لذات دنیا را از خود دریغ کنم، بنابراین کمکم در منجلاب گناه فرو میرود. انسان مأیوس کار را تمام شده میداند، لذا جبران گذشته برایش معنا ندارد.
۲٫
بالاترین چیزى که باعث امیدوارى بندگان است این است که خداى تعالى خیر محض است و هیچ شرى در او وجود ندارد و فیاض على الاطلاق است و خلق را آفریده تا بدیشان جود و احسان کند، پس البته بر آنها رحم خواهد کرد و آنان را در زجر و عذاب دائم وا نخواهد گذاشت.